قضا و قدر در قرآن: تفاوت میان نسخهها
(←مقدمه) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۸: | خط ۸: | ||
: <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[قضا و قدر (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div> | : <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[قضا و قدر (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div> | ||
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;"> | <div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;"> | ||
==مقدمه== | ==مقدمه== | ||
یکی از مسائلی که توجّه [[بشر]] را همیشه به خود جلب کرده، موضوع [[قضا و قدر]] و مسئله [[سرنوشت انسان]] و [[تفسیر دین]] از مسائل پشت پرده او است. قضا یعنی [[حکم]] کردن و [[قدر]] [[تعیین]] آن است. این موضوع از غامضترین مسائل [[فلسفی]] [[بشر]] از گذشته دور است. برخی از منتقدین [[اسلام]] بزرگترین علّت [[انحطاط]] [[مسلمین]] را [[اعتقاد]] به [[قضا و قدر]] و [[سرنوشت]] قبلی ذکر کردهاند. واشنگتن ارونگ به [[نقل]] دکتر هیکل در خاتمه کتاب خود [[حیات]] [[محمد]]، پس از ذکر مبادی [[ایمان به خدا]] و [[فرشتگان]] و [[کتابهای آسمانی]] و [[پیغمبران]] و [[روز قیامت]]، میگوید: آخرین و ششمین قاعدهای که در ردیف مبادی [[اسلام]] است، [[عقیده]] [[جبر]] است. [[محمّد]]{{صل}} برای [[پیشرفت]] امور [[جنگی]] خود از این قاعده استفاده میکرد، زیرا به موجب این قاعده هر حادثهای که در [[جهان]] رخ میدهد، پیش از آن، در [[علم]] [[خدا]] مقدّر شده و پیش از آنکه [[جهان]] به وجود آید، در [[لوح محفوظ]] [[ثبت]] گردیده است و [[سرنوشت]] هر کس و وقت [[مرگ]] او [[تعیین]] شده و قابل [[تغییر]] نیست و به هیچ وسیله نمیتوان آنرا مقدّم و مؤخّر ساخت. [[مسلمانان]] که این نکات را مسلّم میداشتند و بدان [[عقیده]] داشتند، به هنگام [[جنگ]] بدون [[بیم]] و [[هراس]] خود را به صف [[دشمن]] میزدند. در نظر آنها [[مرگ]] در [[جنگ]] مساوی با [[شهادت]] بود و [[بهشت]] را نصیب [[انسان]] میساخت؛ بدین جهت [[اطمینان]] داشتند اگر کشته شوند یا بر [[دشمن]] [[غلبه]] یابند، در هر صورت [[فیروز]] شدهاند. اما همین نگرش و [[عقیده]] [[جبر]] خاصیّت ویرانکنندهای داشت که اثر خود را آشکار ساخت؛ [[صلح]] و [[آرامش]]، اعصاب [[مسلمانان]] را ضعیف کرد. [[مسلمانان]] [[رنجها]] و سختیهایی را که بدانها میرسید، نتیجه تقدیر میدانستند و [[تحمّل]] آن را لازم میشمردند، زیرا در نظر آنها کوشش و [[دانش]] [[انسانی]] برای رفع آن نتیجهای نمیداد. | یکی از مسائلی که توجّه [[بشر]] را همیشه به خود جلب کرده، موضوع [[قضا و قدر]] و مسئله [[سرنوشت انسان]] و [[تفسیر دین]] از مسائل پشت پرده او است. قضا یعنی [[حکم]] کردن و [[قدر]] [[تعیین]] آن است. این موضوع از غامضترین مسائل [[فلسفی]] [[بشر]] از گذشته دور است. برخی از منتقدین [[اسلام]] بزرگترین علّت [[انحطاط]] [[مسلمین]] را [[اعتقاد]] به [[قضا و قدر]] و [[سرنوشت]] قبلی ذکر کردهاند. واشنگتن ارونگ به [[نقل]] دکتر هیکل در خاتمه کتاب خود [[حیات]] [[محمد]]، پس از ذکر مبادی [[ایمان به خدا]] و [[فرشتگان]] و [[کتابهای آسمانی]] و [[پیغمبران]] و [[روز قیامت]]، میگوید: آخرین و ششمین قاعدهای که در ردیف مبادی [[اسلام]] است، [[عقیده]] [[جبر]] است. [[محمّد]]{{صل}} برای [[پیشرفت]] امور [[جنگی]] خود از این قاعده استفاده میکرد، زیرا به موجب این قاعده هر حادثهای که در [[جهان]] رخ میدهد، پیش از آن، در [[علم]] [[خدا]] مقدّر شده و پیش از آنکه [[جهان]] به وجود آید، در [[لوح محفوظ]] [[ثبت]] گردیده است و [[سرنوشت]] هر کس و وقت [[مرگ]] او [[تعیین]] شده و قابل [[تغییر]] نیست و به هیچ وسیله نمیتوان آنرا مقدّم و مؤخّر ساخت. [[مسلمانان]] که این نکات را مسلّم میداشتند و بدان [[عقیده]] داشتند، به هنگام [[جنگ]] بدون [[بیم]] و [[هراس]] خود را به صف [[دشمن]] میزدند. در نظر آنها [[مرگ]] در [[جنگ]] مساوی با [[شهادت]] بود و [[بهشت]] را نصیب [[انسان]] میساخت؛ بدین جهت [[اطمینان]] داشتند اگر کشته شوند یا بر [[دشمن]] [[غلبه]] یابند، در هر صورت [[فیروز]] شدهاند. اما همین نگرش و [[عقیده]] [[جبر]] خاصیّت ویرانکنندهای داشت که اثر خود را آشکار ساخت؛ [[صلح]] و [[آرامش]]، اعصاب [[مسلمانان]] را ضعیف کرد. [[مسلمانان]] [[رنجها]] و سختیهایی را که بدانها میرسید، نتیجه تقدیر میدانستند و [[تحمّل]] آن را لازم میشمردند، زیرا در نظر آنها کوشش و [[دانش]] [[انسانی]] برای رفع آن نتیجهای نمیداد. | ||
خط ۳۸: | خط ۳۹: | ||
==نکات== | ==نکات== | ||
در آیات فوق این موضوعات [[قضا و قدر]] مطرح گردیده است: | در آیات فوق این موضوعات درباره [[قضا و قدر]] مطرح گردیده است: | ||
#تأکید بر | #تأکید بر اینکه [[خداوند]] عالم به هر اتفاقی است: {{متن قرآن|وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُهَا وَلَا حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ...}}، زیرا از [[پیامبر]] میپرسند آیا چیزی از کار در دست ما هست و چیزی از کار ـ [[جنگ]] ـ به سود ماست: {{متن قرآن|يَقُولُونَ هَلْ لَنَا مِنَ الْأَمْرِ مِنْ شَيْءٍ}} بگو: در واقع کار ـ [[جنگ]] و [[پیروزی]] ـ همهاش به دست خداست: {{متن قرآن|قُلْ إِنَّ الْأَمْرَ كُلَّهُ لِلَّهِ}}؛ | ||
