تنبیه: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(تغییرمسیر به هدایت حذف شد)
برچسب: تغییرمسیر حذف شد
خط ۱۹: خط ۱۹:


در برخی آیات، از محرک‌های لفظی و شیوه بیان مطالب برای تنبیه مخاطبان استفاده شده است؛ به طور مثال:
در برخی آیات، از محرک‌های لفظی و شیوه بیان مطالب برای تنبیه مخاطبان استفاده شده است؛ به طور مثال:
أ. در آیات آغازین [[سوره عبس]] / ۸۰، لحن [[کلام الهی]] حاکی از نوعی توبیخ و تنبیه است و بدین وسیله هشدار می‌‌دهد که [[شایسته]] [[مؤمنان]] نیست از کسی به سبب [[فقر]] و ظاهر وی روی گردانند؛ چه بسا او [[انسانی]] [[پاک]] و از [[مقربان]] [[درگاه الهی]] باشد. <ref>مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۶۶۴. </ref>
#در آیات آغازین [[سوره عبس]]، لحن [[کلام الهی]] حاکی از نوعی توبیخ و تنبیه است و بدین وسیله هشدار می‌‌دهد که [[شایسته]] [[مؤمنان]] نیست از کسی به سبب [[فقر]] و ظاهر وی روی گردانند؛ چه بسا او [[انسانی]] [[پاک]] و از [[مقربان]] [[درگاه الهی]] باشد. <ref>مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۶۶۴. </ref>
ب. در ابتدای [[سوره تحریم]] / ۶۶ [[خداوند]] متعالی، [[پیامبر]]{{صل}} را از [[سختگیری]] بیش از اندازه و [[حرام]] کردن حلال‌های [[الهی]] بر خود، نکوهش می‌‌کند <ref>التفسیر الکبیر، ج ۳۰، ص ۴۱. </ref> که از نظر برخی [[مفسران]] در [[حقیقت]] خطاب به برخی [[یاران پیامبر]] و از باب کنایه خطاب به پیامبر بیان شده است. <ref>المیزان، ج ۲۰، ص ۳۲۹. </ref>
#در ابتدای [[سوره تحریم]] [[خداوند]] متعالی، [[پیامبر]]{{صل}} را از [[سختگیری]] بیش از اندازه و [[حرام]] کردن حلال‌های [[الهی]] بر خود، نکوهش می‌‌کند <ref>التفسیر الکبیر، ج ۳۰، ص ۴۱. </ref> که از نظر برخی [[مفسران]] در [[حقیقت]] خطاب به برخی [[یاران پیامبر]] و از باب کنایه خطاب به پیامبر بیان شده است. <ref>المیزان، ج ۲۰، ص ۳۲۹. </ref>
ج. آیات ۲ ـ ۳ صفّ / ۶۱ گروهی از [[اصحاب رسول خدا]]{{صل}} را که به [[دروغ]] داستان‌هایی برای خود ساخته و آنها را به صورت افتخاری برای خویش نقل می‌‌کردند، به شدت نکوهش کرده، کار ایشان و هرکه را چون ایشان باشد منفور می‌‌خواند. <ref>جامع البیان، ج ۲۸، ص ۱۰۷؛ مجمع البیان، ج ۹، ص ۴۱۸. </ref> ابراز [[نارضایتی]] خداوند از اعمالی چون [[ظلم]]، [[دروغ]] و [[خیانت]] در آیاتی با عبارت "اِن [[اللّه]] لا یُحبُّ."..، [[آیات]] بیانگر [[انذار]] و تحذیر و موارد فراوان دیگر را می‌‌توان از این قسم آیات به شمار آورد. <ref>[[عبدالرضا حدادیان|حدادیان، عبدالرضا]]، [[تنبیه (مقاله)|مقاله "تنبیه"]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۹.</ref>
#آیات {{متن قرآن| يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لا تَفْعَلُونَ كَبُرَ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ أَن تَقُولُوا مَا لا تَفْعَلُونَ }}<ref>«ای مؤمنان! چرا چیزی می‌گویید که (خود) انجام نمی‌دهید؟ نزد خداوند، بسیار ناپسند است که چیزی را بگویید که (خود) انجام نمی‌دهید» سوره صف، آیه ۲-۳.</ref> گروهی از [[اصحاب رسول خدا]]{{صل}} را که به [[دروغ]] داستان‌هایی برای خود ساخته و آنها را به صورت افتخاری برای خویش نقل می‌‌کردند، به شدت نکوهش کرده، کار ایشان و هرکه را چون ایشان باشد منفور می‌‌خواند. <ref>جامع البیان، ج ۲۸، ص ۱۰۷؛ مجمع البیان، ج ۹، ص ۴۱۸. </ref> ابراز [[نارضایتی]] خداوند از اعمالی چون [[ظلم]]، [[دروغ]] و [[خیانت]] در آیاتی با عبارت {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ}}، [[آیات]] بیانگر [[انذار]] و تحذیر و موارد فراوان دیگر را می‌‌توان از این قسم آیات به شمار آورد. <ref>[[عبدالرضا حدادیان|حدادیان، عبدالرضا]]، [[تنبیه (مقاله)|مقاله "تنبیه"]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۹.</ref>
 
