احسان در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۷۷: خط ۷۷:
نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ}}، فرموده: آن، احسان به غیر بوده و به معنای خیر رساندن یا نفع‌رساندن به غیر است، نه بر [[سبیل]] [[جزا]] و مقابله، بلکه خیر رساندن به غیری است که ابتدا به آن، برای [[خدا]] و تبرّعاً باشد<ref>المیزان، ج۱۲، ص۳۵۴.</ref>.
نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ}}، فرموده: آن، احسان به غیر بوده و به معنای خیر رساندن یا نفع‌رساندن به غیر است، نه بر [[سبیل]] [[جزا]] و مقابله، بلکه خیر رساندن به غیری است که ابتدا به آن، برای [[خدا]] و تبرّعاً باشد<ref>المیزان، ج۱۲، ص۳۵۴.</ref>.
فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَقَضَى رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا}} هم فرموده: «إحساناً» عطف بر {{متن قرآن|وَقَضَى رَبُّكَ}} است و این نشان می‌دهد که بعد از [[اعتقاد به توحید]] [[خدای متعال]]، احسان از واجب‌ترین [[واجبات]] است، و از این‌رو بعد از ذکر [[حکم]] [[توحید]] و مقدّم بر سایر [[احکام]] ذکر شده معدوده، آن را ذکر نموده است<ref>المیزان، ج۱۵، ص۸۳.</ref>.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۴۹.</ref>
فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَقَضَى رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا}} هم فرموده: «إحساناً» عطف بر {{متن قرآن|وَقَضَى رَبُّكَ}} است و این نشان می‌دهد که بعد از [[اعتقاد به توحید]] [[خدای متعال]]، احسان از واجب‌ترین [[واجبات]] است، و از این‌رو بعد از ذکر [[حکم]] [[توحید]] و مقدّم بر سایر [[احکام]] ذکر شده معدوده، آن را ذکر نموده است<ref>المیزان، ج۱۵، ص۸۳.</ref>.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۴۹.</ref>
===[[احسان]] و [[تفاسیر]] [[روایی]]===
[[سید هاشم بحرانی]] در [[تفسیر برهان]] فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا}}، آورده است: {{متن حدیث|قال: الإمام العسكري{{ع}}: و قد قال [[الله]] عز و جل: {{متن قرآن|وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا}}، قَالَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}}:‏ أَفْضَلُ‏ وَالِدَيْكُمْ‏ وَ أَحَقُّهُمَا بِشُكْرِكُمْ‏ مُحَمَّدٌ وَ عَلِيٌّ؛ وَ قَالَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ{{ع}}: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} يَقُولُ: أَنَا وَ عَلِيٌّ‏ أَبَوَا هَذِهِ‏ الْأُمَّةِ، وَ لَحَقُّنَا عَلَيْهِمْ أَعْظَمُ مِنْ حَقِّ أَبَوَيْ وِلَادَتِهِمْ، فَإِنَّا نُنْقِذُهُمْ -إِنْ أَطَاعُونَا- مِنَ النَّارِ إِلَى دَارِ الْقَرَارِ، وَ نُلْحِقُهُمْ مِنَ الْعُبُودِيَّةِ بِخِيَارِ الْأَحْرَارِ}}... {{عربی|و الحديث طويل اخذنا منه موضع الحاجة)}}. [[امام عسکری]] درباره سخن [[خدای عزوجل]]: {{متن قرآن|وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا}}، فرمود: [[پیامبر خدا]]{{صل}} درباره آن گفته است: [[محمد]] و [[علی]] از [[پدر]] و [[مادر]] شما [[برتر]] هستند و به [[سپاسگزاری]] و تشکر شما سزاوارتر از آن دواند، و [[علی بن ابی‌طالب]]{{ع}} فرموده که شنیدم پیامبر خدا{{صل}} می‌فرمود: من و علی [[پدران]] این امتیم و البته، [[حقّ]] ما بر آنان عظیم‌تر از [[حق]] والدینشان است؛ پس ما هستیم که آنان را از [[آتش]] سوزان به سوی [[خانه]] [[امن]] و قرار [[نجات]] می‌دهیم، و البته، ما آنان را از بند [[بردگی]] رهانیده و به مرتبه عالی [[حرّیت]] و [[آزادگی]] ملحق می‌نماییم، اگر ما را [[اطاعت]] کنند... (و این [[حدیث]] طولانی است و ما به مقدار [[حاجت]] از آن آورده‌ایم)<ref>برهان، ص۷۸.</ref>.
هم‌چنین در تفسیر برهان فی قوله تعالی: {{متن قرآن|فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَأَدَاءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسَانٍ}}، به [[روایت]] [[محمد بن یعقوب]] با اسنادش تا [[حلبی]] آورده که او از [[امام صادق]]{{ع}} آورده است که: {{متن حدیث|قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: {{متن قرآن|فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَأَدَاءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسَانٍ}}، قَالَ يَنْبَغِي‏ لِلَّذِي‏ لَهُ‏ الْحَقُّ‏ أَنْ لَا يَعْسُرَ أَخَاهُ إِذَا كَانَ قَدْ صَالَحَهُ عَلَى دِيَةٍ وَ يَنْبَغِي لِلَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ أَنْ لَا يَمْطُلَ أَخَاهُ إِذَا قَدَرَ عَلَى مَا يُعْطِيهِ وَ يُؤَدِّيَ إِلَيْهِ بِإِحْسَانٍ قَالَ وَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: {{متن قرآن|فَمَنِ اعْتَدَى بَعْدَ ذَلِكَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِيمٌ}}، فَقَالَ هُوَ الرَّجُلُ يَقْبَلُ الدِّيَةَ أَوْ يَعْفُو أَوْ يُصَالِحُ ثُمَّ يَعْتَدِي فَيَقْتُلُ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِيمٌ كَمَا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ}}: درباره فرموده [[خدای عزوجل]]: {{متن قرآن|فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَأَدَاءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسَانٍ}}: از [[امام صادق]]{{ع}} سؤال نمودم. آن [[حضرت]] فرمود: برای آن‌کس که [[حق]] مخصوص اوست، سزاوار است که بر [[برادر]] دینی‌اش سخت نگیرد، وقتی کار به [[مصالحه]] بر دیه می‌کشد، و بر آن کسی که [[ادای حق]] بر عهده اوست، سزد که پرداخت دیه را به وقت گذرانی و امروز و فردا نمودن نیندازد، هرگاه که بر پرداخت اندازه مقرّر توانا بود و ضمن پرداخت، آن را به نحو مطلوب و [[پسندیده]] بپردازد. بعد درباره فرموده خدای عزو جل: {{متن قرآن|فَمَنِ اعْتَدَى بَعْدَ ذَلِكَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِيمٌ}}، سؤال نمودم. پس آن بزرگوار فرمود: آن، مردی است که دیه را قبول می‌کند یا [[عفو]] می‌نماید و یا (بر آن) مصالحه می‌کند و پس از آن به تجاوزکاری پرداخته و طرف را به [[قتل]] می‌رساند. پس بر او [[عذاب]] الیم است؛ همان‌طور که خدای عز و جل فرموده<ref>برهان، ص۱۱۱. ابن‌جمعه عروسی هم این حدیث را در جلد یکم تفسیر نورالثقلین، ص۱۵۷ و ۱۵۸، به روایت حلبی، ابی‌بصیر و سماعه، در ضمن چهار روایت، نقل کرده است.</ref>.
نیز [[بحرانی]] در [[تفسیر برهان]] فی قوله تعالی: {{متن قرآن|أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ}}، به [[نقل]] از عیاشی و او از [[ابی‌بصیر]] به نقل از امام صادق{{ع}} آورده است که: {{متن حدیث|قَالَ: الْمَرْأَةُ الَّتِي لَا تَحِلُّ لِزَوْجِهَا حتى تنكح زوجه، غير الذي يطلق ثم يراجع ثم يطلق ثم يراجع ثم يطلق الثالثة، فلا تحل له حتى تنكح زوجاً غيره إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ: {{متن قرآن|فَإِمْسَاكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ}}، وَ التَّسْرِيحُ هُوَ التَّطْلِيقَةُ الثَّالِثَةُ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} فِي قَوْلِهِ: {{متن قرآن|فَإِنْ طَلَّقَهَا فَلَا تَحِلُّ لَهُ مِنْ بَعْدُ حَتَّى تَنْكِحَ زَوْجًا غَيْرَهُ}}، هَاهُنَا التَّطْلِيقَةُ الثَّالِثَةُ فَإِنْ طَلَّقَهَا الْأَخِيرُ {{متن قرآن|فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا أَنْ يَتَرَاجَعَا}} بِتَزْوِيجٍ‏ جَدِيدٍ}}.