# [[خداوند]] پس از [[جنگ احد]] اینگونه میفرماید: سپس بعد از آن [[اندوه]] | #[[خداوند]] پس از [[جنگ احد]] اینگونه میفرماید: سپس بعد از آن [[اندوه]] ـ [[شکست]] [[احد]] ـ آرامشی به صورت خوابی سبک بر شما فرو فرستاد، که دستهای از شما را فرا گرفت: {{متن قرآن|ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُعَاسًا يَغْشَى طَائِفَةً مِنْكُمْ}} ولی دستهای که در [[اندیشه]] جانشان بودند، درباره [[خدا]] گمانهای [[نادرستی]]، همچون گمانهای [[دوران جاهلیّت]]، داشتند: {{متن قرآن|وَطَائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ يَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِيَّةِ}}. برخی از آنان در [[دل]] مطلبی دارند که از تو پنهان میکنند: {{متن قرآن|يُخْفُونَ فِي أَنْفُسِهِمْ مَا لَا يُبْدُونَ لَكَ}} و پیش خود میگویند اگر کار به دست ما بود در اینجا کشته نمیشدیم: {{متن قرآن|يَقُولُونَ لَوْ كَانَ لَنَا مِنَ الْأَمْرِ شَيْءٌ مَا قُتِلْنَا}}. به ایشان بگو اگر در [[خانه]] خود میبودید، کسانی که کشته شدن بر ایشان نوشته شده بود به خوابگاههای خویش میشتافتند: {{متن قرآن|قُلْ لَوْ كُنْتُمْ فِي بُيُوتِكُمْ لَبَرَزَ الَّذِينَ كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقَتْلُ إِلَى مَضَاجِعِهِمْ}}؛ | ||
# [[دلداری]] [[خداوند]] به [[پیامبر]] با بیان قضای حتمی خود، | # [[دلداری]] [[خداوند]] به [[پیامبر]] با بیان قضای حتمی خود، درباره [[هلاکت]] امتهای [[کافر]] پیشین: {{متن قرآن|وَكَذَلِكَ نَجْزِي مَنْ أَسْرَفَ وَلَمْ يُؤْمِنْ بِآيَاتِ رَبِّهِ وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَشَدُّ وَأَبْقَى * أَفَلَمْ يَهْدِ لَهُمْ كَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُمْ مِنَ الْقُرُونِ يَمْشُونَ فِي مَسَاكِنِهِمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِأُولِي النُّهَى * وَلَوْلَا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَكَانَ لِزَامًا وَأَجَلٌ مُسَمًّى}}<ref>{{متن قرآن|وَلَوْلَا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَكَانَ لِزَامًا وَأَجَلٌ مُسَمًّى}} مقتضای سیاق سابق این است که کلمه لزاما به معنای ملازمه باشد، چون هر دو، مصدر باب مفاعله، یعنی لازم ـ یلازم است و مراد از مصدر معنای اسم فاعل باشد، که در این صورت اسم کان ضمیری خواهد بود که به کلمه هلاک بر میگردد، که در آیه قبلی قرار داشت، و جمله {{متن قرآن|وَأَجَلٌ مُسَمًّى}} عطف بر {{متن قرآن|كَلِمَةٌ سَبَقَتْ}} خواهد بود، و تقدیر کلام {{عربی|و لو لا کلمة سبقت من ربک و اجل مسمی لکان الهلاک ملازما لهم اذا سرفوا و لم یؤمنوا بآیات ربهم}} میشود، یعنی اگر قضایی از پروردگارت رانده نشده بود و اجلی معین نگشته بود، هلاک ملازم ایشان بود، چون اسراف ورزیدند و به آیات پروردگار خود ایمان نیاوردند. (ترجمه المیزان، ج۱۴، ص۳۲۶).</ref>؛ | ||
#توصیه [[خداوند]] به [[صبر]] [[پیامبر]] بر قضا و [[اراده]] او: {{متن قرآن|وَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ فَإِنَّكَ بِأَعْيُنِنَا...}} {{متن قرآن|فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَلَا تَكُنْ كَصَاحِبِ الْحُوتِ...}} {{متن قرآن|فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَلَا تُطِعْ مِنْهُمْ آثِمًا أَوْ كَفُورًا}}؛ | #توصیه [[خداوند]] به [[صبر]] [[پیامبر]] بر قضا و [[اراده]] او: {{متن قرآن|وَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ فَإِنَّكَ بِأَعْيُنِنَا...}} {{متن قرآن|فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَلَا تَكُنْ كَصَاحِبِ الْحُوتِ...}}، {{متن قرآن|فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَلَا تُطِعْ مِنْهُمْ آثِمًا أَوْ كَفُورًا}}؛ | ||
# [[پیامبر]] [[مأمور]] [[اعلان]] | # [[پیامبر]] [[مأمور]] [[اعلان]] اینکه [[تعجیل]] و تأخیر در [[عذاب]] [[مشرکان]]، منوط به [[قضای الهی]] است: {{متن قرآن|قُلْ إِنِّي عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَكَذَّبْتُمْ بِهِ مَا عِنْدِي مَا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ يَقُصُّ الْحَقَّ وَهُوَ خَيْرُ الْفَاصِلِينَ}} {{متن قرآن|وَيَسْتَعْجِلُونَكَ بِالْعَذَابِ وَلَوْلَا أَجَلٌ مُسَمًّى لَجَاءَهُمُ الْعَذَابُ وَلَيَأْتِيَنَّهُمْ بَغْتَةً وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ * يَسْتَعْجِلُونَكَ بِالْعَذَابِ وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالْكَافِرِينَ}}؛ | ||
#بیان [[خدا]] به [[پیامبر]] که روزی مقدر است و [[انسان]] نباید به بیش از آن ناراحت باشد {{متن قرآن|إِنَّ رَبَّكَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاءُ وَيَقْدِرُ إِنَّهُ كَانَ بِعِبَادِهِ خَبِيرًا بَصِيرًا}}، {{متن قرآن|قُلْ إِنَّ رَبِّي يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاءُ وَيَقْدِرُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ}}، {{متن قرآن|قُلْ إِنَّ رَبِّي يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَيَقْدِرُ لَهُ وَمَا أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَهُوَ يُخْلِفُهُ وَهُوَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ}}؛ | #بیان [[خدا]] به [[پیامبر]] که روزی مقدر است و [[انسان]] نباید به بیش از آن ناراحت باشد: {{متن قرآن|إِنَّ رَبَّكَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاءُ وَيَقْدِرُ إِنَّهُ كَانَ بِعِبَادِهِ خَبِيرًا بَصِيرًا}}، {{متن قرآن|قُلْ إِنَّ رَبِّي يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاءُ وَيَقْدِرُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ}}، {{متن قرآن|قُلْ إِنَّ رَبِّي يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَيَقْدِرُ لَهُ وَمَا أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَهُوَ يُخْلِفُهُ وَهُوَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ}}؛ | ||
#بیان | #بیان اینکه سرچشمه [[عطایا]] و نعمات در دست [[خداوند]] است: {{متن قرآن|وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ}}، هیچ چیزی نیست مگر اینکه خزانههای آن در نزد ماست و ما آنرا جز به اندازه معیّن فرو نمیفرستیم: {{متن قرآن|قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا}}. همانا [[خدا]] برای هر چیز اندازهای قرار داده است: {{متن قرآن|إِنَّا كُلَّ شَيْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ}} ما همه چیز را به اندازه آفریدهایم؛ | ||
