تمدن در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۸: خط ۸:


==مقدمه==
==مقدمه==
این واژه از اصل [[عربی]] "[[مدینه]]" گرفته شده و به معنای اقامت در [[شهر]] و خو گرفتن به [[اخلاق]] [[مردم]] آن به کار رفته است.<ref>التحقیق، ج ۱۱، ص ۵۵، «مدن».</ref> در [[فارسی]] نیز به معنای [[شهرنشینی]]، [[اخلاق]] شهری پیدا کردن و انتقال از حالت [[خشونت]]، توحش و [[جهل]] به ظرافت، [[انس]] و معرفتref>لغت‌نامه، ج ۴، ص ۶۱۰۹، «مدن».</ref> و در مقابل [[بادیه نشینی]]<ref>لغت نامه، ج ۳، ص ۳۸۳۶، «بداوت».</ref> و بربریت <ref> لغت نامه، ج ۳،  ص ۳۹۱۲، «بربریت».</ref> به کار رفته است. واژه‌های المَدنیّة، الحَضَر، الحضارة <ref>فرهنگ فرزان، ص ۲۷۳، «تمدن».</ref> و " Civilization "Oxford Advanced Learner¨s Dictionary<ref>.</ref> به ترتیب در عربی و لاتین برای رساندن مفهوم [[تمدن]] به کار می‌‌روند.
این واژه از اصل [[عربی]] "[[مدینه]]" گرفته شده و به معنای اقامت در [[شهر]] و خو گرفتن به [[اخلاق]] [[مردم]] آن به کار رفته است.<ref>التحقیق، ج ۱۱، ص ۵۵، «مدن».</ref> در [[فارسی]] نیز به معنای [[شهرنشینی]]، [[اخلاق]] شهری پیدا کردن و انتقال از حالت [[خشونت]]، توحش و [[جهل]] به ظرافت، [[انس]] و معرفتref>لغت‌نامه، ج ۴، ص ۶۱۰۹، «مدن».</ref> و در مقابل [[بادیه نشینی]]<ref>لغت نامه، ج ۳، ص ۳۸۳۶، «بداوت».</ref> و بربریت <ref> لغت نامه، ج ۳،  ص ۳۹۱۲، «بربریت».</ref> به کار رفته است. واژه‌های المَدنیّة، الحَضَر، الحضارة <ref>فرهنگ فرزان، ص ۲۷۳، «تمدن».</ref> و Civilization <ref>"Oxford Advanced Learner¨s Dictionary"</ref> به ترتیب در عربی و لاتین برای رساندن مفهوم [[تمدن]] به کار می‌‌روند.


گرچه مفهوم تمدن به طور عام از دیرباز وجود داشته و [[ابن خلدون]] با کلید واژه‌های "العمران" و "الحضارة" بدان پرداخته است؛<ref>نک: مقدمه ابن خلدون، برای نمونه: ص ۱۷۲؛ ۳۷۱؛ ۲۸۸ ـ ۲۹۰.</ref> ولی واژه و مفهوم اصطلاحی تمدن به معنای امروزی از قرن ۱۸ میلادی براساس دیدگاه انسان‌محور در [[مغرب زمین]] شکل گرفته<ref>پژوهش‌های علوم انسانی، ش ۴، «تأملاتی درباره انسان و آینده تمدن».</ref> و [[دانشمندان]] [[علوم اجتماعی]] تعریف‌هایی متفاوت از آن ارائه کرده‌اند؛<ref>نک: فرهنگ و تمدن اسلام و ایران، ج ۱، ص ۲۵ ـ ۲۷؛ التوحید، ش ۷۵، ص ۱۴ ـ ۱۶، «الحضارة الغربیة والحضارة الاسلامیه».</ref> گروه زیادی آن را مترادف با [[فرهنگ]] یا شکلی پیشرفته‌تر از آن دانسته و برخی دیگر حوزه معنایی آن دو را از یکدیگر جدا کرده‌اند.<ref>نک: دایرة المعارف علوم اجتماعی، ص ۹۵ ـ ۹۶؛ گفتگوی تمدن‌ها، ص ۹ ـ ۱۱.</ref> با وجود گوناگونی تعریف‌ها و [[دشواری]] ارائه تعریفی واحد از مفهوم تمدن، وجود سازمان و [[نظم اجتماعی]] و [[پیشرفت]] مادی و [[معنوی]] [[انسان]]، نقطه مشترک بسیاری از دیدگاه‌های دانشمندان [[علوم]] اجتماعی‌اند.
گرچه مفهوم تمدن به طور عام از دیرباز وجود داشته و [[ابن خلدون]] با کلید واژه‌های "العمران" و "الحضارة" بدان پرداخته است؛<ref>نک: مقدمه ابن خلدون، برای نمونه: ص ۱۷۲؛ ۳۷۱؛ ۲۸۸ ـ ۲۹۰.</ref> ولی واژه و مفهوم اصطلاحی تمدن به معنای امروزی از قرن ۱۸ میلادی براساس دیدگاه انسان‌محور در [[مغرب زمین]] شکل گرفته<ref>پژوهش‌های علوم انسانی، ش ۴، «تأملاتی درباره انسان و آینده تمدن».</ref> و [[دانشمندان]] [[علوم اجتماعی]] تعریف‌هایی متفاوت از آن ارائه کرده‌اند؛<ref>نک: فرهنگ و تمدن اسلام و ایران، ج ۱، ص ۲۵ ـ ۲۷؛ التوحید، ش ۷۵، ص ۱۴ ـ ۱۶، «الحضارة الغربیة والحضارة الاسلامیه».</ref> گروه زیادی آن را مترادف با [[فرهنگ]] یا شکلی پیشرفته‌تر از آن دانسته و برخی دیگر حوزه معنایی آن دو را از یکدیگر جدا کرده‌اند.<ref>نک: دایرة المعارف علوم اجتماعی، ص ۹۵ ـ ۹۶؛ گفتگوی تمدن‌ها، ص ۹ ـ ۱۱.</ref> با وجود گوناگونی تعریف‌ها و [[دشواری]] ارائه تعریفی واحد از مفهوم تمدن، وجود سازمان و [[نظم اجتماعی]] و [[پیشرفت]] مادی و [[معنوی]] [[انسان]]، نقطه مشترک بسیاری از دیدگاه‌های دانشمندان [[علوم]] اجتماعی‌اند.

نسخهٔ ‏۷ آوریل ۲۰۲۱، ساعت ۱۰:۱۹

متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث تمدن است. "تمدن" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

مقدمه

این واژه از اصل عربی "مدینه" گرفته شده و به معنای اقامت در شهر و خو گرفتن به اخلاق مردم آن به کار رفته است.[۱] در فارسی نیز به معنای شهرنشینی، اخلاق شهری پیدا کردن و انتقال از حالت خشونت، توحش و جهل به ظرافت، انس و معرفتref>لغت‌نامه، ج ۴، ص ۶۱۰۹، «مدن».</ref> و در مقابل بادیه نشینی[۲] و بربریت [۳] به کار رفته است. واژه‌های المَدنیّة، الحَضَر، الحضارة [۴] و Civilization [۵] به ترتیب در عربی و لاتین برای رساندن مفهوم تمدن به کار می‌‌روند.

گرچه مفهوم تمدن به طور عام از دیرباز وجود داشته و ابن خلدون با کلید واژه‌های "العمران" و "الحضارة" بدان پرداخته است؛[۶] ولی واژه و مفهوم اصطلاحی تمدن به معنای امروزی از قرن ۱۸ میلادی براساس دیدگاه انسان‌محور در مغرب زمین شکل گرفته[۷] و دانشمندان علوم اجتماعی تعریف‌هایی متفاوت از آن ارائه کرده‌اند؛[۸] گروه زیادی آن را مترادف با فرهنگ یا شکلی پیشرفته‌تر از آن دانسته و برخی دیگر حوزه معنایی آن دو را از یکدیگر جدا کرده‌اند.[۹] با وجود گوناگونی تعریف‌ها و دشواری ارائه تعریفی واحد از مفهوم تمدن، وجود سازمان و نظم اجتماعی و پیشرفت مادی و معنوی انسان، نقطه مشترک بسیاری از دیدگاه‌های دانشمندان علوم اجتماعی‌اند.

تمدن در مفهوم قوم شناختی گسترده خود مجموعه‌ای پیچیده است که شناخت، اعتقاد، هنر، اخلاق، قانون، رسم و هر نوع قابلیت و عادت دیگری را شامل می‌‌شود که به وسیله انسان به عنوان یک عضو جامعه کسب گردد.[۱۰] تمدن را نوعی خاص از پیشرفت مادی و معنوی می‌‌دانند که شامل مجموعه ای از پدیده‌های اجتماعی انتقال پذیر و دارای جهات مذهبی، اخلاقی، زیباشناختی، فنی یا علمی و مشترک در همه اجزای یک جامعه وسیع یا چندین جامعه مرتبط با یکدیگر است؛[۱۱] همچنین وجود مجموعه‌ای از دانش‌ها و فنون برای کنترل طبیعت و ساماندهی زندگی اجتماعی مبتنی بر تقسیم کار و در نتیجه پدید آمدن عناصر اقتصادی، قضایی، فرهنگی، اخلاقی و مذهبی لازم است، بر این اساس گرچه جوامع روستایی دارای فرهنگ‌اند؛ ولی تا شهر وجود نداشته باشد نمی‌توان از تمدن سخن گفت.[۱۲]

تمدن، اقتضای نظمی اجتماعی را دارد که در نتیجه آن خلاقیت فرهنگی امکانپذیر گردد و شامل ارکانی چون پیش بینی در امور اقتصادی، سازمان سیاسی، سنت‌های اخلاقی و کوشش در راه شناخت و گسترش هنر است. از نگاه تاریخ تمدن با بالا رفتن فرهنگ عمومی، فکر کشاورزی تولید می‌‌شود، با ساخت شهر، روحیه تجمل و خوشگذرانی پدید می‌‌آید و در محل برخورد راه‌های بازرگانی عقل‌ها بارور و خلاقیت آشکار شده، در نتیجه در پی رشد سجایای اخلاقی و شکوفایی دانش، هنر و ادبیات، شکل می‌‌گیرند.[۱۳]

از نگاه ابن خلدون، تمدن حالت اجتماعیانسان است [۱۴] و فرایند آن در انتقال از بداوت تحقق می‌‌یابد؛ اهل بادیه تنها به لوازم ضروری زندگی توجه می‌‌کنند؛ ولی شهرنشینان این مرحله را سپری کرده، به بهره‌های غیر ضروری و تجمل در شئون زندگی می‌‌پردازند، از این رو تمدن نهایت بادیه نشینی است و در پی آن پدید می‌‌آید.[۱۵] او تشکیل حکومت را برای رسیدن به این مرحله لازم می‌‌داند و معتقد است دولت با گردآوری مالیات از مردم و پخش آن در میان کارگزاران، سبب افزایش ثروت آنان شده و همین، زمینه تجمل و به تبع آن رشد صنعت و هنر را فراهم می‌‌کند.[۱۶] بدین ترتیب با گذشت زمان روش‌هایی منظم از زندگی، کار، دانش، صنعت، اداره شئون مملکت و فراهم کردن وسایل رفاه و آسایش مردم حاصل می‌‌شوند.[۱۷] روند رو به تکامل شئون یاد شده، به آنها نظام بخشیده و با تولید علم، رشد خرد جامعه را سبب می‌‌شود. او همچنین وجود نوعی عصبیت و همبستگی را برای شکل‌گیری حکومت و تمدن ضروری می‌‌داند.[۱۸]

در تفکیک میان تمدن و فرهنگ گفته شده که فرهنگ به جلوه‌های زندگی مانند دین، هنر، ادبیات و هدف‌های اخلاقی اختصاص دارد و تمدن شامل سازمان کامل جامعه و نظام‌های اجتماعی و فنون کار و ابزار مادی است که انسان برای تسلط بر شرایط زندگی خویش پدید می‌‌آورد.[۱۹] علامه جعفری ضمن تفکیک دو مفهوم یاد شده، با رویکردی ارزش مدارانه تمدن را تشکل هماهنگ انسان‌ها در حیات معقول به همراه روابط عادلانه و اشتراک همه افراد و گروه‌ها در پیشبرد اهداف مادی و معنوی انسان‌ها در همه ابعاد مثبت تعریف می‌‌کند؛[۲۰] ولی از دید او فرهنگ، روش‌هایی است که انسان‌ها برای کیفیت زندگی خود برمی گزینند و با گذشت زمان و کمک عوامل طبیعی، پدیده‌های روانی و رویدادهای اثرگذار در حیات یک جامعه پدید می‌‌آید[۲۱].[۲۲]

