بئر معونه: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - 'خواندن' به 'خواندن')
جز (جایگزینی متن - 'محل' به 'محل')
خط ۱۲: خط ۱۲:
حادثه چاه معونه در جریان [[ارتباط]] [[پیامبر]] با [[قبایل]] بیابان‌نشین منطقه نجد اتفاق افتاد و طی آن جمعی از [[مسلمانان]] به [[شهادت]] رسیدند.<ref>الدرر، ص۱۷۸ـ۱۷۹؛ تاریخ ابن‌خیاط، ص۴۴ ـ ۴۵؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۸۰ ـ ۸۱.</ref> این حادثه دو گونه گزارش شده و [[نقل]] مشهور این سریه به [[ابن‌اسحاق]]<ref> تاریخ ابن‌خیاط، ص ۴۴ ـ ۴۵؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۸۰ ـ ۸۱؛ الدرر، ص ۱۷۸ ـ ۱۷۹.</ref> باز می‌گردد.
حادثه چاه معونه در جریان [[ارتباط]] [[پیامبر]] با [[قبایل]] بیابان‌نشین منطقه نجد اتفاق افتاد و طی آن جمعی از [[مسلمانان]] به [[شهادت]] رسیدند.<ref>الدرر، ص۱۷۸ـ۱۷۹؛ تاریخ ابن‌خیاط، ص۴۴ ـ ۴۵؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۸۰ ـ ۸۱.</ref> این حادثه دو گونه گزارش شده و [[نقل]] مشهور این سریه به [[ابن‌اسحاق]]<ref> تاریخ ابن‌خیاط، ص ۴۴ ـ ۴۵؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۸۰ ـ ۸۱؛ الدرر، ص ۱۷۸ ـ ۱۷۹.</ref> باز می‌گردد.


بر اساس این [[روایت]]، [[سیره]] نویسان در [[حوادث سال چهارم هجری]] از شخصی به نام [[ابوبراء]] به عنوان [[رئیس]] [[قبیله بنی عامر]] یاد می‌کنند که خود یا برادرزاده‌اش [[اسد]] بن معونه <ref>تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۷۲.</ref> یا لَبید بن رَبیعه <ref>المغازی، ج ۱، ص ۳۵۰؛ تاریخ دمشق، ج ۲۶، ص ۱۰۴.</ref> به [[نمایندگی]] از وی نزد پیامبر آمد و چند اسب و شتر به ایشان [[هدیه]] کرد. هنگامی که [[رسول خدا]] پذیرش [[هدایا]] را به [[اسلام]] ابوبَراء مشروط کرد وی بدون رد یا [[قبول اسلام]] از آن [[حضرت]] خواست چند تن از مسلمانان را با [[هدف]] [[ترویج]] اسلام نزد قبیله بنی عامر در نجد بفرستد و در برابر نگرانیهای پیامبر، [[امنیت]] [[مبلغان]] [[مسلمان]] را تضمین کرد.<ref>المغازی، ج ۱، ص ۳۴۶؛ تاریخ ابن‌خیاط، ص ۴۴.</ref> پس از بازگشت ابوبراء، رسول خدا ۴۰ تن از مبلغان را به [[فرماندهی]] [[مُنذر بن عمرو انصاری ساعدی]]<ref> السیره‌النبویه، ج ۲، ص ۴۶۶؛ ج ۳، ص ۱۸۲.</ref> در صفر سال چهارم (۴ ماه پس از [[احد]]) به منطقه سکونت [[قبیله]] [[بنی‌عامر]] اعزام کرد.<ref> تاریخ ابن‌خیاط، ص ۴۵.</ref> یکی از بنی‌سُلیم به نام مطلب،<ref>المغازی، ج ۱، ص ۳۴۷.</ref> به عنوان [[راهنما]] [[مبلغان]] را تا [[محل]] [[چاه]] [[همراهی]] کرد. در آنجا دو تن برای چرانیدن ستوران از همراهان خود جدا شدند و یک تن نیز به نام [[حَرام بن ملحان]] [[نامه]] [[رسول خدا]] را نزد [[عامر بن طُفیل]]، یکی از بزرگان بنی‌عامر برد. بقیه افراد نیز در غاری مشرف بر چاه مستقر شدند. عامر بدون خواندن نامه [[پیامبر]] پس از به [[شهادت]] رساندن حامل نامه و پس از آنکه از کمک افراد قبیله‌اش به سبب تضمین [[امنیت]] مبلغان توسط [[ابوبراء]] [[مأیوس]] شد، با [[یاری]] خواستن از تیره‌هایی از قبیله [[بنی‌سلیم]] چون رِعْل، عُصَیّه و ذَکْوان اعزامیان [[مسلمان]] را به شهادت رسانید.<ref>السیره‌النبویه، ج ۳، ص ۱۸۴ - ۱۸۵؛ المغازی، ج ۱، ص ۳۴۷؛ دلائل النبوه، ج ۳، ص ۳۳۸ - ۳۴۰.