جادوگری در قرآن: تفاوت میان نسخهها
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
=== واقعى دانستن اثر سِحر=== | === واقعى دانستن اثر سِحر=== | ||
طرفداران این دیدگاه خود دو دستهاند: | طرفداران این دیدگاه خود دو دستهاند: | ||
أ. برخى با [[استدلال]] به آیه ۱۰۲ سوره بقره / ۲ سِحر و اثر آن را واقعى دانستهاند. بر این اساس زیانبار بودن سِحر به [[اذن خدا]] واگذار شده است: «... و ما هُم بِضارِّینَ بِهِ مِن اَحَدٍ اِلاّ بِاِذنِ [[الله]].».. و این از واقعى بودن اثر آن حکایت دارد. <ref>تفسير قرطبى، ج۲، ص۴۴؛ نک: التفسير الکبير، ج۳، ص۶۲۵؛ [[روح]] البيان، ج۵، ص۴۰۴. <ref | أ. برخى با [[استدلال]] به آیه ۱۰۲ سوره بقره / ۲ سِحر و اثر آن را واقعى دانستهاند. بر این اساس زیانبار بودن سِحر به [[اذن خدا]] واگذار شده است: «... و ما هُم بِضارِّینَ بِهِ مِن اَحَدٍ اِلاّ بِاِذنِ [[الله]].».. و این از واقعى بودن اثر آن حکایت دارد. <ref>تفسير قرطبى، ج۲، ص۴۴؛ نک: التفسير الکبير، ج۳، ص۶۲۵؛ [[روح]] البيان، ج۵، ص۴۰۴. </ref> این دیدگاه با نظر برخى [[مفسران]] در تبیین «[[اذن الله]]» در آیه [[تأیید]] مىشود. به گفته آنان، [[خداوند]] براى [[حفظ]] افراد، فرشتگانى را [[موکل]] کرده، که به [[اذن الهى]] از محافظت مسحور دست بر مىدارند تا [[سِحر]] اثرگذار باشد. <ref>تفسير لاهيجى، ج۱، ص۹۳. </ref> [[روایات]] تفسیرى در این باره نیز [[اذن خدا]] را به واگذاشتن مسحور و مانع نشدن [[خداوند]] از تأثیر سِحر در او [[تفسیر]] کردهاند. <ref>عيون [[اخبار]] [[الرضا]]، ج۱، ص۲۶۸؛ [[نور]] الثقلين، ج۱، ص۱۰۸. </ref> | ||
ب: برخى گرچه به واقعى بودن خود سِحر اعتقادى نداشته و آن را صرف تخیل دانستهاند؛ آن را داراى اثرى واقعى در [[جسم]] و روان مسحور مىدانند. <ref>جامع المقاصد، ج۴، ص۳۰؛ تفسير موضوعى، ج۱، ص۱۱۱-۱۱۲. <ref | ب: برخى گرچه به واقعى بودن خود سِحر اعتقادى نداشته و آن را صرف تخیل دانستهاند؛ آن را داراى اثرى واقعى در [[جسم]] و روان مسحور مىدانند. <ref>جامع المقاصد، ج۴، ص۳۰؛ تفسير موضوعى، ج۱، ص۱۱۱-۱۱۲. </ref> بنا براین توهّم مسحورشدن مانند تلقین به مریض، موجب مىشود اثر سِحر در مسحور ظاهر شود؛ اما در مواردى که مسحور نمىداند سِحر شده است و در عین حال سِحر اثر مىکند، [[دانشمندان]] هیچگونه توجیهى براى آن ندارند، جز آنکه بگویند این [[اعمال]] بر اثر [[استخدام]] [[جن]] و [[شیاطین]] براى اثرگذارى بر شخص مسحور انجام مىشوند،<ref>نک: [[بحار الانوار]]، ج۶۰، ص۳۲. </ref> از این رو شمارى از طرفداران این دیدگاه با واقعى شمردن آثارى مانند [[احساس]] درد در [[بدن]] مسحور و پدید آمدن [[حب]] و [[بغض]] میان افراد،<ref> الحدائق، ج۱۸، ص۱۷۲. </ref> بر این باورند که سِحر [[قدرت]] [[تغییر]] [[حقیقت]] اشیا را ندارد <ref> تفسير قرطبى، ج۲، ص۴۷؛ السِحر و السِحرة فى ضوء الحديث النبوى، ص۸۴-۸۷. </ref> و اثر آن را در حدّ [[اذیت]] مسحور دانستهاند. <ref>عالم السِحر و الشعوذه، ص۱۴۹. </ref> در مقابل، برخى اثر سِحر را قوى و در حد تغییر حقایق اشیاء دانسته و در اینباره به [[آیه]] ۱۰۲ [[سوره بقره]] / ۲ و نیز [[سوره فلق]] / ۱۱۳ [[استدلال]] کرده و همان را دلیل بر [[دستور خداوند]] به [[استعاذه]] از سِحر دانستهاند. <ref>صحيح مسلم، ج۱۴، ص۱۷۴؛ السنن الکبرى، ج۸، ص۱۳۵؛ المغنى، ج۱۰، ص۱۱۴. </ref> افزون بر آن، مواردى پرشمار مانند ایجاد حب و بغض میان [[زن]] و شوهر و سلب قدرت جنسى از مرد به عنوان آثار سِحر میان [[مردم]] شایعاند. <ref>المغنى، ج۱۰، ص۱۱۴؛ الشرح الکبير، ج۱۰، ص۱۱۲. </ref> بر این اساس گفته شده دلیل مشروط شدن تأثیر [[سِحر]] به [[اذن الهى]]، دفع توهم پیشى گرفتن سِحر بر تقدیر الهى و رد تأثیر آن خارج از [[نظام تکوین]] است؛<ref>بيان السعاده، ج۱، ص۱۲۴؛ الميزان، ج۱، ص۲۳۶؛ التفسير الوسيط، ج۱، ص۲۳۰. </ref> بدین معنا که سِحر ساحران در چارچوب [[نظام]] تکوینى اثرگذار است و خارج از حیطه [[قدرت]] الهى نیست و از اینرو برخى «[[اذن]]» را به [[قضا]] و [[مشیت]] الهى <ref>تفسير بغوى، ج۱، ص۱۵۲؛ تفسير ابن کثير، ج۱، ص۱۹۳، ۲۴۹؛ [[روح]] البيان، ج۱، ص۱۹۳. </ref> و عدم ممانعت از تأثیر سِحر، همانند بسیارى از [[شرور]] [[تفسیر]] کردهاند که افراد با [[سوء]] [[اختیار]] خود به سوى آن مىروند. <ref>تفسير ابن ابى حاتم، ج ۱، ص ۱۹۴؛ تفسير ابن کثير، ج ۱، ص ۲۴۹. </ref> برخى نیز «باذن [[الله]]» در [[آیه]] را بر تأثیر سِحر در کسانى که با آن سروکار دارند، حمل کردهاند. <ref>تفسير ابن ابى حاتم، ج۱، ص۱۹۳. </ref> برخى بر اساس آیه ۷۸ [[سوره غافر]] / ۴۰ که صدور [[معجزه]] [[انبیاء]] را به [[اذن خدا]] منوط کرده، گفتهاند: در [[نفوس]] [[شریف]] [[پیامبران]] مبدأ مؤثرى وجود دارد که تأثیر آن بر اذن الهى متوقف است، چنانکه از منوط کردن تأثیر سِحر به اذن الهى در آیه ۱۰۲ [[سوره بقره]] / ۲ به دست مىآید که سِحر نیز [[واقعیت]] داشته و مبدأ نفسانى دارد و اذن الهى در تأثیر آن دخیل است؛ به این بیان که امور [[خارقالعاده]] به حسب ظاهر اسباب طبیعى غیر عادى دارند؛ ولى در واقع از اسباب حقیقى و باطنى برخوردارند و آن اسباب به اذن و [[اراده خدا]] مستندند؛<ref>الميزان، ج۱، ص۷۹-۸۰ و۸۲. </ref> با این تفاوت که مبدأ نفسانى موجود در پیامبران و [[مؤمنان]] در همه حال بر همه اسباب [[غالب]] و فائقاند (صافّات / ۳۷، ۱۷۳؛ [[مجادله]] / ۵۸، ۲۱؛ [[غافر]] / ۴۰، ۵۱) و [[غلبه]] معجزه [[انبیا]] و [[کرامات]] مؤمنان امرى ماورایى است و با مقیاسهاى مادى سنجیدنى نیست. <ref>الميزان، ج۱، ص۸۰. </ref> به همین سبب، [[سِحر]]، توانایى برابرى با [[معجزه]] را ندارد، چنانکه [[آیات]] ۷۶ - ۷۷ [[سوره یونس]] / ۱۰: «فَلَمّا جاءَهُمُ الحَقُّ مِن عِندِنا قالوا اِنَّ هذا لَسِحرٌ مُبین * قالَ موسى اَتَقولونَ لِلحَقِّ لَمّا جاءَکُم اَسِحرٌ هذا و لا یُفلِحُ السّحِرون» با استفهام انکارى توبیخى و با استناد به پیروزى موسى{{ع}} در برابر [[سِحر]] ساحران [[فرعون]]، سِحر بودن عمل موسى را رد کردهاند، چون سِحر از [[ساحت]] کسى که تأییدشده الهى است، دور است،<ref>روح البيان، ج۴، ص۶۹. </ref> چنانکه بر اساس [[آیه]] ۸۱ سوره یونس / ۱۰ موسى{{ع}} نیز با سِحر خواندن عمل ساحران، آن را عملى [[فاسد]] خوانده و از [[اطمینان]] به [[باطل]] شدن آن به [[اذن]] الهىخبر داده است: «فَلَمّا اَلقَوا قالَ موسى ما جِئتُم بِهِ السِّحرُ اِنَّ اللهَ سَیُبطِلُهُ اِنَّ اللهَ لا یُصلِحُ عَمَلَ المُفسِدین». [[کلام]] موسى{{ع}} تعریضى بود به [[فرعونیان]] که معجزه موسى{{ع}} را سِحر مىخواندند. آنچه آنان انجام دادند سِحرى بود که به [[اراده]] الهى باطل خواهد شد، زیرا سِحر جز [[فساد]] نتیجهاى ندارد و [[خداوند]] کار [[مفسدان]] را به سامان نمىآورد <ref>مجمع البيان، ج۵، ص۱۹۱؛ زبدة التفاسير، ج۳، ص۲۳۳. </ref> و [[جادوگر]] هرجا در آید [[پیروز]] و نیکبخت نخواهد شد: «وَ لا یُفْلِحُ السَّاحِرُ حَیْثُ أَتى». (طه / ۲۰، ۶۹) برخى در سبب پیروز نشدن ساحر به آثار سِحر اشاره کرده و دلیل آن را [[محدودیت]] نیروى سِحر دانستهاند، در حالى که اثر نیروى معجزه چون از [[قدرت]] الهى سرچشمه مىگیرد نامحدود است. ساحر به گونه محدود مىتواند به سِحر [[اقدام]] کند، در حالى که [[پیامبران]] الهى با تکیه بر قدرت لایزال الهى هر گونه معجزهاى مىتوانند انجام دهند، چنانکه ساحر نمىتواند هر پیشنهادى را عملى کند؛ اما [[انبیا]]{{ع}} به پیشنهاد [[مردم]] کارهاى [[خارقالعاده]] بزرگى چون بیرون آوردن شتر از [[دل]] [[کوه]] یا دو نیم کردن ماه را انجام دادهاند. <ref>نمونه، ج۱۳، ص۲۴۲. </ref> برخى [[فلاسفه]]، در [[قدرت]] [[نفس انسان]] گفتهاند: [[انسان]] از [[اراده]] و نیرویى برخوردار است که با [[ریاضت]] مىتواند آن را تقویت کند تا در موجودات اطراف خود و حتى در [[طبیعت]] اشیاء اثرگذار باشد<ref>الاشارات والتنبيهات، ج۳، ص۴۱۵. </ref> و منشأ خارقعادات گردد؛ با این تفاوت که ریاضت گاهى [[مشروع]] و ایجاد کننده نیروى سازنده در [[نفوس]] [[پاک]] است که منشأ [[کرامات]] مىشود و گاهى [[نامشروع]] و زمینهساز تقویت نیروى شیطانى و مخرب در [[درون انسان]] است. <ref> الاشارات و التنبيهات، ج۳، ص۴۱۷. </ref><ref>[[سید سعید حسینی|حسینی، سید سعید]]؛ [[سِحر (مقاله)|مقاله «سِحر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۵.</ref> | ||
=== تخیل پنداشتن اثر [[سِحر]]=== | === تخیل پنداشتن اثر [[سِحر]]=== |
نسخهٔ ۱۱ آوریل ۲۰۲۱، ساعت ۱۲:۰۹
- اين مدخل از زیرشاخههای بحث جادوگری است. "جادوگری" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل جادوگری (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
سِحر برابر فارسى جادو [۱] به معناى فريفتن و خدعه کردن،[۲]باطل را به صورت حق جلوه دادن [۳] و بازگرداندن چيزى از اصل و حقيقت آن است [۴] و به هرچيزى که سبب آن پنهان باشد،[۵] مانند ايجاد خيالاتى بىحقيقت، همچنين به تردستى و چشمبندى سِحر گويند. [۶]
واژهپژوهان درباره عربى يا دخيل بودن واژه سِحر نظر واحدى ندارند: آرتور جفرى پس از آنکه مشتقات گوناگون اين واژه را در قرآن يادآور شده است، حدس مىزند سِحر واژهاى قرضى و گرفته شده از زبان آرامى باشد. [۷] در احتمالى ديگر، سِحر واژهاى قرضى از منطقه بين النهرين (بابل) و به طور خاص از زبان "اکدى" و برگرفته شده از واژه "Sahiru" به معناى جادوگرى دانسته شده است. [۸] پژوهشگران، سِحر را گوناگون تعريف کردهاند: برخى با اشاره به منشأ سِحر، آن را به يارى گرفتن ساحر از شيطان و منزلت يافتن نزد وى معرفى کردهاند. [۹] در نگاهى ديگر سِحر ناشى از ملکهاى نفسانى است که ساحر با آن بر انجام دادن کارهاى غريب و خارقالعاده قدرت مىيابد. [۱۰] در منابع فقهى نيز سِحر، به انجام دادن کارهاى خارقالعاده معنا شده، که آثارى منفى از خود در بدن يا قلب مسحور بر جاى مىگذارد [۱۱] وانجام دادن آن با استفاده از اسباب و وسايل گوناگون[۱۲] و به کارگيرى اعمال و گفتار [۱۳] امکانپذير است.
برخى خارقالعاده بودن سِحر را ناشى از ناشناخته بودن اسباب آن براى عموم مردم [۱۴] دانسته و در وجه تمايز سِحر با ديگر کارهاى خارقالعاده مانند کرامت و معجزه گفتهاند کرامت و معجزه در ناحيه خيرات و به دست انسانهاى مؤمن يا پيامبران انجام مىشود، در حالى که سِحر در ناحيه بدىها و از سوى انسانهاى بدکردار ظاهر مىگردد؛ نيز سِحر نيازمند به تعليم و تعلم و ابزار و ادوات است و با معجزه مغلوب مىشود؛ اما معجزه از سوى پيامبران با تکيه بر نيروى الهى [۱۵] و بدون نياز به ابزار و ادوات [۱۶] و صرفاً براى اثبات ادعاى نبوت ارائه مىشود. [۱۷] سِحر با علومى ديگر، مانند جفر (علم حروف)، که افراد با دانستن و مهارت در آن بر انجام دادن کارهاى غير معمول توانا مىشوند [۱۸] نيز متفاوت است.
