سلمان فارسی
سلمان فارسی | |
---|---|
نام کامل | سلمان فارسی |
نامهای دیگر | روزبه |
جنسیت | مرد |
لقب |
|
اهل | ایران |
پدر | خشبوذان |
تاریخ تولد | ۵۶۸ میلادی |
محل تولد | اصفهان |
محل زندگی | |
درگذشت | ۳۶ قمری، مدائن |
طول عمر | ۳۰۰ سال |
محل آرامگاه | مدائن |
دین | اسلام، شیعه |
از اصحاب | |
از طبقه | اول |
حضور در جنگ |
|
فعالیتهای او |
|
علت شهرت | نزدیکی به پیامبر اکرم (ص) و امیرالمؤمنین (ع) |
علت درگذشت | کهولت سن |
مشخصات حدیثی | |
راوی از | پیامبر اکرم (ص) و امیرالمؤمنین |
سلمان فارسی از برجستهترین صحابی پیامبر (ص) و از شیعیان خاص حضرت علی (ع) بود. او بعد از آیین زرتشت، دین مسیحیت را انتخاب کرد، ولی بعد از شنیدن آوازۀ ظهور پیامبر (ص) در مکه در جست و جوی حضرت بود و سرانجام در مدینه ایشان را ملاقات کرده و مسلمان شد و همواره همراه پیامبر (ص) بود و خدمات ارزندهای انجام داده و مقام والایی یافت و مفتخر به حدیث سلمان از ما اهل بیت است گردید.
مقدمه
«ابوعبدالله» یا همان «سلمان فارسی» از برجستهترین صحابی پیامبر (ص) و از شیعیان خاص و یاران حضرت علی (ع) بود[۱]. نام اصلی او "ماهو" یا "روزبه" یا "بهبود"[۲] است[۳]. سلمان پسر بدخشان از نژاد منوچهر پادشاه ایران است، ولی پس از آنکه اسلام آورد، هرگاه از نام و نسبش میپرسیدند، میگفت: من فرزند اسلام و از اولاد حضرت آدم هستم. او نیز در کودکی از پیروان آیین زرتشت بود[۴].[۵] سلمان، نامی بود که پیامبر اسلام برای او انتخاب کرد و چون او را از بردگی آزاد کرده بود، به سلمان محمدی شهرت یافت و کنیه ابوعبدالله برایش انتخاب شد. او سلمان را الخیر، ابوالبینّات و ابوالمرشد نیز خطاب میکردند. هرگاه از خودش میپرسیدند فرزند کیستی، میگفت من سلمان فرزند اسلام و از آدمیزادگانم[۶].
سلمان و مسیحیت
سلمان روزی از طرف پدر برای سرکشی به مزرعه فرستاده شده بود که در مسیر راه خود، عبادتگاهی را دید که تعدادی در آن مشغول نیایش و عبادت بودند. روح کنجکاوی و پرسشگری وی باعث شد تا او به دنبال حقیقتِ این آیین تازه باشد و از پیروان آن دربارۀ دینشان سؤالاتی پرسید و علاقۀ خود را نیز به آنان ابراز کرد و با راهنمایی آنان آیین مسیحیت را انتخاب کرد و بدین دلیل مورد مؤاخذۀ پدر و خانواده قرار گرفت[۷].[۸] او ابتدا از خانوادۀ خود جدا شد و به سوی شام، مرکز مسیحیت آن زمان رفت و در کلیسایی، هفت سال به خدمتگزاری مشغول شد و بعد در مراکز مسیحیِ موصل، نصیبین و عموریه به کسب دانش پرداخت. استادان بزرگ معنویت مسیحی، مدارج سیر و سلوک را در آن آیین به خوبی به او آموختند و مراکز مسیحی در آن دوران، ملازم با انتظار ظهور پیامبر جدید بود[۹].
