شبث بن ربعی تمیمی در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'روز عاشورا' به 'روز عاشورا'
جز (جایگزینی متن - 'روز عاشورا' به 'روز عاشورا')
خط ۲۵: خط ۲۵:
درباره نامه‌ نوشتن‌ این‌ قبیل‌ اشراف‌ باید گفت‌ هدف‌ آنان‌ این‌ بود که‌ او را وسیله‌ای‌ برای‌ بهره‌مند شدن‌ بیشتر از مال‌ [[دنیا]] قرار دهند و پس‌ از پیروزی‌ احتمالی‌ [[امام حسین]]{{ع}} و یا حتی‌ برای‌ جذب‌ [[شیعیان‌]] کوفه‌، از او استفاده‌ کنند. به هر حال با [[تسلط]] [[عبید الله بن زیاد|عبیدالله‌ بن زیاد]] بر [[کوفه]] و به [[هنگام قیام]] مسلم‌ بن [[عقیل]] در ذی‌الحجه [[سال ۶۰ هجری]] [[شبث]] جزء کسانی بود که به عبیدالله‌ بن زیاد پیوست و [[مردم]] را از [[همراهی]] با مسلم [[بیم]] داد و به [[دستور]] عبیدالله به [[جنگ]] با مسلم پرداخت و در صف مخالفان امام حسین{{ع}} قرار گرفت.<ref>- الاخبار الطوال، ص۲۳۹؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۳۶۹-۳۷۰،۳۸۱؛ الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۳۶،۳۱. </ref> لیکن هنگام کشته شدن مسلم، خود و دیگران را به خاطر [[قتل]] مسلم مورد [[سرزنش]] قرار داد. به گفته دینوری هنگامی که عبیدالله او را به همراه [[شمر بن ذی الجوشن|شمر بن ذی‌الجوشن]]، [[حصین‌ بن نمیر تمیمی|حُصَین‌ بن نُمَیر]] و حَجّار بن ابجر به [[یاری]] [[عمر بن سعد]] فرستاد، با [[عذر]] [[بیماری]] خودداری نمود، اما با تأکید ابن‌ زیاد به راه افتاد.<ref>- الاخبار الطوال، ص۲۵۴. </ref>
درباره نامه‌ نوشتن‌ این‌ قبیل‌ اشراف‌ باید گفت‌ هدف‌ آنان‌ این‌ بود که‌ او را وسیله‌ای‌ برای‌ بهره‌مند شدن‌ بیشتر از مال‌ [[دنیا]] قرار دهند و پس‌ از پیروزی‌ احتمالی‌ [[امام حسین]]{{ع}} و یا حتی‌ برای‌ جذب‌ [[شیعیان‌]] کوفه‌، از او استفاده‌ کنند. به هر حال با [[تسلط]] [[عبید الله بن زیاد|عبیدالله‌ بن زیاد]] بر [[کوفه]] و به [[هنگام قیام]] مسلم‌ بن [[عقیل]] در ذی‌الحجه [[سال ۶۰ هجری]] [[شبث]] جزء کسانی بود که به عبیدالله‌ بن زیاد پیوست و [[مردم]] را از [[همراهی]] با مسلم [[بیم]] داد و به [[دستور]] عبیدالله به [[جنگ]] با مسلم پرداخت و در صف مخالفان امام حسین{{ع}} قرار گرفت.<ref>- الاخبار الطوال، ص۲۳۹؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۳۶۹-۳۷۰،۳۸۱؛ الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۳۶،۳۱. </ref> لیکن هنگام کشته شدن مسلم، خود و دیگران را به خاطر [[قتل]] مسلم مورد [[سرزنش]] قرار داد. به گفته دینوری هنگامی که عبیدالله او را به همراه [[شمر بن ذی الجوشن|شمر بن ذی‌الجوشن]]، [[حصین‌ بن نمیر تمیمی|حُصَین‌ بن نُمَیر]] و حَجّار بن ابجر به [[یاری]] [[عمر بن سعد]] فرستاد، با [[عذر]] [[بیماری]] خودداری نمود، اما با تأکید ابن‌ زیاد به راه افتاد.<ref>- الاخبار الطوال، ص۲۵۴. </ref>
===[[روز عاشورا]]===
===[[روز عاشورا]]===
