سلمان فارسی در نهج البلاغه
مقدمه
سلمان فارسی (روزبه)[۱]، دهقانزادهای ایرانی[۲] بود که در دوره ساسانیان در خانوادهای زرتشتی میزیست. او دل در گرو ایمانی حقیقی داشت و به خواست الهی و به واسطه روح جستوجوگرش، ابتدا مجذوب آیین مسیحیت، آخرین دین زمانهاش شد و سپس با بعثت نبی گرامی اسلام و یافتن رسول الله (ص)، به دین حنیف اسلام گروید. پیامبر اسلام درباره ایمان قلبی او میفرماید: "همانا سلمان مجوس[۳] نبود بلکه در ظاهر با مشرکان و در باطن اهل ایمان بود."روزبه ابتدا از خانواده خود جدا شد و بهسوی شام رفت. او پیش از ظهور اسلام، در مراکز مسیحیِ موصل، نصیبین و عموریه به کسب دانش پرداخت. استادان بزرگ معنویت مسیحی، مدارج سیر و سلوک را در آن آیین بهخوبی به روزبه آموختند.
مراکز مسیحی در آن دوران، ملازم با انتظار ظهور پیامبر جدید بود. وعده ظهور پارکلتوس (فارقلیط)، یعنی پیامبر بزرگی که پس از عیسی (ع) خواهد آمد، در انجیل آمده بود و راهبان مسیحی انتظار او را میکشیدند. روزبه نیز شیفته ظهور پیامبر بود و مشتاقانه در انتظار بعثت او به سر میبرد. آخرین راهبی که روزبه در جوارش بود، بشارت فرارسیدن زمان ظهور پیامبر را داد. او به روزبه گفت: "آخرین پیامبر سه نشانه دارد: صدقه نمیپذیرد، هدیه را قبول میکند و بر شانهاش مهر نبوت نقش بسته است." سلمان فارسی درباره چگونگی آزمودن این نشانهها و اسلام آوردنش میگوید: روزی ناگاه هفت تن بهسوی نخلستان پیش آمدند... من طبقی از خرما پر کردم و با خود گفتم اگر میان ایشان کسی پیامبر باشد، از خوراکیهای صدقه نخواهد خورد و اگر هدیه باشد خواهد خورد. طَبق خرما را برابر رسول خدا (ص) نهادم و گفتم: این صدقه است. رسول خدا (ص) فرمود بخورید، ولی خود و علی و عقیل از خوردن آن دست نگه داشتند... با خودم گفتم این یک نشانه... من یک طبق دیگر خرما بردم و مقابل پیامبر (ص) نهادم و گفتم: این هدیه است. پیامبر (ص) دست دراز فرمود و بسم الله الرّحمن الرّحیم بر زبان آورد و به آنان گفت بخورید. همگان دست دراز کردند و خوردند. با خود گفتم این هم نشانهای دیگر. من بهسوی پشت سر پیامبر برگشتم. آن حضرت به من نگریستند و فرمودند: "ای روزبه! آیا در جستوجوی خاتم نبوتی؟" گفتم: "آری." دوش خود را برهنه فرمود و من خاتم را دیدم که میان شانههای ایشان بود... من خود را بر پاهای پیامبر انداختم و شروع به بوسیدن کردم... .
سلمان، نامی بود که پیامبر گرامی اسلام برای او برگزید و چون او را از بردگی آزاد کرده بود و به سلمان محمدی نیز شهرت یافت و کنیه ابوعبدالله برایش برگزیده شد. او سلمان را الخیر، ابوالبینّات و ابوالمرشد نیز خطاب میکردند. هرگاه از خودش میپرسیدند فرزند کیستی، میگفت من سلمان فرزند اسلام و از آدمیزادگانم.
