علم دینی معصوم: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
===علم کلام=== | ===علم کلام=== | ||
روایات پیشین، ائمه{{عم}} را وارثان علوم نبوی در مباحث قرآنی و حدیثی معرفی میکنند. از این روایات میتوان استنباط کرد که آنان مرجع دینی مردم در اصول دین و مباحث اعتقادی نیز بودهاند. زیرا این دانش، بخشی از علوم قرآن و حدیث است. البته بخشی از این دانش، آموختن مهارت مناظره است که روایات نشان میدهد ائمه{{عم}} در این بخش نیز از تأییدات ویژه الهی برخوردار بودهاند. در روایات متعددی، تأکید شده است که ائمه{{ع}} از «فصل الخطاب» برخوردار بودهاند. فصل الخطاب، دانش و مهارتی است که حق را از باطل جدا کرده، مخاطب را قانع کرده و سخن نهایی و پایان دهنده گفت و گو به شمار میآید. | روایات پیشین، ائمه{{عم}} را وارثان علوم نبوی در مباحث قرآنی و حدیثی معرفی میکنند. از این روایات میتوان استنباط کرد که آنان مرجع دینی مردم در اصول دین و مباحث اعتقادی نیز بودهاند. زیرا این دانش، بخشی از علوم قرآن و حدیث است. البته بخشی از این دانش، آموختن مهارت مناظره است که روایات نشان میدهد ائمه{{عم}} در این بخش نیز از تأییدات ویژه الهی برخوردار بودهاند. در روایات متعددی، تأکید شده است که ائمه{{ع}} از «فصل الخطاب» برخوردار بودهاند. فصل الخطاب، دانش و مهارتی است که حق را از باطل جدا کرده، مخاطب را قانع کرده و سخن نهایی و پایان دهنده گفت و گو به شمار میآید. | ||
===علم فقه=== | ===علم فقه=== |
نسخهٔ ۱ ژوئیهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۲:۰۰
علم دینی به معنای: دانشی است که عهده دار معرفی هرگونه از ابعاد دین الهی باشد؛ از جمله: در زمینه های اعتقادی یا رفتاری انسان.
در این باره، تعدادی از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل علم دینی معصوم (پرسش) قابل دسترسی هستند.
علم دینی چیست؟
برای علم دینی تعریفهای مختلفی بیان شده است. مراد از دین در اینجا، ادیان الهی است که توسط پیامبران ارائه شده است. مقصود از علوم دینی علومی است که افزون بر معرفی عقاید صحیح، در مورد رفتار انسان به طور ارزشی یا تجویزی سخن میگوید و هدف خود را رساندن انسان به سعادت معرفی میکند. این علوم به شیوههایی چون وحی (ویژه پیامبران)، دریافت از روح القدس، الهام، تحدیث و... در اختیار پیامبر یا امام قرار میگیرد. علوم دینی در قلمرو دین مقدس اسلام، به آیات قرآن و روایات معصومان(ع) محدود نبوده و علومی را که برای تبیین و توضیح آیات و روایات یاد شده ایجاد شدهاند، نیز شامل میشود. بنابراین علومی مانند تفسیر، کلام، اخلاق، رجال، فقه الحدیث، و... نیز از مصادیق علوم دینی به شمار میآیند.
علوم دینی پیامبران
با توجه به تعریف دین و علوم دینی تردیدی نیست که علوم دینی، دستآورد پیامبران است. مهمترین و گستردهترین بخش علوم وحیانی، معارف و آموزههای دینی است. البته چنان که در ادامه خواهیم گفت، بخشی از این علوم وحیانی، علوم بشری و علم به غیب است. علوم دینی مباحث گوناگونی را در حوزههای عقاید، احکام و اخلاق شامل میشود. در آیات متعدد قرآن از تعلیم کتاب (آسمانی) به پیامبران خبر داده شده است که بیشتر معارف این کتابهای آسمانی در بخش علوم دینی جای میگیرند. بیشتر آیات قرآن کریم به مباحث مربوط به عقاید اختصاص دارد. آیات متعددی به معرفی خداوند و صفات او، پیامبران و رسالت آنان و معاد و چگونگی آن اختصاص دارد. گفته شده است که حدود پانصد آیه در قرآن به مباحث احکام (فقه) اختصاص دارد. گزارههای اخلاقی نیز در آیات قرآن کریم به وضوح قابل مشاهده است.