درباره تفاوت سِحر با شعبده نيز نظر واحدى نيست. شعبده به سرعت عمل شعبدهباز براى منحرف کردن ذهن تماشاگر از واقعيت، گفته مىشود [۱۹] و از اين جهت با سِحر مشترک است، از اين رو برخى شعبده را از اقسام سِحر و تفاوت آن دو را در سرعت عمل دانستهاند؛[۲۰] اما در نگاه معاصر شعبده سِحر نيست، بلکه کارى هنرى است براى سرگرمى تماشاگران. پيشرفت علومى مانند فيزيک و شيمى پرده از خواص برخى اجسام برداشته و تفاوت اين دو را آشکار کرده است، از اين رو امورى مانند استفاده از خاصيت جيوه، خواب مغناطيسى (هيپنوتيزم)، مانيهتيزم (نيروى مغناطيسى در بدن انسان که مىتواند ديگران را تحت تأثير قرار دهد) و تلهپاتى (انتقال افکار از راه دور)، که در گذشته خارقالعاده مىنمودند و زمينه بهرهبردارى برخى سودجويان را فراهم مىساختند، اکنون امورى طبيعى با اسبابى شناخته شدهاند. [۲۱]
به گفته برخى، ساحران در رويارويى با موسى(ع) با بهرهگيرى از خواص شيميايى جيوه و ترکيبات آن، در برابر چشم مردم چيزهايى طناب مانند را به حرکت درآوردند. [۲۲] براى سِحر اقسام گوناگونى گفته شده است؛ مانند سِحر حقيقى،[۲۳]سِحر تخيّل (تصرف در خيال و ديده تماشاگر با روشهاى ناشناخته علمى، سِحر سفيد (سِحر براى باطل کردن سِحر ديگران) و سياه (سِحر براى آزار ديگران)[۲۴].[۲۵]
در منابع فقهى، سِحر سِعْلاة (اسم زنى از جنيان و خبيثترين آنان) [۲۶] نيز يکى از اقسام سِحر دانسته شده است. [۲۷]
روش ساحران نيز بسيار گوناگون است که از به کارگيرى ابزارى چون بخور ادويه خاص [۲۸] گرفته تا گفتن يا نوشتن کلمات و اوراد، انجام دادن کارهاى ويژه براى استخدام جنيان و شياطين، احضار ارواح، تصوير اشکال مختلف، تقويت نفس با رياضت شيطانى، استعانت از روحانيات افلاک و تمزيج قواى آسمانى با قواى زمينى براى احضار موکلانشان و تعويذ، گرهزدن، دميدن [۲۹] و به کارگيرى طلسمات [۳۰] را در بر مىگيرد.
گفتنى است که هريک از مناطق جغرافيايى براى سِحر از ابزارى خاص بهره مىگيرد، چنانکه هنديان با رياضت نفس و نبطيان با استفاده از خواص عناصر اربعه (آب، آتش، باد و خاک) سِحر مىکنند[۳۱].[۳۲]
پیشینه سِحر
سِحر همواره در کانون توجه انسانها بوده و کتابهایى در این باره نگاشتهاند. [۳۳] از زمان پیدایش آن آگاهى چندانى در دست نیست. آثار برجاى مانده در مقابر و ویرانهها و زیستگاههاى انسانهاى اولیه از رواج سِحر در دوره پیش از تاریخ حکایت دارند،[۳۴] از این رو گفته شده بشر، سِحر را هزاران سال پیش از میلاد به کار مىبرده است. [۳۵] برخى رواج آن را پس از دوران حضرت نوح دانستهاند. [۳۶]
خاستگاه اصلى سِحر را مشرق زمین (چین) با قدمتى ۳۰۰۰ سال پیش از میلاد دانستهاند؛[۳۷] نیز گفته شده سِحر از بینالنهرین از منشأ کلدانىها و قبطىهاى مصر، به دیگر مناطق جهان راه یافته است. [۳۸] بر اساس نقلى، سِحر در دوران دلوکا (ملکه مصر پس از فرعون) به اوج خود رسیده است. [۳۹] به اعتقاد برخى، آنگاه که بشر به تأثیر ارواح در زندگى خود پى برد، سِحر را مهمترین وسیله براى رفع نیاز خویش یافت و آن را داراى قداستى ویژه دانست، حتى برخى فرهنگها آن را جزئى از آیین و از سِمَتهاى ویژه رجال آیینى خود به شمار آوردند و در معابد همانند دیگر شعائر آیینى پاس داشته مىشد. [۴۰] سِحر در کتاب مقدس، سخت نکوهیده شده است [۴۱] و به رغم اینکه در عهد قدیم ناروا و ناپسند شمرده شده،[۴۲] یهود آن را فرا گرفته و رواج دادند. [۴۳] امروزه نیز سِحر کم و بیش در برخى جوامع رواج دارد.
سِحر و مشتقات آن ۶۰ بار در قرآن، به معناى جادو و افسون آمدهاند ﴿فَقَالَ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ يُؤْثَرُ﴾[۴۴]، ﴿وَقَالُوا يَا أَيُّهَا السَّاحِرُ ادْعُ لَنَا رَبَّكَ بِمَا عَهِدَ عِندَكَ إِنَّنَا لَمُهْتَدُونَ ﴾[۴۵]، ﴿قَالَ أَلْقُوا فَلَمَّا أَلْقَوْا سَحَرُوا أَعْيُنَ النَّاسِ وَاسْتَرْهَبُوهُمْ وَجَاءُوا بِسِحْرٍ عَظِيمٍ﴾[۴۶]، ﴿وَإِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَيَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ﴾[۴۷] و آیات قرآن در این باره را مىتوان سه دسته دانست:
- آیاتى که سِحر و ساحرى را حربهاى براى متهم ساختن پیامبران الهى معرفى مىکنند ﴿قَالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِ فِرْعَوْنَ إِنَّ هَذَا لَسَاحِرٌ عَلِيمٌ﴾[۴۸]، ﴿أَكَانَ لِلنَّاسِ عَجَبًا أَنْ أَوْحَيْنَا إِلَى رَجُلٍ مِنْهُمْ أَنْ أَنْذِرِ النَّاسَ وَبَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَ رَبِّهِمْ قَالَ الْكَافِرُونَ إِنَّ هَذَا لَسَاحِرٌ مُبِينٌ﴾[۴۹]، ﴿فَلَمَّا جَاءَهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِنَا قَالُوا إِنَّ هَذَا لَسِحْرٌ مُبِينٌ﴾[۵۰]؛
- آیاتى که از مقابله موسى(ع) با ساحران معاصر خویش سخن گفتهاند ﴿وَنَزَعَ يَدَهُ فَإِذَا هِيَ بَيْضَاء لِلنَّاظِرِينَ قَالَ الْمَلأُ مِن قَوْمِ فِرْعَوْنَ إِنَّ هَذَا لَسَاحِرٌ عَلِيمٌ يُرِيدُ أَن يُخْرِجَكُم مِّنْ أَرْضِكُمْ فَمَاذَا تَأْمُرُونَ قَالُواْ أَرْجِهْ وَأَخَاهُ وَأَرْسِلْ فِي الْمَدَائِنِ حَاشِرِينَ يَأْتُوكَ بِكُلِّ سَاحِرٍ عَلِيمٍ وَجَاءَ السَّحَرَةُ فِرْعَوْنَ قَالُواْ إِنَّ لَنَا لأَجْرًا إِن كُنَّا نَحْنُ الْغَالِبِينَ قَالَ نَعَمْ وَإِنَّكُمْ لَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ قَالُواْ يَا مُوسَى إِمَّا أَن تُلْقِيَ وَإِمَّا أَن نَّكُونَ نَحْنُ الْمُلْقِينَ قَالَ أَلْقُواْ فَلَمَّا أَلْقَوْا سَحَرُواْ أَعْيُنَ النَّاسِ وَاسْتَرْهَبُوهُمْ وَجَاؤُوا بِسِحْرٍ عَظِيمٍ وَأَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى أَنْ أَلْقِ عَصَاكَ فَإِذَا هِيَ تَلْقَفُ مَا يَأْفِكُونَ فَوَقَعَ الْحَقُّ وَبَطَلَ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ فَغُلِبُواْ هُنَالِكَ وَانقَلَبُواْ صَاغِرِينَ وَأُلْقِيَ السَّحَرَةُ سَاجِدِينَ قَالُواْ آمَنَّا بِرَبِّ الْعَالَمِينَ رَبِّ مُوسَى وَهَارُونَ قَالَ فِرْعَوْنُ آمَنتُم بِهِ قَبْلَ أَن آذَنَ لَكُمْ إِنَّ هَذَا لَمَكْرٌ مَّكَرْتُمُوهُ فِي الْمَدِينَةِ لِتُخْرِجُواْ مِنْهَا أَهْلَهَا فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ﴾[۵۱]؛ ﴿ قَالُوا أَرْجِهِ وَأَخَاهُ وَابْعَثْ فِي الْمَدَائِنِ حَاشِرِينَ يَأْتُوكَ بِكُلِّ سَحَّارٍ عَلِيمٍ فَجُمِعَ السَّحَرَةُ لِمِيقَاتِ يَوْمٍ مَّعْلُومٍ وَقِيلَ لِلنَّاسِ هَلْ أَنتُم مُّجْتَمِعُونَ لَعَلَّنَا نَتَّبِعُ السَّحَرَةَ إِن كَانُوا هُمُ الْغَالِبِينَ فَلَمَّا جَاءَ السَّحَرَةُ قَالُوا لِفِرْعَوْنَ أَئِنَّ لَنَا لأَجْرًا إِن كُنَّا نَحْنُ الْغَالِبِينَ قَالَ نَعَمْ وَإِنَّكُمْ إِذًا لَّمِنَ الْمُقَرَّبِينَ قَالَ لَهُم مُّوسَى أَلْقُوا مَا أَنتُم مُّلْقُونَ فَأَلْقَوْا حِبَالَهُمْ وَعِصِيَّهُمْ وَقَالُوا بِعِزَّةِ فِرْعَوْنَ إِنَّا لَنَحْنُ الْغَالِبُونَ فَأَلْقَى مُوسَى عَصَاهُ فَإِذَا هِيَ تَلْقَفُ مَا يَأْفِكُونَ فَأُلْقِيَ السَّحَرَةُ سَاجِدِينَ ﴾[۵۲] و...؛
- آیاتى که در باره تعلیم سِحر از سوى دو فرشته الهى به نامهاى هاروت و ماروت آمدهاند ﴿وَاتَّبَعُواْ مَا تَتْلُواْ الشَّيَاطِينُ عَلَى مُلْكِ سُلَيْمَانَ وَمَا كَفَرَ سُلَيْمَانُ وَلَكِنَّ الشَّيَاطِينَ كَفَرُواْ يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَمَا أُنزِلَ عَلَى الْمَلَكَيْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَمَارُوتَ وَمَا يُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى يَقُولاَ إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلاَ تَكْفُرْ فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ وَمَا هُم بِضَارِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَيَتَعَلَّمُونَ مَا يَضُرُّهُمْ وَلاَ يَنفَعُهُمْ وَلَقَدْ عَلِمُواْ لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِي الآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ وَلَبِئْسَ مَا شَرَوْا بِهِ أَنفُسَهُمْ لَوْ كَانُواْ يَعْلَمُونَ ﴾[۵۳]؛ همچنین مفسران یکى از مصادیق ﴿جِبْتِ﴾ ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيبًا مِنَ الْكِتَابِ يُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ وَيَقُولُونَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا هَؤُلَاءِ أَهْدَى مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا سَبِيلًا﴾[۵۴].[۵۵] ﴿النَّفَّاثَاتِ فِي الْعُقَدِ﴾[۵۶].[۵۷] و ﴿ عِضِينَ﴾[۵۸][۵۹] را سِحر دانستهاند.[۶۰]
افتراى ساحرى به پیامبران(ع)
قرآن اتهام سِحر به پیامبران الهى را از سوى مردم گزارش کرده است. مخالفان انبیا(ع) تلاش مىکردند با افتراى ساحرى به پیامبران(ع) از جمع شدن مردم بر گرد آنان جلوگیرى کنند. برخى از آیات گویاى این نکته هستند که هر پیامبرى براى هدایت قومى فرستاده مىشده، به ساحرى یا دیوانگى متهم شده است: ﴿كَذَلِكَ مَا أَتَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا قَالُوا سَاحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ﴾[۶۱]؛ نیز ﴿وَمَا يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ﴾[۶۲]، ﴿لا يُؤْمِنُونَ بِهِ وَقَدْ خَلَتْ سُنَّةُ الْأَوَّلِينَ﴾[۶۳]. بر اساس آیات ﴿ وَلَوْ فَتَحْنَا عَلَيْهِم بَابًا مِّنَ السَّمَاء فَظَلُّواْ فِيهِ يَعْرُجُونَ لَقَالُواْ إِنَّمَا سُكِّرَتْ أَبْصَارُنَا بَلْ نَحْنُ قَوْمٌ مَّسْحُورُونَ﴾[۶۴] مىتوان گفت متهم کردن پیامبران از سر دشمنى و عناد با آنان بوده است و عناد و لجاج کافران، در دشمنى با پیامبران، آنچنان شدید بود که اگر درهاى آسمان براى آنها گشوده مىشد و آنها دائم با آسمان ارتباط مىداشتند حقیقت را باور نکرده و _ مىگفتند ما سِحر شدهایم. مواردى از اتهام ساحرى کافران به پیامبران بدین شرحاند:
- موسى(ع) با ادلهاى آشکار فرستاده شد تا فرعون، هامان، قارون و دیگر فرعونیان را از گمراهى نجات دهد؛ اما آنان موسى(ع) را ساحرى کذاب خواندند: ﴿وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآيَاتِنَا وَسُلْطَانٍ مُبِينٍ﴾[۶۵]، ﴿إِلَى فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَقَارُونَ فَقَالُوا سَاحِرٌ كَذَّابٌ﴾[۶۶] مفسران در سبب یادکرد صریح قرآن از این سه نفر گفتهاند که فرعون رئیس آنان و هامان وزیر وى و قارون خزانهدار وى بوده است. </ref>مجمع البيان، ج۸، ص۸۰۹. </ref> آنان در مقابل دعوت موسى و هارون، معجزه آنها را سِحر خواندند: ﴿فَلَمَّا جَاءَهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِنَا قَالُوا إِنَّ هَذَا لَسِحْرٌ مُبِينٌ﴾[۶۷] و آن دو را متهم کردند که مىخواهند با سِحر مردم مصر را از سرزمین خود آواره کنند: ﴿قَالُوا إِنْ هَذَانِ لَسَاحِرَانِ يُرِيدَانِ أَنْ يُخْرِجَاكُمْ مِنْ أَرْضِكُمْ بِسِحْرِهِمَا وَيَذْهَبَا بِطَرِيقَتِكُمُ الْمُثْلَى﴾[۶۸]، ﴿قَالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِ فِرْعَوْنَ إِنَّ هَذَا لَسَاحِرٌ عَلِيمٌ﴾[۶۹]، ﴿قَالَ أَجِئْتَنَا لِتُخْرِجَنَا مِنْ أَرْضِنَا بِسِحْرِكَ يَا مُوسَى﴾[۷۰] بر اساس آیه ﴿فَلَمَّا جَاءَهُمْ مُوسَى بِآيَاتِنَا بَيِّنَاتٍ قَالُوا مَا هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُفْتَرًى وَمَا سَمِعْنَا بِهَذَا فِي آبَائِنَا الْأَوَّلِينَ﴾[۷۱] آنان معجزه موسى را سِحرى دانستند که به دروغ به خدا نسبت داده است. بر اساس آیات قرآن، فرعون در افتراى ساحرى به موسى پیشقدم بود و براى حفظ پایههاى قدرت خود در میان اطرافیانش موسى(ع) را جادوگرى ماهر معرفى کرد: ﴿قَالَ لِلْمَلَإِ حَوْلَهُ إِنَّ هَذَا لَسَاحِرٌ عَلِيمٌ﴾[۷۲] و با بیان اینکه موسى(ع) به وسیله سِحر قصد آواره کردن آنان را دارد، از آوردن سِحرى مانند سِحر موسى خبر داد: ﴿قَالَ أَجِئْتَنَا لِتُخْرِجَنَا مِنْ أَرْضِنَا بِسِحْرِكَ يَا مُوسَى فَلَنَأْتِيَنَّكَ بِسِحْرٍ مِّثْلِهِ فَاجْعَلْ بَيْنَنَا وَبَيْنَكَ مَوْعِدًا لّا نُخْلِفُهُ نَحْنُ وَلا أَنتَ مَكَانًا سُوًى﴾[۷۳] او با سِحر خواندن معجزه موسى(ع) و ادعاى اینکه توان آوردن همانند آن را دارد، تلاش مىکرد به بنىاسرائیل جسارت دهد تا در برابر موسى(ع) ایستادگى کنند. [۷۴] دشمنى آنها با موسى(ع) تا جایى پیش رفت که در برابر معجزات موسى(ع)، نه تنها تسلیم نشدند، بلکه آن را سِحرى آشکار خواندند: ﴿فَلَمَّا جَاءَتْهُمْ آيَاتُنَا مُبْصِرَةً قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُبِينٌ﴾[۷۵]؛ نیز ﴿فَلَمَّا جَاءَهُمْ مُوسَى بِآيَاتِنَا بَيِّنَاتٍ قَالُوا مَا هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُفْتَرًى وَمَا سَمِعْنَا بِهَذَا فِي آبَائِنَا الْأَوَّلِينَ﴾[۷۶] آنان مىگفتند هر آیه و نشانهاى براى ما بیاورى تا ما را با آن سِحرکنى، به تو ایمان نخواهیم آورد: ﴿وَقَالُوا مَهْمَا تَأْتِنَا بِهِ مِنْ آيَةٍ لِتَسْحَرَنَا بِهَا فَمَا نَحْنُ لَكَ بِمُؤْمِنِينَ﴾[۷۷].