مرثد بن ابی‌مرثد: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{خرد}} {{امامت}} <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; fo...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۱: خط ۱۱:


==مرثد و [[نزول]] [[آیه قرآن]]==
==مرثد و [[نزول]] [[آیه قرآن]]==
مرثد، مردی [[شجاع]] و [[قوی]] بود و افرادی از [[مسلمانان]] را که [[اسیر]] [[مردم]] [[مکه]] می‌شدند، رها کرده، به مدینه می‌برد. در یکی از سفرها که برای [[نجات]] اسیر [[مسلمانی]] به مکه رفته بود، در [[تاریکی]] [[شب]] به مکه وارد شد و در مسیر خود از کنار خانه عناق، که زنی بدکاره و در [[زمان جاهلیت]] با مرثد [[رفیق]] بود، عبور کرد. عتاق که برای به دست آوردن مشتری جلو خانه‌اش ایستاده بود، در تاریکی شب مردی را دید و او را [[شناخت]]. پس صدا زد: مرثد تویی؟
مرثد گفت: "آری من مرثدم".
عناق گفت: "امشب را نزد ما باش".
مرثد گفت: "نمی‌توانم، چون [[اسلام]] [[زنا]] را [[حرام]] کرده است".
عناق که از مرثد [[مأیوس]] شد، فریاد کشید: "مردم! او مرثد است؛ همان کسی که [[اسیران]] را می‌رباید".
مرثد می‌گوید: در پی فریاد عتاق، هشت نفر مرد از [[خانه‌ها]] بیرون آمدند و مرا تعقیب کردند تا اینکه از مکه خارج شده، به غاری [[پناه]] بردم. ایشان تا جلو [[غار]] آمدند ولی [[خداوند]] آنها را [[نابینا]] ساخت و آنها مرا ندیدند تا آنکه مأیوس شده و به خانه‌های خویش برگشتند. پس از خاموش شدن سر و صداها به سراغ مردی که بنا بود او را رها سازم رفتم. پس او را که در [[غل و زنجیر]] بود و به علاوه مرد سنگین وزنی هم بود، برداشته و به بیرون مکه آوردم. در آنجا بند را از او برداشته و به همراه هم به سوی [[مدینه]] رهسپار شدیم.
چون در مدینه به نزد [[پیامبر]]{{صل}} رفتم گفتم: " یا [[رسول الله]]، اجازه می‌دهید با عناق [[ازدواج]] کنم؟" پیامبر{{صل}} پاسخ مرا نداد تا آنکه این [[آیه]] نازل شد: {{متن قرآن|الزَّانِي لَا يَنْكِحُ إِلَّا زَانِيَةً أَوْ مُشْرِكَةً وَالزَّانِيَةُ لَا يَنْكِحُهَا إِلَّا زَانٍ أَوْ مُشْرِكٌ وَحُرِّمَ ذَلِكَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«مرد زناکار جز زن زناکار یا مشرک را به همسری نگیرد و زن زناکار را نیز جز مرد زناکار یا مشرک به همسری نگزیند و این بر مؤمنان حرام شده است» سوره نور، آیه ۳.</ref><ref>الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۳، ص۱۳۸۶؛ اسدالغابه، ابن اثیر، ج۴، ص۳۶۲؛ المجموع، محی الدین نووی، ج۱۶، ص۲۲۰؛ نیل الأوطار، شوکانی، ج۶، ص۲۸۲؛ سنن ابی داوود، ابن اشعث سجستانی، ج۱، ص۴۵۵ و سنن الترمذی، ترمذی، ج۵، ص۱۰.</ref>.
اما به نقلی دیگر، این [[آیه]] نازل شد:{{متن قرآن|وَلَا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكَاتِ حَتَّى يُؤْمِنَّ وَلَأَمَةٌ مُؤْمِنَةٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكَةٍ وَلَوْ أَعْجَبَتْكُمْ وَلَا تُنْكِحُوا الْمُشْرِكِينَ حَتَّى يُؤْمِنُوا وَلَعَبْدٌ مُؤْمِنٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكٍ وَلَوْ أَعْجَبَكُمْ أُولَئِكَ يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَاللَّهُ يَدْعُو إِلَى الْجَنَّةِ وَالْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ وَيُبَيِّنُ آيَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ}}<ref>«با زنان مشرک ازدواج نکنید تا ایمان آورند که کنیزی مؤمن از زن (آزاد) مشرک بهتر است هر چند (آن زن مشرک) دلتان را برده باشد، و به مردان مشرک (نیز) زن مؤمن ندهید تا ایمان آورند که یک برده مؤمن از مرد (آزاد) مشرک بهتر است هر چند (آن مرد مشرک) از شما دل برده» سوره بقره، آیه ۲۲۱.</ref><ref>مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، ج۲، ص۸۴؛ أسباب نزول الآیات، واحدی نیشابوری، ص۴۶-۴۵؛ المیزان، علامه طباطبایی، ج۲، ص۲۰۶. همان‌طور که گفته شد، درباره‌شان نزول این آیه روایات متعددی نقل شده که استاد یوسفی غروی در این باره می‌نویسد: درباره‌شان نزول این آیه اخبار متعددی نقل شده که بعضی از آنها با اتفاقات بعد از بدر ارتباطی ندارد؛ چنانچه سیوطی در الدر المنثور از مقاتل نقل می‌کند که گفته: حذیفة بن یمان کنیزی داشت که او را آزاد و با او ازدواج کرد. مردم او را سرزنش کرده و می‌گفتند: با کنیز ازدواج کرده است؛ لذا خداوند این آیه را نازل فرمود. واحدی در اسباب النزول از شدی و او از ابن عباس روایت کرده که عبد الله بن رواحه کنیز سیاه پوستی داشت که روزی به سبب عصبانیت او را کتک زد؛ اما فوری پشیمان شد و نزد رسول خدا{{صل}} رفت و ماجرا را به ایشان گفت. پیامبر{{صل}} از او سؤال کرد: عقیده او چگونه است؟ عبدالله گفت: «او به توحید و رسالت شما شهادت می‌دهد و با دقت وضو می‌گیرد و نماز می‌خواند و روزه می‌‌گیرد». رسول خدا{{صل}} فرمود: «ای عبد الله او مؤمنه است». عبد الله گفت: «قسم به آنکه تو را به حق فرستاده است او را آزاد کرده و با وی ازدواج می‌کنم» و این کار را انجام داد؛ اما مردم به سرزنش او پرداختند و گفتند: او با یک کنیز ازدواج کرده که خداوند این آیه را فرستاد. اما حادثه دوم که شاید با حوادث بعد از بدر مرتبط باشد، این است که طبرسی در مجمع البیان گفته: این آیه دربارهی مرثد بن ابی مرثد غنوی نازل شده، زیرا رسول خدا او را به مکه فرستاده بود تا عده‌ای از مسلمانان را به مدینه بیاورد. او مردی قوی و شجاع بود و از زمان جاهلیت در مکه با زنی به نام عناق روابط دوستانه داشت. در این زمان عناق او را به سوی خود خواند و گفت: «آیا با من ازدواج می‌کنی؟» مرثد گفت: «باید از رسول خدا{{صل}} اجازه بگیرم». و وقتی به مدینه بازگشت از رسول خدا{{صل}} اجازه خواست که این آیه نازل شد. این خبر را علامه طباطبایی در المیزان نیز نقل کرده و فرموده: شیخ طوسی هم آن را از ابن عباس نقل کرده و در ادامه افزوده است: هیچ منافاتی بین این شأن نزول‌هایی که برای یک آیه ذکر می‌شود، نیست، زیرا ممکن است حوادث مختلفی رخ داده باشد که بعد از آنها یک آیه نازل شده و همه را در بر بگیرد». (موسوعة التاریخ الاسلامی، ج۲، ص۱۹۱-۱۹۳).</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[مرثد بن ابی‌مرثد (مقاله)|مقاله «مرثد بن ابی‌مرثد»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۷، ص۲۵۶-۲۵۸.</ref>