#از نمونههای [[قضا و قدر]] در [[تدبیر الهی]] این است که [[هدایت]] و [[ضلالت]] در دست خداست: {{متن قرآن|فَيُضِلُّ اللَّهُ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي مَنْ يَشَاءُ}} [[خدا]] هر کس را بخواهد [[گمراه]]، و هر کس را بخواهد [[هدایت]] میکند. | #از نمونههای [[قضا و قدر]] در [[تدبیر الهی]] این است که [[هدایت]] و [[ضلالت]] در دست خداست: {{متن قرآن|فَيُضِلُّ اللَّهُ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي مَنْ يَشَاءُ}}، [[خدا]] هر کس را بخواهد [[گمراه]]، و هر کس را بخواهد [[هدایت]] میکند. | ||
#چنانکه دادن و گرفتن [[قدرت]] و [[ملک]] در دست خداست: {{متن قرآن|قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}} بگو: ای [[خدا]]! ای صاحب [[قدرت]]! تو به آن کس که بخواهی [[قدرت]] میدهی و از آن کس که بخواهی باز میستانی؛ هر که را خواهی [[عزّت]] دهی و هر که را خواهی [[ذلیل]] میسازی؛ [[نیکی]] در دست توست، و تو بر همه چیز [[توانایی]]؛ | #چنانکه دادن و گرفتن [[قدرت]] و [[ملک]] در دست خداست: {{متن قرآن|قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}} بگو: ای [[خدا]]! ای صاحب [[قدرت]]! تو به آن کس که بخواهی [[قدرت]] میدهی و از آن کس که بخواهی باز میستانی؛ هر که را خواهی [[عزّت]] دهی و هر که را خواهی [[ذلیل]] میسازی؛ [[نیکی]] در دست توست، و تو بر همه چیز [[توانایی]]؛ | ||
#در برخی از [[آیات]] فوق [[حکومت]] و دخالت [[سرنوشت]] | #در برخی از [[آیات]] فوق [[حکومت]] و دخالت [[سرنوشت]] و اینکه هیچ حادثهای در [[جهان]] رخ نمیدهد مگر به [[مشیّت الهی]] و آن حادثه قبلاً در کتابی مضبوط بوده، [[تأیید]] شده است از قبیل: {{متن قرآن|مَا أَصَابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي أَنْفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتَابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَهَا إِنَّ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ}}. هیچ مصیبتی در [[زمین]] یا در [[نفوس]] به شما نمیرسد مگر آنکه قبل از آنکه آنرا ظاهر کنیم، در کتابی [[ثبت]] شده و این بر [[خدا]] آسان است. اما این [[آیات]] [[نفی]] [[اختیار]] نمیکند و تنها بیان میکند همه ارادهها و قدرتها در دست خداست و پاسخ به این [[شبهه]] که [[پیامبر]] آموزهای آورد که موجب [[انحطاط جامعه]] شده و شیوه برخورد [[قرآن]] و [[پیامبر]] به آن این است که اوّلًا [[قضا و قدر]] [[اسلامی]] به این معناست که [[مؤمنان]] بدانند کانون [[قدرت]] در دست اوست و این نظر با [[عقیده]] [[جبر]] متفاوت است. [[قضا و قدر]] این است که [[نظام هستی]] دارای برنامه و تدبیری و اصول و قوانینی بر آن [[حاکم]] است که [[قوانین]] [[تغییر]] ناپذیر است. ثانیاً از آن طرف یکی از این [[قوانین]] معطوف به [[خداوند]] [[آزادی]] [[انسان]] است. خود [[قرآن کریم]] [[آزادی]] و مختار بودن [[انسان]] را به موجب [[آیات]] زیادی [[تأیید]] کرده است: «کسانی که طرفدار [[اختیار]] شدند و [[جبر]] را [[مخالف]] [[عدالت]] و [[رحمت خدا]] دانستند ([[عدلیّه]]، یعنی [[شیعه]] و [[معتزله]])، بر خلاف ادّعای خاورشناسان علیه تعلیمات [[قرآن]] [[قیام]] نکردند و منظورشان «تعدیل» در گفته [[قرآن]] نبود، بلکه نظر خود را از [[قرآن]] اقتباس کرده بودند. ثالثاً مگر ممکن است کسی [[خداشناس]] باشد و بتواند منکر [[علم]] قدیم [[ازلی]] به همه اشیاء باشد؟ آیا این [[عیب]] است بر [[قرآن]] که [[خدا]] را از ازل واقف بر همه امور و جریانها میداند؟! و قوانینی را [[حاکم]] بر این عالم بداند»<ref>ر.ک: مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱، ص۳۴۵-۳۶۰، کتاب انسان و سرنوشت.</ref>. | ||
# [[شاهد]] بر این مسأله دستهای از این [[آیات]] | #[[شاهد]] بر این مسأله دستهای از این [[آیات]] است که دلالت میکند بر اینکه [[انسان]] در عمل خود مختار و در [[سرنوشت]] خود مؤثّر است و میتواند آنرا [[تغییر]] دهد: {{متن قرآن|لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا لَهَا مَا كَسَبَتْ وَعَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَتْ}}<ref>«خداوند به هیچ کس جز (برابر با) توانش تکلیف نمیکند: هر کس آنچه نیکی ورزیده به سود خود و آنچه بدی کرده است به زیان خویش است» سوره بقره، آیه ۲۸۶.</ref> و قانونی و اصولی بر آن تغییرات [[حاکم]] است: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ}}<ref>«او را از پیش رو و پشت سر فرشتگانی پیگیرند که به فرمان خداوند، نگهبان ویاند. بیگمان خداوند آنچه را که گروهی دارند دگرگون نمیکند (و از آنان نمیستاند) مگر آنها آنچه را که در خویش دارند دگرگون سازند و چون خداوند برای گروهی بلایی بخواهد بازگشتی ندارد و آنان را در برابر وی سروری نیست» سوره رعد، آیه ۱۱.</ref>. [[خدا]] وضع هیچ مردمی را عوض نمیکند مگر آنکه خود آنها وضع [[نفسانی]] خود را [[تغییر]] دهند. یا بیان میکند چگونه مردمی از [[نعمتها]] استفاده نکردند و دچار [[عذاب]] شدند: {{متن قرآن|وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا قَرْيَةً كَانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً يَأْتِيهَا رِزْقُهَا رَغَدًا مِنْ كُلِّ مَكَانٍ فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذَاقَهَا اللَّهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَالْخَوْفِ بِمَا كَانُوا يَصْنَعُونَ}}<ref>«و خداوند شهری را مثل آورد که در امن و آرامش بود، روزی (مردم)اش از همه جا فراوان میرسید آنگاه به نعمتهای خداوند ناسپاسی کرد و خداوند به کیفر آنچه (مردم آن) انجام میدادند گرسنگی و هراس فراگیر را به (مردم) آن چشانید» سوره نحل، آیه ۱۱۲.