</ref> از دو تنی که ستوران را به چرا برده بودند یکی [[انصاری]] بود که به [[حمایت]] از [[خون]] انصاریان [[شهید]] در [[مبارزه]] با [[مشرکان]] به شهادت رسید؛ امّا دیگری یعنی [[عمرو بن امیه]] ضمری که از [[مهاجران]] بود به [[مدینه]] بازگشت و خبر شهادت مبلغان را به پیامبر رسانید. وی در مسیر خود دو تن از [[بنی عامر]] را به [[انتقام]] شهدای چاه معونه کشت؛ امّا از آنجا که این دو از پیامبر[[امان]] داشتند پیامبر خود را به پرداخت دیه آنها ملزم دانست.<ref>الطبقات، ج ۲، ص ۴۰ ـ ۴۱؛ السیرة النبویه، ج ۳، ص ۱۸۶.</ref> پس از این واقعه و در پی [[ناراحتی]] شدید پیامبر، [[حسان بن ثابت]] اشعاری در [[مذمت]] ابوبراء سرود که مایه رنجش وی شد، ازاین‌رو یکی از پسران ابوبراء به قصد کشتن [[عامر بن طفیل]] که او نیز از بزرگان بنی عامر بود، به وی [[حمله]] برد؛ اما جراحت عامر بن طفیل به مرگش نینجامید.<ref>دلائل‌النبوه، ج۳، ص۳۴۲؛ الدرر، ص ۱۸۱ ـ ۱۸۲؛ الکامل، ج ۲، ص ۱۷۲.</ref> اینکه چرا [[عامر بن طفیل]]، برخلاف [[ابوبراء]] با [[مسلمانان]] برخورد خصمانه کرد و [[پیمان]] او را زیر پا نهاد گفته شده که ابوبراء برای تثبیت موقعیت خود در قبیله‌اش و در [[تقابل]] با [[قریش]]، خواهان [[ارتباط]] بیشتری با [[پیامبر]] بود و آن [[حضرت]] هم در پی [[گسترش اسلام]] از این [[فرصت]] بهره برد؛ امّا [[رقیب]] جوان‌تر وی با [[کارشکنی]] مانع این امر شد <ref> Muhammad at Medina , p p. ۳۱ - ۳۳.</ref> و آنچه مایه [[حمایت]] تیره‌های [[بنی‌سلیم]] از او گردید آن بود که یکی از سران [[قریشی]] به نام [[طعَیمة بن عدی]] که در [[بدر]] به دست مسلمانان کشته شده بود از [[مادر]] به [[بنی سلیم]] [[نسب]] می‌برد، ازاین‌رو آنان بدین وسیله [[انتقام]] گرفتند.<ref>السیرة النبویه، ج ۳، ص ۱۸۸؛ تاریخ دمشق، ج ۹، ص ۳۲۵؛ ج ۲۶، ص ۱۰۵.</ref> [[روایت]] دیگر این حادثه از [[اَنَس بن مالک انصاری]] است که بخشهایی از آن به صورت پراکنده در منابع متعددی [[نقل]] شده است. بر اساس این روایت تیره‌هایی از [[قبیله]] بنی‌سُلَیم نزد پیامبر آمدند و از او برای [[رویارویی]] با دشمنانشان (یا قبیله خودشان)<ref>الطبقات، ج ۲، ص ۴۰.</ref> کمک خواستند. پیامبر ۷۰ تن را به مدد آنان فرستاد؛ اما ایشان [[خیانت]] کرده، آنان را کشتند.<ref>مسند ابی یعلی، ج ۵، ص ۳۰۰؛ السنن الکبری، ج ۲، ص ۱۹۹.</ref> این [[شهدا]]، جوانانی از [[انصار]] بودند که به [[قاری]] [[شهرت]] داشتند<ref> المغازی، ج ۱، ص ۳۴۷؛ الطبقات، ج ۲، ص ۴۰؛ صحیح ابن‌حبان، ج ۱۶، ص ۲۵۳.</ref> و روزها را به [[خدمت]] پیامبر و شبها را به دور از ساکنان [[مسجد]]، به [[آموزش]] و [[عبادت]] سپری می‌کردند، به گونه‌ای که خانواده‌هایشان [[گمان]] می‌کردند آنها در مسجدند و [[اهل]] مسجد گمان داشتند آنها به خانه‌هایشان رفته‌اند. پیامبر وقتی خبر [[شهادت]] آنان را شنید بسیار [[اندوهگین]] شد، به صورتی که دیگر هیچ گاه او را چنان [[اندوهگین]] ندیدند<ref>المصنف، صنعانی، ج ۵، ص ۳۸۳ ـ ۳۸۴.</ref> و قاتلانشان را تا ۳۰ <ref>سنن الکبری، ج ۲، ص ۱۹۹؛ دلائل‌النبوه، ج ۳، ص ۳۵۰؛ المصنف، ابن‌ابی‌شیبه، ج ۲، ص ۲۰۹.</ref> یا ۴۰ <ref> الاستیعاب، ج ۲، ص ۳۴۵؛ مسند احمد، ج ۳، ص ۲۱۰؛ تاریخ دمشق، ج ۹، ص ۳۲۷.</ref>[[روز]] در [[قنوت]] [[نماز]] [[نفرین]] کرد. اینکه شهدای معونه را "[[مسلمانان]] [[برگزیده]] آن [[عهد]]"<ref>دلائل‌النبوه، ج۳، ص۳۳۹؛ الدرر، ص ۱۷۹؛ مناقب، ج ۱، ص ۲۴۷؛ السیرة النبویه، ج ۳، ص ۱۸۴.</ref> دانسته‌اند در [[روایت]] [[ابن‌اسحاق]] نیز مشهود است.
