سلمان فارسی در قرآن

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسب‌شناسی

ابوعبدالله [۱] سلمان، معروف به "سلمان فارسی"، "سلمان الخیر[۲] "سلمان بن اسلام»[۳] و "سلمان محمدی" [۴] در خاندانی ایرانی و زردشتی به دنیا آمد. شهرت او به سلمان و تأخیر در ثبت نام فارسی او در منابع، نام‌های فارسی گزارش‌ شده را نامطمئن کرده است. نام فارسی سلمان را مابه، ماهویه یا بهبود و نام پدرش را بودَخشان دانسته‌اند.[۵] مابه یا ماهویه احتمالاً همان مایه (مای Mai) است که در گذشته به کار می‌رفته است.[۶] شهرت او به روزبه با توجه به روایتی منفرد از صدوق است که در دیگر منابع آن دوره نیامده است[۷].[۸]

سلمان پیش از اسلام

درباره خاستگاه و زندگانی پیش از اسلام سلمان، دو گزارش مختلف در اختیارند:

  1. گزارش منسوب به ابن‌عباس؛
  2. گزارشی که بلاذری بدون اشاره به راویان آن نقل کرده است.

گزارش‌های کوتاه و پراکنده دیگری نیز از سلمان در اختیارند. بنابر گزارش ابن‌عباس که در منابع سده دوم آمده است، سلمان اهل روستای گَی (معروف به جَی)، از توابع اصفهان بود؛[۹] ولی بنابر گزارش بلاذری، پدران سلمان اصالتاً اهل اصطخر فارس، شهری نزدیک شیراز کنونی بودند که به رامهرمز مهاجرت کرده بودند.[۱۰] پدر سلمان از دهقانان عصر ساسانی بود. دهقان در آن دوره از طبقه نجیب‌زادگان درجه دوم و رده‌های پایین نظام دیوانی بوده است. آنها به‌صورت موروثی به این مقام می‌رسیدند، محدوده‌ای فراتر از روستا را در اختیار داشتند و مالیات کشاورزان را گردآوری می‌کردند[۱۱] با توجهبه گسترش مسیحیت از غرب و آیین بودا از شرق و بحرانی که آیین زردشت، دین رسمی ساسانیان، گرفتارش شده بود، می‌توان فهمید که تغییر آیین سلمان، تا چه حد می‌توانسته وضعیت و جایگاه خانوادگی آنان را به خطر اندازد.

بر اساس روایت ابن‌عباس، پدر سلمان فارسی به او اجازه نمی‌داد از خانه بیرون رود یا با دیگران آشنا شود و همزمان سلمان را به موبَدان جَی سپرد تا با خدمت در آتشکده و مراقبت از آتش مقدس، باورهای دینی او را استوار سازد. در یکی از روزهای پرمشغله، بودخشان فرزندش را به مأموریتی فرستاد. در آن مأموریت راهبی روزبه را با مسیحیت آشنا کرد و در نتیجه روزبه به آن آیین گروید. براساس روایت ابن‌عباس، سلمان زمینه کافی برای فاصله گرفتن از آیین زردشت را یافته بود؛ ولی پیوستن او به مسیحیت شاید به این سرعت نبوده که در گزارش آمده است. سلمان پس از آنکه مدتی پدرش او را زندانی کرد، مخفیانه همراه تاجران مسیحی به شام رفت و در آنجا به کنیسه‌ای پیوست[۱۲]. مقصود از شام در این گزارش، منطقه شام یا شهر دِمَشق است[۱۳]. در ادامه روایت ابن‌عباس آمده است که سلمان در پی مرگ اسقف زَراندوز آن کنیسه، در کنار اسقف جانشین او که فردی صالح و پرهیزگار بود، مطالب فراوانی را آموخت و پس از مرگ اسقف براساس وصیت او، مدتی را در موصل، نصیبین و سپس عَموریه گذراند تا اینکه استادش در عموریه، وی را به ظهور پیامبری در سرزمین عرب بشارت داد و او همراه تاجرانی از قبیله کَلب، عازم شبه‌جزیره شد؛ ولی در وادی‌القری، در شمال شبه‌جزیره، او را به بردگی‌فروختند. یکی از اعضای بنی‌قریظه، از قبایل یهودی یثرب، او را خرید و به یثرب برد[۱۴].

روایت طبری از زندگی پیش از اسلام سلمان، با روایت ابن‌عباس بسیار متفاوت است. بنابر روایت طبری، سلمان از دوستان صمیمی و همراهان همیشگی فرزند حاکم جندی‌ شاپور بود و روزی در پی صید و پس از آشنایی با فردی مسیحی، به آیین مسیح علاقه‌مند شد و دینش را تغییر داد. در مراسم جشنی که همان سال حاکم شهر برگزار کرد و وابستگان سلمان و فرزند حاکم نیز دعوت شده بودند، آن دو از گوشت‌های پذیرایی نخوردند و پس از مراسم، سبب کار خود را حرمت گوشت کفّار برای مؤمنان دانستند. پس از این رویداد، حاکم آن فرد مسیحی را از قلمرو خود بیرون کرد و سلمان هم با راهنمایی او به شهر موصل در شمال عراق رفت و در دیرشان به زهد و عبادت مشغول شد. پس از مدتی سلمان همراه بزرگ دیر، به بیت‌المقدس رفت و مدتی در آنجا بود تا آنکه خبر ظهور پیامبر و نشانه‌های او را شنید. یک‌بار که سلمان در پی بزرگ دیر بود، دو تن از قبیله کلب، سلمان را به بهانه رساندن به بزرگ دیر، به مدینه بردند و به زنی از قبیله جهینه فروختند تا برایش گله‌داری کند[۱۵]. درباره شهرهایی که سلمان به آنها سفر کرده است و ترتیب سفرهای او گزارش جامعی در دست نیست. روایت ابن‌عباس به مناطقی مانند شام، نُصَیبین و عموریه و گزارش طبری به موصل و بیت‌المقدس اشاره کرده است[۱۶]. در گزارش دیگری به اَنطاکیه در شمال شام و سپس اسکندریه اشاره شده است[۱۷]. مسیحیان نستوری در سده ۵ میلادی از بیزانس منتقل شدند و کانون مسیحیت از بیزانس به شهر نُصَیبین در قلمرو ساسانی، در جنوب ترکیه امروزی منتقل شد؛ همچنین فعالیت مسیحیت نستوری در شهرهایی مانند تیسفون و جندی‌شاپور گسترش یافت. با توجه به مطالب یاد شده، احتمالاً پیش از اسلام، سلمان پیرو مسیحیت نستوری بوده است[۱۸].

سلمان پس از اسلام

در دوره ۱۳ ساله اقامت پیامبر در مکه، سلمان از بعثت پیامبر مطلع شده بود و پیگیر اخبار او بود[۱۹]. براساس گزارش ابن‌اسحاق، سلمان فارسی همزمان با هجرت رسول خدا و اقامت ایشان در قبا به دیدار ایشان شتافت و اسلام را پذیرفت؛ ولی بردگی مانع همراهی‌اش با پیامبر شد. در پی قرارداد مکاتبه با صاحبش، سلمان پس از ۵ سال آزاد شد[۲۰]. گزارش‌هایی که از حضور او در نبرد بدر در سال دوم هجری سخن گفته‌اند[۲۱]، چندان پذیرفتنی نیستند.

بنابر گزارش‌های پیش‌گفته، سلمان در برابر احداث نخلستانی با ۳۰۰ اصله خرما و پرداخت ۴۰ اوقیه نقره آزاد شد. انصار هریک به وسع خود، سهمی از نهال‌های درخواست شده را تأمین کردند و نقره درخواستی را نیز پیامبر پرداخت کرد.[۲۲] از آنجا که سلمان با برنامه پیامبر و مساعدت مسلمانان برای تأمین هزینه خریدن خود از صاحبش [۲۳] آزاد شد، مشخص نشد که در قلمرو کدام طایفه است. در مقدمات نبرد خندق، هنگامی که مهاجر و انصار کارایی، کاردانی و توانمندی سلمان را در طرح و اجرای نقشه جنگی دیدند، هر یک کوشید سلمان را از خود بداند و در این هنگام رسول خدا سلمان را از اهل‌بیت پیامبر دانست.[۲۴] این سخن پیامبر (ص) بیان‌کننده جایگاه ویژه سلمان نزد آن حضرت است.

در سال‌های نخستین هجرت و در پی نزول آیه ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ[۲۵]، پیامبر برای رفع برخی مشکلات اقتصادی مهاجران، میان آنان و انصار قرارداد برادری بست و بنابر آن از یکدیگر ارث می‌بردند. گفته شده است در آن هنگام، سلمان به برادری ابوالدرداء خزرجی درآمد [۲۶]؛ لکن سلمان در سال‌های بردگی به حمایت یا تأمین مسکن و معاش نیازی نداشت و نزد ارباب خود زندگی می‌کرد و پس از آزادی نیز ضرورتی برای برادرخواندگی وجود نداشت، زیرا سلمان در صُفّه زندگی می‌کرد و به حداقل معاش بسنده کرده بود. (اصحاب صُفّه) افزون بر این، گفته شده است که ابوالدرداء با فردی دیگر به نام عوف بن مالک اشجعی پیمان برادری بسته بود.[۲۷] بنابر این خبر، گفت‌وگوهایی میان سلمان و ابوالدرداء در منابع اهل‌سنت نقل شده‌اند.[۲۸] شاید گزارشگران چنین گزارشی گمان کرده‌اند پیوستن دیرهنگام سلمان به پیامبر، نشان دهنده تأخیر در اسلام آوردن اوست و چون ابوالدرداء خزرجی نیز با تأخیر، پس از سال سوم هجری مسلمان شده بود،[۲۹] پیامبر آنان را در آن دوره زمانی به برادری یکدیگر درآورد.