==مرثد در [[جنگ بدر]]==
==مرثد در [[جنگ بدر]]==
در جنگ بدر در میان [[سپاه]] [[پیامبر]]{{صل}} هفتاد شتر بود که از هر یک از آنها چند نفر استفاده می‌کردند؛ مثلا، [[رسول خدا]]{{صل}} و [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} و [[مرثد بن ابی مرثد غنوی]] یک شتر داشتند. و [[حمزة بن عبد المطلب]]، [[زید بن حارثه]]، ابو کبشه و أنسه از یک شتر استفاده می‌کردند<ref>السیرة النبویة، ابن هشام، ج۱، ص۶۱۳؛ تفسیر القمی، علی بن ابراهیم قمی، ج۱، ص۲۶۲.</ref>. در جنگ بدر، [[مشرکان]] صد اسب داشتند و در میان [[لشکر اسلام]] فقط سه اسب بود؛ یکی به نام "سبل" که از آن [[مرثد بن ابی مرثد]] بود و دیگری به نام "بعزجه" که از آن [[مقداد]] بن [[عمرو]] بود و سومی به نام "یعسوب" که از آن [[زبیر بن عوام]] بود<ref>السیرة النبویة، ابن هشام، ج۱، ص۶۶۶.</ref>.
نقل شده در همین باره این [[آیه]] نازل شد: {{متن قرآن|قَدْ كَانَ لَكُمْ آيَةٌ فِي فِئَتَيْنِ الْتَقَتَا فِئَةٌ تُقَاتِلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَأُخْرَى كَافِرَةٌ يَرَوْنَهُمْ مِثْلَيْهِمْ رَأْيَ الْعَيْنِ وَاللَّهُ يُؤَيِّدُ بِنَصْرِهِ مَنْ يَشَاءُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَعِبْرَةً لِأُولِي الْأَبْصَارِ}}<ref>«به راستی شما را در کار دو گروهی که (در "بدر") با هم رو به رو شدند، نشانه‌ای (برای پند گیری) بود: گروهی برای خداوند جنگ می‌کردند و (گروه) دیگری کافر بودند که آنها را دو چندان خود به چشم می‌دیدند (و می‌هراسیدند) و خداوند هر کسی را بخواهد با یاوری خویش پش» سوره آل عمران، آیه ۱۳.</ref>. یقینا در این ماجرا برای صاحبان [[بینش]]، عبرتی است.
نقل شده، [[مسلمانان]] [[سیصد و سیزده نفر]] بودند، به [[تعداد یاران]] [[طالوت]] که با او از نهر گذشتند؛ هفتاد و هفت نفر از [[مهاجران]] و دویست و سی و شش نفر از [[انصار]]. [[پرچم‌دار]] [[پیامبر اسلام]]{{صل}} و مهاجران علی بن ابی طالب{{ع}} و [[پرچمدار]] [[انصار]]، [[سعد بن عباده]] بود. در [[لشکر]] [[پیامبر]]{{صل}} هفتاد شتر و دو اسب بود؛ یکی از [[مقداد بن اسود]] و دیگری متعلق به [[مرثد بن ابی مرثد]] بود و تمام اسلحه‌های [[مسلمانان]] عبارت بود از شش [[زره]] و هشت [[شمشیر]]. و در آن [[روز]] چهارده نفر از [[مهاجران]] و هشت نفر از [[انصار]] [[شهید]] شدند.
درباره تعداد [[مشرکان]] در [[جنگ بدر]] سخنان مختلفی گفته شده؛ از [[علی]]{{ع}} و [[ابن مسعود]] نقل شده که آنها هزار نفر بودند و از [[قتاده]] و [[عروة بن زبیر]] و [[ربیع]] نقل شده که بین هفت صد تا هزار نفر بودند و صد اسب داشتند و بزرگ آنان [[عتبة بن ربیعة]] بن [[عبد]] [[شمس]] بود<ref>مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، ج۲، ص۲۴۷.</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[مرثد بن ابی‌مرثد (مقاله)|مقاله «مرثد بن ابی‌مرثد»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۷، ص۲۵۹-۲۶۰.</ref>