=== [[تهدید]] و [[ترساندن]]===
=== [[تهدید]] و [[ترساندن]]===
از دیگر محرک‌های بازدارنده که پس از [[بشارت]] و [[مدارا]] و به تناسب سماجت و [[لجاجت]] مخاطب، در [[قرآن]] به کار رفته، تهدید و ترساندن است؛ به طور مثال، [[خداوند]] متعالی [[منافقان]] [[بیماردل]] و شایعه ساز [[مدینه]] را تهدید می‌‌کند که اگر به نشر شایعه و [[توطئه]] ضدّ [[رسول]] او{{صل}} و [[جامعه]] نوپای [[اسلامی]] ادامه دهند، [[پیامبر]]{{صل}} را بر آنان مسلط می‌‌کند تا از مدینه بیرونشان کند. افزون بر این، به کشته شدن و به [[دوری از رحمت الهی]] نیز تهدید می‌‌شوند  (۶۰ ـ ۶۱ [[احزاب]] / ۳۳) <ref>جامع البیان، ج ۱۲، ص ۵۹؛ مجمع البیان، ج ۸، ص ۵۸۱. </ref>؛ همچنین [[آیه]] ۲۱ [[سجده]] / ۳۲ [[مشرکان]] را به [[عذاب]] سخت [[الهی]] در [[آخرت]] و نیز با چشاندن کمی از عذاب کوچک‌تر در [[دنیا]] [[تنبیه]] و تهدید کرده است؛ شاید متنبّه و بیدار گشته، به سوی [[خدا]] باز گردند؛<ref>مجمع البیان، ج ۸، ص ۵۲۰؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۵، ص ۱۸۴. </ref> نیز طبق آیه ۱۳۰ [[اعراف]] / ۷، [[خشکسالی]]، [[قحطی]]، کمبود محصولات و سایر عذاب *‌ها و مجازات‌های [[دنیایی]] [[آل فرعون]]، تهدید و تنبیهی‌اند از جانب خداوند متعالی بر [[فرعونیان]] که شاید [[پند]] گرفته، باز گردند: "لعلّهم یذکرّون".<ref>مجمع البیان، ج ۴، ص ۷۱۹؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۴، ص ۲۱۴. </ref> تهدید در آیاتی دیگر نیز آمده است؛ مانند ۴۴ حاقّه / ۶۹، ۲۱ و ۵۶ [[آل عمران]] / ۳ و ۶۸ [[توبه]] / ۹.
از دیگر محرک‌های بازدارنده که پس از [[بشارت]] و [[مدارا]] و به تناسب سماجت و [[لجاجت]] مخاطب، در [[قرآن]] به کار رفته، تهدید و ترساندن است؛ به طور مثال، [[خداوند]] متعالی [[منافقان]] [[بیماردل]] و شایعه ساز [[مدینه]] را تهدید می‌‌کند که اگر به نشر شایعه و [[توطئه]] ضدّ [[رسول]] او{{صل}} و [[جامعه]] نوپای [[اسلامی]] ادامه دهند، [[پیامبر]]{{صل}} را بر آنان مسلط می‌‌کند تا از مدینه بیرونشان کند. افزون بر این، به کشته شدن و به [[دوری از رحمت الهی]] نیز تهدید می‌‌شوند  (۶۰ ـ ۶۱ [[احزاب]] / ۳۳) <ref>جامع البیان، ج ۱۲، ص ۵۹؛ مجمع البیان، ج ۸، ص ۵۸۱. </ref>؛ همچنین [[آیه]] ۲۱ [[سجده]] / ۳۲ [[مشرکان]] را به [[عذاب]] سخت [[الهی]] در [[آخرت]] و نیز با چشاندن کمی از عذاب کوچک‌تر در [[دنیا]] [[تنبیه]] و تهدید کرده است؛ شاید متنبّه و بیدار گشته، به سوی [[خدا]] باز گردند؛<ref>مجمع البیان، ج ۸، ص ۵۲۰؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۵، ص ۱۸۴. </ref> نیز طبق آیه ۱۳۰ [[اعراف]] / ۷، [[خشکسالی]]، [[قحطی]]، کمبود محصولات و سایر عذاب *‌ها و مجازات‌های [[دنیایی]] [[آل فرعون]]، تهدید و تنبیهی‌اند از جانب خداوند متعالی بر [[فرعونیان]] که شاید [[پند]] گرفته، باز گردند: "لعلّهم یذکرّون".<ref>مجمع البیان، ج ۴، ص ۷۱۹؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۴، ص ۲۱۴. </ref> تهدید در آیاتی دیگر نیز آمده است؛ مانند ۴۴ حاقّه / ۶۹، ۲۱ و ۵۶ [[آل عمران]] / ۳ و ۶۸ [[توبه]] / ۹.

نسخهٔ ‏۲۸ آوریل ۲۰۲۱، ساعت ۱۵:۳۶

اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

مقدمه

تنبیه مصدر باب تفعیل از ریشه "ن ـ ب ـ ه" است. این واژه که ابتدا به معنای بیدار کردن به کار می‌‌رفته، [۱] به مرور زمان و پس از ورود به زبان فارسی افزون بر کاربرد در معنای بیدار کردن، معانی هوشیار کردن و آگاه کردن پس از غفلت را نیز به خود گرفته است. سپس در کاربرد مجازی و در عرف عام، چوب یا کتک زدن، سیاست کردن کوته اندیشان [۲] و تأدیب و گوشمال دادن را نیز تنبیه گفته‌اند.[۳]

امروزه اصطلاح تنبیه بیش از هر چیز به حوزه علوم تربیتی و روان‌شناسی و به ویژه به مبحث "تقویت کننده‌های منفی" اختصاص داشته، تعریفی خاص یافته است. روان شناسان، به‌کارگیری محرک ناراحت کننده برای کاستن از احتمال وقوع رفتاری نامطلوب را تنبیه می‌‌نامند [۴] که عموما در پی رفتاری ناشایست صورت می‌‌پذیرد.[۵] زیربنای تربیت اسلامی، رحمت، گذشت، ارشاد، نصیحت و بشارت است و جایگاه تنبیه و مجازات ـ که خود جلوه ای از دوستی و محبت برای اصلاح و تربیت است و نه ابزار انتقامجویی ـ در مراحل بعدی و تنها به صورت عامل بازدارنده از انحراف و ناهنجاری مطرح است[۶].[۷]