[۷۸] به گفته مفسران، مراد آنان از ﴿آيَةٍ﴾، معجزه نبود، بلکه آنها معجزات موسى(ع) را سِحر مىدانستند و تعبیر ﴿آيَةٍ﴾ از باب تمسخر یا مماشات با موسى(ع) بود. [۷۹] آنان هر گاه نشانههاى عذاب را مىدیدند، نزد موسى(ع) آمده و وى را "ساحر" خطاب مىکردند: ﴿ وَقَالُوا يَا أَيُّهَا السَّاحِرُ ادْعُ لَنَا رَبَّكَ بِمَا عَهِدَ عِندَكَ إِنَّنَا لَمُهْتَدُونَ﴾[۸۰] برخى مفسران گفتهاند این خطاب از باب تعظیم بوده، زیرا ساحر نزد آنها مقام والایى داشته و چون عصاى موسى(ع) سِحر تمامى ساحران را باطل کرده بود، موسى(ع) نزد آنان ساحر بزرگ شناخته مىشد. [۸۱] برخى از این تعبیر در سیاق آیه که درخواست دعا و هدایت است، استفاده کردهاند که صفت ساحر در آن عصر مذموم نبوده،[۸۲] بلکه ساحر نزد آنها به معناى عالم بوده است. [۸۳] برخى نیز گفتهاند آنها درحال احتیاج هم از استهزا دست برنداشته از باب تمسخر یا عادت، موسى(ع) را با این عنوان خطاب مىکردند. [۸۴] فرعون نیز پس از مغلوب واقع شدن ساحران، موسى را بزرگِ ساحران خواند: ﴿قَالَ آمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ الَّذِي عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ فَلَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ مِنْ خِلَافٍ وَلَأُصَلِّبَنَّكُمْ فِي جُذُوعِ النَّخْلِ وَلَتَعْلَمُنَّ أَيُّنَا أَشَدُّ عَذَابًا وَأَبْقَى﴾[۸۵]؛ ﴿قَالَ آمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ الَّذِي عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ فَلَسَوْفَ تَعْلَمُونَ لَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ مِنْ خِلَافٍ وَلَأُصَلِّبَنَّكُمْ أَجْمَعِينَ﴾[۸۶]
- این نگاه به سِحر در میان مردم بابل در عصر سلیمان(ع) نیز رواج داشته است. پس از سلیمان(ع)، کافران با الهام گرفتن از شیاطین، وى را به ساحرى متهم کردند [۸۷] و چون ساحر بودن سلیمان با پیامبرى او سازگار نبود و موجب کفر مىشد، خداوند آن را با عنوان "کفر" از ساحت وى دور ساخته است: ﴿وَاتَّبَعُواْ مَا تَتْلُواْ الشَّيَاطِينُ عَلَى مُلْكِ سُلَيْمَانَ وَمَا كَفَرَ سُلَيْمَانُ وَلَكِنَّ الشَّيَاطِينَ كَفَرُواْ يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَمَا أُنزِلَ عَلَى الْمَلَكَيْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَمَارُوتَ وَمَا يُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى يَقُولاَ إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلاَ تَكْفُرْ فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ وَمَا هُم بِضَارِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَيَتَعَلَّمُونَ مَا يَضُرُّهُمْ وَلاَ يَنفَعُهُمْ وَلَقَدْ عَلِمُواْ لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِي الآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ وَلَبِئْسَ مَا شَرَوْا بِهِ أَنفُسَهُمْ لَوْ كَانُواْ يَعْلَمُونَ﴾[۸۸] بر اساس این آیه، خداوند دو فرشته (هاروت و ماروت) را مأمور کرد به مردم سِحر بیاموزند تا بدان وسیله سِحرهاى رایج در آن زمان را باطل کنند. با وجود آنکه آن دو هنگام تعلیم سِحر یادآورى مىکردند که آنها مجازند که از سِحر تنها براى ابطال سِحر بهره گیرند، گروهى از یهودیان با سوء استفاده از آن سِحر، آن را براى جدایى انداختن میان زن و شوهر یا برخى موارد زیانبار دیگر به کار مىگرفتند. در شأن نزول آیه یادشده مفسران احتمالهاى مختلفى را بیان کردهاند که علامه طباطبایى آنها را بالغ بر ۱۲۶۰۰۰۰ دانسته است. [۸۹] بنابر برخى نقلها شیاطین [۹۰] و بنابر قول دیگر سلیمان(ع) [۹۱] که در صدد حل مشکلِ پرداختن به سِحر بود، کتابهاى سِحر را جمعآورى و آنها را زیر تخت خود دفن کرد. پس از مرگ سلیمان(ع)، شیاطین مردم را به محل دفن کتابها راهنمایى و مُلک سلیمان(ع) را معلول سِحر و ساحرى معرفى کردند. [۹۲] برخى نیز گفتهاند: وقتى پیامبر اکرم(ص) سلیمان(ع) را با عنوان نبى یاد کرد، یهود به پیروى از شیاطین، سلیمان(ع) را به ساحرى و کفر متهم کردند که در پاسخ آنها آیه نازل شد و کفر را از سلیمان نفى کرد. [۹۳] یهود با انکار نبوت سلیمان، سلطنت با شکوه وى و تسخیر جنیان و حیوانات و عجایب حکومت او را به سبب سِحر دانستند، در حالى که لازمه سِحر و تصرف در عالم بر خلاف آنچه خدا قرار داده، کفر به خداى متعالى است و سلیمان نبى که مقام عصمت دارد از این اتهام مبرّاست. [۹۴]
- قوم بنىاسرائیل معجزات عیسى را نیز سِحرى آشکار نامیدند: ﴿إِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ وَعَلَى وَالِدَتِكَ إِذْ أَيَّدْتُكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلًا وَإِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنْفُخُ فِيهَا فَتَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِي وَتُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ بِإِذْنِي وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَى بِإِذْنِي وَإِذْ كَفَفْتُ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَنْكَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ﴾[۹۵]. آیه ﴿وَإِذْ قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ يَأْتِي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُبِينٌ﴾[۹۶] سخنان عیسى(ع) به بنىاسرائیل، مبنى بر تصدیق تورات و بشارت به پیامبر آخرالزمان را نقل کرده و از انکار حضرت توسط یهود و سِحر خواندن معجزه وى پس از مبعوث شدن سخن گفته است.
- این رویکرد در عصر پیامبر(ص) نیز رواج داشت و مشرکان قریش آن حضرت را به ساحرى متهم کردند: ﴿أَكَانَ لِلنَّاسِ عَجَبًا أَنْ أَوْحَيْنَا إِلَى رَجُلٍ مِنْهُمْ أَنْ أَنْذِرِ النَّاسَ وَبَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَ رَبِّهِمْ قَالَ الْكَافِرُونَ إِنَّ هَذَا لَسَاحِرٌ مُبِينٌ﴾[۹۷]، ﴿وَعَجِبُوا أَنْ جَاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ وَقَالَ الْكَافِرُونَ هَذَا سَاحِرٌ كَذَّابٌ﴾[۹۸] و بشر بودن آن حضرت را دلیلى بر ردّ ادعاى پیامبرى وى دانسته و صدور امر خارقالعاده از وى را شاهد بر سِحر بودن قرآن و ساحرى آنحضرت گرفتند: ﴿لَاهِيَةً قُلُوبُهُمْ وَأَسَرُّوا النَّجْوَى الَّذِينَ ظَلَمُوا هَلْ هَذَا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ أَفَتَأْتُونَ السِّحْرَ وَأَنْتُمْ تُبْصِرُونَ﴾[۹۹].[۱۰۰] و وحى الهى را سِحر خواندند: ﴿وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالُوا مَا هَذَا إِلَّا رَجُلٌ يُرِيدُ أَنْ يَصُدَّكُمْ عَمَّا كَانَ يَعْبُدُ آبَاؤُكُمْ وَقَالُوا مَا هَذَا إِلَّا إِفْكٌ مُفْتَرًى وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلْحَقِّ لَمَّا جَاءَهُمْ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ﴾[۱۰۱]، ﴿وَلَمَّا جَاءَهُمُ الْحَقُّ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ وَإِنَّا بِهِ كَافِرُونَ﴾[۱۰۲]، ﴿وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلْحَقِّ لَمَّا جَاءَهُمْ هَذَا سِحْرٌ مُبِينٌ﴾[۱۰۳]، ﴿وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاءِ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَلَئِنْ قُلْتَ إِنَّكُمْ مَبْعُوثُونَ مِنْ بَعْدِ الْمَوْتِ لَيَقُولَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ﴾[۱۰۴]. آیه ﴿وَمَا هُوَ بِقَوْلِ شَيْطَانٍ رَجِيمٍ﴾[۱۰۵] با ردّ اینکه قرآن کلام شیطان باشد، سِحر را از حریم آن نفى کرده است[۱۰۶]. سران قریش با همفکرى تلاش مىکردند تا از توجه و گرایش مردم به دین اسلام جلوگیرى کنند. آنان از ولید بن مغیره کمک خواستند و او با ردّ پیشنهادهاى مختلف در نهایت نظر داد که به مردم بگویند که سخنان پیامبر از سِحرهاى کهن و آموختنى است [۱۰۷] و پیامبر آن را از دیگران آموخته است: ﴿فَقَالَ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ يُؤْثَرُ﴾[۱۰۸].[۱۰۹] مشرکان همه معجزههاى پیامبر را سِحر خوانده و منکر رسالت حضرت مىشدند.
یهود عصر پیامبر(ص) نیز در کنار مشرکان و کافران در معجزه بودن قرآن شبههافکنى مىکردند. آنان قریش را برضدّ پیامبر تحریک مىکردند که از وى بخواهند معجزاتى مانند معجزههاى موسى براى آنها بیاورد. [۱۱۰] قرآن در پاسخ آنها از کفر آنان به موسى و اتهام سِحر و ساحرى به موسى و هارون پرده برداشته است: «فَلَمَّا جاءَهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِنا قالُوا لَوْ لا أُوتِىَ مِثْلَ ما أُوتِىَ مُوسى أوَ لَمْ یَکْفُرُوا بِما أُوتِىَ مُوسى مِنْ قَبْلُ قالُوا سِحْرانِ تَظاهَرا وَ قالُوا إِنَّا بِکُلٍّ کافِرُون». (قصص / ۲۸، ۴۸) مشرکان با انکار شقالقمر،[۱۱۱] از آیات الهى رویگردان شده و آن را سِحرى در پى سِحرى دیگر خواندند: «و اِن یَرَوا ءایَةً یُعرِضوا و یَقولوا سِحرٌ مُستَمِرٌّ». (قمر / ۵۴، ۲) قید «مستمر» براى بیان این نکته آمده که آنها تنها منکر شقالقمر نبودند، بلکه هر معجزهاى را مىدیدند آن را افسون خوانده و از پذیرش معجزه طفره مىرفتند. [۱۱۲] برخى نیز گفتهاند مراد، سِحر قوى است که بر همه سِحرها غلبه مىکند. [۱۱۳] آیه ۷ سوره هود / ۱۱ از ضمیر آلوده کافران و اینکه آنها در پى یافتن حقیقت نیستند، پرده برداشته و به پیامبر(ص) مىفرماید: اگر به آنها بگویى پس از مرگ در قیامت دوباره زنده خواهید شد باز مىگویند این سِحرى آشکار است: «... و لَئِن قُلتَ اِنَّکُم مَبعوثونَ مِن بَعدِ المَوتِ لَیَقولَنَّ الَّذینَ کَفَروا اِن هذا اِلاّ سِحرٌ مُبین». بالاتر از آن، حتى اگر نوشتهاى بر تو فروفرستیم و آنان آن را با دستان خود لمس کنند، باز ادعا خواهند کرد که این، سِحرى آشکار است: «و لَو نَزَّلنا عَلَیکَ کِتبًا فى قِرطاسٍ فَلَمَسوهُ بِاَیدیهِم لَقالَ الَّذینَ کَفَروا اِن هذا اِلاّ سِحرٌ مُبین». (انعام / ۶، ۷) قرآن با کنایه مشرکانى را که پیامبر اکرم(ص) را به جادوگرى متهم مىکردند، تهدید مىکند که وقتى به آتش درآمدند از باب توبیخ از آنها پرسیده خواهد شد که آیا این هم سِحر و چشمبندى است: «اَفَسِحرٌ هذا اَم اَنتُم لا تُبصِرون». (طور / ۵۲، ۱۵) [۱۱۴] بر اساس آیات قرآن، مشرکان قریش تورات و قرآن هر دو را سِحر خواندند و کفر خود را نسبت به آن دو ابراز کردند: «... اَوَ لَم یَکفُروا بِما اوتِى موسى مِن قَبلُ قالوا سِحرانِ تَظهَرا و قالوا اِنّا بِکُلٍّ کفِرون». (قصص / ۲۸، ۴۸) [۱۱۵] گفتنى است برخى پیامبران به سِحرزدگى نیز متهم شدند: بر اساس آیات ۱۵۳ و ۱۸۵ سوره شعراء / ۲۶ قوم ثمود و اصحاب ایکه پیامبران خود صالح و شعیب را به جنون و سِحرزدگى متهم کردند: «قالوا اِنَّما اَنتَ مِنَ المُسَحَّرین». «مسحَّر» کسى است که بارها سِحر شده و بر اثر آن عقلش زایل شده باشد. [۱۱۶][۱۱۷]
حقیقت و آثار سِحر
سِحر عملى شیطانى است که با یارى گرفتن از شیطان * و تقرب به وى صورت مىگیرد [۱۱۸] وهمواره براى ضرررسانى به دیگران به کار مىرود، از این رو در قرآن به طور خاص به پیامبر دستور داده شده از برخى انواع آن به خدا پناه بَرد: «و مِن شَرِّ النَّفّثتِ فِى العُقَد». (فلق / ۱۱۳، ۴) در آیه ۱۰۲ سوره بقره / ۲ سِحر را از آموزههاى شیاطین و هدف آن را زیان رساندن به دیگران دانسته است: «و لکِنَّ الشَّیطینَ کَفَروا یُعَلِّمونَ النّاسَ السِّحرَ... فَیَتَعَلَّمونَ مِنهُما ما یُفَرِّقونَ بِهِ بَینَ المَرءِ و زَوجِهِ... و یَتَعَلَّمونَ ما یَضُرُّهُم و لا یَنفَعُهُم.»... بر این اساس مردم در پى یادگیرى نوع خاصى از سِحر بودند که با آن مىتوانستند میان زن و شوهر جدایى افکنند. سِحر راهى براى ایجاد فساد در جامعه است: «فَلَمّا اَلقَوا قالَ موسى ما جِئتُم بِهِ السِّحرُ... اِنَّ اللهَ لا یُصلِحُ عَمَلَ المُفسِدین» (یونس / ۱۰، ۸۱) که گاه با ترساندن مردم همراه است: «... و استَرهَبوهُم و جاءو بِسِحرٍ عَظیم». (اعراف / ۷، ۱۱۶) در این باره که سِحر اثر واقعى دارد یا نوعى تصرف در خیال و حس است، دیدگاه واحدى وجود ندارد و دو دیدگاه عمده را مىتوان معرفى کرد[۱۱۹]:
واقعى دانستن اثر سِحر
طرفداران این دیدگاه خود دو دستهاند: أ. برخى با استدلال به آیه ۱۰۲ سوره بقره / ۲ سِحر و اثر آن را واقعى دانستهاند. بر این اساس زیانبار بودن سِحر به اذن خدا واگذار شده است: «... و ما هُم بِضارِّینَ بِهِ مِن اَحَدٍ اِلاّ بِاِذنِ الله.».. و این از واقعى بودن اثر آن حکایت دارد. [۱۲۰] این دیدگاه با نظر برخى مفسران در تبیین «اذن الله» در آیه تأیید مىشود. به گفته آنان، خداوند براى حفظ افراد، فرشتگانى را موکل کرده، که به اذن الهى از محافظت مسحور دست بر مىدارند تا سِحر اثرگذار باشد. [۱۲۱] روایات تفسیرى در این باره نیز اذن خدا را به واگذاشتن مسحور و مانع نشدن خداوند از تأثیر سِحر در او تفسیر کردهاند. [۱۲۲]
ب: برخى گرچه به واقعى بودن خود سِحر اعتقادى نداشته و آن را صرف تخیل دانستهاند؛ آن را داراى اثرى واقعى در جسم و روان مسحور مىدانند. [۱۲۳] بنا براین توهّم مسحورشدن مانند تلقین به مریض، موجب مىشود اثر سِحر در مسحور ظاهر شود؛ اما در مواردى که مسحور نمىداند سِحر شده است و در عین حال سِحر اثر مىکند، دانشمندان هیچگونه توجیهى براى آن ندارند، جز آنکه بگویند این اعمال بر اثر استخدام جن و شیاطین براى اثرگذارى بر شخص مسحور انجام مىشوند،[۱۲۴] از این رو شمارى از طرفداران این دیدگاه با واقعى شمردن آثارى مانند احساس درد در بدن مسحور و پدید آمدن حب و بغض میان افراد،[۱۲۵] بر این باورند که سِحر قدرت تغییر حقیقت اشیا را ندارد [۱۲۶] و اثر آن را در حدّ اذیت مسحور دانستهاند. [۱۲۷] در مقابل، برخى اثر سِحر را قوى و در حد تغییر حقایق اشیاء دانسته و در اینباره به آیه ۱۰۲ سوره بقره / ۲ و نیز سوره فلق / ۱۱۳ استدلال کرده و همان را دلیل بر دستور خداوند به استعاذه از سِحر دانستهاند. [۱۲۸] افزون بر آن، مواردى پرشمار مانند ایجاد حب و بغض میان زن و شوهر و سلب قدرت جنسى از مرد به عنوان آثار سِحر میان مردم شایعاند. [۱۲۹] بر این اساس گفته شده دلیل مشروط شدن تأثیر سِحر به اذن الهى، دفع توهم پیشى گرفتن سِحر بر تقدیر الهى و رد تأثیر آن خارج از نظام تکوین است؛[۱۳۰] بدین معنا که سِحر ساحران در چارچوب نظام تکوینى اثرگذار است و خارج از حیطه قدرت الهى نیست و از اینرو برخى «اذن» را به قضا و مشیت الهى [۱۳۱] و عدم ممانعت از تأثیر سِحر، همانند بسیارى از شرور تفسیر کردهاند که افراد با سوء اختیار خود به سوى آن مىروند. [۱۳۲] برخى نیز «باذن الله» در آیه را بر تأثیر سِحر در کسانى که با آن سروکار دارند، حمل کردهاند. [۱۳۳] برخى بر اساس آیه ۷۸ سوره غافر / ۴۰ که صدور معجزه انبیاء را به اذن خدا منوط کرده، گفتهاند: در نفوس شریف پیامبران مبدأ مؤثرى وجود دارد که تأثیر آن بر اذن الهى متوقف است، چنانکه از منوط کردن تأثیر سِحر به اذن الهى در آیه ۱۰۲ سوره بقره / ۲ به دست مىآید که سِحر نیز واقعیت داشته و مبدأ نفسانى دارد و اذن الهى در تأثیر آن دخیل است؛ به این بیان که امور خارقالعاده به حسب ظاهر اسباب طبیعى غیر عادى دارند؛ ولى در واقع از اسباب حقیقى و باطنى برخوردارند و آن اسباب به اذن و اراده خدا مستندند؛[۱۳۴] با این تفاوت که مبدأ نفسانى موجود در پیامبران و مؤمنان در همه حال بر همه اسباب غالب و فائقاند (صافّات / ۳۷، ۱۷۳؛ مجادله / ۵۸، ۲۱؛ غافر / ۴۰، ۵۱) و غلبه معجزه انبیا و کرامات مؤمنان امرى ماورایى است و با مقیاسهاى مادى سنجیدنى نیست. [۱۳۵] به همین سبب، سِحر، توانایى برابرى با معجزه را ندارد، چنانکه آیات ۷۶ - ۷۷ سوره یونس / ۱۰: «فَلَمّا جاءَهُمُ الحَقُّ مِن عِندِنا قالوا اِنَّ هذا لَسِحرٌ مُبین * قالَ موسى اَتَقولونَ لِلحَقِّ لَمّا جاءَکُم اَسِحرٌ هذا و لا یُفلِحُ السّحِرون» با استفهام انکارى توبیخى و با استناد به پیروزى موسى(ع) در برابر سِحر ساحران فرعون، سِحر بودن عمل موسى را رد کردهاند، چون سِحر از ساحت کسى که تأییدشده الهى است، دور است،[۱۳۶] چنانکه بر اساس آیه ۸۱ سوره یونس / ۱۰ موسى(ع) نیز با سِحر خواندن عمل ساحران، آن را عملى فاسد خوانده و از اطمینان به باطل شدن آن به اذن الهىخبر داده است: «فَلَمّا اَلقَوا قالَ موسى ما جِئتُم بِهِ السِّحرُ اِنَّ اللهَ سَیُبطِلُهُ اِنَّ اللهَ لا یُصلِحُ عَمَلَ المُفسِدین». کلام موسى(ع) تعریضى بود به فرعونیان که معجزه موسى(ع) را سِحر مىخواندند. آنچه آنان انجام دادند سِحرى بود که به اراده الهى باطل خواهد شد، زیرا سِحر جز فساد نتیجهاى ندارد و خداوند کار مفسدان را به سامان نمىآورد [۱۳۷] و جادوگر هرجا در آید پیروز و نیکبخت نخواهد شد: «وَ لا یُفْلِحُ السَّاحِرُ حَیْثُ أَتى». (طه / ۲۰، ۶۹) برخى در سبب پیروز نشدن ساحر به آثار سِحر اشاره کرده و دلیل آن را محدودیت نیروى سِحر دانستهاند، در حالى که اثر نیروى معجزه چون از قدرت الهى سرچشمه مىگیرد نامحدود است. ساحر به گونه محدود مىتواند به سِحر اقدام کند، در حالى که پیامبران الهى با تکیه بر قدرت لایزال الهى هر گونه معجزهاى مىتوانند انجام دهند، چنانکه ساحر نمىتواند هر پیشنهادى را عملى کند؛ اما انبیا(ع) به پیشنهاد مردم کارهاى خارقالعاده بزرگى چون بیرون آوردن شتر از دل کوه یا دو نیم کردن ماه را انجام دادهاند. [۱۳۸] برخى فلاسفه، در قدرت نفس انسان گفتهاند: انسان از اراده و نیرویى برخوردار است که با ریاضت مىتواند آن را تقویت کند تا در موجودات اطراف خود و حتى در طبیعت اشیاء اثرگذار باشد[۱۳۹] و منشأ خارقعادات گردد؛ با این تفاوت که ریاضت گاهى مشروع و ایجاد کننده نیروى سازنده در نفوس پاک است که منشأ کرامات مىشود و گاهى نامشروع و زمینهساز تقویت نیروى شیطانى و مخرب در درون انسان است. [۱۴۰][۱۴۱]
تخیل پنداشتن اثر سِحر
برخى اثر سِحر را مانند خود سِحر تخیلى و آن را تصرف در خیال دانسته [۱۴۲] و در اینباره به آیه ۱۱۶ سوره اعراف / ۷: «قالَ اَلقوا فَلَمّا اَلقَوا سَحَروا اَعیُنَ النّاسِ و استَرهَبوهُم و جاءو بِسِحرٍ عَظیم» استدلال کردهاند. [۱۴۳] بر این اساس سِحر جادوگران فرعون را امرى فاقد حقیقت و به طور کلى سِحر را نوعى تصرف در حواس انسان دانستهاند؛ به گونهاى که بیننده چیزهایى را مىبیند یا مىشنود که حقیقت ندارد. [۱۴۴] بر اساس این دیدگاه، در مواجهه ساحران با موسى رشته نخها و طنابها تنها در وهم و خیال مردم آن روزگار که براى مشاهده پیروز میدان آمده بودند به مار تبدیل شده بود. [۱۴۵] کاربرد واژه «یُخَیّل» در آیه ۶۶ سوره طه / ۲۰: «قالَ بَل اَلقوا فَاِذَا حِبَالُهُم و عِصیُّهُم یُخَیَّلُ اِلَیهِ مِن سِحرِهِم اَنَّها تَسعى» نیز مؤید این دیدگاه است. آیه «مَا هُم بِضَارِّین.».. (بقره / ۲، ۱۰۲) نیز اثر خارجى سِحر و زیان آن را نفى کرده،[۱۴۶] و اذن خدا در آیه، بر مشیت الهى بر امتحان ساحران و سِحرشدگان، یا تهدید ساحران بر اینکه خداوند متعالى عالم به عمل آنهاست، حمل شده است [۱۴۷] و ربطى به واقعى بودن سِحر ندارد. بر پایه این دیدگاه، تأثیر حیله در مسحور به قدرت و ضعف نفس وى بستگى دارد وتعبیر «باذن الله» بیان لطیفى از قابلیت بعضى نفوس (ضعیف) در اثرپذیرى از سِحر است. [۱۴۸] بر همین اساس گروهى از مفسران، با توجه به قدرت نفس موسى، ترس وى را از سِحر ساحران که در آیه ۶۰ سوره طه / ۲۰ آمده، به ترس از جهل مردم و اینکه سِحر را با معجزه یکى پندارند، تفسیر کردهاند. [۱۴۹] در مجموع مىتوان نتیجه گرفت که سِحر هم تأثیر تخیلى و هم تأثیر واقعى دارد و مقدار اثر آن به قدرت و ضعف نفس مسحور بستگى دارد.[۱۵۰]
راه هاى مصونیت از شر ساحران
گرچه سِحر اسباب ناشناختهاى دارد، بر اساس آیه ۳۱ سوره یونس / ۱۰ بطلانپذیر است. براى مصونیت از سِحر، راههاى گوناگونى پیشنهاد شدهاند؛ از جمله دورى از افراد، جوامع و محیطهاى آلوده به سِحر، دست نیالودن به آن گرچه براى اهداف مشروع، بهرهگیرى از اذکار شرعى و دعاها و استعاذه به خدا از شر شیطان: «و قُل رَبِّ اَعوذُ بِکَ مِن هَمَزتِ الشَّیطین * و اَعوذُ بِکَ رَبِّ اَن یَحضُرون». (مؤمنون / ۲۳، ۹۷ - ۹۸) به باور برخى، سورههاى ناس و فلق براى استعاذه * از شر حاسدان و ساحران نازل شده [۱۵۱] و بهرهگیرى از صفت ربوبیت خدا در دو سوره یادشده براى حفظ نفس و بدن از سِحر است،[۱۵۲] از این رو برخى مفسران نیاز انسان به خواندن مُعَوَّذَتَین را بالاتر از نیاز انسان به هوا، غذا و آب دانسته و این دو سوره را داراى تأثیر جدى در دفع سِحر و چشم زخم و دیگر شرور مىدانند. [۱۵۳] به باور برخى در سوره فلق براى مصون ماندن از شر کسانى که با سِحر و حسد به همنوعان خود ستم مىکنند، به پناه بردن به خدا دستور داده شده است ref>احکام القرآن، ج۵، ص۳۷۹؛ مجمع البيان، ج۱۰، ص۸۶۵-۸۶۶. </ref>. از آنجا که ضعف نفس از زمینههاى اثرپذیرى از سِحر است، تقویت نفس به وسیله ایمان را نیز مىتوان از راههاى ایمنى سِحر ساحران دانست. بر این اساس کودکان، ابلهان و عوام و... بیشتر در معرض سِحر هستند [۱۵۴] و به احتمال، رمز اینکه در آیه ۱۲۰ سوره آلعمران / ۳ صبر و تقوا [۱۵۵] از ارکان ایمان به خدا و موجب سالم ماندن از شر اشرار و کید فجار معرفى شدهاند، تأثیر این دو صفت در تقویت نفوس مؤمنان باشد. [۱۵۶] بر این اساس روایاتى که نزول «مُعَوَّذتین» را پس از بیمار شدن پیامبر(ص) بر اثر سِحر یک یهودى دانسته[۱۵۷] ونیز روایاتى که شأن نزول آیه ۴ سوره فلق / ۱۱۳ را مسحور شدن پیامبر به دست دختران لبید بن اعصم یهودى دانسته،[۱۵۸] از اینرو که این روایات خبر واحدند از سوى محققان غیر قابل اعتماد دانسته شده [۱۵۹] و حتى برخى مجعول بودن آنها را قطعى دانستهاند. [۱۶۰] البته آنان در صدد نفى روایات بیانگر اعتقاد یهود به تأثیر سِحر در پیامبر(ص) و تلاش یهود در جهت مسحور ساختن پیامبر(ص) نیستند،[۱۶۱] بلکه بر این باورند که این تلاش با اطلاعرسانى جبرئیل به پیامبر(ص) آشکار شد و به نتیجه نرسید. [۱۶۲] ناگفته نماند که برخى اصل تأثیر سِحر بر پیامبر(ص) را پذیرفته؛ اما آن را جزئى و در حدّ بیمارى و نظیر آن دانستهاند که با مصونیت وى از تأثیر سِحر در عقل ایشان منافاتى ندارد. [۱۶۳] اهل فن براى ابطال سِحر نیز راههایى مانند باطل کردن سِحر با سِحرى دیگر را پیشنهاد کردهاند. [۱۶۴] بر اساس گفته مفسران در ذیل آیه ۱۰۲ سوره بقره / ۲ مأموریت هاروت و ماروت این بود که سِحر و راه مقابله با آن را به مردم بیاموزند: «... و لکِنَّ الشَّیطینَ کَفَروا یُعَلِّمونَ النّاسَ السِّحرَ و ما اُنزِلَ عَلَى المَلَکَینِ بِبابِلَ هروتَ و مروتَ و ما یُعَلِّمانِ مِن اَحَدٍ حَتّى یَقولا اِنَّما نَحنُ فِتنَةٌ فَلا تَکفُر فَیَتَعَلَّمونَ مِنهُما ما یُفَرِّقونَ بِهِ بَینَ المَرءِ و زَوجِهِ و ما هُم بِضارِّینَ بِهِ مِن اَحَدٍ اِلاّ بِاِذنِ الله و یَتَعَلَّمونَ ما یَضُرُّهُم و لا یَنفَعُهُم.».. [۱۶۵]. بر این اساس در سرزمین بابل، جادوگرى به اوج خود رسیده و اسباب ناراحتى و آزار مردم را فراهم کرده بود. خداوند دو فرشته را به صورت انسان مأمور ساخت تا ضمن تبیین حقیقت سِحر، راه ابطال آن را نیز به مردم بیاموزند. برخى با آموختن این تعلیمات از آن سوء استفاده کرده و با سِحر میان همسران جدایى مىافکندند. [۱۶۶] ابطال سِحر با آیات قرآن نیز راه دیگرى است که در جهت مقابله با سِحر پیشنهاد شده است. قرآن مایه رحمت و شفاى هر دردى است (اسراء / ۱۷، ۸۲) [۱۶۷] و مفسران براى شفا بودن قرآن وجوهى ذکر کردهاند؛ مانند شفاى دردِ جهل و نادانى و معجزهاى که تبرک به آن بسیارى از بدىها و ضررها را دفع مىکند. [۱۶۸] آیه ۴۴ سوره فصّلت / ۴۱ نیز قرآن را براى اهل ایمان شفا دانسته است. بر همین اساس آیاتى باطلکننده سِحر شناسانده شدهاند. [۱۶۹] در روایات و کلمات علما، نوشتن و همراه داشتن آیاتى براى ابطال سِحر توصیه شده است. [۱۷۰][۱۷۱]
احکام سِحر