</ref>. [[خدا]] مثال زده شهری را که [[امن]] و آرام بود و [[ارزاق]] از همه جا فراوان به سوی آن حمل میشد؛ ولی [[نعمتهای خدا]] را [[ناسپاسی]] کرد و از آن پس [[خدا]] [[گرسنگی]] و [[ناامنی]] را از همه طرف به آن چشانید. در جایی دیگر به صراحت میگوید: {{متن قرآن|ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذِيقَهُمْ بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ}}<ref>«برای کارهایی که مردم کردهاند در خشکی و دریا تباهی به چشم میخورد، تا (خداوند، کیفر) برخی از آنچه کردهاند به آنان بچشاند، باشد که باز گردند» سوره روم، آیه ۴۱.</ref>. در صحرا و دریا به واسطه [[کردار بد]] [[مردم]]، [[فساد]] و [[تباهی]] پدیدار شده است. یا در تأکید بر [[اراده]] و [[عمل]] [[انسانی]] میکند: {{متن قرآن|مَنْ كَانَ يُرِيدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِي حَرْثِهِ وَمَنْ كَانَ يُرِيدُ حَرْثَ الدُّنْيَا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَمَا لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ نَصِيبٍ}}<ref>«هر کس کشت جهان واپسین را بخواهد به کشت او میافزاییم و آنکه کشت این جهان را بخواهد از آن بدو میدهیم و در جهان واپسین هیچ بهرهای ندارد» سوره شوری، آیه ۲۰.</ref>، هر کس طالب کشت [[آخرت]] باشد، برای وی در کشتش خواهیم افزود و هر کس خواهان کشت [[دنیا]] باشد، بهرهای به او خواهیم داد: {{متن قرآن|مَنْ كَانَ يُرِيدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِيهَا مَا نَشَاءُ لِمَنْ نُرِيدُ ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ يَصْلَاهَا مَذْمُومًا مَدْحُورًا * وَمَنْ أَرَادَ الْآخِرَةَ وَسَعَى لَهَا سَعْيَهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِكَ كَانَ سَعْيُهُمْ مَشْكُورًا}} هر که [[زندگی]] نقد را طالب باشد، به آن اندازه و به آن کس که بخواهیم نقد میدهیم؛ سپس جهنّم را برای وی قرار خواهیم داد تا وارد آن شود در حالی که نکوهیده و منفور باشد. و هر کس [[عاقبت]] و سرانجام خوش بخواهد و آن طور که [[شایسته]] است در راه آن کوشش کند و [[ایمان]] داشته باشد، کوشش او مورد قبول خواهد شد. ما به هر دو گروه مدد میرسانیم، به اینها و به آنها. [[فیض]] [[پروردگار]] تو از کسی دریغ نمیشود<ref>[[محمد جعفر سعیدیانفر|سعیدیانفر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم]]، ج۲، ص ۴۷۵-۴۶۸.</ref>. | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == | ||
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
# [[پرونده:55210091.jpg|22px]] [[محمد جعفر سعیدیانفر|سعیدیانفر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم ج۲ (کتاب)|'''فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم''']] | # [[پرونده:55210091.jpg|22px]] [[محمد جعفر سعیدیانفر|سعیدیانفر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم ج۲ (کتاب)|'''فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم''']] | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
{{یادآوری پانویس}} | {{یادآوری پانویس}} |
نسخهٔ ۲۳ فوریهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۱:۳۹
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل قضا و قدر (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
یکی از مسائلی که توجّه بشر را همیشه به خود جلب کرده، موضوع قضا و قدر و مسئله سرنوشت انسان و تفسیر دین از مسائل پشت پرده او است. قضا یعنی حکم کردن و قدر تعیین آن است. این موضوع از غامضترین مسائل فلسفی بشر از گذشته دور است. برخی از منتقدین اسلام بزرگترین علّت انحطاط مسلمین را اعتقاد به قضا و قدر و سرنوشت قبلی ذکر کردهاند. واشنگتن ارونگ به نقل دکتر هیکل در خاتمه کتاب خود حیات محمد، پس از ذکر مبادی ایمان به خدا و فرشتگان و کتابهای آسمانی و پیغمبران و روز قیامت، میگوید: آخرین و ششمین قاعدهای که در ردیف مبادی اسلام است، عقیده جبر است. محمّد(ص) برای پیشرفت امور جنگی خود از این قاعده استفاده میکرد، زیرا به موجب این قاعده هر حادثهای که در جهان رخ میدهد، پیش از آن، در علم خدا مقدّر شده و پیش از آنکه جهان به وجود آید، در لوح محفوظ ثبت گردیده است و سرنوشت هر کس و وقت مرگ او تعیین شده و قابل تغییر نیست و به هیچ وسیله نمیتوان آنرا مقدّم و مؤخّر ساخت. مسلمانان که این نکات را مسلّم میداشتند و بدان عقیده داشتند، به هنگام جنگ بدون بیم و هراس خود را به صف دشمن میزدند. در نظر آنها مرگ در جنگ مساوی با شهادت بود و بهشت را نصیب انسان میساخت؛ بدین جهت اطمینان داشتند اگر کشته شوند یا بر دشمن غلبه یابند، در هر صورت فیروز شدهاند. اما همین نگرش و عقیده جبر خاصیّت ویرانکنندهای داشت که اثر خود را آشکار ساخت؛ صلح و آرامش، اعصاب مسلمانان را ضعیف کرد. مسلمانان رنجها و سختیهایی را که بدانها میرسید، نتیجه تقدیر میدانستند و تحمّل آن را لازم میشمردند، زیرا در نظر آنها کوشش و دانش انسانی برای رفع آن نتیجهای نمیداد.
در حقیقت پرسشی که مطرح است: آیا جریان کارهای جهان طبق یک برنامه و طرح قبلی غیر قابل تخلّف صورت میگیرد و قدرتی نامرئی، ولی بینهایت مقتدر، به نام سرنوشت و قضا و قدر بر جمیع وقایع عالم حکمرانی میکند و آنچه در زمان حاضر در حال صورت گرفتن است و یا در آینده صورت خواهد گرفت، که در گذشته، معیّن و قطعی شده است و انسان مقهور و مجبور به دنیا میآید و از دنیا میرود؟ یا اصلاً و ابداً چنین چیزی وجود ندارد و گذشته هیچ نوع تسلّطی بر حال و آینده ندارد و انسان که یکی از موجودات این جهان است، حرّ و آزاد و مسلّط بر مقدّرات خویشتن است؟ یا فرض سوّمی در کار است و آن اینکه سرنوشت، در نهایت اقتدار بر سراسر وقایع جهان حکمرانی میکند و نفوذش بر سراسر هستی بدون استثناء گسترده است؛ در عین حال این نفوذ غیر قابل رقابت و مقاومتناپذیر، لطمهای به حرّیت و آزادی در شکل کلی بشر نمیزند و یا اینکه نوع اعتقاد آنها به قضا و قدر طوری بوده که با اعتقاد به اختیار و آزادی و مسئولیّت منافات نداشته است؟ یعنی آنها در عین اینکه به سرنوشت اعتقاد داشتهاند، معتقد بودهاند که سرنوشت به شکلی تحت اختیار و اراده انسان است و انسان قادر است آن را جاهایی تغییر دهد.