تنبیه در قرآن

برخلاف برخی نظام‌های تربیتی، از نظر اسلام و قرآن، اصل تنبیه به طور مطلق محکوم نبوده، بلکه در جای مناسب خود لازم است.[۸] تنبیه و مجازات درست و طبق آداب، روشی مناسب برای بیدار کردن، هشیار ساختن و ادب کردن آدمی و جدا کردن او از بدی و کجی بوده، در اصلاح فرد و جامعه نقشی اساسی ایفا می‌‌کند.[۹] به علاوه آیات فراوانی از قرآن کریم که از توبیخ، تهدید و عذاب اقوام و افراد سخن می‌‌گویند و نیز آیات مربوط به حدود و قصاص و تعزیرات، با موضوع تنبیه پیوند دارند که به ارائه نمونه‌هایی از آیات در هر بخش بسنده می‌‌شود. یکی از روش‌های بازدارنده خداوند در قرآن، بازگو کردن داستان‌های اقوام، ملل، یا افرادی است که به علّت سرکشی و طغیان و عدم تسلیم در برابر اوامر الهی به عذاب‌ها و عقوبت‌های سخت مبتلا گشته‌اند. این گونه داستان‌ها و مواعظ می‌‌توانند محرکی آگاهی آور و هشیار کننده باشند و انسان را از خشم الهی ترسانده، از گناه و سرکشی بازدارند؛ به صورت نمونه به موارد زیر می‌‌توان اشاره کرد: مجازات ابلیس به رانده شدن از بهشت و دوری از رحمت الهی به علت تکبّر و تخلف از فرمان پروردگار و سجده نکردن برای حضرت آدم(ع) قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّكَ رَجِيمٌ[۱۰].[۱۱]، عذاب قوم نوح و حتی فرزند وی به طوفان و غرق شدن در آب، وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ إِنِّي لَكُمْ نَذِيرٌ مُّبِينٌ أَن لاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ اللَّهَ إِنِّيَ أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ أَلِيمٍ فَقَالَ الْمَلأُ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن قَوْمِهِ مَا نَرَاكَ إِلاَّ بَشَرًا مِّثْلَنَا وَمَا نَرَاكَ اتَّبَعَكَ إِلاَّ الَّذِينَ هُمْ أَرَاذِلُنَا بَادِيَ الرَّأْيِ وَمَا نَرَى لَكُمْ عَلَيْنَا مِن فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّكُمْ كَاذِبِينَ قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِن كُنتُ عَلَى بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّيَ وَآتَانِي رَحْمَةً مِّنْ عِندِهِ فَعُمِّيَتْ عَلَيْكُمْ أَنُلْزِمُكُمُوهَا وَأَنتُمْ لَهَا كَارِهُونَ وَيَا قَوْمِ لا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مَالاً إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ وَمَا أَنَاْ بِطَارِدِ الَّذِينَ آمَنُواْ إِنَّهُم مُّلاقُوا رَبِّهِمْ وَلَكِنِّيَ أَرَاكُمْ قَوْمًا تَجْهَلُونَ وَيَا قَوْمِ مَن يَنصُرُنِي مِنَ اللَّهِ إِن طَرَدتُّهُمْ أَفَلاَ تَذَكَّرُونَ وَلاَ أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلاَ أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلاَ أَقُولُ إِنِّي مَلَكٌ وَلاَ أَقُولُ لِلَّذِينَ تَزْدَرِي أَعْيُنُكُمْ لَن يُؤْتِيَهُمُ اللَّهُ خَيْرًا اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا فِي أَنفُسِهِمْ إِنِّي إِذًا لَّمِنَ الظَّالِمِينَ قَالُواْ يَا نُوحُ قَدْ جَادَلْتَنَا فَأَكْثَرْتَ جِدَالَنَا فَأْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ قَالَ إِنَّمَا يَأْتِيكُم بِهِ اللَّهُ إِن شَاء وَمَا أَنتُم بِمُعْجِزِينَ وَلاَ يَنفَعُكُمْ نُصْحِي إِنْ أَرَدتُّ أَنْ أَنصَحَ لَكُمْ إِن كَانَ اللَّهُ يُرِيدُ أَن يُغْوِيَكُمْ هُوَ رَبُّكُمْ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ إِنِ افْتَرَيْتُهُ فَعَلَيَّ إِجْرَامِي وَأَنَاْ بَرِيءٌ مِّمَّا تُجْرِمُونَ وَأُوحِيَ إِلَى نُوحٍ أَنَّهُ لَن يُؤْمِنَ مِن قَوْمِكَ إِلاَّ مَن قَدْ آمَنَ فَلاَ تَبْتَئِسْ بِمَا كَانُواْ يَفْعَلُونَ وَاصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنَا وَوَحْيِنَا وَلاَ تُخَاطِبْنِي فِي الَّذِينَ ظَلَمُواْ إِنَّهُم مُّغْرَقُونَ وَيَصْنَعُ الْفُلْكَ وَكُلَّمَا مَرَّ عَلَيْهِ مَلأٌ مِّن قَوْمِهِ سَخِرُواْ مِنْهُ قَالَ إِن تَسْخَرُواْ مِنَّا فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنكُمْ كَمَا تَسْخَرُونَ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَن يَأْتِيهِ عَذَابٌ يُخْزِيهِ وَيَحِلُّ عَلَيْهِ عَذَابٌ مُّقِيمٌ حَتَّى إِذَا جَاءَ أَمْرُنَا وَفَارَ التَّنُّورُ قُلْنَا احْمِلْ فِيهَا مِن كُلٍّ زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ وَأَهْلَكَ إِلاَّ مَن سَبَقَ عَلَيْهِ الْقَوْلُ وَمَنْ آمَنَ وَمَا آمَنَ مَعَهُ إِلاَّ قَلِيلٌ وَقَالَ ارْكَبُواْ فِيهَا بِسْمِ اللَّهِ مَجْرَاهَا وَمُرْسَاهَا إِنَّ رَبِّي لَغَفُورٌ رَّحِيمٌ وَهِيَ تَجْرِي بِهِمْ فِي مَوْجٍ كَالْجِبَالِ وَنَادَى نُوحٌ ابْنَهُ وَكَانَ فِي مَعْزِلٍ يَا بُنَيَّ ارْكَب مَّعَنَا