تمدن در شبه جزیره مقارن عصر نزول

طبیعت گرم، بیابانی و کم آب شبه جزیره عربستان، اوضاعی سخت و روحیه‌ای خشن برای عموم ساکنان آن به ویژه صحرانشینان پدید آورده بود. مراکز تجمع مردم عرب معمولاً کنار چشمه‌ها و چاه‌ها بود که محلی برای تهیه آب و غذا برای کاروان‌های تجاری نیز به شمار می‌‌رفت. شرایط یاد شده زمینه کشاورزی را به عنوان اصل تمدن [۲۳] در بسیاری مناطق از آنان گرفته و اقتصاد عرب بیشتر به تجارت تکیه داشت.[۲۴]

وجود عقاید و رفتارهای ابتدایی همچون:

  1. شرک ﴿قُلْ أَيُّ شَيْءٍ أَكْبَرُ شَهَادَةً قُلِ اللَّهُ شَهِيدٌ بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَأُوحِيَ إِلَيَّ هَذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَمَنْ بَلَغَ أَئِنَّكُمْ لَتَشْهَدُونَ أَنَّ مَعَ اللَّهِ آلِهَةً أُخْرَى قُلْ لَا أَشْهَدُ قُلْ إِنَّمَا هُوَ إِلَهٌ وَاحِدٌ وَإِنَّنِي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ[۲۵]؛ ﴿إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ عِبَادٌ أَمْثَالُكُمْ فَادْعُوهُمْ فَلْيَسْتَجِيبُوا لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ[۲۶]، ﴿أَلَهُمْ أَرْجُلٌ يَمْشُونَ بِهَا أَمْ لَهُمْ أَيْدٍ يَبْطِشُونَ بِهَا أَمْ لَهُمْ أَعْيُنٌ يُبْصِرُونَ بِهَا أَمْ لَهُمْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا قُلِ ادْعُوا شُرَكَاءَكُمْ ثُمَّ كِيدُونِ فَلَا تُنْظِرُونِ[۲۷]،
  2. انکار زندگی دوباره ﴿وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاءِ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَلَئِنْ قُلْتَ إِنَّكُمْ مَبْعُوثُونَ مِنْ بَعْدِ الْمَوْتِ لَيَقُولَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ[۲۸]،
  3. فرزند کشی ﴿وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلَاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَإِيَّاكُمْ إِنَّ قَتْلَهُمْ كَانَ خِطْئًا كَبِيرًا[۲۹] و نیز تکیه بر سنت‌های قبیله‌ای و آداب و رسوم پدران و اجداد ﴿وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ شَيْئًا وَلَا يَهْتَدُونَ[۳۰]؛ ﴿بَلْ قَالُوا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَى أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِمْ مُهْتَدُونَ[۳۱].[۳۲] آنان را از داشتن فرهنگی تمدنی محروم ساخته بود. نظام اخلاقی عرب هم بر عاطفه‌ای نامعقول [۳۳] مبتنی بود. مجموعه عوامل فوق از تشکیل حکومت‌های بزرگ در این منطقه مانع شده و شهرنشینان برای حفظ جان خود از تعرض دشمنان، به جلب حمایت مردم بادیه و ایجاد پیوندی محکم با آنان اهتمام می‌ورزیدند.[۳۴] خط و الفبا گسترش چندانی در مناطق زیادی از شبه جزیره نداشت [۳۵] و در عصر نزول، خط صورتی ابتدایی داشت و فاقد نقطه و علامت بود.[۳۶]

برخلاف حالت عمومی جزیرة العرب، در بخش‌هایی از آن وجود آثار تمدنی گزارش شده است؛ یمن و حَضْرَموت در جنوب و مناطقی از شمال شبه جزیره از تشکیلات حکومتی، شهرهایی با دیوارها و ساختمان‌های بلند و سازمان‌های دینی عهده دار امور روحی و دینی مردم برخوردار بودند.[۳۷] افزون بر این، تمدن‌های مهم زمان، فارس و بابل در شمال شرق، روم در شمال، مصر در شمال غرب و یمن در جنوب، شبه جزیره عرب را در برگرفته بودند.[۳۸] در ابتدای قرن هفتم میلادی بروز جنگ‌های ایران و روم و رقابت برای به دست آوردن یمن، راه‌های تجاری آسیا، اروپا و افریقا را دستخوش تغییر قرار داده و آن را در انحصار مکه درآورده بود.[۳۹] بر اثر این ارتباط و نیز سفرهای بازرگانان مکه،[۴۰] مردم این شهر به خوبی با تمدن‌های یاد شده و نیز اخبار مربوط به تمدن‌های پیشین آشنا بودند. قرآن به این آشنایی اشاره کرده ﴿وَمَا تَأْتِيهِمْ مِنْ آيَةٍ مِنْ آيَاتِ رَبِّهِمْ إِلَّا كَانُوا عَنْهَا مُعْرِضِينَ[۴۱] و اساساً در بسیاری از آیات با دیدی انتقادی به بررسی آنها می‌‌پردازد. گرچه مناطق بیابانی شبه جزیره عرب به خودی خود همه عوامل شکل‌گیری یک تمدن را نداشت؛ ولی شرایط پیش آمده برای شبه جزیره و به ویژه حجاز زمینه مناسبی را برای ظهور دینی جدید و گسترش و تعامل آن با دیگر مناطق تمدنی فراهم کردند.

در مکه و با آغاز بعثت و دعوت پیامبراکرم(ص)، زمینه‌های تمدن اسلامی برپایه قرآن شکل گرفت. در گام نخست عمدتاً به باورها و اعتقادات مردم درباره جهان هستی توجه شد و انواع شیوه‌های دعوت از توجه دادن به طبیعت، حوادث تاریخ و بیان سرگذشت اقوام و پیامبران پیشین تا بیان حکومت‌ها، مَثَل‌ها و استفاده از بشارت و هشدار به کار گرفته شدند.

با هجرت مسلمانان به مدینه[۴۲] و برپایی حکومت و وجود فضای امن در این شهر، بسترهای تمدن جدید بیشتر فراهم گردید. قرآن در این دوره ضمن ادامه روش پیشین، با بیان اصول اخلاقی و سیاسی و اقتصادی بر پایه توحید، ابعاد تمدنی اسلام را پایه ریزی کرد.[۴۳]

یادکرد قرآن از تمدن‌های پیشین

در آیات فراوانی ضمن یادکرد از جوامع متمدن گذشته، به بهره‌مندی آنان از امکانات مادی و نشانه‌های تمدن اشاره شده است؛ حکومت سلیمان ﴿قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِي وَهَبْ لِي مُلْكًا لَا يَنْبَغِي لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِي إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ[۴۴]، ساختن تندیس‌ها و تمثال‌های بدیع و برج برای وی توسط جنیان ﴿يَعْمَلُونَ لَهُ مَا يَشَاءُ مِنْ مَحَارِيبَ وَتَمَاثِيلَ وَجِفَانٍ كَالْجَوَابِ وَقُدُورٍ رَاسِيَاتٍ اعْمَلُوا آلَ دَاوُودَ شُكْرًا وَقَلِيلٌ مِنْ عِبَادِيَ الشَّكُورُ[۴۵].[۴۶]، صنعت ذوب فلزات توسط ذوالقرنین ﴿آتُونِي زُبَرَ الْحَدِيدِ حَتَّى إِذَا سَاوَى بَيْنَ الصَّدَفَيْنِ قَالَ انْفُخُوا حَتَّى إِذَا جَعَلَهُ نَارًا قَالَ آتُونِي أُفْرِغْ عَلَيْهِ قِطْرًا[۴۷]، سدسازی قوم سبأ ﴿فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ سَيْلَ الْعَرِمِ وَبَدَّلْنَاهُمْ بِجَنَّتَيْهِمْ جَنَّتَيْنِ ذَوَاتَيْ أُكُلٍ خَمْطٍ وَأَثْلٍ وَشَيْءٍ مِنْ سِدْرٍ قَلِيلٍ[۴۸].[۴۹] و ساختمان‌سازی قوم ثمود ﴿وَاذْكُرُوا إِذْ جَعَلَكُمْ خُلَفَاءَ مِنْ بَعْدِ عَادٍ وَبَوَّأَكُمْ فِي الْأَرْضِ تَتَّخِذُونَ مِنْ سُهُولِهَا قُصُورًا وَتَنْحِتُونَ الْجِبَالَ بُيُوتًا فَاذْكُرُوا آلَاءَ اللَّهِ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ[۵۰] نمونه‌هایی ازاین دست هستند. در مقابل، آیاتی نیز از ساکنان شرق و شمال سرزمین پیش روی ذوالقرنین یاد می‌‌کنند ﴿حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَغْرُبُ فِي عَيْنٍ حَمِئَةٍ وَوَجَدَ عِنْدَهَا قَوْمًا قُلْنَا يَا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِمَّا أَنْ تُعَذِّبَ وَإِمَّا أَنْ تَتَّخِذَ فِيهِمْ حُسْنًا[۵۱]، ﴿حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَطْلُعُ عَلَى قَوْمٍ لَمْ نَجْعَلْ لَهُمْ مِنْ دُونِهَا سِتْرًا[۵۲]، ﴿حَتَّى إِذَا بَلَغَ بَيْنَ السَّدَّيْنِ وَجَدَ مِنْ دُونِهِمَا قَوْمًا لَا يَكَادُونَ يَفْقَهُونَ قَوْلًا[۵۳] که از داشتن زندگی تمدنی بی‌بهره بودند.[۵۴] در مواردی هم با بیانی کلی و بدون یادکردن از تمدنی خاص به مقوله تمدن از دو جنبه آسیب‌شناسی ﴿وَمَا كَانَ رَبُّكَ مُهْلِكَ الْقُرَى حَتَّى يَبْعَثَ فِي أُمِّهَا رَسُولًا يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِنَا وَمَا كُنَّا مُهْلِكِي الْقُرَى إِلَّا وَأَهْلُهَا ظَالِمُونَ[۵۵] و شکوفایی ﴿وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ[۵۶] پرداخته‌اند.

نگاه قرآن به تمدن‌های پیشین غالباً انتقادی و آسیب شناسانه است و از انسان‌ها می‌‌خواهد با گردش در زمین از سرنوشت اقوام پیشین عبرت گرفته ﴿قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِكُمْ سُنَنٌ فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ[۵۷]؛ ﴿قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ ثُمَّ انْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ[۵۸]، به اصلاح خود بپردازند.[۵۹]


بسیاری از تمدن‌ها با وجود توان بالا و بهره‌مندی از امکانات مادی ﴿أَوَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ كَانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَأَثَارُوا الْأَرْضَ وَعَمَرُوهَا أَكْثَرَ مِمَّا عَمَرُوهَا وَجَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا كَانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَلَكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ[۶۰]، ﴿أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ كَانُوا أَكْثَرَ مِنْهُمْ وَأَشَدَّ قُوَّةً وَآثَارًا فِي الْأَرْضِ فَمَا أَغْنَى عَنْهُمْ مَا كَانُوا يَكْسِبُونَ[۶۱]، به سبب عواملی همچون شرک ﴿أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الأَرْضِ فَيَنظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ كَانُوا أَكْثَرَ مِنْهُمْ وَأَشَدَّ قُوَّةً وَآثَارًا فِي الأَرْضِ فَمَا أَغْنَى عَنْهُم مَّا كَانُوا يَكْسِبُونَ فَلَمَّا جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَرِحُوا بِمَا عِندَهُم مِّنَ الْعِلْمِ وَحَاقَ بِهِم مَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُون فَلَمَّا رَأَوْا بَأْسَنَا قَالُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَحْدَهُ وَكَفَرْنَا بِمَا كُنَّا بِهِ مُشْرِكِينَ[۶۲]، سرکشی و فساد ﴿وَفِرْعَوْنَ ذِي الأَوْتَادِ الَّذِينَ طَغَوْا فِي الْبِلادِ فَأَكْثَرُوا فِيهَا الْفَسَادَ فَصَبَّ عَلَيْهِمْ رَبُّكَ سَوْطَ عَذَابٍ[۶۳]، اشرافیگری و خوشگذرانی ﴿وَكَمْ أَهْلَكْنَا مِنْ قَرْيَةٍ بَطِرَتْ مَعِيشَتَهَا فَتِلْكَ مَسَاكِنُهُمْ لَمْ تُسْكَنْ مِنْ بَعْدِهِمْ إِلَّا قَلِيلًا وَكُنَّا نَحْنُ الْوَارِثِينَ[۶۴]، کفران نعمت ﴿لَقَدْ كَانَ لِسَبَإٍ فِي مَسْكَنِهِمْ آيَةٌ جَنَّتَانِ عَن يَمِينٍ وَشِمَالٍ كُلُوا مِن رِّزْقِ رَبِّكُمْ وَاشْكُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَرَبٌّ غَفُورٌ فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ سَيْلَ الْعَرِمِ وَبَدَّلْنَاهُم بِجَنَّتَيْهِمْ جَنَّتَيْنِ ذَوَاتَى أُكُلٍ خَمْطٍ وَأَثْلٍ وَشَيْءٍ مِّن سِدْرٍ قَلِيلٍ ذَلِكَ جَزَيْنَاهُم بِمَا كَفَرُوا وَهَلْ نُجَازِي إِلاَّ الْكَفُورَ [۶۵]، فسق ﴿وَإِذَا أَرَدْنَا أَنْ نُهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِيهَا فَفَسَقُوا فِيهَا فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِيرًا[۶۶] و ظلم ﴿وَكَذَلِكَ أَخْذُ رَبِّكَ إِذَا أَخَذَ الْقُرَى وَهِيَ ظَالِمَةٌ إِنَّ أَخْذَهُ أَلِيمٌ شَدِيدٌ[۶۷]؛ ﴿فَكَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَاهَا وَهِيَ ظَالِمَةٌ فَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا وَبِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ وَقَصْرٍ مَشِيدٍ[۶۸]؛ ﴿وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ فَلَبِثَ فِيهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمْسِينَ عَامًا فَأَخَذَهُمُ الطُّوفَانُ وَهُمْ ظَالِمُونَ[۶۹] بر اساس سنت و اراده خداوند از بین رفته‌اند.