آیاتی مطرح میشود در راستای پاسخ به این شبهه و خداوند پیامبر را به قضا و قدر و مسائل سراپرده نظام هستی و عالم غیب و تدبیر الهی به ویژه در عمر و رزق و صبر در مصائب و مشکلات رسالت به خداوند احاله میدهد.
- ﴿وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُهَا وَلَا حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ وَلَا رَطْبٍ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ﴾[۱].
- ﴿ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُعَاسًا يَغْشَى طَائِفَةً مِنْكُمْ وَطَائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ يَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِيَّةِ يَقُولُونَ هَلْ لَنَا مِنَ الْأَمْرِ مِنْ شَيْءٍ قُلْ إِنَّ الْأَمْرَ كُلَّهُ لِلَّهِ يُخْفُونَ فِي أَنْفُسِهِمْ مَا لَا يُبْدُونَ لَكَ يَقُولُونَ لَوْ كَانَ لَنَا مِنَ الْأَمْرِ شَيْءٌ مَا قُتِلْنَا هَاهُنَا قُلْ لَوْ كُنْتُمْ فِي بُيُوتِكُمْ لَبَرَزَ الَّذِينَ كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقَتْلُ إِلَى مَضَاجِعِهِمْ وَلِيَبْتَلِيَ اللَّهُ مَا فِي صُدُورِكُمْ وَلِيُمَحِّصَ مَا فِي قُلُوبِكُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ﴾[۲].
- ﴿وَكَذَلِكَ نَجْزِي مَنْ أَسْرَفَ وَلَمْ يُؤْمِنْ بِآيَاتِ رَبِّهِ وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَشَدُّ وَأَبْقَى * أَفَلَمْ يَهْدِ لَهُمْ كَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُمْ مِنَ الْقُرُونِ يَمْشُونَ فِي مَسَاكِنِهِمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِأُولِي النُّهَى * وَلَوْلَا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَكَانَ لِزَامًا وَأَجَلٌ مُسَمًّى * فَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ غُرُوبِهَا وَمِنْ آنَاءِ اللَّيْلِ فَسَبِّحْ وَأَطْرَافَ النَّهَارِ لَعَلَّكَ تَرْضَى﴾[۳]
- ﴿وَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ فَإِنَّكَ بِأَعْيُنِنَا وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ حِينَ تَقُومُ﴾[۴].
- ﴿فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَلَا تَكُنْ كَصَاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نَادَى وَهُوَ مَكْظُومٌ﴾[۵].
- ﴿فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَلَا تُطِعْ مِنْهُمْ آثِمًا أَوْ كَفُورًا﴾[۶]
- ﴿فَمَا يُكَذِّبُكَ بَعْدُ بِالدِّينِ * أَلَيْسَ اللَّهُ بِأَحْكَمِ الْحَاكِمِينَ﴾[۷].
- ﴿قُلْ لَنْ يُصِيبَنَا إِلَّا مَا كَتَبَ اللَّهُ لَنَا هُوَ مَوْلَانَا وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ﴾[۸].
- ﴿قُلْ إِنِّي عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَكَذَّبْتُمْ بِهِ مَا عِنْدِي مَا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ يَقُصُّ الْحَقَّ وَهُوَ خَيْرُ الْفَاصِلِينَ * قُلْ لَوْ أَنَّ عِنْدِي مَا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ لَقُضِيَ الْأَمْرُ بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِالظَّالِمِينَ﴾[۹].
- ﴿وَيَسْتَعْجِلُونَكَ بِالْعَذَابِ وَلَوْلَا أَجَلٌ مُسَمًّى لَجَاءَهُمُ الْعَذَابُ وَلَيَأْتِيَنَّهُمْ بَغْتَةً وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ * يَسْتَعْجِلُونَكَ بِالْعَذَابِ وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالْكَافِرِينَ﴾[۱۰]
- ﴿ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا عَبْدًا مَمْلُوكًا لَا يَقْدِرُ عَلَى شَيْءٍ وَمَنْ رَزَقْنَاهُ مِنَّا رِزْقًا حَسَنًا فَهُوَ يُنْفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَجَهْرًا هَلْ يَسْتَوُونَ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ﴾[۱۱].
- ﴿وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَجُلَيْنِ أَحَدُهُمَا أَبْكَمُ لَا يَقْدِرُ عَلَى شَيْءٍ وَهُوَ كَلٌّ عَلَى مَوْلَاهُ أَيْنَمَا يُوَجِّهْهُ لَا يَأْتِ بِخَيْرٍ هَلْ يَسْتَوِي هُوَ وَمَنْ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَهُوَ عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ﴾[۱۲].
- ﴿إِنَّ رَبَّكَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاءُ وَيَقْدِرُ إِنَّهُ كَانَ بِعِبَادِهِ خَبِيرًا بَصِيرًا﴾[۱۳].
- ﴿قُلْ إِنَّ رَبِّي يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاءُ وَيَقْدِرُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ﴾[۱۴].
- ﴿قُلْ إِنَّ رَبِّي يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَيَقْدِرُ لَهُ وَمَا أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَهُوَ يُخْلِفُهُ وَهُوَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ﴾[۱۵].
- ﴿وَجَعَلْنَا لَكُمْ فِيهَا مَعَايِشَ وَمَنْ لَسْتُمْ لَهُ بِرَازِقِينَ * وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ﴾[۱۶]
- ﴿قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ * تُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهَارِ وَتُولِجُ النَّهَارَ فِي اللَّيْلِ وَتُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَتُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ وَتَرْزُقُ مَنْ تَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ﴾[۱۷]
- ﴿مَنْ كَانَ يُرِيدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِيهَا مَا نَشَاءُ لِمَنْ نُرِيدُ ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ يَصْلَاهَا مَذْمُومًا مَدْحُورًا * وَمَنْ أَرَادَ الْآخِرَةَ وَسَعَى لَهَا سَعْيَهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِكَ كَانَ سَعْيُهُمْ مَشْكُورًا﴾[۱۸].
- ﴿مَا أَصَابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي أَنْفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتَابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَهَا إِنَّ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ﴾[۱۹].
- ﴿وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا قَرْيَةً كَانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً يَأْتِيهَا رِزْقُهَا رَغَدًا مِنْ كُلِّ مَكَانٍ فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذَاقَهَا اللَّهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَالْخَوْفِ بِمَا كَانُوا يَصْنَعُونَ﴾[۲۰].
- ﴿لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلَا مَرَدَّ لَهُ وَمَا لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَالٍ﴾[۲۱].