وَلاَ تَكُن مَّعَ الْكَافِرِينَ قَالَ سَآوِي إِلَى جَبَلٍ يَعْصِمُنِي مِنَ الْمَاء قَالَ لاَ عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلاَّ مَن رَّحِمَ وَحَالَ بَيْنَهُمَا الْمَوْجُ فَكَانَ مِنَ الْمُغْرَقِينَ وَقِيلَ يَا أَرْضُ ابْلَعِي مَاءَكِ وَيَا سَمَاء أَقْلِعِي وَغِيضَ الْمَاء وَقُضِيَ الأَمْرُ وَاسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِيِّ وَقِيلَ بُعْدًا لِّلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ وَنَادَى نُوحٌ رَّبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِي مِنْ أَهْلِي وَإِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَأَنتَ أَحْكَمُ الْحَاكِمِينَ قَالَ يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ فَلاَ تَسْأَلْنِ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّي أَعِظُكَ أَن تَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ قَالَ رَبِّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ أَنْ أَسْأَلَكَ مَا لَيْسَ لِي بِهِ عِلْمٌ وَإِلاَّ تَغْفِرْ لِي وَتَرْحَمْنِي أَكُن مِّنَ الْخَاسِرِينَ قِيلَ يَا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلامٍ مِّنَّا وَبَرَكَاتٍ عَلَيْكَ وَعَلَى أُمَمٍ مِّمَّن مَّعَكَ وَأُمَمٌ سَنُمَتِّعُهُمْ ثُمَّ يَمَسُّهُم مِّنَّا عَذَابٌ أَلِيمٌ [۱۲]، عقوبت قوم لوط به بارانی از سنگ فَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا جَعَلْنَا عَالِيَهَا سَافِلَهَا وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهَا حِجَارَةً مِنْ سِجِّيلٍ مَنْضُودٍ[۱۳]، تنبیه قوم شعیب به مرگ ناگهانی و بی‌نام و اثر شدن وَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّيْنَا شُعَيْبًا وَالَّذِينَ آمَنُواْ مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِّنَّا وَأَخَذَتِ الَّذِينَ ظَلَمُواْ الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُواْ فِي دِيَارِهِمْ جَاثِمِينَ (۹۴) كَأَن لَّمْ يَغْنَوْا فِيهَا أَلاَ بُعْدًا لِّمَدْيَنَ كَمَا بَعِدَتْ ثَمُودُ [۱۴].[۱۵] تنبیه قوم عاد به بادهای سرد و توفنده به سبب تکبّر و سرکشی فَأَمَّا عَادٌ فَاسْتَكْبَرُوا فِي الأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَقَالُوا مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً أَوَلَمْ يَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذِي خَلَقَهُمْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يَجْحَدُونَ فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحًا صَرْصَرًا فِي أَيَّامٍ نَّحِسَاتٍ لِّنُذِيقَهُمْ عَذَابَ الْخِزْيِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَلَعَذَابُ الآخِرَةِ أَخْزَى وَهُمْ لا يُنصَرُونَ[۱۶].[۱۷] عذاب قوم ثمود به وسیله صاعقه به علت رویگردانی از هدایت الهی و سرکشی در برابر فرمان‌های خداوند متعالی وَأَمَّا ثَمُودُ فَهَدَيْنَاهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمَى عَلَى الْهُدَى فَأَخَذَتْهُمْ صَاعِقَةُ الْعَذَابِ الْهُونِ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ[۱۸].[۱۹] مرگ فرعون و فرعونیان در دریا (رود نیل) وَإِذْ فَرَقْنَا بِكُمُ الْبَحْرَ فَأَنْجَيْنَاكُمْ وَأَغْرَقْنَا آلَ فِرْعَوْنَ وَأَنْتُمْ تَنْظُرُونَ[۲۰]، فرو رفتن قارون و خانه‌اش در زمین فَخَسَفْنَا بِهِ وَبِدَارِهِ الْأَرْضَ فَمَا كَانَ لَهُ مِنْ فِئَةٍ يَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَمَا كَانَ مِنَ الْمُنْتَصِرِينَ[۲۱] و مسخ شدن گروهی از بنی اسرائیل به صورت میمون به سبب سرپیچی از فرمان الهی وَاسْأَلْهُمْ عَنِ الْقَرْيَةِ الَّتِي كَانَتْ حَاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ يَعْدُونَ فِي السَّبْتِ إِذْ تَأْتِيهِمْ حِيتَانُهُمْ يَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعًا وَيَوْمَ لَا يَسْبِتُونَ لَا تَأْتِيهِمْ كَذَلِكَ نَبْلُوهُمْ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ وَإِذْ قَالَتْ أُمَّةٌ مِّنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْمًا اللَّهُ مُهْلِكُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا شَدِيدًا قَالُواْ مَعْذِرَةً إِلَى رَبِّكُمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ فَلَمَّا نَسُواْ مَا ذُكِّرُواْ بِهِ أَنجَيْنَا الَّذِينَ يَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَأَخَذْنَا الَّذِينَ ظَلَمُواْ بِعَذَابٍ بَئِيسٍ بِمَا كَانُواْ يَفْسُقُونَ فَلَمَّا عَتَوْا عَن مَّا نُهُواْ عَنْهُ قُلْنَا لَهُمْ كُونُواْ قِرَدَةً خَاسِئِينَ[۲۲].[۲۳]