در برخی دیگر از آیات، با بیانی کلی و بدون یادکرد از تمدنی خاص ظلم تنها دلیل نابودی تمدن‌ها دانسته شده است: ﴿وَمَا كَانَ رَبُّكَ مُهْلِكَ الْقُرَى حَتَّى يَبْعَثَ فِي أُمِّهَا رَسُولًا يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِنَا وَمَا كُنَّا مُهْلِكِي الْقُرَى إِلَّا وَأَهْلُهَا ظَالِمُونَ[۷۰] در این صورت ظلم معنایی وسیع خواهد داشت و انواع و گونه‌های مختلف فردی و اجتماعی را شامل خواهد شد. از دیدگاه ابن خلدون، پیامد رفتار ظالمانه از بین رفتن انگیزه مردم برای کار و تلاش و در نتیجه نابودی آبادانی است.[۷۱] علامه جعفری نیز در بررسی آیات یاد شده ظلم را در برابر عدالت و به معنای وسیع هرگونه تجاوز به حیات معقول انسان می‌‌داند. وی اجازه برای نادیده گرفتن حق خود از سوی دیگران، ایجاد خفقان و رکود فکری در دیگر انسان‌ها، از دست دادن فرصت‌های پدید آمده برای خدمت به مردم یا سوء استفاده از آن و... را از مصادیق ظلم برمی شمارد.[۷۲] از سوی دیگر، قرآن ایمان و تقوا را سبب نزول برکات و رحمت‌های خدا، تکمیل زندگی بشر و رسیدن به درجات بالای تمدن می‌‌داند: ﴿وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ[۷۳] یادکرد قرآن از تمدن سلیمان نمونه‌ای از این مطلب است.[۷۴]

نظام تمدن قرآنی

قرآن در ابعاد مختلف به پالایش دستاوردهای تمدنی پیشین و تأسیس عناصر جدید تمدنیدست زد که سرانجام آن پیدایش تمدن اسلامی در سال‌های بعد بود. نظام تمدن اسلامی بر پایه ارکان و عناصر گوناگونی استوار گردید که تعالیم قرآن در ایجاد آنها تأثیر فراوان داشته است.[۷۵]

عقاید

قرآن آموزه توحید را سنگ بنای تمدن اسلامی و منشأ پیدایش همه مظاهر تمدن بشری را خداوند می‌‌شناسد.[۷۶] در نگاه قرآن از یک سو خداوند سرچشمه همه خیرات و پروردگار جهان است. در بسیاری از آیات آفرینش زمینه‌ها و عوامل طبیعی و معنوی تمدن مانند باران ﴿الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ فِرَاشًا وَالسَّمَاءَ بِنَاءً وَأَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَكُمْ فَلَا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْدَادًا وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ[۷۷]، باغ‌ها ﴿وَهُوَ الَّذِي أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ نَبَاتَ كُلِّ شَيْءٍ فَأَخْرَجْنَا مِنْهُ خَضِرًا نُخْرِجُ مِنْهُ حَبًّا مُتَرَاكِبًا وَمِنَ النَّخْلِ مِنْ طَلْعِهَا قِنْوَانٌ دَانِيَةٌ وَجَنَّاتٍ مِنْ أَعْنَابٍ وَالزَّيْتُونَ وَالرُّمَّانَ مُشْتَبِهًا وَغَيْرَ مُتَشَابِهٍ انْظُرُوا إِلَى ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَيَنْعِهِ إِنَّ فِي ذَلِكُمْ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ[۷۸]، انواع غذاها، گیاهان، درختان ﴿فَلْيَنظُرِ الإِنسَانُ إِلَى طَعَامِهِ أَنَّا صَبَبْنَا الْمَاء صَبًّا ثُمَّ شَقَقْنَا الأَرْضَ شَقًّا فَأَنبَتْنَا فِيهَا حَبًّا وَعِنَبًا وَقَضْبًا وَزَيْتُونًا وَنَخْلا وَحَدَائِقَ غُلْبًا وَفَاكِهَةً وَأَبًّا مَّتَاعًا لَّكُمْ وَلِأَنْعَامِكُمْ [۷۹]، علم و معرفت و توان انتقال آن به دیگر نسل‌ها ﴿الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ عَلَّمَ الإِنسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ [۸۰] .[۸۱] به خدا نسبت داده می‌‌شود. خداست که انسان را آفریده و توان آباد کردن زمین را به او بخشیده است: وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللَّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ هُوَ أَنشَأَكُم مِّنَ الأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُّجِيبٌ ، از این رو قرآن در یاد کرد از تمدن‌های پیشین، محور دعوت پیامبران را توحید و مبارزه با شرک معرفی می‌‌کند. از سوی دیگر براساس آموزه‌های کرامت انسان، استعدادهای ویژه، برتریش بر دیگر موجودات ﴿وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلًا[۸۲].[۸۳] جانشینی او از طرف خدا بر زمین (بقره / ۲، ۳۰)[۸۴] و بنده خدا بودنش ﴿إِنَّ اللَّهَ رَبِّي وَرَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ[۸۵]؛ ﴿وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ[۸۶]، مسئولیت آبادانی آن به وی واگذار می‌‌شود. انسان مسلمان نیز پدیده‌های طبیعی را آیه خدا و مقدس می‌‌داند و از همین رو با هماهنگی کامل با طبیعت اطرافش زندگی می‌‌کند.[۸۷] خدا قدرت ﴿يَكَادُ الْبَرْقُ يَخْطَفُ أَبْصَارَهُمْ كُلَّمَا أَضَاءَ لَهُمْ مَشَوْا فِيهِ وَإِذَا أَظْلَمَ عَلَيْهِمْ قَامُوا وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَأَبْصَارِهِمْ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ[۸۸] و عدالت ﴿شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ وَالْمَلائِكَةُ وَأُوْلُواْ الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ[۸۹] دارد. در همان حال مهربان ﴿وَاسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي رَحِيمٌ وَدُودٌ[۹۰] نیز هست. همه سوره‌های قرآن جز "توبه" با وصف او به بخشندگی و مهربانی آغاز می‌‌شوند. علم او نیز به همه چیز احاطه دارد. ﴿أَلَا إِنَّهُمْ فِي مِرْيَةٍ مِنْ لِقَاءِ رَبِّهِمْ أَلَا إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ مُحِيطٌ[۹۱] قرآن از یک سو با تأکید بر حنیفیت ﴿قُلْ إِنَّنِي هَدَانِي رَبِّي إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ دِينًا قِيَمًا مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ[۹۲] که ویژگی ادیان ابراهیمی است و پذیرش اصول توحید، نبوت و روز حساب، اسلام را ادامه رسالت پیامبران الهی، و ایمان به پیامبران پیشین را از اصول مسلم خود می‌‌داند. ﴿قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْنَا وَمَا أُنْزِلَ إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِيَ مُوسَى وَعِيسَى وَمَا أُوتِيَ النَّبِيُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ[۹۳]، ﴿قُلْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنْزِلَ عَلَيْنَا وَمَا أُنْزِلَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِيَ مُوسَى وَعِيسَى وَالنَّبِيُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ[۹۴] از سوی دیگر خاتمیت ﴿مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا[۹۵] خود را نیز اعلام می‌‌دارد. دو ویژگی یاد شده دین اسلام را جهانی کرده،[۹۶] زمینه تعامل آن را با دیگر ادیان فراهم می‌‌کند، از این رو اهل کتاب را به خداپرستی و دوری از شرک دعوت می‌‌کند. ﴿قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ[۹۷] البته در بعضی عقاید مانند به صلیب کشیده شدن عیسی(ع) ﴿وَقَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِيحَ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ اللَّهِ وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ وَإِنَّ الَّذِينَ اخْتَلَفُوا فِيهِ لَفِي شَكٍّ مِنْهُ مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلَّا اتِّبَاعَ الظَّنِّ وَمَا قَتَلُوهُ يَقِينًا[۹۸] با پیروان دیگر کتاب‌ها مخالفت میورزد، با این حال در قرآن از اجبار دیگران در انتخاب عقیده پرهیز و منع شده است ﴿لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ[۹۹] و درگیری با غیر مسلمانان به مواردی مانند نقض پیمان ﴿الَّذِينَ عَاهَدتَّ مِنْهُمْ ثُمَّ يَنقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِي كُلِّ مَرَّةٍ وَهُمْ لاَ يَتَّقُونَ فَإِمَّا تَثْقَفَنَّهُمْ فِي الْحَرْبِ فَشَرِّدْ بِهِم مَّنْ خَلْفَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِن قَوْمٍ خِيَانَةً فَانبِذْ إِلَيْهِمْ عَلَى سَوَاء إِنَّ اللَّهَ لاَ يُحِبُّ الْخَائِنِينَ [۱۰۰]؛ ﴿وَإِنْ نَكَثُوا أَيْمَانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَطَعَنُوا فِي دِينِكُمْ فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لَا أَيْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَنْتَهُونَ[۱۰۱]، ﴿أَلَا تُقَاتِلُونَ قَوْمًا نَكَثُوا أَيْمَانَهُمْ وَهَمُّوا بِإِخْرَاجِ الرَّسُولِ وَهُمْ بَدَءُوكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ أَتَخْشَوْنَهُمْ فَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَوْهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ[۱۰۲] و فتنه انگیزی (﴿وَقَاتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَلاَ تَعْتَدُواْ إِنَّ اللَّهَ لاَ يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُم مِّنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ وَلاَ تُقَاتِلُوهُمْ عِندَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتَّى يُقَاتِلُوكُمْ فِيهِ فَإِن قَاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ كَذَلِكَ جَزَاء الْكَافِرِينَ فَإِنِ انتَهَوْا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ [۱۰۳]؛ ﴿وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَإِنَّ اللَّهَ بِمَا يَعْمَلُونَ بَصِيرٌ[۱۰۴] محدود شده که برای حفظ نظم جامعه و رفاه و امنیت آن ضروری است [۱۰۵].[۱۰۶]