بر اساس این [[روایت]]، [[سیره]] نویسان در [[حوادث سال چهارم هجری]] از شخصی به نام [[ابوبراء]] به عنوان [[رئیس]] [[قبیله بنی عامر]] یاد می‌کنند که خود یا برادرزاده‌اش [[اسد]] بن معونه <ref>تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۷۲.</ref> یا لَبید بن رَبیعه <ref>المغازی، ج ۱، ص ۳۵۰؛ تاریخ دمشق، ج ۲۶، ص ۱۰۴.</ref> به [[نمایندگی]] از وی نزد پیامبر آمد و چند اسب و شتر به ایشان [[هدیه]] کرد. هنگامی که [[رسول خدا]] پذیرش [[هدایا]] را به [[اسلام]] ابوبَراء مشروط کرد وی بدون رد یا [[قبول اسلام]] از آن [[حضرت]] خواست چند تن از مسلمانان را با [[هدف]] [[ترویج]] اسلام نزد قبیله بنی عامر در نجد بفرستد و در برابر نگرانیهای پیامبر، [[امنیت]] [[مبلغان]] [[مسلمان]] را تضمین کرد.<ref>المغازی، ج ۱، ص ۳۴۶؛ تاریخ ابن‌خیاط، ص ۴۴.</ref> پس از بازگشت ابوبراء، رسول خدا ۴۰ تن از مبلغان را به [[فرماندهی]] [[مُنذر بن عمرو انصاری ساعدی]]<ref> السیره‌النبویه، ج ۲، ص ۴۶۶؛ ج ۳، ص ۱۸۲.</ref> در صفر سال چهارم (۴ ماه پس از [[احد]]) به منطقه سکونت [[قبیله]] [[بنی‌عامر]] اعزام کرد.<ref> تاریخ ابن‌خیاط، ص ۴۵.</ref> یکی از بنی‌سُلیم به نام مطلب،<ref>المغازی، ج ۱، ص ۳۴۷.</ref> به عنوان [[راهنما]] [[مبلغان]] را تا محل [[چاه]] [[همراهی]] کرد. در آنجا دو تن برای چرانیدن ستوران از همراهان خود جدا شدند و یک تن نیز به نام [[حَرام بن ملحان]] [[نامه]] [[رسول خدا]] را نزد [[عامر بن طُفیل]]، یکی از بزرگان بنی‌عامر برد. بقیه افراد نیز در غاری مشرف بر چاه مستقر شدند. عامر بدون خواندن نامه [[پیامبر]] پس از به [[شهادت]] رساندن حامل نامه و پس از آنکه از کمک افراد قبیله‌اش به سبب تضمین [[امنیت]] مبلغان توسط [[ابوبراء]] [[مأیوس]] شد، با [[یاری]] خواستن از تیره‌هایی از قبیله [[بنی‌سلیم]] چون رِعْل، عُصَیّه و ذَکْوان اعزامیان [[مسلمان]] را به شهادت رسانید.<ref>السیره‌النبویه، ج ۳، ص ۱۸۴ - ۱۸۵؛ المغازی، ج ۱، ص ۳۴۷؛ دلائل النبوه، ج ۳، ص ۳۳۸ - ۳۴۰.</ref> از دو تنی که ستوران را به چرا برده بودند یکی [[انصاری]] بود که به [[حمایت]] از [[خون]] انصاریان [[شهید]] در [[مبارزه]] با [[مشرکان]] به شهادت رسید؛ امّا دیگری یعنی [[عمرو بن امیه]] ضمری که از [[مهاجران]] بود به [[مدینه]] بازگشت و خبر شهادت مبلغان را به پیامبر رسانید. وی در مسیر خود دو تن از [[بنی عامر]] را به [[انتقام]] شهدای چاه معونه کشت؛ امّا از آنجا که این دو از پیامبر[[امان]] داشتند پیامبر خود را به پرداخت دیه آنها ملزم دانست.<ref>الطبقات، ج ۲، ص ۴۰ ـ ۴۱؛ السیرة النبویه، ج ۳، ص ۱۸۶.