مراحل و روش‌های تنبیه

نکوهش و توبیخ لفظی

تنبیه، مراتب و مراحلی دارد که از نکوهش و توبیخ زبانی شروع می‌‌شود و در مراحل بعدی بر اساس ضوابطی و در قالبی قانونمند به اقدامات عملی، از جمله برخی گونه‌های تنبیه بدنی، منتهی می‌‌شود. [۲۴] بر این اساس، آیات گوناگونی که کافران و گنهکاران را سرزنش یا تهدید کرده، یا اقداماتی عملی، مانند قهر کردن با آنها یا بکارگیری برخی تنبیه‌های بدنی درباره آنان را توصیه می‌‌کنند، به این بحث مربوط‌اند.

در برخی آیات، از محرک‌های لفظی و شیوه بیان مطالب برای تنبیه مخاطبان استفاده شده است؛ به طور مثال:

  1. در آیات آغازین سوره عبس، لحن کلام الهی حاکی از نوعی توبیخ و تنبیه است و بدین وسیله هشدار می‌‌دهد که شایسته مؤمنان نیست از کسی به سبب فقر و ظاهر وی روی گردانند؛ چه بسا او انسانی پاک و از مقربان درگاه الهی باشد. [۲۵]
  2. در ابتدای سوره تحریم خداوند متعالی، پیامبر(ص) را از سختگیری بیش از اندازه و حرام کردن حلال‌های الهی بر خود، نکوهش می‌‌کند [۲۶] که از نظر برخی مفسران در حقیقت خطاب به برخی یاران پیامبر و از باب کنایه خطاب به پیامبر بیان شده است. [۲۷]
  3. آیات يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لا تَفْعَلُونَ كَبُرَ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ أَن تَقُولُوا مَا لا تَفْعَلُونَ [۲۸] گروهی از اصحاب رسول خدا(ص) را که به دروغ داستان‌هایی برای خود ساخته و آنها را به صورت افتخاری برای خویش نقل می‌‌کردند، به شدت نکوهش کرده، کار ایشان و هرکه را چون ایشان باشد منفور می‌‌خواند. [۲۹] ابراز نارضایتی خداوند از اعمالی چون ظلم، دروغ و خیانت در آیاتی با عبارت إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ، آیات بیانگر انذار و تحذیر و موارد فراوان دیگر را می‌‌توان از این قسم آیات به شمار آورد. [۳۰]

تهدید و ترساندن

از دیگر محرک‌های بازدارنده که پس از بشارت و مدارا و به تناسب سماجت و لجاجت مخاطب، در قرآن به کار رفته، تهدید و ترساندن است؛ به طور مثال، خداوند متعالی منافقان بیماردل و شایعه ساز مدینه را تهدید می‌‌کند که اگر به نشر شایعه و توطئه ضدّ رسول او(ص) و جامعه نوپای اسلامی ادامه دهند، پیامبر(ص) را بر آنان مسلط می‌‌کند تا از مدینه بیرونشان کند. افزون بر این، به کشته شدن و به دوری از رحمت الهی نیز تهدید می‌‌شوند (۶۰ ـ ۶۱ احزاب / ۳۳) [۳۱]؛ همچنین آیه ۲۱ سجده / ۳۲ مشرکان را به عذاب سخت الهی در آخرت و نیز با چشاندن کمی از عذاب کوچک‌تر در دنیا تنبیه و تهدید کرده است؛ شاید متنبّه و بیدار گشته، به سوی خدا باز گردند؛[۳۲] نیز طبق آیه ۱۳۰ اعراف / ۷، خشکسالی، قحطی، کمبود محصولات و سایر عذاب *‌ها و مجازات‌های دنیایی آل فرعون، تهدید و تنبیهی‌اند از جانب خداوند متعالی بر فرعونیان که شاید پند گرفته، باز گردند: "لعلّهم یذکرّون".[۳۳] تهدید در آیاتی دیگر نیز آمده است؛ مانند ۴۴ حاقّه / ۶۹، ۲۱ و ۵۶ آل عمران / ۳ و ۶۸ توبه / ۹.

ابزار تهدید را برخی از زورگویان و چهره‌های منفی داستان‌های قرآنی، مانند زلیخا و فرعون نیز به کار گرفته‌اند. طبق آیات ۲۵ و ۳۲ یوسف / ۱۲ زلیخا (همسر عزیز مصر) حضرت یوسف(ع) را تهدید کرد که اگر به خواسته شوم او پاسخ مثبت ندهد، وی را با زندان، تازیانه زدن و خوار شدن در چشم دیگران تنبیه خواهد کرد. [۳۴] طبق بیان آیه ۲۹ شعراء / ۲۶، فرعون، حضرت موسی را به زندان تهدید کرد تا به پیروی از خود وادارد. آیه ۴۹ همین سوره، تهدید فرعون به ساحران را نیز چنین بازگو می‌‌کند: اگر به موسی و خدای او بگروید، دست‌ها و پاهایتان را برخلاف هم بریده، به دارتان خواهم آویخت[۳۵].[۳۶]