{{متن حدیث|عَنْ‏ أَبِي‏ بَصِيرٍ عَنْ‏ أَبِي‏ جَعْفَرٍ{{ع}}: قَالَ‏ إِنَّ‏ اللَّهَ‏ يَقُولُ‏: {{متن قرآن|الطَّلَاقُ مَرَّتَانِ فَإِمْسَاكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ}}، التَّطْلِيقَةِ الثَّالِثَةِ}}: [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: آن زنی که برای شوهرش [[حلال]] نیست تا این که به [[نکاح]] شوهر خودش در بیاید، غیر از کسی است که او را [[طلاق]] می‌داده، سپس [[رجوع]] می‌کرده، پس از آن (دوباره) طلاق می‌داده و بعد مراجعه می‌کرده، سپس برای مرتبه سوم زنش را طلاق می‌داده است. پس در این صورت آن [[زن]]، برای آن شوهر حلال نیست تا این که آن زن به [[ازدواج]] همسری دیگر در آید. این است که [[خدای عزوجل]] می‌فرماید: {{متن قرآن|فَإِمْسَاكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ}}، و {{متن قرآن|تَسْرِيحٌ}} عبارت است از طلاق سوم.
[[ابی‌بصیر]] گوید که امام صادق{{ع}} درباره سخن [[خدای متعال]]: {{متن قرآن|فَإِنْ طَلَّقَهَا فَلَا تَحِلُّ لَهُ مِنْ بَعْدُ حَتَّى تَنْكِحَ زَوْجًا غَيْرَهُ}}، فرمود: همین طلاق سوم است. پس اگر شوهر (جدید) زن او را طلاق داد، اشکالی نیست در این که شوهر (قبلی‌)اش با ازدواجی جدید به او مراجعه کند.
هم‌چنین [[بحرانی]] در [[تفسیر برهان]] خود از ابی‌بصیر و او از [[امام باقر]]{{ع}} آورده است که آن بزرگوار فرمود: البته، خدای متعال می‌فرماید: {{متن قرآن|الطَّلَاقُ مَرَّتَانِ فَإِمْسَاكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ}}، و «تسریح به [[احسان]]»، طلاق‌دادن بار سوم است<ref>برهان، ص۳۷.</ref>.
همین‌طور فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَاعْبُدُوا اللَّهَ وَلَا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا}}، [[نقل]] کرده که عیاشی از ابی‌بصیر و او از امام صادق{{ع}} [[روایت]] نموده که آن بزرگوار فرمود: {{متن حدیث|إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ أَحَدُ الْوَالِدَيْنِ وَ عَلِيٌّ الْآخَرُ فَقُلْتُ‏ أَيْنَ‏ مَوْضِعُ‏ ذَلِكَ‏ فِي‏ كِتَابِ‏ اللَّهِ قَالَ قَرَأ: {{متن قرآن|وَاعْبُدُوا اللَّهَ وَلَا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا}}}}: همانا به [[درستی]] [[پیامبر خدا]]{{صل}} یکی از دو والد بوده و آن دیگری، [[علی]]{{ع}} است؛ ابی‌بصیر می‌گوید به امام صادق{{ع}} گفتم: این مطلب در کدامین جای کتاب [[خدای متعال]] نگاشته شده؟ آن [[حضرت]] در پاسخ، [[آیه شریفه]]: {{متن قرآن|وَاعْبُدُوا اللَّهَ وَلَا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا}} را قرائت نمود<ref>برهان، ص۲۲۷.</ref>.
باز [[ابی‌بصیر]] از [[امام باقر]]{{ع}} درباره سخن خدای متعال: {{متن قرآن|وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا}} [[روایت]] کند که آن حضرت فرمود: {{متن حدیث|ان رسول الله{{صل}} [[احد]] الوالدين و علي{{ع}} الاخر، و ذكر انها الآية التي في النساء}}: همانا به [[درستی]] [[پیامبر خدا]]{{صل}} یکی از [[والدین]] و دیگر از آن دو، [[علی]]{{ع}} است و آن آیه‌ای را که در [[سوره نساء]] است، یادآور شد.
هم‌چنین ابن شهرآشوب از [[ابان بن تغلب]] و او از [[امام صادق]]{{ع}} درباره قوله تعالی: {{متن قرآن|وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا}}، روایت کند که آن بزرگوار فرمود: {{متن حدیث|الوالدان، رسول الله{{صل}} و علي{{ع}}}}: آن دو [[پدر]]، پیامبر خدا{{صل}} و علی{{ع}} است<ref>برهان، ص۲۲۷.</ref>.
نیز ابن شهرآشوب از [[سلام جعفی]]، و او از امام باقر{{ع}}، و از ابان بن تغلب، و او از امام صادق{{ع}}، روایت کند که: آیه شریفه، درباره پیامبر خدا{{صل}} و علی{{ع}} نازل شده است. سپس ابن شهرآشوب افزوده: و مانند این روایت در [[حدیث]] ابن‌جبله آمده است<ref>برهان، ص۲۲۷.</ref>.
همین‌طور ابن شهرآشوب گفته است از [[پیامبر]]{{صل}} [[نقل]] شده که: {{متن حدیث|أَنَا وَ عَلِيٌّ‏ أَبَوَا هَذِهِ‏ الْأُمَّةِ}}: من و علی دو پدر این امتیم. ([[بحرانی]] گوید:) می‌گویم: آن را صاحب فایق هم نقل کرده است<ref>برهان، ص۲۲۷.</ref>.
هم‌چنین ابن شهرآشوب از [[معصوم]]{{عم}} نقل کند که پیامبر{{صل}} فرمود: {{متن حدیث|أَنَا وَ أَنْتَ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ فَعَلَى‏ عَاقِّ‏ وَالِدَيْهِ‏ لَعْنَةُ اللَّهِ‏}}: من و علی، دو پدر این امتیم. پس [[لعنت]] خدای متعال بر کسی است که عاق دو پدرش گردد<ref>برهان، ص۲۲۷.</ref>.
همین‌طور [[علامه طباطبایی]] در [[تفسیر المیزان]] در بحثی [[روایی]]، بعد از بیان [[احادیث]] مذکور، می‌فرماید: آنچه را که از آن خبر داده‌اند، مربوط به بطن [[قرآن]] است؛ زیرا همان‌طور که [[اب]] یا والد، مبدأ [[انسانی]] است برای وجود [[انسان]] و [[تربیت جسمانی]] او، به [[معلم]] و مربی انسان هم برای به کمال‌رساندنش [[پدر]] خطاب می‌شوند. پس برای مثل [[پیامبر]]{{صل}} و ولی سزاوار است که [[برترین]] [[درود]] و [[دعا]] فرستاده شود؛ چون آنان برای [[مؤمن]]، پدری هستند که او توسط آنها [[هدایت یافته]]، و آن [[هدایت]]، اقتباس از پرتو [[انوار]] [[علوم]] و معارفش است که در [[قیاس]] با آن، پدر [[جسمانی]] که شأنی جز مبدأ وجودی‌بودن و [[تربیت جسمانی]] ندارد، چیزی نیست. پس پیامبر{{صل}} و ولی، دو پدری‌اند که [[آیات قرآنی]] که سفارش [[والدین]] را به [[اولاد]] کرده، بر حسب [[باطن قرآن]]، شامل آن دو است، هر چند بنا بر ظاهر [[آیات]]، آنان (یعنی پیامبر و ولی) أبوین جسمانی شمرده نمی‌شوند<ref>المیزان، ج۴، ص۳۸۰.</ref>.
نیز [[سید]] [[بحرانی]] فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ}}، چنین گوید: بنا بر آنچه [[سدی]] از ابی‌مالک و او از [[ابن‌عباس]] درباره قوله تعالی: {{متن قرآن|السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ * أُولَئِكَ الْمُقَرَّبُونَ}}، آورده، سابق این [[امت]]، [[علی بن ابی‌طالب]]{{ع}} است<ref>برهان، ص۴۴۰.</ref>.
[[مالک بن انس]] از [[ابی‌صالح]] و او از ابن‌عباس [[نقل]] کند که: {{متن حدیث|{{متن قرآن|وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ}}، نزلت في امير المؤمنين، و هو اسبق [[الناس]] كلهم بالايمان، و صلى على القبلتين و بايع البيعتين: بيعة [[بدر]] و بيعة الرضوان، و [[هاجر]] الهجرتين مع [[جعفر]]: من مكة إلى الحبشة و من الحبشة إلى [[المدینة]]}}: {{متن قرآن|وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ}} درباره [[امیر مؤمنان]]{{ع}} نازل گردید و او پیشی‌گرفته بر همه [[مردم]] به [[ایمان]] است، و او بر دو [[قبله]] [[نماز]] گزارد و در دو [[بیعت]]: بیعت بدر، و [[بیعت رضوان]]، شرکت نمود و دو [[هجرت]] با جعفر انجام داد: [[مهاجرت]] از [[مکه]] به [[حبشه]]، و از حبشه به [[مدینه]]<ref>برهان، ص۴۴۰.</ref>.
و فی نهج البیان عن الصادق{{ع}}: {{متن حدیث|انها نزلت في علي{{ع}} و من [[تبعه]] من المهاجرين و الانصار، و الذين اتبعوهم بإحسان رضي [[الله]] عنهم و رضوا عنه و أعد لهم جنات تجري تحتها الانهار خالدين فيها أبدا ذلك الفوز العظيم}}<ref>برهان، ص۴۴۰.</ref>.
هم‌چنین ابن‌بابویه با اسنادش تا [[عمرو بن عثمان]]، در [[تفسیر]] قوله تعالی: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ...}} [[نقل]] می‌کند که درباره این سخن [[خدای متعال]]، [[علی]] [[امیرمؤمنان]]{{ع}}، فرمود: {{متن حدیث|فَالْعَدْلُ‏ الْإِنْصَافُ‏ وَ الْإِحْسَانُ‏ التَّفَضُّلُ}}<ref>برهان، ص۵۸۱؛ ابن جمعه عروسی، این حدیث را در نورالثقلین، ج۳، ص۷۷ نقل کرده است.</ref>.
و نیز عیاشی از سعد اسکاف از [[امام باقر]]{{ع}} در تفسیر قوله تعالی: {{{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ...}} نقل می‌کند که [[حضرت]] فرمود: {{متن حدیث|{{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ}} وَ هُوَ مُحَمَّدٌ{{صل}} فَمَنْ أَطَاعَهُ فَقَدْ عَدَلَ، {{{متن قرآن|وَالْإِحْسَانِ}} عَلِيٌّ{{ع}} فَمَنْ تَوَلَّاهُ فَقَدْ أَحْسَنَ‏ وَ الْمُحْسِنُ‏ فِي‏ الْجَنَّةِ}}: خدای متعال [[امر به عدل]] می‌کند و آن [[محمد]]{{صل}} است، پس هر که او را [[اطاعت]] کند، به [[تحقیق]] [[عدالت]] ورزیده است، و [[احسان]]، علی{{ع}} است. پس هر که او را ولی خود بنماید، احسان نموده و [[محسن]] (هم)، [[اهل بهشت]] است<ref>برهان، ص۵۸۱؛ نورالثقلین، ج۳، ص۸۰، ح۲۰۶.</ref>.