در مقابل، گزارش‌هایی از عقد برادری سلمان و ابوذر[۳۰] و موضع‌گیری مشابه آن‌دو در هواداری از امیرمؤمنان در مسئله خلافت حکایت دارند.[۳۱] گزارش‌هایی هم از عقد برادری او با حذیفة بن یمان در اختیارند.[۳۲] اطلاعات فراوانی از سلمان در دوره مدنی نقل نشده است. مسلمانان از تجارب او در عرصه نظامی و استحکامات استفاده کردند. در سال ۵ هجری و در پی اتحاد قبایل منطقه در نبرد با مسلمانان، نبرد احزاب شکل گرفت و مسلمانان که توان رویارویی با سپاه احزاب را نداشتند، در پی چاره‌ای برآمدند. در این هنگام سلمان پیشنهاد کرد خندقی طولانی در ناحیه شمالی مدینه، محور آسیب‌پذیر مدینه، حفر کنند، از این‌رو این نبرد به نبرد خندق نیز معروف است. سلمان فارسی در حفر خندق بسیار می‌کوشید و به اندازه چند نفر کار می‌کرد [۳۳] و با نظارت بر حفر خندق، گاه عمق یا عرض آن را تغییر می‌داد؛[۳۴] همچنین در سال ۸ هجری که رسول خدا برای فتح دژ مستحکم طائف از اصحاب خود مشورت خواست، سلمان فارسی پیشنهاد بهره‌گیری از منجنیق را مطرح کرد و با دستور پیامبر مأمور ساختن و به‌کارگیری آن شد[۳۵].[۳۶]

سلمان در دوره خلفا

سلمان پس از پیامبر، از حامیان علی بن ابی‌طالب (ع) و یکی از ۴ نفری بود که به امیرمؤمنان (ع) تمایل داشت[۳۷] و به همین سبب در مذهب شیعه یکی از "ارکان چهارگانه" نام گرفته است.[۳۸] او به علی (ع) گفت که هرگاه تو نزد پیامبر می‌آمدی و من نیز حضور داشتم، پیامبر بر کتف من می‌زد و می‌فرمود: علی و حزب او همان رستگارانِ (مفلحون) اشاره شده در آیه ﴿أُولَئِكَ عَلَى هُدًى مِنْ رَبِّهِمْ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ[۳۹] هستند.[۴۰] در رویدادهای پس از پیامبر، در وهله اول سلمان از بیعت با ابوبکر امتناع کرد[۴۱] و بنابر برخی گزارش‌ها، بیعت‌کنندگان با ابوبکر را سرزنش و بیعت با او و عدم بیعت با علی (ع) را خطایی بزرگ دانست.[۴۲] گاه خلفا و فاتحان با سلمان مشورت می‌کردند. بنابر روایت راذان، سلمان در پاسخ عمر بن خطاب که از او پرسیده بود: شاه است یا خلیفه؟ گفته بود: چنانچه درهمی را کمتر یا بیشتر، ناعادلانه هزینه کند شاه است.[۴۳] گزارش‌هایی نشان می‌دهند که سلمان، ارتباط نزدیکی با علی بن ابی‌طالب (ع) و خانواده او داشته است؛[۴۴] همچنین سلمان از معدود کسانی بود که در تشییع جنازه حضرت فاطمه دختر پیامبر حضور داشت.[۴۵] صدوق کتابی با نام أخبار سلمان و زهده و فضائله داشته است که اکنون در دسترس نیست.[۴۶] اهل سنت تصویر شیعه از سلمان فارسی را تأیید نکرده‌اند.[۴۷] در دوره فتوحات، سلمان راهی سرزمین فارس شد و پس از فتح مدائن در سال ۱۶ هجری، والی آنجا گردید و تا آخر عمر این منصب را داشت.[۴۸] در دورانی که والی مدائن بود، با زنبیل ‌بافی یا حصیر بافی که در مدینه فراگرفته بود، زندگی‌اش را تأمین می‌کرد و حقوقش را صدقه می‌داد. از کسی چیزی نمی‌گرفت و با قناعت زندگی می‌کرد. عبایی داشت که هم لباسش بود و هم زیراندازش و از خود خانه‌ای نداشت.[۴۹] هنگامی که والی مدائن بود، همه دارایی‌اش سه ظرف بود.[۵۰] او در اواخر عمر ناتوان شده بود و از این‌رو از خلیفه خواست خانه‌ای نزدیک مسجد برای او اختصاص یابد[۵۱]. سلمان در بیماری پیش از وفاتش، ضمن سخن از پیمان خود با رسول خدا برای حفظ دارایی‌اش در حد توشه مسافر، می‌گریست، زیرا نگران بود که مبادا دارایی‌اش را افزوده باشد[۵۲].

وفات او را به اختلاف در دوره خلافت عمر بن خطاب،[۵۳] یا در زمان خلافت عثمان،[۵۴] در سال ۳۵ هجری [۵۵] یا ۳۳ هجری [۵۶] دانسته‌اند. برخی نیز از وفات او در سال ۳۶ یا ۳۷ هجری،[۵۷] پیش از جنگ جمل [۵۸] یا پس از آن[۵۹]و در دوره خلافت علی بن ابی‌طالب (ع) سخن گفته‌اند، گرچه بعید است در دوره امیرمؤمنان (ع) زنده بوده باشد، زیرا در تاریخ آن دوره، یادی از او نشده و در فعالیت‌های دوره امیرمؤمنان علی (ع)، اثری از او ثبت نشده است.

درباره عمر طولانی سلمان مبالغه شده است. گفته شده است وی حضرت عیسی (ع) را دیده و حتی به عنوان وصی او انتخاب شده است[۶۰] که در آن صورت ۶۰۰ سال زندگی کرده است. برخی از ۴۰۰ سال انتظار سلمان فارسی برای ادراک پیامبر [۶۱] و برخی دیگر از ملاقات سلمان با یکی از حواریان یا وصی حضرت عیسی (ع) و عمر ۲۵۰ ساله وی سخن گفته‌اند.[۶۲] برخی هم عمر او را ۲۰۰ سال دانسته‌اند.[۶۳] سلمان را در شهر مدائن به خاک سپردند که پس از تأسیس شهر بغداد در سده دوم هجری، نزدیک آن قرار گرفت. فقهای شیعه، مانند علامه حلی،[۶۴] به استناد برخی روایات، زیارت سلمان را مستحب دانسته و برای او زیارت‌نامه مخصوصی نقل کرده‌اند. بنابر نقل شیخ طوسی و سید بن طاوس، ۴ زیارت‌نامه برای سلمان گزارش شده‌اند[۶۵].

برخی منابع به ازدواج سلمان با زنی از قبیله کنده اشاره کرده‌اند[۶۶]. گزارش‌ها درباره فرزندان سلمان گاه افسانه‌گونه است. برخی معتقدند که سلمان سه دختر داشت: یکی در اصفهان و دو دختر در مصر.[۶۷] برای او پسرانی به نام‌های کثیر [۶۸]، عبدالله و محمد برشمرده‌اند[۶۹].[۷۰]

سلمان و قرآن

گزارش‌های تفسیری مربوط به سلمان را می‌توان در دو محور کلی ایمان او در دوره شرک و پایگاه اجتماعی و فقر او در کنار دیگر همراهان پیامبر طبقه‌بندی کرد؛ همچنین به لحاظ پیشینه او در مسیحیت، گزارش‌هایی را ذیل داستان‌های قرآنی به او نسبت داده‌اند. از سلمان گزارش‌هایی درباره ترجمه، قرائت یا تفسیر قرآن در دست‌اند[۷۱].

سلمان در شأن نزول

آیاتی را که در شأن سلمان نازل شده‌اند می‌توان به سه محور توحید سلمان در دوره شرک، زهد و پایگاه اجتماعی سلمان و دانش سلمان قسمت کرد.

توحید سلمان در دوره شرک

بنابر گزارشی، آیات ﴿وَالَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَن يَعْبُدُوهَا وَأَنَابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرَى فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِكَ هُمْ أُوْلُوا الأَلْبَابِ[۷۲]. درباره سلمان فارسی، ابوذر غفاری و زید بن عمرو نازل شده‌اند که پیش از اسلام یکتاپرست بودند.[۷۳] خداوند در این دو آیه، به کسانی که از پرستش بت‌ها دوری گزیده و به خدا گرویده‌اند، مژده و بشارت داده و آنان را اهل هدایت و صاحب خرد شمرده است. بلنسی می‌گوید: آیه مکی نمی‌تواند درباره سلمان نازل شده باشد[۷۴]. این سخن درست است؛ لکن آیه به حادثه‌ای مشخص در دوره مکی ناظر نیست و از آنجا که دایره شمول آن فراگیر است، می‌تواند بر سلمان نیز تطبیق شود.

آیه ﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالنَّصَارَى وَالصَّابِئِينَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ[۷۵] از اندوهگین نبودن کسانی خبر می‌دهد که به توحید و معاد ایمان داشته و عمل صالح انجام می‌دهند (اعم از مؤمن، مسیحی، یهودی یا صابئی) و مزدشان را نزد پروردگارشان دانسته است. در تفسیر این آیه، گزارشی از سدی و مجاهد نقل شده است که مقصود از مؤمنان در این آیه، آن دسته از پیروان حضرت عیسی (ع) است که به باورهای تحریف شده مسیحیت پایبند نمانده، به مسلمانان پیوستند و سلمان هم از آنها شمرده می‌شود.[۷۶] قتاده در تفسیر آیات ۵۲ به بعد سوره قصص می‌گوید که این آیات، درباره عده‌ای از اهل کتاب‌اند که نخست به کتاب پیشین ایمان داشتند و سپس در برابر آیات جدید الهی تسلیم شدند: ﴿الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِهِ هُمْ بِهِ يُؤْمِنُونَ[۷۷]. اینها از روزی خود انفاق می‌کنند، بدی را با خوبی جبران می‌کنند، از کنار لغو می‌گذرند و با آن درگیر نمی‌شوند و می‌گویند که هر کسی پاسخگوی رفتار خود است. این عده دوبرابر مزد خواهند گرفت. این آیه مکی است؛ لکن معنای آن شامل سلمان نیز می‌شود.

