←سلمان پیش از اسلام
(صفحهای تازه حاوی «{{خرد}} {{امامت}} <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; fo...» ایجاد کرد) |
|||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
#گزارش منسوب به [[ابنعباس]]؛ | #گزارش منسوب به [[ابنعباس]]؛ | ||
#گزارشی که [[بلاذری]] بدون اشاره به [[راویان]] آن [[نقل]] کرده است. | #گزارشی که [[بلاذری]] بدون اشاره به [[راویان]] آن [[نقل]] کرده است. | ||
گزارشهای کوتاه و پراکنده دیگری نیز از سلمان در اختیارند. بنابر گزارش ابنعباس که در منابع سده دوم آمده است، سلمان [[اهل]] روستای گَی (معروف به جَی)، از توابع [[اصفهان]] بود؛<ref>سیره ابن اسحق، ج۲، ص۶۶؛ الطبقات، ابن سعد، ج۴، ص۷۵؛ السیرة النبویه، ج۱، ص۲۱۴-۲۲۲.</ref> ولی بنابر گزارش بلاذری، [[پدران]] سلمان اصالتاً اهل [[اصطخر فارس]]، شهری نزدیک [[شیراز]] کنونی بودند که به رامهرمز [[مهاجرت]] کرده بودند.<ref> انساب الاشراف، ج۲، ص۱۲۸؛ نک: صورة الارض، ج۲، ص۲۶۳؛ معجم البلدان، ج۱، ص۲۱۱.</ref> [[پدر]] سلمان از دهقانان عصر ساسانی بود. دهقان در آن دوره از طبقه نجیبزادگان [[درجه]] دوم و ردههای پایین [[نظام]] دیوانی بوده است. آنها بهصورت موروثی به این [[مقام]] میرسیدند، محدودهای فراتر از روستا را در [[اختیار]] داشتند و [[مالیات]] کشاورزان را گردآوری میکردند | گزارشهای کوتاه و پراکنده دیگری نیز از سلمان در اختیارند. بنابر گزارش ابنعباس که در منابع سده دوم آمده است، سلمان [[اهل]] روستای گَی (معروف به جَی)، از توابع [[اصفهان]] بود؛<ref>سیره ابن اسحق، ج۲، ص۶۶؛ الطبقات، ابن سعد، ج۴، ص۷۵؛ السیرة النبویه، ج۱، ص۲۱۴-۲۲۲.</ref> ولی بنابر گزارش بلاذری، [[پدران]] سلمان اصالتاً اهل [[اصطخر فارس]]، شهری نزدیک [[شیراز]] کنونی بودند که به رامهرمز [[مهاجرت]] کرده بودند.<ref> انساب الاشراف، ج۲، ص۱۲۸؛ نک: صورة الارض، ج۲، ص۲۶۳؛ معجم البلدان، ج۱، ص۲۱۱.</ref> [[پدر]] سلمان از دهقانان عصر ساسانی بود. دهقان در آن دوره از طبقه نجیبزادگان [[درجه]] دوم و ردههای پایین [[نظام]] دیوانی بوده است. آنها بهصورت موروثی به این [[مقام]] میرسیدند، محدودهای فراتر از روستا را در [[اختیار]] داشتند و [[مالیات]] کشاورزان را گردآوری میکردند<ref/>Ahmad Tafazzoli, DEHQAN, Encylloapedia Iranica<ref> با توجهبه گسترش [[مسیحیت]] از [[غرب]] و [[آیین بودا]] از [[شرق]] و [[بحرانی]] که [[آیین زردشت]]، [[دین]] رسمی ساسانیان، گرفتارش شده بود، میتوان فهمید که [[تغییر]] [[آیین]] [[سلمان]]، تا چه حد میتوانسته وضعیت و جایگاه [[خانوادگی]] آنان را به خطر اندازد. | ||
بر اساس [[روایت]] [[ابنعباس]]، [[پدر]] [[سلمان فارسی]] به او اجازه نمیداد از [[خانه]] بیرون رود یا با دیگران آشنا شود و همزمان سلمان را به موبَدان جَی سپرد تا با [[خدمت]] در آتشکده و [[مراقبت]] از [[آتش]] [[مقدس]]، [[باورهای دینی]] او را [[استوار]] سازد. در یکی از روزهای پرمشغله، بودخشان فرزندش را به مأموریتی فرستاد. در آن [[مأموریت]] راهبی روزبه را با مسیحیت آشنا کرد و در نتیجه روزبه به آن آیین گروید. براساس روایت ابنعباس، سلمان زمینه کافی برای فاصله گرفتن از آیین زردشت را یافته بود؛ ولی [[پیوستن]] او به مسیحیت شاید به این سرعت نبوده که در گزارش آمده است. سلمان پس از آنکه مدتی پدرش او را [[زندانی]] کرد، مخفیانه همراه تاجران [[مسیحی]] به [[شام]] رفت و در آنجا به کنیسهای پیوست.