قاعده لطف در حدیث: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'ثابت' به 'ثابت') |
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-{{خرد}} +)) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{نبوت}} | {{نبوت}} | ||
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> | <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> |
نسخهٔ ۲۰ آوریل ۲۰۲۱، ساعت ۲۲:۰۹
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل قاعده لطف (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
- در سیر استدلال بر قاعده لطف، اشاره به حکمت الهی و در نتیجه هدفداری خلقت انسان شد و اینکه هدف از خلقت انسان، سیر به مقام یقین در پرتو عبادت پروردگار است. و البته عبادت نیز میباید از روی معرفت باشد و انسانها در هر دو مورد، محتاج حجج الهی در تعلیم عبادت و معرفت به توحید و لوازم آن هستند.
- از سوی دیگر، ربوبیّت پروردگار و اقتضاء آن، به عنوان بیان دوم از برهان مطرح شد. در این بخش، سیر این مطالب در آیینه روایات اهلبیت(ع) دنبال میشود.
بیان اول: اقتضاء حکمت الهی
- سیر برهان لطف، به انحاء گوناگون در بیانات حضرات ائمه(ع) ذکر شده. حدّ وسط در بیان برهانی ایشان، گاه حکمت الهی است و گاه رفع نگرانی از امّت است. در هر دوی این صور، از یک سو عقلاً حکمی را بر خداوند لازم مینماید مبنی بر اینکه به ضرورت عقلی، بر خداوند لازم است که دائماً حجج خود را در میان مردم قرار دهد تا راه هدایت همیشه برآنان باز باشد؛ چنانکه در بیانات مختلف از امام صادق(ع) و امام رضا(ع)، این مطلب وارد شده که فرمودند: "حجّت الهی از طرف خداوند بر مردم محقّق نمیگردد، مگر با وجود امامی که برای مردم شناخته شده و تعریف شده باشد"[۱].
- از سوی دیگر، بر مردم نیز عقلاً و شرعاً واجب است که حجّت الهی را پیدا نموده و در هدایت از او استمداد جسته و اوامر او را مطیع باشند؛ این مطلب نیز در بیانات مختلف روایی وارد شده است.
- امام باقر(ع) در تفسیر آیه شریفه ﴿إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ﴾[۲] فرمود: «رَسُولُ اللَّهِ(ص) الْمُنْذِرُ وَ لِكُلِّ زَمَانٍ مِنَّا هَادٍ يَهْدِيهِمْ إِلَى مَا جَاءَ بِهِ- نَبِيُّ اللَّهِ(ص) ثُمَّ الْهُدَاةُ مِنْ بَعْدِهِ عَلِيٌّ ثُمَّ الْأَوْصِيَاءُ وَاحِدٌ بَعْدَ وَاحِدٍ»[۳].
- موسی بن بکر نیز از فُضَیل نقل میکند که از امام صادق(ع) درباره همین آیه سؤال کردم و حضرت فرمود: «كُلُّ إِمَامٍ هَادٍ لِلْقَرْنِ الَّذِي هُوَ فِيهِمْ»[۴][۵].
بند اوّل: برهان لطف بر مبنای حکمت الهی
- هشام بن حکم از امام صادق(ع) نقل میکند که زندیقی از حضرت سؤال نمود: «مِنْ أَيْنَ أَثْبَتَ الْأَنْبِيَاءَ وَ الرُّسُلَ(ع)» و حضرت چنین پاسخ میدهند: «إِنَّا لَمَّا أَثْبَتْنَا أَنَّ لَنَا خَالِقاً صَانِعاً مُتَعَالِياً عَنَّا وَ عَنْ جَمِيعِ مَا خَلَقَ وَ كَانَ ذَلِكَ الصَّانِعُ حَكِيماً مُتَعَالِياً لَمْ يَجُزْ أَنْ يُشَاهِدَهُ خَلْقُهُ وَ لَا يُلَامِسُوهُ... ثَبَتَ أَنَّ لَهُ سُفَرَاءَ فِي خَلْقِهِ يُعَبِّرُونَ عَنْهُ إِلَى خَلْقِهِ وَ عِبَادِهِ وَ يَدُلُّونَهُمْ عَلَى مَصَالِحِهِمْ وَ مَنَافِعِهِمْ وَ مَا بِهِ بَقَاؤُهُمْ وَ فِي تَرْكِهِ فَنَاؤُهُمْ»
- توضیح آنکه: سیر برهان در بیان امام(ع) به این ترتیب است که خداوند حکیم فعل غیر حکیمانه نمیکند. بنابراین، امکان ندارد مخلوقاتی را خلق کند و آنان را به حال خود واگذارد. نظر به آنکه مخلوقات مستقیماً نمیتوانند ارتباط مادّی در شنیدن و یا دیدن با خداوند داشته باشند، پس لازم است که سفرایی را از طرف خود در میان آنان قرار دهد تا واسطی میان او و مردم باشند و آنان را به مصالح و منافعشان هدایت کنند.
- «فَثَبَتَ الْآمِرُونَ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْحَكِيمِ الْعَلِيمِ فِي خَلْقِهِ وَ الْمُعَبِّرُونَ عَنْهُ جَلَّ وَ عَزَّ وَ هُمُ الْأَنْبِيَاءُ(ع) وَ صَفْوَتُهُ مِنْ خَلْقِهِ حُكَمَاءَ مُؤَدَّبِينَ بِالْحِكْمَةِ مَبْعُوثِينَ بِهَا غَيْرَ مُشَارِكِينَ لِلنَّاسِ عَلَى مُشَارَكَتِهِمْ لَهُمْ فِي الْخَلْقِ وَ التَّرْكِيبِ فِي شَيْءٍ مِنْ أَحْوَالِهِمْ مُؤَيَّدِينَ مِنْ عِنْدِ الْحَكِيمِ الْعَلِيمِ بِالْحِكْمَةِ ثُمَّ ثَبَتَ ذَلِكَ فِي كُلِّ دَهْرٍ وَ زَمَانٍ مِمَّا أَتَتْ بِهِ الرُّسُلُ وَ الْأَنْبِيَاءُ(ع) مِنَ الدَّلَائِلِ وَ الْبَرَاهِينِ لِكَيْلَا تَخْلُوَ أَرْضُ اللَّهِ مِنْ حُجَّةٍ يَكُونُ مَعَهُ عِلْمٌ يَدُلُّ عَلَى صِدْقِ مَقَالَتِهِ وَ جَوَازِ عَدَالَتِهِ»[۶].
- بنابراین، لازم است که همیشه افرادی از انسانها در میان مردم وجود داشته باشند که:
- در فضائل توحیدی، برجستگان از مردم باشند؛
- مؤدّب به ادب الهی در عصمت و عمل به وظایف بندگی باشند؛
- مؤیّد به تأییدات الهی در علم و حکمت باشند؛ اینان حجج الهی برای مردماند که در قالب انبیاء(ع) و یا اوصیای آنان(ع) - یعنی ائمه(ع) - در میان مردم زندگی میکنند؛
- بنا بر همین برهان، زمین هرگز نباید خالی از حجج الهی باشد؛ زیرا با نبود حجّت، راه در شناخت خداوند و عبادت او بسته میشود[۷].
بند دوم: لطف خداوند برای رفع خوف از عباد
- اصل عقلی دیگری که در اثبات قاعده لطف از آن استفاده میشود، مسئله رفع خوف از عباد است؛ زیرا بندگان، با علم به وجود تکالیف و عدم اطّلاع از چگونگی امتثال آنان، در خوف از سخط الهی قرار میگیرند و بر خداوند لازم است که حجج خود را در میان آنان قرار دهد تا با بیان احکام، رفع خوف از آنان نمایند؛ بهگونهای که در تشتّت آراء، حکم صحیح را دریابند.
- این استدلال در بیان منصور بن حازم، از اصحاب امام صادق(ع)، ذکر شده که در محضر حضرت آن را بیان کرد و امام علی(ع) او را تأیید نمود؛ ماحصل بیان منصور بن حازم به این ترتیب است: منصور بن حازم به امام علی(ع) عرضه میدارد: روشن است که خداوند هرگز از طریق خلقش شناخته نمیشود؛ بلکه مخلوقات به خدا شناخته میشوند. امام بیان او را تأیید میکنند. وی سپس ابراز میدارد: در این صورت، کسی که دانست ربّی دارد، میداند که چنین خدایی، رضا بر مطیعان و غضب بر نافرمانان دارد و راه معرفت به آنها از طریق عقل نیست؛ بلکه باید استمداد از وحی و ارتباط با عالم غیب نماید. در عین حال، او خود ارتباط مستقیم با عالم غیب ندارد. بنابراین، ناچار است به سراغ حجج الهی برود. بر خداوند نیز لازم است که حجج و رسولان خود را برای او قرار دهد. هنگامی که انسان حجّتهای الهی را شناخت، موظّف است که از آنان اطاعت کند. حضرت این بیان او را تأیید مینمایند[۸].
- تا به اینجا، برهان لطف در اثبات ضرورت رسالت و امامت عامّه تمام است. در ادامه، منصوربن حازم دفع دخلی مینماید و به امام عرضه میدارد: به مردم گفتم که در زمان رسول خدا(ص)، آن حضرت حجّت الهی بود؛ پس بعد از ایشان حجّت الهی چیست؟ گفتند: کتاب خدا، قرآن، حجّت بین ما است. به آنان گفتم: اگر چنین است، پس چرا همه گروههای مخالف در امّت اسلام، از مرجئه و قَدَریّه گرفته تا زنادقه که اصلاً ایمانی به قرآن ندارند، در مجادلات خود به قرآن استناد میکنند؟ بنابراین، قرآن به تنهایی حجّت الهی نیست؛ مگر همراه با قیّمی که مبیّن آن باشد. سپس ابنحازم نام یکایک علماء و مفسّرین غیرمعصومی را که مخالفین، ادّعای مبیّن قرآن بودن آنان را داشتند میبرد و موارد جهل آنان به قرآن را بر میشمرد، تا بالاخره به حجیّت امامان معصوم(ع) میرسد و امام صادق(ع) بیان او را تأیید مینمایند[۹][۱۰].
بند سوم: لطف خداوند به انسانها برای مقابله با شیطان
- خداوند در قرآن خبر از قَسم شدید شیطان در اغوای دائمی انسانها میدهد و اینکه شیطان، بعد از اخراج از مقام قرب الهی، درخواست مهلت تا روز قیامت مینماید و عرضه میدارد: ﴿قَالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِي إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ﴾[۱۱].