و همین‌طور در تفسیر قوله تعالی: {{متن قرآن|وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا}} در [[آیه]]: {{متن قرآن|وَقَضَى رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا}}، از [[محمد بن یعقوب]] با اسنادش تا ابی‌ولاد حناط، [[روایت]] می‌کند که ابی‌ولاد گوید: از [[امام صادق]]{{ع}} درباره سخن خدای متعال {{متن قرآن|وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا}} سؤال نمودم که این چه نوع احسانی است؟ حضرت فرمود: {{متن حدیث|الْإِحْسَانُ أَنْ تُحْسِنَ صُحْبَتَهُمَا وَ أَنْ لَا تُكَلِّفَهُمَا أَنْ يَسْأَلَاكَ شَيْئاً مِمَّا يَحْتَاجَانِ‏ إِلَيْهِ‏ وَ إِنْ‏ كَانَا مُسْتَغْنِيَيْنِ‏ أَ لَيْسَ يَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: {{متن قرآن|لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ}} }}.
آن احسان، این است که با آن دو [[نیکو]] [[مصاحبت]] کنی و آنان را در [[دشواری]] درخواست چیزی که بدان نیاز دارند، قرار ندهی، هر چند که آنها در [[بی‌نیازی]] باشند. مگر خدای متعال نمی‌فرماید: هرگز به خیر و [[نیکی]] نمی‌رسید تا آنکه از آنچه مورد علاقه و [[محبت]] شماست، [[انفاق]] نمایید<ref>برهان، ص۶۰۱.</ref>؟
[[ابن‌جمعه عروسی]] در تفسیر قوله تعالی: {{متن قرآن|هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ}}، در [[نورالثقلین]] آورده که عیاشی با اسنادش تا علی بن سالم، و او می‌گوید: شنیدم [[امام صادق]]{{ع}} می‌فرمود: {{متن حدیث|آيَةٌ فِي كِتَابِ اللَّهِ مُسَجَّلَةٌ قُلْتُ مَا هِيَ قَالَ قَوْلُ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فِي كِتَابِهِ‏ {{متن قرآن|هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ}} جَرَتْ‏ فِي‏ الْكَافِرِ وَ الْمُؤْمِنِ‏ وَ الْبَرِّ وَ الْفَاجِرِ مَنْ صُنِعَ إِلَيْهِ مَعْرُوفٌ فَعَلَيْهِ أَنْ يُكَافِئَ بِهِ وَ ِ وَ لَيْسَ الْمُكَافَاةَ أَنْ تَصْنَعَ كَمَا صُنِعَ حَتَّى تُرْبِيَ فَإِنْ صَنَعْتَ كَمَا صُنِعَ كَانَ لَهُ الْفَضْلُ بِالابْتِدَاءِ}}: آیه‌ای در کتاب [[خدای متعال]] ([[قرآن مجید]]) هست که [[ثابت]]، محقق و محکم است. گفتم: آن، کدام [[آیه]] است؟ آن بزرگوار فرمود: فرموده خدای عزو جل: {{متن قرآن|هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ}}، که آن درباره [[کافر]] و [[مؤمن]]، و [[نیکوکار]] و [[بدکار]] جاری گردد، و هر کس نسبت به او نیکی‌ای شود، بر اوست که آن را به کفایت جبران کند، و جبران [[نیکی]] به این نیست که همان‌گونه باشد که انجام شده، بلکه باید افزون بر آن باشد، پس اگر همان‌گونه باشد که انجام شده، [[فضل]] و [[برتری]] برای کسی است که نیکی را آغاز کرده است<ref>نورالثقلین، ج۵، ص۱۸۵، حدیث ۵۸.</ref>.
[[ابن‌جمعه عروسی]] باز درباره [[حق]] [[پدر]] بر فرزند روایتی را از [[محمد بن عیسی]] با اسنادش تا [[درست بن ابی‌منصور]] و او نیز از [[امام کاظم]]{{ع}} [[نقل]] می‌کند که: آن بزرگوار فرمود: {{متن حدیث|سأل رجل رسول الله{{صل}}: مَا حَقُّ الْوَالِدِ عَلَى وَلَدِهِ قَالَ لَا يُسَمِّيهِ‏ بِاسْمِهِ‏ وَ لَا يَمْشِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَ لَا يَجْلِسُ قَبْلَهُ وَ لَا يَسْتَسِبُّ لَهُ}}: مردی از [[پیامبر خدا]]{{صل}} سؤال نمود: حق پدر بر فرزند چیست؟ [[پیامبر]] و پاسخ داد: او را به نام صدا نزند، در راه‌رفتن بر او پیشی نگیرد، قبل از او ننشیند و کاری نکند که به او بد بگویند<ref>نورالثقلین، ج۳، ص۱۴۹، حدیث ۱۳۳.</ref>.
هم‌چنین در [[تفسیر نمونه]] به نقل از [[روح المعانی]] و فی ظلال، دو [[حدیث]] ذکر شده که هم فزونی حق [[مادر]] نسبت به حق پدر، و هم اهمیت فوق‌العاده حق مادر، در آن [[تأیید]] شده که عیناً [[نقل]] می‌گردد. در یکی از آن دو [[حدیث]] آمده است که مردی نزد [[رسول خدا]] رفت و عرض کرد: {{متن حدیث|مَنْ أَبَرُّ؟ قَالَ‏: أُمَّكَ‏. قَالَ:‏ ثُمَّ مَنْ؟‏ قَالَ{{ع}}: أُمَّكَ قَالَ ثُمَّ مَنْ؟ قَالَ أَبَاكَ}}: ای رسول خدا! به چه کسی [[نیکی]] کنم؟ فرمود: به مادرت. عرض کرد که: بعد از او به چه کسی؟ فرمود: به مادرت. برای سومین بار عرض کرد: بعد از او به چه کسی؟ باز فرمود: به مادرت، و در چهارمین بار وقتی این سؤال را تکرار کرد، گفت: به پدرت<ref>روح المعانی، ج۲۶، ص۱۶.</ref>.
در حدیث دیگر نیز آمده است که مردی [[مادر]] پیر و [[ناتوان]] خود را بر دوش گرفته بود و به [[طواف]] مشغول بود، در همین هنگام [[خدمت]] [[پیامبر]]{{صل}} رسید و عرض کرد: {{متن حدیث|هل أديت حقها؟}}: آیا [[حق]] مادرم را این‌سان ادا کرده‌ام؟ پیامبر{{صل}} در جواب فرمود: {{متن حدیث|لا، ولا بزفرة واحدة}}: نه، حتی یک نفس او را جبران نکرده‌ای<ref>فی ظلال، ج۷، ص۴۱۵.</ref>.
و نیز شیخ جلال‌الدین، [[عبدالرحمن]] [[سیوطی]]، در [[تفسیر]] در المنثور فی قوله تعالی: {{متن قرآن|الطَّلَاقُ مَرَّتَانِ فَإِمْسَاكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ}}، فرموده: [[ابوداوود]]، [[نسائی]] و [[بیهقی]] از [[ابن‌عباس]] [[اخراج]] نمودند که او گفت: {{متن قرآن|وَالْمُطَلَّقَاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلَاثَةَ قُرُوءٍ}} الی قوله: {{متن قرآن|بُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ}}، {{عربی|و ذلك ان الرجل كان اذا طلق امرأته، فهو أحق برجعتها، و ان طلقها ثلاثاً، فنسخ ذلك، فقال}}: {{متن قرآن|الطَّلَاقُ مَرَّتَانِ فَإِمْسَاكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ}}<ref>الدر المنثور، ج۱، ص۲۷۷.</ref>.
نیز در همان تفسیر آمده که [[ابن ابی‌حاتم]] از [[عبدالرحمن بن ابی‌لیلی]] اخراج نمود که او گفت: {{عربی|كان الناس على ثلاث منازل: الْمُهَاجِرُونَ‏ الْأَوَّلُونَ، {{متن قرآن|وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ}}، {{متن قرآن|وَالَّذِينَ جَاءُوا مِنْ بَعْدِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونَا بِالْإِيمَانِ}} فاحسن ما يكون، أن يكون بهذه المنزلة}}<ref>الدر المنثور، ج۳، ص۲۷۱.</ref>.
همین‌طور درباره قوله تعالی: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ}}، آورده که از ابن‌زید اخراج نمودند که او گفت: {{عربی|من بقي من اهل الاسلام الى ان تقوم الساعة}}<ref>الدر المنثور، ج۳، ص۲۷۱.</ref>.
نیز در همین [[تفسیر]] آمده که: [[ابن جریر]] و [[ابن ابی حاتم]] درباره قوله تعالی: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ}} از [[قتاده]] [[اخراج]] نمودند که او گفت: {{عربی|ليس من خلق حسن كان اهل الجاهلية يعملون به و يعظمونه و يخشونه، الا امر الله به، و ليس من خلق سيئ كانوا يتعابرونه بينهم الا نهى الله عنه و قدم فيه و انما نهى عن سفاسف الاخلاق و مذامها}}<ref>الدر المنثور، ج۴، ص۱۲۹.</ref>.
و نیز آورده که: [[ابن ابی‌حاتم]] درباره قوله تعالی: {{متن قرآن|وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا}}، از [[حسن]] اخراج نمود که: {{عربی|يقول براً}}<ref>الدر المنثور، ج۴، ص۱۷۱.</ref>.
باز آورده که: ابن‌مردویه از [[جابر بن عبدالله]]، اخراج نمود که او گفت: {{متن حدیث|قال: رسول الله{{صل}} في هذه الآية: {{متن قرآن|هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ}}، قال: هل [[جزاء]] من أنعمت عليه بالإسلام إلا أن أدخله الجنة}}<ref>الدر المنثور، ج۶، ص۱۴۹.</ref>.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۵۳.</ref>