اخلاق

نظام اخلاقی قرآن بر پایه اعتقاد به اراده مطلق خدا و معاد استوار است. هدف قرآن اصلاح کامل شکل زندگی بر پایه از بین بردن آداب جاهلی و جایگزین کردن اخلاق و رفتار بر شالوده توحید است، از این رو در بسیاری موارد به کلی از کیش اعراب بریده یا برخی از فضیلت‌های برجسته آنها را به صورتی سازگار با توحید در می‌‌آورد. در واقع آیات وحی اصطلاحات و کلید واژه‌های جاهلیت را دستخوش تغییر قرار داده، برخی را گسترده، بعضی را محدود کرده و شماری را به کلی دگرگون می‌‌کند؛ برای نمونه سخاوت و مهمان نوازی به شکل افراطی و بر اساس میل به خودنمایی یا انگیزه ای آنی، دو ویژگی برجسته عرب * بودند. قرآن با معتدل و معقول کردن میزان انفاق از یک سو (فرقان/ ۲۵، ۶۷؛ اسراء / ۱۷، ۲۹) و نیز بنیان نهادن آن بر ایمان و پاداش قیامت (حدید / ۵۷، ۷) از سوی دیگر، کیفیت و کمیت عادت مردم زمان خود را دستخوش تغییر قرار داد. [۱۰۷] عرب خوی انتقامجویی داشت و معمولاً در انتقام گرفتن از حد می‌‌گذشت، از این رو مجازات و قصاص را تنها به میزان جرم جایز دانست، با این حال به کسانی که خطای دیگران را نادیده می‌‌گیرند نوید پاداش ویژه داد: «و جَزؤُا سَیِّئَة سَیِّئَةٌ مِثلُها فَمَن عَفا واَصلَحَ فَاَجرُهُ عَلَی اللّهِ.»...(شوری / ۴۲، ۴۰؛ نیز نک: بقره / ۲، ۱۹۴؛ نور / ۲۴، ۲۲) قرآن نگاه لذت جویانه به زندگی و مبتنی بر انکار جاودانگی (انعام / ۶، ۲۹؛ جاثیه / ۴۵، ۲۴) را رد کرده، شوق و تلاش ناشی از آگاهی به قیامت را جایگزین آن ساخت: «... لِیَجزِیَ الَّذینَ ءامَنوا وعَمِلوا الصّــلِحـتِ بِالقِسطِ.»...(یونس / ۱۰، ۴؛ نیز نک: انعام / ۶، ۱۶۰؛ نحل / ۱۶، ۳۱) [۱۰۸] در واقع اخلاقیات مربوط به این جهان به خودی خود یک نظام جامع و مانع نیست. تنها مقصدنهایی جهان [۱۰۹] و به تعبیر دیگر ایمان به زندگی پس از مرگ و ترس از کیفر و امید به پاداش [۱۱۰] است که بنیان آن را تعیین می‌‌کند. بر این اساس تعابیر متضاد «اَصحـبُ الجَنَّةِ» و «اَصحـبُ النّارِ»(برای نمونه: یونس / ۱۰، ۲۶ ـ ۲۷؛ حشر / ۵۹، ۲۰) و مانند آنها در یک دوگانگی بنیادین اخلاقی بیانگر شاخص‌های نیک و بد در این جهان‌اند. افزون بر این، در دستگاه اخلاقی قرآن، انسان مسئول افعال خویش است (انعام / ۶، ۱۶۴) و اثر کار خوب یا بد هرکس مستقیماً به خود او می‌‌رسد (اسراء / ۱۷، ۷، گرچه ظاهراً برای دیگران انجام شده باشد. [۱۱۱] آیات وحی ارتباط انسان‌ها با یکدیگر را بر پایه عدالت و نیکی به همنوع تعریف کرد (نحل / ۱۶، ۹۰) [۱۱۲] و از بی عدالتی به دیگران حتی دشمنان برحذر داشت. (مائده / ۵، ۸) اساس برتری را نیز تقوا دانست نه نژاد و قوم. (حجرات / ۴۹، ۱۳) [۱۱۳] در حوزه دوستی و همکاری، به افقی فراتر از حد معمول توجه کرد و افزون بر تشویق به همیاری در نیکوکاری و پرهیزگاری (مائده / ۵، ۲) همه کسانی را که به اصل ایمان باور دارند برادر نامید: «اِنَّمَا المُؤمِنونَ اِخوَةٌ».(حجرات / ۴۹، ۱۰) در مقابل، مؤمنان را از دوستی با غیر اهل ایمان(مائده / ۵، ۵۱) گرچه پدر و برادر باشند (توبه / ۹، ۲۳) به شدت نهی کرد. در عین حال نیکی کردن و عدالتورزی نسبت به کسانی را که از در جنگ با مسلمانان درنیامده‌اند ممنوع نساخت، بلکه به آن سفارش نیز کرد: «لا یَنهـکُمُ اللّهُ عَنِ الَّذینَ لَم یُقـتِلوکُم فِی الدّینِ ولَم یُخرِجوکُم مِن دیـرِکُم اَن تَبَرّوهُم وتُقسِطو ا اِلَیهِم».(ممتحنه / ۶۰، ۸) در نتیجه نگرش متسامحانه اسلام در روابط اجتماعی، مسلمانان از دستاوردهای تمدنی غیر مسلمانان بهره برده و عناصر مفید آن را در تمدن اسلامی وارد کردند. فرایند همسان‌سازی و اسلامی کردن عناصر غیر اسلامی در دوره‌های بعد و در ارتباط با اندیشه‌های یونانی، ایرانی، هندی و غربی انجام گرفته است[۱۱۴].[۱۱۵]

اقتصاد

قرآن مالکیت حقیقی همه اشیاء را از آن خدا می‌‌داند (آل عمران / ۳، ۱۰۹، ۱۲۹)؛ [۱۱۶] ولی حق مالکیت اعتباری و دنیوی انسان را به رسمیت می‌‌شناسد، از این رو مال و کار دیگران محترم است و کسی حق ندارد از آن به شکل ناعادلانه بهره ببرد: «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا لا تَأکُلوا اَمولَکُم بَینَکُم بِالبـطِـلِ اِلاّ اَن تَکونَ تِجـرَةً عَن تَراض مِنکُم.»...(نساء / ۴، ۲۹) [۱۱۷] افزون بر این قرآن بر رعایت اخلاق کار و تجارت از سوی مسلمانان تأکید می‌‌کند و از آنان می‌‌خواهد در همه معاملات به شرایطی که معامله براساس آنها انجام گرفته پایبند باشند: «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اَوفوا بِالعُقود».(مائده / ۵، ۱) [۱۱۸] در بسیاری دیگر از آیات نیز احکام وقوانین زندگی اقتصادی مسلمانان بیان شده‌اند. ارث (برای نمونه: نساء / ۴، ۱۱ ـ ۱۲)، مالیات‌های دینی مانند خمس (انفال / ۸، ۴۱)، مخالفت با مال اندوزی (توبه / ۹، ۳۴) و منع رباخواری (آل عمران / ۳، ۱۳۰) از این جمله‌اند.[۱۱۹]

سیاست

قرآن نظام سیاسی ویژه ای را برای حکومت با همه جزئیاتش تعیین نمی‌کند؛ ولی حوزه سیاست را از دین جدا نمی‌داند و نگاهی کلی نسبت به چارچوب حکومت متناسب با اهداف هدایتی‌اش دارد. [۱۲۰] اصولی که ارائه می‌‌کند در راستای هدف تحقق حکومت الهی‌اند و مقصود از فرستادن پیامبران(ع)، قیام مردم برای برپایی عدالت بیان می‌‌شود: «لَقَد اَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَیِّنـتِ واَنزَلنا مَعَهُمُ الکِتـبَ والمیزانَ لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ».(حدید / ۵۷، ۲۵) قرآن اصل «شورا» را به عنوان یک مهم پذیرفته و بر آن تأکید کرده است. (آل عمران / ۳، ۱۵۹) از نظر قرآن هریک از افراد جامعه برای تحقق حاکمیت فرمان خدا نسبت به دیگران مسئولیت دارد، از این رو آیات، امر به معروف و نهی از منکر را فریضه می‌‌دانند. (آل عمران / ۳، ۱۰۴، ۱۱۰) به دستور قرآن، مسلمانان بایستی برای دفاع از خود در برابر دشمنان آماده باشند: «و اَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّة ومِن رِباطِ الخَیلِ تُرهِبونَ بِهِ عَدُوَّ اللّهِ وعَدُوَّکُم»(انفال / ۸، ۶۰؛ نیز: آل عمران / ۳، ۲۰۰).[۱۲۱]

حقوق و قوانین

در نگاهی دیگر، قرآن برای حفظ نظام جامعه و جلوگیری از فساد نوع بشر، احکام اجتماعی ویژه ای وضع کرده،[۱۲۲] در مواردی به اصلاح قوانین دشوار و دست و پاگیر می‌‌پردازد (اعراف / ۷، ۱۵۷)، از این رو قتل (مائده / ۵، ۳۲)، زنا (اسراء / ۱۷، ۳۲)، اسراف (اعراف / ۷، ۳۱)، ظلم (نساء / ۴، ۳۰؛ شوری / ۴۲، ۴۰) و... را ممنوع و برای ازدواج، طلاق، حدود، دیات و... احکامی معین می‌‌کند.[۱۲۳] زنان و مردان را به رعایت عفاف (نور / ۲۴، ۳۰ ـ ۳۳) توصیه و رسم جاهلی فرزندکشی (انعام / ۶، ۱۵۱؛ اسراء / ۱۷، ۳۱) را برمی اندازد. به مبارزه با تفکر نادرست درباره زن پرداخته، آنان را از داشتن ثروت (نساء / ۴، ۳۲) و ارث (نساء / ۴، ۱۱ ـ ۱۲) بهره مند می‌‌سازد. این قوانین برای مخاطبانش فوق العاده تازگی داشت. قوانین اخلاقی جدید، مخاطب اولیه قرآن را تا اندازه ای دگرگون کرد که علقه‌های خویشاوندی و قبیله ای را کنار نهاد و پیام‌هایی مانند برادری مؤمنان را پذیرفت. قرآن با ارائه الگویی جدید از رابطه خدا و بشر و ایده پرستش و... در یک سیستم پیچیده از ترکیب ایمان و عمل، عرفی متفاوت از زمان خود ترسیم کرد.[۱۲۴] گرچه روش‌های زندگی همچون خوراک و پوشاک با گذشت زمان تغییر می‌‌کنند؛ ولی اصولی که قرآن عرضه داشت برای همیشه باقی ماند. همین اصول ثابت بود که زمینه را برای اصلاح در دوره‌های بعدی فراهم ساخت. نمونه روشن چنین تغییری را می‌‌توان در رخت بربستن بردگی در زمان‌های بعدی دانست. افزون بر این در قرآن راه‌های اصلی آزادی و استقلال، بدون آسیب دیدن توانایی‌های انسان برای تولید و پیشرفت بیان شده‌اند [۱۲۵].[۱۲۶]

بازتاب تعالیم قرآن در تمدن اسلامی

قرآن افزون بر نظام ویژه ای که برای تمدن اسلامی ارائه می‌‌کند به گونه ای ملموس در جنبه‌های مختلف دوره‌های تمدن و زندگی اجتماعی مسلمانان اثرگذار بوده است. البته بیان این نکته لازم است که میان جامعه مطلوب قرآنی با جامعه تاریخی اسلامی همواره تفاوت‌هایی بوده و همه اصول بیان شده در کلام وحی در جوامع مسلمانان به اجرا درنیامده است[۱۲۷].[۱۲۸]

زندگی عمومی

مسلمانان به قرآن بسیار احترام می‌‌گذارند. آنان بدون وضو به خط آن دست نمی‌زنند و معمولا برای تلاوت وضو می‌‌گیرند. آیات قرآن به فرهنگ عمومی مردم رسوخ کرده است. به کار بردن عبارات قرآنی مانند «بسم الله الرحمن الرحیم»(نمل / ۲۷، ۳۰، «الحمد لله»(حمد۱ / ۱)، «إن شاء الله»(کهف / ۱۸، ۲۴)، «سلم علیکم»(زمر / ۳۹، ۷۳) در گفت و گوها از سوی مسلمانان گواه این مدعاست. [۱۲۹] تعیین ملاک تقوا برای برتری انسان‌ها سبب شده تا گروه‌های مختلف نژادی در سراسر عالم به اسلام گرایش داشته باشند. برخلاف تفاوت‌های فرهنگی و عقیدتی، قرآن همواره عامل وحدت و اشتراک همه مسلمانان بوده است؛[۱۳۰] برای نمونه آنان در سراسر جهان قرآن را به زبان عربی می‌‌خوانند. [۱۳۱] در بسیاری از مناطق در مجالس یادبود درگذشتگان، مهمانان نسخه‌های چاپ شده قرآن را قرائت می‌‌کنند؛ همچنین کشورهای اسلامی مسابقات قرآن برگزار کرده و بدین گونه به نگهداری و ترویج روش‌های ویژه خود در فن قرائت می‌‌پردازند. در نگاهی دیگر با پیشرفت و دگرگونی رسانه‌ها حضور قرآن در جامعه شکل جدیدی به خود می‌‌گیرد. در بسیاری از کشورهای اسلامی مانند عربستان سعودی، مصر و مراکش قرائت قرآن به طور دائم از شبکه‌های رادیویی و تلویزیونی پخش می‌‌شود. در برخی کشورها این کار در بخش‌هایی از روز انجام می‌‌گیرد. [۱۳۲] افزون بر این، رسانه‌ها و امکانات جدید مانند اینترنت و لوح‌های فشرده به راحتی بسیاری از برنامه‌های قرآنی شامل قرائت، حفظ و تفسیر را در اختیار علاقمندان قرار می‌‌دهند.[۱۳۳]