بنابر گزارشی از قتاده، آیه ﴿وَإِذَا يُتْلَى عَلَيْهِمْ قَالُوا آمَنَّا بِهِ إِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّنَا إِنَّا كُنَّا مِنْ قَبْلِهِ مُسْلِمِينَ أُوْلَئِكَ يُؤْتَوْنَ أَجْرَهُم مَّرَّتَيْنِ بِمَا صَبَرُوا وَيَدْرَؤُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ[۷۸]. درباره سلمان و عبدالله بن سلام نازل شده است که نخست مسیحی یا یهودی بودند و در برابر تغییر دین خود مقاومت نکردند و اسلام را پذیرفتند[۷۹].[۸۰]

زهد و پایگاه اجتماعی سلمان

مفسران، نزول برخی آیات قرآنی را که به تقابل ثروتمندان با تهیدستان ناظرند درباره افرادی مانند سلمان دانسته‌اند. به‌رغم اینکه چنین رویارویی‌هایی در هر دو دوره مکی و مدنی بوده‌اند، گویا تقابل اشراف قبایل پیرامون مدینه، مانند عُیینَة بن حِصن فَزاری با سلمان در مسجد نبوی نمود بیشتری یافته است و در نتیجه بسیاری از مفسران، ذیل آیات مکی که به چنین تقابل‌هایی اشاره می‌کنند، نام سلمان را نیز ذکر کرده‌اند، در حالی‌که در مکه، مواجهه‌ای میان مشرکان قریش با سلمان نبوده است؛ برای نمونه، مفسران در گزارشی ذیل آیه ﴿وَلَا تَطْرُدِ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ مَا عَلَيْكَ مِنْ حِسَابِهِمْ مِنْ شَيْءٍ وَمَا مِنْ حِسَابِكَ عَلَيْهِمْ مِنْ شَيْءٍ فَتَطْرُدَهُمْ فَتَكُونَ مِنَ الظَّالِمِينَ[۸۱]، اعتراض کفّار و مشرکان قریش را به همنشینی رسول خدا با کسانی مانند سلمان گزارش کرده‌اند. طبق این گزارش، مردانی مانند سلمان، بلال، عمار و صُهیب، پیوسته همنشین رسول خدا بودند. اشراف و بزرگان قریش در اعتراض به این وضع، زبان به تحقیر همنشینان پیامبر گشوده، سلمان را فارسی، بلال را حبشی و صُهیب را رومی خواندند؛ گویا با این رفتار، شرط موافقت و همراهی با رسول خدا را دور شدن این گروه از کنار پیامبر دانستند؛ اما خداوند با فرو فرستادن آیه ﴿وَلَا تَطْرُدِ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ مَا عَلَيْكَ مِنْ حِسَابِهِمْ مِنْ شَيْءٍ وَمَا مِنْ حِسَابِكَ عَلَيْهِمْ مِنْ شَيْءٍ فَتَطْرُدَهُمْ فَتَكُونَ مِنَ الظَّالِمِينَ[۸۲]، به رسولش فرمان داد که هرگز این گروه از مؤمنان را از خود دور نسازد و به این رفتار مشرکان توجّه نکند. بر اساس این آیه، سلمان و همکیشانش شب و روز با خدا راز و نیاز می‌کردند و اهل اخلاص بودند.[۸۳] بنابر گزارشی دیگر، آنها از ایشان خواسته بودند این افراد در صف‌های بعدی نماز بایستند که آیه ﴿وَلَا تَطْرُدِ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ مَا عَلَيْكَ مِنْ حِسَابِهِمْ مِنْ شَيْءٍ وَمَا مِنْ حِسَابِكَ عَلَيْهِمْ مِنْ شَيْءٍ فَتَطْرُدَهُمْ فَتَكُونَ مِنَ الظَّالِمِينَ[۸۴] نازل شد و پیامبر را از این کار منع کرد[۸۵].

آیه ﴿وَاصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ وَلَا تَعْدُ عَيْنَاكَ عَنْهُمْ تُرِيدُ زِينَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَكَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا[۸۶] بسیار شبیه به آیه ﴿وَلَا تَطْرُدِ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ مَا عَلَيْكَ مِنْ حِسَابِهِمْ مِنْ شَيْءٍ وَمَا مِنْ حِسَابِكَ عَلَيْهِمْ مِنْ شَيْءٍ فَتَطْرُدَهُمْ فَتَكُونَ مِنَ الظَّالِمِينَ[۸۷] است و شأن نزول‌های مشابهی ذیل آن دو از سلمان گفته شده‌اند.[۸۸] خداوند در این آیه به پیامبرش فرمان داد که به همنشینی و همراهی با مؤمنان پایبند باشد، از آنان چشم نگرداند و از خواسته هواپرستان برای دوری از ایشان پیروی نکند. بر اساس این گزارش، سلمان فارسی جامه‌ای پشمین داشت که هم بالاپوش او بود و هم غذایش را درون آن نگه می‌داشت. روزی عیینة بن حصن بر پیامبر وارد شد و سلمان نیز نزد حضرت حضور داشت. عیینه که از بوی جامه سلمان آزرده شده بود، با غرور و تفاخر از رسول خدا خواست که هرگاه بر آن حضرت وارد می‌شود، سلمان را بیرون کند. پس از این رخداد، خداوند این آیه را نازل کرد و به پیامبر فرمان داد از چنین خواسته‌ای پیروی نکند. پیامبر نیز خدا را سپاس گفت که او را به همنشینی با کسانی مانند سلمان و صبر بر این همنشینی فرمان داد.[۸۹] طبری در تفسیر آیه ﴿وَلَوْلَا إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَكَ قُلْتَ مَا شَاءَ اللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مَالًا وَوَلَدًا[۹۰]، این ضرب‌المثل قرآنی را درباره رفتار حقارت‌آمیز عیینه با سلمان و همنشینان او جاری دانسته است و این حکایت را مَثَل سلمان، صُهیب و خَباب با عیینه می‌داند؛ همچنین وی در معنای آیه ﴿الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِينَةُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَالْبَاقِيَاتُ الصَّالِحَاتُ خَيْرٌ عِنْدَ رَبِّكَ ثَوَابًا وَخَيْرٌ أَمَلًا[۹۱]، مال و فرزندانی را که عیینه و اقرع با آن به سلمان و خَباب و صُهیب تفاخر و تکبّر ورزیدند، از زینت‌ها و متاع دنیا شمرده است؛ نه آخرت[۹۲].

مواجهه اشراف با فقرایی مانند سلمان، در آیات مرتبط با آخرت نیز بیان شده است؛ آیه ﴿أَهَؤُلَاءِ الَّذِينَ أَقْسَمْتُمْ لَا يَنَالُهُمُ اللَّهُ بِرَحْمَةٍ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ لَا خَوْفٌ عَلَيْكُمْ وَلَا أَنْتُمْ تَحْزَنُونَ[۹۳]، به کافران یادآوری می‌کند که آنان در دنیا سوگند یاد می‌کنند که برخی مشمول رحمت الهی نمی‌شوند؛ ولی همان عده بدون هیچ نگرانی و ترسی وارد بهشت می‌شوند. بنابر گزارشی از کلبی، کافران مسخره کننده شاهد ورود مسلمانان فقیر و ضعیف، از جمله سلمان به بهشت خواهند بود.[۹۴] زهد سلمان به معنای رهبانیت او نبود. گفته شده است که سلمان مانع عبادت شبانه و روزه افرادی چون ابوالدرداء می‌شد و پیامبر نیز در تأیید رفتار سلمان، او را بسیار دانا دانست،[۹۵] بنابراین، این گفته نادرست است که سلمان با عده‌ای از همراهان پیامبر بوده است که پس از شنیدن هشدارهای پیامبر درباره آخرت، در خانه عثمان بن مظعون جمع شده، پیمان بستند که خوردن گوشت و ازدواج را بر خود حرام کنند و برای عبادت، همه کارهای خود را کنار گذارند و در ردّ کارشان، آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُحَرِّمُوا طَيِّبَاتِ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكُمْ وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ[۹۶] نازل شد.[۹۷]. گفتنی است، عثمان بن مظعون در سال دوم هجری از دنیا رفت و در آن هنگام، سلمان هنوز با ارباب خود زندگی می‌کرد. افزون بر این، گزارش‌هایی دیگر از این رخداد در تفاسیر متقدم در اختیارند که نام سلمان در بین آن جماعت نیست.[۹۸] فارس بودن سلمان نیز، واکنش‌هایی را در میان برخی یاران پیامبر برانگیخته بود؛ به‌ویژه آنکه بنابر روایت ابوهریره در تفسیر آیه ﴿هَا أَنْتُمْ هَؤُلَاءِ تُدْعَوْنَ لِتُنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَمِنْكُمْ مَنْ يَبْخَلُ وَمَنْ يَبْخَلْ فَإِنَّمَا يَبْخَلُ عَنْ نَفْسِهِ وَاللَّهُ الْغَنِيُّ وَأَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ وَإِنْ تَتَوَلَّوْا يَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَيْرَكُمْ ثُمَّ لَا يَكُونُوا أَمْثَالَكُمْ[۹۹]، خداوند پس از نکوهش برخی، آنان را تهدید کرده است که در صورت تغییر ندادن رفتار، قومی دیگر را جایگزین آنها خواهد کرد که مانند آنها نباشند. و پیامبر پس از نزول این آیه، دستی بر شانه سلمان زد و مقصود از آیه را قوم وی دانست.[۱۰۰] روایت ابوهریره در برخی تفاسیر سده ۵ هجری، ذیل آیه ﴿إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ أَيُّهَا النَّاسُ وَيَأْتِ بِآخَرِينَ وَكَانَ اللَّهُ عَلَى ذَلِكَ قَدِيرًا[۱۰۱] نقل شده است.[۱۰۲] در این آیه نیز، مخاطبان آیه تهدید شده بودند که چنانچه خداوند بخواهد، می‌تواند آن مردمان را از بین برده، مردانی دیگر را جایگزین آنها کند. چنین تهدیدی در آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ[۱۰۳] نیز مشهود است. گفته شده است که پیامبر پس از نزول این آیه، دست بر شانه‌های سلمان زده و قوم جایگزین را قوم فارس دانسته است. این گزارشِ فاقد سند که احتمالاً همان گزارش تفسیری ابوهریره است، نخستین بار در تفاسیر سده ۶ هجری آمده است.[۱۰۴] با توجه به آیه ﴿وَآخَرِينَ مِنْهُمْ لَمَّا يَلْحَقُوا بِهِمْ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ[۱۰۵]، دیگرانی به مجموعه مؤمنان عصر پیامبر خواهند پیوست که آنان نیز مانند مؤمنان دوره پیامبر تزکیه شده‌اند و به آنها علم به کتاب و حکمت آموخته شده است. بنابر روایتی از ابوهریره، پیامبر پس از نزول این آیه دستان خود را بر شانه سلمان نهاد و فرمود که چنانچه ایمان در سیاره ثریا باشد، مردانی مانند این به آن می‌رسند. تلقی رایج این است که مقصود مردانی از فارس است،[۱۰۶] هرچند ممکن است مقصود پیامبر، مردان اهل عمل باشد. به نظر می‌رسد که روایت ابوهریره، یک روایت بیشتر نبوده است؛ ولی مفسران، آن را ذیل آیاتی متعدد آورده‌اند.