قهر و رویگردانی

از بهترین مراحل و روش‌های تنبیه که در قرآن کریم و روایات معصومان(ع) به آن توصیه شده و علم روانشناسی، به ویژه در مباحث تربیت فرزند تأکیدی فراوان بر آن می‌‌کند، رویگردانی و قهر و در اوضاع سخت تر، طرد و تبعید است؛[۳۷] به طور مثال، بر اساس آیه ۹۷ طه / ۲۰، تنبیه سامری که در غیاب حضرت موسی(ع) بنی اسرائیل را به گوساله پرستی فرا خواند، این بود که به امر خدا و توصیه حضرت موسی(ع) به بنی اسرائیل، کسی با سامری همسخن، همغذا و همنشین نشد [۳۸] و او را از قوم و دیار بنی اسرائیل راندند و چنان مطرود گردید که در گمنامی و غربت مرد. [۳۹] برخی از مفسران با استناد به این آیه، بر آن‌اند که می‌‌توان بدعتگذاران و گناهکاران را از جامعه طرد و با تبعید، تنبیه کرد. [۴۰] آیات ۹۵ و ۱۱۸ توبه / ۹ و ۸۷ انبیاء / ۲۱ نیز موارد دیگری از رویگردانی از مجرمان یا تبعید آنها را بیان کرده‌اند. [۴۱] در روابط خانوادگی نیز اگر همسری به وظایف زناشویی خویش پایبند نباشد، ابتدا باید وی را پند و اندرز داد و از پیامدهای دنیوی و اخروی کردارش ترساند، پس اگر نشوز را واننهاد می‌‌توان از او کناره گرفت و از همبستری با وی پرهیز کرد تا به راه آید.(نک: نساء / ۴، ۳۴) [۴۲].[۴۳]

تنبیه بدنی

شدیدترین و آخرین روش اِعمال محرک بازدارنده از کار ناشایست، تنبیه بدنی است. کتب تفسیری و منابع فقهی شیعه و اهل سنت به بررسی جواز این گونه تنبیه و احکام آن پرداخته و غالبا به آیات ۴۴ ص / ۳۸ و ۳۴ نساء / ۴ استناد جسته‌اند. [۴۴] آیه ۴۴ ص / ۳۸: "و خُذ بِیَدِکَ ضِغثـًا فَاضرِب بِهِ.".. به تنبیه جسمی، تصریح دارد. درباره این آیه داستان‌هایی گفته شده است؛ امّا بیشتر مفسران آن را به زمانی مربوط دانسته‌اند که حضرت ایوب(ع) در آزمونی الهی سخت بیمار بود و در آن حال، ابلیس به لباس طبیب بر همسرش وارد شد و شرط معالجه وی را این دانست که ایوب(ع) شفای خود را از آن طبیب بداند. همسر ایوب(ع) نیز آن را پذیرفت. ایوب(ع) که از شنیدن این ماجرا سخت خشمگین شده بود سوگند یاد کرد که اگر بهبود یابد همسرش را با زدن ۱۰۰ ضربه تازیانه، تنبیه و تأدیب کند؛ امّا پس از بهبودی، از جانب خداوند اجازه یافت که به جای زدن ۱۰۰ ضربه فقط با یک ضربه به وسیله دسته ای علف، به عهد خود وفا کرده، همسرش را تنبیه کند. [۴۵] اجرای احکام قرآنی "حدود" و "قصاص *" را می‌‌توان نوعی مجازات و تنبیه جسمی مجرمان دانست که سبب عبرت و پندگیری دیگران نیز هست؛ به عنوان مثال، آیه ۲ نور / ۲۴ با تأکید بر لزوم اجرای حدّ زنا به صورت علنی و در حضور مردم، آن را مایه پندگرفتن و تنبه دیگران می‌‌داند. [۴۶] افزون بر موارد فوق، مفسران ذیل برخی از آیات (برای نمونه: نمل / ۲۷، ۲۱؛ انفال / ۸، ۶۰)، انواعی از تنبیه را برای حیوانات بیان کرده‌اند که محل نقد و بررسی‌اند و چندان از آیات برنمی آیند. [۴۷].[۴۸]