</ref> پس از این واقعه و در پی [[ناراحتی]] شدید پیامبر، [[حسان بن ثابت]] اشعاری در [[مذمت]] ابوبراء سرود که مایه رنجش وی شد، ازاین‌رو یکی از پسران ابوبراء به قصد کشتن [[عامر بن طفیل]] که او نیز از بزرگان بنی عامر بود، به وی [[حمله]] برد؛ اما جراحت عامر بن طفیل به مرگش نینجامید.<ref>دلائل‌النبوه، ج۳، ص۳۴۲؛ الدرر، ص ۱۸۱ ـ ۱۸۲؛ الکامل، ج ۲، ص ۱۷۲.</ref> اینکه چرا [[عامر بن طفیل]]، برخلاف [[ابوبراء]] با [[مسلمانان]] برخورد خصمانه کرد و [[پیمان]] او را زیر پا نهاد گفته شده که ابوبراء برای تثبیت موقعیت خود در قبیله‌اش و در [[تقابل]] با [[قریش]]، خواهان [[ارتباط]] بیشتری با [[پیامبر]] بود و آن [[حضرت]] هم در پی [[گسترش اسلام]] از این [[فرصت]] بهره برد؛ امّا [[رقیب]] جوان‌تر وی با [[کارشکنی]] مانع این امر شد <ref> Muhammad at Medina , p p. ۳۱ - ۳۳.</ref> و آنچه مایه [[حمایت]] تیره‌های [[بنی‌سلیم]] از او گردید آن بود که یکی از سران [[قریشی]] به نام [[طعَیمة بن عدی]] که در [[بدر]] به دست مسلمانان کشته شده بود از [[مادر]] به [[بنی سلیم]] [[نسب]] می‌برد، ازاین‌رو آنان بدین وسیله [[انتقام]] گرفتند.<ref>السیرة النبویه، ج ۳، ص ۱۸۸؛ تاریخ دمشق، ج ۹، ص ۳۲۵؛ ج ۲۶، ص ۱۰۵.</ref> [[روایت]] دیگر این حادثه از [[اَنَس بن مالک انصاری]] است که بخشهایی از آن به صورت پراکنده در منابع متعددی [[نقل]] شده است. بر اساس این روایت تیره‌هایی از [[قبیله]] بنی‌سُلَیم نزد پیامبر آمدند و از او برای [[رویارویی]] با دشمنانشان (یا قبیله خودشان)<ref>الطبقات، ج ۲، ص ۴۰.</ref> کمک خواستند. پیامبر ۷۰ تن را به مدد آنان فرستاد؛ اما ایشان [[خیانت]] کرده، آنان را کشتند.<ref>مسند ابی یعلی، ج ۵، ص ۳۰۰؛ السنن الکبری، ج ۲، ص ۱۹۹.</ref> این [[شهدا]]، جوانانی از [[انصار]] بودند که به [[قاری]] [[شهرت]] داشتند<ref> المغازی، ج ۱، ص ۳۴۷؛ الطبقات، ج ۲، ص ۴۰؛ صحیح ابن‌حبان، ج ۱۶، ص ۲۵۳.</ref> و روزها را به [[خدمت]] پیامبر و شبها را به دور از ساکنان [[مسجد]]، به [[آموزش]] و [[عبادت]] سپری می‌کردند، به گونه‌ای که خانواده‌هایشان [[گمان]] می‌کردند آنها در مسجدند و [[اهل]] مسجد گمان داشتند آنها به خانه‌هایشان رفته‌اند. پیامبر وقتی خبر [[شهادت]] آنان را شنید بسیار [[اندوهگین]] شد، به صورتی که دیگر هیچ گاه او را چنان [[اندوهگین]] ندیدند<ref>المصنف، صنعانی، ج ۵، ص ۳۸۳ ـ ۳۸۴.</ref> و قاتلانشان را تا ۳۰ <ref>سنن الکبری، ج ۲، ص ۱۹۹؛ دلائل‌النبوه، ج ۳، ص ۳۵۰؛ المصنف، ابن‌ابی‌شیبه، ج ۲، ص ۲۰۹.</ref> یا ۴۰ <ref> الاستیعاب، ج ۲، ص ۳۴۵؛ مسند احمد، ج ۳، ص ۲۱۰؛ تاریخ دمشق، ج ۹، ص ۳۲۷.</ref>[[روز]] در [[قنوت]] [[نماز]] [[نفرین]] کرد. اینکه شهدای معونه را "[[مسلمانان]] [[برگزیده]] آن [[عهد]]"<ref>دلائل‌النبوه، ج۳، ص۳۳۹؛ الدرر، ص ۱۷۹؛ مناقب، ج ۱، ص ۲۴۷؛ السیرة النبویه، ج ۳، ص ۱۸۴.</ref> دانسته‌اند در [[روایت]] [[ابن‌اسحاق]] نیز مشهود است.