فقهاى شیعه [۱۷۲] و سنى [۱۷۳] با استناد به آیه ۱۰۲ سوره بقره / ۲: «... و لکِنَّ الشَّیطینَ کَفَروا یُعَلِّمونَ النّاسَ السِّحرَ و ما اُنزِلَ عَلَى المَلَکَینِ بِبابِلَ هروتَ و مروتَ و ما یُعَلِّمانِ مِن اَحَدٍ حَتّى یَقولا اِنَّما نَحنُ فِتنَةٌ فَلا تَکفُر فَیَتَعَلَّمونَ مِنهُما ما یُفَرِّقونَ بِهِ بَینَ المَرءِ و زَوجِهِ و ما هُم بِضارِّینَ بِهِ مِن اَحَدٍ اِلاّ بِاِذنِ الله و یَتَعَلَّمونَ ما یَضُرُّهُم و لا یَنفَعُهُم و لَقَد عَلِموا لَمَنِ اشتَرهُ ما لَهُ فِى الآخِرَةِ مِن خَلقٍ.».. و نیز روایات،[۱۷۴] ساحر را کافر دانسته [۱۷۵] و بر حرمت سِحر اتفاق نظر دارند. [۱۷۶] آنان جادوگرى را از گناهان کبیره به شمار آورده [۱۷۷] و حکم اولى آموزش، یادگیرى [۱۷۸] و اشتغال و اخذ اجرت در برابر آن را حرام دانستهاند. [۱۷۹] به گفته برخى مفسران، فرشتگان الهى (هاروت و ماروت) سِحر را براى مبارزه با سِحر به مردم مىآموختند. برخى نیز آموزش سِحر را از سوى آن دو، وسیلهاى براى امتحان مردم دانسته و گفتهاند هرکس به آموختن آن روى مىآورد کافر و هر کس بدان توجه نمىکرد مؤمن بود. [۱۸۰] فقها در حکم ثانوى سِحر دیدگاه واحدى ندارند: برخى آموزش و یادگیرى سِحر براى پیشگیرى از آن، یا آشکار ساختن ادعاى مدعیان دروغین نبوت و نیز از بین بردن سِحر و زدودن اثر آن از مسحورشدگان آسیبدیده را جایز و برخى واجب کفایى دانستهاند. [۱۸۱] برخى باطل کردن سِحر را با سِحر، از اینرو که با یارى گرفتن از شیطان انجام مىشود حرام دانسته و بر این باورند که سِحر گرچه براى گشایش سِحر انجام مىشود، حکم سِحر را دارد. [۱۸۲] در مقابل، شمارى از فقها ابطال سِحر با سِحر دیگرى را در صورت اضطرار جایز [۱۸۳] و برخى نیز این نوع سِحر را بىاشکال دانستهاند. [۱۸۴]
دیدگاه سوم در این باره با استناد به «وَمَا هُم بِضَارّین» سِحر حرام را منحصر در سِحر زیانبار دانسته است. [۱۸۵] در خصوص کفر ساحر به آیه ۱۰۲ سوره بقره / ۲ نیز استدلال شده است. بر این اساس، نفى کفر از سلیمان و حکم به کفر شیاطینِ آموزنده سِحر، دلیل بر کافر بودن ساحر است،[۱۸۶] از این رو ساحر هر جا که در آید رستگار نیست: «وَلا یُفْلِحُ السَّاحِرُ حَیْثُ أَتَى». (طه / ۲۰، ۶۹) بر همین اساس برخى قتل ساحر را واجب دانستهاند. [۱۸۷] برخى نیز وجوب قتل ساحر را به موردى منحصر دانستهاند که ساحر با سِحرْ کسى را کشته و خودش نیز به تعمد بر قتلْ معترف باشد و در صورت عدم تعمد، دیه را واجب دانستهاند. [۱۸۸] در همین راستا شمارى از فقیهان، ساحر را مانند مرتد دانسته و با حکم به وجوب توبه بر او گفتهاند اگر توبه نکرد کشته مىشود. برخى نیز قتل وى را بدون نیاز به توبه دادن واجب مىدانند. [۱۸۹] برخى نیز سِحر را مانند دیگر گناهان کبیره دانسته و گفتهاند با اعتقاد به حلیت سِحرْ کافر و گرنه فاسق است [۱۹۰].[۱۹۱]
جادوگری در فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم
منظور آن دسته از آیاتی است که کار پیامبران را سِحر دانسته و یا پیامبران با سِحر مبارزه کرده و آن را نوعی انحراف دینی دانسته است. قرآن کریم در داستان هاروت و ماروت: ﴿وَاتَّبَعُواْ مَا تَتْلُواْ الشَّيَاطِينُ عَلَى مُلْکِ سُلَيْمَانَ وَمَا کَفَرَ سُلَيْمَانُ وَلَکِنَّ الشَّيَاطِينَ کَفَرُواْ يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَمَا أُنزِلَ عَلَى الْمَلَکَيْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَمَارُوتَ وَمَا يُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى يَقُولاَ إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلاَ تَکْفُرْ فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ وَمَا هُم بِضَارِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَيَتَعَلَّمُونَ مَا يَضُرُّهُمْ وَلاَ يَنفَعُهُمْ وَلَقَدْ عَلِمُواْ لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِي الآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ وَلَبِئْسَ مَا شَرَوْا بِهِ أَنفُسَهُمْ لَوْ کَانُواْ يَعْلَمُونَ ﴾[۱۹۲] نمونهای از این سوء استفاده و ترویج خرافه را باز گو میکند، که چگونه سِحر را رواج داده و با جادو میان مرد و همسرش جدایی میافکندند. قصه فراعنه مصر را یاد میکندکه با بسیج ساحران و ساختن برجی بلند برای یافتن خدای موسی در آسمان، میخواهد مانع دعوت موسی شود.: ﴿وَقَالَ فِرْعَوْنُ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ مَا عَلِمْتُ لَکُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرِي فَأَوْقِدْ لِي يَا هَامَانُ عَلَى الطِّينِ فَاجْعَلْ لِي صَرْحًا لَعَلِّي أَطَّلِعُ إِلَى إِلَهِ مُوسَى وَإِنِّي لَأَظُنُّهُ مِنَ الْکَاذِبِينَ﴾[۱۹۳] و نمرود را هم در دعوت به بتپرستی نمونهای از این شیادی ذکر میکند: ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِي حَاجَّ إِبْرَاهِيمَ فِي رَبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللَّهُ الْمُلْکَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّيَ الَّذِي يُحْيِي وَيُمِيتُ قَالَ أَنَا أُحْيِي وَأُمِيتُ قَالَ إِبْرَاهِيمُ فَإِنَّ اللَّهَ يَأْتِي بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِي کَفَرَ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ﴾[۱۹۴] از این رو، در شخصیت پیامبر کسی که این معارف را آورده و مبارزه با ترویج سِحر، کهانت، جنگیری و بهم زدن محیط آرامش خانوادگی از این طریق و دعانویسی که خرافههای آن زمان محسوب میشدهاند را در کارنامه خود دارد و دشمنان نیز کار او را سِحر معرفی میکند و قرآن از این تعبیرها یاد کرده است.
اتهام سِحر به پیامبر
بدون تردید شیوه طرح معانی بلند و رسا و استثنایی که نقض عادت عرب شده بود، و آنان را از این تفاوت شگفت زده کرده بود. برخی از اعراب را وادار کرد که بگویند کار پیامبر سِحر است و به هنگام سخن گفتن با آنان تأثیر ویژهای بر جای میگذاشت و خود میدانستند که از روش معمول زبانی نیست و چنین تصویرسازی نمیکرد و این شیوه از بیان سابقه نداشت.
- ﴿فَقَالَ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ يُؤْثَرُ﴾[۱۹۵]
- ﴿وَإِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَيَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ﴾[۱۹۶]
- ﴿لَوْ نَزَّلْنَا عَلَيْکَ کِتَابًا فِي قِرْطَاسٍ فَلَمَسُوهُ بِأَيْدِيهِمْ لَقَالَ الَّذِينَ کَفَرُوا إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ * وَقَالُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ مَلَکٌ وَلَوْ أَنْزَلْنَا مَلَکًا لَقُضِيَ الْأَمْرُ ثُمَّ لَا يُنْظَرُونَ﴾[۱۹۷]
- ﴿وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالُوا مَا هَذَا إِلَّا رَجُلٌ يُرِيدُ أَنْ يَصُدَّکُمْ عَمَّا کَانَ يَعْبُدُ آبَاؤُکُمْ وَقَالُوا مَا هَذَا إِلَّا إِفْکٌ مُفْتَرًى وَقَالَ الَّذِينَ کَفَرُوا لِلْحَقِّ لَمَّا جَاءَهُمْ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ * وَمَا آتَيْنَاهُمْ مِنْ کُتُبٍ يَدْرُسُونَهَا وَمَا أَرْسَلْنَا إِلَيْهِمْ قَبْلَکَ مِنْ نَذِيرٍ﴾[۱۹۸]
نکته: آنچه قرآن از ولید بن عقبه در باره قرآن ذکر میکند که پس از پرسش قریش در جواب آنان گفت: ﴿فَقَالَ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ يُؤْثَرُ﴾[۱۹۹]. بیانگر واقعیت این کتاب بود. [۲۰۰] از سوی دیگر در قرآن آیاتی وجود دارد که به خوبی عکس العمل مخالفان را در برابر استماع آیات نشان میدهد. اینکه قرآن را سِحر دانستهاند که مردم را مسحور خود کرده، یا مطالب آن را دیگران به او تعلیم میکنند: ﴿وَقَالَ الَّذِينَ کَفَرُوا إِنْ هَذَا إِلَّا إِفْکٌ افْتَرَاهُ وَأَعَانَهُ عَلَيْهِ قَوْمٌ آخَرُونَ﴾[۲۰۱]. یا اسطورههای پیشنیان است: ﴿وَقَالُوا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ اکْتَتَبَهَا فَهِيَ تُمْلَى عَلَيْهِ بُکْرَةً وَأَصِيلًا﴾[۲۰۲] و (اساطیر الاولین) معرفی کردهاند، یا گفتهاند: آنچه پیامبر آورده آن چنان مهم نیست و ما هم اگر بخواهیم توانیم بگوییم: ﴿لَوْ نَشَاءُ لَقُلْنَا مِثْلَ هَذَا﴾[۲۰۳] بااینکه نمیتوانستهاند بیاورند، میدانستهاند که قرآن از سنخ دیگری است، یا تعبیر شده است که با اینکه یقین داشتند، اما عناد به خرج داده و منکر شدند: ﴿وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا﴾[۲۰۴] و یا در هنگام مراسم حج به استقبال قافلهها رفتند و آنها را از شنیدن قرآن بر حذر داشتند؛ که از مجموع این نشانهها و گفتهها به دست آید که واکنش مخالفان و سِحر دانستن آن در برابر یک نوشته معمولی نبوده است و این کتاب امتیازی دارد که باید بیشتر درباره ابعاد آن بررسی کنند. روشن است که این دسته از آیات، در جهت انعکاس دیدگاه مخالفان و پاسخ به مقابلههایی بوده که با قرآن و انکار وحیانی بودن آن انجام یافته است و البته تمایز و تسخیرکنندگی آن به خوبی از این آیات آشکار میشود و روشن میگردد که این کتاب از قدرت تأثیر و جاذبهای برخوردار بوده که منکران وحی از آن تعبیر به سِحر میکنند و در هراس و ناراحت هستند و چون میدانند کار فوقالعادهای است، میگویند که نمیتواند یکنفره آن را انجام دهد و باید دیگران به او کمک کنند تا بتواند آن را عرضه کند. در این بخش قرآن با خونسردی، پاسخ میدهد که چنین نیست و نه سِحر است، نه اسطوره و نسبت دروغ به خدا.
تفاوت اعجاز با سِحر
- ﴿إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ يُؤْثَرُ﴾[۲۰۵]
- ﴿وَإِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَيَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ﴾[۲۰۶]
- ﴿ْ أَسِحْرٌ هَذَا وَلَا يُفْلِحُ السَّاحِرُونَ﴾[۲۰۷]
نکات: در این آیات آمده که مشرکین وحی به پیامبر و کتاب او را سِحر دانستهاند: ﴿إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ يُؤْثَرُ﴾[۲۰۸] اما قرآن به شدت منکرسِحر بودن آن میشود، هر چند جاذبه و تأثیر آن را منکر نمیشود، اما میگوید مقوله قرآن با سِحر متفاوت است، باید ببینیم چه تفاوتی میان سِحر و معجزه وجود دارد. این مسئله شامل پیامبران پیشین میشود و در آیات بسیاری مخالفان پیامبران از معجزه آنان به سِحر یاد کردهاند: ﴿وَإِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَيَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ﴾[۲۰۹][۲۱۰]از کلمات قرآن در تفاوت این دو نکات زیر استفاده میشود.
- سِحر برای کارهای شرآفرین بکار گرفته میشود: ﴿مَا يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ﴾[۲۱۱] در حالی که معجزات پیامبران در جهت هدایت و توجه به معنویت است و لذا در کارکرد این دو تفاوت است.
- سِحر تصرف درطبیعت نیست. در سِحر نوعی دمیدن در فکر و ذهن و از خود بیخود کردن است. ﴿يُخَيَّلُ إِلَيْهِ مِنْ سِحْرِهِمْ أَنَّهَا تَسْعَى﴾[۲۱۲].، ﴿سَحَرُوا أَعْيُنَ النَّاسِ وَاسْتَرْهَبُوهُمْ﴾[۲۱۳].
- در سِحر: پیچیده وگره کردن و نوعی سرگرمی و تصرف در چشم است: «النفث فی العقد» و تصرف در قوۀ دراکه و بیشعور کردن انسان در جهت کارهای غیر هدفمند است. در حالی که معجزۀ قرآن توجه به فطرت و دعوت به تدبر و تفکر و آگاه کردن و رشد عقلانی برای اثبات رسالت و ایمان آوردن مخاطبان است و لذا یکی از کارهای پیامبران ابطال سِحر ﴿فَلَمَّا أَلْقَوْا قَالَ مُوسَى مَا جِئْتُمْ بِهِ السِّحْرُ إِنَّ اللَّهَ سَيُبْطِلُهُ إِنَّ اللَّهَ لَا يُصْلِحُ عَمَلَ الْمُفْسِدِينَ﴾[۲۱۴] است، در حالی که کار سَحَرَه، تصرف در چشم و ظاهر است: ﴿سَحَرُوا أَعْيُنَ النَّاسِ﴾[۲۱۵]
- سِحر را توان ابطال کرد، اما معجزه را نمیتوان ابطال کرد. یعنی در سِحر با کارهایی رشتههای بافته شده را پنبه کرد. خداوند در داستان موسی و فرعون، نسبت به کار سِحره، میگوید: ﴿فَإِذَا هِيَ تَلْقَفُ مَا يَأْفِکُونَ * فَوَقَعَ الْحَقُّ وَبَطَلَ مَا کَانُوا يَعْمَلُونَ﴾[۲۱۶] ناگهان با انداختن عصا، آنچه را به دروغ ساخته بودند فرو بلعید.
- در سِحر بر خلاف معجزه با معاونت اصحاب شر و شیاطین است است: ﴿هَلْ أُنَبِّئُکُمْ عَلَى مَنْ تَنَزَّلُ الشَّيَاطِينُ﴾[۲۱۷]. آیا شما را خبر دهم که شیاطین بر چه کسی فرود میآیند.
- از نظر قرآن فرجام سِحر درماندگی و رسوایی است. ﴿أَسِحْرٌ هَذَا وَلَا يُفْلِحُ السَّاحِرُونَ﴾[۲۱۸]فقط نوعی تسخیر و تصرف در ظاهر است، اما به مجرد اینکه این فریب و ظاهرسازی رفت، حقیقت آشکار گردد.
- سِحر قابل تعلیم کسبی است، ﴿يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ﴾[۲۱۹] ولی معجزه قابل تعلیم بشری نیست. نمیتوان آن روش را به دیگری یاد داد؛ زیرا از علوم حصولی نیست و بدون توجه به زمینهها و شرایط نیست.