در [[روز]] [[عاشورا]] [[فرماندهی]] پیادگان [[سپاه]] عمر بن سعد را بر عهده داشت؛<ref>- الاخبار الطوال، ص۳۰۲-۳۰۳؛ تاریخ طبری، ج۴، ص۳۳۴؛ الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۵۹-۶۰. </ref> [[صبح]]روز عاشورا، امام حسین{{ع}} سران‌ سپاه‌ [[عمر]] بن‌ سعد از جمله شبث‌ بن‌ ربعی‌ را مورد خطاب‌ قرار داد که آیا شما برای‌ من‌ نامه‌ ننوشتید که‌: لشکری‌ آماده‌ و [[تجهیز]] شده‌ در [[اختیار]] توست، پس به سوی ما روانه شو‌؟ اینک‌ من‌ آمده‌ام‌! اگر آمدنم‌ را ناخوش‌ دارید، برمی‌گردم.<ref>الامامه و السیاسه، ج۲، ص۶؛ تذکرة الخواص، ص۲۱۹.</ref>
در [[روز عاشورا]] [[فرماندهی]] پیادگان [[سپاه]] عمر بن سعد را بر عهده داشت؛<ref>- الاخبار الطوال، ص۳۰۲-۳۰۳؛ تاریخ طبری، ج۴، ص۳۳۴؛ الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۵۹-۶۰. </ref> [[صبح]]روز عاشورا، امام حسین{{ع}} سران‌ سپاه‌ [[عمر]] بن‌ سعد از جمله شبث‌ بن‌ ربعی‌ را مورد خطاب‌ قرار داد که آیا شما برای‌ من‌ نامه‌ ننوشتید که‌: لشکری‌ آماده‌ و [[تجهیز]] شده‌ در [[اختیار]] توست، پس به سوی ما روانه شو‌؟ اینک‌ من‌ آمده‌ام‌! اگر آمدنم‌ را ناخوش‌ دارید، برمی‌گردم.<ref>الامامه و السیاسه، ج۲، ص۶؛ تذکرة الخواص، ص۲۱۹.</ref>
===سرگردان بین [[حق و باطل]]===
===سرگردان بین [[حق و باطل]]===
شبث که هرگز نتوانست بر دوگانگی [[شخصیت]] خویش [[غالب]] شود، اگر چه در شمار سپاه ابن‌ سعد در [[کربلا]] حاضر شد و در قتل‌عام [[یاران]] [[حسین بن علی{{ع}}|امام حسین{{ع}}]] مددکار [[کوفیان]] شد، با وجود این گفته می‌شود که [[شبث]] تمایلی به [[جنگ با امام حسین]]{{ع}} نداشته و هنگامی که [[عمر بن سعد]] از او خواست چون سواران [[عزره بن‌ قیس احمسی|عزرة‌ بن‌ قیس]] از هر سو عقب می‌روند، با پیادگان و تیراندازان خود به [[جنگ]] سواران دلیر و سلحشور [[لشکر]] [[حسین]] برو، بهانه آورد و گفت: سبحان‌الله می‌خواهی پیر [[مضر]] و همه [[مردم]] [[شهر]] را با تیراندازان بفرستی، کسی را جز من نیافتی که برای اینکار بفرستی؟<ref>- تاریخ طبری، ج۵، ص۴۳۶. </ref> [[روایت]] کرده‌اند که بعدها از شرکت در جنگ با امام حسین{{ع}} نیز اظهار [[ندامت]] نموده بود. [[ابوزهیر]] [[اسدی]] گوید که شبث سال‌ها پس از [[واقعه کربلا]]، در [[زمان]] مصعب‌ بن [[زبیر]] می‌گفت: [[خداوند]] هرگز به مردم این شهر خیری نخواهد داد و به راه هدایتشان نخواهد برد، در شگفت نمی‌شوید که ما در [[روزگار]] [[علی‌ بن ابی‌طالب]] و پسرش به مدت پنج سال با آل‌ابوسفیان جنگیدیم، اما سرانجام همراه آل‌معاویه و پسر [[سمیه]] زانیه به پسر دیگرش که [[بهترین]] مردم روی [[زمین]] بود، [[حمله]] کردیم. این کار ما [[ضلالت]] بود و چه ضلالتی!<ref>- تاریخ طبری، ج۵، ص۴۲۲،۲۲۰، ۴۳۶-۴۳۷؛ الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۶۰، ۶۸-۶۹. </ref>  