- خداوند نیز به او تا روز معیّن فرصت میدهد و میفرماید: ﴿قَالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ إِلَى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ﴾[۱۲]
- و شیطان با قاطعیّت و شدّت، بر اغوای دائمی انسانها سوگند میخورد و چنین موضع میگیرد: ﴿قَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَيْتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَلَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ﴾[۱۳].
- نتیجه آنکه، تا تکلیف بر انسان باقی است، اغوای شیطان نیز جاری است. و حکمت الهی اقتضا میکند که در مقابل چنین دشمن پر قدرت و قسمخوردهای، راهنمایی برای انسان قرار داده شود تا او را با کیدها و مکرهای شیطان آشنا سازد و در مقابله با او یاری نماید.
- چنین انسانی، بنا بر صریح بیان قرآن؛
- باید از عباد مخلَص باشد تا شیطان هرگز بر اغوای او راهی نداشته باشد: ﴿قَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَيْتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَلَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ﴾[۱۴].
- تا شیطان باقی است، او نیز در میان انسانها حضور داشته باشد؛
- هدایت او منسوب به خداوند باشد؛ تا پناهی مطمئن برای عبادالله در مقابله با اغواهای شیطانی باشد[۱۵][۱۶].
بیان دوم: اقتضاء ربوبیت خداوند
- مبانی برهان که در بیان عقلی و قرآنی وجود دارد، با تفصیل بیشتری در بیانات اولیاء الهی(ع) قابل ملاحظه است. مثلاً در زیارت اغلب حضرات ائمه(ع)، با اشاره مختصری به مقام ربوبیّت پروردگار و هدایت عام و خاصّ خداوند، به مقام ولایت رسولان الهی(ع) و رسول اکرم(ص) اشاره میشود و در این راستا، به جلوههای مختلف مقام هدایت حضرات ائمّه هدی(ع) در علم و حکمت و عصمت و طهارت اشاره میگردد[۱۷].
- در یک نگاه کلان، همه اینها اشاره به سیر مراتب ربوبیّت الهی در نظام تکوین و تشریع دارد و اینکه مجلّای این مقام در عالم دنیا، پیامبران(ع) و به دنبال آنان، اوصیای ایشان(ع) میباشند.
- ربوبیّت خداوند و جایگاه امام به عنوان ولیّ خدا در تکوین و تشریع، که در بیان دوم از برهان مطرح شد، از روایات گوناگون، به ویژه احتجاجات ائمّه(ع)، قابل استنباط است. در اینجا صرفاً به برخی از این موارد به عنوان نمونه اشاره میگردد:
بند اوّل: امام؛ مظهر ربوبیّت و هدایت تشریعی پروردگار
- خداوند امر هدایت مردم را به رسولان خود تفویض نموده است و آنان امنای معصوم پروردگار در هدایت امّت هستند[۱۸].
- توضیح آنکه: در بسیاری از زیارات حضرات ائمه معصومین(ع)، ایشان وارثین انبیاء(ع) قبل، از حضرت آدم(ع) تا حضرت عیسی(ع) و سپس رسول اکرم(ص) معرفی شدهاند. این معنا اشاره به جریان ربوبیّت الهی در سلسله انبیاء و اوصیای آنان علی از آدم(ع) تا خاتم(ص) دارد. در بسیاری از روایات به این مطلب صریحاً نیز اشاره شده است[۱۹][۲۰].
بند دوم: امام؛ امین الهی در میان مردم
- آنچه از طرف پروردگار به رسول اکرم(ص) تفویض شد، به عینه به امام تفویض گردیده و آنان امنای خداوند و رسولش(ص) در میان مردم هستند[۲۱].
- بنابراین، هدایت امام همان هدایت نبیّ اکرم(ص) است و علم و عصمت و سایر کمالات رسول خدا(ص) در امامان از اهلبیت(ع) متجلّی است. در این رابطه، بیانات گوناگونی ذیل آیه شریفه "انذار" در سوره رعد[۲۲] وارد شده که چون در بخش براهین قرآنی این کتاب بدان پرداخته میشود، در اینجا برای کامل بودن مطلب، صرفاً به دو مورد اشاره میکنیم:
- «عَنْ مُوسَى بْنِ بَكْرٍ عَنِ الْفُضَيْلِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى ﴿إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ﴾[۲۳] قَالَ كُلُّ إِمَامٍ هَادٍ لِلْقَرْنِ الَّذِي هُوَ فِيهِمْ»
- «عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(ع) فِي قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى ﴿إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ﴾[۲۴] فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) الْمُنْذِرُ وَ عَلِيٌّ الْهَادِي وَ اللَّهِ مَا ذَهَبَتْ مِنَّا وَ مَا زَالَتْ فِينَا إِلَى السَّاعَةِ»[۲۵][۲۶].
بند سوم: برابری تولّی به امام با تولّی به ولایت رسول الله(ص)
- بنا بر قاعده لطف، امام حجّت الهی بر امت است و تبعاً ولایت الهی بر انسانها از طریق حجت خداوند اعمال میشود؛ چنانکه خداوند درباره رسول خود(ص) فرمود: ﴿النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ﴾[۲۷]
- اطلاق اولویّت رسول خدا(ص) بر نفوس مسلمانان، همه ولایتهای آنان در مال و جان و آبروی خویش را در بر میگیرد.
- همین ولایت، عیناً به حضرات ائمه معصومین(ع) منتقل میگردد؛ چنانکه در ادامه آیه میفرماید:﴿وَأُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ﴾[۲۸].
- بنا بر روایات وارده، این آیه اشاره به ائمّه هدی(ع) دارد؛ مضافاً بر نصوص فراوانی که ولایت رسول خدا(ص) را عیناً درباره امام جاری دانسته؛ چنانکه پیامبر عظیمالشأن اسلام(ص) در حدیث غدیر، با همین سیر، به اثبات ولایت امیرالمؤمنین علی(ع) پرداخت؛ ایشان در ابتدا به مخاطبین فرمودند: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ مَنْ وَلِيُّكُمْ وَ أَوْلَى بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ فَقَالُوا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ فَقَالَ مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ»[۲۹].
- نتیجه آنکه: تولّی به ولایت امام، تولّی به ولایت رسول خدا(ص) و پروردگاراست[۳۰].
بند چهارم: امام؛ معدن علم و حکمت برای هدایت
- اگر انسانها در مسیر کمال، نیازمند علوم الهی و حکمت و فضایل توحیدی هستند، این همه در تحت ربوبیّت الهی برایشان حاصل میشود که از طریق مقام رسالت و سپس امامت بر خلایق جاری میگردد. بنابراین، امامان(ع) معدن علم و حکمت و همه فضایل الهی برای مردماند[۳۱].
- همین بیانات، به شکل برهانی نیز توسط ائمه(ع) ارائه گردیده. در اینجا و برای نمونه به استدلال امام هشتم(ع) برای عبدالعزیزبن مسلم اشاره مینماییم؛ هنگامی که او از تشتّت آرای مردم درباره مقام امامت سخن میگوید: حضرتش میفرمایند: «يَا عَبْدَ الْعَزِيزِ جَهِلَ الْقَوْمُ وَ خُدِعُوا عَنْ أَدْيَانِهِمْ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يَقْبِضْ نَبِيَّهُ حَتَّى أَكْمَلَ لَهُ الدِّينَ وَ أَنْزَلَ عَلَيْهِ الْقُرْآنَ فِيهِ تَفْصِيلُ كُلِّ شَيْءٍ بَيَّنَ فِيهِ الْحَلَالَ وَ الْحَرَامَ وَ الْحُدُودَ وَ الْأَحْكَامَ وَ جَمِيعَ مَا يَحْتَاجُ النَّاسُ إِلَيْهِ كَمَلًا فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَ ﴿مَا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِنْ شَيْءٍ﴾[۳۲]»
- علّت اینکه سرآغاز برهان امام(ع) از رسالت رسول الله(ص) است، به خاطر عدم اختلاف مردم در مقدّمات قبلی برهان است و اینکه ربوبیّت الهی اقتضا میکند که پیامبران(ع) برای هدایت مردم در میان آنها مبعوث شوند. امّا سرآغاز اختلاف، بر سر جانشینان انبیاء(ع) است. لذا امام(ع) این بخش را ادامه رسالت و مبیّن اسلام و قرآن، بعد از رحلت رسول خدا(ص) بیان میدارند [۳۳].
- توضیح: استدلال امام(ع) در این بخش، مبتنی بر برهان لطف (بر مبنای ربوبیّت خداوند) است؛ اینکه اگر رحمت الهی اقتضا میکند که مردم پیوسته تحت ربوبیّت الهی قرار داشته باشند، میباید دین به طور بر آنان عرضه و تبیین گردد و هرچند همه دین در قرآن است، ولی تبیین آن در گذر زمان با امام معصوم است؛ اوست که میتواند تبیینی الهی از دین را برای مردم بازگو نماید.
- «أَقَامَ لَهُمْ عَلِيّاً(ع) عَلَماً وَ إِمَاماً وَ مَا تَرَكَ لَهُمْ شَيْئاً يَحْتَاجُ إِلَيْهِ الْأُمَّةُ إِلَّا بَيَّنَهُ فَمَنْ زَعَمَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يُكْمِلْ دِينَهُ فَقَدْ رَدَّ كِتَابَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَنْ رَدَّ كِتَابَ اللَّهِ تَعَالی فَهُوَ كَافِرٌ»
- توضیح: امام(ع) در ادامه، مصداق اوصیای الهی را که میتوانند روشنگر دین در طریق هدایت باشند، بیان میفرمایند. همچنین روشن میسازند که اگر بنا باشد بعد از نبی اکرم(ص) مبیّنی در میان مردم نباشد، بدین معناست که خداوند معارف کتاب خود را بدون معلّم در میان مردم رها نموده و راه هدایت را عملاً بر آنها مسدود ساخته است؛ که به این ترتیب، ربوبیّت الهی در نظام تشریع منقطع میشود و چنین انگاری، به منزله ردّ کتاب خدا و کفر به حکمت الهی در هدایت خلق است.