- ساحر شیاد است و کار سِحر شیادی و اهداف مادی دارد و کسب قدرت در پی آوردن آن یکی از اهداف آن است، در حالی که پیامبران برای آقایی کردن و کسب اجر مادی نیستند و اهداف معنوی را دنبال میکنند: ﴿تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لَا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا﴾[۲۲۰] و بارها قرآن از زبان آنها یاد میکند: ﴿قُلْ لَا أَسْأَلُکُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرَى لِلْعَالَمِينَ﴾[۲۲۱]
- سِحر کار انسان است و معجزه کار خدا و در باره آوردن کارهای خارق عادت میگوید که این کار بدون اذن خدا عملی نیست: ﴿وَمَا کَانَ لِرَسُولٍ أَنْ يَأْتِيَ بِآيَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ﴾[۲۲۲]
رابطه اعتقاد به جن و نسبت سِحر به پیامبر
چون برخی از مخاطبان قرآن به جن بسیار اعتقاد داتند و تصور میکردند که جن در کارهای خارقالعاده به کمک انسانها میشتابد، پس باید به این شخص در بیان قرآن کسی مانند جن کمک کند؛ بلکه او چنان در این سخنان فرو رفته که گویی جن زده است. ﴿أَوَلَمْ يَتَفَکَّرُوا مَا بِصَاحِبِهِمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِيرٌ مُبِينٌ﴾[۲۲۳] ﴿إِنْ هُوَ إِلَّا رَجُلٌ بِهِ جِنَّةٌ فَتَرَبَّصُوا بِهِ حَتَّى حِينٍ﴾[۲۲۴]؛ ﴿أَمْ يَقُولُونَ بِهِ جِنَّةٌ بَلْ جَاءَهُمْ بِالْحَقِّ وَأَکْثَرُهُمْ لِلْحَقِّ کَارِهُونَ﴾[۲۲۵]سِحر را نیز نوعی کمک گرفتن از جن میدانستند.. ﴿قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لَا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ کَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا﴾[۲۲۶]
نکته: آوردن ذکر جن در کنار انسانها برای مبارزهطلبی و آوردن مثل قرآن است؛ زیرا در میان اعراب جاهلی عقیدهای بوده، که رابطهای میان شعرا و جن برقرار شده است. [۲۲۷] زیرا شعرا، گاهی چنان در بیان اشعار خود شگفتی ایجاد میکرده و حاضرین را تحت تأثیر قرار میداده و در فصاحت و بلاغت معرکه میکرده، که عدهای گمان میکردهاند، این حرکت نمیتواند طبیعی و برساخته انسان باشد. لذا به گمان آنان، هر شاعر بزرگی یک جن دارد که او را پشتیبانی میکند و قصاید زیبا را به او الهام مینماید. [۲۲۸].[۲۲۹].
پرسشهای وابسته
جستارهای وابسته
منابع
- سعیدیانفر و ایازی، فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم
- حسینی، سید سعید؛ مقاله «سِحر»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵
پانویس
- ↑ الصحاح، ج۲، ص۶۷۸، «سِحر»؛ تاج العروس، ج۶، ص۵۰۱-۵۰۲؛ مجمع البيان، ج۲، ص۷۱۴.
- ↑ المصباح، ص۲۶۷، «سِحر».
- ↑ تفسير العز بن عبدالسلام، ج۳، ص۸۷؛ مغنى المحتاج، ج۱، ص۱۲۹.
- ↑ العين، ج۳، ص۱۳۵؛ الصحاح، ج۲، ص۶۷۸، «سِحر».
- ↑ تفسير ابنابىحاتم، ج۶، ص۲۰۶۵؛ تفسير سمعانى، ج۲، ص۴۴۷؛ زاد المسير، ج۲، ص۳۹۲.
- ↑ مجمع البيان، ج۱۰، ص۵۹۰.
- ↑ مجمع البيان، ج۱۰، ص۷۳۶.
- ↑ مجمع البيان، ج۱۰، ص۶۷۷.
- ↑ التفسير الکبير، ج۲۸، ص۱۶۸-۱۶۹؛ ج۴، ص۱۱۷؛ ج ۳۰، ص۶۸۲-۶۸۳؛ البرهان، ج۱، ص۶۰۲-۶۰۳.
- ↑ قاموس قرآن، ج۳، ص۲۳۸؛ فرهنگ لاروس، ج۲، ص۱۱۷۴؛ فرهنگ فارسى، ص۳۵۰، «سِحر».
- ↑ مفردات، ص۴۰۰؛ معجم مقاييس اللغه، ج۳، ص۱۳۸؛ الصحاح، ج۲، ص۶۷۹، «سِحر».
- ↑ معجم مقاييس اللغه، ج۳، ص۱۳۸.
- ↑ تهذيب اللغه، ج۴، ص۱۷۰، «سِحر».
- ↑ الصحاح، ج۲، ص۶۷۹؛ لسان العرب، ج۴، ص۳۴۸، «سِحر».
- ↑ مفردات، ص۴۰۰؛ لغت نامه، ج۹، ص۱۳۴۹۳، «سِحر».
- ↑ واژههاى دخيل، ص۲۵۳.
- ↑ تاريخ ابن خلدون، ج۱، ص۴۹۷؛ نک: الصحاح، ج۴، ص۱۶۳۰، «بيل»؛ معجم ما استعجم، ج۱، ص۲۱۸.
- ↑ تهذيب اللغه، ج۴، ص۱۶۹؛ نيز نک: لسان العرب، ج۴، ص۳۴۸.
- ↑ المکاسب، ج۱، ص۱۲۹؛ مصطلحات الفقه، ص۲۹۹.
- ↑ المغنى، ج۱۰، ص۱۱۳؛ تحرير الاحکام، ج۵، ص۳۹۶.
- ↑ ايضاح الفوائد، ج۱، ص۴۰۵؛ المکاسب، ج۱، ص۱۲۸.
- ↑ القاموس الفقهى، ص۱۶۸.
- ↑ الفقه على المذاهب الاربعه، ج۵، ص۴۶۰.
- ↑ امتاع الاسماع، ج۴، ص۱۴۱؛ العلاج القرآنى للسِحر، ص۱۷۴؛ عالم السِحر و الشعوذه، ص۷۴.
- ↑ فتح البارى، ج۱۰، ص۱۸۸؛ عالم السِحر و الشعوذه، ص۷۴.
- ↑ تاريخ ابن خلدون، ج۱، ص۵۰۳؛ امتاع الاسماع، ج۴، ص۱۴۱.
- ↑ جواهرالکلام، ج۲۲، ص۸۱.
- ↑ الحدائق، ج۱۸، ص۱۸۶؛ جواهر الکلام، ج۲۲، ص۹۴؛ مبانى منهاج الصالحين، ج۷، ص۲۶۸.
- ↑ معجم الفروق اللغويه، ص۲۷۲.
- ↑ نمونه، ج۱، ص۳۸۲.
- ↑ احکام القرآن، ج۱، ص۵۱-۵۲؛ مجمع البيان، ج۷، ص۳۱؛ تفسير ابن کثير، ج۵، ص۲۶۶.
- ↑ حسینی، سید سعید؛ مقاله «سِحر»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۵.
- ↑ تاريخ ابن خلدون، ج۱، ص۴۹۷؛ مصطلحات مفتاح السعاده، ص۴۸۷-۴۸۸.
- ↑ نک: عالم السِحر و الشعوذه، ص۱۳.
- ↑ الموسوعة العربيه، ج۱۲، ص۲۰۰.
- ↑ الصافى، ج۱، ص۱۷۱؛ وسائل الشيعه، ج۱۷، ص۱۴۷؛ جواهرالکلام، ج۲۲، ص۷۶.
- ↑ السِحر و السِحرة من منظار القرآن و السنه، ص۲۰۱.
- ↑ معجم ما استعجم، ج۱، ص۲۱۸؛ الصحاح، ج۴، ص۱۶۳۰، «ببل»؛ تاريخ ابن خلدون، ج۲، ص۴۹۷.
- ↑ حواشى الشروانى، ج۹، ص۶۲.
- ↑ المفصل، ج۶، ص۷۳۹.
- ↑ کتاب مقدس، تثنيه ۱۸: ۹-۱۴؛ لاويان۱۹: ۲۶؛ دائرة المعارف الکتابيه، ج۴، ص۳۶۱.
- ↑ کتاب مقدس، لاويان ۱۹: ۳۱؛ ۲۰: ۷.
- ↑ قاموس کتاب مقدس، ص۴۷۱.
- ↑ «و گفت: این جز جادویی که آموخته میشود نیست» سوره مدثر، آیه ۲۴.
- ↑ «و گفتند: ای جادوگر! پروردگارت را برای ما به عهدی که نزد تو کرده است، بخوان! (تا عذاب را از ما بردارد) که ما رهیاب شدهایم» سوره زخرف، آیه ۴۹.
- ↑ «گفت: شما بیفکنید! و چون (ریسمانهای خود را) افکندند مردم را چشمبندی کردند و به هراس افکندند و جادویی سترگ (در میان) آوردند» سوره اعراف، آیه ۱۱۶.
- ↑ «و چون معجزهای ببینند روی میگردانند و میگویند: جادویی همیشگی است» سوره قمر، آیه ۲.
- ↑ «سرکردگان قوم فرعون گفتند: این (مرد) جادوگری داناست!» سوره اعراف، آیه ۱۰۹.
- ↑ «آیا برای مردم شگرف است به مردی از آنان وحی کنیم که به مردم هشدار بده و مؤمنان را آگاه ساز که نزد پروردگارشان پایگاهی راستین دارند؛ کافران میگویند: بیگمان این جادوگری آشکار است» سوره یونس، آیه ۲.
- ↑ «و چون حقّ از نزد ما به سوی آنان آمد گفتند: بیگمان این جادویی آشکار است» سوره یونس، آیه ۷۶.
- ↑ «و دستش را (از گریبان) بیرون کشید ناگهان برای بینندگان سپید (و تابان) شد سرکردگان قوم فرعون گفتند: این (مرد) جادوگری داناست! (که) میخواهد شما را از سرزمینتان بیرون کند پس چه دستور میدهید؟ (و به فرعون) گفتند: او و برادرش را باز دار و گردآورندگانی را به شهرها (دنبال جادوگران) بفرست؛ تا هر جادوگر دانایی را نزد تو آورند. و جادوگران نزد فرعون آمدند، گفتند: اگر ما خود چیره گردیم به راستی پاداشی خواهیم داشت؟ (فرعون) گفت: آری و شما از نزدیکان (من) خواهید بود. گفتند: ای موسی! تو میافکنی یا ما بیفکنیم؟ گفت: شما بیفکنید! و چون (ریسمانهای خود را) افکندند مردم را چشمبندی کردند و به هراس افکندند و جادویی سترگ (در میان) آوردند. و (ما) به موسی وحی کردیم که چوبدستت را بیفکن! که ناگهان، (اژدهایی شد و) هرچه ساخته بودند فرو میبلعید. حق، جا افتاد و آنچه (آنان) انجام میدادند تباه شد. پس، در آنجا شکست خوردند و خوار گردیدند. و جادوگران به سجده در افتادند. گفتند به پروردگار جهانیان ایمان آوردیم، پروردگار موسی و هارون. فرعون گفت: آیا پیش از آنکه من به شما اجازه دهم به او ایمان آوردهاید؟ بیگمان این نیرنگی است که در این شهر به کار بردهاید تا مردم آن را از آن بیرون برانید، به زودی خواهید دانست» سوره اعراف، آیه ۱۰۸-۱۲۳.
- ↑ «گفتند: (کار) او و برادرش را (چندی) واپس انداز و گردآورندگانی را در شهرها گسیل کن تا هر جادوگر دانایی را نزد تو آورند. آنگاه جادوگران را در وعدهگاه روزی معیّن گرد آوردند. و به مردم گفته شد: آیا شما (نیز) گرد میآیید؟ شاید اگر جادوگران پیروز شوند ما از آنان پیروی کنیم. هنگامی که جادوگران آمدند به فرعون گفتند: اگر ما پیروز شویم آیا پاداشی خواهیم داشت؟ گفت: آری و بیگمان شما آنگاه از نزدیکان (من) خواهید شد. موسی به آنان گفت: آنچه را میخواهید بیفکنید فرو افکنید! آنگاه آنان رسنها و چوبدستهای خود را فرو افکندند و گفتند: سوگند به شکوه فرعون بیگمان ماییم که پیروزیم. آنگاه، موسی چوبدست خود را فرو افکند که ناگهان هر چه بر میساختند فرو میبلعید. پس جادوگران به سجده درافتادند» سوره شعراء، آیه ۳۶-۴۶.
- ↑ «و (یهودیان) از آنچه شیطانها در فرمانروایی سلیمان (به گوش این و آن) میخواندند (که سلیمان جادوگر است)؛ پیروی کردند. و سلیمان کفر نورزید ولی شیطانها کافر شدند که به مردم جادو میآموختند و نیز آنچه را بر دو فرشته هاروت و ماروت در (سرزمین) بابل فرو فرستاده شده بود در حالی که این دو به هیچکس آموزشی نمیدادند مگر که میگفتند: ما تنها (ابزار) آزمونیم پس (با بکارگیری جادو) کافر مشو! اما (مردم) از آن دو چیزی را میآموختند که با آن میان مرد و همسرش جدایی میافکنند- در حالی که جز به اذن خداوند به کسی زیان نمیرساندند- چیزی را میآموختند که به آنان زیان میرسانید و برای آنها سودی نداشت و خوب میدانستند که هر کس خریدار آن باشد در جهان واپسین بهرهای ندارد و خود را به بد چیزی فروختند، اگر میدانستند» سوره بقره، آیه ۱۰۲.
- ↑ «آیا به کسانی که بهرهای (اندک) از کتاب آسمانی داده شده است ننگریستهای (که چگونه) به «جبت» و «طاغوت» ایمان دارند و درباره کافران میگویند که اینان رهیافتهتر از مؤمنانند؟!» سوره نساء، آیه ۵۱.
- ↑ جامع البيان، ج۵، ص۸۳؛ مجمع البيان، ج۳، ص۹۳.
- ↑ «و از بدی زنان افسونگر دمنده در گرهها» سوره فلق، آیه ۴.
- ↑ جامع البيان، ج۳۰، ص۲۲۷؛ الکشاف، ج۴، ص۸۲۱.
- ↑ «آنان که قرآن را چند پاره کردند» سوره حجر، آیه ۹۱.
- ↑ جامع البيان، ج۱۴، ص۴۵؛ تفسير قرطبى، ج۱۰، ص۵۹.
- ↑ حسینی، سید سعید؛ مقاله «سِحر»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۵.
- ↑ «بدینگونه برای کسانی که پیش از آنان بودند، هیچ پیامبری نیامد مگر اینکه گفتند: او جادوگر یا دیوانه است» سوره ذاریات، آیه ۵۲.
- ↑ «و هیچ فرستادهای نزدشان نمیآمد مگر آنکه او را ریشخند میکردند» سوره حجر، آیه ۱۱.
- ↑ «در حالی که بدان ایمان نمیآورند و شیوه (هلاک) پیشینیان گذشته است» سوره حجر، آیه ۱۳.
- ↑ «و اگر دری از آسمان بر آنان میگشودیم که همواره از آن فرا میرفتند؛ باز میگفتند ما را تنها چشمبندی کردهاند بلکه ما گروهی جادو شدهایم» سوره حجر، آیه ۱۴-۱۵.
- ↑ «و بیگمان ما موسی را با نشانههای خویش و با حجّتی روشن فرستادیم» سوره هود، آیه ۹۶.
- ↑ «به سوی فرعون و هامان و قارون و آنان گفتند جادوگری بسیار دروغگوست» سوره غافر، آیه ۲۴.
- ↑ «و چون حقّ از نزد ما به سوی آنان آمد گفتند: بیگمان این جادویی آشکار است» سوره یونس، آیه ۷۶.
- ↑ «گفتند: بیگمان این دو جادوگرند؛ بر آنند تا شما را با جادویشان از سرزمینتان بیرون برانند و آیین برتر شما را (از میان) ببرند» سوره طه، آیه ۶۳.
- ↑ «سرکردگان قوم فرعون گفتند: این (مرد) جادوگری داناست!» سوره اعراف، آیه ۱۰۹.
- ↑ «گفت: ای موسی، آیا نزد ما آمدهای که ما را با جادوی خویش از سرزمینمان بیرون برانی؟» سوره طه، آیه ۵۷.
- ↑ «آنگاه چون موسی نشانههای روشن ما را برای آنان آورد، گفتند: این جز جادویی برساخته نیست و ما در میان نیاکان خویش چنین چیزی را نشنیدهایم» سوره قصص، آیه ۳۶.