== پرسش‌های وابسته ==
== پرسش‌های وابسته ==

نسخهٔ ‏۱ فوریهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۰:۲۳

متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث احسان است. "احسان" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل احسان (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

  • این واژه در قرآن ۱۹۴ بار و به معانی گوناگون به‌کار رفته است که به برخی از آنها اشاره می‌شود:
  1. نیکی به دیگران: و (به یاد آورید) زمانی را که از بنی‌اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خداوند یگانه را پرستش نکنید و به پدر و مادر و نزدیکان و یتیمان و بینوایان نیکی کنید و با مردم به زبان خوش سخن بگویید﴿وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ لاَ تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَقُولُواْ لِلنَّاسِ حُسْنًا وَأَقِيمُواْ الصَّلاةَ وَآتُواْ الزَّكَاةَ ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ إِلاَّ قَلِيلاً مِّنكُمْ وَأَنتُم مُّعْرِضُونَ[۱]
  2. انجام کارها به وجه نیکو: کسی که هر چیز آفرید، نیکو آفرید: ﴿الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ وَبَدَأَ خَلْقَ الإِنسَانِ مِن طِينٍ [۲]
  3. انجام رفتار صالح (مترادف تقوا و پرهیزگاری): بگو ای بندگان مؤمن از پروردگارتان پروا کنید. برای کسانی که در این دنیا نیکی کنند، پاداش نیکوست﴿ قُلْ يَا عِبَادِ الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّكُمْ لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا فِي هَذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةٌ وَأَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةٌ إِنَّمَا يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُم بِغَيْرِ حِسَابٍ [۳].
  • گفتنی است که خداوند در قرآن، یک خط مشی صریح در انجام کارها برای مؤمنان ترسیم کرده است: در راه نیکی و پرهیزگاری با هم تعاون کنید و (هرگز) در راه گناه و تعدّی همکاری نکنید﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تُحِلُّواْ شَعَائِرَ اللَّهِ وَلاَ الشَّهْرَ الْحَرَامَ وَلاَ الْهَدْيَ وَلاَ الْقَلائِدَ وَلا آمِّينَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِّن رَّبِّهِمْ وَرِضْوَانًا وَإِذَا حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُواْ وَلاَ يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَن صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ أَن تَعْتَدُواْ وَتَعَاوَنُواْ عَلَى الْبَرِّ وَالتَّقْوَى وَلاَ تَعَاوَنُواْ عَلَى الإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَاتَّقُواْ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ [۴][۵].

احسان در فرهنگ قرآن

واژه احسان دوازده‌بار در قرآن کریم با الفاظ: ﴿إِحْسَان و ﴿إِحْسَانًا و در هشت سوره ذکر شده است: چهار سوره مکی و چهار سوره مدنی. در اینجا ابتدا آیات را به ترتیب مصحفی آن آورده و سپس با استناد به کتب لغت به بررسی معنای احسان می‌پردازیم. در مرحله سوم و چهارم، آیات مذکور را از لحاظ تفسیری و تفسیری روایی و با استفاده از کتب تفسیر علمای شیعه و اهل تسنن از زمان شیخ‌الشیوخ طوسی تا زمان حاضر بررسی نموده و در مرحله پنجم هم با استعانت از الطاف بی‌کران خدای متعال در این آیات تدبّر می‌کنیم.[۶]

تنظیم آیات احسان به ترتیب مصحفی آن

  1. ﴿وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ لَا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ إِلَّا قَلِيلًا مِنْكُمْ وَأَنْتُمْ مُعْرِضُونَ[۷].
  2. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصَاصُ فِي الْقَتْلَى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَالْأُنْثَى بِالْأُنْثَى فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَأَدَاءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسَانٍ ذَلِكَ تَخْفِيفٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَرَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدَى بَعْدَ ذَلِكَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِيمٌ[۸].
  3. ﴿الطَّلَاقُ مَرَّتَانِ فَإِمْسَاكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ وَلَا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَأْخُذُوا مِمَّا آتَيْتُمُوهُنَّ شَيْئًا إِلَّا أَنْ يَخَافَا أَلَّا يُقِيمَا حُدُودَ اللَّهِ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا يُقِيمَا حُدُودَ اللَّهِ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا فِيمَا افْتَدَتْ بِهِ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلَا تَعْتَدُوهَا وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ[۹].
  4. ﴿وَاعْبُدُوا اللَّهَ وَلَا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَبِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَالْجَارِ ذِي الْقُرْبَى وَالْجَارِ الْجُنُبِ وَالصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَابْنِ السَّبِيلِ وَمَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ مَنْ كَانَ مُخْتَالًا فَخُورًا[۱۰].
  5. ﴿فَكَيْفَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ ثُمَّ جَاءُوكَ يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ إِنْ أَرَدْنَا إِلَّا إِحْسَانًا وَتَوْفِيقًا[۱۱].
  6. ﴿قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ أَلَّا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَكُمْ مِنْ إِمْلَاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَإِيَّاهُمْ وَلَا تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ[۱۲].
  7. ﴿وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ[۱۳].
  8. ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَى وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ[۱۴].
  9. ﴿وَقَضَى رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلَاهُمَا فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا وَقُلْ لَهُمَا قَوْلًا كَرِيمًا[۱۵].
  10. ﴿وَوَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ إِحْسَانًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهًا وَوَضَعَتْهُ كُرْهًا وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا حَتَّى إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَى وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَإِنِّي مِنَ الْمُسْلِمِينَ[۱۶].
  11. ﴿هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ[۱۷].[۱۸]

معنای احسان

راغب در مفردات فرموده: گفته می‌شود احسان بر دو وجه است: یکی بخشش به غیر، و دیگری نیکویی در فعل، و آن وقتی است که علمی را نیکو بداند و یا عملی را نیکو به انجام رساند، و لذا امیرمؤمنان، علی(ع)، فرمود: «النَّاسُ‏ أَبْنَاءُ مَا يُحْسِنُونَ‏»: «مردم به آنچه می‌دانند و به آنچه از کارهای نیک انجام می‌دهند، منسوبند». احسان، اعم از انعام و بخشش است. قال تعالی: ﴿إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ[۱۹]، و قوله تعالی: ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ، پس احسان بالاتر از عدل است؛ چرا که عدل، عبارت از بخشیدن و یا گرفتن چیزی است که بر او لازم است و احسان، بخشیدن است به بیش از آنچه بر او لازم است و دریافت‌کردن است به کمتر از آنچه حق اوست، پس احسان، زاید بر عدل است؛ چنان‌که اقدام به عدل واجب بوده، در حالی‌که اقدام به احسان، مستحب و پسندیده است[۲۰].

فخرالدین در مجمع‌البحرین فرموده: درباره قوله: ﴿وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا، از معصوم سؤال گردید که این چه نوع احسانی است؟ حضرت فرمود: «أَنْ تُحْسِنَ صُحْبَتَهُمَا وَ أَنْ لَا تُكَلِّفَهُمَا أَنْ يَسْأَلَاكَ شَيْئاً مِمَّا يَحْتَاجَانِ‏ إِلَيْهِ‏»: «در مصاحبت با آن دو، خوشرو بودن و اینکه اگر از او درخواستی دارند که مورد حاجت آنان است، این درخواست بر آنها مشکل و طاقت‌فرسا ننماید»[۲۱]. طبرسی در مجمع‌البیان فرموده: لفظ احسان جامع هر خیری است و استعمال آن بیشتر در بخشش مال و بذل سعی جمیل است. در معنای: ﴿وَأَدَاءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسَانٍ با استناد به گفته ابن عباس و مروی از امام صادق(ع) فرموده: یعنی در صورت امکان، آن را بدون معطلی بپردازند و به امروز و فردا موکول نکنند[۲۲]. نیز در معنای ﴿إِنْ أَرَدْنَا إِلَّا إِحْسَانًا، فرموده: معنای آن، نیکویی‌نمودن برای رفع منازعه است[۲۳]. هم‌چنین در معنای: ﴿وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا فرموده: معنای آن: «و أوصى بالوالدين إحسانا» است، و دلیل آن را یکی ﴿مَا حَرَّمَ در قوله: ﴿مَا حَرَّمَ رَبُّكُمْ الی آخر آیه و نهی در ﴿وَلَا تَقْتُلُوا... وَلَا تَقْرَبُوا... در ذیل آیه مزبور، دانسته است[۲۴].

نیز در معنای: ﴿وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ، فرموده: معنای آن تبعیت از آنان در امور خیر و دخول در اسلام و پیمودن طریق و راه آنان است[۲۵]. در معنای: ﴿وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا، فرموده: به معنای: «و أوصى بالوالدين إحسانا» است؛ چرا که معنای «قضی» و «اوصی» یکی بوده و هر دو امرند[۲۶]. همین‌طور در معنای احسان در آیه: ﴿هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ، فرموده: یعنی پاداش در برابر احسان کسی که در دنیا احسان نموده (هر خیری که انجام داده)، چیزی جز احسان در آخرت نیست[۲۷]. و نیز درباره نسبت معنای عدل به احسان فرموده:گفته‌اند که عدل توحید است و احسان ادای واجبات. گفته‌اند: که عدل در افعال است و احسان در اقوال؛ گفته‌اند که عدل در نصف‌کردن و نصف‌خواستن است و احسان در نصف‌کردن و نصف‌نخواستن (کمتر از نصف را خواستن)[۲۸].

