امیه دختر قیس در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
(←پانویس) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[امیه دختر قیس در تراجم و رجال]] | [[امیه دختر قیس در تاریخ اسلامی]]</div> | : <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[امیه دختر قیس در تراجم و رجال]] | [[امیه دختر قیس در تاریخ اسلامی]]</div> | ||
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> | <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> | ||
==مقدمه== | ==مقدمه== | ||
او دختر [[قیس بن ابوالصلت غفاری]] است. بعضی او را همان أمه، دختر أبی الحکم دانستهاند، گرچه عدهای این نظر را قبول ندارند<ref> اسد الغابة، ابن اثیر، ج۶، ص۳۱.</ref>. او بعد از [[هجرت]]، [[اسلام]] آورد و با [[پیامبر]]{{صل}} [[بیعت]] نمود<ref> الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۲۲۷.</ref>. | او دختر [[قیس بن ابوالصلت غفاری]] است. بعضی او را همان أمه، دختر أبی الحکم دانستهاند، گرچه عدهای این نظر را قبول ندارند<ref> اسد الغابة، ابن اثیر، ج۶، ص۳۱.</ref>. او بعد از [[هجرت]]، [[اسلام]] آورد و با [[پیامبر]]{{صل}} [[بیعت]] نمود<ref> الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۲۲۷.</ref>. | ||
[[امیّه]] از جمله زنانی بود که در [[جنگ خیبر]] شرکت کرد<ref>.الأمتاع الأسماع، مقریزی، ج۱، ص۳۲۱.</ref>. [[امیّه]] هنگام [[جنگ خیبر]] با عدهای از [[زنان]] قبیلهاش نزد [[پیامبر]]{{صل}} آمدند و گفتند: ما [[زنان]] میخواهیم در این [[جنگ]] شرکت کنیم و تا جایی که میتوانیم مجروحین را مداوا کرده و به [[مسلمانان]] کمک کنیم. [[پیامبر]]{{صل}} هم اجازه فرمود و آنها در [[جنگ خیبر]] شرکت کردند<ref>.المغازی، واقدی، ج۲، ص۶۸۵؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۲۲۷ و اسد الغابة، ابن اثیر، ج۶، ص۳۱.</ref>. [[امیّه]] میگوید: | |||
[[امیّه]] از جمله زنانی بود که در [[جنگ خیبر]] شرکت کرد<ref>.الأمتاع الأسماع، مقریزی، ج۱، ص۳۲۱.</ref>. [[امیّه]] هنگام [[جنگ خیبر]] با عدهای از [[زنان]] قبیلهاش نزد [[پیامبر]]{{صل}} آمدند و گفتند: ما [[زنان]] میخواهیم در این [[جنگ]] شرکت کنیم و تا جایی که میتوانیم مجروحین را مداوا کرده و به [[مسلمانان]] کمک کنیم. [[پیامبر]]{{صل}} هم اجازه فرمود و آنها در [[جنگ خیبر]] شرکت کردند<ref>.المغازی، واقدی، ج۲، ص۶۸۵؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۲۲۷ و اسد الغابة، ابن اثیر، ج۶، ص۳۱.</ref>. [[امیّه]] میگوید: "ما همراه آن [[حضرت]] به [[جنگ]] رفتیم و [[رسول خدا]]{{صل}} مرا که دخترک کوچکی بودم، پشت سر خود و روی خورجین سوار کرد. | |||
وقتی [[پیامبر]]{{صل}} برای [[نماز صبح]] پیاده شد و شتر را خواباند، من ناگاه روی خورجین نشان خونی دیدم که از من بود و این نخستین بار بود که [[خون]] میدیدم. پس با [[شرمساری]] به کنار [[ناقه]] [[پناه]] بردم؛ [[پیامبر]]{{صل}} که [[شرمساری]] من و نشان [[خون]] را دید، فرمود: "شاید حیض شدهای؟" گفتم: آری. [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: "نخست خودت را [[پاک]] کن، آنگاه ظرفی آب بردار و در آن اندکی نمک بریز و خورجین را با آن بشوی و این کار را تکرار کن " و من نیز این کار را کردم. | وقتی [[پیامبر]]{{صل}} برای [[نماز صبح]] پیاده شد و شتر را خواباند، من ناگاه روی خورجین نشان خونی دیدم که از من بود و این نخستین بار بود که [[خون]] میدیدم. پس با [[شرمساری]] به کنار [[ناقه]] [[پناه]] بردم؛ [[پیامبر]]{{صل}} که [[شرمساری]] من و نشان [[خون]] را دید، فرمود: "شاید حیض شدهای؟" گفتم: آری. [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: "نخست خودت را [[پاک]] کن، آنگاه ظرفی آب بردار و در آن اندکی نمک بریز و خورجین را با آن بشوی و این کار را تکرار کن " و من نیز این کار را کردم. | ||
بعد از [[فتح خیبر]] برای ما از [[غنائم]] سهمی معین نشد و [[پیامبر]]{{صل}} گردنبندی را از [[غنایم]] برداشت و با دست خویش به گردن من بست و به [[خدا]] [[سوگند]] هرگز از من جدا نخواهد | |||