- «هَلْ يَعْرِفُونَ قَدْرَ الْإِمَامَةِ وَ مَحَلَّهَا مِنَ الْأُمَّةِ فَيَجُوزَ فِيهَا اخْتِيَارُهُمْ إِنَّ الْإِمَامَةَ أَجَلُّ قَدْراً وَ أَعْظَمُ شَأْناً وَ أَعْلَى مَكَاناً وَ أَمْنَعُ جَانِباً وَ أَبْعَدُ غَوْراً مِنْ أَنْ يَبْلُغَهَا النَّاسُ بِعُقُولِهِمْ أَوْ يَنَالُوهَا بِآرَائِهِمْ أَوْ يُقِيمُوا إِمَاماً بِاخْتِيَارِهِمْ»
- ادامه بیانات امام(ع)، اشاره به صفات مقام امامت و علوّ مرتبه آن دارد و اینکه درک کنه و عمق این مقام، تنها برای مقام عصمت مقدور است؛ و الا فاصله علمی و مرتبه ایمانی مقام امامت با سایر مردم در حدّی است که هرگز عقول عادّی توان درک بلندای این مقام شامخ را ندارد؛ تا چه رسد که خود بخواهند امامی را برای خود و از میان خود انتخاب نمایند[۳۴].
نیازهای مردم به حجّت الهی
- نیازمندی انسانها به حجج الهی و اضطرار در رجوع به امام، فقط در هدایت خلاصه نمیشود؛ بلکه علل گوناگونی دارد که مبنای براهین مختلف در برهان لطف شده است. ذیلاً به موارد دیگری در این باره که در کلمات اهلبیت(ع) بیان شده اشاره میگردد:
بند اول: معرفت به توحید
- هرچند معرفت به خداوند؛ اصلی عقلی است و انسانها، بعد از شناخت خداوند، میتوانند مسئله نبوّت و امامت عامّه را نیز عقلاً اثبات نمایند[۳۵]، ولی شناخت تفصیلی مسائل توحید، از قبیل اسماء و صفات الهی و رابطه آنها با یکدیگر و سنن حاکم بر آنها و سایر مسائل مربوط به شناخت پروردگار، با استمداد از تعالیم حجج الهی(ع) صورت میگیرد؛ چنانکه خداوند میفرماید: ﴿سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ﴾[۳۶]، ﴿إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ﴾[۳۷]
- روایات در این باره فراوان است. در اینجا برای نمونه به چند مورد اشاره میشود:
- «عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع) الْأَوْصِيَاءُ هُمْ أَبْوَابُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ الَّتِي يُؤْتَى مِنْهَا وَ لَوْلَاهُمْ مَا عُرِفَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ بِهِمُ احْتَجَّ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَلَى خَلْقِهِ»[۳۸].
- «عَنْ بُرَيْدٍ الْعِجْلِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(ع) يَقُولُ بِنَا عُبِدَ اللَّهُ وَ بِنَا عُرِفَ اللَّهُ وَ بِنَا وُحِّدَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ مُحَمَّدٌ حِجَابُ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى»[۳۹]
- امیرالمؤمنین حضرت علی(ع)، در بیانی مستوفا و مبسوط پیرامون مقامات و مراتب ولایت، خطاب به سلمان و ابوذر میفرمایند: «مَعْرِفَتِي بِالنُّورَانِيَّةِ مَعْرِفَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَعْرِفَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَعْرِفَتِي بِالنُّورَانِيَّةِ وَ هُوَ الدِّينُ الْخَالِصُ»[۴۰][۴۱].
بند دوم: هدایت به عالم غیب و مراتب یقین
- اگر راه برای شناخت اجمالی خداوند از طریق عقل تا حدودی باز است، راه برای عبادت الهی از غیر طریق وحی به طور کلّی بسته است و بندگان برای امتثال فرامین خداوند، ناچار به مراجعه به حجج الهی(ع) هستند. به همین دلیل است که عبادت، بدون معرفت به امام، مقبول نیست؛ زیرا اصولاً عبادت نیست. به عبارت دیگر، عبادت هنگامی معنا پیدا میکند که عابد بداند چه عملی باید انجام دهد تا رضایت مولای خود را کسب کند و بدون هدایت حجّت الهی جابر، هرگز راهی در معرفت به عمل مرضیّ الهی وجود ندارد.
- جابر از امام باقر(ع) نقل میکند: «سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(ع) يَقُولُ إِنَّمَا يَعْرِفُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ يَعْبُدُهُ مَنْ عَرَفَ اللَّهَ وَ عَرَفَ إِمَامَهُ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ وَ مَنْ لَا يَعْرِفِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَا يَعْرِفِ الْإِمَامَ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ فَإِنَّمَا يَعْرِفُ وَ يَعْبُدُ غَيْرَ اللَّهِ هَكَذَا وَ اللَّهِ ضَلَالًا»[۴۲][۴۳].
بند سوم: معرفت به احکام نظری دین و قرآن
- دین اسلام، آیین امّت خاتم و قرآن، کتاب آسمانی برای همه انسانها و تبیان همه معارف و نیازهای بشریت برای همیشه است. بدیهی است که استخراج دریایی از معارف از میان آیات محدود قرآن، در توان بشر عادّی و عقلهای ضعیف آنان نیست. بنابراین، لازم است که حجج الهی(ع) دائماً همراه قرآن باشند تا احکام و معارف بیپایان خداوند را از آن استخراج نموده و برای مردم بیان کنند: «ذَلِكَ الْقُرْآنُ فَاسْتَنْطِقُوهُ وَ لَنْ يَنْطِقَ وَ لَكِنْ أُخْبِرُكُمْ عَنْهُ أَلَا إِنَّ فِيهِ عِلْمَ مَا يَأْتِي وَ الْحَدِيثَ عَنِ الْمَاضِي وَ دَوَاءَ دَائِكُمْ وَ نَظْمَ مَا بَيْنَكُمْ»[۴۴]، «عَنِ الصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيٍّ(ع) أَنَّهُ قَالَ فِي خُطْبَةٍ لَهُ عَلَى مِنْبَرِ الْكُوفَةِ اللَّهُمَّ إِنَّهُ لَا بُدَّ لِأَرْضِكَ مِنْ حُجَّةٍ لَكَ عَلَى خَلْقِكَ يَهْدِيهِمْ إِلَى دِينِكَ وَ يُعَلِّمُهُمْ عِلْمَكَ لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَّتُكَ وَ لَا يَضِلَّ تَبَعُ أَوْلِيَائِكَ بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَهُمْ بِهِ»[۴۵][۴۶].
بند چهارم: معرفت به احکام اسلام
- آگاهی از احکام عملی دین، از قبیل معاملات و عبادات، منحصر در حُجج الهی(ع) است و بدون استمداد از آنان، هرگز نمیتوان راه و رسم این امور را از طریق عقل و استدلال پیدا کرد. «عَنْ يَعْقُوبَ السَّرَّاجِ، قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع): تَبْقَى الْأَرْضُ بِلَا عَالِمٍ حَيٍّ ظَاهِرٍ يَفْزَعُ إِلَيْهِ النَّاسُ فِي حَلَالِهِمْ وَ حَرَامِهِمْ؟ فَقَالَ لِي: إِذًا، لَا يُعْبَدُ اللَّهُ، يَا أَبَا يُوسُفَ»[۴۷]، «عَنْ يُونُسَ عَنْ رَجُلٍ قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ إِنَّ اللَّهَ لَا يَتْرُكُ الْأَرْضَ بِغَيْرِ عَالِمٍ يَحْتَاجُ النَّاسُ إِلَيْهِ وَ لَا يَحْتَاجُ إِلَيْهِمْ يَعْلَمُ الْحَلَالَ وَ الْحَرَامَ»[۴۸][۴۹].
بند پنجم: امام؛ باب توبه مردم
- "توبه" در لغت به معنای رجوع است و توبه به درگاه خداوند، یعنی مطلق رجوع به پروردگار. از سوی دیگر، چون مقام ولایت، خلیفه الهی بر بندگان است، عقلاً هر نوع رجوع به خداوند، خواه در نظام تکوین و یا تشریع، از طریق امام صورت میگیرد. همچنین، بنا بر برهان لطف، رجوع به خداوند، گاه با عبادت و ابراز بندگی است؛ که در این خصوص، عباد برای فراگیری راه و رسم بندگی محتاج امام هستند و در طیّ برهان به آن اشاره شد؛ و گاه مردم در رجوع از گناهان و توبه به درگاه الهی، نیازمند شفیعی هستند که به آبروی او، مورد عفو و بخشش پروردگار قرار گیرند؛ در این صورت نیز، امام باب رحمت و مغفرت خداوند بر بندگان است. بر همین مبنا، در اغلب زیارات حضراتشان، از جمله درخواستهایی زیارت که ابراز میشود، طلب مغفرت به واسطه تولّی به ولایت امام است؛ چنانکه در زیارت جامعه کبیره، خطاب به همه اولیاء الهی(ع) میخوانیم: «يَا وَلِيَّ اللَّهِ إِنَ بَيْنِي وَ بَيْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ذُنُوباً لَا يَأْتِي عَلَيْهَا إِلَّا رِضَاكُمْ- فَبِحَقِّ مَنِ ائْتَمَنَكُمْ عَلَى سِرِّهِ وَ اسْتَرْعَاكُمْ أَمْرَ خَلْقِهِ وَ قَرَنَ طَاعَتَكُمْ بِطَاعَتِهِ لَمَّا اسْتَوْهَبْتُمْ ذُنُوبِي وَ كُنْتُمْ شُفَعَائِي فَإِنِّي لَكُمْ مُطِيعٌ...»
- برای تحلیل بیشتر در خصوص مراتب مغفرت و ولایت، به طور خلاصه مسئله مغفرت در فرهنگ قرآن را مرور مینماییم:
- مغفرت از ریشه "غ ف ر"، به معنای پوشش نهادن بر امری است[۵۰]. در فرهنگ دینی، چون گناهان امور قبیحی هستند که چهره دل را در عالم ملکوت کریه مینمایند، مغفرت الهی در مرتبه اوّل، به معنای پوشش نهادن بر گناهان و زشتی باطنی انسان است در مراتبه بالاتر، مغفرت به معنای محو و از بین بردن گناهان است[۵۱]. این امر در مرتبه بالاتر، موجبی، برای از بین بردن آثار گناه و حتّی تبدیل سیئات به حسنات است: ﴿إِلَّا مَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلًا صَالِحًا فَأُولَئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا﴾[۵۲]
- نکته مهم در همه مراتب مغفرت آن است که:
- مغفرت از جلوههای رحمت و فیض منبسط الهی است و در نظام دینی، از شاخههای رحمت رحیمیّه پروردگار است که بنا بر استعداد بندگان، بر آنان جاری میشود.