آموزش

جاذبه قرآن به اندازه ای بود که از همان روزهای نخست همه را به خود مشتاق کرد. افزون بر این، ترغیب پیامبر اکرم(ص) به فراگیری و تعلیم قرآن [۱۳۴] این اشتیاق را دوچندان کرد. مردم برای شنیدن آیات وحی خود را به پیامبر(ص)[۱۳۵] یا صحابه ایشان می‌‌رساندند و در صورتی که به آنها دسترسی نداشتند از رهگذران و کاروانیان می‌‌شنیدند.[۱۳۶] تازه مسلمان‌ها برای فراگیری احکام شرعی و خواندن نماز می‌‌بایست قرآن بیاموزند. به مرور زمان که شمار نومسلمانان افزایش یافت افراد ویژه ای مأمور تعلیم قرآن شده [۱۳۷] و در مواردی به دستور پیامبر به مناطق دیگر سفر می‌‌کردند.[۱۳۸] قاریان قرآن در مسجد می‌‌نشستند و آیات را برای یکدیگر خوانده، به تصحیح قرائت یکدیگر می‌‌پرداختند.[۱۳۹] در مواردی هم آموزش بخش‌هایی از قرآن مهریه همسران قرار می‌‌گرفت.[۱۴۰] در دوره‌های بعدی نیز قرآن غالباً محور آموزش مسلمانان بوده است؛ برای نمونه در دولت عثمانی شمار مکتب خانه‌ها که بیشتر در کنار مسجد قرار داشتند متعدد بود و شاگردان در آن قرائت درست قرآن را به عنوان نخستین درس فرا می‌‌گرفتند؛[۱۴۱] همچنین در برخی کشورها مدارس حفظ قرآن، اصول حفظ و تفسیر را به قرآن آموزان می‌‌آموختند.[۱۴۲] آیات فراوانی با کلیدواژه‌هایی مانند «اولوا الالباب» (آل عمران / ۳، ۱۹۰)، «علم» (زمر / ۳۹، ۹)، عقل (بقره / ۲، ۱۶۴) و «برهان» (نمل / ۲۷، ۶۴) انسان را به تفکر و علم اندوزی تشویق کرده‌اند. برخی از آیات به مشاهده آسمان و زمین و پدیده‌های آن دعوت می‌‌کنند (ق / ۵۰، ۶) و بعضی دیگر از او می‌‌خواهند به گردش در زمین و بررسی آثار تاریخی بپردازد (روم / ۳۰، ۴۲)، از این رو کسب دانش به ویژه نجوم، ریاضیات و تاریخ میان مسلمانان اهمیت ویژه ای یافت. نهضت ترجمه نیز که از میانه قرن دوم شروع شد و به مدت دو سده ادامه داشت پیامد ترغیب قرآن به کسب دانش بود.[۱۴۳] افزون بر این، به مرور زمان دانش‌های لغت، نحو، معانی و بیان، کلام متأثر از قرآن و تفسیر و قرائت و تجوید و دیگر علوم قرآنی در ارتباط با آن پدید آمدند. با آمیختن عرب و عجم و از بین رفتن خلوص زبان عربی، بسیاری از واژه‌ها دستخوش دگرگونی معنایی شدند، به گونه ای که فهم قرآن نیز دچار مشکل شد. در نخستین گام خلیل بن احمد فراهیدی (م. ۱۷۵ ق.) برای حفظ واژه‌های عربی، کتاب العین را نوشت.[۱۴۴] اِعراب نیز همداستان با لغت مورد توجه دانشمندان مسلمان قرار گرفت و ابوالاسود دوئلی (م. ۶۹ ق.) نخستین قواعد آن را پایه ریزی کرد. سپس سیبویه (م. ۱۸۰ ق.) نخستین کتاب مبسوط نحوی را با عنوان الکتاب تألیف کرد.[۱۴۵] مسلمانان با هدف فهم اعجاز ادبی قرآن قواعد علم معانی و بیان را نیز تدوین کردند.[۱۴۶] تفاوت برداشت‌ها از آیات اعتقادی [۱۴۷] و اختلاف بر سر قدیم یا حادث بودن قرآن [۱۴۸] سبب پیدایش تدریجی دانش کلام گردید. با گسترش اسلام در میان ملت‌های غیر عرب، آنان برای فهم قرآن نیاز به ترجمه داشتند. گرچه جریان ترجمه مخالفانی نیز داشت؛[۱۴۹] ولی نیاز یاد شده سبب گردید تا از همان ابتدا کسانی به ترجمه قرآن بپردازند. گفته‌اند که سلمان فارسی نخستین مترجم قرآن بود که «بسمله» را به زبان فارسی برگرداند.[۱۵۰] امروزه قرآن به زبان‌های گوناگون دنیا ترجمه شده است،[۱۵۱] گرچه در مواردی خالی از غرضورزی مترجمان و قصد تبلیغ بر ضدّ اسلام نبوده است.[۱۵۲] در دوره نخست مردم به سبب آگاهی از شأن نزول آیات و عرب زبان بودن، در فهم قرآن کمتر با مشکل برمی خوردند؛ ولی با فاصله گرفتن از زمان پیامبر اکرم(ص) و اسلام آوردن غیر عرب‌ها، مسلمانان بیش از پیش به تفسیر آیات نیاز پیدا کردند. تأسیس دانش تفسیر [۱۵۳] و دیگر علوم مرتبط با قرآن، پیامد تغییر یاد شده در زندگی مسلمانان به شمار می‌‌رود؛ برای نمونه دانش قرائت از شکل‌گیری قرائت‌ها از زمان نزول تا مرحله قرائات شاذ و نادر، اقسام قرائت‌ها از جهت مطابقت با قواعد عربی و رسم و سند آن، ریشه اختلاف‌ها و مانند آنها بحث می‌‌کند.[۱۵۴] در بخش‌هایی از جهان اسلام نیز مکتب‌هایی خاص در این رابطه پدید آمدند و برای مثال تا پایان قرن چهارم قمری مردم اندلس به پیروی از مصر و افریقیه به قرائت«نافع» به روایت «ورش» قرآن می‌‌خواندند.[۱۵۵] علم تجوید نیز دو مرحله دارد: در بخش نظری از قواعد درست خواندن حروف و کلمات قرآن و دیگر مباحث آواشناسی گفت و گو می‌‌شود. در مرحله عملی هم قواعد را براساس استماع و اداء به افراد می‌‌آموزند.[۱۵۶] با گذشت زمان و رونق دانش تفسیر، مفسران با رویکردهای گوناگون به تفسیر قرآن پرداختند. تفاسیر ادبی، کلامی، عرفانی، فقهی و... نمونه‌هایی از این دست به شمار می‌‌روند.

در سده اخیر بسیاری از مفسران با پرداختن به جنبه‌های اجتماعی قرآن کوشیده‌اند تا مفاهیم آن را بیش از پیش وارد زندگی مسلمانان کرده و از آن برای حل مشکلات و عقب ماندگی‌های سده‌های اخیر جهان اسلام استفاده کنند. سید قطب (م. ۱۳۸۶ ق.)، آیت الله طالقانی (م. ۱۳۹۹ق.)، علامه فضل الله و بسیاری دیگر از مفسران از این جمله‌اند.[۱۵۷]

شعر و ادبیات

قرآن تأثیر فراوانی بر ادبیات و شعر مسلمانان داشته است. از همان نخست شاعران تازه مسلمان عرب مانند حسان بن ثابت، کعب بن مالک و عبدالله بن رواحه با بهره‌گیری از مضامین وحی شعر می‌‌گفتند. [۱۵۸] در سده‌های بعدی نیز کلام خدا الهام بخش شاعران مسلمان غیر عرب بوده است. در فارسی رودکی،[۱۵۹] فردوسی، سعدی،[۱۶۰] مولوی [۱۶۱] و در ترکی ادیب احمد یوکنکی (م. قرن ۶ ق.) و خواجه احمد یسوی [۱۶۲] از این جمله‌اند. افزون بر این ترجمه تفسیر جامع البیان طبری و نیز نگارش تفاسیری به نثر شیوای فارسی مانند روض الجنان ابوالفتوح رازی (م ۵۵۴ ق.) و کشف الاسرار رشیدالدین میبدی (م. ۵۲۰ ق.) نمونه‌هایی از حضور قرآن در ادبیات دوره‌های اسلامی‌اند. گذشته از این، شاهکارهای ادب فارسی همچون گلستان سعدی و منشآت قائم مقام فراهانی از قرآن فراوان بهره برده‌اند[۱۶۳].[۱۶۴]

هنر

قرآن در شکل دهی و الهامبخشی به هنرهایی که در بستر تمدن اسلامی رشد کرده‌اند تأثیر فراوان داشته است؛ از یک سو آیات همواره به هنرهای اسلامی زینت بخشیده‌اند. هنر خطاطی دنباله قرآن نویسی در صدر اسلام بوده و در بستر نگارش آن رشد کرده است. در دوره نخست، خط عربی ساده و ابتدایی بود و نویسندگان، قرآن را با نوشت افزارهای ابتدایی[۱۶۵]و خطی نازیبا و دارای غلط می‌‌نوشتند؛[۱۶۶] ولی با گسترش اسلام و بهبود نوشت افزار، پیشرفت خط، سیر تکاملی خود را پیمود و قرآن نقطه و اعراب گذاری شد. با گذشت زمان قرآن را به «جزء»، «حزب» و... تقسیم کردند و در نسخه‌های آن مکی و مدنی و شماره آیات را می‌‌نوشتند. پس از این مرحله هنرمندان به تزیین و تذهیب در نگارش قرآن دست یازیدند، به گونه ای که عامه مردم آن را از لوازم جدایی ناپذیر نگارش پنداشتند. از اوایل قرن پنجم قمری هم خط زیبای نسخ جای کوفی را گرفت.[۱۶۷] گنجینه‌های نفیسی از نسخه‌های خطی در مناطق مختلف اسلامی وجود دارد که به زیبایی قرآن را نگارش کرده‌اند.[۱۶۸] نوشتن آیات قرآن با خط خوش به اندازه ای اهمیت داشته که برای نمونه حاکم سلسله گورکانی هند، ظهیرالدین بابر، خود قرآن را با خط زیبا نوشت و به کعبه هدیه کرد.[۱۶۹] افزون بر این کاشی‌های رنگین ایرانی به شکل اسلیمی و با گل و بوته و آیاتی از قرآن تزیین شده و در مساجد و کاخ‌های پادشاهان به کار می‌‌رفته‌اند.[۱۷۰] سفارش قرآن به آباد کردن مسجد (توبه / ۹، ۱۸)، مشوق هنرمندان مسلمان برای خلق جلوه‌های هنری زیبا در مساجد بوده است. با پیدایش صنعت چاپ، قرآنهایی ابتدا در برخی کشورهای اروپایی و پس از آن در کشورهای اسلامی به چاپ رسید. نخستین چاپ اسلامی قرآن از سوی مولا عثمان در پطرز بورگ روسیه در سال ۱۲۰۰ هجری / ۱۷۸۷ میلادی انجام گرفت. امروزه در سراسر جهان اسلام چاپ و نشر قرآن با اَشکال متنوع و زیبا صورت می‌‌گیرد.[۱۷۱] خواندن قرآن با غنا ممنوع است؛[۱۷۲] ولی مسلمانان با اثرپذیری از کلام پیامبر اکرم(ص) مبنی بر خواندن قرآن با صدای خوش،[۱۷۳] فن نغمه‌شناسی یا صوت و لحن را ابداع کردند که از زیرمجموعه‌های تجوید است. متخصصان این هنر در سراسر جهان اسلام با توجه به معانی و موضوعات قرآن، الحان و نغمات متناسب با آن را به کار برده، حالت‌های متفاوتی مانند اندوه و سرور را در شنوندگان پدید می‌‌آورند.[۱۷۴] از سوی دیگر هنر اسلامی در ذات خود از آموزه‌های وحی الهام گرفته است. حضور فراوان «خلأ تصویر و نگارگری» در هنر اسلامی که به شکل ویژه در هنرهای تجسمی نمود بیشتری دارد ثمره مبانی متافیزیکی توحید و شعار «لا إله إلا الله» (نک: آل عمران / ۳، ۲) است که پیام ناپایداری غیر خدا و وجود خدا در فراسوی همه واقعیت‌ها را القا می‌‌کند، از این رو جنبه ای از نیستی و خلأ در ذات هر موجودی ثابت می‌‌شود. در آثار هنری، وجود خلأ و غیبت جسمانیت از یک سو و جنبه‌های مثبت فرم، رنگ و ماده از سوی دیگر بر وجه انعکاسی اشیا و نیز نشانه‌های واقعیت برتر جهان تطبیق می‌‌کنند. سبک اسلیمی با بسط و تکرار فرم‌ها با خلأ ارتباط برقرار کرده و چشم و ذهن را از سکون و ماندن در بند موضوعات جسمانی می‌‌رهاند و به تعبیری با گریز از تشبه به جسد، وحدت الوهی را القا می‌‌کند. این روش با خودداری از شمایل نگاری، حس حضور فرازمانی و بی مکان بودن خدا را در بیننده ایجاد می‌‌کند؛ همان چیزی که آموزه وحی بر آن تأکید می‌‌کند که به هر سو رو کنید آنجا وجه خداست: «فَاَینَما تُوَلّوا فَثَمَّ وَجهُ اللّهِ».(بقره / ۲، ۱۱۵) معماری سنتی اسلامی با در نظر گرفتن این ویژگی‌ها، کوچه‌ها، باغ‌ها، بازارها و مسجدهایی بنا کرده است که بدون حضور مادیت، امکان تجربه معنوی حضور الهی را برای بیننده فراهم می‌‌کند[۱۷۵].[۱۷۶]

تمدن در فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم

ابراهیم از خدا می‌خواهد شهر مکه را مرکز تمدنی جدید قرار دهد. دعای ابراهیم استجابت شد و به‌وسیله پیامبر اسلام در ایجاد چنین تمدنی نقش اساسی ایفا کرد، و این شهر و مرکز تمدن وسیله تمدنی بزرگ‌تر به عنوان تمدن کتابی گردید که بر محوریت یک کتاب به خلق فرهنگ و علوم گوناگون از خط گرفته تا هنرهای تذهیبی و علوم اسلامی روی آورد. در این مدخل به دسته‌ای از آیات که به این دعا و مقدمات آن اشاره دارد، می‌پردازد.

