←جنگ قرطاء
(صفحهای تازه حاوی «{{خرد}} {{امامت}} <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; fo...» ایجاد کرد) |
|||
خط ۱۰۴: | خط ۱۰۴: | ||
==[[جنگ]] قرطاء== | ==[[جنگ]] قرطاء== | ||
نقل شده، | نقل شده، محمد بن مسلمه انصاری در ماه [[محرم]] به سوی قرطا رفت که در ناحیه ضریه<ref>ضریه در هفت فرسخی مدینه است. (وفاء الوفاء، سمهودی، ج۳، ص۲۲۵).</ref> در [[محل]] معروف به بکرات که در [[اختیار]] بنی ابی بکر بن [[کلاب]] بود، قرار داشت<ref>التنبیه والاشراف، مسعودی، ص۲۳۰.</ref>. خود نقل میکند: من ده شب از محرم گذشته از [[مدینه]] بیرون آمدم و نوزده شب در مدینه نبودم، و یک شب از محرم باقی مانده در ابتدای پنجاه و پنجمین ماه [[هجرت]]، به مدینه باز گشتم. | ||
پیامبر{{صل}} محمد بن مسلمه را همراه سی مرد که [[عباد بن بشر]]، [[سلمة بن سلامة بن وقش]] و [[حارث بن خزمه]] جزء آنها بودند، به سوی [[قبیله]] [[بنی بکر بن کلاب]] فرستاد و به آنها [[دستور]] داد که شبها حرکت کنند و روزها پنهان شوند و بر آنها [[شبیخون]] بزنند. [[محمد بن مسلمه]] نیز این چنین [[رفتار]] میکرد. او هنگامی که در شربه<ref>نام جایی میان ربذه و سلیله است. (معجم البلدان، حموی، ج۳، ص۳۳۲).</ref> بود، گروهی را دید که از آنجا کوچ میکردند. یکی از [[یاران]] خود را فرستاد تا بپرسد که کیستند. فرستاده پیش او رفت و برگشت و گفت: "گروهی از [[قبیله]] [[محارب]] هستند". آنها نزدیک محمد بن مسلمه آمده بارهای خود را گشودند و [[چهار پایان]] را برای چرا رها کردند. محمد بن مسلمه به آنها مهلت داد و همین که به [[راه]] افتادند، بر آنها [[حمله]] کرد و یکی از ایشان را کشت و دیگران گریختند و او به تعقیب فراریان نپرداخت و مقداری شتر و گوسفند [[غنیمت]] گرفت و به کوچ کنندگان نیز آسیبی نرساند. سپس به راه خود ادامه داد تا به جایی رسید که مشرف بر [[بنی بکر]] بود. پس [[عباد بن بشر]] را بین آنها فرستاد و او خود را به آنها رساند و در میان آنان اقامت گزید. همین که آنها چهار پایان خود را رها کردند و شیر دوشیدند، و شتران آنها آب آشامیده و زانو زدند، خود را پیش محمد بن مسلمه رساند و به او خبر داد. محمد بن مسلمه نیز بر آنها تاخت و ده نفر را کشت و مقداری شتر و گوسفند به غنیمت گرفت و به سوی [[مدینه]] بازگشت و تا صبح خود را به ضریه رساند و حال آنکه آن راه را باید در دو شب میپیمودند. یکی از یاران محمد بن مسلمه گوید: در آنجا [[بیم]] داشتیم که ما را تعقیب کنند، ناچار شترها را جلو انداختیم و گوسفندها را به سرعت میراندیم و حیوانها چنان حرکت میکردند که گویی اسب هستند. تا اینکه به عداسه رسیدیم، ولی در [[ربذه]] گوسفندها عقب ماندند، در نتیجه آنها را با چند نفر از [[یاران]] خود جا گذاشتیم که آنها را بعد بیاورند، و شتران را جلو انداختیم و آنها را به [[مدینه]] و حضور [[پیامبر]]{{صل}} آوردیم. [[محمد بن مسلمه]] گوید: من از ضریه که [[راه]] افتادم حتی یک قدم هم بر اسب سوار نشدم تا خود را به وادی [[نخل]] رساندم. محمد بن مسلمه یکصد و پنجاه شتر و سه هزار گوسفند و بز آورده بود. چون به مدینه رسیدیم، پیامبر{{صل}} [[خمس]] آنها را جدا و بقیه را میان [[اصحاب]] خود تقسیم کرد. شتران پروار را در تقسیم، معادل ده گوسفند قرار دادند و به همه اصحاب چیزی رسید<ref>المغازی، واقدی، ج۲، ص۵۳۴-۵۳۵.