سلمان پس از تشرف به دین اسلام، به یکی از نزدیکترین اصحاب پیامبر تبدیل شد بهگونهای که پیامبر گرامی اسلام درباره او فرمود: "سلمان از ما اهل بیت است." این بزرگترین فضیلتی است که برای سلمان ذکر شده است. پیامبر اسلام در بیانی فرمودند: "انسانها از زمان آدم تا امروز مانند دندانههای شانه برابرند، فضلی برای عرب و عجم نیست و برای سرخ بر سیاه، مگر به تقوا. سلمان دریایی بیانتهاست و گنجی تمامناشدنی، سلمان از ما اهل بیت است، به نرمی و روانی حکمت را میپراکند و برهان را نشر میدهد." خداوند، نبی گرامی اسلام را به دوستی و محبت سلمان امر فرمود. بهشت مشتاق حضور سلمان بود. او اسم اعظم میدانست و قدرت تصرف در طبیعت داشت، از مُتَوَسِّمین بود و به مَنایا[۴] آگاهی داشت. گنجی تمامنشدنی و دریایی بیپایان بود، به علم اولین و آخرین آگاهی داشت، از تمامی درجات ایمان برخوردار و حکیمی مانند لقمان بلکه افضل از او بود. اصبغ بن نباته بیان میکند هنگامی که از امیرالمؤمنین درباره سلمان سؤال شد، فرمود: "به به، سلمان از ما اهل بیت است و چه کسی از شما مانند لقمان حکیم است که علم اول و آخر را میداند؟ پیامبر اکرم (ص) فرمود: سلمان کسی است که خدا و رسولش و امیرالمؤمنین (ع) را اطاعت میکند. پس همه چیز او را اطاعت میکنند و هیچ چیز زیانی به او نمیرساند".
زُهیر (از یاران امام حسین (ع) در قیام کربلا) نقل کرده است که سلمان فارسی فرارسیدن چنین روزی (که او در کنار سبط پیامبر به جهاد برخواهد خواست) را به او گفته بود. زهیر در این باره میگوید: در جنگی خداوند پیروزی بهره ما کرد و غنیمتهایی به چنگ آوردیم. سلمان فارسی رَحِمهُ الله به ما گفت: "آیا به آنچه خداوند از این پیروزی بهره شما کرده و به این غنیمتها که بهدست آوردهاید خرسند و شادان هستید؟" گفتیم: "آری." سلمان گفت: "هنگامی که آقای جوانان آل محمد حسین بن علی (ع) را دیدار کنید، آنگاه در جنگ کردن به همراه او شادانتر باشید از این غنمیتها که امروز بهدست شما رسیده است. [بنابر شواهد، جنگی که زهیر از آن یاد میکند فتح ایران است که سلمان نیز در آن حضور داشته و نزد او غنایم بیشمار بهدست آمده از ایران بیاهمیت انگاشته میشود و همراهی با اهل بیت را ملاک خرسندی برمیشمارد.
پس از رحلت پیامبر گرامی اسلام، سلمان نزدیکترین یار امام علی (ع) بود و در برهههای مختلف وفاداری خود را به جانشین پیامبر اثبات کرد. روایات فراوانی وجود دارد در خصوص اینکه سلمان فارسی به امام علی (ع) گرایش داشته و از معدود افرادی بوده که ولایت امام علی (ع) را پذیرفته است. بیان جمله معروف و رمزگونه "کردید و نکردید" یکی از عبارات مشهوری است که از سلمان شنیده شد. فیض الاسلام ذیل نامه ۶۸ نهج البلاغه درباره مفهوم جمله "کردید و نکردیدِ" سلمان میگوید: "یعنی خودتان خلیفه انتخاب کردید و از خلیفهای که پیغمبر اکرم تعیین فرموده است چشم پوشیدید، کنایه از اینکه بهظاهر مسلمان مینمایید ولی در باطن مسلمان نیستید."