عمده‌ترین تفاوت این روایت با روایت پیشین علت اعزام مسلمانان به آن منطقه است. البته همه گزارشهای [[نقل]] شده از [[انس]] یکسان نیست و گاه مضمون گزارش وی به روایت ابن‌اسحاق نزدیک می‌شود و [[هدف]] از اعزام، [[تبلیغ]] و مقصد آنان قبایلی جز [[بنی‌سلیم]] بیان می‌شود. <ref>الطبقات، ج۳، ص۵۱۵؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۸۳.</ref> صحابه‌نگاران از مهاجرانی چون [[عامر بن فهیره]]، [[حکم ‌بن کیسان]]، و [[نافع‌ بن بدیل]] به عنوان شهدای معونه یاد کرده‌اند؛<ref> المغازی، ج ۱، ص ۳۵۲.</ref> اما در این منابع نام بسیاری از شهدای [[انصاری]] این حادثه ناگفته مانده است. برخی آمار اعزامیان را ۲۰ و اندی<ref>اعلام الوری، ص ۹۶.</ref> و برخی دیگر آنان را ۳۰ تن متشکل از ۴ [[مهاجر]] و ۲۶ انصاری دانسته‌اند.<ref>المحبر، ص ۱۱۸؛ تفسیر بغوی، ج ۲، ص ۱۹.</ref>
عمده‌ترین تفاوت این روایت با روایت پیشین علت اعزام مسلمانان به آن منطقه است. البته همه گزارشهای [[نقل]] شده از [[انس]] یکسان نیست و گاه مضمون گزارش وی به روایت ابن‌اسحاق نزدیک می‌شود و [[هدف]] از اعزام، [[تبلیغ]] و مقصد آنان قبایلی جز [[بنی‌سلیم]] بیان می‌شود. <ref>الطبقات، ج۳، ص۵۱۵؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۸۳.</ref> صحابه‌نگاران از مهاجرانی چون [[عامر بن فهیره]]، [[حکم ‌بن کیسان]]، و [[نافع‌ بن بدیل]] به عنوان شهدای معونه یاد کرده‌اند؛<ref> المغازی، ج ۱، ص ۳۵۲.</ref> اما در این منابع نام بسیاری از شهدای [[انصاری]] این حادثه ناگفته مانده است. برخی آمار اعزامیان را ۲۰ و اندی<ref>اعلام الوری، ص ۹۶.</ref> و برخی دیگر آنان را ۳۰ تن متشکل از ۴ [[مهاجر]] و ۲۶ انصاری دانسته‌اند.<ref>المحبر، ص ۱۱۸؛ تفسیر بغوی، ج ۲، ص ۱۹.</ref>

نسخهٔ ‏۱۴ آوریل ۲۰۲۱، ساعت ۱۲:۵۳

متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

مقدمه

چاه معونه در چند (دو تا سه) منزلی مدینه، از جمله چاه‌هایی بود که در یکی از راه‌های فرعی مدینه به مکه که از منطقه نَجْد عبور می‌کرد قرار داشت.[۱] عمده گزارش‌های تاریخی بدون ارائه اطلاعات جغرافیایی به این بسنده می‌کند که چاه معونه در منطقه‌ای از نجد واقع بود و قبایلی چون بنی‌عامر و بنی‌سُلیم پیرامون آن می‌زیستند.

حادثه چاه معونه در جریان ارتباط پیامبر با قبایل بیابان‌نشین منطقه نجد اتفاق افتاد و طی آن جمعی از مسلمانان به شهادت رسیدند.[۲] این حادثه دو گونه گزارش شده و نقل مشهور این سریه به ابن‌اسحاق[۳] باز می‌گردد.