- ↑ «(فرعون) به سرکردگان پیرامون خویش گفت: بیگمان این (مرد) جادوگری داناست» سوره شعراء، آیه ۳۴.
- ↑ «گفت: ای موسی، آیا نزد ما آمدهای که ما را با جادوی خویش از سرزمینمان بیرون برانی؟ ما (نیز) جادویی مانند آن برای تو میآوریم پس در جایگاهی هموار میان ما و خود وعدهای بگذار که در آن نه ما خلاف ورزیم و نه تو» سوره طه، آیه ۵۷-۵۸.
- ↑ روح البيان، ج۵، ص۳۹۸.
- ↑ «و چون نشانههای ما روشنگرانه نزد آنان رسید گفتند: این جادویی آشکار است» سوره نمل، آیه ۱۳.
- ↑ «آنگاه چون موسی نشانههای روشن ما را برای آنان آورد، گفتند: این جز جادویی برساخته نیست و ما در میان نیاکان خویش چنین چیزی را نشنیدهایم» سوره قصص، آیه ۳۶.
- ↑ «و میگفتند: هر نشانهای برای ما بیاوری که ما را با آن جادو کنی ما به تو ایمان نمیآوریم» سوره اعراف، آیه ۱۳۲.
- ↑ تفسير سمرقندى، ج۱، ص۵۴۳؛ مجمع البيان، ج۴، ص۷۲۰؛ تفسير مراغى، ج۹، ص۴۲.
- ↑ روح المعانى، ج۵، ص۳۳؛ فتح القدير، ج۲، ص۲۷۱؛ الميزان، ج۸، ص۲۲۷.
- ↑ «و گفتند: ای جادوگر! پروردگارت را برای ما به عهدی که نزد تو کرده است، بخوان! (تا عذاب را از ما بردارد) که ما رهیاب شدهایم» سوره زخرف، آیه ۴۹.
- ↑ کشف الاسرار، ج۹، ص۷۱؛ تفسير قرطبى، ج۱۶، ص۹۷؛ زبدة التفاسير، ج۶، ص۲۵۸.
- ↑ التبيان، ج۹، ص۲۰۵؛ تفسير ابن کثير، ج۷، ص۲۱۱؛ زبدة التفاسير، ج۶، ص۲۵۸.
- ↑ جامع البيان، ج۲۵، ص۴۸؛ مجمع البيان، ج۹، ص۷۷؛ تفسير مراغى، ج۲۵، ص۹۸.
- ↑ زاد المسير، ج۴، ص۸۰؛ منهج الصادقين، ج۸، ص۲۵۲؛ بيان السعاده، ج۴، ص۵۹.
- ↑ «فرعون گفت: آیا پیش از آنکه من به شما اجازه دهم بدو گرویدهاید؟ بیگمان او سردسته شماست که به شما جادو آموخته است؛ به زودی دستها و پاهایتان را چپ و راست میبرم و بر تنههای درخت خرما، بر دارتان میآویزم و بیگمان خواهید دانست که از ما کدام در عذاب کردن» سوره طه، آیه ۷۱.
- ↑ «(فرعون) گفت: آیا پیش از آنکه من به شما اجازه دهم به او گرویدید؟ بیگمان او بزرگ شماست که به شما جادوگری آموخته است؛ به زودی خواهید دانست؛ دستها و پاهایتان را از چپ و راست خواهم برید و همه شما را به دار خواهم آویخت» سوره شعراء، آیه ۴۹.
- ↑ جامع البيان، ج۱، ص۳۵۳؛ مجمع البيان، ج۱، ص۳۳۷.
- ↑ «و (یهودیان) از آنچه شیطانها در فرمانروایی سلیمان (به گوش این و آن) میخواندند (که سلیمان جادوگر است)؛ پیروی کردند. و سلیمان کفر نورزید ولی شیطانها کافر شدند که به مردم جادو میآموختند و نیز آنچه را بر دو فرشته هاروت و ماروت در (سرزمین) بابل فرو فرستاده شده بود در حالی که این دو به هیچکس آموزشی نمیدادند مگر که میگفتند: ما تنها (ابزار) آزمونیم پس (با بکارگیری جادو) کافر مشو! اما (مردم) از آن دو چیزی را میآموختند که با آن میان مرد و همسرش جدایی میافکنند- در حالی که جز به اذن خداوند به کسی زیان نمیرساندند- چیزی را میآموختند که به آنان زیان میرسانید و برای آنها سودی نداشت و خوب میدانستند که هر کس خریدار آن باشد در جهان واپسین بهرهای ندارد و خود را به بد چیزی فروختند، اگر میدانستند» سوره بقره، آیه ۱۰۲.
- ↑ نک: الميزان، ج۱، ص۲۳۳-۲۳۵.
- ↑ تفسير قمى، ج۱، ص۵۵؛ زاد المسير، ج۱، ص۹۲؛ تفسير قرطبى، ج۲، ص۴۲.
- ↑ جامع البيان، ج۱، ص۳۵۳.
- ↑ الکشاف، ج۱، ص۱۷۲؛ التبيان، ج۱، ص۳۷۱؛ جوامع الجامع، ج۱، ص۶۷.
- ↑ التبيان، ج۱، ص۳۷۱.
- ↑ مجمع البيان، ج۱، ص۳۳۲-۳۳۳؛ التفسير الکبير، ج۳، ص۶۱۸؛ الميزان، ج۱، ص۲۳۳-۲۳۴.
- ↑ «یاد کن که خداوند فرمود: ای عیسی پسر مریم! نعمت مرا بر خود و بر مادرت به یاد آور هنگامی که تو را با روح القدس پشتیبانی کردم که در گهواره و در میانسالی با مردم سخن میگفتی و هنگامی که به تو کتاب و حکمت و تورات و انجیل آموختم و هنگامی که با اذن من از گل، همگون پرنده میساختی و در آن میدمیدی و به اذن من پرنده میشد و نابینای مادرزاد و پیس را با اذن من شفا میدادی و هنگامی که با اذن من مرده را (از گور) برمیخیزاندی و هنگامی که بنی اسرائیل را از (آزار) تو باز داشتم آنگاه که برای آنان برهانها (ی روشن) آوردی و کافران از ایشان گفتند: این (کارها) جز جادویی آشکار نیست» سوره مائده، آیه ۱۱۰.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که عیسی پسر مریم گفت: ای بنی اسرائیل! من فرستاده خداوند به سوی شمایم، توراتی را که پیش از من بوده است راست میشمارم و نویددهنده به پیامبری هستم که پس از من خواهد آمد، نام او احمد است؛ امّا چون برای آنان برهانها (ی روشن) آورد، گفتند: این جادویی آشکار است» سوره صف، آیه ۶.
- ↑ «آیا برای مردم شگرف است به مردی از آنان وحی کنیم که به مردم هشدار بده و مؤمنان را آگاه ساز که نزد پروردگارشان پایگاهی راستین دارند؛ کافران میگویند: بیگمان این جادوگری آشکار است» سوره یونس، آیه ۲.
- ↑ «و از اینکه بیمدهندهای از خودشان به سراغشان آمد شگفتی کردند و کافران گفتند: این جادوگری بسیار دروغگوست» سوره ص، آیه ۴.
- ↑ «در حالی که دلبستگان سرگرمیاند و ستمکاران (مشرک) در نهان رازگویی کردند که: آیا این (پیامبر) جز بشری مانند شماست؟ آیا با آنکه (به چشم خود) میبینید به جادو روی میآورید؟» سوره انبیاء، آیه ۳.
- ↑ مجمع البيان، ج۷، ص۶۳؛ تفسير ابن کثير، ج۵، ص۲۹۱؛ الميزان، ج۱۴، ص۲۵۱.
- ↑ «و چون آیات روشن ما را برای آنان بخوانند میگویند: این جز مردی نیست که میخواهد شما را از آنچه پدرانتان میپرستیدند باز دارد و گفتند: این جز دروغی برساخته نیست؛ کافران درباره حقّ- هنگامی که نزد ایشان آمد- گفتند: این جز جادویی آشکار نیست» سوره سبأ، آیه ۴۳.
- ↑ «و چون حقیقت نزدشان آمد گفتند: این جادوست و ما آن را منکریم» سوره زخرف، آیه ۳۰.
- ↑ «و چون بر آنان آیات روشن ما خوانده شود کافران درباره (آن سخنان) حقّ هنگامی که نزدشان آید میگویند: این جادویی آشکار است» سوره احقاف، آیه ۷.
- ↑ «و اوست که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید و اورنگ (فرمانفرمایی) وی بر آب قرار داشت تا شما را بیازماید که کدام نکوکردار ترید و اگر بگویی که شما پس از مرگ برانگیخته خواهید شد بیگمان کافران میگویند این جز جادویی آشکار نیست» سوره هود، آیه ۷.
- ↑ «و این سخن شیطان رانده، نیست» سوره تکویر، آیه ۲۵.
- ↑ تفسير بيضاوى، ج۵، ص۲۹۱؛ زبدة التفاسير، ج۷، ص۳۵۱.
- ↑ تفسير بيضاوى، ج۵، ص۲۶۱؛ منهج الصادقين، ج۱۰، ص۶۷.
- ↑ «و گفت: این جز جادویی که آموخته میشود نیست» سوره مدثر، آیه ۲۴.
- ↑ جامع البيان، ج۲۹، ص۹۹؛ تفسير ابن کثير، ج۸، ص۲۷۵.
- ↑ جامع البيان، ج۲۰، ص۵۲؛ تفسير ابن ابى حاتم، ج۹، ص۲۹۸۴.
- ↑ مجمع البيان، ج۹، ص۲۸۲؛ تفسير قرطبى، ج۱۸، ص۱۲۷.
- ↑ منهج الصادقين، ج۹، ص۹۴؛ الميزان، ج۱۹، ص۵۶.
- ↑ مجمع البيان، ج۹، ص۲۸۲.
- ↑ جامع البيان، ج۲۷، ص۱۴؛ منهج الصادقين، ج۹، ص۵۲-۵۳؛ تفسير مراغى، ج۲۷، ص۲۰.
- ↑ تفسير سمرقندى، ج۲، ص۶۱۱؛ مجمع البيان، ج۷، ص۴۰۲.
- ↑ جوامع الجامع، ج۳، ص۱۶۷؛ تفسير بيضاوى، ج۴، ص۱۴۷؛ منهج الصادقين، ج۶، ص۴۴۱.
- ↑ حسینی، سید سعید؛ مقاله «سِحر»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۵.
- ↑ التبيان، ج۱، ص۳۷۲؛ روح البيان، ج۱، ص۱۹۴؛ روح المعانى، ج۱، ص۳۳۷.
- ↑ حسینی، سید سعید؛ مقاله «سِحر»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۵.
- ↑ تفسير قرطبى، ج۲، ص۴۴؛ نک: التفسير الکبير، ج۳، ص۶۲۵؛ روح البيان، ج۵، ص۴۰۴.
- ↑ تفسير لاهيجى، ج۱، ص۹۳.
- ↑ عيون اخبار الرضا، ج۱، ص۲۶۸؛ نور الثقلين، ج۱، ص۱۰۸.
- ↑ جامع المقاصد، ج۴، ص۳۰؛ تفسير موضوعى، ج۱، ص۱۱۱-۱۱۲.
- ↑ نک: بحار الانوار، ج۶۰، ص۳۲.
- ↑ الحدائق، ج۱۸، ص۱۷۲.
- ↑ تفسير قرطبى، ج۲، ص۴۷؛ السِحر و السِحرة فى ضوء الحديث النبوى، ص۸۴-۸۷.
- ↑ عالم السِحر و الشعوذه، ص۱۴۹.
- ↑ صحيح مسلم، ج۱۴، ص۱۷۴؛ السنن الکبرى، ج۸، ص۱۳۵؛ المغنى، ج۱۰، ص۱۱۴.
- ↑ المغنى، ج۱۰، ص۱۱۴؛ الشرح الکبير، ج۱۰، ص۱۱۲.
- ↑ بيان السعاده، ج۱، ص۱۲۴؛ الميزان، ج۱، ص۲۳۶؛ التفسير الوسيط، ج۱، ص۲۳۰.
- ↑ تفسير بغوى، ج۱، ص۱۵۲؛ تفسير ابن کثير، ج۱، ص۱۹۳، ۲۴۹؛ روح البيان، ج۱، ص۱۹۳.
- ↑ تفسير ابن ابى حاتم، ج ۱، ص ۱۹۴؛ تفسير ابن کثير، ج ۱، ص ۲۴۹.
- ↑ تفسير ابن ابى حاتم، ج۱، ص۱۹۳.
- ↑ الميزان، ج۱، ص۷۹-۸۰ و۸۲.
- ↑ الميزان، ج۱، ص۸۰.
- ↑ روح البيان، ج۴، ص۶۹.
- ↑ مجمع البيان، ج۵، ص۱۹۱؛ زبدة التفاسير، ج۳، ص۲۳۳.
- ↑ نمونه، ج۱۳، ص۲۴۲.
- ↑ الاشارات والتنبيهات، ج۳، ص۴۱۵.
- ↑ الاشارات و التنبيهات، ج۳، ص۴۱۷.
- ↑ حسینی، سید سعید؛ مقاله «سِحر»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۵.
- ↑ المبسوط، ج۷، ص۲۶۰؛ قواعد الاحکام، ج۲، ص۹؛ ايضاح الفوائد، ج۱، ص۴۰۵.
- ↑ رسائل المرتضى، ج۲، ص۲۷۲؛ الخرائج و الجرائح، ج۳، ص۱۰۲۱.
- ↑ الميزان، ج۸، ص۲۱۵.
- ↑ جامع البيان، ج۹، ص۱۴؛ مجمع البيان، ج۴، ص۷۱۰؛ تفسير ابن کثير، ج۳، ص۴۱۰.
- ↑ نک: نيل الاوطار، ج۷، ص۳۶۳.
- ↑ مجمع البيان، ج۱، ص۳۴۰؛ زبدة التفاسير، ج۱، ص۲۰۵.
- ↑ التبيان، ج۷، ص۱۸۶؛ تفسير ابن کثير، ج۵، ص۲۶۶؛ مخزن العرفان، ج۸، ص۱۸۷.
- ↑ التبيان، ج۷، ص۱۸۶؛ تفسير ابن کثير، ج۵، ص۲۶۶؛ مخزن العرفان، ج۸، ص۱۸۷.
- ↑ حسینی، سید سعید؛ مقاله «سِحر»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۵.
- ↑ تفسير قرطبى، ج۲۱، ص۲۵۲؛ التفسير الکبير، ج۳۲، ص۳۷۲.
- ↑ التفسير الکبير، ج۳۲، ص۳۷۰.
- ↑ تفسير القرآن الکريم، ص۶۰۱.
- ↑ روح المعانى، ج۷، ص۱۶؛ التحرير و التنوير، ج۱، ص۶۱۷.
- ↑ تفسير ابن کثير، ج۲، ص۹۴.
- ↑ تفسير قرطبى، ج۴، ص۱۸۳.
- ↑ الدر المنثور، ج۶، ص۴۱۷؛ نور الثقلين، ج۵، ص۷۱۸؛ روح المعانى، ج۱۵، ص۵۲۱.
- ↑ التبيان، ج۱۰، ص۴۳۴؛ کشف الاسرار، ج۱۰، ص۶۷۰؛ تفسير ثعالبى، ج۵، ص۶۴۱.
- ↑ التبيان، ج۱، ص۳۸۴.
- ↑ احکام القرآن، ج۱، ص۶۰؛ التفسير الکاشف، ج۷، ص۶۲۵.
- ↑ التبيان، ج۱۰، ص۴۳۴؛ تفسير مراغى، ج۹، ص۲۸.
- ↑ التبيان، ج۱۰، ص۴۳۴.
- ↑ الميزان، ج۲۰، ص۳۹۴.
- ↑ اعجاز القرآن فى علاج السِحر، ص۴۳.
- ↑ جامع البيان، ج۱، ص۳۶۰؛ منهج الصادقين، ج۱، ص۲۴۵.
- ↑ التبيان، ج۱، ص۳۷۵؛ جوامع الجامع، ج۱، ص۶۸.
- ↑ المستدرک، ج۴، ص۲۰۰؛ تفسير سمرقندى، ج۲، ص۲۸۱؛ بحارالانوار، ج۶۳، ص۲۹۵.
- ↑ التبيان، ج۶، ص۵۱۳؛ التفسير الکبير، ج۲۱، ص۳۹۰.