جستارهای وابسته

منابع

  1. حدادیان، عبدالرضا، مقاله "تنبیه"، دائرة المعارف قرآن کریم ج۹

پانویس

  1. لسان العرب، ج ۱۴، ص ۲۸، "نبه".
  2. لغت نامه، ج ۴، ص ۶۱۴۵ - ۶۱۴۶، "تنبیه".
  3. فرهنگ فارسی، ج ۱، ص ۱۱۴۸، "تنبیه".
  4. زمینه روانشناسی، ج ۱، ص ۲۱۳؛ فرهنگ توصیفی روانشناسی، ص ۱۰۳.
  5. فرهنگ توصیفی روانشناسی، ص ۱۰۳.
  6. راهنما، ج ۳، ص ۳۶۹؛ جواهرالکلام، ج ۳۱، ص ۲۰۲.
  7. حدادیان، عبدالرضا، مقاله "تنبیه"، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۹.
  8. خانواده و تربیت کودک، ص ۳۸۹.
  9. سیری در تربیت اسلامی، ص ۳۳۹.
  10. «فرمود: پس از آن (بهشت) بیرون رو که تو رانده‌ای؛» سوره حجر، آیه ۳۴.
  11. مجمع البیان، ج ۸، ص ۷۵۷.
  12. «و به یقین نوح را نزد قومش فرستادیم (و به ایشان گفت:) من برای شما بیم دهنده‌ای آشکارم که: جز خداوند را نپرستید! به راستی من بر شما از عذاب روزی دردناک می‌هراسم. پس سردستگان کافر از قوم وی گفتند: ما تو را جز بشری مانند خویش نمی‌دانیم و جز این نمی‌بینیم که فرومایگان ما نسنجیده از تو پیروی کرده‌اند و در شما برتری نسبت به خویش نمی‌بینیم بلکه شما را دروغگو می‌پنداریم. گفت: ای قوم من! به من بگویید اگر من برهانی از پروردگارم داشته باشم و به من بخشایشی از سوی خویش داده باشد که از چشم شما پنهان گردانده باشند آیا می‌توانیم شما را به (قبول) آن وا داریم در حالی که شما آن را ناپسند می‌دارید؟ و ای قوم من! برای آن (پیامبری خود) از شما مالی نمی‌خواهم، پاداش من جز بر (عهده) خداوند نیست و من کسانی را که ایمان آورده‌اند (از خود) نمی‌رانم، بی‌گمان آنان به لقای پروردگار خویش خواهند رسید اما من شما را قومی می‌بینم که نادانی می‌ورزید. و ای قوم من! اگر آنان را از خود برانم چه کسی مرا در برابر خداوند یاری می‌رساند پس آیا پند نمی‌پذیرید؟ و من به شما نمی‌گویم که گنجینه‌های خداوند نزد من است؛ و غیب نمی‌دانم، و نمی‌گویم که من فرشته‌ام و درباره کسانی که در چشم شما خوارند نمی‌گویم که خداوند هیچ‌گاه به آنان خیری نمی‌رساند، خداوند از درون آنان آگاه‌تر است (اگر جز این بگویم) در آن صورت از ستمگران خواهم بود. گفتند: ای نوح! با ما به چالش پرداختی و چالش با ما را به درازا کشاندی، اگر راست می‌گویی وعده‌ای را که می‌دهی بر سر ما بیاور! گفت: اگر خداوند بخواهد آن را بر سر شما خواهد آورد و شما به ستوه آورنده (ی او) نخواهید بود. و چون خداوند بر آن باشد که شما را گمراه بگذارد اگر من هم بخواهم برایتان خیرخواهی کنم خیرخواهی من به شما سودی نخواهد رساند؛ او پروردگار شماست و شما به سوی او بازگردانده می‌شوید. یا می‌گویند: او آن را بربافته است؛ بگو اگر آن را بربافته باشم گناه من به گردن خود من است و من از گناهی که شما می‌کنید بیزارم. و به نوح وحی شد که از قوم تو جز کسانی که (تا کنون) ایمان آورده‌اند ایمان نخواهند آورد پس، از آنچه می‌کنند اندوهناک مشو! و کشتی را زیر نظر ما و وحی ما بساز و با من درباره ستمگران سخن (از رهایی) مگو که آنان غرق خواهند شد. و (نوح) کشتی را می‌ساخت و هر بار که سرکردگانی از قومش بر او می‌گذشتند او را به ریشخند می‌گرفتند؛ (نوح می) گفت: اگر ما را ریشخند کنید ما نیز شما را همانند ریشخندی که می‌کنید ریشخند خواهیم کرد. به زودی خواهید دانست که بر چه کس عذابی می‌رسد که او را خوار می‌گرداند و بر او عذابی پایا فرود می‌آید. (این بود) تا آنگاه که فرمان ما در رسید و (آب از) تنور فرا جوشید گفتیم در آن از هر گونه‌ای دو تا (نر و ماده) بردار و (نیز) خانواده‌ات را- جز آن کس که درباره وی از پیش سخن رفته است- و (نیز) هر کس را که ایمان آورده است و جز اندکی همراه وی ایمان نیاورده بودند. و گفت: بر آن سوار شوید! (که) راه افتادن و لنگر گرفتن آن با نام خداوند است؛ بی‌گمان پروردگارم آمرزنده‌ای بخشاینده است. و آن (کشتی) آنان را در میان موجی کوه‌پیکر (پیش) می‌برد و نوح پسرش را- که (هنوز) بر کرانه‌ای بود- فرا خواند: پسرکم! با ما سوار شو و با کافران مباش! او گفت: آنک به کوهی پناه می‌جویم که مرا از آب نگاه می‌دارد؛ (نوح) گفت: امروز هیچ پناهی از «امر» خداوند نخواهد بود جز (برای) آن کس که (خداوند بر او) بخشایش آورده باشد و موج میان آن دو افتاد و او از غرق‌شدگان گشت. و گفته شد: ای زمین آبت را فرو خور و ای آسمان (از باریدن) باز ایست! و آب فرو کشید و کار به پایان رسید و (کشتی) بر (کوه) جودی راست ایستاد و گفته شد: نابود باد گروه ستمکاران! و نوح پروردگارش را بخواند و گفت: پروردگارا! پسرم از خاندان من است و بی‌گمان وعده تو راستین است و تو داورترین داورانی. فرمود: ای نوح! او از خاندان تو نیست، بی‌گمان او کرداری ناشایسته است پس چیزی را که نمی‌دانی از من مخواه، من تو را اندرز می‌دهم که مبادا از نادانان باشی. گفت: پروردگارا! من از اینکه چیزی از تو بخواهم که بدان دانشی ندارم به تو پناه می‌برم و اگر مرا نیامرزی و به من بخشایش نیاوری از زیانکاران خواهم بود. گفته شد: ای نوح! (از کشتی) فرود آی با درودی از ما و برکت‌هایی بر تو و بر امت‌هایی از همراهانت و امت‌هایی که به زودی آنان را برخوردار خواهیم کرد سپس از ما عذابی دردناک به ایشان خواهد رسید» سوره هود، آیه ۲۵-۴۸.