بعد از [[فتح خیبر]] برای ما از [[غنائم]] سهمی معین نشد و [[پیامبر]]{{صل}} گردنبندی را از [[غنایم]] برداشت و با دست خویش به گردن من بست و به [[خدا]] [[سوگند]] هرگز از من جدا نخواهد شد. | |||
این گردنبند تا هنگام [[مرگ]] بر گردن او بود و [[وصیت]] کرد که آن را همراه او [[دفن]] کنند. [[امیه]] هرگاه [[غسل]] میکرد در آب [[غسل]] خود مقداری نمک میریخت و [[وصیت]] کرد که به آب [[غسل]] میت او هم اندکی نمک اضافه شود<ref>.المغازی، واقدی، ج۲، ص۶۸۵ و الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۲۲۷. چون حجاب عمومی - جز برای زنان و دختران پیامبر{{صل}} با نزول سوره نور در سال نهم هجرت واجب شد، پس هنگام جنگ خیبر در سال هفتم هجرت، حجاب هنوز واجب نبوده است. (یوسفی غروی).</ref><ref>[[عباس اشراقی|اشراقی، عباس]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۴۵۶.</ref>. | این گردنبند تا هنگام [[مرگ]] بر گردن او بود و [[وصیت]] کرد که آن را همراه او [[دفن]] کنند. [[امیه]] هرگاه [[غسل]] میکرد در آب [[غسل]] خود مقداری نمک میریخت و [[وصیت]] کرد که به آب [[غسل]] میت او هم اندکی نمک اضافه شود<ref>.المغازی، واقدی، ج۲، ص۶۸۵ و الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۲۲۷. چون حجاب عمومی - جز برای زنان و دختران پیامبر{{صل}} با نزول سوره نور در سال نهم هجرت واجب شد، پس هنگام جنگ خیبر در سال هفتم هجرت، حجاب هنوز واجب نبوده است. (یوسفی غروی).</ref><ref>[[عباس اشراقی|اشراقی، عباس]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۴۵۶.</ref>. | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |
نسخهٔ ۲۹ مارس ۲۰۲۱، ساعت ۱۰:۲۴
- اين مدخل از زیرشاخههای بحث امیه دختر قیس است. "امیه دختر قیس" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
مقدمه
او دختر قیس بن ابوالصلت غفاری است. بعضی او را همان أمه، دختر أبی الحکم دانستهاند، گرچه عدهای این نظر را قبول ندارند[۱]. او بعد از هجرت، اسلام آورد و با پیامبر(ص) بیعت نمود[۲].
امیّه از جمله زنانی بود که در جنگ خیبر شرکت کرد[۳]. امیّه هنگام جنگ خیبر با عدهای از زنان قبیلهاش نزد پیامبر(ص) آمدند و گفتند: ما زنان میخواهیم در این جنگ شرکت کنیم و تا جایی که میتوانیم مجروحین را مداوا کرده و به مسلمانان کمک کنیم. پیامبر(ص) هم اجازه فرمود و آنها در جنگ خیبر شرکت کردند[۴]. امیّه میگوید: "ما همراه آن حضرت به جنگ رفتیم و رسول خدا(ص) مرا که دخترک کوچکی بودم، پشت سر خود و روی خورجین سوار کرد.
وقتی پیامبر(ص) برای نماز صبح پیاده شد و شتر را خواباند، من ناگاه روی خورجین نشان خونی دیدم که از من بود و این نخستین بار بود که خون میدیدم. پس با شرمساری به کنار ناقه پناه بردم؛ پیامبر(ص) که شرمساری من و نشان خون را دید، فرمود: "شاید حیض شدهای؟" گفتم: آری. پیامبر(ص) فرمود: "نخست خودت را پاک کن، آنگاه ظرفی آب بردار و در آن اندکی نمک بریز و خورجین را با آن بشوی و این کار را تکرار کن " و من نیز این کار را کردم.
بعد از فتح خیبر برای ما از غنائم سهمی معین نشد و پیامبر(ص) گردنبندی را از غنایم برداشت و با دست خویش به گردن من بست و به خدا سوگند هرگز از من جدا نخواهد شد.
این گردنبند تا هنگام مرگ بر گردن او بود و وصیت کرد که آن را همراه او دفن کنند. امیه هرگاه غسل میکرد در آب غسل خود مقداری نمک میریخت و وصیت کرد که به آب غسل میت او هم اندکی نمک اضافه شود[۵][۶].
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ اسد الغابة، ابن اثیر، ج۶، ص۳۱.
- ↑ الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۲۲۷.
- ↑ .الأمتاع الأسماع، مقریزی، ج۱، ص۳۲۱.
- ↑ .المغازی، واقدی، ج۲، ص۶۸۵؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۲۲۷ و اسد الغابة، ابن اثیر، ج۶، ص۳۱.
- ↑ .المغازی، واقدی، ج۲، ص۶۸۵ و الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۲۲۷. چون حجاب عمومی - جز برای زنان و دختران پیامبر(ص) با نزول سوره نور در سال نهم هجرت واجب شد، پس هنگام جنگ خیبر در سال هفتم هجرت، حجاب هنوز واجب نبوده است. (یوسفی غروی).
- ↑ اشراقی، عباس، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ص ۴۵۶.