نکات
در آیات فوق این موضوعات درباره قضا و قدر مطرح گردیده است:
- تأکید بر اینکه خداوند عالم به هر اتفاقی است: ﴿وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُهَا وَلَا حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ...﴾، زیرا از پیامبر میپرسند آیا چیزی از کار در دست ما هست و چیزی از کار ـ جنگ ـ به سود ماست: ﴿يَقُولُونَ هَلْ لَنَا مِنَ الْأَمْرِ مِنْ شَيْءٍ﴾ بگو: در واقع کار ـ جنگ و پیروزی ـ همهاش به دست خداست: ﴿قُلْ إِنَّ الْأَمْرَ كُلَّهُ لِلَّهِ﴾؛
- خداوند پس از جنگ احد اینگونه میفرماید: سپس بعد از آن اندوه ـ شکست احد ـ آرامشی به صورت خوابی سبک بر شما فرو فرستاد، که دستهای از شما را فرا گرفت: ﴿ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُعَاسًا يَغْشَى طَائِفَةً مِنْكُمْ﴾ ولی دستهای که در اندیشه جانشان بودند، درباره خدا گمانهای نادرستی، همچون گمانهای دوران جاهلیّت، داشتند: ﴿وَطَائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ يَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِيَّةِ﴾. برخی از آنان در دل مطلبی دارند که از تو پنهان میکنند: ﴿يُخْفُونَ فِي أَنْفُسِهِمْ مَا لَا يُبْدُونَ لَكَ﴾ و پیش خود میگویند اگر کار به دست ما بود در اینجا کشته نمیشدیم: ﴿يَقُولُونَ لَوْ كَانَ لَنَا مِنَ الْأَمْرِ شَيْءٌ مَا قُتِلْنَا﴾. به ایشان بگو اگر در خانه خود میبودید، کسانی که کشته شدن بر ایشان نوشته شده بود به خوابگاههای خویش میشتافتند: ﴿قُلْ لَوْ كُنْتُمْ فِي بُيُوتِكُمْ لَبَرَزَ الَّذِينَ كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقَتْلُ إِلَى مَضَاجِعِهِمْ﴾؛
- دلداری خداوند به پیامبر با بیان قضای حتمی خود، درباره هلاکت امتهای کافر پیشین: ﴿وَكَذَلِكَ نَجْزِي مَنْ أَسْرَفَ وَلَمْ يُؤْمِنْ بِآيَاتِ رَبِّهِ وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَشَدُّ وَأَبْقَى * أَفَلَمْ يَهْدِ لَهُمْ كَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُمْ مِنَ الْقُرُونِ يَمْشُونَ فِي مَسَاكِنِهِمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِأُولِي النُّهَى * وَلَوْلَا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَكَانَ لِزَامًا وَأَجَلٌ مُسَمًّى﴾[۲۲]؛
- توصیه خداوند به صبر پیامبر بر قضا و اراده او: ﴿وَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ فَإِنَّكَ بِأَعْيُنِنَا...﴾ ﴿فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَلَا تَكُنْ كَصَاحِبِ الْحُوتِ...﴾، ﴿فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَلَا تُطِعْ مِنْهُمْ آثِمًا أَوْ كَفُورًا﴾؛
- پیامبر مأمور اعلان اینکه تعجیل و تأخیر در عذاب مشرکان، منوط به قضای الهی است: ﴿قُلْ إِنِّي عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَكَذَّبْتُمْ بِهِ مَا عِنْدِي مَا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ يَقُصُّ الْحَقَّ وَهُوَ خَيْرُ الْفَاصِلِينَ﴾ ﴿وَيَسْتَعْجِلُونَكَ بِالْعَذَابِ وَلَوْلَا أَجَلٌ مُسَمًّى لَجَاءَهُمُ الْعَذَابُ وَلَيَأْتِيَنَّهُمْ بَغْتَةً وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ * يَسْتَعْجِلُونَكَ بِالْعَذَابِ وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالْكَافِرِينَ﴾؛
- بیان خدا به پیامبر که روزی مقدر است و انسان نباید به بیش از آن ناراحت باشد: ﴿إِنَّ رَبَّكَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاءُ وَيَقْدِرُ إِنَّهُ كَانَ بِعِبَادِهِ خَبِيرًا بَصِيرًا﴾، ﴿قُلْ إِنَّ رَبِّي يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاءُ وَيَقْدِرُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ﴾، ﴿قُلْ إِنَّ رَبِّي يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَيَقْدِرُ لَهُ وَمَا أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَهُوَ يُخْلِفُهُ وَهُوَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ﴾؛
- بیان اینکه سرچشمه عطایا و نعمات در دست خداوند است: ﴿وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ﴾، هیچ چیزی نیست مگر اینکه خزانههای آن در نزد ماست و ما آنرا جز به اندازه معیّن فرو نمیفرستیم: ﴿قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا﴾. همانا خدا برای هر چیز اندازهای قرار داده است: ﴿إِنَّا كُلَّ شَيْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ﴾ ما همه چیز را به اندازه آفریدهایم؛
- از نمونههای قضا و قدر در تدبیر الهی این است که هدایت و ضلالت در دست خداست: ﴿فَيُضِلُّ اللَّهُ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي مَنْ يَشَاءُ﴾، خدا هر کس را بخواهد گمراه، و هر کس را بخواهد هدایت میکند.
- چنانکه دادن و گرفتن قدرت و ملک در دست خداست: ﴿قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾ بگو: ای خدا! ای صاحب قدرت! تو به آن کس که بخواهی قدرت میدهی و از آن کس که بخواهی باز میستانی؛ هر که را خواهی عزّت دهی و هر که را خواهی ذلیل میسازی؛ نیکی در دست توست، و تو بر همه چیز توانایی؛
- در برخی از آیات فوق حکومت و دخالت سرنوشت و اینکه هیچ حادثهای در جهان رخ نمیدهد مگر به مشیّت الهی و آن حادثه قبلاً در کتابی مضبوط بوده، تأیید شده است از قبیل: ﴿مَا أَصَابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي أَنْفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتَابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَهَا إِنَّ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ﴾. هیچ مصیبتی در زمین یا در نفوس به شما نمیرسد مگر آنکه قبل از آنکه آنرا ظاهر کنیم، در کتابی ثبت شده و این بر خدا آسان است. اما این آیات نفی اختیار نمیکند و تنها بیان میکند همه ارادهها و قدرتها در دست خداست و پاسخ به این شبهه که پیامبر آموزهای آورد که موجب انحطاط جامعه شده و شیوه برخورد قرآن و پیامبر به آن این است که اوّلًا قضا و قدر اسلامی به این معناست که مؤمنان بدانند کانون قدرت در دست اوست و این نظر با عقیده جبر متفاوت است. قضا و قدر این است که نظام هستی دارای برنامه و تدبیری و اصول و قوانینی بر آن حاکم است که قوانین تغییر ناپذیر است. ثانیاً از آن طرف یکی از این قوانین معطوف به خداوند آزادی انسان است. خود قرآن کریم آزادی و مختار بودن انسان را به موجب آیات زیادی تأیید کرده است: «کسانی که طرفدار اختیار شدند و جبر را مخالف عدالت و رحمت خدا دانستند (عدلیّه، یعنی شیعه و معتزله)، بر خلاف ادّعای خاورشناسان علیه تعلیمات قرآن قیام نکردند و منظورشان «تعدیل» در گفته قرآن نبود، بلکه نظر خود را از قرآن اقتباس کرده بودند. ثالثاً مگر ممکن است کسی خداشناس باشد و بتواند منکر علم قدیم ازلی به همه اشیاء باشد؟ آیا این عیب است بر قرآن که خدا را از ازل واقف بر همه امور و جریانها میداند؟! و قوانینی را حاکم بر این عالم بداند»[۲۳].
- شاهد بر این مسأله دستهای از این آیات است که دلالت میکند بر اینکه انسان در عمل خود مختار و در سرنوشت خود مؤثّر است و میتواند آنرا تغییر دهد: ﴿لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا لَهَا مَا كَسَبَتْ وَعَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَتْ﴾[۲۴] و قانونی و اصولی بر آن تغییرات حاکم است: ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ﴾[۲۵]. خدا وضع هیچ مردمی را عوض نمیکند مگر آنکه خود آنها وضع نفسانی خود را تغییر دهند. یا بیان میکند چگونه مردمی از نعمتها استفاده نکردند و دچار عذاب شدند: ﴿وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا قَرْيَةً كَانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً يَأْتِيهَا رِزْقُهَا رَغَدًا مِنْ كُلِّ مَكَانٍ فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذَاقَهَا اللَّهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَالْخَوْفِ بِمَا كَانُوا يَصْنَعُونَ﴾[۲۶]. خدا مثال زده شهری را که امن و آرام بود و ارزاق از همه جا فراوان به سوی آن حمل میشد؛ ولی نعمتهای خدا را ناسپاسی کرد و از آن پس خدا گرسنگی و ناامنی را از همه طرف به آن چشانید. در جایی دیگر به صراحت میگوید: ﴿ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذِيقَهُمْ بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ﴾[۲۷]. در صحرا و دریا به واسطه کردار بد مردم، فساد و تباهی پدیدار شده است. یا در تأکید بر اراده و عمل انسانی میکند: ﴿مَنْ كَانَ يُرِيدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِي حَرْثِهِ وَمَنْ كَانَ يُرِيدُ حَرْثَ الدُّنْيَا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَمَا لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ نَصِيبٍ﴾[۲۸]، هر کس طالب کشت آخرت باشد، برای وی در کشتش خواهیم افزود و هر کس خواهان کشت دنیا باشد، بهرهای به او خواهیم داد: ﴿مَنْ كَانَ يُرِيدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِيهَا مَا نَشَاءُ لِمَنْ نُرِيدُ ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ يَصْلَاهَا مَذْمُومًا مَدْحُورًا * وَمَنْ أَرَادَ الْآخِرَةَ وَسَعَى لَهَا سَعْيَهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِكَ كَانَ سَعْيُهُمْ مَشْكُورًا﴾ هر که زندگی نقد را طالب باشد، به آن اندازه و به آن کس که بخواهیم نقد میدهیم؛ سپس جهنّم را برای وی قرار خواهیم داد تا وارد آن شود در حالی که نکوهیده و منفور باشد. و هر کس عاقبت و سرانجام خوش بخواهد و آن طور که شایسته است در راه آن کوشش کند و ایمان داشته باشد، کوشش او مورد قبول خواهد شد. ما به هر دو گروه مدد میرسانیم، به اینها و به آنها. فیض پروردگار تو از کسی دریغ نمیشود[۲۹].
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ «و کلیدهای (چیزهای) نهان نزد اوست؛ (هیچ کس) جز او آنها را نمیداند؛ و او آنچه را در خشکی و دریاست میداند و هیچ برگی فرو نمیافتد مگر که او آن را میداند و هیچ دانهای در تاریکیهای زمین و هیچتر و خشکی نیست جز آنکه در کتابی روشن آمده است» سوره انعام، آیه ۵۹.
- ↑ «آنگاه، (خداوند) پس از آن اندوه با خوابی سبک آرامشی بر شما فرو فرستاد که گروهی از شما را فرا گرفت و گروهی (دیگر) که در اندیشه جان خود بودند «1» با پنداری جاهلی به خداوند گمان نادرست بردند؛ میگفتند: آیا ما در این کار (از خود) اختیاری داریم؟ بگو: بیگمان یکسره کار با خداوند است، (آنان) در خویش چیزی نهان میدارند که بر تو آشکار نمیکنند، میگویند: اگر ما در این کار اختیاری داشتیم اینجا کشته نمیشدیم، بگو: اگر در خانههایتان (نیز) میبودید، آنان که کشته شدن بر آنها مقرر شده بود به سوی کشتارگاههای خویش بیرون میآمدند، و (چنین شد) تا خداوند آنچه در اندرون خود دارید بیازماید و آنچه در دلهایتان دارید بپالاید و خداوند به اندیشهها داناست» سوره آل عمران، آیه ۱۵۴.
- ↑ «و اینچنین ما آن کس را که گزافکاری کند و به نشانههای پروردگارش ایمان نیاورد کیفر میدهیم و بیگمان عذاب جهان واپسین سختتر و پایدارتر است * آیا برای آنان راهگشا نبوده است که پیش از آنها چه بسیار نسلها را از میان بردیم که (اینان اکنون) در خانههای آنان راه میروند؟ بیگمان در این، نشانههایی برای (پندگیری) خردمندان است * و اگر سخنی از سوی پروردگارت پیشی نگرفته و اجلی معیّن مقرّر نشده بود بیگمان (آن عذاب، هم اکنون) لازم میشد * باری، بر آنچه میگویند شکیب کن و پیش از برآمدن آفتاب و پیش از فرو رفتن آن پروردگارت را با سپاس به پاکی بستای! و پاسهایی از شب و پیرامونهای روز را نیز به ستایش پرداز باشد که خشنود گردی» سوره طه، آیه ۱۲۷-۱۳۰.
- ↑ «و بر فرمان پروردگارت شکیب کن که تو را زیر نظر داریم و چون برمیخیزی پروردگارت را با سپاس به پاکی بستای!» سوره طور، آیه ۴۸.
- ↑ «پس برای (رسیدن) فرمان پروردگارت شکیبایی پیشه کن و چون «همراه ماهی» (یونس) مباش آنگاه که بانگ برداشت در حالی که اندوهگین بود» سوره قلم، آیه ۴۸.
- ↑ «پس برای فرمان پروردگارت شکیبا باش و از هیچ گناهکار یا ناسپاس آنان فرمان نبر» سوره انسان، آیه ۲۴.
- ↑ «پس، چه چیز تو را پس از آن، به دروغ انگاشتن (روز) پاداش و کیفر وا میدارد؟ * آیا خداوند داورترین داوران نیست؟» سوره تین، آیه ۷-۸.
- ↑ «بگو هیچگاه جز آنچه خداوند برای ما مقرّر داشته است به ما نمیرسد، او سرور ماست و مؤمنان باید تنها بر خداوند توکّل کنند» سوره توبه، آیه ۵۱.
- ↑ «بگو: بیگمان من از پروردگارم برهانی (روشن) دارم و شما آن را دروغ شمردهاید؛ آنچه آن را شتابناک میجویید نزد من نیست؛ داوری جز با خداوند نیست (که) حق را پی میگیرد و او بهترین جداکنندگان (حق از باطل) است * بگو: اگر آنچه به شتاب میجویید نزد من میبود میان من و میان شما کار به پایان میرسید و خداوند به ستمگران داناتر است» سوره انعام، آیه ۵۷-۵۸.
- ↑ «و از تو عذاب را به شتاب میخواهند و اگر زمانی معیّن (در کار) نمیبود عذاب به سراغشان میآمد و همانا، ناگهان در حالی که خبر ندارند بر سر آنان خواهد آمد * از تو عذاب را به شتاب میخواهند و بیگمان دوزخ، فراگیر کافران است» سوره عنکبوت، آیه ۵۳-۵۴.