داستان اسلام آوردن سلمان
به دلیل آنکه سلمان وعدۀ ظهور پیامبر (ص) را از راهبان مسیحی شنیده بود، مشتاقانه در انتظار بعثت بود و برای دیدار پیامبر (ص) سختیهای زیادی از جمله بردگی را متحمل شد. او از آخرین راهب مسیحی شنیده بود که آخرین پیامبر سه نشانه دارد: صدقه نمیپذیرد؛ هدیه را قبول میکند و بر شانهاش مهر نبوت نقش بسته است؛ از این رو وقتی پیامبر (ص) را در منطقۀ قبا ملاقات کرد، مقداری خرما برای ایشان به عنوان صدقه برد و دید که حضرت به یاران خود فرمودند بخورید؛ ولی خود ایشان از آن خرماها نخوردند؛ زیرا صدقه بود. روز دیگر در مدینه، وقتی که پیامبر (ص) را دید مقداری خرما به ایشان هدیه داد و ایشان از خرماها خوردند. سلمان برای دیدن نشانۀ سوم یک روز، زمانی که پیامبر (ص) برای تشییع یکی از اصحاب خود به «بقیع الغرقد» آمده بودند، پشت سر حضرت قرار گرفت و با کنار رفتن جامۀ ایشان، مهر رسالت را بر پشت رسول خدا (ص) دید و خود را بر آن افکند و بوسید و گریست و سپس اسلام آورد و داستان خود را برای حضرت حکایت کرد[۱۰].[۱۱]
آزادی سلمان
سلمان در جنگ بدر و اُحد چون بنده و برده دیگری بود نتوانست شرکت کند، پس از جنگ اُحد رسول خدا (ص) فرمود: سلمان، با ارباب خود مکاتبه کن و خود را بخر. سلمان با پیگیری زیاد، خود را از مولای خود خرید و قرار شد که در مقابل چهل اوقیه طلا داده و سیصد نهال خرما کاشته و بدون عیب و نقص تحویل بدهد.
پیامبر (ص) به مسلمانان فرمود: سلمان را کمک کنید، هر کس پنج یا ده نهال به او داد تا شماره سیصد تکمیل شد. سپس حضرت فرمود: جای نشاندن نهالها را آماده کن آنگاه مرا خبر کن تا با دست خود نهالها را بنشانم. باز هم مسلمانان در کندن جای نهالها کمک کردند تا آماده شد. سپس پیامبر (ص) تشریف آورد و با دست مبارک همه نهالها را نشانید، روز دیگر که برای بازدید از نهالها تشریف آورد همه را سرسبز و خرم دید، جز یک نهال پژمرده و آثار خشکی در آن هویدا بود، پرسید: این نهال را چه کسی نشانیده؟ گفتند: عمر بن خطاب، حضرت آن را از زمین بیرون آورد و دوباره با دست مبارک غرس کرد، سلمان قسم میخورد که همه آنها سبز شد و یکی از آنها خطا نکرد و خشک نشد. سلمان از درختان خرما خلاص شد اما چهل اوقیه طلا بدهکار بود، در همین اوقات شخصی خدمت پیامبر (ص) شرفیاب گردید و یک قطعه طلا به اندازه تخم مرغ که آن را از یکی از معادن استخراج کرده بود به حضرت تقدیم کرد. پیامبر (ص) فرمود: سلمان مسکین را بخوانید، سلمان آمد و قطعه طلا را به او داد، سلمان عرضه داشت: یا رسولالله این مقدار طلا وافی به قرض من نیست؟ فرمود: اگر با قرض کوه احد موازنه کنی از آن سنگینتر خواهد بود و چنین هم بود و به این وسیله از زیر بار قرض و بردگی خارج شد[۱۲].[۱۳]
اقدامات سلمان
سلمان بعد از مسلمان شدن از هیچ خدمتی در محضر پیامبر (ص) فروگذاری نکرد، برخی از این اقدامات عبارتاند از: پیشنهاد حفر خندق در جنگ احزاب؛ ترجمۀ قرآن؛ استانداری مداین؛ حضور مستمر در جنگهای فتح ایران؛ مذاکره کننده با مردم مداین؛ گرایش دادن مردم ایران به اسلام ناب شیعی[۱۴].
فضایل سلمان
برخی از فضایل سلمان عبارتاند از:
- نزدیکی به پیامبر(ص): سلمان پس از تشرف به دین اسلام به یکی از نزدیکترین اصحاب پیامبر(ص) تبدیل شد و مورد ستایش پیامبر(ص) و سایر معصومان(ع) قرار گرفت. برخی از سخنان پیامبر(ص) در مورد سلمان عبارتاند از: «سلمان از ما اهل بیت است»[۱۵]. این بزرگترین فضیلتی است که برای سلمان ذکر شده است و یا فرمودند: «هر کس میخواهد به مردی بنگرد که دلش نورانی گشته است، به سلمان بنگرد»[۱۶].[۱۷] و...[۱۸].
