←سیره عقلا
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
[[مؤمن آل فرعون]] هم که ایمانش را [[کتمان]] کرده و در دربار [[فرعون]] [[خدمت]] میکرد، مورد [[ستایش]] [[قرآن]] قرار گرفته، وی با [[تقیه]] از [[فرصت]] استفاده کرده و در پی [[نجات]] [[جان]] یک [[انسان]] [[موحد]] [[مظلوم]] بود<ref>{{متن قرآن|وَقَالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَكْتُمُ إِيمَانَهُ أَتَقْتُلُونَ رَجُلًا أَنْ يَقُولَ رَبِّيَ اللَّهُ وَقَدْ جَاءَكُمْ بِالْبَيِّنَاتِ مِنْ رَبِّكُمْ وَإِنْ يَكُ كَاذِبًا فَعَلَيْهِ كَذِبُهُ وَإِنْ يَكُ صَادِقًا يُصِبْكُمْ بَعْضُ الَّذِي يَعِدُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّابٌ}} «و مردی مؤمن از فرعونیان که ایمانش را پنهان میداشت گفت: آیا مردی را میکشید که میگوید: پروردگار من، خداوند است و برهانها (ی روشن) برایتان از پروردگارتان آورده است؟ و اگر دروغگو باشد، دروغش به زیان خود اوست و اگر راستگو باشد برخی از آنچه به شما وعده میدهد بر سرتان خواهد آمد؛ بیگمان خداوند کسی را که گزافکاری بسیار دروغگوست راهنمایی نمیکند» سوره غافر، آیه ۱۱۲.</ref>. | [[مؤمن آل فرعون]] هم که ایمانش را [[کتمان]] کرده و در دربار [[فرعون]] [[خدمت]] میکرد، مورد [[ستایش]] [[قرآن]] قرار گرفته، وی با [[تقیه]] از [[فرصت]] استفاده کرده و در پی [[نجات]] [[جان]] یک [[انسان]] [[موحد]] [[مظلوم]] بود<ref>{{متن قرآن|وَقَالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَكْتُمُ إِيمَانَهُ أَتَقْتُلُونَ رَجُلًا أَنْ يَقُولَ رَبِّيَ اللَّهُ وَقَدْ جَاءَكُمْ بِالْبَيِّنَاتِ مِنْ رَبِّكُمْ وَإِنْ يَكُ كَاذِبًا فَعَلَيْهِ كَذِبُهُ وَإِنْ يَكُ صَادِقًا يُصِبْكُمْ بَعْضُ الَّذِي يَعِدُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّابٌ}} «و مردی مؤمن از فرعونیان که ایمانش را پنهان میداشت گفت: آیا مردی را میکشید که میگوید: پروردگار من، خداوند است و برهانها (ی روشن) برایتان از پروردگارتان آورده است؟ و اگر دروغگو باشد، دروغش به زیان خود اوست و اگر راستگو باشد برخی از آنچه به شما وعده میدهد بر سرتان خواهد آمد؛ بیگمان خداوند کسی را که گزافکاری بسیار دروغگوست راهنمایی نمیکند» سوره غافر، آیه ۱۱۲.</ref>. | ||
===[[آیات قرآن]]=== | |||
غیر از [[آیات]] پیشگفته که هم پیشینه تقیه در میان [[اقوام]] و [[ملل]] گذشته را بازگو کرده، و هم بر [[مشروعیت]] آن دلالت میکنند، آیات دیگری هم وجود دارند که [[دلیل]] معتبری بر جواز تقیهاند. | |||
'''[[آیه]] یکم''' | |||
{{متن قرآن|لَا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْءٍ إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ}}<ref>«مؤمنان نباید کافران را به جای مؤمنان دوست گیرند و هر که چنین کند با خداوند هیچ رابطهای ندارد مگر آنکه (بخواهید) به گونهای از آنان تقیّه کنید و خداوند، شما را از خویش پروا میدهد و بازگشت (هر چیز) به سوی خداوند است» سوره آل عمران، آیه ۲۸.</ref>. | |||
این آیه بر [[مشروعیت تقیه]] دلالت دارد. [[مؤمنان]] نباید [[کفار]] و [[مشرکان]] را به [[ولایت]] و [[سرپرستی]] خود بپذیرند، به گونهای که به مؤمنان [[بیاعتنایی]] کنند، مگر از روی تقیه و ناچاری. [[بدیهی]] است که اگر در ظاهر هم [[سیطره]] [[کافر]] پذیرفته شود، به معنای [[پذیرش ولایت]] او که امری [[باطنی]] و [[قلبی]] است، پذیرفته نشده است. به همین جهت برخی از [[مفسران]] استثنای در [[آیه]] را “استثنای منقطع” دانستهاند، نه “استثنای متصل”<ref>طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۱۵۳.</ref>. | |||
