بحث:غیبت امام مهدی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'حالیکه' به 'حالی که'
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'حالیکه' به 'حالی که')
خط ۵۶: خط ۵۶:
از [[امام رضا]]{{ع}} [[نقل]] شده است: {{متن حدیث|لايري جسمه و لا يسمي باسمه}}.<REF>کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ص ۳۷۰، ح ۲؛ جسمش دیده‌ نمی‌شود و نامش برده نمی‌شود.</REF> شبیه به این [[روایت]]، [[روایت]] دیگری است که از [[امام هادی]]{{ع}} [[نقل]] شده: {{متن حدیث|إِنَّكُمْ لاَ تَرَوْنَ شَخْصَهُ وَ لاَ يَحِلُّ لَكُمْ ذِكْرُهُ بِاسْمِهِ}}؛<REF>الکافی، ج ۱، ص ۳۲۸ و ۳۳۲، ح ۱۳ و ح ۱.</REF> به [[درستی]] که شما نمی‌بینید شخص او را و روا نیست بر شما او را به نامش یاد کنید.
از [[امام رضا]]{{ع}} [[نقل]] شده است: {{متن حدیث|لايري جسمه و لا يسمي باسمه}}.<REF>کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ص ۳۷۰، ح ۲؛ جسمش دیده‌ نمی‌شود و نامش برده نمی‌شود.</REF> شبیه به این [[روایت]]، [[روایت]] دیگری است که از [[امام هادی]]{{ع}} [[نقل]] شده: {{متن حدیث|إِنَّكُمْ لاَ تَرَوْنَ شَخْصَهُ وَ لاَ يَحِلُّ لَكُمْ ذِكْرُهُ بِاسْمِهِ}}؛<REF>الکافی، ج ۱، ص ۳۲۸ و ۳۳۲، ح ۱۳ و ح ۱.</REF> به [[درستی]] که شما نمی‌بینید شخص او را و روا نیست بر شما او را به نامش یاد کنید.
===[[غیبت شخصیت]]===
===[[غیبت شخصیت]]===
[[سدیر]] صیرفی می‌گوید: شنیدم [[امام صادق]]{{ع}} می‌گوید: <REF>{{متن حدیث|إِنَّ فِي اَلْقَائِمِ شَبَهٌ مِنْ يُوسُفَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قُلْتُ كَأَنَّكَ تَذْكُرُ خَبَرَهُ أَوْ غَيْبَتَهُ فَقَالَ لِي مَا تُنْكِرُ مِنْ ذَلِكَ هَذِهِ اَلْأُمَّةُ أَشْبَاهُ اَلْخَنَازِيرِ إِنَّ إِخْوَةَ يُوسُفَ كَانُوا أَسْبَاطاً أَوْلاَدَ أَنْبِيَاءَ تَاجَرُوا يُوسُفَ وَ بَايَعُوهُ وَ هُمْ إِخْوَتُهُ وَ هُوَ أَخُوهُمْ فَلَمْ يَعْرِفُوهُ حَتَّى قَالَ لَهُمْ أَنَا يُوسُفُ فَمَا تُنْكِرُ هَذِهِ اَلْأُمَّةُ أَنْ يَكُونَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي وَقْتٍ مِنَ اَلْأَوْقَاتِ يُرِيدُ أَنْ يَسْتُرَ حُجَّتَهُ لَقَدْ كَانَ يُوسُفُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ إِلَيْهِ مُلْكُ مِصْرَ وَ كَانَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ وَالِدِهِ مَسِيرَةُ ثَمَانِيَةَ عَشَرَ يَوْماً فَلَوْ أَرَادَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يُعَرِّفَهُ مَكَانَهُ لَقَدَرَ عَلَى ذَلِكَ وَ اَللَّهِ لَقَدْ سَارَ يَعْقُوبُ وَ وُلْدُهُ عِنْدَ اَلْبِشَارَةِ مَسِيرَةَ تِسْعَةِ أَيَّامٍ مِنْ بَدْوِهِمْ إِلَى مِصْرَ فَمَا تُنْكِرُ هَذِهِ اَلْأُمَّةُ أَنْ يَكُونَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ يَفْعَلُ بِحُجَّتِهِ مَا فَعَلَ بِيُوسُفَ أَنْ يَكُونَ يَسِيرُ فِي أَسْوَاقِهِمْ وَ يَطَأُ بُسُطَهُمْ وَ هُمْ لاَ يَعْرِفُونَهُ حَتَّى يَأْذَنَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يُعَرِّفَهُمْ بِنَفْسِهِ كَمَا أَذِنَ لِيُوسُفَ حَتَّى قَالَ لَهُمْ هَلْ عَلِمْتُمْ مٰا فَعَلْتُمْ بِيُوسُفَ وَ أَخِيهِ إِذْ أَنْتُمْ جٰاهِلُونَ `قٰالُوا أَ إِنَّكَ لَأَنْتَ يُوسُفُ قٰالَ أَنَا يُوسُفُ وَ هٰذٰا أَخِي}}؛ کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ب ۳۳، ح ۲۱؛ [[غیبت نعمانی]]، ب ۱۰، فصل ۴، ح ۴</REF>؛ به [[درستی]] که در [[قائم]] شباهتی از [[یوسف]] وجود دارد. گفتم: گویا از [[حیرت]] یا [[غیبت]] یاد می‌کنید؟ فرمود: این [[امت]] همانند خوک چگونه آن را [[انکار]] می‌کنند؟ [[برادران یوسف]] [[اسباط]] و [[اولاد]] [[پیامبران]] بودند، با [[یوسف]] [[تجارت]] کردند و او را فروختند (عبارت [[نعمانی]]: «دخلوا عليه فكلموه خاطبوه و تاجرؤه و راودوه». بر او وارد شدند و با او سخن گفتند و [[گفتگو]] کردند و با وی [[تجارت]] کرده و آمد و شد داشتند)در حالیکه آنها [[برادران]] او بودند و او هم [[برادر]] آنها بود، او را نشناختند تا آنکه به آنها گفت: «من [[یوسف]] هستم». پس چگونه است [[انکار]] می‌کنند که [[خدای تعالی]] در وقتی از اوقات [[اراده]] فرماید که حجتش را مستور کند؟....  
[[سدیر]] صیرفی می‌گوید: شنیدم [[امام صادق]]{{ع}} می‌گوید: <REF>{{متن حدیث|إِنَّ فِي اَلْقَائِمِ شَبَهٌ مِنْ يُوسُفَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قُلْتُ كَأَنَّكَ تَذْكُرُ خَبَرَهُ أَوْ غَيْبَتَهُ فَقَالَ لِي مَا تُنْكِرُ مِنْ ذَلِكَ هَذِهِ اَلْأُمَّةُ أَشْبَاهُ اَلْخَنَازِيرِ إِنَّ إِخْوَةَ يُوسُفَ كَانُوا أَسْبَاطاً أَوْلاَدَ أَنْبِيَاءَ تَاجَرُوا يُوسُفَ وَ بَايَعُوهُ وَ هُمْ إِخْوَتُهُ وَ هُوَ أَخُوهُمْ فَلَمْ يَعْرِفُوهُ حَتَّى قَالَ لَهُمْ أَنَا يُوسُفُ فَمَا تُنْكِرُ هَذِهِ اَلْأُمَّةُ أَنْ يَكُونَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي وَقْتٍ مِنَ اَلْأَوْقَاتِ يُرِيدُ أَنْ يَسْتُرَ حُجَّتَهُ لَقَدْ كَانَ يُوسُفُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ إِلَيْهِ مُلْكُ مِصْرَ وَ كَانَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ وَالِدِهِ مَسِيرَةُ ثَمَانِيَةَ عَشَرَ يَوْماً فَلَوْ أَرَادَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يُعَرِّفَهُ مَكَانَهُ لَقَدَرَ عَلَى ذَلِكَ وَ اَللَّهِ لَقَدْ سَارَ يَعْقُوبُ وَ وُلْدُهُ عِنْدَ اَلْبِشَارَةِ مَسِيرَةَ تِسْعَةِ أَيَّامٍ مِنْ بَدْوِهِمْ إِلَى مِصْرَ فَمَا تُنْكِرُ هَذِهِ اَلْأُمَّةُ أَنْ يَكُونَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ يَفْعَلُ بِحُجَّتِهِ مَا فَعَلَ بِيُوسُفَ أَنْ يَكُونَ يَسِيرُ فِي أَسْوَاقِهِمْ وَ يَطَأُ بُسُطَهُمْ وَ هُمْ لاَ يَعْرِفُونَهُ حَتَّى يَأْذَنَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يُعَرِّفَهُمْ بِنَفْسِهِ كَمَا أَذِنَ لِيُوسُفَ حَتَّى قَالَ لَهُمْ هَلْ عَلِمْتُمْ مٰا فَعَلْتُمْ بِيُوسُفَ وَ أَخِيهِ إِذْ أَنْتُمْ جٰاهِلُونَ `قٰالُوا أَ إِنَّكَ لَأَنْتَ يُوسُفُ قٰالَ أَنَا يُوسُفُ وَ هٰذٰا أَخِي}}؛ کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ب ۳۳، ح ۲۱؛ [[غیبت نعمانی]]، ب ۱۰، فصل ۴، ح ۴</REF>؛ به [[درستی]] که در [[قائم]] شباهتی از [[یوسف]] وجود دارد. گفتم: گویا از [[حیرت]] یا [[غیبت]] یاد می‌کنید؟ فرمود: این [[امت]] همانند خوک چگونه آن را [[انکار]] می‌کنند؟ [[برادران یوسف]] [[اسباط]] و [[اولاد]] [[پیامبران]] بودند، با [[یوسف]] [[تجارت]] کردند و او را فروختند (عبارت [[نعمانی]]: «دخلوا عليه فكلموه خاطبوه و تاجرؤه و راودوه». بر او وارد شدند و با او سخن گفتند و [[گفتگو]] کردند و با وی [[تجارت]] کرده و آمد و شد داشتند)در حالی که آنها [[برادران]] او بودند و او هم [[برادر]] آنها بود، او را نشناختند تا آنکه به آنها گفت: «من [[یوسف]] هستم». پس چگونه است [[انکار]] می‌کنند که [[خدای تعالی]] در وقتی از اوقات [[اراده]] فرماید که حجتش را مستور کند؟....  


پس چگونه [[انکار]] می‌کنند که [[خدای متعال]] با حجتش همان کند که با [[یوسف]] کرد؟ او در بازارهایشان راه می‌رود و بر بساط آنها پا می‌نهد اما آنها او را نمی‌شناسند تا [[خدا]] اجازه دهد که خود را معرفی کند چنانچه به [[یوسف]] اجازه داد و به آنها گفت: آیا می‌دانید در [[نادانی]] با [[یوسف]] چه کردید؟ گفتند: گویا تو خود [[یوسف]] باشی؟! گفت: من یوسفم و این [[برادر]] منست».. (کادر زرد رنگ، ادامه پاورقی در صفحه ۱۸۱ هست) در این [[روایت]] و [[روایات]] دیگری که به همین مضمون و محتوی است [[غیبت امام مهدی]]{{ع}} به [[غیبت]] [[حضرت یوسف]]{{ع}} [[تشبیه]] شده است، و روشن است که [[حضرت یوسف]] دیده می‌شد و بقیه با او صحبت می‌کردند هر چند وی را نمی‌شناختند. پس [[مردم]] نیز [[حضرت مهدی]]{{ع}} را می‌بینند و از محضر ایشان بهره می‌برند هر چند او را نمی‌شناسند.  
پس چگونه [[انکار]] می‌کنند که [[خدای متعال]] با حجتش همان کند که با [[یوسف]] کرد؟ او در بازارهایشان راه می‌رود و بر بساط آنها پا می‌نهد اما آنها او را نمی‌شناسند تا [[خدا]] اجازه دهد که خود را معرفی کند چنانچه به [[یوسف]] اجازه داد و به آنها گفت: آیا می‌دانید در [[نادانی]] با [[یوسف]] چه کردید؟ گفتند: گویا تو خود [[یوسف]] باشی؟! گفت: من یوسفم و این [[برادر]] منست».. (کادر زرد رنگ، ادامه پاورقی در صفحه ۱۸۱ هست) در این [[روایت]] و [[روایات]] دیگری که به همین مضمون و محتوی است [[غیبت امام مهدی]]{{ع}} به [[غیبت]] [[حضرت یوسف]]{{ع}} [[تشبیه]] شده است، و روشن است که [[حضرت یوسف]] دیده می‌شد و بقیه با او صحبت می‌کردند هر چند وی را نمی‌شناختند. پس [[مردم]] نیز [[حضرت مهدی]]{{ع}} را می‌بینند و از محضر ایشان بهره می‌برند هر چند او را نمی‌شناسند.  
۲۱۸٬۸۹۰

ویرایش