- دارای علم اولین و آخرین: علی(ع) فرمودند: «او دانش نخستین و آخرین را دریافت و کتاب اول و آخر را خواند. او دریایی است پایانناپذیر!»[۱۹].[۲۰]
- حامل اسم اعظم؛
- قدرت تصرف در طبیعت؛
- در زمرۀ متوسمین[۲۱]؛
- آگاهی از منایا[۲۲]؛
- زهد و ساده زیستی؛
- دفاع از حریم ولایت[۲۳]؛
- از یاران و همراهان حضرت مهدی(ع) هنگام ظهور و پس از رجعت[۲۴]؛
- رابطۀ عمیق با علی(ع) و همسر و فرزندان او[۲۵]؛
- همراهی علی(ع) در خاکسپاری فاطمه زهرا(س)[۲۶]؛
- شرکت در تدفین پیامبر(ص)[۲۷].
شرکت در جنگها
- جنگ طائف: سلمان فارسی در فنون جنگی کاملا وارد بود، در جنگ طائف هنگامی که قلعه در محاصره مسلمانان قرار گرفت ولی نمیتوانستند فتح کنند رسول خدا (ص) با اصحابش مشورت کرد سلمان گفت: ای رسول خدا نظر من این است که از منجنیق استفاده کنیم ما در سرزمین فارس (ایران) نسبت به قلعههای تحت محاصره از منجنیق استفاده میکنیم و دشمنان نیز نسبت به ما از منجنیق استفاده میکنند پس ما از آنها آسیب میبینیم و آنها از ما و اگر منجنیق نباشد زمان اقامت ما پشت قلعه طولانی خواهد شد. رسول خدا (ص) او را مامورِ ساخت منجنیق کرد و او نیز با دست خود منجنیق ساخت و مقابل قلعه طائف نصب کرد[۲۸].[۲۹]
- جنگ خندق: در جنگ خندق زمانی که خبر لشکرکشی احزاب به رسول خدا (ص) رسید. آن حضرت با توجه به کمی افراد که از هفتصد نفر تجاوز نمیکرد با اصحاب مشورت کردند هر کسی پیشنهادی داد. اما مقبول نیفتاد تا اینکه سلمان گفت: ای رسول خدا افراد کم توان مقاومت در برابر انبوه لشکر دشمن را ندارند. رسول خدا (ص) از وی سوال کرد پس چه باید کرد؟ سلمان گفت: خندق حفر کنیم تا بین ما و دشمن مانع شود و به شما امکان دهد که آنها را از حمله گسترده باز دارید و آنها نتوانند از همه طرف به ما حمله کنند که همانا ما فارسها در کشورمان زمانی که انبوهی از دشمن به ما حملهور میشوند خندق حفر میکنیم تا جنگ از محلهای خاصی انجام پذیرد (و از همه طرف مورد حمله قرار نگیریم تا توان مقاومت از ما گرفته نشود) در این هنگام جبرئیل بر رسول خدا (ص) نازل شد و گفت: مشورت سلمان صحیح است[۳۰].[۳۱]
سلمان و امیرمؤمنان علی (ع)
سلمان درباره امیرمؤمنان علی (ع) عقیده و معرفت خاصی داشت و چنانکه باید او را به عنوان امام و خلیفه و وارث علوم انبیا میشناخت، لذا پس از رحلت پیامبر (ص) یکی از افرادی که با خلیفه وقت مخالفت کرد و با او بیعت نکرد سلمان بود تا پس از آنکه امیرمؤمنان علی (ع) بیعت کرد، سلمان و سایرین هم بیعت کردند؛ او نه تنها اقرار به امامت علی (ع) داشت بلکه مردم را نیز تبلیغ و تشویق مینمود.
هنگامی که امیرمؤمنان مسلمانان را به حمایت از خود دعوت کرد، سلمان یکی از چهار نفری بود که به ندای آن حضرت پاسخ داد و استقامت ورزید، چنانکه نقل شده: پس از آنکه بیعت ابوبکر با مردم تمام شد علی (ع) نیمههای شب زهرا را سوار کرد و دست حسنین (ع) را گرفت و به خانههای مهاجرین و انصار برد و فضایل خود را یاد میکرد و از آنها یاری میجست، از تمام جمعیت مهاجر و انصار چهل نفر وعده نصرت و یاری دادند، حضرت دستور داد: فردا اول وقت سرها را تراشیده با سلاح حاضر شوند و تا پای مرگ با او بیعت کنند، ولی از این عده جز چهار نفر به گفته خود وفا نکردند. راوی پرسید: این چهار نفر چه کسانی بودند؟ سلمان گفت: من و ابوذر و مقداد و زبیر[۳۲].