- ↑ «خداوند بندهای زرخرید را مثل میزند که توان هیچ کاری ندارد و کسی را که به او از خویش روزی نیکویی دادهایم و او پنهان و آشکار از آن میبخشد؛ آیا (این دو) برابرند؟ سپاس خداوند راست (که بیهمتاست) اما بیشتر آنان نمیدانند» سوره نحل، آیه ۷۵.
- ↑ «و خداوند دو مرد را مثل میزند که یکی از آن دو گنگ است و توان هیچ کاری ندارد و سربار سرور خویش است، هر جا میفرستدش خیری (با خود) نمیآورد، آیا او با آن کس که به دادگری فرمان میدهد و بر راهی است راست، برابر است؟» سوره نحل، آیه ۷۶.
- ↑ «بیگمان پروردگارت روزی را برای هر که بخواهد میگسترد و (یا) تنگ میدارد که او به (حال) بندگانش آگاه بیناست» سوره اسراء، آیه ۳۰.
- ↑ «بگو: بیگمان پروردگارم برای هر کس که بخواهد روزی را فراخ یا تنگ میگرداند اما بیشتر مردم نمیدانند» سوره سبأ، آیه ۳۶.
- ↑ «بگو: پروردگار من برای هر کس از بندگانش که بخواهد روزی را فراخ یا تنگ میگرداند و هر چیزی را هزینه کنید او جایگزین آن را میدهد؛ و او بهترین روزیدهندگان است» سوره سبأ، آیه ۳۹.
- ↑ «و در آن برای شما و برای آنان که شما روزیشان نمیدهید توشه زندگی پدید آوردیم * و هیچ چیز نیست جز آنکه گنجینههای آن نزد ماست و ما آن را جز به اندازه معیّن فرو نمیفرستیم» سوره حجر، آیه ۲۰-۲۱.
- ↑ «بگو خداوندا! ای دارنده فرمانروایی! به هر کس بخواهی فرمانروایی میبخشی و از هر کس بخواهی فرمانروایی را باز میستانی و هر کس را بخواهی گرامی میداری و هر کس را بخواهی خوار میگردانی؛ نیکی در کف توست بیگمان تو بر هر کاری توانایی * از شب میکاهی و به روز میافزایی و از روز میکاهی و به شب میافزایی؛ و زنده را از مرده و مرده را از زنده بر میآوری و به هر که بخواهی بیحساب (و شمار) روزی میبخشی» سوره آل عمران، آیه ۲۶-۲۷.
- ↑ «هر کس این جهان زودگذر را بخواهد، آنچه در آن بخواهیم برای هر کس اراده کنیم زود بدو میدهیم سپس برای او دوزخ را میگماریم که در آن نکوهیده رانده درآید * و از کوشش آنانکه جهان واپسین را بخواهند و فراخور آن بکوشند و مؤمن باشند؛ سپاسگزاری خواهد شد» سوره اسراء، آیه ۱۸-۱۹.
- ↑ «هیچ گزندی در زمین و به جانهایتان نمیرسد مگر پیش از آنکه آن را پدید آوریم، در کتابی (آمده) است؛ این بر خداوند آسان است» سوره حدید، آیه ۲۲.
- ↑ «و خداوند شهری را مثل آورد که در امن و آرامش بود، روزی (مردم)اش از همه جا فراوان میرسید آنگاه به نعمتهای خداوند ناسپاسی کرد و خداوند به کیفر آنچه (مردم آن) انجام میدادند گرسنگی و هراس فراگیر را به (مردم) آن چشانید» سوره نحل، آیه ۱۱۲.
- ↑ «او را از پیش رو و پشت سر فرشتگانی پیگیرند که به فرمان خداوند، نگهبان ویاند. بیگمان خداوند آنچه را که گروهی دارند دگرگون نمیکند (و از آنان نمیستاند) مگر آنها آنچه را که در خویش دارند دگرگون سازند و چون خداوند برای گروهی بلایی بخواهد بازگشتی ندارد و آنان را در برابر وی سروری نیست» سوره رعد، آیه ۱۱.
- ↑ ﴿وَلَوْلَا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَكَانَ لِزَامًا وَأَجَلٌ مُسَمًّى﴾ مقتضای سیاق سابق این است که کلمه لزاما به معنای ملازمه باشد، چون هر دو، مصدر باب مفاعله، یعنی لازم ـ یلازم است و مراد از مصدر معنای اسم فاعل باشد، که در این صورت اسم کان ضمیری خواهد بود که به کلمه هلاک بر میگردد، که در آیه قبلی قرار داشت، و جمله ﴿وَأَجَلٌ مُسَمًّى﴾ عطف بر ﴿كَلِمَةٌ سَبَقَتْ﴾ خواهد بود، و تقدیر کلام و لو لا کلمة سبقت من ربک و اجل مسمی لکان الهلاک ملازما لهم اذا سرفوا و لم یؤمنوا بآیات ربهم میشود، یعنی اگر قضایی از پروردگارت رانده نشده بود و اجلی معین نگشته بود، هلاک ملازم ایشان بود، چون اسراف ورزیدند و به آیات پروردگار خود ایمان نیاوردند. (ترجمه المیزان، ج۱۴، ص۳۲۶).
- ↑ ر.ک: مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱، ص۳۴۵-۳۶۰، کتاب انسان و سرنوشت.
- ↑ «خداوند به هیچ کس جز (برابر با) توانش تکلیف نمیکند: هر کس آنچه نیکی ورزیده به سود خود و آنچه بدی کرده است به زیان خویش است» سوره بقره، آیه ۲۸۶.
- ↑ «او را از پیش رو و پشت سر فرشتگانی پیگیرند که به فرمان خداوند، نگهبان ویاند. بیگمان خداوند آنچه را که گروهی دارند دگرگون نمیکند (و از آنان نمیستاند) مگر آنها آنچه را که در خویش دارند دگرگون سازند و چون خداوند برای گروهی بلایی بخواهد بازگشتی ندارد و آنان را در برابر وی سروری نیست» سوره رعد، آیه ۱۱.
- ↑ «و خداوند شهری را مثل آورد که در امن و آرامش بود، روزی (مردم)اش از همه جا فراوان میرسید آنگاه به نعمتهای خداوند ناسپاسی کرد و خداوند به کیفر آنچه (مردم آن) انجام میدادند گرسنگی و هراس فراگیر را به (مردم) آن چشانید» سوره نحل، آیه ۱۱۲.
- ↑ «برای کارهایی که مردم کردهاند در خشکی و دریا تباهی به چشم میخورد، تا (خداوند، کیفر) برخی از آنچه کردهاند به آنان بچشاند، باشد که باز گردند» سوره روم، آیه ۴۱.
- ↑ «هر کس کشت جهان واپسین را بخواهد به کشت او میافزاییم و آنکه کشت این جهان را بخواهد از آن بدو میدهیم و در جهان واپسین هیچ بهرهای ندارد» سوره شوری، آیه ۲۰.
- ↑ سعیدیانفر و ایازی، فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم، ج۲، ص ۴۷۵-۴۶۸.