سلمان با امام علی (ع)، همسر گرامیاش فاطمه مرضیه (س) و فرزندان او رابطهای عمیق و الهی داشت که گاه طاقت دوری او برای آنها سخت میشد. سید بن طاووس در کتاب مُهَج الدَّعَوات از سلمان فارسی روایت میکند که گفت: "ده روز بعد از رحلت پیغمبر عزیز اسلام (ص) از منزل خود خارج و با حضرت علی بن ابی طالب (ع) مواجه شدم." علی به من گفت: "ای سلمان تو بعد از پیامبر خدا [به دیدار ما نمیآیی و] بر ما جفا کردی." گفتم: "ای حبیب من، ای ابا الحسن درباره شما جفا نشده، چیزی مرا از زیارت شما محروم کرده، غم و اندوه رحلت رسول خداست." علی فرمود: "ای سلمان، بیا در منزل فاطمه زهرا، زیرا او به تو لطف دارد." هنگامی که خلیفه دوم قصد لشکرکشی به ایران را داشت، از سلمان خواست با او همراهی کند و سلمان نیز با کسب اجازه از امام علی (ع)، او را همراهی کرد. در آن هنگام ایران در شرایط نامساعدی به سر میبرد. نابسامانی ساسانیان چه از منظر تهی شدن از محتوا و چه از منظر ناکارآمدیِ حکومت، زمینه را برای شکست لشکریان ایران فراهم آورده بود، اما حضور سلمان در فتح ایران، وضعیت متفاوتی با سایر فتوحات اسلامی پدید آورده بود. سیره و منش سلمان فارسی از اصالتی برخوردار بود که نشانههای آن به روشنی در تاریخ یافت میشود. ابن ابی البَختَری میگوید: پیشتاز مسلمانان، سلمان پارسی بود و مسلمانان وی را دعوتگر پارسیان کرده بودند... دعوت وی چنان بود که میگفت: "اصل من از شماست و دلم به حالتان میسوزد. شما را به سه چیز میخوانم که به صلاح شماست: اینکه مسلمان شوید و برادران ما باشید و حقوق و تکالیف شما همانند ما باشد یا جزیه دهید، وگرنه با شما منصفانه جنگ میکنیم که خدا جنایتکاران را دوست ندارد." سلمان به سعد (فرمانده لشکر مسلمین) میگفت: "اسلام آیین نوینی است، دریاها چنان رام و فرمانبر مسلمانان شدهاند که خشکیها."
ماجرای حضور سلمان در فتح ایران و حکومت 19/5 ساله او بر مدائن از نقاط عطف زندگی اوست. سلمان حلقه وصلی بود برای گرویدن مردم ایران به اسلام ناب شیعی و امام علی (ع) و بازیابی ریشههای اصیل و الهی دیرینه خود که در قالب اموری چون زبان فارسی، هنر ناب ایرانی، حکمتهای اشراقی و بسیاری امور دیگر برقرار ماند. انحرافات و کژیهایی که بر اثر انحطاط در ایران پیش آمده بود با درایت و سعه صدر سلمان و زمینهسازی برای حکمای ایرانی، از میان رفت و تجدید حیاتی در تمدن مردم ایران زمین پدید آمد که حاصل آن تمدن ایرانی اسلامیِ ناب و الهی است.
در منابع اسلامی و سخنان نبی گرامی اسلام درباره قوم سلمان فارسی روایاتی بیان شده است که ارتباط مستقیم با سلمان دارد. از جمله در تفسیر المیزان ذیل آیه ۵۴ سوره مائده که میفرماید: خدا در آینده قومی را میآورد که دوستشان دارد و آنان نیز وی را دوست دارند. به سخن رسول خدا اشاره شده است که پس از تلاوت این آیه در برابر پرسش "منظور چه کسانی هستند؟" در حالیکه دست به شانه سلمان میزد، فرمود: "این مرد و هموطنان او..." سپس فرمود: "اگر دین [در برخی روایات علم یا ایمان] بر ثریا آویخته باشد، مردانی از اهل فارس به آن دست خواهند یافت."
پس از فتح ایران، سلمان ابتدا به ترجمه و تفسیر قرآن پرداخت. ترجمه "بسم الله الرحمن الرحیم" به "بهنام خداوند بخشنده مهربان" منتسب به سلمان فارسی است. اولین سورهای که تفسیر کرد سوره یوسف بود. ارتباط او با ایرانیان بهدلیل شناختی که از آنان داشت متکی به اصالتهای ایران و تعالیم اسلام بود و تلاش کرد بیآنکه چیزی به مردم ایران تحمیل کند، دل آنان را به گرایش به اسلام و تشیع سوق دهد. او در زندگی شخصی، فردی وارسته از مادیات بود و مشهور است که حتی خانهای نداشت. او دکانی را در بازار انتخاب و از صاحب آن اجاره کرد و همانجا را مرکز حکومت و قضاوت خود قرار داد. سلمان زنبیل میبافت و از درآمد سلّهبافی امرار معاش میکرد.