بر اساس این روایت، سیره نویسان در حوادث سال چهارم هجری از شخصی به نام ابوبراء به عنوان رئیس قبیله بنی عامر یاد می‌کنند که خود یا برادرزاده‌اش اسد بن معونه [۴] یا لَبید بن رَبیعه [۵] به نمایندگی از وی نزد پیامبر آمد و چند اسب و شتر به ایشان هدیه کرد. هنگامی که رسول خدا پذیرش هدایا را به اسلام ابوبَراء مشروط کرد وی بدون رد یا قبول اسلام از آن حضرت خواست چند تن از مسلمانان را با هدف ترویج اسلام نزد قبیله بنی عامر در نجد بفرستد و در برابر نگرانیهای پیامبر، امنیت مبلغان مسلمان را تضمین کرد.[۶] پس از بازگشت ابوبراء، رسول خدا ۴۰ تن از مبلغان را به فرماندهی مُنذر بن عمرو انصاری ساعدی[۷] در صفر سال چهارم (۴ ماه پس از احد) به منطقه سکونت قبیله بنی‌عامر اعزام کرد.[۸] یکی از بنی‌سُلیم به نام مطلب،[۹] به عنوان راهنما مبلغان را تا محل چاه همراهی کرد. در آنجا دو تن برای چرانیدن ستوران از همراهان خود جدا شدند و یک تن نیز به نام حَرام بن ملحان نامه رسول خدا را نزد عامر بن طُفیل، یکی از بزرگان بنی‌عامر برد. بقیه افراد نیز در غاری مشرف بر چاه مستقر شدند. عامر بدون خواندن نامه پیامبر پس از به شهادت رساندن حامل نامه و پس از آنکه از کمک افراد قبیله‌اش به سبب تضمین امنیت مبلغان توسط ابوبراء مأیوس شد، با یاری خواستن از تیره‌هایی از قبیله بنی‌سلیم چون رِعْل، عُصَیّه و ذَکْوان اعزامیان مسلمان را به شهادت رسانید.[۱۰] از دو تنی که ستوران را به چرا برده بودند یکی انصاری بود که به حمایت از خون انصاریان شهید در مبارزه با مشرکان به شهادت رسید؛ امّا دیگری یعنی عمرو بن امیه ضمری که از مهاجران بود به مدینه بازگشت و خبر شهادت مبلغان را به پیامبر رسانید. وی در مسیر خود دو تن از بنی عامر را به انتقام شهدای چاه معونه کشت؛ امّا از آنجا که این دو از پیامبرامان داشتند پیامبر خود را به پرداخت دیه آنها ملزم دانست.[۱۱] پس از این واقعه و در پی ناراحتی شدید پیامبر، حسان بن ثابت اشعاری در مذمت ابوبراء سرود که مایه رنجش وی شد، ازاین‌رو یکی از پسران ابوبراء به قصد کشتن عامر بن طفیل که او نیز از بزرگان بنی عامر بود، به وی حمله برد؛ اما جراحت عامر بن طفیل به مرگش نینجامید.[۱۲] اینکه چرا عامر بن طفیل، برخلاف ابوبراء با مسلمانان برخورد خصمانه کرد و پیمان او را زیر پا نهاد گفته شده که ابوبراء برای تثبیت موقعیت خود در قبیله‌اش و در تقابل با قریش، خواهان ارتباط بیشتری با پیامبر بود و آن حضرت هم در پی گسترش اسلام از این فرصت بهره برد؛ امّا رقیب جوان‌تر وی با کارشکنی مانع این امر شد [۱۳] و آنچه مایه حمایت تیره‌های بنی‌سلیم از او گردید آن بود که یکی از سران قریشی به نام طعَیمة بن عدی که در بدر به دست مسلمانان کشته شده بود از مادر به بنی سلیم نسب می‌برد، ازاین‌رو آنان بدین وسیله انتقام گرفتند.[۱۴] روایت دیگر این حادثه از اَنَس بن مالک انصاری است که بخشهایی از آن به صورت پراکنده در منابع متعددی نقل شده است. بر اساس این روایت تیره‌هایی از قبیله بنی‌سُلَیم نزد پیامبر آمدند و از او برای رویارویی با دشمنانشان (یا قبیله خودشان)[۱۵] کمک خواستند. پیامبر ۷۰ تن را به مدد آنان فرستاد؛ اما ایشان خیانت کرده، آنان را کشتند.[۱۶] این شهدا، جوانانی از انصار بودند که به قاری شهرت داشتند[۱۷] و روزها را به خدمت پیامبر و شبها را به دور از ساکنان مسجد، به آموزش و عبادت سپری می‌کردند، به گونه‌ای که خانواده‌هایشان گمان می‌کردند آنها در مسجدند و اهل مسجد گمان داشتند آنها به خانه‌هایشان رفته‌اند. پیامبر وقتی خبر شهادت آنان را شنید بسیار اندوهگین شد، به صورتی که دیگر هیچ گاه او را چنان اندوهگین ندیدند[۱۸] و قاتلانشان را تا ۳۰ [۱۹] یا ۴۰ [۲۰]روز در قنوت نماز نفرین کرد. اینکه شهدای معونه را "مسلمانان برگزیده آن عهد"[۲۱] دانسته‌اند در روایت ابن‌اسحاق نیز مشهود است.