شبث که هرگز نتوانست بر دوگانگی [[شخصیت]] خویش [[غالب]] شود، اگر چه در شمار سپاه ابن‌ سعد در [[کربلا]] حاضر شد و در قتل‌عام [[یاران]] [[حسین بن علی{{ع}}|امام حسین{{ع}}]] مددکار [[کوفیان]] شد، با وجود این گفته می‌شود که [[شبث]] تمایلی به [[جنگ با امام حسین]]{{ع}} نداشته و هنگامی که [[عمر بن سعد]] از او خواست چون سواران [[عزره بن‌ قیس احمسی|عزرة‌ بن‌ قیس]] از هر سو عقب می‌روند، با پیادگان و تیراندازان خود به [[جنگ]] سواران دلیر و سلحشور [[لشکر]] [[حسین]] برو، بهانه آورد و گفت: سبحان‌الله می‌خواهی پیر [[مضر]] و همه [[مردم]] [[شهر]] را با تیراندازان بفرستی، کسی را جز من نیافتی که برای اینکار بفرستی؟<ref>- تاریخ طبری، ج۵، ص۴۳۶. </ref> [[روایت]] کرده‌اند که بعدها از شرکت در جنگ با امام حسین{{ع}} نیز اظهار [[ندامت]] نموده بود. [[ابوزهیر]] [[اسدی]] گوید که شبث سال‌ها پس از [[واقعه کربلا]]، در [[زمان]] مصعب‌ بن [[زبیر]] می‌گفت: [[خداوند]] هرگز به مردم این شهر خیری نخواهد داد و به راه هدایتشان نخواهد برد، در شگفت نمی‌شوید که ما در [[روزگار]] [[علی‌ بن ابی‌طالب]] و پسرش به مدت پنج سال با آل‌ابوسفیان جنگیدیم، اما سرانجام همراه آل‌معاویه و پسر [[سمیه]] زانیه به پسر دیگرش که [[بهترین]] مردم روی [[زمین]] بود، [[حمله]] کردیم. این کار ما [[ضلالت]] بود و چه ضلالتی!<ref>- تاریخ طبری، ج۵، ص۴۲۲،۲۲۰، ۴۳۶-۴۳۷؛ الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۶۰، ۶۸-۶۹. </ref>  
خط ۳۱: خط ۳۱:
شبث، کوفیان را به دلیل [[شادی]] و شعف پس از کشتن [[مسلم بن عوسجه|مسلم‌ بن عوسجه]] [[سرزنش]] کرد و گفت: به [[خدا]] قسم او جایگاه رفیعی در میان [[مسلمانان]] داشت. در [[فتح]] [[آذربایجان]] دیدم که پیش از رسیدن [[سپاه اسلام]]، خود شش تن را کشته بود.<ref>- الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۳۶. </ref>
شبث، کوفیان را به دلیل [[شادی]] و شعف پس از کشتن [[مسلم بن عوسجه|مسلم‌ بن عوسجه]] [[سرزنش]] کرد و گفت: به [[خدا]] قسم او جایگاه رفیعی در میان [[مسلمانان]] داشت. در [[فتح]] [[آذربایجان]] دیدم که پیش از رسیدن [[سپاه اسلام]]، خود شش تن را کشته بود.<ref>- الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۳۶. </ref>


در [[روز]] [[عاشورا]] هنگامی که [[شمر بن ذی الجوشن|شمر]] به [[خیمه]] [[امام حسین]]{{ع}} رسید و قصد [[آتش]] زدن خیمه و کشتن [[زنان]] و [[کودکان]] را داشت، شبث مانع او شد و به او گفت: ترساننده زنان شده‌ای؟<ref>- تاریخ طبری، ج۵، ص۴۳۸؛ الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۶۹. </ref>
در [[روز عاشورا]] هنگامی که [[شمر بن ذی الجوشن|شمر]] به [[خیمه]] [[امام حسین]]{{ع}} رسید و قصد [[آتش]] زدن خیمه و کشتن [[زنان]] و [[کودکان]] را داشت، شبث مانع او شد و به او گفت: ترساننده زنان شده‌ای؟<ref>- تاریخ طبری، ج۵، ص۴۳۸؛ الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۶۹. </ref>


==پس از [[عاشورا]]==
==پس از [[عاشورا]]==
۲۱۸٬۴۳۸

ویرایش