روشن است که [[کافر]] و [[مشرک]] خصوصیتی ندارد. در نتیجه همانگونه که نباید [[ولایت کافر]] را پذیرفت، [[ولایت]] [[جائر]] را هم نباید پذیرفت، مگر در شرایط [[اضطراری]]. به ویژه اگر به روایاتی که “حاکم کافر عادل” را بر “حاکم [[مؤمن]] جائر” مقدم داشته، توجه کنیم؛ زیرا در [[فرهنگ اسلامی]] [[ظلم و ستم]] آنقدر [[زشت]] و زننده است که هرگز نباید به رسمیت شناخته شود، هرچند از [[حاکم]] مؤمن سر بزند و [[عدالت]] به قدری [[ارزش]] دارد که حتی از حاکم کافر هم پذیرفته میشود. | |||
پس [[حکم اولی]] آن است که ولایت از آنِ [[مؤمنان]] است و نباید [[ولایت کفار]] را پذیرفت، اما [[حکم ثانوی]] در شرایط [[تقیه]] و [[اضطرار]] “پذیرش ولایت کفار” است. | |||
برخی از مفسران، [[آیه شریفه]] را مانند شرایطی دانستهاند که [[عمار]] در آن شرایط قرار گرفت و برخلاف عقیدهاش، اظهار [[کفر]] کرد. همچنین مستضعفانی که [[قادر]] بر [[هجرت]] نبوده و برای [[حفظ جان]] خویش مجبور به [[کفرگویی]] میشوند، نیز مانند [[مسلمانان]] [[اندلس]] که برای [[نجات]] [[جان]] خود و هجرت به [[سرزمینهای اسلامی]] به [[اجبار]] [[مسیحیان]] تن داده و اظهار کفر نمودند<ref>ابنعاشور، التحریر والتنویر، ج۳، ص۷۴-۷۵.</ref>. | |||
'''آیه دوم''' | |||
{{متن قرآن|مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ وَلَكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ}}<ref>«بر آن کسان که پس از ایمان به خداوند کفر ورزند -نه آن کسان که وادار (به اظهار کفر) شدهاند و دلشان به ایمان گرم است بلکه آن کسان که دل به کفر دهند- خشمی از خداوند خواهد بود و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره نحل، آیه ۱۰۶.</ref>. | |||
آیه درباره عمار و کفرگویی ظاهری او بود که [[پیامبر]] او را [[دلداری]] داده و [[تأیید]] کرد و فرمود: اگر باز هم تو را [[شکنجه]] کردند، همینگونه [[رفتار]] کن تا خود را برهانی. | |||
این [[آیه]] از آیاتی است که بالمطابقه بر جواز و [[مشروعیت تقیه]] دلالت دارد. وقتی در شرایط [[اضطراری]] میتوان [[توحید]] را که اساسیترین اصل [[اسلامی]] است، [[انکار]] و به [[کفر]] [[اقرار]] کرد و در این اصل هم [[تقیه]] نمود، نسبت به اموری که اهمیت کمتری دارد، به طریق اولی تقیه جایز خواهد بود. میتوان در ظاهر [[حکومت جائر]] را پذیرفت، ولی در [[باطن]] به [[ولایت حاکم]] [[عادل]] [[ایمان]] داشت<ref>آیات دیگری که برای [[اثبات]] جواز و مشروعیت تقیه مورد استناد قرار گرفته، عبارتند از: {{متن قرآن|وَمَا لَكُمْ أَلَّا تَأْكُلُوا مِمَّا ذُكِرَ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَقَدْ فَصَّلَ لَكُمْ مَا حَرَّمَ عَلَيْكُمْ إِلَّا مَا اضْطُرِرْتُمْ إِلَيْهِ وَإِنَّ كَثِيرًا لَيُضِلُّونَ بِأَهْوَائِهِمْ بِغَيْرِ عِلْمٍ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُعْتَدِينَ}}. این آیه البته بر مشروعیت تقیه عملی در یکی از موارد خاص دلالت دارد؛ {{متن قرآن|وَأَنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ وَأَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ}}. بنابر این که آیه عام بوده و تنها به باب [[انفاق]] مربوط نباشد، از آنجا که تقیه نکردن در بسیاری از موارد مصداق “افکندن خویش در هلاکت” است، میتوان به این آیه [[استدلال]] کرده و [[حرمت]] ترک تقیه و در نتیجه جواز و مشروعیت تقیه را در اینگونه موارد استفاده کرد. نیاز به [[تذکر]] ندارد که در بسیاری از موارد تقیه نکردن [[جان]]، [[مال]]، [[آبرو]] و ایمان خود را به خطر انداختن و نوعی به [[هلاکت]] افکندن خویش است. | |||