عمده‌ترین تفاوت این روایت با روایت پیشین علت اعزام مسلمانان به آن منطقه است. البته همه گزارشهای نقل شده از انس یکسان نیست و گاه مضمون گزارش وی به روایت ابن‌اسحاق نزدیک می‌شود و هدف از اعزام، تبلیغ و مقصد آنان قبایلی جز بنی‌سلیم بیان می‌شود. [۲۲] صحابه‌نگاران از مهاجرانی چون عامر بن فهیره، حکم ‌بن کیسان، و نافع‌ بن بدیل به عنوان شهدای معونه یاد کرده‌اند؛[۲۳] اما در این منابع نام بسیاری از شهدای انصاری این حادثه ناگفته مانده است. برخی آمار اعزامیان را ۲۰ و اندی[۲۴] و برخی دیگر آنان را ۳۰ تن متشکل از ۴ مهاجر و ۲۶ انصاری دانسته‌اند.[۲۵]

بیر معونه در شان نزول

عمده مفسران شأن نزولهای مربوط به حادثه چاه معونه را که همگی از آیات سوره آل عمران است به جنگ بدر یا احد نسبت داده‌اند، ازاین‌رو شأن نزولهای نقل شده از شهرت و اعتبار کمتری برخوردار است.

در روایتی از انس بن مالک آمده است که پس از شهادت جمعی از انصار در بئر معونه این آیه درباره آنان نازل شد: "بلّغوا عنا قومنا أنا لقينا ربنا فرضى عنا و رضینا عنه" = از جانب ما به بستگانمان بگویید که ما با پروردگار خود ملاقات کردیم و او از ما خشنود شد و ما را راضی کرد. در ادامه این گزارش آمده که مسلمانان مدتها این آیه را تلاوت می‌کردند تا اینکه آیه ﴿وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ[۲۶] نازل شد و تلاوت آیه مذکور را نسخ کرد[۲۷] عموم مفسران معتقدند این آیه در جنگ احد و پیش از حادثه چاه معونه نازل شده است، ازاین‌رو نمی‌توان پذیرفت که این آیه، آن متن را نسخ کرده باشد، گذشته از آنکه هیچ یک از مفسران شیعه وسنی نظریه نسخ تلاوت را نپذیرفته‌اند.[۲۸] به روایت مُقاتل، چون پیامبر یک ماه به نفرین قاتلان شهدای چاه معونه پرداخت آیه ﴿لَيْسَ لَكَ مِنَ الْأَمْرِ شَيْءٌ أَوْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ أَوْ يُعَذِّبَهُمْ فَإِنَّهُمْ ظَالِمُونَ[۲۹] نازل گردید و او را از ادامه لعن آنان بازداشت؛[۳۰] اما مفسران با توجه به نزول این آیه در احد، چنین شان نزولی را نمی‌پذیرند[۳۱].

برخی مفسران آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ كَفَرُوا وَقَالُوا لِإِخْوَانِهِمْ إِذَا ضَرَبُوا فِي الْأَرْضِ أَوْ كَانُوا غُزًّى لَوْ كَانُوا عِنْدَنَا مَا مَاتُوا وَمَا قُتِلُوا لِيَجْعَلَ اللَّهُ ذَلِكَ حَسْرَةً فِي قُلُوبِهِمْ وَاللَّهُ يُحْيِي وَيُمِيتُ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ[۳۲] را که در جنگ احد نازل شده بر شهدای معونه تطبیق کرده و آورده‌اند که منافقان اوسی یا خزرجی در پی شهادت شمار قابل توجهی از انصار در بئر معونه به دیگرانصاریان می‌گفتند که اگر آنان بدان مأموریت نرفته بودند کشته نمی‌شدند[۳۳] خداوند در این آیه چنین سخنانی را ورود به حوزه کفر دانسته و از مؤمنان می‌خواهد که آنان نیز چنین نگویند و در ادامه آیه بیان می‌کند که مرگ و حیات در اختیار اوست و بر کارهای شما بیناست.[۳۴]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. معجم البلدان، ج ۱، ص ۷۸؛ معجم ما استعجم، ج ۱، ص ۹۸، النهایه، ج ۴، ص ۳۴۴، «معن».
  2. الدرر، ص۱۷۸ـ۱۷۹؛ تاریخ ابن‌خیاط، ص۴۴ ـ ۴۵؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۸۰ ـ ۸۱.
  3. تاریخ ابن‌خیاط، ص ۴۴ ـ ۴۵؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۸۰ ـ ۸۱؛ الدرر، ص ۱۷۸ ـ ۱۷۹.
  4. تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۷۲.
  5. المغازی، ج ۱، ص ۳۵۰؛ تاریخ دمشق، ج ۲۶، ص ۱۰۴.