به نقل سلمان زمانی که امیرالمؤمنین (ع) مکر آنها و بیوفائی آنها را دید در خانه نشست و مشغول جمعآوری قرآن و تالیف آن شد و آیات قرآن در کاغذها و پوستها و چوبها بود. زمانی که امیرالمؤمنین (ع) قرآن را بر اساس شأن نزول و تأویل و ناسخ و منسوح و محکم و متشابه و وعد و وعید و ظاهر و باطن جمعآوری کرد ابوبکر برای او پیام فرستاد که خارج شو و بیعت کن. حضرت پاسخ فرستاد: من مشغول کاری هستم و قسم خوردهام که جز برای نماز ردا بر تن نکنم تا اینکه قرآن را جمعآوری کنم[۳۳].[۳۴]
سلمان و فاطمه زهرا (س)
سلمان نه تنها مورد علاقه رسول خدا (ص) بود بلکه به حکم آنکه از خاندان پیامبر (ص) به حساب آمده تمام افراد این خانواده نسبت به وی اظهار علاقه میکردند و او را در آنچه که موجب سرور و خوشی بود شریک میدانستند؛ چنانکه روزی امیرمؤمنان (ع) سلمان را ملاقات کرد و به او فرمود: نزد فاطمه (س) برو تا سهم تو را از تحفههای بهشتی بدهد، سلمان به خانه زهرا (س) آمد و سه طبق در جلو او مشاهده کرد، پرسید: دختر پیامبر اینها چیست؟ زهرا (س) فرمود: در خانه نشسته بودم که سه نفر از حوریان بهشتی وارد شدند و این سه طبق از تحفههای بهشتی را آوردند، از نامشان پرسیدم، یکی از آنان گفت: انا سلمی خلقت لسلمان نامم سلمی و برای سلمان خلق شدهام، دومی گفت: نام من ذره است و برای ابوذر آفریده شدهام، سومی گفت: من مقدودهام که به نام مقداد مرا آفریدهاند. سلمان میگوید: از آن رطب بهشتی به من داد، وقتی که به طرف منزل میرفتم کوچه از عطر آن خوشبو گردید و به هر که میرسیدم از من میپرسید: سلمان، چه مشک و عنبری با خود داری؟[۳۵]
یکی از معدود کسانی که موفق به شرکت در تشییع جنازه شبانه فاطمه زهرا (س) شد سلمان بود و این توفیق نیز به واسطه وصیت فاطمه زهرا (س) بود[۳۶].
وفات
سلمان سرانجام در سال ۳۴ یا ۳۶ قمری در سن ۲۵۰ یا ۳۰۰ سالگی از دنیا رفت و طبق وصیتش، حضرت علی (ع) و قنبر برای مراسم تدفینش آمدند و او را غسل و کفن کرده و به خاک سپردند[۳۷]. امروزه قبر او در نزدیکی ایوان کسری و تیسفون، صحن و بارگاهی دارد و هر روزه، زوار زیادی وی را زیارت میکنند[۳۸].
پرسش مستقیم
منابع
- عباسی، حبیب، مقاله «سلمان فارسی»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲
- محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین
- محدثی، جواد، فرهنگنامه دینی
- مجتبی تونهای، موعودنامه
- فتاح زاده، رحمان، سلمان فارسی، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱
- دینپرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه ج۱
- جمعی از پژوهشگران، فرهنگنامه مؤلفان اسلامی، ج۱
پانویس
- ↑ ثقفی کوفی، ابراهیم، الغارات، ص۴۲۸.
- ↑ در منابع کهن، مطلقاً اشارهای به نام سابق او نشده است؛ اما از قرن ششم، منابعی همچون مجمل التواریخ و القصص نام قبل از اسلام او را "ماهبد بن بدخشان بن آذرحسمس بن مرد سالار" ضبط کرده و در منابع دیگر نیز از این زمان به بعد، اسامی شبیه به این مورد را ضبط کردهاند که احتمالاً همۀ آنها تصحیف کلمه "ماهبه" در ردیف "روزبه" و "سالبه" از اسامی رایج ایرانی پیش اسلام در ایران است و همچنین کلمه "آذرجسس" نیز تغیر یافته "آذر گشنسب" است.
- ↑ ر.ک: مجتبی تونهای، موعودنامه، ص۴۰۸.
- ↑ عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۲، ص۶۳۴؛ ابن هشام، السیرة النبویة، ج۱، ص۲۱۴؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۵۶.
- ↑ ر.ک: فتاح زاده، رحمان، سلمان فارسی، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱، ص۵۶۲.
- ↑ ر.ک: دینپرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه ج۱، ص ۴۶۴ ـ ۴۶۸؛ عباسی، حبیب، مقاله «سلمان فارسی»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲، ص۲۴۹-۲۵۰.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۱۵؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۵۶ ـ ۵۷؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۸۵.