- چون همه رحمتهای الهی از طریق مقام ولایت و خلافت بر عالم سرازیر میگردد، به لحاظ عقلی، امام واسطه مغفرت پروردگار بر بندگان است. لذا خداوند در درجه اوّل به رسولالله(ص) توصیه میکند که مانند پروردگار، نسبت به مؤمنین نرم و رحیمانه برخورد کند و نه تنها خطاهای آنان را نادیده بگیرد، بلکه باب مغفرت الهی برای آنان باشد: ﴿فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ﴾[۵۳].
- خداوند در درجه دوم به مؤمنین گوشزد مینماید که شرط مغفرت الهی، تنها استغفار به درگاه الهی نیست؛ بلکه میباید از مقام ولایت نیز درخواست نماید که برای آنان طلب مغفرت نماید. به تعبیر دقیقتر، شرط مغفرت الهی، کسب رضایت و محبّت اولیاء الهی(ع) است: ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا﴾[۵۴].
- بنابراین، استغفار اولیاء الهی(ع)، از شؤون مقام شفاعت کبرای آنان در نزد پروردگار است. ایشان باب مغفرت گناهان برای مؤمنین در نزد پروردگار میباشند. در این زمینه روایات فراوانی وارد شده که هر یک اشاره به جلوهای از مقام مغفرت اولیاء الهی(ع) برای مؤمنین دارد. در اینجا برای نمونه به چند مورد اشاره میگردد: امام مجتبی از رسول خدا(ص) روایت میکنند که فرمود: « الْزَمُوا مَوَدَّتَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ فَإِنَّهُ مَنْ لَقِيَ اللَّهَ وَ هُوَ يَوَدُّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ دَخَلَ الْجَنَّةَ بِشَفَاعَتِنَا وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَا يَنْتَفِعُ عَبْدٌ بِعَمَلِهِ إِلَّا بِمَعْرِفَةِ حَقِّنَا»[۵۵].
- در حدیثی قدسی آمده که خداوند شرط مغفرت خود را، علاوه بر تولّی به ولایت امام، تبرّی از دشمنان آنان نیز بیان میدارد و در قیامت خطاب به مؤمنین میفرماید: «لَسْتُ أُنَاقِشُكَ فِي شَيْءٍ مِنَ الذُّنُوبِ مَعَ مُوَالاتِكَ أَوْلِيَائِي، وَ مُعَادَاتِكَ أَعْدَائِي»[۵۶]
- خداوند در قرآن، استدلال عقلی بر این مطلب را به این ترتیب بیان میدارد:
- محبوب هرگز محبّ خود را مورد خشم و عذاب قرار نمیدهد.
- شرط محبوب شدن در بارگاه الهی، تبعیّت از رسول خدا(ص) است.
- در نتیجه و در یک نگاه کلّی، اطاعت و تولّی به ولایت اولیاء الهی(ع)، شرط محبّت و مغفرت خداوند است؛ چنانکه میفرماید: ﴿قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾[۵۷].
- با توجه به آنکه "تبعیّت"، در لغت به معنای فرمانبری از مقام برتر است[۵۸] و در آیه شریفه به باب افتعال رفته و بیانگر اطاعت از سر میل و اختیار است، خداوند در این آیه اشاره به اطاعت از سر محبت به رسول خدا(ص) و آثار آن در محبت و مغفرت الهی دارد.
- نتیجه آنکه، همانگونه که محبّت ذومراتب است، مغفرت الهی نیز که معلول آن است، ذومراتب است. به این ترتیب، اوّلین مرتبه مغفرت، ابراز "مودّت" و اطاعت از امام است؛ چنانکه خداوند میفرماید: ﴿قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى﴾[۵۹].
- با توجه به آنکه مودّت در لغت، به ابراز محبّت عملی گفته میشود، ذیل آیه اشاره به مراتب مغفرت الهی، به واسطه ابراز محبّت به اهلبیت(ع) دارد؛ که هر مقدار در عمل بیشتر باشد، مؤمن مشمول مراتب بالاتر مغفرت میشود: ﴿وَمَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ﴾[۶۰].
- رسول اکرم(ص) در این رابطه فرمود: «إِنَّمَا مَثَلُ أَهْلِ بَيْتِي فِيكُمْ مَثَلُ سَفِينَةِ نُوحٍ مَنْ رَكِبَ فِيهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ إِنَّمَا مَثَلُ أَهْلِ بَيْتِي فِيكُمْ [مَثَلُ] بَابِ حِطَّةٍ مَنْ دَخَلَهُ غُفِرَ لَهُ وَ مَنْ لَمْ يَدْخُلْ لَمْ يُغْفَرْ لَهُ»[۶۱].
- "حطّه" در لغت به معنای تواضع و فروتنی است. این روایت اشاره به آیات سورههای بقره و اعراف دارد که خداوند طیّ آن، خطاب به بنیاسرائیل میفرماید: ﴿وَإِذْ قِيلَ لَهُمُ اسْكُنُوا هَذِهِ الْقَرْيَةَ وَكُلُوا مِنْهَا حَيْثُ شِئْتُمْ وَقُولُوا حِطَّةٌ وَادْخُلُوا الْبَابَ سُجَّدًا نَغْفِرْ لَكُمْ خَطِيئَاتِكُمْ سَنَزِيدُ الْمُحْسِنِينَ﴾[۶۲].
- به این ترتیب، معنی لطیف روایت نبوی(ص) مشخص میشود: اهل بیت عصمت و طهارت(ع) بابی هستند که باید با تواضع و فروتنی (که حکایت از تبعیّت و محبّت دارد)، بر آنان وارد شد؛ که نتیجه آن، مغفرت و کسب مراتب بالاتر است؛ چنانکه حضرت علی(ع) میفرمایند: «أَنَا يَدُ اللَّهِ الْمَبْسُوطَةُ عَلَى عِبَادِهِ بِالرَّحْمَةِ وَ الْمَغْفِرَةِ»[۶۳].
- آثار محبّت به مقام ولایت تا به آنجا است که رسول خدا(ص) درباره دوستی امیرالمؤمنین حضرت علی(ع) میفرمایند: «حُبُّ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ يَأْكُلُ الذُّنُوبَ كَمَا تَأْكُلُ النَّارُ الْحَطَبَ»[۶۴].
- مراتب بالاتر مغفرت، که با تشدید محبت و تولّی به مقام ولایت و تبرّی از دشمنان آنان حاصل میشود، عبارت است از خروج از آثار گناهان و مراتب هوای نفس و پاک شدن از تسویلات نفس امّاره و انانیّتها که ریشه همه زشتیها است. تعابیر گوناگون قرآن به مضاعف شدن حسنات، اشاره به این مراتب عالی از مغفرت الهی دارد[۶۵].
- ذیل این روایت، اشاره به معنای "محبّت" دارد؛ بدین ترتیب که به واسطه محبّت انسان به اهل بیت(ع)، مغفرت الهی درباره او تا به آنجا پیش میرود که خداوند حتّی حقوقالناسی که بر عهده دارد میبخشد؛ در حالی که بنا بر اصل اولی، حقالناس آمرزیده نمیشود، مگر به رضایت صاحب حق؛ البته این در صورتی است که مؤمن اصرار بر گناه و ظلم بر مؤمنین نداشته باشد. خلاصه آنکه، مقام شفاعت امام تا به آنجا است که نه تنها گناهان بخشوده و محو میگردد، بلکه سیئات به حسنات تبدیل میشود؛ چنانکه خداوند درباره بندگان خوب خود (عباد الرحمن) میفرماید: ﴿وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ إِلَّا مَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلًا صَالِحًا فَأُولَئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا﴾[۶۶][۶۷][۶۸].
ضرورت وجود دائمی حجّت الهی
- حکمت الهی اقتضا میکند که همیشه حجّت خدا بر روی زمین وجود داشته باشد؛ اگر مردم او را بپذیرند و اطاعت نمایند، از برکات تشریعی او بهرهمند میشوند و اگر نپذیرند، در هر حال برکات او در نظام تکوین بر خلایق سرازیر است.
- روایات این بخش، برخی ناظر بر وجود دائمی حجّت الهی در کلّ عالم است و برخی دیگر به وجود حضراتشان در میان مردم اشاره دارد.
بند اوّل: ضرورت وجود حجّت خدا در همه مراتب هستی
- ضرورت وجود حجّت الهی در همه مراتب عالم امکان، اصلی عقلی است که در براهین واسطه فیض و نیز امکان اشرف و غایت از آفرینش مورد بحث بررسی قرارگرفته است؛ لذا در این برهان به ذکر روایتی در این زمینه اکتفا میشود: ابان بن تَغِلب از امام صادق(ع) نقل میکند که فرمود: «الْحُجَّةُ قَبْلَ الْخَلْقِ وَ مَعَ الْخَلْقِ وَ بَعْدَ الْخَلْقِ»[۶۹][۷۰].
بند دوم: ضرورت وجود حجّت خدا بر روی زمین
- از قاعده لطف و حکمت الهی، ضرورت وجود دائمی حجّت الهی بر روی زمین استنباط میگردد. در همان راستا میتوان افزود که تا شیطان و مکائد گوناگون او باقی است، رحمت و ربوبیّت الهی اقتضا میکند که ابزار مقابله با آن، یعنی هدایت هادیان و حجج الهی(ع) نیز باقی باشد تا راه هدایت بسته نشود[۷۱].
- برهان عقلی دیگری که علاوه بر برهان لطف، در روایات مورد اشاره قرار گرفته، مسئله عصیان انسانهای غیرمعصوم بر روی زمین است که منجر به ابتر ماندن هدف از خلقت میگردد و در نتیجه، بساط زمین برچیده میشود؛ چون وجود آن عبث و بیهوده میگردد. علاوه بر آنکه این مسئله به عنوان مقتضای حکمت الهی قابل اثبات است، میتوان چنین استدلال نمود که چون همه مراتب عالم در حال تسبیح و عبادت پروردگار هستند، در صورتی که ابنای نوع انسانی عصیان پروردگار را بنمایند و استغفارکننده واقعی نیز در میان آنها نباشد، وقوع عذاب بر آنان حتمی است؛ چنانکه میفرماید: ﴿وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنْتَ فِيهِمْ وَمَا كَانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ يَسْتَغْفِرُونَ﴾[۷۲].