به یک معنا میتوان ادعا کرد که پیامبران به تمام علوم دینی آگاهی دارند؛ زیرا تنها علومی که از سوی آنان به مردم میرسد، علوم دینی نامیده میشود؛ در نتیجه بحث از کامل یا ناقص بودن علوم دینی آنان چندان موجه نیست؛ اما به یک معنا میتوان بحث درباره این موضوع را موجه دانست؛ زیرا میتوان حداقل تصور کرد که فردی مسألهای درباره حلال و حرام، تفسیر قرآن و... را از پیامبر زمان خود بپرسد؛ اما آن پیامبر نسبت به آن علم نداشته باشد. در این صورت نیز پیامبر، آن سؤال را از خداوند پرسیده و جواب آن را با وحی دریافت و ابلاغ میکند. بنابراین کامل بودن علم پیامبران در حوزه علوم دینی به این معنا قابل تردید نیست که آنان قادرند در صورت نیاز از طریق وحی پاسخ هر نیاز و پرسش دینی را بیان کنند. در برخی آیات تصریح شده است که وظیفه پیامبر آن است که حکم هر چیزی را که مردم در آن اختلاف دارند، بیان کند: ﴿﴿لِتُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُواْ فِيهِ﴾﴾[۱] مسائل اعتقادی باشد یا فروع دین و اخلاق. برداشت مسلمانان زمان پیامبر اعظم(ص) نیز از مقام پیامبران این بوده است که آنان به وسیله وحی تأیید میشوند و هر مسألهای پیش آید، حکم آن از راه وحی در اختیار آنان قرار میگیرد. به همین دلیل هر سؤالی که در ذهن داشتند، از پیامبر میپرسیدند و توقع داشتند که ایشان پاسخ صحیح آن را بداند. حتی مشرکان برای اثبات باطل بودن ادعای نبوت از آن حضرت سؤالاتی را مطرح میکردند، تا ایشان نتواند پاسخ آنها را بدهد و بدین وسیله پیامبری ایشان مورد تردید قرار گیرد. این گونه آیات و گزارشها نشان میدهد که علم پیامبران از جمله پیامبر اكرم(ص) در حوزه علوم دینی کامل بوده است؛ بدین معنا که هر سؤالی که از ایشان میشد، از طریق وحی جواب آن را دریافت کرده و به مردم بیان میکردند؛ هر چند گاهی ایشان منتظر نزول وحی میماندند و پس از آمدن وحی پاسخ آن را بیان میکردند.
شواهد قرآنی دیگری نیز کامل بودن علوم دینی پیامبران را تأیید میکند. خداوند به پیامبران افزون بر کتاب، حکمت عطا کرده است. حکمت علمی صحیح و مطابق با واقع است که عمل به مقتضای آن انسان را از خطا و لغزش باز میدارد. برداشت و فهم دقیق از کتاب آسمانی و حقایق جهان از مصادیق حکمت است. همچنین خداوند به برگزیدگانش فرقان (بصیرتی که حق را از باطل تشخیص دهد) و فصل الخطاب (دلیلی که بر استدلالهای مخالفان غلبه میکند) عطا کرده است و به همین جهت نه تنها خود گرفتار خطا نمیشوند، بلکه مغلوب استدلالهای نادرست دیگران نیز نمیشوند. این گونه آیات نیز به کامل بودن علوم دینی پیامبران اشاره دارند.
علوم دینی غیر پیامبران
طبیعی است که سرچشمه علوم دینی انسانهایی که خود پیامبر نبودهاند، به تعالیم پیامبران باز میگردد. پیامبران به طور مستقیم با خداوند در ارتباط بوده و دیگران بر خوان علوم آنان نشستهاند. البته غیر پیامبران میتوانند با شیوههای عادی مانند تدبر و بررسی یا غیر عادی مانند الهام دانشهای دینی خود را گسترش داده و عمیق سازند. شاهدی قرآنی بر کامل بودن علوم دینی برگزیدگانی مانند جناب طالوت، لقمان، ذوالقرنین، مریم و... نداریم. در آیهای به جناب آصف، وصی حضرت سلیمان(ع)، علمی از کتاب ﴿﴿عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ﴾﴾ نسبت داده شده است. تفسیرهای متفاوتی از «کتاب» و علم به آن در این آیه بیان شده است. اگر مقصود از «الکتاب»، کتاب آسمانی آن زمان باشد، این آیه نشان میدهد که جناب آصف به بخشی از دانش آن دست یافته بوده است نه تمام آن.
علوم دینی اهل بیت پیامبر خاتم
در باور شیعیان که مبتنی بر روایات اهلبیت(ع) است، ائمه(ع)، جانشینان الهی پیامبر اکرم(ص) میباشند که از مهمترین وظایف آنان، تبیین معارف دینی است. بر این اساس، مرجعیت دینی پس از پیامبران، اصالتا شایسته آنان است. شواهد روایی متعددی دلالت بر مرجعیت تام و انحصاری ائمه(ع) در امور دینی دارد. مجموع این روایات در مطلب یاد شده تواتر معنوی داشته و اطمینان آورند.