</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[محمد بن مسلمه (مقاله)|مقاله «محمد بن مسلمه»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۷، ص۲۱۵-۲۱۶.</ref> | پیامبر{{صل}} محمد بن مسلمه را همراه سی مرد که [[عباد بن بشر]]، [[سلمة بن سلامة بن وقش]] و [[حارث بن خزمه]] جزء آنها بودند، به سوی [[قبیله]] [[بنی بکر بن کلاب]] فرستاد و به آنها [[دستور]] داد که شبها حرکت کنند و روزها پنهان شوند و بر آنها [[شبیخون]] بزنند. [[محمد بن مسلمه]] نیز این چنین [[رفتار]] میکرد. او هنگامی که در شربه<ref>نام جایی میان ربذه و سلیله است. (معجم البلدان، حموی، ج۳، ص۳۳۲).</ref> بود، گروهی را دید که از آنجا کوچ میکردند. یکی از [[یاران]] خود را فرستاد تا بپرسد که کیستند. فرستاده پیش او رفت و برگشت و گفت: "گروهی از [[قبیله]] [[محارب]] هستند". آنها نزدیک محمد بن مسلمه آمده بارهای خود را گشودند و [[چهار پایان]] را برای چرا رها کردند. محمد بن مسلمه به آنها مهلت داد و همین که به [[راه]] افتادند، بر آنها [[حمله]] کرد و یکی از ایشان را کشت و دیگران گریختند و او به تعقیب فراریان نپرداخت و مقداری شتر و گوسفند [[غنیمت]] گرفت و به کوچ کنندگان نیز آسیبی نرساند. سپس به راه خود ادامه داد تا به جایی رسید که مشرف بر [[بنی بکر]] بود. پس [[عباد بن بشر]] را بین آنها فرستاد و او خود را به آنها رساند و در میان آنان اقامت گزید. همین که آنها چهار پایان خود را رها کردند و شیر دوشیدند، و شتران آنها آب آشامیده و زانو زدند، خود را پیش محمد بن مسلمه رساند و به او خبر داد. محمد بن مسلمه نیز بر آنها تاخت و ده نفر را کشت و مقداری شتر و گوسفند به غنیمت گرفت و به سوی [[مدینه]] بازگشت و تا صبح خود را به ضریه رساند و حال آنکه آن راه را باید در دو شب میپیمودند. یکی از یاران محمد بن مسلمه گوید: در آنجا [[بیم]] داشتیم که ما را تعقیب کنند، ناچار شترها را جلو انداختیم و گوسفندها را به سرعت میراندیم و حیوانها چنان حرکت میکردند که گویی اسب هستند. تا اینکه به عداسه رسیدیم، ولی در [[ربذه]] گوسفندها عقب ماندند، در نتیجه آنها را با چند نفر از [[یاران]] خود جا گذاشتیم که آنها را بعد بیاورند، و شتران را جلو انداختیم و آنها را به [[مدینه]] و حضور [[پیامبر]]{{صل}} آوردیم. [[محمد بن مسلمه]] گوید: من از ضریه که [[راه]] افتادم حتی یک قدم هم بر اسب سوار نشدم تا خود را به وادی [[نخل]] رساندم. محمد بن مسلمه یکصد و پنجاه شتر و سه هزار گوسفند و بز آورده بود. چون به مدینه رسیدیم، پیامبر{{صل}} [[خمس]] آنها را جدا و بقیه را میان [[اصحاب]] خود تقسیم کرد. شتران پروار را در تقسیم، معادل ده گوسفند قرار دادند و به همه اصحاب چیزی رسید<ref>المغازی، واقدی، ج۲، ص۵۳۴-۵۳۵.</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[محمد بن مسلمه (مقاله)|مقاله «محمد بن مسلمه»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۷، ص۲۱۵-۲۱۶.</ref> |