- ↑ ر.ک: فتاح زاده، رحمان، سلمان فارسی، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱، ص۵۶۲ ـ۵۶۳.
- ↑ ر.ک: عباسی، حبیب، مقاله «سلمان فارسی»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲، ص۲۵۰-۲۵۳؛ دینپرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه ج۱، ص ۴۶۴ـ ۴۶۸؛ فتاح زاده، رحمان، سلمان فارسی، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱، ص۵۶۳ ـ۵۶۴؛ جمعی از پژوهشگران، فرهنگنامه مؤلفان اسلامی ج۱، ص ۳۷۲-۳۷۴.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویة، ج۱، ص۲۱۹ ـ۲۲۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۵۹؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۸۶ـ۴۸۷.
- ↑ ر.ک: فتاح زاده، رحمان، سلمان فارسی، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱، ص۵۶۳ ـ۵۶۴.
- ↑ الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۴، ص۷۹؛ السیرة النبویه، ابن کثیر، ج۱، ص۳۰۲.
- ↑ عباسی، حبیب، مقاله «سلمان فارسی»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۲، ص۲۵۳-۲۵۴؛ فتاح زاده، رحمان، سلمان فارسی، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱، ص۵۶۴.
- ↑ ر.ک: فتاح زاده، رحمان، سلمان فارسی، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱، ص۵۶۴ ـ ۵۶۵؛ محدثی، جواد، فرهنگنامه دینی، ص۱۱۶؛ دینپرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه ج۱، ص ۴۶۴ـ ۴۶۸.
- ↑ «سَلْمَانُ مِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ»؛ المستدرک علی الصحیحین، ج ۳، ص۶۹۱، ح ۶۵۳۹.
- ↑ تاریخ دمشق، ج ۲۱، ص۴۰۸.
- ↑ ر.ک: محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص۸۴۰.
- ↑ ر.ک: مجتبی تونهای، موعودنامه، ص۴۰۸؛ دینپرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه ج۱، ص۴۶۴ـ ۴۶۸.
- ↑ الطبقات الکبری، ج ۴، ص۸۶.
- ↑ ر.ک: محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص۸۴۰.
- ↑ عبرت گیرندگان، عاقلان.
- ↑ علم به آجال و مرگ و میر افراد.
- ↑ ر.ک: دینپرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه ج۱، ص۴۶۴ـ ۴۶۸.
- ↑ ر.ک: مجتبی تونهای، موعودنامه، ص۴۰۸.
- ↑ ر.ک: دینپرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه ج۱، ص۴۶۴ـ ۴۶۸.
- ↑ ر. ک: محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص۸۴۰.
- ↑ ر.ک: فتاح زاده، رحمان، سلمان فارسی، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱، ص۵۶۵؛ جمعی از پژوهشگران، فرهنگنامه مؤلفان اسلامی ج۱، ص۳۷۲-۳۷۴.
- ↑ المغازی، واقدی، ج۲، ص۹۲۴-۹۲۷.
- ↑ عباسی، حبیب، مقاله «سلمان فارسی»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲، ص۲۶۵-۲۶۶.
- ↑ تاریخ الیعقوبی، یعقوبی، ج۲، ص۵۰؛ تفسیر قمی، علی بن ابراهیم قمی، ج۲، ص۱۷۷؛ و اشاره به مشورت سلمان در الارشاد، شیخ مفید، ج۱، ص۹۵؛ اعلام الوری بأعلام الهدی، طبرسی، ج۱، ص۱۹۱ و مناقب آل ابی طالب، ابن شهرآشوب، ج۱، ص۱۹۷.
- ↑ عباسی، حبیب، مقاله «سلمان فارسی»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲، ص۲۶۶-۲۶۷.
- ↑ کتاب سلیم بن قیس، سلیم بن قیس هلالی، ج۲، ص۵۸۱.
- ↑ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۶، ص۴۰، به نقل از جوهری.
- ↑ عباسی، حبیب، مقاله «سلمان فارسی»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲، ص۲۷۳-۲۷۵.
- ↑ الخرائج و الجرائح، قطب راوندی، ج۲، ص۵۳۴.
- ↑ عباسی، حبیب، مقاله «سلمان فارسی»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲، ص۲۷۶-۲۷۷.
- ↑ عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۲، ص۲۶۹؛ عسقلانی، ابن حجر، الاصابة فی تمییز الصحابة، ج۳، ص۱۱۹.
- ↑ ر.ک: دینپرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه ج۱، ص۴۶۴ ـ ۴۶۸؛ عباسی، حبیب، مقاله «سلمان فارسی»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲، ص ۲۴۹-۲۵۰.