  1. ﴿رَبَّنَا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُوا الصَّلَاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ[۱۷۷]
  2. ﴿وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَإِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ[۱۷۸] * ﴿رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَتُبْ عَلَيْنَا إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ[۱۷۹] * ﴿رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ[۱۸۰]
  3. ﴿وَقَالُوا إِنْ نَتَّبِعِ الْهُدَى مَعَكَ نُتَخَطَّفْ مِنْ أَرْضِنَا أَوَلَمْ نُمَكِّنْ لَهُمْ حَرَمًا آمِنًا يُجْبَى إِلَيْهِ ثَمَرَاتُ كُلِّ شَيْءٍ رِزْقًا مِنْ لَدُنَّا وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ[۱۸۱]
  4. ﴿إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْرَاهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَهَذَا النَّبِيُّ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَاللَّهُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ[۱۸۲]

نکات: در دعای ابراهیم دو محور ایجاد مدنیت و تمدن مطرح شده است:

  1. توجه مردم و جریان‌های اجتماعی به یک مکان و سکونت در آن و رفت آمد به‌سوی آن: ﴿فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ[۱۸۳]
  2. وجود رفاه، غذا، لباس، مسکن، و آن چه مورد احتیاج زندگی است: ﴿وَارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَرَاتِ[۱۸۴] که هر چند مکه فاقد کشت و زرع بوده است؛ ولی رفت آمد مردم باعث رونق اقتصادی، و وفور ثمرات که از مکان‌های دیگر منتقل می‌گردد و قرآن چنین می‌گوید: ﴿أَوَلَمْ نُمَكِّنْ لَهُمْ حَرَمًا آمِنًا يُجْبَى إِلَيْهِ ثَمَرَاتُ كُلِّ شَيْءٍ[۱۸۵] و محور سوم و دعای تکمیلی ابراهیم: ﴿رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ[۱۸۶] می‌باشد که نقش پیامبر گرامی اسلام در جامعه مکی و مدنیت ایجاد شده توسط ابراهیم برجسته می‌شود که خدایا پیامبری برای آنها بفرست که فرد و جامعه‌سازی انجام دهد و تزکیه و تعلیم را سر لوحه برنامه تمدن‌سازی قرار دهد و برای خداوند در مقابل ادعای یهود که ابراهیم را مخصوص خودشان و متعلق به قوم یهود می‌دانستند می‌فرماید، نزدیک‌ترین مردم به ابراهیم، پیروان راه ابراهیم و این پیامبراست: ﴿إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْرَاهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَهَذَا النَّبِيُّ وَالَّذِينَ آمَنُوا[۱۸۷] و جریان پیامبر اسلام امتداد جریان ابراهیم است و دین حنیف مسلم را که اساس تمدن توحیدی است ادامه داده است.[۱۸۸].