مُقاتل در یکی از دو شأن نزولی که برای آیه ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ[۱۰۷] گزارش کرده است، از نزول آیه پس از خودبرتربینی برخی قریشیان در برابر سلمان خبر داده است.[۱۰۸] خداوند در این آیه، برتری انسان‌ها را به پرهیزگاری، نه نژاد، قبیله یا جنسیت آنها دانسته است. بنابر روایتی از امام باقر (ع)، سلمان با شماری از قریشیان در مسجد نشسته بودند و هریک از نسب خود و برتری آن سخن می‌گفت و وقتی نوبت به سلمان رسید، خود را فرزند بنده خدا، گمراهی راه‌یافته، نیازمندی بی‌نیاز شده و برده‌ای آزادشده معرفی کرد که خداوند به‌وسیله محمد (ص) این نعمت‌ها را به او داده است. پس از ورود پیامبر، سلمان این گفت‌وگوها را برای ایشان بازگفت و پس از آن پیامبر خطاب به قریش، شرافت و بزرگی سلمان را دین او، مروّتش را اخلاق او و اصالتش را خرد او دانست. حضرت سپس با استناد به این آیه، به سلمان گفت که این جماعت هیچ‌یک بر تو برتری ندارد، جز به تقوای خداوند و اگر تقوای تو از آنها برتر باشد، تو از آنها برتری؛[۱۰۹] همچنین یکی از صحابه از ازدواج سلمان با خواهر یا دختر خود ناخرسند بود و آن را اُفتی برای خاندانش می‌دانست [۱۱۰] که این رویداد در منابع فقهی در باب کفوبودن زن و شوهر آمده است[۱۱۱].[۱۱۲]

دانش سلمان

مشهورترین سخن درباره دانش سلمان از علی بن ابی‌طالب (ع) نقل شده است که در آن سلمان با تعابیری چون لقمان حکیم، آگاه به علم نخستین و واپسین و خواننده کتاب اول و آخر وصف شده است.[۱۱۳] گاه به جای "خواننده کتاب اول و آخر"، از تعبیر "دریافت کننده" این دو کتاب[۱۱۴] و گاه از "صاحب الکتابَیْن" یاد شده است.[۱۱۵] بخش‌هایی از این گزارش در منابع دیگر نیز آمده‌اند [۱۱۶] و گزارش‌هایی مشابه آن، از پیامبر اکرم (ص) و امام صادق (ع) نقل شده‌اند.[۱۱۷] بنابر روایتی از پیامبر، سلمان از دانش سرریز یا فراخ شده بود.[۱۱۸] بنابر همین تلقی از سلمان، برخی مفسرانِ دوره‌های میانی در تفسیر بخشی از آیه ﴿قُلْ آمِنُوا بِهِ أَوْ لَا تُؤْمِنُوا إِنَّ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهِ إِذَا يُتْلَى عَلَيْهِمْ يَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ سُجَّدًا[۱۱۹]، سلمان فارسی را یکی از افراد آن گروه برشمرده‌اند.[۱۲۰] خداوند در این آیه، اینان را کسانی دانسته است که هنگام تلاوت آیات سجده می‌کنند و در آیه بعد تسبیح، خشوع و عبادتشان را وصف کرده است.

همچنین برخی مفسران، در تفسیر آیه ﴿وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلًا قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ[۱۲۱]، چند دیدگاه را درباره تفسیر ﴿مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ بیان کرده‌اند که بنابر نظر قتاده، مؤمنان اهل کتاب از جمله سلمان فارسی، مصداق این بخش از آیه شمرده شده‌اند.[۱۲۲] طبق این تفسیر، سلمان از دانش کتاب بهره‌مند بوده و از گواهان رسالت به شمار می‌آمده است؛ همچنین در تفسیر آیه ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ[۱۲۳] که درباره وحی الهی به پیامبران پیشین است و مخاطبان قرآن را برانگیخته است تا از اهل ذکر در باره آن بپرسند، در روایتی مشابه از قتاده، مقصود از ﴿أَهْلَ الذِّكْرِ سلمان فارسی دانسته شده است.[۱۲۴] دانش دینی سلمان به متون اهل کتاب و انبیای پیشین محدود نبود و در دوره اسلامی نیز جایگاه مهمی به دست آورد؛ به گونه‌ای که معاذ بن جبل، از همراهان شناخته شده پیامبر، هنگام وفات به شاگردش توصیه کرده بود که دانش را از ۴ تن، از جمله سلمان فراگیرد.[۱۲۵] ابواسحاق شیرازی سلمان را از جمله صحابه‌ای برشمرده است که از آنها فروع فقهی نقل شده است؛[۱۲۶] همچنین برخی گزارش‌های تفسیری از استنباط‌های فقهی سلمان خبر داده‌اند.

ذیل آیه ﴿يَسْأَلُونَكَ مَاذَا أُحِلَّ لَهُمْ قُلْ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبَاتُ وَمَا عَلَّمْتُمْ مِنَ الْجَوَارِحِ مُكَلِّبِينَ تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمَّا عَلَّمَكُمُ اللَّهُ فَكُلُوا مِمَّا أَمْسَكْنَ عَلَيْكُمْ وَاذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَيْهِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ[۱۲۷] روایتی به چند طریق از سلمان نقل شده است. این آیه حکم صید حیوان شکاری را بیان می‌کند و خداوند از مؤمنان خواسته است که هنگام فرستادن حیوان شکاری، نام خدا را بر آن ببرند. بنابر تفسیر سلمان، هرگاه سگ یا باز شکاری را با گفتن ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ[۱۲۸] برای صید فرستادی، هرچند دوسوم شکار را خورده باشد، باقیمانده آن حلال است.[۱۲۹]درباره احکام فقهی نیز روایاتی از سلمان نقل شده‌اند.[۱۳۰] همچنین بنابر گزارشی که به نظر می‌رسد با دوره فتوحات و صومعه‌های بین‌النهرین مرتبط است، سلمان با تأکید بر آیه﴿لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الْيَهُودَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا وَلَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ قَالُوا إِنَّا نَصَارَى ذَلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّيسِينَ وَرُهْبَانًا وَأَنَّهُمْ لَا يَسْتَكْبِرُونَ[۱۳۱] که مهربان‌ترین افراد را نسبت به مؤمنان، راهبان و قسیس‌ها (کشیشان) مسیحی دانسته، از دیگران خواسته است که متعرض راهبان و قسیس‌های ساکن صومعه‌ها نشوند و آنها را به حال خود رها کنند[۱۳۲]؛ همچنین در تفسیر عبارت ﴿صَاغِرُونَ در آیه ﴿قَاتِلُوا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلَا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ[۱۳۳]، تفسیری از سلمان نقل شده است که آن را به معنای "متواضعان" می‌داند. در این آیه، سخن از تقدیم متواضعانه جزیه از سوی اهل کتاب است. سلمان در تفسیر این عبارت گفته است: مقصود آن است که اهل کتاب در برابر پرداخت جزیه، نباید ستایش شوند[۱۳۴].[۱۳۵]

علوم قرآنی و نکات تفسیری منقول از سلمان

بنابر گزارشی، به درخواست تازه ‌مسلمانان فارس‌ زبان، سلمان از پیامبر اجازه گرفت که سوره حمد را به فارسی بازگرداند. این گزارش را نخستین‌بار اسفراینی، مترجم و مفسر قرآن کریم، بیان کرد.[۱۳۶] سرخسی حنفی در تأیید جواز قرائت نماز به زبان فارسی، به دیدگاه ابوحنیفه اشاره کرده است که در آنجا ابوحنیفه به استناد گزارش یاد شده گفته است که فارس‌زبانان عصر سلمان تا زمانی که زبانشان به عربی‌عادت نکرده بود، در نماز سوره فاتحه را به فارسی می‌خواندند.[۱۳۷] ذیل موضوع قرائت قرآن نیز گزارش‌هایی درباره دیدگاه‌های سلمان در این زمینه نقل شده‌اند. گزارشی ذیل آیه ﴿لَا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ[۱۳۸] نقل شده است که واژه ﴿الْمُطَهَّرُونَ در این آیه را که در قرآن‌های رایج به صورت ﴿الْمُطَهَّرُونَ و در ساخت اسم مفعول از مصدر طهارت، به معنای پاکیزه‌شدگان قرائت می‌شود، سلمان آن را در ساخت اسم فاعل و به صورت ﴿الْمُطَهَّرُونَ، به معنای پاکیزه‌کنندگان درست دانسته است.[۱۳۹] در تفاسیر نقل شده از سلمان، در آیه ﴿إِلَّا مَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلًا صَالِحًا فَأُولَئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا[۱۴۰] اشاره شده است که خداوند کارهای بد توبه‌کنندگان نیک‌کردار را به خوبی بدل می‌کند. در تفسیر این آیه، دو زمان برای تبدیل بدی‌ها به خوبی‌ها بیان شده است. سلمان بر این باور است که چنین تبدیلی در آخرت اتفاق می‌افتد[۱۴۱]. در تفسیر آیه ﴿اتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنَ الْكِتَابِ وَأَقِمِ الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ[۱۴۲]، در پاسخ اینکه یاد خدا از چه چیزی بزرگ‌تر است، اقوال گوناگونی ‌مطرح شده و سلمان معتقد بوده است که ذکر خدا از هر چیز دیگری بزرگ‌تر است.[۱۴۳] آیه ﴿وَمِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَكَ عَسَى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَحْمُودًا[۱۴۴] پیامد تهجّد (عبادت شبانه) را رسیدن به "مقام محمود" دانسته است. در تفسیر این آیه از سلمان نقل شده است که مقام محمود، اشاره به مقامی اخروی است که براساس آن، انسان‌ها اجازه شفاعت کردن می‌یابند[۱۴۵].[۱۴۶]