هم‌چنین علامه طباطبایی در معنای: ﴿تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ، فرموده: تسریح، در اصل در معنای چراگاه به‌کار می‌رود و این اطلاق از: سرحت الإبل اخذ شده است که به معنای آزادگذاشتن شتر برای چریدن است. بعد برای طلاق‌دادن زن عاریه گرفته شده است و به معنای عدم رجوع به او در زمان عده و به‌سر بردن بدون اوست تا آنکه زمان عده آن زن منقضی گردد[۲۹]. در تفسیر نمونه به نقل از تفسیر المنار فی قوله تعالی: ﴿أَلَّا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا، آمده است: احسان گاهی با «الی» ذکر شود و گاهی هم با «ب». در صورتی‌که با «الی» ذکر شود، مفهوم آن نیکی‌کردن است، هر چند که به طور غیرمستقیم باشد، اما هنگامی که با «ب» ذکر شود، معنای آن نیکی‌کردن به‌طور مستقیم و بدون واسطه است[۳۰]. و فی قوله تعالی: ﴿وَقَضَى رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا، در معنای احسان آورده است: مطلق‌بودن احسان، هر گونه نیکی را در برمی‌گیرد و نکره‌بودن آن برای بیان عظمت است، و اینکه با «باء» متعدی شده، مباشرت را بیان می‌کند؛ یعنی شخصاً و بدون واسطه آنان را مورد محبت قرار دهند، و کلمه «قضی»، مفهوم مؤکّدتری از امر دارد و آن امر و فرمان قطعی و محکم را می‌رساند[۳۱].[۳۲]

احسان در تفاسیر

شیخ طوسی در تبیان فی قوله تعالی: ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ، فرموده: احتمال دارد مراد از احسان صله ارحام بوده، پس احسان، عام در جمیع خلق باشد، و ایتای ذی‌القربی، امر به صله قرابت نبی(ص)، و ایشان کسانی هستند که خدای متعال در آیه: ﴿فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى[۳۳]، اراده آنان را نموده است[۳۴]. نیز فی قوله تعالی: ﴿وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا، فرموده: عامل در آن امر است؛ یعنی امر به احسان والدین می‌کند، و دلیل بر آن ﴿حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ... الخ الآیه است که معنای: أوصى بتحريمه و أمر بتجنبه، دارد[۳۵]. همین‌طور فی قوله تعالی: ﴿وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ لَا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا، فرموده: و آن احسانی را که از آنان[۳۶] میثاق گرفت، این بود که نسبت به والدین آنچه را که بر اساس فرمانبرداری از آنان واجب شده، برای ایشان به‌جا آورد، از قبیل: کار نیکو نمودن، سخن خوب‌گفتن، نهایت فروتنی بر مبنای مهر و محبت‌داشتن نسبت به آنان، رحمت‌آوردن بر آنها، رأفت‌آوردن نسبت به آنان و دعای خیر نمودن در حقشان و انجام‌دادن آنچه از جانب خدای متعال نسبت به آنان مستحب است[۳۷].

طبرسی در مجمع‌البیان فی قوله تعالی: ﴿تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ، دو قول را ذکر نموده: یکی این که آن طلاق (در نوبت) سوم است و دوم آنکه ترک (همسر مطلقه) در زمان عده است تا معلوم گردد که عده به سر آمده. او این قول را روایت شده از امام باقر و امام صادق(ع) و نیز از سدی و ضحاک دانسته[۳۸]. زمخشری در کشاف فی قوله تعالی: ﴿وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا، فرموده: یا با احسان‌کردنتان به والدین به قدر توانایی و قدرت، حقیقت احسان را احسان کرده و یا باید احسان کنید.[۳۹] هم‌چنین فی قوله تعالی: ﴿وَأَدَاءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسَانٍ، فرموده: و باید قاتل بدل خون را به خوبی ادا نماید؛ به این که پرداخت را به امروز و فردا نیانداخته و حق اور اکم ندهد[۴۰].

نیز فی قوله تعالی: ﴿تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ، فرموده: به آن زن مطلقه مراجعه نکند تا عده معلوم باشد، یا نوعی به او مراجعه نکند که با آن بخواهد زمان عده را بر او طولانی کرده و به او ضرر برساند، و گفته‌اند: در طهر سوم، او را سه طلاقه کند[۴۱]. همین‌طور فی قوله تعالی: ﴿وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا، فرموده: و به پدر و مادر، با احسان حقیقی احسان کنید[۴۲]. فی قوله تعالی: ﴿إِلَّا إِحْسَانًا وَتَوْفِيقًا هم فرموده: به جز خوبی نه بدی را برای شما نخواسته‌ایم و به جز توفیق بین دو دشمن را، و مخالفت با تو و دشمنی با حُکمت را اراده نکرده‌ایم؛ پس با دعایت کار ما را گشایش بده[۴۳]. نیز فی قوله تعالی: ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ فرموده: عدل، همان واجب است؛ زیرا خدای متعال در آن برای بندگانش معادل نمود. پس آنچه را در آن، بر آنان واجب قرار داد، پایین‌تر از طاقتشان است و احسان مستحب می‌باشد و البته، امر به هر دو متعلق است؛ زیرا در واجب به ناچارتفریط می‌شود، پس مستحب آن را جبران می‌کند[۴۴]. همین‌طور فی قوله تعالی: ﴿وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا، فرموده: به پدر و مادر با نوع حقیقی احسان، احسان کنید و یا نوع احسان‌نمودن شما به والدین، حقیقی است[۴۵].

نیز فی قوله تعالی: ﴿هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ، فرموده: ﴿هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ در عمل، ﴿إِلَّا الْإِحْسَانُ در ثواب است. هر کس نیکویی کرد، به خویش نیکویی کرد، و هر کس بدی کرده، به خودش بدی کرده[۴۶]. شُبَّر در تفسیرش فی قوله تعالی: ﴿لَا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا الخ فرموده: والدین را گرامی بدارید و به آنان نیکویی کنید و سزاوارتر به قدردانی و تشکّر شما، محمد(ص) و علی(ع) است[۴۷]. هم‌چنین فی قوله تعالی: ﴿وَأَدَاءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسَانٍ، فرموده: یعنی بدون کاستی و معطل نمودن و امروز و فردا کردن، جانی (دیه را) به عافی بپردازد[۴۸].

نیز فی قوله تعالی: ﴿تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ، قول دوم مجمع‌البیان را نقل نموده است[۴۹]. فی قوله تعالی: ﴿إِنْ أَرَدْنَا إِلَّا إِحْسَانًا هم نظیر معنای مجمع‌البیان را در آیه مذکور بیان می‌کند[۵۰]. همین‌طور فی قوله تعالی: ﴿وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ، فرموده: معنای آن، پیروی از مهاجرین و انصار سابقین است که در جنگ بدر شرکت داشتند و به طرف دو قبله نماز گزاردند، یا آنان که پیش از هجرت، اسلام را اختیار کردند[۵۱]. نیز فی قوله تعالی: ﴿هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ، فرموده: آیا جزای احسان در عمل(در زندگی دنیوی) جز پاداش احسان به ثواب (در آخرت است[۵۲]؟ علامه طباطبایی در المیزان فی قوله تعالی: ﴿أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ، فرموده: مطلوب در تقیید تسریح به احسان، نفی دریافت زوج از زوجه است بعض از آنچه را که بابت مهر به او عطا نموده[۵۳]. همین‌طور فی قوله تعالی: ﴿إِنْ أَرَدْنَا إِلَّا إِحْسَانًا وَتَوْفِيقًا هم فرموده: نزد پیامبر(ص) سوگند یاد می‌کنند که محاکمه را نزد طاغوت بردیم، نه به این جهت که به آنان تمایل و رغبتی داشته باشیم، بلکه به منظور قطع مشاجره بین طرفین درگیر منازعه[۵۴].

نیز فی قوله تعالی: ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ، فرموده: آن، احسان به غیر بوده و به معنای خیر رساندن یا نفع‌رساندن به غیر است، نه بر سبیل جزا و مقابله، بلکه خیر رساندن به غیری است که ابتدا به آن، برای خدا و تبرّعاً باشد[۵۵]. فی قوله تعالی: ﴿وَقَضَى رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا هم فرموده: «إحساناً» عطف بر ﴿وَقَضَى رَبُّكَ است و این نشان می‌دهد که بعد از اعتقاد به توحید خدای متعال، احسان از واجب‌ترین واجبات است، و از این‌رو بعد از ذکر حکم توحید و مقدّم بر سایر احکام ذکر شده معدوده، آن را ذکر نموده است[۵۶].[۵۷]

احسان و تفاسیر روایی

سید هاشم بحرانی در تفسیر برهان فی قوله تعالی: ﴿وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا، آورده است: «قال: الإمام العسكري(ع): و قد قال الله عز و جل: ﴿وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا، قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص):‏ أَفْضَلُ‏ وَالِدَيْكُمْ‏ وَ أَحَقُّهُمَا بِشُكْرِكُمْ‏ مُحَمَّدٌ وَ عَلِيٌّ؛ وَ قَالَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(ع): سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(ص) يَقُولُ: أَنَا وَ عَلِيٌّ‏ أَبَوَا هَذِهِ‏ الْأُمَّةِ، وَ لَحَقُّنَا عَلَيْهِمْ أَعْظَمُ مِنْ حَقِّ أَبَوَيْ وِلَادَتِهِمْ، فَإِنَّا نُنْقِذُهُمْ -إِنْ أَطَاعُونَا- مِنَ النَّارِ إِلَى دَارِ الْقَرَارِ، وَ نُلْحِقُهُمْ مِنَ الْعُبُودِيَّةِ بِخِيَارِ الْأَحْرَارِ»... و الحديث طويل اخذنا منه موضع الحاجة). امام عسکری درباره سخن خدای عزوجل: ﴿وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا، فرمود: پیامبر خدا(ص) درباره آن گفته است: محمد و علی از پدر و مادر شما برتر هستند و به سپاسگزاری و تشکر شما سزاوارتر از آن دواند، و علی بن ابی‌طالب(ع) فرموده که شنیدم پیامبر خدا(ص) می‌فرمود: من و علی پدران این امتیم و البته، حقّ ما بر آنان عظیم‌تر از حق والدینشان است؛ پس ما هستیم که آنان را از آتش سوزان به سوی خانه امن و قرار نجات می‌دهیم، و البته، ما آنان را از بند بردگی رهانیده و به مرتبه عالی حرّیت و آزادگی ملحق می‌نماییم، اگر ما را اطاعت کنند... (و این حدیث طولانی است و ما به مقدار حاجت از آن آورده‌ایم)[۵۸].