امام علی (ع) در نامه ۶۸ نهج البلاغه خطاب به سلمان چنین میفرماید: اما بعد، دنیا همچون مار است، بپستون آن نرم و هموار و زهر آن جانشکار. پس، از آنچه تو را در دنیا شادمان میدارد، روی برگردان! چه، اندک زمانی با تو میماند. اندیشه دنیا را از سر بنه! چه، یقین داری که از تو روی بگرداند. آنگاه که بدان خو گرفتهای بیشتر از آن بترس، که دنیادار چون در دنیا به خوشی اطمینان کرد او را به تلخکامی درآورد، یا اگر به انس گرفتن آرمید او را دچار وحشت کرد، والسلام.
سلمان در نهایت پس از نزدیک بیست سال حکومت در ایران در سال ۳۵ هجری قمری وفات یافت. درباره سن سلمان اختلاف نظر وجود دارد، اما آنچه از کلام خود او و استنادات تاریخی میتوان یافت، قول صد و اندی سال صائبتر است. محدت نوری علت اینکه برخی سن او را بسیار زیاد ذکر کردهاند، ناشی از این سوءتفاهم میداند که از او بهنوان وصی عیسی یاد کردهاند، لذا بیان میشده که باید سن بسیاری داشته باشد تا به عیسی (ع) برسد. این در حالی است که او به چند واسطه وصی عیسی (ع) بوده، یعنی پرورشیافته راهبانی بوده که آنها به ترتیب وصایت را از عیسی (ع) به ارث برده بودند.
از سلمان، قبری در نزدیکی ایوان کسری و تیسفون سابق باقی مانده که زیارتگاه ارادتمندان او و اهل بیت (ع) است. در زیارتنامهای که برای سلمان فارسی تدوین شده به عباراتی برمیخوریم که گویای مقام والای اوست. مقامی که ناشی از "در زمره اهل بیت بودن" اوست. برخی اوصافی که در این زیارتنامه در وصف سلمان فارسی بیان شده، چنین است: سلام بر تو ای یار نزدیک پیامبر، سلام بر تو ای دوست امیرالمؤمنین؛ سلام بر تو ای آنکه به تو سپرده شده رازهای اولیای خجسته؛ سلام بر تو ای یادگار خداوند از بندگان نیک گذشته. او در بخش پایانی این زیارت "باب الله المُؤتی" خطاب میشود، یعنی "تو درگاه هدایت خدایی که باید بدان درآیند و اخذ علم و معرفت کنند"[۵].
منابع
پانویس
- ↑ فیض الاسلام ذیل نامه ۶۸ نهج البلاغه مینویسد: "نویسندگان در نام پیش از اسلام او اختلاف دارند: روزبه بن خشنودان و بهبود بن بدخشان از فرزندان منوچهر پادشانه و غیر از این دو نیز گفتهاند. حضرت رسول او را سلمان نامید."
- ↑ درباره محل ولادت سلمان در تاریخ به شهرهای شیراز، اصفهان، جی، شوشتر، رامهرمز و کازون اشاره شده که برخی معتقدند مادر او از شهری و پدرش از شهری دیگر بوده و از ان رو اختلاف روایات وجود دارد. اما در روایتی که محدث نوری از سلمان بیان میکند نام روزبه و شهر شیراز ذکر شده است. همچنین عبارت دهقان در عصر ساسانی صرفا معادل کشاورز نیست و دهقانان طبقهای قابل اعتنا در حکومت به شمار میرفتند.
- ↑ مجوس در معنای لغوی به پیروان آیین زرتشت اطلاق میشود اما در معنای اصطلاحی آتشپرست را نیز مجوس گویند.
- ↑ علم به آجال و مرگ و میر افراد.
- ↑ دینپرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه ج۱، ص ۴۶۴- ۴۶۸.