- ↑ اعجاز القرآن فى علاج السِحر، ص۴۳؛ عالم السِحر و الشعوذه، ص۲۰۸-۲۱۳.
- ↑ مجربات ابن سينا الروحانيه، ص۱۲۹؛ المصباح، ص۲۲۸؛ طب الائمه، ص۳۵.
- ↑ حسینی، سید سعید؛ مقاله «سِحر»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۵.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۱۲ ص۱۴۴؛ جواهرالکلام، ج۲۲، ص۷۵.
- ↑ المجموع، ج۱، ص۲۷؛ الشرح الکبير، ج۱۰، ص۱۱۳.
- ↑ الکافى، ج۲، ص۲۸۶.
- ↑ صحيح مسلم، ج۱۴، ص۱۷۶؛ مستند الشيعه، ج۱۴، ص۱۱۲؛ نيل الاوطار، ج۷، ص۳۶۳.
- ↑ روضة الطالبين، ج۷، ص۱۹۹؛ کفاية الاحکام، ج۱، ص۴۴۰؛ حاشية رد المحتار، ج۴، ص۴۲۶.
- ↑ صحيح البخارى، ج۷، ص۲۹؛ الخصال، ص۳۶۴؛ روضة الطالبين، ج۸، ص۲۰۱.
- ↑ المبسوط، ج۷، ص۲۶۰؛ السرائر، ج۳، ص۵۳۳.
- ↑ النهايه، ص۳۶۵-۳۶۶؛ کفاية الاحکام، ج۱، ص۴۴۰؛ نيل الاوطار، ج۷، ص۳۷۰.
- ↑ تفسير جلالين، ص۱۹.
- ↑ نک: الروضة البهيه، ج۳، ص۲۱۵.
- ↑ حاشية مجمع الفائده، ص۳۴؛ اعانة الطالبين، ج۴، ص۱۳۸.
- ↑ منهاج الفقاهه، ج۱، ص۴۰۰؛ منهاج الصالحين، ج۱، ص۴۳۴.
- ↑ کشاف القناع، ج۶، ص۲۳۸؛ حواشى الشروانى، ج۹، ص۶۲.
- ↑ ارشاد الطالب، ج۱، ص۱۶۵.
- ↑ احکام القرآن، ج۱، ص۶۵؛ بحار الانوار، ج۵۶، ص۳۰۰؛ اضواء البيان، ج۴، ص۳۹.
- ↑ المبسوط، ج۷، ص۲۶۰.
- ↑ تفسير قرطبى، ج۲، ص۴۸.
- ↑ احکام القرآن، ج۱، ص۶۲-۶۳؛ تفسير قرطبى، ج۲، ص۴۸؛ صحيح مسلم، ج۱۴، ص۱۷۶.
- ↑ الخلاف، ج۵، ص۳۲۹.
- ↑ حسینی، سید سعید؛ مقاله «سِحر»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۵.
- ↑ «و (یهودیان) از آنچه شیطانها در فرمانروایی سلیمان (به گوش این و آن) میخواندند (که سلیمان جادوگر است)؛ پیروی کردند. و سلیمان کفر نورزید ولی شیطانها کافر شدند که به مردم جادو میآموختند و نیز آنچه را بر دو فرشته هاروت و ماروت در (سرزمین) بابل فرو فرستاده شده بود در حالی که این دو به هیچکس آموزشی نمیدادند مگر که میگفتند: ما تنها (ابزار) آزمونیم پس (با بکارگیری جادو) کافر مشو! اما (مردم) از آن دو چیزی را میآموختند که با آن میان مرد و همسرش جدایی میافکنند- در حالی که جز به اذن خداوند به کسی زیان نمیرساندند- چیزی را میآموختند که به آنان زیان میرسانید و برای آنها سودی نداشت و خوب میدانستند که هر کس خریدار آن باشد در جهان واپسین بهرهای ندارد و خود را به بد چیزی فروختند، اگر میدانستند» سوره بقره، آیه ۱۰۲.
- ↑ «و فرعون گفت: ای سرکردگان! من خدایی جز خویشتن برای شما نمیشناسم پس ای هامان! برای من آجر بساز و کاخی (بلند) برایم برآور شاید من به خدای موسی آگاهی یابم و من او را از دروغگویان میپندارم» سوره قصص، آیه ۳۸.
- ↑ «آیا در (کار) آن کس ننگریستهای که از (غرور) اینکه خداوند به او پادشاهی داده بود با ابراهیم درباره پروردگارش چون و چرا کرد آنگاه که ابراهیم گفت: پروردگار من آن است که زنده میکند و میمیراند، او گفت: من (نیز) زنده میدارم و میمیرانم، ابراهیم گفت: خداو» سوره بقره، آیه ۲۵۸.
- ↑ «و گفت: این جز جادویی که آموخته میشود نیست» سوره مدثر، آیه ۲۴.
- ↑ «و چون معجزهای ببینند روی میگردانند و میگویند: جادویی همیشگی است» سوره قمر، آیه ۲.
- ↑ «اگر بر تو کتابی (نگاشته) بر کاغذی فرو میفرستادیم که (همگان) آن را به دست خود لمس میکردند، باز کافران میگفتند: این جز جادویی آشکار نیست * و گفتند: چرا بر او فرشتهای فرو فرستاده نشد؟ و اگر فرشتهای میفرستادیم کار تمام بود و دیگر مهلت نمییافتند» سوره انعام، آیه ۷-۸.
- ↑ «و چون آیات روشن ما را برای آنان بخوانند میگویند: این جز مردی نیست که میخواهد شما را از آنچه پدرانتان میپرستیدند باز دارد و گفتند: این جز دروغی برساخته نیست؛ کافران درباره حقّ- هنگامی که نزد ایشان آمد- گفتند: این جز جادویی آشکار نیست * و به آنان کتابهایی نداده بودیم که بیاموزند و پیش از تو برای آنان هیچ بیمدهندهای نفرستاده بودیم» سوره سبأ، آیه ۴۳-۴۴.
- ↑ «و گفت: این جز جادویی که آموخته میشود نیست» سوره مدثر، آیه ۲۴.
- ↑ طبری، الجامع لتأویل آی القرآن، ج ۱۰، ذیل تفسر مدثر.
- ↑ «و کافران گفتند: این (قرآن) جز دروغی نیست که (پیامبر) خود بر ساخته است و گروهی دیگر او را در آن یاری رساندهاند پس به راستی ستم و دروغی (بزرگ) را (پیش) آوردند» سوره فرقان، آیه ۴.
- ↑ «و گفتند: افسانههای پیشینیان است که رونویس کرده است آنگاه پگاه و دیرگاه عصر بر او خوانده میشود» سوره فرقان، آیه ۵.
- ↑ «و چون آیات ما بر آنان خوانده میشد میگفتند: شنیدیم و اگر میخواستیم مانند آن میگفتیم؛ این (آیات) جز افسانههای پیشینیان نیست» سوره انفال، آیه ۳۱.
- ↑ «و از سر ستم و گردنکشی، با آنکه در دل باور داشتند آن را انکار کردند پس بنگر که سرانجام (کار) تبهکاران چگونه بود» سوره نمل، آیه ۱۴.
- ↑ «و گفت: این جز جادویی که آموخته میشود نیست» سوره مدثر، آیه ۲۴.
- ↑ «و چون معجزهای ببینند روی میگردانند و میگویند: جادویی همیشگی است» سوره قمر، آیه ۲.
- ↑ «موسی گفت: آیا درباره حقّ هنگامی که نزد شما آمده است (چنین) میگویید؟! آیا این جادوست؟ در حالی که جادوگران رستگار نمیگردند» سوره یونس، آیه ۷۷.
- ↑ «و گفت: این جز جادویی که آموخته میشود نیست» سوره مدثر، آیه ۲۴.
- ↑ «و چون معجزهای ببینند روی میگردانند و میگویند: جادویی همیشگی است» سوره قمر، آیه ۲.
- ↑ به عنوان نمونه درباره نسبت سِحر به پیامبران دیگر ر. ک: ﴿فَلَمَّا جَاءَهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِنَا قَالُوا لَوْلَا أُوتِيَ مِثْلَ مَا أُوتِيَ مُوسَى أَوَلَمْ يَکْفُرُوا بِمَا أُوتِيَ مُوسَى مِنْ قَبْلُ قَالُوا سِحْرَانِ تَظَاهَرَا وَقَالُوا إِنَّا بِکُلٍّ کَافِرُونَ﴾ «و چون حقّ از سوی ما به آنان رسید گفتند: چرا به او مانند آنچه به موسی داده شد ندادهاند؟ مگر اینان پیشتر آنچه را که به موسی داده شد انکار نکردند؟ گفتند:» سوره قصص، آیه ۴۸، ﴿قَالَ أَجِئْتَنَا لِتُخْرِجَنَا مِنْ أَرْضِنَا بِسِحْرِکَ يَا مُوسَى﴾ «گفت: ای موسی، آیا نزد ما آمدهای که ما را با جادوی خویش از سرزمینمان بیرون برانی؟» سوره طه، آیه ۵۷. ﴿يُرِيدُ أَنْ يُخْرِجَکُمْ مِنْ أَرْضِکُمْ بِسِحْرِهِ فَمَاذَا تَأْمُرُونَ﴾ «بر آن است که شما را با جادوی خویش از سرزمینتان بیرون براند پس چه نظر میدهید؟» سوره شعراء، آیه ۳۵.،﴿فَلَمَّا جَاءَهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِنَا قَالُوا إِنَّ هَذَا لَسِحْرٌ مُبِينٌ﴾«و چون حقّ از نزد ما به سوی آنان آمد گفتند: بیگمان این جادویی آشکار است» سوره یونس، آیه ۷۶.، ﴿وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَکَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاءِ لِيَبْلُوَکُمْ أَيُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَلَئِنْ قُلْتَ إِنَّکُمْ مَبْعُوثُونَ مِنْ بَعْدِ الْمَوْتِ لَيَقُولَنَّ الَّذِينَ کَفَرُوا إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ﴾«و اوست که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید و اورنگ (فرمانفرمایی) وی بر آب قرار داشت تا شما را بیازماید که کدام نکوکردار ترید و اگر بگویی که شما پس از مرگ برانگیخته خواهید شد بیگمان کافران میگویند این جز جادویی آشکار نیست» سوره هود، آیه ۷.،﴿وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالُوا مَا هَذَا إِلَّا رَجُلٌ يُرِيدُ أَنْ يَصُدَّکُمْ عَمَّا کَانَ يَعْبُدُ آبَاؤُکُمْ وَقَالُوا مَا هَذَا إِلَّا إِفْکٌ مُفْتَرًى وَقَالَ الَّذِينَ کَفَرُوا لِلْحَقِّ لَمَّا جَاءَهُمْ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ﴾«و چون آیات روشن ما را برای آنان بخوانند میگویند: این جز مردی نیست که میخواهد شما را از آنچه پدرانتان میپرستیدند باز دارد و گفتند: این جز دروغی برساخته نیست؛ کافران درباره حقّ- هنگامی که نزد ایشان آمد- گفتند: این جز جادویی آشکار نیست» سوره سبأ، آیه ۴۳.، ﴿وَلَمَّا جَاءَهُمُ الْحَقُّ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ وَإِنَّا بِهِ کَافِرُونَ﴾«و چون حقیقت نزدشان آمد گفتند: این جادوست و ما آن را منکریم» سوره زخرف، آیه ۳۰.،﴿وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالَ الَّذِينَ کَفَرُوا لِلْحَقِّ لَمَّا جَاءَهُمْ هَذَا سِحْرٌ مُبِينٌ﴾«و چون بر آنان آیات روشن ما خوانده شود کافران درباره (آن سخنان) حقّ هنگامی که نزدشان آید میگویند: این جادویی آشکار است» سوره احقاف، آیه ۷.
- ↑ «و (یهودیان) از آنچه شیطانها در فرمانروایی سلیمان (به گوش این و آن) میخواندند (که سلیمان جادوگر است)؛ پیروی کردند. و سلیمان کفر نورزید ولی شیطانها کافر شدند که به مردم جادو میآموختند و نیز آنچه را بر دو فرشته هاروت و ماروت در (سرزمین) بابل فرو فرستا» سوره بقره، آیه ۱۰۲.
- ↑ «گفت: (خیر) بلکه شما بیفکنید! ناگهان از (اثر) جادوی آنان به نظرش آمد که ریسمانها و چوبهدستهایشان میشتابد» سوره طه، آیه ۶۶.
- ↑ «گفت: شما بیفکنید! و چون (ریسمانهای خود را) افکندند مردم را چشمبندی کردند و به هراس افکندند و جادویی سترگ (در میان) آوردند» سوره اعراف، آیه ۱۱۶.
- ↑ «چون افکندند موسی گفت: آنچه آوردهاید جادوست، بیگمان خداوند آن را به زودی تباه خواهد کرد، همانا خداوند کار تبهکاران را به سامان نمیآورد» سوره یونس، آیه ۸۱.
- ↑ «گفت: شما بیفکنید! و چون (ریسمانهای خود را) افکندند مردم را چشمبندی کردند و به هراس افکندند و جادویی سترگ (در میان) آوردند» سوره اعراف، آیه ۱۱۶.
- ↑ «و (ما) به موسی وحی کردیم که چوبهدستت را بیفکن! که ناگهان، (اژدهایی شد و) هرچه ساخته بودند فرو میبلعید * حق، جا افتاد و آنچه (آنان) انجام میدادند تباه شد» سوره اعراف، آیه ۱۱۷-۱۱۸.
- ↑ «آیا شما را بیاگاهانم که شیطانها بر که فرود میآیند؟» سوره شعراء، آیه ۲۲۱.
- ↑ «موسی گفت: آیا درباره حقّ هنگامی که نزد شما آمده است (چنین) میگویید؟! آیا این جادوست؟ در حالی که جادوگران رستگار نمیگردند» سوره یونس، آیه ۷۷.
- ↑ «و (یهودیان) از آنچه شیطانها در فرمانروایی سلیمان (به گوش این و آن) میخواندند (که سلیمان جادوگر است)؛ پیروی کردند. و سلیمان کفر نورزید ولی شیطانها کافر شدند که به مردم جادو میآموختند و نیز آنچه را بر دو فرشته هاروت و ماروت در (سرزمین) بابل فرو فرستا» سوره بقره، آیه ۱۰۲.
- ↑ «آنک سرای واپسین! آن را برای کسانی مینهیم که بر آنند تا در روی زمین، نه گردنکشی کنند و نه تباهی؛ و سرانجام (نیکو) از آن پرهیزگاران است» سوره قصص، آیه ۸۳.
- ↑ «آنان کسانی هستند که خداوند رهنماییشان کرده است پس، از رهنمود آنان پیروی کن! بگو: من برای آن (پیامبری) از شما پاداشی نمیخواهم؛ آن جز یاد کردی برای جهانیان نیست» سوره انعام، آیه ۹۰.
- ↑ «و بیگمان پیش از تو پیامبرانی فرستادیم و به آنان همسران و فرزندانی دادیم و هیچ پیامبری را نسزد که معجزهای بیاورد مگر با اذن خداوند؛ هر سرآمدی، زمانی نگاشته دارد» سوره رعد، آیه ۳۸.
- ↑ «آیا نیندیشیدهاند (تا بدانند) که همنشین آنان به هیچ روی دیوانگی ندارد او جز بیمدهندهای آشکار نیست» سوره اعراف، آیه ۱۸۴.
- ↑ «او جز مردی نیست که جنونی دارد پس چندی بر او انتظار برید» سوره مؤمنون، آیه ۲۵.
- ↑ «یا میگویند که جنونی دارد؛ (نادرست میگویند) بلکه او حقّ را برای آنان آورده است و بیشتر آنان حق ناپسندند» سوره مؤمنون، آیه ۷۰.
- ↑ «بگو: اگر آدمیان و پریان فراهم آیند تا مانند این قرآن آورند هر چند یکدیگر را پشتیبانی کنند همانند آن نمیتوانند آورد» سوره اسراء، آیه ۸۸.
- ↑ جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج ۶، ص ۷۲۴.
- ↑ بنتالشاطی، اعجاز بیانی قرآن، ترجمه حسین صابری، ص ۶۰، به نقل از ابن بسطام، الذخیره.
- ↑ سعیدیانفر و ایازی، فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص ۶۸۷-۶۹۲.