- در این رابطه روایات فراوانی وارد شده که در اینجا به یک مورد اشاره مینماییم:احمد بن عمر از امام هشتم(ع) روایت کرده: «قُلْتُ لَهُ هَلْ تَبْقَى الْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ قَالَ لَا قُلْتُ فَإِنَّا نُرَوَّى عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) أَنَّهُ قَالَ لَا تَبْقَى إِلَّا أَنْ يَسْخَطَ اللَّهُ عَلَى الْعِبَادِ قَالَ لَا تَبْقَى إِذاً لَسَاخَتْ»[۷۳].
بند سوم: وجود دائمی حجّت الهی قبل از رسول خدا(ص)
- «عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(ع) قَالَ قَالَ: وَ اللَّهِ مَا تَرَكَ اللَّهُ أَرْضاً مُنْذُ قَبَضَ آدَمَ(ع) إِلَّا وَ فِيهَا إِمَامٌ يُهْتَدَى بِهِ إِلَى اللَّهِ وَ هُوَ حُجَّتُهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ لَا تَبْقَى الْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ حُجَّةٍ لِلَّهِ عَلَى عِبَادِهِ»[۷۴].
- نعمان رازی میگوید: من و بشیر دَهّان در نزد امام صادق(ع) نشسته بودیم. آن حضرت بدون هیچ مقدّمه و سؤالی از ما (که بیانگر اهمّیت مسئله بود) فرمود: «انْقَضَتْ نُبُوَّةُ آدَمَ وَ انْقَطَعَ أَكْلُهُ أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ أَنْ يَا آدَمُ قَدِ انْقَضَتْ نُبُوَّتُكَ وَ انْقَطَعَ أَكْلُكَ فَانْظُرْ إِلَى مَا عِنْدَكَ مِنَ الْعِلْمِ وَ الْإِيمَانِ وَ مِيرَاثِ النُّبُوَّةِ وَ أُثْرَةِ الْعِلْمِ وَ الِاسْمِ الْأَعْظَمِ فَاجْعَلْهُ فِي الْعَقِبِ مِنْ ذُرِّيَّتِكَ عِنْدَ هِبَةِ اللَّهِ فَإِنِّي لَمْ أَدَعِ الْأَرْضَ بِغَيْرِ عَالِمٍ يُعْرَفُ بِهِ طَاعَتِي وَ دِينِي وَ يَكُونُ نَجَاةً لِمَنْ أَطَاعَهُ»[۷۵]، «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: كَانَ بَيْنَ عِيسَى وَ بَيْنَ مُحَمَّدٍ(ص) خَمْسُمِائَةِ عَامٍ مِنْهَا مِائَتَانِ وَ خَمْسُونَ عَاماً لَيْسَ فِيهَا نَبِيٌ وَ لَا عَالِمٌ ظَاهِرٌ قُلْتُ فَمَا كَانُوا قَالَ كَانُوا مُسْتَمْسِكِينَ بِدِينِ عِيسَى(ع) قُلْتُ فَمَا كَانُوا قَالَ مُؤْمِنِينَ ثُمَّ قَالَ(ع) وَ لَا تَكُونُ الْأَرْضُ إِلَّا وَ فِيهَا عَالِمٌ»[۷۶][۷۷].
ویژگی امام بنابر قاعده لطف
- هرچند بنا بر براهین عقلی، امام واجد همه فضائل و کمالات توحیدی است، ولی بنابر قاعده لطف، دو صفت در امام محور اصلی است: اوّل، علم لدنّی به قرآن و معارف دینی از طریق تعلیم الهی و دوم، عصمت؛ که خداوند به هر دوی اینها در قرآن اشاره مینماید. خداوند درباره عصمت رسول خدا(ص) میفرماید: ﴿وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى﴾[۷۸].
- و درباره علوم لدنی حضرتش میفرماید: ﴿وَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا﴾[۷۹][۸۰].
بند اوّل: جریان علم و عصمت رسول خدا(ص) در ائمّه هدی(ع)
- اهلبیت(ع)، اوصیای منصوص آن حضرت از طرف خداوند میباشند و عقلاً همه مقامات و مراتبی که در علم و عصمت برای رسول خدا(ص)ثابت میشود، بعینه برای ائمه اطهار(ع) نیز ثابت میگردد. در روایات متعدّد نیز به این اصل اشاره شده است؛ از جمله: ابوحمزه ثمالی از امام باقر(ع) روایت میکند که رسول خدا(ص) فرمود: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يَقُولُ اسْتِكْمَالُ حُجَّتِي عَلَى الْأَشْقِيَاءِ مِنْ أُمَّتِكَ مَنْ تَرَكَ وَلَايَةَ عَلِيٍّ وَ وَالَى أَعْدَاءَهُ وَ أَنْكَرَ فَضْلَهُ وَ فَضْلَ الْأَوْصِيَاءِ مِنْ بَعْدِهِ فَإِنَّ فَضْلَكَ فَضْلُهُمْ وَ طَاعَتَكَ طَاعَتُهُمْ وَ حَقَّكَ حَقُّهُمْ وَ مَعْصِيَتَكَ مَعْصِيَتُهُمْ وَ هُمُ الْأَئِمَّةُ الْهُدَاةُ مِنْ بَعْدِكَ جَرَى فِيهِمْ رُوحُكَ وَ رُوحُكَ مَا جَرَى فِيكَ مِنْ رَبِّكَ وَ هُمْ عِتْرَتُكَ مِنْ طِينَتِكَ وَ لَحْمِكَ وَ دَمِكَ وَ قَدْ أَجْرَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِيهِمْ سُنَّتَكَ وَ سُنَّةَ الْأَنْبِيَاءِ قَبْلَكَ وَ هُمْ خُزَّانِي عَلَى عِلْمِي مِنْ بَعْدِكَ حَقٌّ عَلَيَّ لَقَدِ اصْطَفَيْتُهُمْ وَ انْتَجَبْتُهُمْ وَ أَخْلَصْتُهُمْ وَ ارْتَضَيْتُهُمْ وَ نَجَا مَنْ أَحَبَّهُمْ وَ وَالاهُمْ وَ سَلَّمَ لِفَضْلِهِمْ وَ لَقَدْ أَتَانِي جَبْرَئِيلُ(ع)بِأَسْمَائِهِمْ وَ أَسْمَاءِ آبَائِهِمْ وَ أَحِبَّائِهِمْ وَ الْمُسَلِّمِينَ لِفَضْلِهِمْ»[۸۱][۸۲].
بند دوم: ائمه اطهار(ع)؛ حائز سایر فضائل (علاوه بر علم و عصمت)
- حجّت الهی، اسوه مردم در هدایت است. لذا عقل حکم میکند که علاوه بر علم و عصمت، در سایر کمالات انسانی و فضائل توحیدی، از قبیل ایمان و شجاعت و سخاوت و سایر مکارم اخلاق نیز، سرآمد افراد روزگار خود باشد.
- حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) در بیان برهانی خود، به گوشهای از اهمّ صفات امام اشاره مینمایند:«الْإِمَامُ الْمُسْتَحِقُّ لِلْإِمَامَةِ لَهُ عَلَامَاتٌ: فَمِنْهَا أَنْ يُعْلَمَ أَنَّهُ مَعْصُومٌ مِنَ الذُّنُوبِ كُلِّهَا صَغِيرِهَا وَ كَبِيرِهَا لَا يَزِلُّ فِي الْفُتْيَا وَ لَا يُخْطِئُ فِي الْجَوَابِ وَ لَا يَسْهُو وَ لَا يَنْسَى وَ لَا يَلْهُو بِشَيْءٍ مِنْ أَمْرِ الدُّنْيَا؛ وَ الثَّانِي أَنْ يَكُونَ أَعْلَمَ النَّاسِ بِحَلَالِ اللَّهِ وَ حَرَامِهِ وَ ضُرُوبِ أَحْكَامِهِ وَ أَمْرِهِ وَ نَهْيِهِ جَمِيعِ مَا يَحْتَاجُ إِلَيْهِ النَّاسُ فَيَحْتَاجُ النَّاسُ إِلَيْهِ وَ يَسْتَغْنِي عَنْهُمْ؛ وَ الثَّالِثُ يَجِبُ أَنْ يَكُونَ أَشْجَعَ النَّاسِ لِأَنَّهُ فِئَةُ الْمُؤْمِنِينَ الَّتِي يَرْجِعُونَ إِلَيْهَا إِنِ انْهَزَمَ مِنَ الزَّحْفِ انْهَزَمَ النَّاسُ لِانْهِزَامِهِ؛ وَ الرَّابِعُ يَجِبُ أَنْ يَكُونَ أَسْخَى النَّاسِ وَ إِنْ بَخِلَ أَهْلُ الْأَرْضِ كُلُّهُمْ لِأَنَّهُ إِنِ اسْتَوْلَى الشُّحُّ عَلَيْهِ شَحَّ بِمَا فِي يَدَيْهِ مِنْ أَمْوَالِ الْمُسْلِمِينَ؛ الْخَامِسُ الْعِصْمَةُ مِنْ جَمِيعِ الذُّنُوبِ وَ بِذَلِكَ يَتَمَيَّزُ عَنِ الْمَأْمُومِينَ الَّذِينَ هُمْ غَيْرُ مَعْصُومِينَ لِأَنَّهُ لَوْ لَمْ يَكُنْ مَعْصُوماً لَمْ يُؤْمَنْ عَلَيْهِ أَنْ يَدْخُلَ فِيمَا يَدْخُلُ النَّاسُ فِيهِ مِنْ مُوبِقَاتِ الذُّنُوبِ الْمُهْلِكَاتِ وَ الشَّهَوَاتِ وَ اللَّذَّاتِ»[۸۳].