سلمان و داستان‌های قرآنی

درباره علم سلمان به داستان‌های پیامبران، گزارش‌هایی به او نسبت داده شده‌اند که صحت و سقم آنها چندان روشن نیست. آیه ﴿وَرَفَعَ أَبَوَيْهِ عَلَى الْعَرْشِ وَخَرُّوا لَهُ سُجَّدًا وَقَالَ يَا أَبَتِ هَذَا تَأْوِيلُ رُؤْيَايَ مِنْ قَبْلُ قَدْ جَعَلَهَا رَبِّي حَقًّا وَقَدْ أَحْسَنَ بِي إِذْ أَخْرَجَنِي مِنَ السِّجْنِ وَجَاءَ بِكُمْ مِنَ الْبَدْوِ مِنْ بَعْدِ أَنْ نَزَغَ الشَّيْطَانُ بَيْنِي وَبَيْنَ إِخْوَتِي إِنَّ رَبِّي لَطِيفٌ لِمَا يَشَاءُ إِنَّهُ هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ[۱۴۷]. تعظیم برادران یوسف در برابر او و تحقق رؤیای کودکی‌اش را بیان می‌کند. در تفسیر این آیه از سلمان نقل شده است که از رؤیای یوسف تا تحقق آن ۴۰ سال طول کشید.[۱۴۸] همچنین در تفسیر آیات ﴿ قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ اللَّهُمَّ رَبَّنَا أَنزِلْ عَلَيْنَا مَائِدَةً مِّنَ السَّمَاء تَكُونُ لَنَا عِيداً لِّأَوَّلِنَا وَآخِرِنَا وَآيَةً مِّنكَ وَارْزُقْنَا وَأَنتَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ (۱۱۴) قَالَ اللَّهُ إِنِّي مُنَزِّلُهَا عَلَيْكُمْ فَمَن يَكْفُرْ بَعْدُ مِنكُمْ فَإِنِّي أُعَذِّبُهُ عَذَابًا لاَّ أُعَذِّبُهُ أَحَدًا مِّنَ الْعَالَمِينَ[۱۴۹]، روایتی مشهور از سلمان فارسی نقل شده است. در این آیات، حواریان برای اطمینان از دعوت حضرت عیسی (ع) و سخنانش، از او خواسته‌اند مائده‌ای آسمانی تقاضا کند و با دعای حضرت عیسی (ع) این خواسته برآورده شد. بر اساس این گزارش تفصیلی، چگونگی درخواست حواریان، محتوای سفره و جزئیات این رویداد بیان شده‌اند.[۱۵۰] گزارش‌هایی از سلمان فارسی درباره پیامبران پیشین نقل شده‌اند؛ گزارشی در تفاسیر متأخر از سلمان فارسی در تفسیر آیه ﴿وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلًا مِنْ قَبْلِكَ مِنْهُمْ مَنْ قَصَصْنَا عَلَيْكَ وَمِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ عَلَيْكَ وَمَا كَانَ لِرَسُولٍ أَنْ يَأْتِيَ بِآيَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ فَإِذَا جَاءَ أَمْرُ اللَّهِ قُضِيَ بِالْحَقِّ وَخَسِرَ هُنَالِكَ الْمُبْطِلُونَ[۱۵۱] نقل شده است که تعداد پیامبران را ۴۰۰۰ پیامبر شمرده است.[۱۵۲] در این آیه سخن از پیامبران پیشین است و اینکه خداوند داستان همه آنها را برای پیامبر روایت نکرده است؛ همچنین در تفسیر عبارت ﴿عَلَى فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ در آیه ﴿يَا أَهْلَ الْكِتَابِ قَدْ جَاءَكُمْ رَسُولُنَا يُبَيِّنُ لَكُمْ عَلَى فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ أَنْ تَقُولُوا مَا جَاءَنَا مِنْ بَشِيرٍ وَلَا نَذِيرٍ فَقَدْ جَاءَكُمْ بَشِيرٌ وَنَذِيرٌ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ[۱۵۳] که اشاره به فاصله میان پیامبران دارد، از سلمان نقل شده است که فاصله میان حضرت عیسی (ع) و حضرت محمد (ص) ۶۰۰ سال بوده است [۱۵۴]. ضحاک، از مفسران تابعی، در تفسیر آیه ﴿وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّمَا يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسَانُ الَّذِي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌّ وَهَذَا لِسَانٌ عَرَبِيٌّ مُبِينٌ[۱۵۵] معتقد است هنگامی که مشرکان قریش بنابر شباهت داستان‌های قرآنی با برخی از مطالب تورات، مدعی ارتباط پیامبر با اهل کتاب و استفاده از دانسته‌های آنان بودند: ﴿إِنَّمَا يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ، مقصودشان ارتباط پیامبر با سلمان فارسی بود.[۱۵۶] مُقاتل در تفسیر آیه ﴿أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَلَا يَكُونُوا كَالَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلُ فَطَالَ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَكَثِيرٌ مِنْهُمْ فَاسِقُونَ[۱۵۷] گزارش داده است که ۶ ماه پس از هجرت پیامبر، این آیه درباره منافقان نازل شد. منافقان که از دانش سلمان به تورات آگاه بودند، با توجه به گرایش و علاقه‌شان به اهل کتاب، چندین بار از او خواستند که شگفتی‌های تورات را برایشان بگوید. خداوند در هر بار، و با نزول آیات ﴿الر تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ الْمُبِينِ إِنَّا أَنزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَّعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِمَا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ هَذَا الْقُرْآنَ وَإِن كُنتَ مِن قَبْلِهِ لَمِنَ الْغَافِلِينَ[۱۵۸] و آیه ﴿اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتَابًا مُتَشَابِهًا مَثَانِيَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِينُ جُلُودُهُمْ وَقُلُوبُهُمْ إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ ذَلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَنْ يَشَاءُ وَمَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ[۱۵۹]، آنان را از گرایش و توجه به دیگر کتاب‌ها بازداشته، بر اهمیت و جایگاه قرآن نسبت به سایر کتاب‌ها تأکید کرد؛ اما منافقان همچنان خواسته خود را تکرار می‌کردند تا اینکه خداوند با فرو فرستادن آیه ﴿أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَلَا يَكُونُوا كَالَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلُ فَطَالَ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَكَثِيرٌ مِنْهُمْ فَاسِقُونَ[۱۶۰]، آنان را به شدت بازخواست کرد و خطاب به آنها فرمود: آیا وقت آن نشده است که در برابر قرآن و ذکر خدا خشوع و کرنش کنند و مانند اهل کتاب نباشند که سنگدلی و سرسختی کردند و با ازدست‌دادن فرصت‌ها، فاسق شدند[۱۶۱].[۱۶۲]

سلمان صحابی برگزیده پیامبر

ابن‌عربی سلمان را از کسانی شمرده است که حافظ اسرار علوم پیامبر و احوال ایشان بوده‌اند[۱۶۳]. ابن‌اثیر جزری سلمان را از بهترین، زاهدترین و با فضیلت‌ترین صحابه رسول خدا دانسته است.[۱۶۴] نووی، فقیه شافعی، سلمان را از عابدترین، زاهدترین و با فضیلت‌ترین یاران پیامبر و فضایلش را غیر قابل شمارش دانسته است.[۱۶۵] مسعودی سلمان را به عبادت و زهد بسیار ستوده است.[۱۶۶] مقریزی نیز فضایل سلمان را فراوان خوانده و ازجمله به این ویژگی‌های او اشاره کرده است: نیکوکار، فاضل، عالم، زاهد، عفیف، متعفّف و کسی که از هیچ‌کس چیزی نمی‌گرفت.[۱۶۷] عایشه جلسه‌های خصوصی و شبانه سلمان با پیامبر را با تعبیر «گویا سلمان پیامبر را از آن خود کرده بود» وصف کرده است.[۱۶۸] در تأیید این امر، ابن‌عباس روایت کرده است که آیه ﴿وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ آمِنُوا كَمَا آمَنَ النَّاسُ قَالُوا أَنُؤْمِنُ كَمَا آمَنَ السُّفَهَاءُ أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاءُ وَلَكِنْ لَا يَعْلَمُونَ[۱۶۹] درباره شماری از مؤمنان، از جمله سلمان نازل شده است.[۱۷۰] بنابراین گزارش تفسیری، خداوند در این آیه ضمن انتقاد از برخی مؤمنان، برای بیان کیفیت ایمان مطلوب، درصدد معرفی الگویی مانند سلمان برآمده است. سلمان در پاسخ نامه ابودرداء که وی را به سرزمین مقدس شام دعوت کرده بود، ضمن تأکید بر عمل صالح گفته است: آنچه سبب تقدّس انسان است عمل اوست، نه سرزمینی که در آن سکونت دارد.[۱۷۱] بنابر گزارشی دیگر از این مکاتبه، ابودرداء در نامه‌ای که از شام برای سلمان فرستاد، یادآور شد که خداوند به من مال و فرزندی داده و در زمینی مقدس فرود آورده است. سلمان در پاسخ نوشت: خیر و نیکی در فراوانی مال و فرزند نیست. خیر در این است که حلمت فراوان و علمت سودمند باشد. اینکه نوشته‌ای در زمینی مقدس فرود آمده‌ای، بدان که زمین برای کسی عملی انجام نمی‌دهد، پس به گونه‌ای عمل کن که خواهی دید و خود را برای مرگ آماده کن.[۱۷۲] ابن‌عربی در تفسیر « سَلْمَانَ مِنَّا أَهْلَ اَلْبَيْتِ» آن را شهادت پیامبر بر طهارت، حفظ الهی و عصمت سلمان دانسته است. وی این معنا را از آیه ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا[۱۷۳] استفاده و چنین استنباط کرده است که خداوندپلیدی و ناپاکی را از اهل بیت برداشته است و سلمان هم به فرمایش رسول خدا از اهل‌بیت است، پس او نیز از رجس و پلیدی پاک است،[۱۷۴]از همین‌رو گزارش‌هایی متعدد درباره جایگاه سلمان نزد پیامبر یا پاداش‌های اخروی او نقل شده‌اند. بنابر روایتی نبوی، سلمان یکی از ۴ نفری بود که خداوند به پیامبر دستور داده بود آنها را دوست بدارد[۱۷۵] و در مقابل، از گزارش‌هایی می‌توان نتیجه گرفت که پیامبر ناراحتی سلمان را معادل ناراحتی خداوند دانسته است.[۱۷۶] در گزارش مشهوری آمده است که سلمان یکی از ۴ نفری است که بهشت مشتاق زیارت آنهاست.[۱۷۷] در گزارش دیگری آمده است که شوق بهشت به سلمان بیش از شوق سلمان به بهشت است. بنابر روایتی از امیرمؤمنان علی (ع)، سلمان یکی از ۱۴ وزیر پیامبر بود[۱۷۸].[۱۷۹]

