جز
جایگزینی متن - 'بدهی' به 'بدهی'
(←مقدمه) |
جز (جایگزینی متن - 'بدهی' به 'بدهی') |
||
خط ۱۷: | خط ۱۷: | ||
==[[حق]] [[ارتباطات]] [[اقتصادی]] با مسلمانان== | ==[[حق]] [[ارتباطات]] [[اقتصادی]] با مسلمانان== | ||
با به رسمیت شناختن مالکیت و اموال اقلیتها [[روابط اقتصادی]] با آنان نیز چنانچه با اصول و قواعد اسلام تعارضی نداشته باشد مجاز است. در [[تاریخ اسلام]] چنین ارتباطاتی بین آنان و [[مسلمانان]] و حتی [[رهبران]] [[اسلام]] به چشم میخورد، برای مثال نقل شده است که [[پیامبر]] از فردی [[یهودی]] مبلغی [[قرض]] گرفته بودند. بعد از مدتی او در کوچه جلو پیامبر را گرفت و [[طلب]] خویش را خواست. [[حضرت]] فرمودند: الآن چیزی ندارم به تو دهم. گفت من از شما جدا نمیشوم تا طلب مرا | با به رسمیت شناختن مالکیت و اموال اقلیتها [[روابط اقتصادی]] با آنان نیز چنانچه با اصول و قواعد اسلام تعارضی نداشته باشد مجاز است. در [[تاریخ اسلام]] چنین ارتباطاتی بین آنان و [[مسلمانان]] و حتی [[رهبران]] [[اسلام]] به چشم میخورد، برای مثال نقل شده است که [[پیامبر]] از فردی [[یهودی]] مبلغی [[قرض]] گرفته بودند. بعد از مدتی او در کوچه جلو پیامبر را گرفت و [[طلب]] خویش را خواست. [[حضرت]] فرمودند: الآن چیزی ندارم به تو دهم. گفت من از شما جدا نمیشوم تا طلب مرا بدهی. فرمود: پس من با تو همینجا مینشینم. او با پیامبر همانجا نشستند. هنگام [[نماز]] مسلمانان به دنبال پیامبر آمدند تا برای نماز به [[مسجد]] بروند. وقتی به قضیه پی بردند اجازه خواستند فرد یهودی را رد کنند. اما پیامبر فرمود: پروردگارم مرا [[مبعوث]] نکرده که به [[معاهد]] (کافری که با [[حکومت اسلامی]] پیمانی دارد) یا غیر معاهدی [[ظلم]] کنم. مسلمانان حاضر، یهودی را [[تهدید]] کردند که پیامبر را رها کند. پیامبر به آنان فرمود: با او کاری نداشته باشند. [[نمازگزاران]] نزد پیامبر آمدند و پیامبر همان جا [[نماز ظهر]] و سپس [[نماز عصر]]، [[مغرب]] و عشا را خواندند و تا ظهر [[روز]] بعد بر همین منوال گذشت. سرانجام او [[ایمان]] آورد و گفت: من اوصاف [[پیامبر آخرالزمان]] را در [[تورات]] خوانده بودم خواستم ببینم که بر شما [[تطبیق]] میکند یا خیر؟ و ادامه داد که همه [[اموال]] من در [[اختیار]] شماست<ref>ر.ک: محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج۱۶، ص۲۱۶، ح۵.</ref>. همچنین در [[سیره پیامبر]] آمده است که هدایای مقوقس را پذیرفتند<ref>طبری، تاریخ طبری، ج۲، ص۶۴۵.</ref>. | ||
[[روایت]] شده است که فردی از [[امام صادق]]{{ع}} پرسید: من از فردی یهودی یا [[مسیحی]] طلب داشتم، در حضور من شراب فروخت و پولش را خواست عوض بدهی به من دهد، آیا میتوانم بگیرم؟ [[امام]] فرمودند: آری<ref>محمد بن حسن حرعاملی، وسائل الشیعه، ج۶، ص۱۷۱.</ref>.<ref>[[روح الله شریعتی|شریعتی، روح الله]]، [[حقوق اقلیتها در حکومت نبوی (مقاله)|مقاله «حقوق اقلیتها در حکومت نبوی»]]، [[سیره سیاسی پیامبر اعظم (کتاب)|سیره سیاسی پیامبر اعظم]] ص ۵۲۲.</ref> | [[روایت]] شده است که فردی از [[امام صادق]]{{ع}} پرسید: من از فردی یهودی یا [[مسیحی]] طلب داشتم، در حضور من شراب فروخت و پولش را خواست عوض بدهی به من دهد، آیا میتوانم بگیرم؟ [[امام]] فرمودند: آری<ref>محمد بن حسن حرعاملی، وسائل الشیعه، ج۶، ص۱۷۱.</ref>.<ref>[[روح الله شریعتی|شریعتی، روح الله]]، [[حقوق اقلیتها در حکومت نبوی (مقاله)|مقاله «حقوق اقلیتها در حکومت نبوی»]]، [[سیره سیاسی پیامبر اعظم (کتاب)|سیره سیاسی پیامبر اعظم]] ص ۵۲۲.</ref> |