هم‌چنین در تفسیر برهان فی قوله تعالی: ﴿فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَأَدَاءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسَانٍ، به روایت محمد بن یعقوب با اسنادش تا حلبی آورده که او از امام صادق(ع) آورده است که: «قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: ﴿فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَأَدَاءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسَانٍ، قَالَ يَنْبَغِي‏ لِلَّذِي‏ لَهُ‏ الْحَقُّ‏ أَنْ لَا يَعْسُرَ أَخَاهُ إِذَا كَانَ قَدْ صَالَحَهُ عَلَى دِيَةٍ وَ يَنْبَغِي لِلَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ أَنْ لَا يَمْطُلَ أَخَاهُ إِذَا قَدَرَ عَلَى مَا يُعْطِيهِ وَ يُؤَدِّيَ إِلَيْهِ بِإِحْسَانٍ قَالَ وَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: ﴿فَمَنِ اعْتَدَى بَعْدَ ذَلِكَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِيمٌ، فَقَالَ هُوَ الرَّجُلُ يَقْبَلُ الدِّيَةَ أَوْ يَعْفُو أَوْ يُصَالِحُ ثُمَّ يَعْتَدِي فَيَقْتُلُ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِيمٌ كَمَا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ»: درباره فرموده خدای عزوجل: ﴿فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَأَدَاءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسَانٍ: از امام صادق(ع) سؤال نمودم. آن حضرت فرمود: برای آن‌کس که حق مخصوص اوست، سزاوار است که بر برادر دینی‌اش سخت نگیرد، وقتی کار به مصالحه بر دیه می‌کشد، و بر آن کسی که ادای حق بر عهده اوست، سزد که پرداخت دیه را به وقت گذرانی و امروز و فردا نمودن نیندازد، هرگاه که بر پرداخت اندازه مقرّر توانا بود و ضمن پرداخت، آن را به نحو مطلوب و پسندیده بپردازد. بعد درباره فرموده خدای عزو جل: ﴿فَمَنِ اعْتَدَى بَعْدَ ذَلِكَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِيمٌ، سؤال نمودم. پس آن بزرگوار فرمود: آن، مردی است که دیه را قبول می‌کند یا عفو می‌نماید و یا (بر آن) مصالحه می‌کند و پس از آن به تجاوزکاری پرداخته و طرف را به قتل می‌رساند. پس بر او عذاب الیم است؛ همان‌طور که خدای عز و جل فرموده[۵۹]. نیز بحرانی در تفسیر برهان فی قوله تعالی: ﴿أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ، به نقل از عیاشی و او از ابی‌بصیر به نقل از امام صادق(ع) آورده است که: «قَالَ: الْمَرْأَةُ الَّتِي لَا تَحِلُّ لِزَوْجِهَا حتى تنكح زوجه، غير الذي يطلق ثم يراجع ثم يطلق ثم يراجع ثم يطلق الثالثة، فلا تحل له حتى تنكح زوجاً غيره إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ: ﴿فَإِمْسَاكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ، وَ التَّسْرِيحُ هُوَ التَّطْلِيقَةُ الثَّالِثَةُ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع) فِي قَوْلِهِ: ﴿فَإِنْ طَلَّقَهَا فَلَا تَحِلُّ لَهُ مِنْ بَعْدُ حَتَّى تَنْكِحَ زَوْجًا غَيْرَهُ، هَاهُنَا التَّطْلِيقَةُ الثَّالِثَةُ فَإِنْ طَلَّقَهَا الْأَخِيرُ ﴿فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا أَنْ يَتَرَاجَعَا بِتَزْوِيجٍ‏ جَدِيدٍ».

«عَنْ‏ أَبِي‏ بَصِيرٍ عَنْ‏ أَبِي‏ جَعْفَرٍ(ع): قَالَ‏ إِنَّ‏ اللَّهَ‏ يَقُولُ‏: ﴿الطَّلَاقُ مَرَّتَانِ فَإِمْسَاكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ، التَّطْلِيقَةِ الثَّالِثَةِ»: امام صادق(ع) فرمود: آن زنی که برای شوهرش حلال نیست تا این که به نکاح شوهر خودش در بیاید، غیر از کسی است که او را طلاق می‌داده، سپس رجوع می‌کرده، پس از آن (دوباره) طلاق می‌داده و بعد مراجعه می‌کرده، سپس برای مرتبه سوم زنش را طلاق می‌داده است. پس در این صورت آن زن، برای آن شوهر حلال نیست تا این که آن زن به ازدواج همسری دیگر در آید. این است که خدای عزوجل می‌فرماید: ﴿فَإِمْسَاكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ، و ﴿تَسْرِيحٌ عبارت است از طلاق سوم. ابی‌بصیر گوید که امام صادق(ع) درباره سخن خدای متعال: ﴿فَإِنْ طَلَّقَهَا فَلَا تَحِلُّ لَهُ مِنْ بَعْدُ حَتَّى تَنْكِحَ زَوْجًا غَيْرَهُ، فرمود: همین طلاق سوم است. پس اگر شوهر (جدید) زن او را طلاق داد، اشکالی نیست در این که شوهر (قبلی‌)اش با ازدواجی جدید به او مراجعه کند. هم‌چنین بحرانی در تفسیر برهان خود از ابی‌بصیر و او از امام باقر(ع) آورده است که آن بزرگوار فرمود: البته، خدای متعال می‌فرماید: ﴿الطَّلَاقُ مَرَّتَانِ فَإِمْسَاكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ، و «تسریح به احسان»، طلاق‌دادن بار سوم است[۶۰]. همین‌طور فی قوله تعالی: ﴿وَاعْبُدُوا اللَّهَ وَلَا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا، نقل کرده که عیاشی از ابی‌بصیر و او از امام صادق(ع) روایت نموده که آن بزرگوار فرمود: «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ أَحَدُ الْوَالِدَيْنِ وَ عَلِيٌّ الْآخَرُ فَقُلْتُ‏ أَيْنَ‏ مَوْضِعُ‏ ذَلِكَ‏ فِي‏ كِتَابِ‏ اللَّهِ قَالَ قَرَأ: ﴿وَاعْبُدُوا اللَّهَ وَلَا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا»: همانا به درستی پیامبر خدا(ص) یکی از دو والد بوده و آن دیگری، علی(ع) است؛ ابی‌بصیر می‌گوید به امام صادق(ع) گفتم: این مطلب در کدامین جای کتاب خدای متعال نگاشته شده؟ آن حضرت در پاسخ، آیه شریفه: ﴿وَاعْبُدُوا اللَّهَ وَلَا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا را قرائت نمود[۶۱].

باز ابی‌بصیر از امام باقر(ع) درباره سخن خدای متعال: ﴿وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا روایت کند که آن حضرت فرمود: «ان رسول الله(ص) احد الوالدين و علي(ع) الاخر، و ذكر انها الآية التي في النساء»: همانا به درستی پیامبر خدا(ص) یکی از والدین و دیگر از آن دو، علی(ع) است و آن آیه‌ای را که در سوره نساء است، یادآور شد. هم‌چنین ابن شهرآشوب از ابان بن تغلب و او از امام صادق(ع) درباره قوله تعالی: ﴿وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا، روایت کند که آن بزرگوار فرمود: «الوالدان، رسول الله(ص) و علي(ع)»: آن دو پدر، پیامبر خدا(ص) و علی(ع) است[۶۲]. نیز ابن شهرآشوب از سلام جعفی، و او از امام باقر(ع)، و از ابان بن تغلب، و او از امام صادق(ع)، روایت کند که: آیه شریفه، درباره پیامبر خدا(ص) و علی(ع) نازل شده است. سپس ابن شهرآشوب افزوده: و مانند این روایت در حدیث ابن‌جبله آمده است[۶۳]. همین‌طور ابن شهرآشوب گفته است از پیامبر(ص) نقل شده که: «أَنَا وَ عَلِيٌّ‏ أَبَوَا هَذِهِ‏ الْأُمَّةِ»: من و علی دو پدر این امتیم. (بحرانی گوید:) می‌گویم: آن را صاحب فایق هم نقل کرده است[۶۴].

هم‌چنین ابن شهرآشوب از معصوم(ع) نقل کند که پیامبر(ص) فرمود: «أَنَا وَ أَنْتَ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ فَعَلَى‏ عَاقِّ‏ وَالِدَيْهِ‏ لَعْنَةُ اللَّهِ‏»: من و علی، دو پدر این امتیم. پس لعنت خدای متعال بر کسی است که عاق دو پدرش گردد[۶۵]. همین‌طور علامه طباطبایی در تفسیر المیزان در بحثی روایی، بعد از بیان احادیث مذکور، می‌فرماید: آنچه را که از آن خبر داده‌اند، مربوط به بطن قرآن است؛ زیرا همان‌طور که اب یا والد، مبدأ انسانی است برای وجود انسان و تربیت جسمانی او، به معلم و مربی انسان هم برای به کمال‌رساندنش پدر خطاب می‌شوند. پس برای مثل پیامبر(ص) و ولی سزاوار است که برترین درود و دعا فرستاده شود؛ چون آنان برای مؤمن، پدری هستند که او توسط آنها هدایت یافته، و آن هدایت، اقتباس از پرتو انوار علوم و معارفش است که در قیاس با آن، پدر جسمانی که شأنی جز مبدأ وجودی‌بودن و تربیت جسمانی ندارد، چیزی نیست. پس پیامبر(ص) و ولی، دو پدری‌اند که آیات قرآنی که سفارش والدین را به اولاد کرده، بر حسب باطن قرآن، شامل آن دو است، هر چند بنا بر ظاهر آیات، آنان (یعنی پیامبر و ولی) أبوین جسمانی شمرده نمی‌شوند[۶۶]. نیز سید بحرانی فی قوله تعالی: ﴿وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ، چنین گوید: بنا بر آنچه سدی از ابی‌مالک و او از ابن‌عباس درباره قوله تعالی: ﴿السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ * أُولَئِكَ الْمُقَرَّبُونَ، آورده، سابق این امت، علی بن ابی‌طالب(ع) است[۶۷].

مالک بن انس از ابی‌صالح و او از ابن‌عباس نقل کند که: «﴿وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ، نزلت في امير المؤمنين، و هو اسبق الناس كلهم بالايمان، و صلى على القبلتين و بايع البيعتين: بيعة بدر و بيعة الرضوان، و هاجر الهجرتين مع جعفر: من مكة إلى الحبشة و من الحبشة إلى المدینة»: ﴿وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ درباره امیر مؤمنان(ع) نازل گردید و او پیشی‌گرفته بر همه مردم به ایمان است، و او بر دو قبله نماز گزارد و در دو بیعت: بیعت بدر، و بیعت رضوان، شرکت نمود و دو هجرت با جعفر انجام داد: مهاجرت از مکه به حبشه، و از حبشه به مدینه[۶۸].