منابع

پانویس

  1. الطبقات، خلیفه، ص۳۳؛ المعارف، ص۲۷۰.
  2. سیره ابن اسحق، ج۲، ص۱۰۵؛ مسند ابی داود، ج۱، ص۶۴؛ مسند ابن ابی شیبه، ج۱، ص۳۰۴.
  3. المصنف، عبدالرزاق، ج۱۱، ص۴۳۸؛ المعجم الکبیر، ج۶، ص۲۲۰.
  4. الامالی، طوسی، ص۱۳۳؛ اعیان الشیعه، ج۷، ص۲۸۰.
  5. تاریخ اصبهان، ج۱، ص۷۴؛ معرفة الصحابه، ج۳، ص۱۳۲۷.
  6. Ferdinand Justi, Iranisches Namenbuch, p۱۸۸; G.Levi Della Vida, "Salman al-Farisi", EL۲, vol ۱۲, p۷۰۱.
  7. کمال الدین، ص۱۶۲.
  8. اسماعیلی و محمدی یدک، مقاله «سلمان فارسی»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵، ص۵۶۶ ـ۵۶۷.
  9. سیره ابن اسحق، ج۲، ص۶۶؛ الطبقات، ابن سعد، ج۴، ص۷۵؛ السیرة النبویه، ج۱، ص۲۱۴-۲۲۲.
  10. انساب الاشراف، ج۲، ص۱۲۸؛ نک: صورة الارض، ج۲، ص۲۶۳؛ معجم البلدان، ج۱، ص۲۱۱.
  11. Ahmad Tafazzoli, DEHQAN, Encylloapedia Iranica
  12. سیره ابن اسحق، ج۲، ص۶۶-۶۷.
  13. W.Ende, Al-Sham, El۲, vol ۹, p۲۶۱.
  14. سیره ابن اسحق، ج۲، ص۶۶.
  15. جامع البیان، ج۱، ص۲۵۶.
  16. جامع البیان، ج۱، ص۲۵۵-۲۵۶؛ السیرة النبویه، ج۱، ص۲۱۴-۲۱۵.
  17. کمال الدین، ص۱۶۳.
  18. اسماعیلی و محمدی یدک، مقاله «سلمان فارسی»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵، ص۵۶۶ ـ۵۶۷.
  19. السیرة النبویه، ج۱، ص۲۱۹.
  20. السیرة النبویه، ج۱، ص۲۲۰-۲۲۲؛ انساب الاشراف، ج۲، ص۱۳۰.
  21. الاستیعاب، ج۲، ص۶۳۵.
  22. السیرة النبویه، ج۱، ص۲۲۰-۲۲۲؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۱۳۰.
  23. الاعلام، ج۳، ص۱۱۲.
  24. المغازی، ج۲، ص۴۴۶؛ معرفة الصحابه، ج۳، ص۱۳۲۹؛ اسد الغابه، ج۲، ص۲۶۹.
  25. «جز این نیست که مؤمنان برادرند، پس میان برادرانتان را آشتی دهید و از خداوند پروا کنید باشد که بر شما بخشایش آورند» سوره حجرات، آیه ۱۰.
  26. السیرة النبویه، ج۱، ص۵۰۶؛ الطبقات، ابن سعد، ج۴، ص۸۴.
  27. الطبقات، ابن سعد، ج۴، ص۲۸۰-۲۸۱.
  28. الطبقات، ابن سعد، ج۴، ص۸۴-۸۵.
  29. الاستیعاب، ج۳، ص۱۲۲۸-۱۲۲۹.
  30. الکافی، ج۸، ص۱۶۲.
  31. الامالی، صدوق، ص۶۳، ۴۲۷؛ الخصال، ص۵۴۹.
  32. الطبقات، ابن سعد، ج۴، ص۸۴.
  33. المغازی، ج۲، ص۴۴۵-۴۴۶.
  34. المغازی، ج۲، ص۴۶۵.
  35. المغازی، ج۳، ص۹۲۷.
  36. اسماعیلی و محمدی یدک، مقاله «سلمان فارسی»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵، ص۵۶۶ ـ۵۶۷.
  37. الکافی، ج۱، ص۴۲۶.
  38. رجال الطوسی، ص۶۵.
  39. «آنان از (سوی) پروردگارشان به رهنمودی رسیده‌اند و آنانند که رستگارند» سوره بقره، آیه ۵.
  40. تفسیر الحبری، ص۲۳۲؛ الامالی، صدوق، ص۵۷۹؛ شواهد التنزیل، ج۱، ص۸۸-۸۹.
  41. الجمل، ص۵۶-۵۷.
  42. السقیفه و فدک، ص۴۵.
  43. الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۰۶؛ انساب الاشراف، ج۱۰، ص۳۶۰؛ تاریخ طبری، ج۳، ص۲۷۹.
  44. الاختصاص، ص۱۸۶؛ مناقب آل ابی‌طالب، ج۳، ص۱۱۸.
  45. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۱۵.
  46. رجال نجاشی، ص۳۹۱.
  47. البدء و التاریخ، ج۵، ص۱۲۴.
  48. تاریخ طبری، ج۴، ص۱۴.
  49. نک: معرفة الصحابه، ج۳، ص۱۳۲۹؛ الاستیعاب، ج۲، ص۶۳۵-۶۳۶؛ اسد الغابه، ج۲، ص۲۶۶.
  50. مروج الذهب، ج۲، ص۳۰۷.
  51. البرصان و العرجان، ص۳۲۲.
  52. حیاة الصحابه، ج۲، ص۵۴۴-۵۴۵.
  53. المعارف، ص۲۷۰-۲۷۱.
  54. انساب الاشراف، ج۲، ص۱۳۰؛ معرفة الصحابه، ج۳، ص۱۳۲۷.
  55. الاستیعاب، ج۲، ص۶۳۸؛ اسد الغابه، ج۲، ص۲۶۹.
  56. تهذیب التهذیب، ج۴، ص۱۲۱.
  57. اسد الغابه، ج۲، ص۲۶۹؛ المجموع، ج۲، ص۱۰۲؛ تهذیب التهذیب، ج۴، ص۱۲۱.
  58. معرفة الصحابه، ج۳، ص۱۳۲۷.
  59. الطبقات، خلیفه، ص۳۳، ۳۲۱؛ الثقات، ج۳، ص۱۵۷.
  60. الفصول العشره، ص۱۰۲؛ تقریب المعارف، ص۴۴۹؛ مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۱۸.
  61. اعلام الوری، ج۲، ص۳۰۵.
  62. معرفة الصحابه، ج۳، ص۱۳۲۷؛ اسد الغابه، ج۲، ص۲۶۹؛ تهذیب التهذیب، ج۴، ص۱۲۱.
  63. کنز الفوائد، ص۲۶۰.
  64. تذکرة الفقهاء، ج۸، ص۴۵۶؛ منتهی المطلب، ج۲، ص۸۹۶.
  65. تهذیب، ج۶، ص۱۱۸؛ بحارالانوار، ج۹۹، ص۲۸۷-۲۹۱.
  66. حیاة الصحابه، ج۳، ص۴۸۹.
  67. تاریخ بغداد، ج۱، ص۱۸۱؛ اسد الغابه، ج۲، ص۲۶۹؛ تاریخ الخمیس، ج۱، ص۴۶۹.
  68. تاریخ الخمیس، ج۱، ص۴۶۹
  69. الدرجات الرفیعه، ص۲۲۰-۲۲۱.
  70. اسماعیلی و محمدی یدک، مقاله «سلمان فارسی»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵، ص۵۶۶ ـ۵۶۷.
  71. اسماعیلی و محمدی یدک، مقاله «سلمان فارسی»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵، ص۵۶۶ ـ۵۶۷.
  72. «و آنان را که از پرستیدن بت دوری گزیده‌اند و به درگاه خداوند بازگشته‌اند، مژده باد! پس به بندگان من مژده بده! کسانی که گفتار را می‌شنوند آنگاه از بهترین آن پیروی می‌کنند، آنانند که خداوند راهنمایی‌شان کرده است و آنانند که خردمندند» سوره زمر، آیه ۱۷-۱۸.
  73. جامع البیان، ج۲۳، ص۱۳۲؛ اسباب النزول، ص۳۸۲؛ مجمع البیان، ج۸، ص۷۷۰.
  74. مبهمات القرآن، ج۲، ص۴۳۹.
  75. «بی‌گمان از کسانی که (به اسلام) ایمان آورده‌اند و یهودیان و مسیحیان و صابئان، کسانی که به خداوند و روز بازپسین باور دارند و کاری شایسته می‌کنند، پاداششان نزد پروردگارشان است و نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌گردند» سوره بقره، آیه ۶۲.
  76. جامع البیان، ج۱، ص۲۵۴.
  77. «کسانی که پیش از آن به آنان کتاب (آسمانی) داده بودیم به آن ایمان می‌آورند» سوره قصص، آیه ۵۲.
  78. «و چون (قرآن) برای آنان خوانده شود می‌گویند: ما بدان باور داریم که راستین است، از سوی پروردگار ماست، ما پیش از آن (هم) گردن نهاده بودیم آنانند که پاداششان برای شکیبی که ورزیده‌اند دو بار به آنان داده می‌شود و بدی را با نیکی دور می‌سازند و از آنچه روزیشان کرده‌ایم می‌بخشند» سوره قصص، آیه ۵۳-۵۴.
  79. جامع البیان، ج۲۰، ص۵۷؛ تفسیر ابن ابی حاتم، ج۹، ص۲۹۸۹.
  80. اسماعیلی و محمدی یدک، مقاله «سلمان فارسی»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵، ص۵۶۶ ـ۵۶۷.
  81. «و کسانی را که پروردگارشان را در سپیده‌دمان و در پایان روز در پی به دست آوردن خشنودی وی می‌خوانند از خود مران، نه هیچ از حساب آنان بر گردن تو و نه هیچ از حساب تو بر گردن آنهاست تا برانیشان و از ستمگران گردی» سوره انعام، آیه ۵۲.
  82. «و کسانی را که پروردگارشان را در سپیده‌دمان و در پایان روز در پی به دست آوردن خشنودی وی می‌خوانند از خود مران، نه هیچ از حساب آنان بر گردن تو و نه هیچ از حساب تو بر گردن آنهاست تا برانیشان و از ستمگران گردی» سوره انعام، آیه ۵۲.
  83. اسباب النزول، ص۲۲۱؛ التفسیر الکبیر، ج۱۲، ص۵۴۰؛ الدر المنثور، ج۳، ص۱۳-۱۴.