پرسش‌های وابسته

جستارهای وابسته

منابع

  1. سعیدیان‌فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. التحقیق، ج ۱۱، ص ۵۵، «مدن».
  2. لغت نامه، ج ۳، ص ۳۸۳۶، «بداوت».
  3. لغت نامه، ج ۳، ص ۳۹۱۲، «بربریت».
  4. فرهنگ فرزان، ص ۲۷۳، «تمدن».
  5. "Oxford Advanced Learner¨s Dictionary"
  6. نک: مقدمه ابن خلدون، برای نمونه: ص ۱۷۲؛ ۳۷۱؛ ۲۸۸ ـ ۲۹۰.
  7. پژوهش‌های علوم انسانی، ش ۴، «تأملاتی درباره انسان و آینده تمدن».
  8. نک: فرهنگ و تمدن اسلام و ایران، ج ۱، ص ۲۵ ـ ۲۷؛ التوحید، ش ۷۵، ص ۱۴ ـ ۱۶، «الحضارة الغربیة والحضارة الاسلامیه».
  9. نک: دایرة المعارف علوم اجتماعی، ص ۹۵ ـ ۹۶؛ گفتگوی تمدن‌ها، ص ۹ ـ ۱۱.
  10. دائرة المعارف علوم اجتماعی، ص ۹۵.
  11. فرهنگ علوم اجتماعی، آلن بیرو، ص ۴۷.
  12. فرهنگ و تمدن اسلام و ایران، ج ۱، ص ۳۰.
  13. تاریخ تمدن، ج ۱، ص ۳ ـ ۶.
  14. جهان بینی ابن خلدون، ص ۱۸۳؛ نک: مقدمه ابن خلدون، ص ۴۱ ـ ۴۳.
  15. مقدمه ابن خلدون، ص ۱۲۲، ۳۶۸؛ نیز نک: مصطلحات العلوم الاجتماعیة والسیاسیه، ص ۳۰۷.
  16. مقدمه ابن خلدون، ص ۳۶۹.
  17. التوحید، ش ۷۵، ص ۱۵، «الحضارة الغربیة والحضارة الاسلامیه».
  18. مقدمه ابن خلدون، ص ۱۳۹، ۳۷۱؛ نیز نک: ص ۱۷۲.
  19. فرهنگ علوم اجتماعی، جولیوس گولد، ص ۲۶۹.
  20. ترجمه و شرح نهج البلاغه، ج ۵، ص ۱۶۱.
  21. ترجمه و شرح نهج البلاغه، ج ۱۶، ص ۲۳۲ ـ ۲۳۳.
  22. ملک ‌محمدی، مهدی، مقاله «تمدن»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
  23. تاریخ تمدن، ج ۱، ص ۴.
  24. المفصل، ج ۸، ص ۱۷۵.
  25. «بگو: چه چیزی در گواهی بزرگ‌تر است؟ بگو: خداوند که میان من و شما گواه است و به من این قرآن وحی شده است تا با آن به شما و به هر کس که (این قرآن به او) برسد، هشدار دهم، آیا شما گواهی می‌دهید که با خداوند خدایان دیگری هست؟ بگو: من گواهی نمی‌دهم؛ بگو: تنها او خدایی یگانه است و من از شرکی که می‌ورزید بیزارم» سوره انعام، آیه ۱۹.
  26. «بی‌گمان کسانی که شما به جای خداوند (به پرستش) می‌خوانید بندگانی چون خود شمایند؛ بخوانیدشان! پس اگر راست می‌گویید باید به شما پاسخ دهند» سوره اعراف، آیه ۱۹۴.
  27. «آیا پاهایی دارند که با آن راه روند یا دست‌هایی که با آن (چیزی یا کسی را) به خشم برانند یا دیدگانی که بدان بنگرند یا گوش‌هایی که با آن بشنوند؛ بگو: شریکانتان را (که برای خداوند می‌تراشید) بخوانید؛ سپس درباره من چاره‌اندیشی کنید و مرا (هیچ) مهلت ندهید!» سوره اعراف، آیه ۱۹۵.
  28. «و اوست که آسمان‌ها و زمین را در شش روز آفرید و اورنگ (فرمانفرمایی) وی بر آب قرار داشت تا شما را بیازماید که کدام نکوکردار ترید و اگر بگویی که شما پس از مرگ برانگیخته خواهید شد بی‌گمان کافران می‌گویند این جز جادویی آشکار نیست» سوره هود، آیه ۷.
  29. «و فرزندانتان را از ترس ناداری مکشید، ما به آنان و شما روزی می‌دهیم؛ بی‌گمان کشتن آنان گناهی بزرگ است» سوره اسراء، آیه ۳۱.
  30. «و چون به آنان گفته شود از آنچه خداوند فرو فرستاده است پیروی کنید می‌گویند: (نه) بلکه ما از آنچه پدرانمان را بر آن یافته‌ایم پیروی می‌کنیم؛ آیا حتی اگر پدرانشان چیزی را در نمی‌یافته و راه به جایی نمی‌برده‌اند، (باز از پدرانشان پیروی می‌کنند؟)» سوره بقره، آیه ۱۷۰.
  31. «(نه،) بلکه گفتند: ما به راستی پدرانمان را بر آیینی یافته‌ایم و ما نیز در پی آنان رهجوییم» سوره زخرف، آیه ۲۲.
  32. مفاهیم اخلاقی، ص ۸۷ ـ ۸۸.
  33. مفاهیم اخلاقی، ص ۲۱۷.
  34. المفصل، ج ۵، ص ۳۴۸.
  35. تاریخ قرآن، حجتی، ص ۱۷۹ ـ ۱۸۰، ۲۰۱.
  36. تاریخ قرآن، حجتی، ص ۴۶۳.
  37. المفصل، ج ۱، ص ۲۱۸؛ نیز نک: تاریخ تمدن، ج ۴، ص ۱۹۸.
  38. نمونه، ج ۲، ص ۹۸.
  39. الاسلام بین الرسالة و التاریخ، ص ۲۷ ـ ۲۸؛ تاریخ تمدن، ج ۴، ص ۲۰۵.
  40. تاریخ تمدن، ج ۴، ص ۲۰۰.
  41. «و هیچ نشانه‌ای از نشانه‌های پروردگارشان به آنان نرسید مگر آنکه از آن رویگردان بودند» سوره انعام، آیه ۴.
  42. تاریخ تمدن، ج ۴، ص ۲۱۳.
  43. ملک ‌محمدی، مهدی، مقاله «تمدن»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
  44. «گفت: پروردگارا! مرا بیامرز و مرا آن پادشاهی ده که پس از من هیچ کس را نسزد؛ بی‌گمان این تویی که بسیار بخشنده‌ای» سوره ص، آیه ۳۵.
  45. «هر چه می‌خواست از محراب‌ها و تندیس‌ها و کاسه‌های بزرگ حوض‌مانند و دیگ‌های استوار (جابه‌جا ناشدنی) برای او می‌ساختند؛ ای خاندان داوود! سپاس گزارید! و اندکی از بندگان من سپاسگزارند» سوره سبأ، آیه ۱۳.
  46. مجمع البیان، ج ۸، ص ۵۹۸.
  47. «پاره‌های (بزرگ) آهن برایم بیاورید؛ تا هنگامی که میان دو کوه را (پر و) برابر کرد، گفت اکنون (در کوره‌های آتش) بدمید؛ تا هنگامی که آن (پاره‌های آهن) را آتش (گون) کرد، گفت: (اینک) برای من مس گداخته بیاورید تا روی آن بریزم» سوره کهف، آیه ۹۶.
  48. «اما روی گرداندند ما نیز بر آنان سیل ویرانگر را فرستادیم و به جای آن دو باغشان دو باغ جایگزین کردیم با میوه‌هایی تلخ و (درختان) شوره‌گز و اندکی از درخت کنار» سوره سبأ، آیه ۱۶.
  49. مجمع البیان، ج ۸، ص ۶۰۵.
  50. «و یاد کنید آنگاه را که شما را جانشینانی پس از (قوم) عاد قرار داد و در این سرزمین جای داد که در هامون آن کاخ‌ها می‌سازید و کوه‌ها را برای خانه‌سازی می‌تراشید پس نعمت‌های خداوند را به یاد آورید و در این سرزمین تبهکارانه آشوب نورزید» سوره اعراف، آیه ۷۴.
  51. «تا به سرزمین غروب خورشید رسید، آن را چنان یافت که در چشمه‌ای پرلوش و لای غروب می‌کند و در نزدیکی آن گروهی را یافت؛ گفتیم: ای ذو القرنین! (خود دانی) یا آنان را عذاب می‌کنی و یا درباره آنان (راه) نیکی را در پیش می‌گیری» سوره کهف، آیه ۸۶.
  52. «تا چون به سرزمین بر دمیدن خورشید رسید، آن را چنین یافت که بر مردمی می‌تافت که در برابر (تابش) آن پوششی برای آنان قرار نداده بودیم» سوره کهف، آیه ۹۰.
  53. «تا چون میان دو سدّ رسید در برابر آن دو (سدّ) گروهی را دید که (هیچ) زبانی را درست درنمی‌یافتند» سوره کهف، آیه ۹۳.
  54. نک: تفسیر عیاشی، ج ۲، ص ۳۴۲، ۳۵۰.
  55. «و پروردگارت شهرها را نابود نمی‌کند تا آن (گاه) که در دل آنها پیامبری برانگیزد که بر مردم آیات ما را بخواند و ما نابودکننده شهرها نیستیم مگر آنکه مردم آنها ستمگر باشند» سوره قصص، آیه ۵۹.
  56. «و اگر مردم آن شهرها ایمان می‌آوردند و پرهیزگاری می‌ورزیدند بر آنان از آسمان و زمین برکت‌هایی می‌گشودیم اما (پیام ما را) دروغ شمردند بنابراین برای آنچه می‌کردند آنان را فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه ۹۶.
  57. «پیش از شما سنّت‌هایی (بوده و) از میان رفته‌اند پس روی زمین گردش کنید تا بنگرید سرانجام دروغ‌انگاران چگونه بوده است» سوره آل عمران، آیه ۱۳۷.
  58. «بگو: در زمین سیر کنید سپس بنگرید که سرانجام دروغ‌انگاران چگونه بوده است» سوره انعام، آیه ۱۱.
  59. گلستان قرآن، ش ۳۷، ص ۱۴، «قرآن و گفتگوی تمدنها».
  60. «و آیا در زمین گردش نکرده‌اند تا بنگرند سرانجام کسانی که پیش از آنان می‌زیستند چگونه بوده است؟ آنان توانمندتر از ایشان بودند و زمین را کافتند و آن را بیش از آنچه اینان می‌کردند آباد کردند؛ و پیامبرانشان برهان‌ها (ی روشن)برای آنان آوردند پس خداوند بر آن نبود که به آنان ستم کند ولی آنان خود به خویش ستم می‌ورزیدند» سوره روم، آیه ۹.
  61. «آیا در زمین نگشته‌اند تا بنگرند سرانجام پیشینیان آنان چگونه بوده است؟ آنان که بیشتر و توانمندتر از اینان بودند و بر زمین آثار فراوان‌تری داشتند اما دستاوردهای آنان به کارشان نیامد» سوره غافر، آیه ۸۲.
  62. «آیا در زمین نگشته‌اند تا بنگرند سرانجام پیشینیان آنان چگونه بوده است؟ آنان که بیشتر و توانمندتر از اینان بودند و بر زمین آثار فراوان‌تری داشتند اما دستاوردهای آنان به کارشان نیامد آنگاه چون پیامبرانشان برهان‌های روشن برای آنان آوردند به دانشی که خود داشتند شادی کردند و (کیفر) آنچه به ریشخند می‌گرفتند آنان را فرا گرفت. و چون عذاب ما را دیدند گفتند: به خداوند یگانه ایمان آوردیم و به آنچه شریک (خداوند) می‌پنداشتیم کافریم» سوره غافر، آیه ۸۲-۸۴.
  63. «و با فرعون، دارنده آن میخ‌ها ، آنان که در شهرها سر به سرکشی برداشتند، و در آنها بسیار به تباهی پرداختند، سرانجام پروردگارت بر (سر) آنان تازیانه عذاب فرو کشید» سوره فجر، آیه ۱۰-۱۳.
  64. «و چه بسیار شهرهایی را نابود کردیم که (مردم آنها) در زندگی خویش سرمستی می‌کردند و اینک این خانه‌های آنهاست که پس از آنها جز اندکی، خالی مانده است و ماییم که وارثیم» سوره قصص، آیه ۵۸.
  65. «برای (قوم) سبا در مسکن‌هایشان نشانه‌ای (شگرف) وجود داشت: دو باغ از راست و چپ، از روزی پروردگارتان بخورید و او را سپاس گزارید! شهری است پاکیزه و پروردگاری آمرزنده اما روی گرداندند ما نیز بر آنان سیل ویرانگر را فرستادیم و به جای آن دو باغشان دو باغ جایگزین کردیم با میوه‌هایی تلخ و (درختان) شوره‌گز و اندکی از درخت کنار. چنین آنان را برای آن ناسپاسی که ورزیدند، کیفر دادیم و آیا جز ناسپاس را به کیفر می‌رسانیم؟» سوره سبأ، آیه ۱۵-۱۷.
  66. «و چون بر آن شویم که (مردم) شهری را نابود گردانیم به کامروایان آن فرمان می‌دهیم و در آن نافرمانی می‌ورزند پس (آن شهر) سزاوار عذاب می‌گردد ، آنگاه یکسره نابودش می‌گردانیم» سوره اسراء، آیه ۱۶.
  67. «و چنین است فرو گرفتن پروردگارت، چون شهرهایی را که ستمکار باشند فرو گیرد بی‌گمان فرو گرفتن وی دردناک سخت است» سوره هود، آیه ۱۰۲.
  68. «و چه بسا شهرهایی را نابود کردیم که (مردم آنها) ستمگر بودند و (اینک خانه‌هایی) فرو ریخته‌اند و (بسا) چاه‌هایی فرو نهاده و کاخ‌هایی بلند (که به جا مانده‌اند!)» سوره حج، آیه ۴۵.
  69. «و به راستی ما نوح را به سوی قومش فرستادیم و هزار سال- جز پنجاه سال- میان آنان به سر برد آنگاه سیلاب آنان را فرو گرفت در حالی که ستمگر بودند» سوره عنکبوت، آیه ۱۴.
  70. «و پروردگارت شهرها را نابود نمی‌کند تا آن (گاه) که در دل آنها پیامبری برانگیزد که بر مردم آیات ما را بخواند و ما نابودکننده شهرها نیستیم مگر آنکه مردم آنها ستمگر باشند» سوره قصص، آیه ۵۹.
  71. مقدمه ابن خلدون، ص ۲۸۸.
  72. ترجمه و شرح نهج البلاغه، ج ۵، ص ۱۶۸ ـ ۱۶۹.
  73. «و اگر مردم آن شهرها ایمان می‌آوردند و پرهیزگاری می‌ورزیدند بر آنان از آسمان و زمین برکت‌هایی می‌گشودیم اما (پیام ما را) دروغ شمردند بنابراین برای آنچه می‌کردند آنان را فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه ۹۶.
  74. ملک ‌محمدی، مهدی، مقاله «تمدن»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
  75. ملک ‌محمدی، مهدی، مقاله «تمدن»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
  76. تاریخ تمدن، ج ۴، ص ۲۲۷.
  77. «آنکه زمین را برای شما بستر و آسمان را سرپناهی ساخت و از آسمان، آبی فرو فرستاد که با آن از میوه‌ها برای شما روزی‌یی برآورد، پس برای خداوند، دانسته همتایانی نیاورید» سوره بقره، آیه ۲۲.
  78. «و اوست که از آسمان، آبی فرو فرستاد و با آن هرگونه روییدنی را برون آوردیم آنگاه از آن جوانه سبزی بیرون کشیدیم که از آن دانه‌هایی بر هم نشسته بیرون می‌آوریم و از شکوفه خرما، خوشه‌هایی دسترس و باغستان‌هایی از انگور (بیرون می‌آوریم) و زیتون را و انار را همگون و غیر همگون (پدید می‌آوریم)؛ به میوه آن چون ثمر آورد و به رسیدن آن بنگرید! بی‌گمان در اینها برای گروه مؤمنان نشانه‌هایی است» سوره انعام، آیه ۹۹.
  79. «باری، آدمی باید به خوراک خویش بنگرد ما آب را به فراوانی فرو ریخته‌ایم. سپس زمین را به درستی شکافته‌ایم، و در آن دانه‌ای رویانده‌ایم، و انگور و سبزی، و زیتون و درخت خرما، و باغ‌های پر درخت، و میوه و علف؛ برای بهره‌وری شما و ستوران شما. پس چون آن بانگ هولناک، برآید» سوره عبس، آیه ۲۴-۳۲.
  80. «همان که با قلم آموزش داد به انسان آنچه نمی‌دانست آموخت» سوره علق، آیه ۴-۵.
  81. پرتوی از قرآن، ج ۴، ص ۱۸۱ ـ ۱۸۲؛ نیز نک: تاریخ تمدن، ج ۱، ص ۹۱.
  82. «و به راستی ما فرزندان آدم را ارجمند داشته‌ایم و آنان را در خشکی و دریا (بر مرکب) سوار کرده‌ایم و به آنان از چیزهای پاکیزه روزی داده‌ایم و آنان را بر بسیاری از آنچه آفریده‌ایم، نیک برتری بخشیده‌ایم» سوره اسراء، آیه ۷۰.
  83. المیزان، ج ۱۳، ص ۱۵۶.