  13. «پس چون «امر» ما در رسید آن شهر را زیر و رو گرداندیم و بر آن سنگپارگانی از گل- سنگی پی‌درپی باراندیم» سوره هود، آیه ۸۲.
  14. «و چون «امر» ما دررسید شعیب و مؤمنان همراه او را با بخشایشی از سوی خویش رهایی بخشیدیم و بانگ آسمانی ستمگران را فرو گرفت و در خانه‌های خود از پا در افتادند گویی (هرگز) در آن نمی‌زیسته‌اند؛ هان! نابود باد مدین! چنان که ثمود نابود گشت» سوره هود، آیه ۹۴-۹۵.
  15. روض الجنان، ج۱۰، ص۲۵۹ -۲۷۹، ۳۲۰-۳۲۴.
  16. «و اما (قوم) عاد در زمین به نادرستی گردنکشی کردند و گفتند: چه کسی از ما توانمندتر است؟ و آیا ندیدند که خداوندی که آنان را آفریده از آنان توانمندتر است؟ و آنان آیات ما را انکار می‌کردند و ما در روزهایی شوم بادی سرد فرستادیم تا عذاب رسواساز را در زندگی این جهان به آنان بچشانیم و بی‌گمان عذاب جهان واپسین رسواسازتر است و آنان یاری نخواهند شد» سوره فصلت، آیه ۱۵-۱۶.
  17. جامع البیان، ج ۲۴، ص ۱۲۷ - ۱۲۸.
  18. «و اما (قوم) ثمود را رهنمون شدیم و آنان نابینایی (و گمراهی) را بر رهیابی گزیدند و آذرخش عذاب خوارساز، آنان را برای کارهایی که می‌کردند فرو گرفت» سوره فصلت، آیه ۱۷.
  19. التفسیر الکبیر، ج ۲۷، ص ۱۱۳.
  20. «و (یاد کنید) آنگاه را که دریا را با (ورود) شما شکافتیم پس شما را رهانیدیم و فرعونیان را در حالی که خود می‌نگریستید، غرق کردیم» سوره بقره، آیه ۵۰.
  21. «پس او و خانه او را به زمین فرو بردیم آنگاه هیچ گروهی نداشت که در برابر خداوند یاریش کنند و از کسانی نبود که داد خویش می‌ستانند» سوره قصص، آیه ۸۱.
  22. «و از ایشان درباره شهری که در کرانه دریا بود بپرس، آنگاه که (از حکم حرام بودن ماهیگیری) در روز شنبه تجاوز می‌کردند زیرا روز شنبه آنان ماهی‌هاشان نزد ایشان روی آب می‌آمدند و روزی که شنبه‌شان نبود نزد آنان نمی‌آمدند، بدین‌گونه آنها را برای آنکه نافرمانی می‌کردند، می‌آزمودیم. و (یاد کن) آنگاه را که گروهی از ایشان گفتند: چرا قومی را پند می‌دهید که خداوند یا آنان را نابود یا به سختی عذاب خواهد کرد؟ گفتند: تا عذری نزد پروردگارتان گردد و باشد که آنان پرهیزگاری ورزند. آنگاه چون اندرزی که به ایشان داده شده بود از یاد بردند کسانی را که (مردم را) از کار بد باز می‌داشتند رهایی بخشیدیم و ستم‌ورزان را برای آنکه نافرمانی می‌کردند به عذابی سخت فرو گرفتیم. و چون از (ترک) آنچه از آن باز داشته شده بودند سرپیچیدند به آنان فرمودیم:بوزینگانی باشید رانده!» سوره اعراف، آیه ۱۶۳-۱۶۶.
  23. حدادیان، عبدالرضا، مقاله "تنبیه"، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۹.
  24. برای آگاهی بیشتر نک: تشویق و تنبیه، ص ۱۰۲.
  25. مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۶۶۴.
  26. التفسیر الکبیر، ج ۳۰، ص ۴۱.
  27. المیزان، ج ۲۰، ص ۳۲۹.
  28. «ای مؤمنان! چرا چیزی می‌گویید که (خود) انجام نمی‌دهید؟ نزد خداوند، بسیار ناپسند است که چیزی را بگویید که (خود) انجام نمی‌دهید» سوره صف، آیه ۲-۳.
  29. جامع البیان، ج ۲۸، ص ۱۰۷؛ مجمع البیان، ج ۹، ص ۴۱۸.
  30. حدادیان، عبدالرضا، مقاله "تنبیه"، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۹.
  31. جامع البیان، ج ۱۲، ص ۵۹؛ مجمع البیان، ج ۸، ص ۵۸۱.
  32. مجمع البیان، ج ۸، ص ۵۲۰؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۵، ص ۱۸۴.
  33. مجمع البیان، ج ۴، ص ۷۱۹؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۴، ص ۲۱۴.
  34. مجمع البیان، ج ۵، ص ۳۴۷، ۳۵۳؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۸، ص ۱۲۳، ۱۳۱.
  35. جامع البیان، ج ۱۱، ص ۸۸، ۹۲؛ مجمع البیان، ج ۷، ص ۲۹۴، ۲۹۶.
  36. حدادیان، عبدالرضا، مقاله "تنبیه"، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۹.
  37. سیری در تربیت اسلامی، ص ۳۴۳؛ نیز نک: عده الداعی، ص ۸۹.
  38. مجمع البیان، ج ۷، ص ۴۷.
  39. التفسیر الکبیر، ج ۲۲، ص ۱۱۲.
  40. تفسیر قرطبی، ج ۱۱، ص ۱۶۰.
  41. نک: مجمع البیان، ج ۵، ص ۱۲۱؛ ج ۷، ص ۹۶.
  42. التبیان، ج ۳، ص ۱۹۰؛ الکشاف، ج ۱، ص ۵۰۷؛ مجمع البیان، ج ۳، ص ۶۹.
  43. حدادیان، عبدالرضا، مقاله "تنبیه"، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۹.
  44. برای نمونه نک: مجمع البیان، ج ۳، ص ۶۹؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۶، ص ۲۱۳؛ جواهرالکلام، ج ۳۱، ص ۲۰۷.
  45. التبیان، ج ۸، ص ۵۶۸؛ الکشاف، ج ۴، ص ۹۸؛ مجمع البیان، ج ۸، ص ۷۴۶.
  46. سیری در تربیت اسلامی، ص ۳۴۴.
  47. نک: التفسیر الکبیر، ج ۱۱، ص ۲۹۱ - ۲۹۲؛ تفسیر قرطبی، ج ۸، ص ۲۴.
  48. حدادیان، عبدالرضا، مقاله "تنبیه"، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۹.