  84. «و کسانی را که پروردگارشان را در سپیده‌دمان و در پایان روز در پی به دست آوردن خشنودی وی می‌خوانند از خود مران، نه هیچ از حساب آنان بر گردن تو و نه هیچ از حساب تو بر گردن آنهاست تا برانیشان و از ستمگران گردی» سوره انعام، آیه ۵۲.
  85. جامع البیان، ج۷، ص۱۲۹؛ تفسیر ابن ابی حاتم، ج۴، ص۱۲۹۸؛ مجمع البیان، ج۴، ص۴۷۲-۴۷۳.
  86. «و با آنان که پروردگار خویش را سپیده‌دمان و در پایان روز به شوق لقای وی می‌خوانند خویشتنداری کن و دیدگانت از آنان به دیگران دوخته نشود که زیور زندگی این جهان را بجویی و از آن کس که دلش را از یاد خویش غافل کرده‌ایم و از هوای (نفس) خود پیروی کرده و کارش تباه است پیروی مکن» سوره کهف، آیه ۲۸.
  87. «و کسانی را که پروردگارشان را در سپیده‌دمان و در پایان روز در پی به دست آوردن خشنودی وی می‌خوانند از خود مران، نه هیچ از حساب آنان بر گردن تو و نه هیچ از حساب تو بر گردن آنهاست تا برانیشان و از ستمگران گردی» سوره انعام، آیه ۵۲.
  88. جامع البیان، ج۱۵، ص۱۵۵.
  89. تفسیر قمی، ج۲، ص۳۴؛ جامع البیان، ج۱۵، ص۲۹۳-۲۹۴؛ اسباب النزول، ص۳۰۶.
  90. «و چرا هنگامی که به باغستان خویش درآمدی نگفتی: «ما شاء الله لا قوّة الّا باللّه» [- آنچه خداوند بخواهد (همان است) هیچ توانی جز از سوی خداوند نیست؛ اگر مرا در مال و فرزند کمتر از خود می‌یابی» سوره کهف، آیه ۳۹.
  91. «دارایی و پسران زیور زندگی دنیایند و کارهای ماندگار شایسته در نزد پروردگارت در پاداش و امید (به آینده) بهتر است» سوره کهف، آیه ۴۶.
  92. جامع البیان، ج۱۵، ص۳۰۸، ۳۱۴.
  93. «آیا همینانند که سوگند می‌خوردید خداوند به آنان بخشایشی نمی‌رساند؟ (آنگاه به رهروان بهشت می‌گویند) به بهشت در آیید، نه بیمی خواهید داشت و نه اندوهگین خواهید شد» سوره اعراف، آیه ۴۹.
  94. تفسیر ثعلبی، ج۴، ص۲۳۷.
  95. المصنف، عبدالرزاق، ج۴، ص۲۷۹؛ الطبقات، ابن سعد، ج۴، ص۸۵.
  96. «ای مؤمنان! چیزهای پاکیزه‌ای را که خداوند برای شما حلال کرده است حرام مشمارید و تجاوز نکنید که خداوند تجاوزکاران را دوست نمی‌دارد» سوره مائده، آیه ۸۷.
  97. زاد المسیر، ج۱، ص۵۷۷.
  98. جامع البیان، ج۷، ص۶-۷.
  99. «هان! این شمایید که فرا خوانده می‌شوید تا در راه خداوند هزینه کنید، آنگاه برخی از شما تنگ‌چشمی می‌ورزند و هر که تنگ‌چشمی بورزد به زیان خود تنگ‌چشمی ورزیده است و خداوند بی‌نیاز است و شما نیازمندید و اگر روی بگردانید گروهی دیگر را جانشین می‌گرداند سپس آنان چون شما نخواهند بود» سوره محمد، آیه ۳۸.
  100. جامع البیان، ج۲۶، ص۴۲؛ تفسیر ابن ابی حاتم، ج۱۰، ص۳۲۹۹؛ زاد المسیر، ج۴، ص۱۲۳.
  101. «ای مردم! اگر (خداوند) بخواهد شما را (از میان) خواهد برد و مردمی دیگر را خواهد آورد و خداوند بر این کار تواناست» سوره نساء، آیه ۱۳۳.
  102. تفسیر ماوردی، ج۱، ص۵۳۴؛ التبیان، ج۳، ص۳۵۲.
  103. «ای مؤمنان! هر کس از دینش برگردد خداوند به زودی گروهی را می‌آورد که دوستشان می‌دارد و دوستش می‌دارند؛ در برابر مؤمنان خاکسار و در برابر کافران دشوارند، در راه خداوند جهاد می‌کنند و از سرزنش سرزنشگری نمی‌هراسند؛ این بخشش خداوند است که به هر کس بخواهد ارزانی می‌دارد و خداوند نعمت‌گستری داناست» سوره مائده، آیه ۵۴.
  104. مجمع البیان، ج۳، ص۳۲۱؛ کشف الاسرار، ج۳، ص۱۴۷؛ التفسیر الکبیر، ج۱۲، ص۳۷۸.
  105. «و نیز دیگرانی از ایشان که هنوز به آنان نپیوسته‌اند؛ و او پیروزمند فرزانه است» سوره جمعه، آیه ۳.
  106. صحیح مسلم، ج۷، ص۱۹۲؛ جامع البیان، ج۲۸، ص۶۲.
  107. «ای مردم! ما شما را از مردی و زنی آفریدیم و شما را گروه‌ها و قبیله‌ها کردیم تا یکدیگر را باز شناسید، بی‌گمان گرامی‌ترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست، به راستی خداوند دانایی آگاه است» سوره حجرات، آیه ۱۳.
  108. تفسیر مُقاتل، ج۳، ص۲۶۳.
  109. الکافی، ج۸، ص۱۸۱؛ الامالی، طوسی، ص۱۴۷.
  110. عیون الاخبار، ج۱، ص۳۸۰؛ تاریخ الاسلام، ج۳، ص۵۱۶.
  111. المبسوط، سرخسی، ج۵، ص۲۳؛ المجموع، ج۱۶، ص۱۸۶.
  112. اسماعیلی و محمدی یدک، مقاله «سلمان فارسی»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵، ص۵۶۶ ـ۵۶۷.
  113. الطبقات، ابن سعد، ج۴، ص۸۴-۸۵؛ الغارات، ج۱، ص۱۷۷.
  114. الآحاد و المثانی، ج۵، ص۱۷۲؛ المعجم الکبیر، ج۵، ص۲۲۱؛ معرفة الصحابه، ج۳، ص۱۱۹۵.
  115. الاستیعاب، ج۲، ص۶۳۶.
  116. الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۳۴۶؛ المصنف، ابن ابی شیبه، ج۷، ص۵۳۶؛ المعجم الکبیر، ج۶، ص۲۱۳.
  117. الاختصاص، ص۱۱، ۲۲۲؛ رجال کشی، ج۱، ص۲۷.
  118. الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۳۴۶؛ ج۴، ص۸۴-۸۵؛ المصنف، ابن ابی شیبه، ج۷، ص۵۳۶.
  119. «بگو: چه بدان (آیات) ایمان آورید چه ایمان نیاورید؛ بی‌گمان چون بر کسانی که پیش از این (به آنان) دانش داده‌اند خوانده شود به سجده با روی بر زمین می‌افتند» سوره اسراء، آیه ۱۰۷.
  120. زاد المسیر، ج۳، ص۵۹؛ غرر التبیان، ص۳۱۵.
  121. «و کافران می‌گویند: تو فرستاده (خداوند) نیستی؛ بگو: میان من و شما خداوند و کسی که دانش کتاب نزد اوست، گواه بس» سوره رعد، آیه ۴۳.
  122. مجمع البیان، ج۵، ص۴۶۱؛ التفسیر الکبیر، ج۱۹، ص۵۴؛ مبهمات القرآن، ج۱، ص۴۲۷.
  123. «و ما پیش از تو جز مردانی را که به آنها وحی می‌کردیم نفرستادیم؛ اگر نمی‌دانید از اهل کتاب (آسمانی) بپرسید» سوره نحل، آیه ۴۳.
  124. زاد المسیر، ج۲، ص۵۶۱.
  125. الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۳۴۶-۳۴۷؛ السنن الکبری، نسائی، ج۵، ص۷۰؛ صحیح ابن حبان، ج۱۶، ص۱۲۲.
  126. طبقات الفقهاء، ص۳۴.
  127. «از تو می‌پرسند که چه بر آنها حلال است؟ بگو (همه) چیزهای پاکیزه بر شما حلال است و (نیز) آنچه با جانوران شکاری دست‌آموز به دست می‌آورید- که از آنچه خداوند به شما آموخته است به آنها می‌آموزید- پس، از آنچه (این جانوران شکاری) برای شما (گرفته و) نگه داشته‌اند بخورید و (هنگام فرستادن حیوان شکاری یا هنگام ذبح) نام خداوند را بر آنها یاد کنید و از خداوند پروا کنید که خداوند حسابرسی سریع است» سوره مائده، آیه ۴.
  128. «به نام خداوند بخشنده بخشاینده» سوره فاتحه، آیه ۱.
  129. جامع البیان، ج۶، ص۱۲۸-۱۳۱.
  130. مسند احمد، ج۵، ص۴۴۱؛ المجموع، ج۲، ص۱۰۲.
  131. «بی‌گمان یهودیان و مشرکان را دشمن‌ترین مردم به مؤمنان می‌یابی و نزدیک‌ترین آنان در دوستی به مؤمنان کسانی را می‌یابی که می‌گویند ما مسیحی هستیم؛ این از آن روست که برخی از آنان کشیشان و راهبانی (حقجو) هستند و اینکه آنان گردنکشی نمی‌کنند» سوره مائده، آیه ۸۲.