  6. المغازی، ج ۱، ص ۳۴۶؛ تاریخ ابن‌خیاط، ص ۴۴.
  7. السیره‌النبویه، ج ۲، ص ۴۶۶؛ ج ۳، ص ۱۸۲.
  8. تاریخ ابن‌خیاط، ص ۴۵.
  9. المغازی، ج ۱، ص ۳۴۷.
  10. السیره‌النبویه، ج ۳، ص ۱۸۴ - ۱۸۵؛ المغازی، ج ۱، ص ۳۴۷؛ دلائل النبوه، ج ۳، ص ۳۳۸ - ۳۴۰.
  11. الطبقات، ج ۲، ص ۴۰ ـ ۴۱؛ السیرة النبویه، ج ۳، ص ۱۸۶.
  12. دلائل‌النبوه، ج۳، ص۳۴۲؛ الدرر، ص ۱۸۱ ـ ۱۸۲؛ الکامل، ج ۲، ص ۱۷۲.
  13. Muhammad at Medina , p p. ۳۱ - ۳۳.
  14. السیرة النبویه، ج ۳، ص ۱۸۸؛ تاریخ دمشق، ج ۹، ص ۳۲۵؛ ج ۲۶، ص ۱۰۵.
  15. الطبقات، ج ۲، ص ۴۰.
  16. مسند ابی یعلی، ج ۵، ص ۳۰۰؛ السنن الکبری، ج ۲، ص ۱۹۹.
  17. المغازی، ج ۱، ص ۳۴۷؛ الطبقات، ج ۲، ص ۴۰؛ صحیح ابن‌حبان، ج ۱۶، ص ۲۵۳.
  18. المصنف، صنعانی، ج ۵، ص ۳۸۳ ـ ۳۸۴.
  19. سنن الکبری، ج ۲، ص ۱۹۹؛ دلائل‌النبوه، ج ۳، ص ۳۵۰؛ المصنف، ابن‌ابی‌شیبه، ج ۲، ص ۲۰۹.
  20. الاستیعاب، ج ۲، ص ۳۴۵؛ مسند احمد، ج ۳، ص ۲۱۰؛ تاریخ دمشق، ج ۹، ص ۳۲۷.
  21. دلائل‌النبوه، ج۳، ص۳۳۹؛ الدرر، ص ۱۷۹؛ مناقب، ج ۱، ص ۲۴۷؛ السیرة النبویه، ج ۳، ص ۱۸۴.
  22. الطبقات، ج۳، ص۵۱۵؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۸۳.
  23. المغازی، ج ۱، ص ۳۵۲.
  24. اعلام الوری، ص ۹۶.
  25. المحبر، ص ۱۱۸؛ تفسیر بغوی، ج ۲، ص ۱۹.
  26. «و کسانی را که در راه خداوند کشته شده‌اند مرده مپندار که زنده‌اند، نزد پروردگارشان روزی می‌برند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۹.
  27. جامع‌البیان، مج ۳، ج ۴، ص ۲۳۱؛ اسباب النزول، ص ۱۱۰؛ تفسیر بغوی، ج ۱، ص ۳۷۲.
  28. الهدی الی دین المصطفی، ج ۱، ص ۳۵۲ ـ ۳۵۳؛ البیان، ص ۲۰۵ ـ ۲۰۶؛ النسخ فی القرآن، ج ۱، ص ۲۸۳ ـ ۲۸۵.
  29. «- تو را در این کار هیچ دستی نیست- چه (خداوند) توبه آنان را بپذیرد یا عذابشان کند، که آنان بی‌گمان ستمگرند» سوره آل عمران، آیه ۱۲۸.
  30. تفسیر ثعلبی، ج ۳، ص ۱۴۷؛ مجمع‌البیان، ج ۱، ص ۸۳۲.
  31. التفسیر الکبیر، ج ۸، ص ۱۹۰؛ روح المعانی، مج ۳، ج ۴، ص ۷۹؛ مجمع البیان، ج ۲، ص ۸۳۲.
  32. «ای مؤمنان! مانند کسانی مباشید که کفر پیشه کردند و در مورد همگنان خویش- هنگامی که سفر رفتند یا جهادگر شدند- گفتند: اینان اگر نزد ما می‌ماندند نمی‌مردند یا کشته نمی‌شدند (بگذار چنین بپندارند) تا این (پندار) را خداوند دریغی در دل‌هایشان کند؛ و این خداوند است که زنده می‌گرداند و می‌میراند و خداوند به آنچه انجام می‌دهید بیناست» سوره آل عمران، آیه ۱۵۶.
  33. تفسیر قرطبی، ج ۴، ص ۱۵۸، الوسیط، ج ۱، ص ۵۱۰.
  34. اسماعیلی، مهران، مقاله "بئر معونه"، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۵.