==مرثد و [[شهادت]] او در [[غزوه]] [[رجیع]]==
==مرثد و [[شهادت]] او در [[غزوه]] [[رجیع]]==
پس از [[جنگ احد]]، گروهی از [[قبیله]] [[عضل]] و قاره به [[مدینه]] آمدند و از [[رسول خدا]]{{صل}} خواستند تا چند تن را برای یاد دادن [[قرآن]] و [[احکام دین]] به میان آنها فرستد. ولی [[حقیقت]] کار این نبود و آنها نقشه کشیده بودند که چند تن از مسلمانان را بدین وسیله دستگیر سازند و به [[قریش]] بفروشند. رسول خدا{{صل}} شش نفر از [[اصحاب]] خود به نام‌های [[خالد بن بکیر لیثی]]، [[عاصم بن ثابت]]، [[خبیب بن عدی]]، [[زید بن دثنه]]، [[عبدالله بن طارق]] و [[مرثد بن ابی مرثد غنوی]] را که [[فرماندهی]] آنان بود، به همراه ایشان فرستاد. اینان به همراه فرستادگان عضل و قارة حرکت کردند تا به کنار آبی به نام "رجیع" که در میان عسفان و [[مکه]] واقع شده و در [[اختیار]] قبیله بنی [[هذیل]] بود، رسیدند. در آنجا آنها متوجه شدند که این کار، [[حیله]] بوده تا آنها را به دام بنی هذیل بیندازند، زیرا به ناگاه خود را در میان افراد این قبیله که با شمشیر اطراف ایشان را گرفته بودند، دیدند. فرستادگان رسول خدا{{صل}} و آماده [[دفاع]] شده، شمشیرهای خود را کشیدند و حالت [[دفاعی]] به خود گرفتند، بنی [[هذیل]] به ایشان گفتند: به [[خدا]] ما قصد کشتن شما را نداریم بلکه می‌خواهیم شما را به [[قریش]] [[تسلیم]] کنیم و با این کار چیزی به دست آوریم. بنابر این [[بیهوده]] خود را به کشتن ندهید و ما خدا را [[شاهد]] می‌گیریم که اگر تسلیم شوید، شما را نکشیم. [[مرثد بن ابی مرثد]]، [[خالد بن بکیر]] و [[عاصم بن ثابت]] [[جنگ]] با آنان را بر [[اسارت]] و [[تسلیم شدن]] ترجیح داده و به [[جنگ]] پرداختند و طولی نکشید که به دست افراد هذیل از پا در آمده، به [[شهادت]] رسیدند<ref>السیرة النبویة، ابن هشام، ج۲، ص۱۶۹؛ إعلام الوری بأعلام الهدی، طبرسی، ص۸۶؛ مناقب آل أبی طالب، ابن شهر آشوب، ج۱، ص۱۶۸؛ البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۴، ص۶۴.</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[مرثد بن ابی‌مرثد (مقاله)|مقاله «مرثد بن ابی‌مرثد»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۷، ص۲۶۰-۲۶۱.</ref>


==مرثد و [[نقل روایت]]==
==مرثد و [[نقل روایت]]==
مرثد [[روایات]] زیادی را از [[پیامبر]]{{صل}} نقل نکرده و فقط چند [[روایت]] از او نقل شده است. از جمله: مرثد از پیامبر{{صل}} نقل می‌کند که آن [[حضرت]] فرمودند: از پرندگان و آبزیان شکار نمی‌شوند مگر آنگاه که [[تسبیح خدا]] را رها کنند<ref>{{متن حدیث|لا يصطاد شيء من الطير والحيتان الا بما يضيع من تسبيح الله}}؛ الدر المنثور، سیوطی، ج۴، ص۱۸۴.</ref>.
همچنین نقل کرده که آن حضرت فرمود: "چنانچه خوش دارید که نمازتان پذیرفته شود، بگذارید خوبان تان پیشوای شما باشند، زیرا آنان پیش قراولان میان شما و پروردگارتان هستند"<ref>{{متن حدیث|ان سركم ان تقبل صلاتكم فيؤمكم خياركم فإنهم وفدكم فيما بينكم وبين ربكم}}؛ الجرح والتعدیل، رازی، ج۸، ص۲۹۹.</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[مرثد بن ابی‌مرثد (مقاله)|مقاله «مرثد بن ابی‌مرثد»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۷، ص۲۶۱.</ref>
==مدعم و حضور در [[خیبر]]==


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==

نسخهٔ ‏۱۲ مارس ۲۰۲۱، ساعت ۱۰:۳۳

این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

مقدمه

مرثد و پدرش، هم‌قسم حمزة بن عبد المطلب بودند. پیامبر(ص) بین مرثد و اوس بن صامت پیمان برادری قرار داد[۱]. به نقلی پس از هجرت ابو مرثد غنوی و پسرش مرثد به مدینه آنها به خانه کلثوم بن هدم و به نقل دیگر، به خانه سعد بن خیثمه وارد شدند. مرثد و پدرش در بدر و احد حاضر بودند[۲].[۳]

مرثد و نزول آیه قرآن

مرثد در جنگ بدر

مرثد و شهادت او در غزوه رجیع

مرثد و نقل روایت

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۳، ص۱۳۸۴.
  2. الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۳، ص۴۷-۴۸.
  3. عسکری، عبدالرضا، مقاله «مرثد بن ابی‌مرثد»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۷، ص۲۵۶.