<ref>سیره ابن اسحق، ج۲، ص۶۶-۶۷.</ref> مقصود از شام در این گزارش، منطقه شام یا [[شهر]] دِمَشق است.<ref/> W.Ende, Al-Sham, El۲, vol ۹, p۲۶۱.<ref> در ادامه روایت ابنعباس آمده است که سلمان در پی مرگ اسقف زَراندوز آن کنیسه، در کنار اسقف جانشین او که فردی صالح و پرهیزگار بود، مطالب فراوانی را آموخت و پس از مرگ اسقف براساس وصیت او، مدتی را در موصل، نصیبین و سپس عَموریه گذراند تا اینکه استادش در عموریه، وی را به ظهور پیامبری در سرزمین عرب بشارت داد و او همراه تاجرانی از قبیله کَلب، عازم شبهجزیره شد؛ ولی در وادیالقری، در شمال شبهجزیره، او را به بردگیفروختند. یکی از اعضای | بر اساس [[روایت]] [[ابنعباس]]، [[پدر]] [[سلمان فارسی]] به او اجازه نمیداد از [[خانه]] بیرون رود یا با دیگران آشنا شود و همزمان سلمان را به موبَدان جَی سپرد تا با [[خدمت]] در آتشکده و [[مراقبت]] از [[آتش]] [[مقدس]]، [[باورهای دینی]] او را [[استوار]] سازد. در یکی از روزهای پرمشغله، بودخشان فرزندش را به مأموریتی فرستاد. در آن [[مأموریت]] راهبی روزبه را با مسیحیت آشنا کرد و در نتیجه روزبه به آن آیین گروید. براساس روایت ابنعباس، سلمان زمینه کافی برای فاصله گرفتن از آیین زردشت را یافته بود؛ ولی [[پیوستن]] او به مسیحیت شاید به این سرعت نبوده که در گزارش آمده است. سلمان پس از آنکه مدتی پدرش او را [[زندانی]] کرد، مخفیانه همراه تاجران [[مسیحی]] به [[شام]] رفت و در آنجا به کنیسهای پیوست.<ref>سیره ابن اسحق، ج۲، ص۶۶-۶۷.</ref> مقصود از شام در این گزارش، منطقه شام یا [[شهر]] دِمَشق است.<ref/> W.Ende, Al-Sham, El۲, vol ۹, p۲۶۱.<ref> در ادامه روایت ابنعباس آمده است که سلمان در پی مرگ اسقف زَراندوز آن کنیسه، در کنار اسقف جانشین او که فردی صالح و پرهیزگار بود، مطالب فراوانی را آموخت و پس از مرگ اسقف براساس وصیت او، مدتی را در موصل، نصیبین و سپس عَموریه گذراند تا اینکه استادش در عموریه، وی را به ظهور پیامبری در سرزمین عرب بشارت داد و او همراه تاجرانی از قبیله کَلب، عازم شبهجزیره شد؛ ولی در وادیالقری، در شمال شبهجزیره، او را به بردگیفروختند. یکی از اعضای بنیقریظه، از قبایل یهودی یثرب، او را خرید و به یثرب برد.<ref>سیره ابن اسحق، ج۲، ص۶۶.</ref> | ||
روایت [[طبری]] از [[زندگی]] پیش از [[اسلام]] [[سلمان]]، با [[روایت]] [[ابنعباس]] بسیار متفاوت است. بنابر روایت [[طبری]]، سلمان از [[دوستان]] صمیمی و همراهان همیشگی فرزند [[حاکم]] جندی شاپور بود و روزی در پی صید و پس از آشنایی با فردی [[مسیحی]]، به [[آیین]] [[مسیح]] علاقهمند شد و دینش را [[تغییر]] داد. در [[مراسم]] جشنی که همان سال حاکم [[شهر]] برگزار کرد و وابستگان سلمان و فرزند حاکم نیز [[دعوت]] شده بودند، آن دو از گوشتهای [[پذیرایی]] نخوردند و پس از مراسم، سبب کار خود را [[حرمت]] گوشت [[کفّار]] برای [[مؤمنان]] دانستند. پس از این رویداد، حاکم آن فرد مسیحی را از قلمرو خود بیرون کرد و سلمان هم با [[راهنمایی]] او به شهر [[موصل]] در شمال [[عراق]] رفت و در دیرشان به [[زهد]] و [[عبادت]] مشغول شد. پس از مدتی سلمان همراه بزرگ دیر، به [[بیتالمقدس]] رفت و مدتی در آنجا بود تا آنکه خبر [[ظهور پیامبر]] و نشانههای او را شنید. یکبار که سلمان در پی بزرگ دیر بود، دو تن از [[قبیله کلب]]، سلمان را به بهانه رساندن به بزرگ دیر، به [[مدینه]] بردند و به زنی از [[قبیله]] [[جهینه]] فروختند تا برایش گلهداری کند.