همچنین {{متن قرآن|شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنَّاسِ وَبَيِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ وَمَنْ كَانَ مَرِيضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ وَلِتُكْمِلُوا الْعِدَّةَ وَلِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلَى مَا هَدَاكُمْ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ}} «(روزهای [[روزه]] گرفتن در) [[ماه رمضان]] است که [[قرآن]] را در آن فرو فرستادهاند؛ به رهنمودی برای [[مردم]] و برهانهایی (روشن) از [[راهنمایی]] و جدا کردن [[حقّ]] از [[باطل]]. پس هر کس از شما این ماه را دریافت (و در [[سفر]] نبود)، باید (تمام) آن را [[روزه]] بگیرد و اگر [[بیمار]] یا در سفر بود، شماری از روزهایی دیگر (روزه بر او [[واجب]] است)؛ [[خداوند]] برای شما [[آسانی]] میخواهد و برایتان [[دشواری]] نمیخواهد و (میخواهد) تا شمار (روزهها) را کامل کنید و تا خداوند را برای آنکه راهنماییتان کرده است به بزرگی یاد کنید و باشد که [[سپاس]] گزارید» [[سوره بقره]]، [[آیه]] ۱۸۵؛ {{متن قرآن|وَجَاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاكُمْ وَمَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ مِلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْرَاهِيمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمِينَ مِنْ قَبْلُ وَفِي هَذَا لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيدًا عَلَيْكُمْ وَتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ فَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَاعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلَاكُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِيرُ}} «و در ([[راه]]) خداوند چنان که سزاوار [[جهاد]] (در راه) اوست جهاد کنید؛ او شما را برگزید و در [[دین]]- که همان [[آیین]] پدرتان [[ابراهیم]] است- هیچ تنگنایی برای شما ننهاد، او شما را پیش از این و در این ([[قرآن]]) [[مسلمان]] نامید تا [[پیامبر]] بر شما [[گواه]] باشد و شما بر [[مردم]] گواه باشید» [[سوره حج]]، آیه ۷۸؛ {{متن قرآن|لِيُنْفِقْ ذُو سَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ وَمَنْ قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ فَلْيُنْفِقْ مِمَّا آتَاهُ اللَّهُ لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا مَا آتَاهَا سَيَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْرًا}} «توانگر باید از [[توانگری]] خویش و آنکه روزی بر او تنگ شده از آنچه [[خدا]] به وی داده است هزینه کند؛ خداوند هیچ کس را جز به آنچه بدو داده است [[تکلیف]] نمیکند؛ زودا که خداوند پس از [[سختی]]، آسانی برگمارد» [[سوره طلاق]]، آیه ۷، برای [[اثبات]] [[مشروعیت تقیه]] مورد استناد قرار گرفتهاند.</ref>.<ref>[[سید جواد ورعی|ورعی، سید جواد]]، [[درسنامه فقه سیاسی (کتاب)|درسنامه فقه سیاسی]]، ص ۱۱۳.</ref> | |||
==منابع== | ==منابع== |