- هر چند بیان حضرت برهانی است، ولی امام(ع) در ادامه، ادلهّ دیگری نیز بر بیان خود میافزایند. ادامه بیان حضرت چنین است: «لَوْ دَخَلَ فِي هَذِهِ الْأَشْيَاءِ لَاحْتَاجَ إِلَى مَنْ يُقِيمُ عَلَيْهِ الْحُدُودَ فَيَكُونُ حِينَئِذٍ إِمَاماً مَأْمُوماً وَ لَا يَجُوزُ أَنْ يَكُونَ إِمَامٌ بِهَذِهِ الصِّفَةِ وَ أَمَّا وُجُوبُ كَوْنِهِ أَعْلَمَ النَّاسِ فَإِنَّهُ لَوْ لَمْ يَكُنْ عَالِماً لَمْ يُؤْمَنْ أَنْ يَقْلِبَ الْأَحْكَامَ وَ الْحُدُودَ وَ تَخْتَلِفَ عَلَيْهِ الْقَضَايَا الْمُشْكِلَةُ فَلَا يُجِيبُ عَنْهَا أَوْ يُجِيبُ عَنْهَا ثُمَّ يُجِيبُ بِخِلَافِهَا وَ أَمَّا وُجُوبُ كَوْنِهِ أَشْجَعَ النَّاسِ فَبِمَا قَدَّمْنَاهُ لِأَنَّهُ لَا يَصِحُّ أَنْ يَنْهَزِمَ فَيَبُوءُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ تَعَالَى وَ هَذِهِ لَا يَصِحُّ أَنْ تَكُونَ صِفَةَ الْإِمَامِ وَ أَمَّا وُجُوبُ كَوْنِهِ أَسْخَى النَّاسِ فَبِمَا قَدَّمْنَاهُ وَ ذَلِكَ لَا يَلِيقُ بِالْإِمَامِ»[۸۴][۸۵].
منابع
پانویس
- ↑ «إِنَّ الْحُجَّةَ لَا تَقُومُ لِلَّهِ عَلَى خَلْقِهِ إِلَّا بِإِمَامٍ حَتَّى يُعْرَفَ»؛ الکافی (ط. الإسلامیه، ۱۴۰۷ ه.ق.)، ج۱، ص۱۷۷.
- ↑ «تو، تنها بیمدهندهای و هر گروهی رهنمونی دارد» سوره رعد، آیه ۷.
- ↑ الکافی (ط. الإسلامیه، ۱۴۰۷ ه.ق.)، ج۱، ص۱۹۱: باب أن الأئمه(ع) هم الهداه.
- ↑ الکافی (ط. الإسلامیه، ۱۴۰۷ ه.ق.)، ج۱، ص۱۹۱.
- ↑ فیاضبخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص:۲۷۹.
- ↑ الکافی (ط. الإسلامیه، ۱۴۰۷ ه.ق.)، ج۱، ص۱۶۸، باب الاضطرار إلی الحجه.
- ↑ فیاضبخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص:۲۷۹-۲۸۰.
- ↑ «قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) إِنَّ اللَّهَ أَجَلُّ وَ أَكْرَمُ مِنْ أَنْ يُعْرَفَ بِخَلْقِهِ بَلِ الْخَلْقُ يُعْرَفُونَ بِاللَّهِ قَالَ صَدَقْتَ قُلْتُ إِنَّ مَنْ عَرَفَ أَنَّ لَهُ رَبّاً فَقَدْ يَنْبَغِي لَهُ أَنْ يَعْرِفَ أَنَّ لِذَلِكَ الرَّبِّ رِضًا وَ سَخَطاً وَ أَنَّهُ لَا يُعْرَفُ رِضَاهُ وَ سَخَطُهُ إِلَّا بِوَحْيٍ أَوْ رَسُولٍ فَمَنْ لَمْ يَأْتِهِ الْوَحْيُ فَيَنْبَغِي لَهُ أَنْ يَطْلُبَ الرُّسُلَ فَإِذَا لَقِيَهُمْ عَرَفَ أَنَّهُمُ الْحُجَّةُ وَ أَنَّ لَهُمُ الطَّاعَةَ الْمُفْتَرَضَةَ»
- ↑ ادامه روایت ابنحازم چنین است: «قُلْتُ لِلنَّاسِ تَعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صكَانَ هُوَ الْحُجَّةَ مِنَ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ قَالُوا بَلَى قُلْتُ فَحِينَ مَضَى رَسُولُ اللَّهِ صمَنْ كَانَ الْحُجَّةَ عَلَى خَلْقِهِ فَقَالُوا الْقُرْآنُ فَنَظَرْتُ فِي الْقُرْآنِ فَإِذَا هُوَ يُخَاصِمُ بِهِ الْمُرْجِئُ وَ الْقَدَرِيُّ وَ الزِّنْدِيقُ الَّذِي لَا يُؤْمِنُ بِهِ حَتَّى يَغْلِبَ الرِّجَالَ بِخُصُومَتِهِ فَعَرَفْتُ أَنَّ الْقُرْآنَ لَا يَكُونُ حُجَّةً إِلَّا بِقَيِّمٍ فَمَا قَالَ فِيهِ مِنْ شَيْءٍ كَانَ حَقّاً فَقُلْتُ لَهُمْ مَنْ قَيِّمُ الْقُرْآنِ فَقَالُوا ابْنُ مَسْعُودٍ قَدْ كَانَ يَعْلَمُ وَ عُمَرُ يَعْلَمُ وَ حُذَيْفَةُ يَعْلَمُ قُلْتُ كُلَّهُ قَالُوا لَا فَلَمْ أَجِدْ أَحَداً يُقَالُ إِنَّهُ يَعْرِفُ ذَلِكَ كُلَّهُ إِلَّا عَلِيّاً(ع) وَ إِذَا كَانَ الشَّيْءُ بَيْنَ الْقَوْمِ فَقَالَ هَذَا لَا أَدْرِي وَ قَالَ هَذَا لَا أَدْرِي وَ قَالَ هَذَا لَا أَدْرِي وَ قَالَ هَذَا أَنَا أَدْرِي فَأَشْهَدُ أَنَّ عَلِيّاً(ع)كَانَ قَيِّمَ الْقُرْآنِ وَ كَانَتْ طَاعَتُهُ مُفْتَرَضَةً وَ كَانَ الْحُجَّةَ عَلَى النَّاسِ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ صوَ أَنَّ مَا قَالَ فِي الْقُرْآنِ فَهُوَ حَقٌّ فَقَالَ رَحِمَكَ اللَّهُ» (الکافی، الإسلامیه، ۱۴۰۷ ه.ق)، ج۱، ص۱۶۹).
- ↑ فیاضبخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص:۲۸۱-۲۸۲.
- ↑ «گفت: پروردگارا! پس تا روزی که (همگان) برانگیخته میشوند، مرا مهلت ده!» سوره حجر، آیه ۳۶.
- ↑ «فرمود: اینک تو از مهلت یافتگانی! تا روز آن هنگام معیّن» سوره حجر، آیه ۳۷-۳۸.
- ↑ «گفت: پروردگارا! برای آنکه مرا بیراه نهادی، در زمین (بدیها را) در دید آنها خواهم آراست و همگان را از راه به در خواهم برد» سوره حجر، آیه ۳۹.
- ↑ «گفت: پروردگارا! برای آنکه مرا بیراه نهادی، در زمین (بدیها را) در دید آنها خواهم آراست و همگان را از راه به در خواهم برد بجز از میان آنان بندگان نابت را» سوره حجر، آیه ۳۹.
- ↑ «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) أَنَّ جَبْرَئِيلَ نَزَلَ عَلَى مُحَمَّدٍ(ص) يُخْبِرُ عَنْ رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ لَهُ يَا مُحَمَّدُ(ص) لَمْ أَتْرُكِ الْأَرْضَ إِلَّا وَ فِيهَا عَالِمٌ يَعْرِفُ طَاعَتِي وَ هُدَايَ وَ يَكُونُ نَجَاةً فِيمَا بَيْنَ قَبْضِ النَّبِيِّ إِلَى خُرُوجِ النَّبِيِّ الْآخَرِ وَ لَمْ أَكُنْ أَتْرُكُ إِبْلِيسَ يُضِلُّ النَّاسَ وَ لَيْسَ فِي الْأَرْضِ حُجَّةٌ وَ دَاعٍ إِلَيَّ وَ هَادٍ إِلَى سَبِيلِي وَ عَارِفٌ بِأَمْرِي وَ إِنِّي قَدْ قَضَيْتُ لِكُلِّ قَوْمٍ هَادِياً أَهْدِي بِهِ السُّعَدَاءَ وَ يَكُونُ حُجَّةً عَلَى الْأَشْقِيَاءِ»؛ الکافی (ط. الإسلامیه، ۱۴۰۷ ه.ق.)، ج۱، ص۱۶۹.
- ↑ فیاضبخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص:۲۸۳-۲۸۴.
- ↑ برای نمونه، در زیارت جامعه کبیره که همه اولیاء الهی(ع) با آن زیارت میشوند، در ابتدا شهادت به وحدانیت حق و رسالت رسول خدا(ص) داده میشود و سپس همه مراتب مقام رسالت به تفصیل برای امام ثابت میگردد؛ و یا در زیارت امین الله که از زیارات جامعه همه ائمه(ع) است، در ابتدا به مقام امین بودن امام در راستای امین بودن رسول خدا(ص) در ربوبیت الهی اشاره میشود و سپس اوصاف امام در این راستا بیان میگردد؛ و یا در زیارت وارث، تأکید بر وارث بودن سیدالشهداء(ع) برای تمام انبیاء اولوالعزم(ع) گذشته میشود.
- ↑ «عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ وَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ إِنَّ اللَّهَ فَوَّضَ إِلَى نَبِيِّهِ أَمْرَ خَلْقِهِ لِيَنْظُرَ كَيْفَ طَاعَتُهُمْ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ ﴿وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا﴾»؛ بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد(ص) (ط. مکتبه آیة الله المرعشی النجفی، ۱۴۰۴ ه.ق)، ج۱، ص۳۸۰.