  84. مقدمه ابن خلدون، ص ۴۳؛ مطالعات تاریخی، ش ۴، ص ۴۷۲، «فلسفه تاریخ از دیدگاه قرآن و متفکرین»؛ الفکر الاسلامی، ش ۵، ص ۱۷۴، «العلاقة بین الحضارة والتنمیة الاقتصادیة فی المنظور الاسلامی».
  85. «بی‌گمان خداوند، پروردگار من و شماست؛ او را بپرستید، این، راهی است راست» سوره آل عمران، آیه ۵۱.
  86. «و پریان و آدمیان را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند» سوره ذاریات، آیه ۵۶.
  87. جامعه و تاریخ، ص ۴۱۷؛ قلب اسلام، ص ۱۴۱.
  88. «نزدیک است آن برق، بینایی‌هاشان را برباید؛ هرگاه برای آنان روشن شود در آن (روشنایی) راه می‌افتند و چون بر آنها تاریک گردد وا می‌مانند. و اگر خداوند می‌خواست، شنوایی و بینایی‌هاشان را از میان می‌برد؛ بی‌گمان خداوند بر هر کاری تواناست» سوره بقره، آیه ۲۰.
  89. «خداوند- که به دادگری ایستاده است- و فرشتگان و دانشوران گواهی می‌دهند که: هیچ خدایی نیست جز او که پیروزمند فرزانه است» سوره آل عمران، آیه ۱۸.
  90. «و از پروردگارتان آمرزش بخواهید سپس به درگاه او توبه کنید، بی‌گمان پروردگار من بخشاینده‌ای دوستدار است» سوره هود، آیه ۹۰.
  91. «آگاه باش که آنان به لقای پروردگارشان در تردیدند، آگاه باش که او به هر چیزی چیره است» سوره فصلت، آیه ۵۴.
  92. «بگو: بی‌گمان پروردگارم مرا به راهی راست راهنمایی کرده است، به دینی استوار، آیین ابراهیم درست‌آیین و (او) از مشرکان نبود» سوره انعام، آیه ۱۶۱.
  93. «بگویید: ما به خداوند و به آنچه به سوی ما و به سوی ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و نبیرگان فرو فرستاده شده و به آنچه به موسی و عیسی و آنچه به (دیگر) پیامبران از سوی پروردگارشان داده شده است ایمان آورده‌ایم؛ میان هیچ‌یک از آنان فرق نمی‌نهیم و ما فرمانبردار اوییم» سوره بقره، آیه ۱۳۶.
  94. «بگو به خداوند و به آنچه بر ما و بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و نبیرگان فرو فرستاده شده و به آنچه به موسی و عیسی و پیامبران از سوی پروردگارشان داده شده است ایمان داریم، میان هیچ‌یک از ایشان فرق نمی‌گذاریم و ما فرمانبردار اوییم» سوره آل عمران، آیه ۸۴.
  95. «محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست اما فرستاده خداوند و واپسین پیامبران است و خداوند به هر چیزی داناست» سوره احزاب، آیه ۴۰.
  96. قلب اسلام، ص ۳۷.
  97. «بگو: ای اهل کتاب! بیایید بر کلمه‌ای که میان ما و شما برابر است هم‌داستان شویم که: جز خداوند را نپرستیم و چیزی را شریک او ندانیم و یکی از ما، دیگری را به جای خداوند، به خدایی نگیرد پس اگر روی گرداندند بگویید: گواه باشید که ما مسلمانیم» سوره آل عمران، آیه ۶۴.
  98. «و (این) گفتارشان که «ما مسیح عیسی فرزند مریم، پیامبر خداوند را کشتیم» در حالی که او را نکشتند و به صلیب نکشیدند، بلکه بر آنان مشتبه شد و آنان که در این (کار) اختلاف کردند نسبت بدان در تردیدند، هیچ دانشی بدان ندارند، جز پیروی از گمان و به یقین او را نکشت» سوره نساء، آیه ۱۵۷.
  99. «در (کار) دین هیچ اکراهی نیست که رهیافت از گمراهی آشکار است پس، آنکه به طاغوت کفر ورزد و به خداوند ایمان آورد، بی‌گمان به دستاویز استوارتر چنگ زده است که هرگز گسستن ندارد و خداوند شنوای داناست» سوره بقره، آیه ۲۵۶.
  100. «همان کسانی از ایشان که با آنان پیمان بستی سپس هر بار پیمان خود را می‌شکنند و پرهیزگاری نمی‌ورزند پس چون در جنگ بر آنان دست یافتی با (تار و مار کردن) آنها، کسانی را که در پس ایشانند پراکنده ساز! باشد که در یاد گیرند. و اگر از گروهی بیم خیانتی (در پیمان) داری به گونه برابر (پیمانشان را) به سوی آنها بیفکن که خداوند خیانتکاران را دوست نمی‌دارد» سوره انفال، آیه ۵۶-۵۸.
  101. «و اگر پیمانشان را پس از بستن بشکنند و به دینتان طعنه زنند با پیشگامان کفر که به هیچ پیمانی پایبند نیستند کارزار کنید باشد که باز ایستند» سوره توبه، آیه ۱۲.
  102. «چرا با گروهی که پیمان‌های خود را شکستند و به بیرون راندن پیامبر دل نهادند و نخست بار پیکار با شما را آغاز کردند جنگ نمی‌کنید؟ آیا از آنها می‌هراسید؟ با آنکه- اگر مؤمنید- خداوند سزاوارتر است که از وی بهراسید» سوره توبه، آیه ۱۳.
  103. «و در راه خداوند با آنان که با شما جنگ می‌کنند، جنگ کنید اما تجاوز نکنید که خداوند تجاوزکاران را دوست نمی‌دارد و هر جا بر آنان دست یافتید، بکشیدشان و از همان‌جا که بیرونتان راندند بیرونشان برانید و (بدانید که) آشوب (شرک) از کشتار بدتر است و نزد مسجد الحرام با آنان به کارزار نیاغازید مگر در آنجا با شما به جنگ برخیزند در آن صورت اگر به کارزار با شما دست یازیدند شما هم آنان را بکشید که سزای کافران همین است. و اگر دست بازداشتند خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره بقره، آیه ۱۹۰-۱۹۲.
  104. «و با آنان نبرد کنید تا آشوبی بر جا نماند و دین، یکجا از آن خداوند باشد پس اگر (از کفر و شرک) باز ایستند بی‌گمان خداوند از آنچه می‌کنند آگاه است» سوره انفال، آیه ۳۹.
  105. فی ظلال القرآن، ج ۳، ص ۱۵۴۱ ـ ۱۵۴۲. Encyclopedia of the Qur¨an,Social Sciences and the Qur¨an
  106. ملک ‌محمدی، مهدی، مقاله «تمدن»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
  107. مفاهیم اخلاقی، ص ۱۵۷ ـ ۱۵۹.
  108. مفاهیم اخلاقی، ص ۲۲۱.
  109. مفاهیم اخلاقی، ص ۲۲۱.
  110. تاریخ تمدن، ج ۴، ص ۲۲۹.
  111. المیزان، ج ۱۳، ص ۴۰ ـ ۴۱.
  112. جامعه و تاریخ، ص ۴۱۸.
  113. تاریخ تمدن، ج ۴، ص ۲۳۴.
  114. مفاهیم اخلاقی، ص ۲۱۴.
  115. ملک ‌محمدی، مهدی، مقاله «تمدن»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
  116. المیزان، ج ۳، ص ۳۷۶.
  117. نک: مقدمه ابن خلدون، ص ۲۸۹.
  118. قلب اسلام، ص ۱۴۲ ـ ۱۴۴.
  119. ملک ‌محمدی، مهدی، مقاله «تمدن»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
  120. قلب اسلام، ص ۱۴۵.
  121. ملک ‌محمدی، مهدی، مقاله «تمدن»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
  122. مقدمه ابن خلدون، ص ۳۹.
  123. نک: مقدمه ابن خلدون، ص ۳۹؛ تاریخ تمدن، ج ۱، ص ۶.
  124. Encyclopedia of the Qurبn, Social Sciences and the Qurبn Vol ۵,pp,۶۷.
  125. Encyclopedia of the Quruبn, Social Sciences and the Quruبn Vol ۵, pp ۶۸.
  126. ملک ‌محمدی، مهدی، مقاله «تمدن»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
  127. قلب اسلام، ص ۱۶۴.
  128. ملک ‌محمدی، مهدی، مقاله «تمدن»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
  129. قلب اسلام، ص ۴۱ ـ ۴۲.
  130. قلب اسلام، ص ۷۲.
  131. قلب اسلام، ص ۱۰۵.
  132. Encyclopedia of the Qurبn, Social Sciences and the Qurبn,
  133. ملک ‌محمدی، مهدی، مقاله «تمدن»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
  134. صحیح البخاری، ج ۴، ص ۱۹۱۹.
  135. نک: سنن ابی داود، ج ۳، ص ۷۶؛ سیره ابن اسحاق، ج ۴، ص ۱۸۶ و ۲۱۴.
  136. تاریخ قرآن، رامیار، ص ۲۳۹.
  137. نک: صحیح البخاری، ج ۳، ص ۱۳۷۲ و ۱۳۸۵؛ ج ۴، ص ۹۱۲.
  138. تاریخ قرآن، رامیار، ص ۲۴۲ ـ ۲۴۳.
  139. نک: فتوح مصر، ص ۲۷۲.
  140. صحیح البخاری، ج ۲، ص ۸۱۱؛ سنن ابی داود، ج ۲، ص ۲۳۶؛ تاریخ قرآن، رامیار، ص ۲۳۸.
  141. فرهنگ و تمدن اسلام و ایران، ج ۳، ص ۲۶۷؛ نیز نک: مقدمه ابن خلدون، ص ۵۳۷.
  142. Encyclopedia of the Qurبn, Social Sciences and the Qurبn.
  143. فرهنگ و تمدن اسلام و ایران، ج ۱، ص ۸۵ ـ ۸۶.
  144. مقدمه ابن خلدون، ص ۵۴۸.
  145. مقدمه ابن خلدون، ص ۵۴۶.
  146. مقدمه ابن خلدون، ص ۵۳۲.
  147. تاریخ علم کلام، ص ۸.
  148. نک: کشاف اصطلاحات الفنون، ج ۲، ص ۱۳۰۶ ـ ۱۳۰۸.
  149. بحث فی ترجمة القرآن الکریم، ص ۱۳ ـ ۲۳؛ اهتمام ایرانیان به قرآن، ص ۴۰ ـ ۴۱.
  150. مناهل العرفان، ج ۲، ص ۱۱۴ ـ ۱۱۵؛ تاریخ قرآن، رامیار، ص ۶۵۳؛ تاریخ ترجمه قرآن در جهان، ص ۸۹.
  151. نک: تاریخ ترجمه قرآن در جهان.
  152. نک: تاریخ قرآن، رامیار، ص ۶۵۳ ـ ۶۵۷.
  153. تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی، ص ۷۷.
  154. دانش نامه قرآن، ص ۱۴۷۲.
  155. دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج ۱۰، «اندلس ـ تاریخ».
  156. ر، ک: دانشنامه جهان اسلام، ج ۶، ص ۶۰۱ ـ ۶۰۲.
  157. ملک ‌محمدی، مهدی، مقاله «تمدن»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
  158. نک: دیوان المعانی، ج ۱، ص ۸۱؛ محاضرات الادباء، ج ۲، ص ۴۵۴.
  159. فرهنگ و تمدن اسلام و ایران، ج ۱، ص ۳۱۰ ـ ۳۱۱.
  160. فرهنگ و تمدن اسلام و ایران، ج ۱، ص ۳۱۳.
  161. مثنوی معنوی، دفتر اول، ص ۴.
  162. فرهنگ و تمدن اسلام و ایران، ج ۱، ص ۳۲۵ ـ ۳۲۶.
  163. فرهنگ و تمدن اسلام و ایران، ج ۱، ص ۳۲۲، ۳۲۴.
  164. ملک ‌محمدی، مهدی، مقاله «تمدن»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
  165. تاریخ قرآن، حجتی، ص ۲۱۳ ـ ۲۱۷.
  166. مقدمه ابن خلدون، ص ۴۱۹.
  167. تاریخ قرآن، حجتی، ص ۴۷۸ ـ ۴۸۴؛ نیز نک: التمهید، ج ۱، ص ۴۰۴.
  168. تاریخ قرآن، حجتی، ص ۴۹۳ به بعد.
  169. سرزمین هند، ص ۱۲۵.
  170. تاریخ هنر، ص ۲۰۶؛ نیز نک: فرهنگ و تمدن اسلام و ایران، ج ۳، ص ۱۴۸.
  171. التمهید، ج ۱، ص ۴۰۵ و ۴۰۶.
  172. جواهرالکلام، ج ۲۲، ص ۴۷.
  173. الکافی، ج ۲، ص ۶۱۴ ـ ۶۱۶؛ صحیح البخاری، ج ۶، ص ۲۷۴۳؛ سنن ابی داود، ج ۲، ص ۷۴.
  174. کفایة المستفید، ص ۱۱۱.
  175. خردنامه همشهری، ش ۴، «در فضای تهی پژواک؛ اهمیت خلاء در هنر اسلامی».
  176. ملک ‌محمدی، مهدی، مقاله «تمدن»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
  177. «پروردگارا! من برخی از فرزندانم را در درّه‌ای کشت‌ناپذیر نزدیک خانه محترم تو جای دادم تا در آن نماز برپا دارند؛ پس دل‌هایی از مردم را خواهان آنان گردان و به آنها از میوه‌ها روزی فرما باشد که سپاس گزارند» سوره ابراهیم، آیه ۳۷.
  178. «و هنگامی که ابراهیم و اسماعیل پایه‌های خانه (کعبه) را فرا می‌بردند (گفتند):» سوره بقره، آیه ۱۲۷.
  179. «پروردگارا! و ما را فرمانبردار خود بگمار و از فرزندان ما خویشاوندانی را فرمانبردار خویش (برآور) و شیوه‌های پرستشمان را به ما بنما و توبه ما را بپذیر بی‌گمان تویی که توبه‌پذیر مهربانی» سوره بقره، آیه ۱۲۸.
  180. «پروردگارا! و در میان آنان از خودشان پیامبری را که آیه‌هایت را برای آنها می‌خواند و به آنان کتاب (آسمانی) و فرزانگی می‌آموزد و به آنها پاکیزگی می‌بخشد، برانگیز! بی‌گمان تویی که پیروزمند فرزانه‌ای» سوره بقره، آیه ۱۲۹.
  181. «و گفتند: اگر این رهنمود را با تو پی بگیریم ما را از سرزمینمان می‌ربایند؛ آیا ما به آنان در حرمی امن جایگاه ندادیم که فرآورده‌های هر چیز را که رزقی از نزد ماست به سوی آن می‌آورند؟ اما بیشتر آنان نمی‌دانند» سوره قصص، آیه ۵۷.
  182. «بی‌گمان نزدیک‌ترین مردم به ابراهیم همانانند که از وی پیروی کردند و نیز این پیامبر و مؤمنان؛ و خداوند سرپرست مؤمنان است» سوره آل عمران، آیه ۶۸.
  183. «پروردگارا! من برخی از فرزندانم را در درّه‌ای کشت‌ناپذیر نزدیک خانه محترم تو جای دادم تا در آن نماز برپا دارند؛ پس دل‌هایی از مردم را خواهان آنان گردان و به آنها از میوه‌ها روزی فرما باشد که سپاس گزارند» سوره ابراهیم، آیه ۳۷.
  184. «پروردگارا! من برخی از فرزندانم را در درّه‌ای کشت‌ناپذیر نزدیک خانه محترم تو جای دادم تا در آن نماز برپا دارند؛ پس دل‌هایی از مردم را خواهان آنان گردان و به آنها از میوه‌ها روزی فرما باشد که سپاس گزارند» سوره ابراهیم، آیه ۳۷.
  185. «و گفتند: اگر این رهنمود را با تو پی بگیریم ما را از سرزمینمان می‌ربایند؛ آیا ما به آنان در حرمی امن جایگاه ندادیم که فرآورده‌های هر چیز را که رزقی از نزد ماست به سوی آن می‌آورند؟ اما بیشتر آنان نمی‌دانند» سوره قصص، آیه ۵۷.
  186. «پروردگارا! و در میان آنان از خودشان پیامبری را که آیه‌هایت را برای آنها می‌خواند و به آنان کتاب (آسمانی) و فرزانگی می‌آموزد و به آنها پاکیزگی می‌بخشد، برانگیز! بی‌گمان تویی که پیروزمند فرزانه‌ای» سوره بقره، آیه ۱۲۹.
  187. «بی‌گمان نزدیک‌ترین مردم به ابراهیم همانانند که از وی پیروی کردند و نیز این پیامبر و مؤمنان؛ و خداوند سرپرست مؤمنان است» سوره آل عمران، آیه ۶۸.
  188. سعیدیان‌فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص ۳۳۹.