و فی نهج البیان عن الصادق(ع): «انها نزلت في علي(ع) و من تبعه من المهاجرين و الانصار، و الذين اتبعوهم بإحسان رضي الله عنهم و رضوا عنه و أعد لهم جنات تجري تحتها الانهار خالدين فيها أبدا ذلك الفوز العظيم»[۶۹]. هم‌چنین ابن‌بابویه با اسنادش تا عمرو بن عثمان، در تفسیر قوله تعالی: ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ... نقل می‌کند که درباره این سخن خدای متعال، علی امیرمؤمنان(ع)، فرمود: «فَالْعَدْلُ‏ الْإِنْصَافُ‏ وَ الْإِحْسَانُ‏ التَّفَضُّلُ»[۷۰].

و نیز عیاشی از سعد اسکاف از امام باقر(ع) در تفسیر قوله تعالی: {﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ... نقل می‌کند که حضرت فرمود: «﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ هُوَ مُحَمَّدٌ(ص) فَمَنْ أَطَاعَهُ فَقَدْ عَدَلَ، {﴿وَالْإِحْسَانِ عَلِيٌّ(ع) فَمَنْ تَوَلَّاهُ فَقَدْ أَحْسَنَ‏ وَ الْمُحْسِنُ‏ فِي‏ الْجَنَّةِ»: خدای متعال امر به عدل می‌کند و آن محمد(ص) است، پس هر که او را اطاعت کند، به تحقیق عدالت ورزیده است، و احسان، علی(ع) است. پس هر که او را ولی خود بنماید، احسان نموده و محسن (هم)، اهل بهشت است[۷۱]. و همین‌طور در تفسیر قوله تعالی: ﴿وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا در آیه: ﴿وَقَضَى رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا، از محمد بن یعقوب با اسنادش تا ابی‌ولاد حناط، روایت می‌کند که ابی‌ولاد گوید: از امام صادق(ع) درباره سخن خدای متعال ﴿وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا سؤال نمودم که این چه نوع احسانی است؟ حضرت فرمود: «الْإِحْسَانُ أَنْ تُحْسِنَ صُحْبَتَهُمَا وَ أَنْ لَا تُكَلِّفَهُمَا أَنْ يَسْأَلَاكَ شَيْئاً مِمَّا يَحْتَاجَانِ‏ إِلَيْهِ‏ وَ إِنْ‏ كَانَا مُسْتَغْنِيَيْنِ‏ أَ لَيْسَ يَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: ﴿لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ ». آن احسان، این است که با آن دو نیکو مصاحبت کنی و آنان را در دشواری درخواست چیزی که بدان نیاز دارند، قرار ندهی، هر چند که آنها در بی‌نیازی باشند. مگر خدای متعال نمی‌فرماید: هرگز به خیر و نیکی نمی‌رسید تا آنکه از آنچه مورد علاقه و محبت شماست، انفاق نمایید[۷۲]؟

ابن‌جمعه عروسی در تفسیر قوله تعالی: ﴿هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ، در نورالثقلین آورده که عیاشی با اسنادش تا علی بن سالم، و او می‌گوید: شنیدم امام صادق(ع) می‌فرمود: «آيَةٌ فِي كِتَابِ اللَّهِ مُسَجَّلَةٌ قُلْتُ مَا هِيَ قَالَ قَوْلُ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فِي كِتَابِهِ‏ ﴿هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ جَرَتْ‏ فِي‏ الْكَافِرِ وَ الْمُؤْمِنِ‏ وَ الْبَرِّ وَ الْفَاجِرِ مَنْ صُنِعَ إِلَيْهِ مَعْرُوفٌ فَعَلَيْهِ أَنْ يُكَافِئَ بِهِ وَ ِ وَ لَيْسَ الْمُكَافَاةَ أَنْ تَصْنَعَ كَمَا صُنِعَ حَتَّى تُرْبِيَ فَإِنْ صَنَعْتَ كَمَا صُنِعَ كَانَ لَهُ الْفَضْلُ بِالابْتِدَاءِ»: آیه‌ای در کتاب خدای متعال (قرآن مجید) هست که ثابت، محقق و محکم است. گفتم: آن، کدام آیه است؟ آن بزرگوار فرمود: فرموده خدای عزو جل: ﴿هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ، که آن درباره کافر و مؤمن، و نیکوکار و بدکار جاری گردد، و هر کس نسبت به او نیکی‌ای شود، بر اوست که آن را به کفایت جبران کند، و جبران نیکی به این نیست که همان‌گونه باشد که انجام شده، بلکه باید افزون بر آن باشد، پس اگر همان‌گونه باشد که انجام شده، فضل و برتری برای کسی است که نیکی را آغاز کرده است[۷۳].

ابن‌جمعه عروسی باز درباره حق پدر بر فرزند روایتی را از محمد بن عیسی با اسنادش تا درست بن ابی‌منصور و او نیز از امام کاظم(ع) نقل می‌کند که: آن بزرگوار فرمود: «سأل رجل رسول الله(ص): مَا حَقُّ الْوَالِدِ عَلَى وَلَدِهِ قَالَ لَا يُسَمِّيهِ‏ بِاسْمِهِ‏ وَ لَا يَمْشِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَ لَا يَجْلِسُ قَبْلَهُ وَ لَا يَسْتَسِبُّ لَهُ»: مردی از پیامبر خدا(ص) سؤال نمود: حق پدر بر فرزند چیست؟ پیامبر و پاسخ داد: او را به نام صدا نزند، در راه‌رفتن بر او پیشی نگیرد، قبل از او ننشیند و کاری نکند که به او بد بگویند[۷۴]. هم‌چنین در تفسیر نمونه به نقل از روح المعانی و فی ظلال، دو حدیث ذکر شده که هم فزونی حق مادر نسبت به حق پدر، و هم اهمیت فوق‌العاده حق مادر، در آن تأیید شده که عیناً نقل می‌گردد. در یکی از آن دو حدیث آمده است که مردی نزد رسول خدا رفت و عرض کرد: «مَنْ أَبَرُّ؟ قَالَ‏: أُمَّكَ‏. قَالَ:‏ ثُمَّ مَنْ؟‏ قَالَ(ع): أُمَّكَ قَالَ ثُمَّ مَنْ؟ قَالَ أَبَاكَ»: ای رسول خدا! به چه کسی نیکی کنم؟ فرمود: به مادرت. عرض کرد که: بعد از او به چه کسی؟ فرمود: به مادرت. برای سومین بار عرض کرد: بعد از او به چه کسی؟ باز فرمود: به مادرت، و در چهارمین بار وقتی این سؤال را تکرار کرد، گفت: به پدرت[۷۵].

در حدیث دیگر نیز آمده است که مردی مادر پیر و ناتوان خود را بر دوش گرفته بود و به طواف مشغول بود، در همین هنگام خدمت پیامبر(ص) رسید و عرض کرد: «هل أديت حقها؟»: آیا حق مادرم را این‌سان ادا کرده‌ام؟ پیامبر(ص) در جواب فرمود: «لا، ولا بزفرة واحدة»: نه، حتی یک نفس او را جبران نکرده‌ای[۷۶]. و نیز شیخ جلال‌الدین، عبدالرحمن سیوطی، در تفسیر در المنثور فی قوله تعالی: ﴿الطَّلَاقُ مَرَّتَانِ فَإِمْسَاكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ، فرموده: ابوداوود، نسائی و بیهقی از ابن‌عباس اخراج نمودند که او گفت: ﴿وَالْمُطَلَّقَاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلَاثَةَ قُرُوءٍ الی قوله: ﴿بُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ، و ذلك ان الرجل كان اذا طلق امرأته، فهو أحق برجعتها، و ان طلقها ثلاثاً، فنسخ ذلك، فقال: ﴿الطَّلَاقُ مَرَّتَانِ فَإِمْسَاكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ[۷۷]. نیز در همان تفسیر آمده که ابن ابی‌حاتم از عبدالرحمن بن ابی‌لیلی اخراج نمود که او گفت: كان الناس على ثلاث منازل: الْمُهَاجِرُونَ‏ الْأَوَّلُونَ، ﴿وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ، ﴿وَالَّذِينَ جَاءُوا مِنْ بَعْدِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونَا بِالْإِيمَانِ فاحسن ما يكون، أن يكون بهذه المنزلة[۷۸]. همین‌طور درباره قوله تعالی: ﴿وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ، آورده که از ابن‌زید اخراج نمودند که او گفت: من بقي من اهل الاسلام الى ان تقوم الساعة[۷۹].

نیز در همین تفسیر آمده که: ابن جریر و ابن ابی حاتم درباره قوله تعالی: ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ از قتاده اخراج نمودند که او گفت: ليس من خلق حسن كان اهل الجاهلية يعملون به و يعظمونه و يخشونه، الا امر الله به، و ليس من خلق سيئ كانوا يتعابرونه بينهم الا نهى الله عنه و قدم فيه و انما نهى عن سفاسف الاخلاق و مذامها[۸۰]. و نیز آورده که: ابن ابی‌حاتم درباره قوله تعالی: ﴿وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا، از حسن اخراج نمود که: يقول براً[۸۱].