- ↑ «عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي نَجْرَانَ قَالَ: كَتَبَ أَبُو الْحَسَنِ الرِّضَا(ع) رِسَالَةً وَ أَقْرَأَنِيهَا قَالَ قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(ع) إِنَّ مُحَمَّداً(ص) كَانَ أَمِينَ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ فَلَمَّا قُبِضَ مُحَمَّدٌ(ص) كُنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ وَرَثَتَهُ وَ نَحْنُ أُمَنَاءُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ عِنْدَنَا عِلْمُ الْبَلَايَا وَ الْمَنَايَا وَ أَنْسَابُ الْعَرَبِ وَ مَوْلِدُ الْإِسْلَامِ وَ إِنَّا لَنَعْرِفُ الرَّجُلَ إِذَا رَأَيْنَاهُ بِحَقِيقَةِ الْإِيمَانِ وَ حَقِيقَةِ النِّفَاقِ... وَ نَحْنُ أَبْنَاءُ الْأَوْصِيَاءِ وَ نَحْنُ الْمَخْصُوصُونَ فِي كِتَابِ اللَّهِ وَ نَحْنُ أَوْلَى النَّاسِ بِاللَّهِ وَ نَحْنُ أَوْلَى النَّاسِ بِكِتَابِ اللَّهِ وَ نَحْنُ أَوْلَى النَّاسِ بِدِينِ اللَّهِ وَ نَحْنُ الَّذِينَ شَرَعَ لَنَا دِينَهُ فَقَالَ فِي كِتَابِهِ شَرَعَ لَكُمْ يَا آلَ مُحَمَّدٍ مِنَ الدِّينِ ما وَصَّى بِهِ نُوحاً وَ قَدْ وَصَّانَا بِمَا أَوْصَى بِهِ نُوحاً وَ الَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ يَا مُحَمَّدُ وَ ما وَصَّيْنا بِهِ إِبْراهِيمَ وَ إِسْمَاعِيلَ وَ مُوسى وَ عِيسى وَ إِسْحَاقَ وَ يَعْقُوبَ فَقَدْ عَلَّمَنَا وَ بَلَّغَنَا مَا عَلِمْنَا وَ اسْتَوْدَعَنَا عِلْمَهُمْ نَحْنُ وَرَثَةُ الْأَنْبِيَاءِ وَ نَحْنُ وَرَثَةُ أُولِي الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ يَا آلَ مُحَمَّدٍ وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ وَ كُونُوا عَلَى جَمَاعَةٍ كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ مَنْ أَشْرَكَ بِوَلَايَةِ عَلِيٍّ ما تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ مِنْ وَلَايَةِ عَلِيٍّ إِنَّ اللَّهُ يَا مُحَمَّدُ يَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ يُنِيبُ مَنْ يُجِيبُكَ إِلَى وَلَايَةِ عَلِيٍّ(ع)...» (بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد(ص) (ط. مکتبه آیة الله المرعشی النجفی، ۱۴۰۴ ه.ق)، ج۱، ص۱۱۹).
- ↑ فیاضبخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص:۲۸۵.
- ↑ «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ إِنَّ اللَّهَ أَدَّبَ رَسُولَهُ(ص) حَتَّى قَوَّمَهُ عَلَى مَا أَرَادَ ثُمَّ فَوَّضَ إِلَيْهِ فَقَالَ ﴿مَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا﴾ فَمَا فَوَّضَ اللَّهُ إِلَى رَسُولِهِ فَقَدْ فَوَّضَهُ إِلَيْنَا»؛ بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد(ص) (ط. مکتبه آیة الله المرعشی النجفی، ۱۴۰۴ ه.ق)، ج۱، ص۳۸۳.
- ↑ ﴿وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ﴾ «و کافران میگویند: چرا نشانهای از پروردگارش بر او فرو فرستاده نشده است؟ تو، تنها بیمدهندهای و هر گروهی رهنمونی دارد» سوره رعد، آیه ۷.
- ↑ «تو، تنها بیمدهندهای و هر گروهی رهنمونی دارد» سوره رعد، آیه ۷.
- ↑ «تو، تنها بیمدهندهای و هر گروهی رهنمونی دارد» سوره رعد، آیه ۷.
- ↑ بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد(ص) (ط. مکتبه آیة الله المرعشی النجفی، ۱۴۰۴ ه.ق)، ج۱، ص۲۹.
- ↑ فیاضبخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص:۲۸۵-۲۸۶.
- ↑ «پیامبر بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر است» سوره احزاب، آیه ۶.
- ↑ «و خویشاوندان نسبت به یکدیگر در کتاب خداوند از مؤمنان و مهاجران (به ارث) سزاوارترند» سوره احزاب، آیه ۶.
- ↑ الکافی (ط. الإسلامیه، ۱۴۰۷ ه.ق.)، ج۱، ص۲۹۵: باب الإشاره و النص علی امامه امیرالمؤمنین(ع).
- ↑ فیاضبخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص:۲۸۶-۲۸۷.
- ↑ «عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(ع) قَالَ: نَحْنُ شَجَرَةُ النُّبُوَّةِ وَ بَيْتُ الرَّحْمَةِ وَ مَفَاتِيحُ الْحِكْمَةِ وَ مَعْدِنُ الْعِلْمِ وَ مَوْضِعُ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفُ الْمَلَائِكَةِ وَ مَوْضِعُ وَحْيِ اللَّهِ وَ نَحْنُ وَدِيعَةُ اللَّهِ فِي عِبَادِهِ وَ نَحْنُ حَرَمُ اللَّهِ الْأَكْبَرُ وَ نَحْنُ عَهْدُ اللَّهِ فَمَنْ وَفَى بِذِمَّتِنَا فَقَدْ وَفَى بِذِمَّةِ اللَّهِ وَ مَنْ وَفَى بِعَهْدِنَا فَقَدْ وَفَى بِعَهْدِ اللَّهِ وَ مَنْ خَفَرَنَا فَقَدْ خَفَرَ ذِمَّةَ اللَّهِ وَ عَهْدَهُ»؛ بصائرالدرجات فی فضائل آل محمد(ص) (ط. مکتبه آیهالله المرعشی النجفی، ۱۴۰۲ ه.ق)، ج۱، ص۵۷.
- ↑ «ما در این کتاب، هیچ چیز را فرو نگذاشتهایم» سوره انعام، آیه ۳۸.
- ↑ «وَ أَنْزَلَ فِي حَجَّةِ الْوَدَاعِ وَ هِيَ آخِرُ عُمُرِهِ(ص) ﴿لْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا﴾ وَ أَمْرُ الْإِمَامَةِ مِنْ تَمَامِ الدِّينِ وَ لَمْ يَمْضِ(ص) حَتَّى بَيَّنَ لِأُمَّتِهِ مَعَالِمَ دِينِهِمْ وَ أَوْضَحَ لَهُمْ سَبِيلَهُمْ وَ تَرَكَهُمْ عَلَى قَصْدِ سَبِيلِ الْحَقِّ»
- ↑ فیاضبخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص:۲۸۷-۲۸۹.
- ↑ امام صادق(ع) در دعایی که به زراره بن اعین تعلیم میدهند، میفرمایند: «اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي نَفْسَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي نَفْسَكَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِيَّكَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي رَسُولَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي رَسُولَكَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَكَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي حُجَّتَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دِينِي» (الکافی (ط. الإسلامیه، ۱۴۰۷ ه.ق)، ج۱، ص۳۳۷: باب فی الغیبه).
- ↑ «پاکا که خداوند است از آنچه وصف میکنند مگر بندگان ناب خداوند» سوره صافات، آیه ۴۰.
- ↑ «مگر بندگان ناب خداوند،» سوره صافات، آیه ۱۵۹-۱۶۰.
- ↑ الکافی (ط. الإسلامیه، ۱۴۰۷ ه.ق.)، ج۱، ص۱۹۳: باب أن الأئمه(ع) خلفاء الله عز وجل فی أرضه و أبوابه التی منها یؤتی.
- ↑ الکافی (ط. الإسلامیه، ۱۴۰۷ ه.ق.)، ج۱، ص۱۴۵: باب النوادر؛ و نیز در بخشی از دعای ناحیه مقدسه امام عصر(ع) که مستحب است در هر روز ماه رجب خوانده شود، این عبارات وجود دارد که شاهد بر رابطه معرفت به توحید و امامت است: «فَجَعَلْتَهُمْ مَعَادِنَ لِكَلِمَاتِكَ وَ أَرْكَاناً لِتَوْحِيدِكَ وَ آيَاتِكَ وَ مَقَامَاتِكَ الَّتِي لَا تَعْطِيلَ لَهَا فِي كُلِّ مَكَانٍ يَعْرِفُكَ بِهَا مَنْ عَرَفَكَ لَا فَرْقَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَهَا إِلَّا أَنَّهُمْ عِبَادُكَ وَ خَلْقُكَ فَتْقُهَا وَ رَتْقُهَا بِيَدِكَ بَدْؤُهَا مِنْكَ وَ عَوْدُهَا إِلَيْكَ أَعْضَادٌ وَ أَشْهَادٌ وَ مُنَاةٌ وَ أَزْوَادٌ وَ حَفَظَةٌ وَ رُوَّادٌ فيهم [فَبِهِمْ] مَلَأَتْ سَمَاءَكَ وَ أَرْضَكَ حَتَّى ظَهَرَ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ...» مصباح المتهجد و سلاح المتعبد (ط. مؤسسه فقه الشیعه، ۱۴۱۱ ه.ق.)، ج۲، ص۸۰۴).
- ↑ بحار الأنوار (ط. بیروت، ۱۴۰۳ ه.ق.)، ج۲۶، ص۲.
- ↑ فیاضبخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص:۲۸۹-۲۹۰.
- ↑ الکافی (ط. الإسلامیه، ۱۴۰۷ ه.ق.)، ج۱، ص۱۸۱: باب معرفه الإمام و الرد إلیه.
- ↑ فیاضبخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص:۲۹۱.
- ↑ نهج البلاغه (للصبحی صالح) (ط. هجرت، ۱۴۱۴ ه.ق.)، ص۲۲۳، خطبه ۱۵۸.
- ↑ بحار الأنوار (ط، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ ه.ق.)، ج۲۳، ص۴۹، باب ۱: الاضطرار إلی الحجه و أن الأرض لا تخلو من حجه.
- ↑ فیاضبخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص:۲۹۱-۲۹۲.
- ↑ علل الشرائع (ط، کتابفروشی داوری، ۱۳۸۵ ه.ش.). ج۱، ص۱۹۵: باب العله التی من أجلها لاتخلو الأرض من حجه الله عز وجل علی خلقه.
- ↑ بصائرالدرجات فی فضائل آل محمد(ص) (ط. مکتبه آیهالله المرعشی النجفی، ۱۴۰۴ ه.ق.)، ج۱، ص۳۲۷: باب فی الأئمه(ع) ورثوا العلم....
- ↑ فیاضبخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص:۲۹۲.
- ↑ الصحاح: تاج اللغه و صحاح العربیه (ط. دارالعلم للملایین، بیتا)، ج۲، ص۷۷۰.
- ↑ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم (ط. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۶۸ ه.ش.)، ج۷، ص۲۴۱.
- ↑ «جز کسانی که توبه کنند و ایمان آورند و کاری شایسته کنند؛ که خداوند نیکی آنان را جانشین بدیهایشان میگرداند و خداوند آمرزنده بخشاینده است» سوره فرقان، آیه ۷۰.
- ↑ «پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل میبودی از دورت میپراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.