  132. مسند ابن ابی شیبه، ج۱، ص۳۱۲؛ تفسیر ابن ابی حاتم، ج۴، ص۱۱۸۳.
  133. «با آن دسته از اهل کتاب که به خداوند و به روز بازپسین ایمان نمی‌آورند و آنچه را خداوند و پیامبرش حرام کرده‌اند حرام نمی‌دانند و به دین حق نمی‌گروند جنگ کنید تا به دست خود با خواری جزیه بپردازند» سوره توبه، آیه ۲۹.
  134. زاد المسیر، ج۲، ص۲۵۰.
  135. اسماعیلی و محمدی یدک، مقاله «سلمان فارسی»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵، ص۵۶۶ ـ۵۶۷.
  136. تاج التراجم، ج۱، ص۸.
  137. المبسوط، ج۱، ص۳۷.
  138. «که جز پاکان را به آن دسترس نیست،» سوره واقعه، آیه ۷۹.
  139. المحرر الوجیز، ج۵، ص۲۵۲؛ البحر المحیط، ج۱۰، ص۹۳.
  140. «جز کسانی که توبه کنند و ایمان آورند و کاری شایسته کنند؛ که خداوند نیکی آنان را جانشین بدی‌هایشان می‌گرداند و خداوند آمرزنده بخشاینده است» سوره فرقان، آیه ۷۰.
  141. زاد المسیر، ج۳، ص۳۳۰.
  142. «آنچه از این کتاب بر تو وحی شده است بخوان و نماز را بپا دار که نماز از کار زشت و کار ناپسند باز می‌دارد و به راستی یادکرد خداوند (از هر چیز) بزرگ‌تر است و خداوند می‌داند که چه انجام می‌دهید» سوره عنکبوت، آیه ۴۵.
  143. زاد المسیر، ج۳، ص۴۰۹.
  144. «و پاره‌ای از شب را بدان (نماز شب) بیدار باش که (نمازی) افزون برای توست باشد که پروردگارت تو را به جایگاهی ستوده برانگیزد» سوره اسراء، آیه ۷۹.
  145. زاد المسیر، ج۳، ص۴۷.
  146. اسماعیلی و محمدی یدک، مقاله «سلمان فارسی»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵، ص۵۶۶ ـ۵۶۷.
  147. «و پدر و مادر خود را بر اورنگ (خویش) فرا برد و همه برای او به فروتنی در افتادند و گفت: پدر جان! این تعبیر خواب پیشین من است که خداوند آن را درست گردانید و بی‌گمان به من نیکی فرمود هنگامی که مرا از زندان بیرون آورد و شما را پس از آنکه شیطان میان من و برادرانم را خراب کرده بود از بیابان (نزد من) آورد؛ به راستی پروردگارم در آنچه بخواهد، نازک‌بین است؛ همانا اوست که دانای فرزانه است» سوره یوسف، آیه ۱۰۰.
  148. جامع البیان، ج۱۳، ص۹۱-۹۲.
  149. «عیسی پسر مریم گفت: خداوندا! ای پروردگار ما! خوانی از آسمان بر ما فرو فرست تا برای ما، برای آغاز و انجام ما عیدی و نشانه‌ای از سوی تو باشد و به ما روزی ده و تو بهترین روزی دهندگانی خداوند فرمود: من آن را برای شما فرو خواهم فرستاد پس از آن هر کس از شما کفر ورزد من او را چنان عذابی سخت کنم که هیچ‌یک از جهانیان را آن چنان عذاب نکنم» سوره مائده، آیه ۱۱۴-۱۱۵.
  150. تفسیر ابن ابی حاتم، ج۴، ص۱۲۴۴-۱۲۴۸؛ زاد المسیر، ج۱، ص۶۰۲.
  151. «و به راستی ما پیامبرانی پیش از تو فرستاده‌ایم که (داستان) برخی از آنان را برای تو گفته‌ایم و برخی دیگر را نگفته‌ایم و سزیده هیچ پیامبری نیست که جز با اذن خداوند آیه‌ای آورد و چون فرمان خداوند در رسد به حق، داوری می‌شود و در آنجا تباه‌اندیشان، زیانکار» سوره غافر، آیه ۷۸.
  152. جامع البیان، ج۲۴، ص۵۶؛ المحرر الوجیز، ج۴، ص۵۷۰؛ مبهمات القرآن، ج۲، ص۴۵۲.
  153. «ای اهل کتاب! فرستاده ما در دوره نیامدن فرستادگان، نزد شما آمده است در حالی که (آیات الهی را) برای شما روشن می‌گرداند تا نگویید نویدبخش و بیم‌دهنده‌ای نزد ما نیامد، پس به راستی نویدبخش و بیم‌دهنده‌ای برای شما آمده است و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره مائده، آیه ۱۹.
  154. صحیح البخاری، ج۴، ص۲۷۰؛ زاد المسیر، ج۱، ص۵۳۱.
  155. «و خوب می‌دانیم که آنان می‌گویند: جز این نیست که بشری به او آموزش می‌دهد؛ (چنین نیست، زیرا) زبان آن کس که (قرآن را) به او می‌بندند غیر عربی است و این (قرآن به) زبان عربی روشنی است» سوره نحل، آیه ۱۰۳.
  156. جامع البیان، ج۱۴، ص۱۲۰؛ التبیان، ج۶، ص۴۲۷؛ زاد المسیر، ج۲، ص۵۸۵.
  157. «آیا هنگام آن نرسیده است که دل‌های مؤمنان از یاد خداوند و از آنچه از سوی حق فرو فرستاده شده است فروتنی یابد و مانند کسانی نباشند که پیش از این به آنان کتاب (آسمانی) دادند اما روزگار بر آنان به درازا کشید و دل‌هاشان سخت شد و بسیاری از آنان بزهکار بودند؟» سوره حدید، آیه ۱۶.
  158. «الف، لام، را؛ این آیات کتاب روشنگر است ما آن را قرآنی عربی فرو فرستاده‌ایم باشد که خرد ورزید. ما با این قرآن که به تو وحی کرده‌ایم، به بهترین (شیوه) داستانسرایی برای تو داستان می‌گوییم و بی‌گمان تو پیش از آن از ناآگاهان بودی» سوره یوسف، آیه ۱-۳.
  159. «خداوند است که بهترین گفتار را (به گونه) کتابی (با آیاتی) همانند دوگانه (یعنی مکرّر) فرو فرستاده است؛ پوست‌های آنان که از پروردگار خویش می‌هراسند از آن به لرزه می‌افتد سپس با یاد خداوند پوست‌ها و دل‌هاشان نرم می‌شود؛ این رهنمود خداوند است که با آن هر که را بخواهد راهنمایی می‌کند و هر که را گمراه گذارد رهنمونی نخواهد داشت.» سوره زمر، آیه ۲۳.
  160. «آیا هنگام آن نرسیده است که دل‌های مؤمنان از یاد خداوند و از آنچه از سوی حق فرو فرستاده شده است فروتنی یابد و مانند کسانی نباشند که پیش از این به آنان کتاب (آسمانی) دادند اما روزگار بر آنان به درازا کشید و دل‌هاشان سخت شد و بسیاری از آنان بزهکار بودند؟» سوره حدید، آیه ۱۶.
  161. تفسیر مقاتل، ج۳، ص۳۲۳؛ تفسیر بغوی، ج۵، ص۳۰؛ تفسیر ثعلبی، ج۹، ص۲۳۹.
  162. اسماعیلی و محمدی یدک، مقاله «سلمان فارسی»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵، ص۵۶۶ ـ۵۶۷.
  163. الفتوحات المکیه، ج۱، ص۱۹۶-۱۹۸.
  164. اسد الغابه، ج۲، ص۲۶۸.
  165. المجموع، ج۲، ص۱۰۲.
  166. مروج الذهب، ج۲، ص۳۰۶-۳۰۷.
  167. امتاع الاسماع، ج۶، ص۳۳۹.
  168. الاستیعاب، ج۲، ص۶۳۶؛ اسدالغابه، ج۲، ص۲۶۸.
  169. «و چون به آنان گویند که مانند (دیگر) مردمان ایمان بیاورید می‌گویند آیا ما چون کم خردان ایمان بیاوریم؟ آگاه باشید! آنان خود کم خردند امّا نمی‌دانند» سوره بقره، آیه ۱۳.
  170. شواهد التنزیل، ج۱، ص۹۳.
  171. الموطأ، ج۲، ص۷۶۹.
  172. اسد الغابه، ج۲، ص۲۶۸؛ الدرجات الرفیعه، ص۲۱۹.
  173. «خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گردان» سوره احزاب، آیه ۳۳.
  174. الفتوحات المکیه، ج۱، ص۱۹۶-۱۹۸.
  175. سنن ابن ماجه، ج۱، ص۵۳؛ سنن الترمذی، ج۵، ص۶۳۶؛ فضائل الصحابه، ج۲، ص۶۸۹.
  176. صحیح مسلم، ج۷، ص۱۷۳؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۱۳۱-۱۳۲؛ السنن الکبری، نسائی، ج۵، ص۷۵.
  177. المعجم الاوسط، ج۷، ص۳۰۵؛ معرفة الصحابه، ج۳، ص۱۳۲۸؛ الخصال، ج۱، ص۳۰۳.
  178. معرفة الصحابه، ج۳، ص۱۳۲۹.
  179. اسماعیلی و محمدی یدک، مقاله «سلمان فارسی»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵، ص۵۶۶ ـ۵۶۷.