<ref>جامع البیان، ج۱، ص۲۵۶.</ref> درباره شهرهایی که سلمان به آنها [[سفر]] کرده است و ترتیب سفرهای او گزارش جامعی در دست نیست. روایت ابنعباس به مناطقی مانند [[شام]]، نُصَیبین و عموریه و گزارش طبری به موصل و بیتالمقدس اشاره کرده است.<ref>جامع البیان، ج۱، ص۲۵۵-۲۵۶؛ السیرة النبویه، ج۱، ص۲۱۴-۲۱۵.</ref> در گزارش دیگری به اَنطاکیه در شمال شام و سپس اسکندریه اشاره شده است.<ref>کمال الدین، ص۱۶۳.</ref> [[مسیحیان]] نستوری در سده ۵ میلادی از بیزانس منتقل شدند و کانون [[مسیحیت]] از بیزانس به شهر نُصَیبین در قلمرو ساسانی، در جنوب [[ترکیه]] امروزی منتقل شد؛ همچنین فعالیت مسیحیت نستوری در شهرهایی مانند تیسفون و جندیشاپور گسترش یافت. با توجه به مطالب یاد شده، احتمالاً پیش از اسلام، سلمان پیرو مسیحیت نستوری بوده است.<ref>[[مهران اسماعیلی|اسماعیلی]] و [[علی محمدی یدک|محمدی یدک]]، [[سلمان فارسی - اسماعیلی و محمدی یدک (مقاله)|مقاله «سلمان فارسی»]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ص۵۶۶ ـ۵۶۷.</ref> | روایت [[طبری]] از [[زندگی]] پیش از [[اسلام]] [[سلمان]]، با [[روایت]] [[ابنعباس]] بسیار متفاوت است. بنابر روایت [[طبری]]، سلمان از [[دوستان]] صمیمی و همراهان همیشگی فرزند [[حاکم]] جندی شاپور بود و روزی در پی صید و پس از آشنایی با فردی [[مسیحی]]، به [[آیین]] [[مسیح]] علاقهمند شد و دینش را [[تغییر]] داد. در [[مراسم]] جشنی که همان سال حاکم [[شهر]] برگزار کرد و وابستگان سلمان و فرزند حاکم نیز [[دعوت]] شده بودند، آن دو از گوشتهای [[پذیرایی]] نخوردند و پس از مراسم، سبب کار خود را [[حرمت]] گوشت [[کفّار]] برای [[مؤمنان]] دانستند. پس از این رویداد، حاکم آن فرد مسیحی را از قلمرو خود بیرون کرد و سلمان هم با [[راهنمایی]] او به شهر [[موصل]] در شمال [[عراق]] رفت و در دیرشان به [[زهد]] و [[عبادت]] مشغول شد. پس از مدتی سلمان همراه بزرگ دیر، به [[بیتالمقدس]] رفت و مدتی در آنجا بود تا آنکه خبر [[ظهور پیامبر]] و نشانههای او را شنید. یکبار که سلمان در پی بزرگ دیر بود، دو تن از [[قبیله کلب]]، سلمان را به بهانه رساندن به بزرگ دیر، به [[مدینه]] بردند و به زنی از [[قبیله]] [[جهینه]] فروختند تا برایش گلهداری کند.<ref>جامع البیان، ج۱، ص۲۵۶.</ref> درباره شهرهایی که سلمان به آنها [[سفر]] کرده است و ترتیب سفرهای او گزارش جامعی در دست نیست. روایت ابنعباس به مناطقی مانند [[شام]]، نُصَیبین و عموریه و گزارش طبری به موصل و بیتالمقدس اشاره کرده است.<ref>جامع البیان، ج۱، ص۲۵۵-۲۵۶؛ السیرة النبویه، ج۱، ص۲۱۴-۲۱۵.</ref> در گزارش دیگری به اَنطاکیه در شمال شام و سپس اسکندریه اشاره شده است.<ref>کمال الدین، ص۱۶۳.</ref> [[مسیحیان]] نستوری در سده ۵ میلادی از بیزانس منتقل شدند و کانون [[مسیحیت]] از بیزانس به شهر نُصَیبین در قلمرو ساسانی، در جنوب [[ترکیه]] امروزی منتقل شد؛ همچنین فعالیت مسیحیت نستوری در شهرهایی مانند تیسفون و جندیشاپور گسترش یافت. با توجه به مطالب یاد شده، احتمالاً پیش از اسلام، سلمان پیرو مسیحیت نستوری بوده است.<ref>[[مهران اسماعیلی|اسماعیلی]] و [[علی محمدی یدک|محمدی یدک]]، [[سلمان فارسی - اسماعیلی و محمدی یدک (مقاله)|مقاله «سلمان فارسی»]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ص۵۶۶ ـ۵۶۷.</ref> |