- ↑ «و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای آنکه به اذن خداوند از او فرمانبرداری کنند و اگر آنان هنگامی که به خویش ستم روا داشتند نزد تو میآمدند و از خداوند آمرزش میخواستند و پیامبر برای آنان آمرزش میخواست خداوند را توبهپذیر بخشاینده مییافتند» سوره نساء، آیه ۶۴.
- ↑ إرشاد القلوب إلی الصواب (للدیلمی) (ط، الشریف الرضی، ۱۴۱۲ ه.ق.)، ج۲، ص۲۵۳: فی فضائله من طریق اهلالبیت(ع).
- ↑ مجموعه ورّام (ط. بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، ۱۳۶۹ ه.ش.)، ج۲، ص۹۵: الجزء الثانی.
- ↑ «بگو اگر خداوند را دوست میدارید از من پیروی کنید تا خداوند شما را دوست بدارد و گناهانتان را بیامرزد و خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره آل عمران، آیه ۳۱.
- ↑ مفردات ألفاظ القرآن (ط. دارالقلم - الدار الشامیه، ۱۴۱۲ه.ق.)، ص۱۶۳.
- ↑ «بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمیخواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را» سوره شوری، آیه ۲۳.
- ↑ «و هر کس کاری نیک انجام دهد برای او در آن پاداشی نیک بیفزاییم که خداوند آمرزندهای سپاسپذیر است» سوره شوری، آیه ۲۳.
- ↑ بصائرالدرجات فی فضائل آل محمد(ص) (ط. مکتبه آیة الله المرعشی النجفی، ۱۴۰۴ ه.ق.)، ج۱، ص۲۹۷.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که به ایشان گفته شد: در این شهر (بیت المقدس) جای گیرید و از هر جای آن خواستید بخورید و بگویید: "از لغزش ما بگذر!" و از این دروازه، سجدهکنان (به شهر) در آیید تا گناهانتان را بیامرزیم، به زودی بر (پاداش) نیکوکاران میافزاییم» سوره اعراف، آیه ۱۶۱.
- ↑ التوحید (للصدوق) (ط. جامعه مدرسین، ۱۳۹۸ ه.ق.)، ص۱۶۵.
- ↑ بحار الأنوار (ط. إلی دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ ه.ق)، ج۳۹، ص۲۵۷.
- ↑ «عَنِ الرِّضَا عَلِيِّ بْنِ مُوسَى عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ آبَائِهِ(ع) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) حُبُّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ يُكَفِّرُ الذُّنُوبَ وَ يُضَاعِفُ الْحَسَنَاتِ وَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى لَيَتَحَمَّلُ عَنْ مُحِبِّينَا أَهْلَ الْبَيْتِ مَا عَلَيْهِمْ مِنْ مَظَالِمِ الْعِبَادِ إِلَّا مَنْ كَانَ مِنْهُمْ فِيهَا عَلَى إِصْرَارٍ وَ ظُلْمٍ لِلْمُؤْمِنِينَ فَيَقُولُ لِلسَّيِّئَاتِ كُونِي حَسَنَاتٍ»ارشاد القلوب إلی الصواب (للدیلمی) (ط. الشریف الرضی، ۱۴۱۲ ه.ق.)، ج۲، ص۲۵۴.
- ↑ «و بندگان (خداوند) بخشنده آنانند که جز کسانی که توبه کنند و ایمان آورند و کاری شایسته کنند؛ که خداوند نیکی آنان را جانشین بدیهایشان میگرداند و خداوند آمرزنده بخشاینده است» سوره فرقان، آیه ۶۳-۷۱.
- ↑ سیاق آیات ذکر شده به این ترتیب است: ﴿وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلامًا وَالَّذِينَ يَبِيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّدًا وَقِيَامًا وَالَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذَابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذَابَهَا كَانَ غَرَامًا إِنَّهَا سَاءَتْ مُسْتَقَرًّا وَمُقَامًا وَالَّذِينَ إِذَا أَنفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَلَمْ يَقْتُرُوا وَكَانَ بَيْنَ ذَلِكَ قَوَامًا وَالَّذِينَ لا يَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ وَلا يَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ وَلا يَزْنُونَ وَمَن يَفْعَلْ ذَلِكَ يَلْقَ أَثَامًا يُضَاعَفْ لَهُ الْعَذَابُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَيَخْلُدْ فِيهِ مُهَانًا إِلاَّ مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلا صَالِحًا فَأُولَئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِيمًا وَمَن تَابَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَإِنَّهُ يَتُوبُ إِلَى اللَّهِ مَتَابًا﴾ «و بندگان (خداوند) بخشنده آنانند که بر زمین فروتنانه گام برمیدارند و هرگاه نادانان با آنان سخن سر کنند پاسخی نرم گویند و آنان که برای پروردگارشان در سجده و ایستاده شب زندهداری کنند و آنان که میگویند: پروردگارا! عذاب دوزخ را از ما بگردان که عذاب آن همیشگی است بیگمان آن بدقرارگاه و (بد) جایگاهی است و آنان که چون بخشش کنند نه گزافکاری میکنند و نه تنگ میگیرند و (بخشش آنها) میانگینی میان این دو، است و آنان که، با خداوند، خدایی دیگر را (به پرستش) نمیخوانند و انسانی را که خداوند (کشتنش را) حرام کرده است جز به حقّ نمیکشند و زنا نمیکنند و هر که چنین کند کیفر خواهد دید روز رستخیز عذابش دو چندان میگردد و در آن (عذاب) به خواری جاوید میماند جز کسانی که توبه کنند و ایمان آورند و کاری شایسته کنند؛ که خداوند نیکی آنان را جانشین بدیهایشان میگرداند و خداوند آمرزنده بخشاینده است و هر که توبه آرد و کرداری شایسته دارد بیگمان به سوی خداوند به بایستگی باز میگردد» سوره فرقان، آیه ۶۳-۷۱. مراد از عمل صالح در آیه، تولی به ولایت امام است.
- ↑ فیاضبخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص:۲۹۲-۲۹۷.
- ↑ الکافی (ط. الإسلامیه، ۱۴۰۷ ه.ق.)، ج۱، ص۱۷۷: باب ان الحجه لا تقوم الله علی خلقه إلا بإمام.
- ↑ فیاضبخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص:۲۹۸.
- ↑ «عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَحَدِهِمَا(ع) قَالَ قَالَ: إِنَّ اللَّهَ لَمْ يَدَعِ الْأَرْضَ بِغَيْرِ عَالِمٍ وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَمْ يُعْرَفِ الْحَقُّ مِنَ الْبَاطِلِ»؛ الکافی (ط. الإسلامیه، ۱۴۰۷ ه.ق.)، ج۱، ص۱۷۸: باب أن الارض لا تخلوا من حجه؛ «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: كَانَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(ع) عَالِمَ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ الْعِلْمُ يُتَوَارَثُ وَ لَيْسَ يَمْضِي مِنَّا أَحَدٌ حَتَّى يَرَى مِنْ وُلْدِهِ مَنْ يَعْلَمُ عِلْمَهُ وَ لَا تَبْقَى الْأَرْضُ يَوْماً بِغَيْرِ إِمَامٍ مِنَّا تَفْزَعُ إِلَيْهِ الْأُمَّةُ»؛ بصائرالدرجات فی فضائل آل محمد(ص) (ط. مکتبه آیة الله المرعشی النجفی، ۱۴۰۴ ه.ق.)، ج۱، ص۵۱۱: باب النوادر فی الأئمه(ع).
- ↑ «و خداوند بر آن نیست تا تو در میان آنان هستی آنان را عذاب کند و تا آمرزش میخواهند خداوند بر آن نیست که عذاب کننده آنها باشد» سوره انفال، آیه ۳۳.
- ↑ فیاضبخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص:۲۹۸-۲۹۹.
- ↑ الکافی (ط. الإسلامیه، ۱۴۰۷ ه.ق.)، ج۱، ص۱۷۹، باب أن الأرض لا تخلو من حجه.
- ↑ علل الشرائع (ط. کتابفروشی داوری، ۱۳۸۵ ه.ش.)، ج۱، ص۱۹۵: باب العله التی من أجلها لا تخلوالأرض من حجه الله...
- ↑ بحار الأنوار، ج۲۳، ص۳۳، باب ۱: الاضطرار إلی الحجه وأن الأرض لا تخلو من حجه.
- ↑ فیاضبخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص:۳۰۰.
- ↑ «و از سر هوا و هوس سخن نمیگوید * آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی میشود» سوره نجم، آیه ۳-۴.
- ↑ «و خداوند کتاب و فرزانگی بر تو فرو فرستاد و به تو چیزی آموخت که نمیدانستی و بخشش خداوند بر تو سترگ است» سوره نساء، آیه ۱۱۳.
- ↑ شبیه به این بیانات در آیات دیگر قرآن نیز ذکر شده؛ چنانکه در سوره نجم میفرماید: ﴿عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَى ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوَى وَهُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلَى وَلَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرَى عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى عِنْدَهَا جَنَّةُ الْمَأْوَى إِذْ يَغْشَى السِّدْرَةَ مَا يَغْشَى مَا زَاغَ الْبَصَرُ وَمَا طَغَى لَقَدْ رَأَى مِنْ آيَاتِ رَبِّهِ الْكُبْرَى﴾ «آن (فرشته) بسیار توانمند به او آموخته است توانای خردمندی که راست ایستاد و او در افق فراتر بود و به یقین او را در فرودی دیگر، (نیز) دیده بود کنار درخت سدری که در واپسین جای است که نزد آن بوستان سراست هنگامی که آن درخت سدر را فرو پوشاند، آنچه فرو پوشاند چشم (وی سوی دیگر) نگشت و کژ ندید بیگمان برخی از نشانههای بزرگ پروردگارش را دیده است» سوره نجم، آیه ۵-۱۸.
- ↑ الکافی (ط. الإسلامیه، ۱۴۰۷ ه.ق)، ج۱، ص۲۰۹.
- ↑ فیاضبخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص:۳۰۱.
- ↑ بحارالأنوار (ط. داراحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ ه.ق.)، ج۲۵، ص۱۶۴، باب ۴: جامع فی صفات الإمام و...
- ↑ (بحارالأنوار (ط. داراحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ ه.ق.)، ج۲۵، ص۱۶۴).
- ↑ فیاضبخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص:۳۰۲.