باز آورده که: ابن‌مردویه از جابر بن عبدالله، اخراج نمود که او گفت: «قال: رسول الله(ص) في هذه الآية: ﴿هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ، قال: هل جزاء من أنعمت عليه بالإسلام إلا أن أدخله الجنة»[۸۲].[۸۳]

پرسش‌های وابسته

جستارهای وابسته

منابع

  1. دانشنامه نهج البلاغه ج۱
  2. امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن

پانویس

  1. و (یاد کنید) آنگاه را که از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خداوند را نپرستید و با پدر و مادر و خویشاوند و یتیمان و بیچارگان نیکی کنید و با مردم سخن خوب بگویید و نماز را بر پا دارید و زکات بدهید؛ سپس جز اندکی از شما، پشت کردید در حالی که (از حق) رویگردان بودید؛ سوره بقره، آیه:۸۳.
  2. اوست که هر چه آفرید نیکو آفرید و آفرینش آدمی را از گلی آغازید؛ سوره سجده، آیه:۷.
  3. بگو: ای بندگان من که ایمان آورده‌اید، از پروردگارتان پروا کنید! برای کسانی که در این جهان، نیکی ورزند نیکی خواهد بود و زمین خداوند پهناور است؛ جز این نیست که پاداش شکیبایان را بی‌شمار، تمام دهند؛ سوره زمر، آیه:۱۰
  4. ای مؤمنان! (حرمت) شعائر خداوند را و نیز (حرمت) ماه حرام و قربانی‌های بی‌نشان و قربانی‌های دارای گردن‌بند و (حرمت) زیارت‌کنندگان بیت الحرام را که بخشش و خشنودی پروردگارشان را می‌جویند؛ نشکنید و چون از احرام خارج شدید می‌توانید شکار کنید و نباید دشمنی با گروهی که شما را از (ورود به) مسجد الحرام باز داشتند، وادارد که به تجاوز دست یازید؛ و یکدیگر را در نیکی و پرهیزگاری یاری کنید و در گناه و تجاوز یاری نکنید و از خداوند پروا کنید، بی‌گمان خداوند سخت کیفر است، سوره مائده، آیه:۲.
  5. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص۸۹.
  6. امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۴۴.
  7. «و (یاد کنید) آنگاه را که از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خداوند را نپرستید و با پدر و مادر و خویشاوند و یتیمان و بیچارگان نیکی کنید و با مردم سخن خوب بگویید و نماز را بر پا دارید و زکات بدهید؛ سپس جز اندکی از شما، پشت کردید در حالی که (از حق) رویگردان بودید» سوره بقره، آیه ۸۳.
  8. «ای مؤمنان! قصاص کشتگان بر شما مقرّر شده است: آزاد در برابر آزاد و برده در برابر برده و زن در برابر زن، و اگر به کسی از جانب برادر (دینی)‌اش (یعنی ولیّ دم) گذشتی شود، (بر ولیّ دم است) که شایسته پیگیری کند و (بر قاتل است که) خون‌بها را به نیکی به او بپردازد، این آسانگیری و بخشایشی از سوی پروردگار شماست و هر که پس از آن از اندازه درگذرد عذابی دردناک خواهد داشت» سوره بقره، آیه ۱۷۸.
  9. «طلاق (رجعی) دوبار است پس از آن یا باید به شایستگی (با زن) زندگی یا (او را) به نیکی رها کرد و شما را روا نیست که از آنچه به آنان داده‌اید چیزی بازگیرید- مگر آنکه هر دو بیم کنند که احکام خداوند را بجا نیاورند- و اگر بیم داشتید که آن دو حدود خداوند را بجا نیاورند، در آنچه زن برای آزادی خود می‌دهد (و شوهر می‌ستاند) گناهی بر آن دو نیست؛ اینها احکام خداوند است از آنها تجاوز نکنید و آنان که از حدود خداوند تجاوز کنند ستمگرند» سوره بقره، آیه ۲۲۹.
  10. «خداوند را بپرستید و چیزی را شریک او نکنید و به پدر و مادر و به خویشاوند و یتیمان و تهیدستان و همسایه خویشاوند و همسایه دور و همراه همنشین و در راه مانده و بردگانتان نکویی ورزید؛ بی‌گمان خداوند کسی را که خودپسندی خویشتن‌ستای باشد دوست نمی‌دارد» سوره نساء، آیه ۳۶.
  11. «پس چه حالی دارند هنگامی که برای کارهایی که کرده‌اند مصیبتی به آنان برسد سپس نزد تو آیند و به خداوند سوگند خورند که ما جز نیکی و هماهنگی نظری نداشتیم؟!» سوره نساء، آیه ۶۲.
  12. «بگو: بیایید تا آنچه را خداوند بر شما حرام کرده است برایتان بخوانم: اینکه چیزی را شریک او نگیرید و به پدر و مادر نیکی کنید و فرزندانتان را از ناداری نکشید؛ ما به شما و آنان روزی می‌رسانیم؛ و زشتکاری‌های آشکار و پنهان نزدیک نشوید و آن کس را که خداوند (کشتن او را) حرام کرده است جز به حق مکشید؛ این است آنچه شما را به آن سفارش کرده است باشد که خرد ورزید» سوره انعام، آیه ۱۵۱.
  13. «و خداوند از نخستین پیش‌آهنگان مهاجران و انصار و کسانی که به نیکی از آنان پیروی کرده‌اند خشنود است و آنها نیز از وی خشنودند و او برای آنان بوستان‌هایی فراهم آورده که جویبارها در بن آنها روان است، هماره در آن جاودانند، رستگاری سترگ، این است» سوره توبه، آیه ۱۰۰.
  14. «به راستی خداوند به دادگری و نیکی کردن و ادای (حقّ) خویشاوند، فرمان می‌دهد و از کارهای زشت و ناپسند و افزونجویی، باز می‌دارد؛ به شما اندرز می‌دهد باشد که شما پند گیرید» سوره نحل، آیه ۹۰.
  15. «و پروردگارت فرمان داده است که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نکویی کنید؛ اگر هر یک از آن دو یا هر دو، نزد تو به پیری رسند به آنان افّ مگو و بر آنها بانگ مزن و با ایشان سخن به نکویی بگوی!» سوره اسراء، آیه ۲۳.
  16. «و به آدمی سپرده‌ایم که به پدر و مادرش نیکی کند؛ مادرش او را به دشواری آبستن بوده و به دشواری زاده است -و بارداری و از شیر گرفتنش سی ماه است- تا چون به رشد کامل رسد و چهل ساله شود بگوید: پروردگارا در دلم افکن تا نعمتت را که به من و پدر و مادرم بخشیده‌ای سپاس بگزارم و کردار شایسته‌ای که تو را خشنود کند به جای آرم و برای من، در دودمانم شایستگی نه که من به سوی تو بازگشته‌ام و من از فرمانبردارانم» سوره احقاف، آیه ۱۵.
  17. «آیا پاداش نیکی، جز نیکی است؟» سوره الرحمن، آیه ۶۰.
  18. امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۴۵.
  19. «اگر نیکی ورزید به خویش نیکی ورزیده‌اید» سوره اسراء، آیه ۷.
  20. مفردات، ص۱۱۸.
  21. مجمع‌البحرین، ص۵۰۳.
  22. مجمع البیان، ج۱، ص۲۶۵.
  23. مجمع البیان، ج۳، ص۶۷.
  24. مجمع البیان، ج۴، ص۳۸۲.
  25. مجمع البیان، ج۵، ص۶۴.
  26. مجمع البیان، ج۶، ص۴۰۹.
  27. مجمع البیان، ج۹، ص۲۰۸.
  28. مجمع البیان، ج۶، ص۳۸۰.
  29. المیزان، ج۲، ص۲۴۴.
  30. تفسیر نمونه، ج۶، ص۳۳.
  31. تفسیر نمونه، ج۱۲، ص۷۴
  32. امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۴۷.
  33. «یک پنجم آن از آن خداوند و فرستاده او و خویشاوند (وی) است» سوره انفال، آیه ۴۱.
  34. تبیان، ج۶، ص۴۱۹.
  35. تبیان، ج۴، ص۳۱.
  36. طبرسی در مجمع البیان، ج۱، ص۱۵۰ فرموده: «و آن احسانی را که از امت ما میثاق گرفت».
  37. تبیان، ج۱، ص۳۲۹.
  38. مجمع البیان، ج۲، ص۳۲۹.
  39. کشاف، ج۱، ص۲۹۳.
  40. کشاف، ج۱، ص۳۳۳.
  41. کشاف، ج۱، ص۳۶۶ – ۳۶۷.
  42. کشاف، ج۱، ص۵۲۶.
  43. کشاف، ج۱، ص۵۳۶.
  44. کشاف، ج۲، ص۴۲۴.
  45. کشاف، ج۲، ص۴۴۴.
  46. کشاف، ج۴، ص۴۹.
  47. تفسیر شبر، ص۳۲.
  48. تفسیر شبر، ص۶۹.
  49. تفسیر شبر، ص۹۰.
  50. تفسیر شبر، ص۲۴۰.
  51. تفسیر شبر، ص۳۴۳.
  52. تفسیر شبر، ص۱۰۸۳.
  53. المیزان، ج۲، ص۲۴۵.
  54. المیزان، ج۴، ص۴۳۰.
  55. المیزان، ج۱۲، ص۳۵۴.
  56. المیزان، ج۱۵، ص۸۳.
  57. امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۴۹.
  58. برهان، ص۷۸.
  59. برهان، ص۱۱۱. ابن‌جمعه عروسی هم این حدیث را در جلد یکم تفسیر نورالثقلین، ص۱۵۷ و ۱۵۸، به روایت حلبی، ابی‌بصیر و سماعه، در ضمن چهار روایت، نقل کرده است.
  60. برهان، ص۳۷.
  61. برهان، ص۲۲۷.
  62. برهان، ص۲۲۷.
  63. برهان، ص۲۲۷.
  64. برهان، ص۲۲۷.
  65. برهان، ص۲۲۷.
  66. المیزان، ج۴، ص۳۸۰.
  67. برهان، ص۴۴۰.
  68. برهان، ص۴۴۰.
  69. برهان، ص۴۴۰.
  70. برهان، ص۵۸۱؛ ابن جمعه عروسی، این حدیث را در نورالثقلین، ج۳، ص۷۷ نقل کرده است.
  71. برهان، ص۵۸۱؛ نورالثقلین، ج۳، ص۸۰، ح۲۰۶.
  72. برهان، ص۶۰۱.
  73. نورالثقلین، ج۵، ص۱۸۵، حدیث ۵۸.
  74. نورالثقلین، ج۳، ص۱۴۹، حدیث ۱۳۳.
  75. روح المعانی، ج۲۶، ص۱۶.
  76. فی ظلال، ج۷، ص۴۱۵.
  77. الدر المنثور، ج۱، ص۲۷۷.
  78. الدر المنثور، ج۳، ص۲۷۱.
  79. الدر المنثور، ج۳، ص۲۷۱.
  80. الدر المنثور، ج۴، ص۱۲۹.
  81. الدر المنثور، ج۴، ص۱۷۱.
  82. الدر المنثور، ج۶، ص۱۴۹.
  83. امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۵۳.