در روایتی از امام صادق(ع) این گونه بیان شده است: «خداوند تبارک و تعالی زمین را بدون عالم رها نمیکند؛ عالمی که افزایش یا نقصان (دین) را میداند و اگر مؤمنان چیزی افزودند، (آن را) به خود آنان باز میگرداند و اگر چیزی را بکاهند، برای آنان تکمیل میکند. اگر چنین نبود، امور مؤمنان بر آنان مشتبه میشد». در برخی روایات، استدلال جالبی در این مورد بیان شده است. «خداوند حکیمتر، گرامیتر، بزرگتر و داناتر از آن است که بر بندگانش با حجتی احتجاج کند، ولی چیزی از امور آنان را از ایشان (حجتهای خود) مخفی نماید». مراد از «چیزی از امور آنان» حداقل شامل مباحث دینی میشود؛ زیرا چنان که گفته شد، مرجعیت دینی، مهمترین و روشنترین وظیفه پیامبران و ائمه(ع) است. استدلال یاد شده در این گونه روایات نشان میدهد که ائمه(ع) از آن جهت که حجت خداوند هستند، به تمام معارف دینی آگاه هستند و جهل آنان نسبت به معارف دینی با توجه به جایگاه آنان، نقض غرض خداوند است. بنابراین چیزی از علوم دینی از دایره علم آنان خارج نیست.
بنابر روایات، مرجعیت دینی ائمه(ع)، انحصاری است، یعنی دیگران حق ندارند، در مقابل ائمه(ع)، به تفسیر و تبیین دین بپردازند و مردم نیز اجازه ندارند، دین خود را از غیر اهلبیت(ع) بگیرند. در روایتی آمده است که رسول خدا(ص) به امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: «ای علی! من، تو، دو فرزندت، حسن و حسین و نه نفر از فرزندان حسین، پایههای دین و تکیهگاه اسلام هستیم. هر کس از ما پیروی کند، نجات مییابد و هر کس از ما جدا شود، به سوی آتش میرود». به همین نکته امام صادق(ع) نیز اشاره کردهاند. ایشان با تأکید بر مقام امیرالمؤمنین(ع) به عنوان اولین وصی و جانشین رسول خدا(ص) میفرماید: «آن چه را علی(ع) آورده، میگیرم و از آن چه نهی کرده است، دوری میکنم. فضیلت او (بر مردم) همانند برتری محمد(ص) است. محمد(ص) بر تمام کسانی که خداوند عزوجل خلق کرده است، برتری دارد. کسی که بر چیزی از احکام علی(ع) اعتراض کند، همانند کسی است که بر خدا و رسولش اشکال کرده است. رد (حکمی) کوچک یا بزرگ از (دستورات) پیامبر(ص) در حد شرک به خداوند است... این (مطلب) درباره ائمه هدایتگر، یکی پس از دیگری جاری است. خداوند آنان را پایههای زمین قرار داده است تا گرفتار اضطراب نشود و آنان حجت رسای خداوند بر افراد روی زمین و زیر آسمان میباشند».
با توجه به تواتر معنوی این مطلب، بحث چندانی در کامل بودن علوم دینی ائمه(ع) وجود ندارد. برای تکمیل بحث به شواهدی از شاخههای علوم دینی ائمه(ع) اشاره کرده، سپس روایاتی نقل خواهد شد که ممکن است دلیل ناتمام بودن علوم دینی آنان به شمار آید و در پایان به جمعبندی میپردازیم. توجه داریم که با توجه به وجود روایات معتبر یاد شده، ائمه به امور دینی علم کامل دارند، بنابراین شواهدی که در ادامه به آنها استناد میشود، بینیاز از بررسی سندی میباشند، زیرا با روایات معتبر یاد شده تأیید میشوند. با وجود این سندهای معتبر و صحیح در میان روایات این مجموعه فراوان است.
شواهدی از علوم دینی امامان از اهل بیت پیامبر خاتم (ع)
طبیعی است که میتوان با کاری گسترده و در زمانی مناسب، معارف بسیاری در شاخههای مختلف علوم دینی از روایات ائمه(ع) استنباط کرد. بنای این نوشته، کاری جامع در این موضوع نیست؛ بلکه به اندازه امکان این مجال، به شواهدی از علوم دینی ائمه(ع) در مهمترین شاخههای این علوم اشاره میکنیم تا دورنمایی از قلمرو علم امام به امور دینی ترسیم شود:
علم تفسیر
بررسی روایات نشان میدهد که تفسیر قرآن کریم از مهمترین وظایف ائمه(ع) است. در برخی سخنان اصحاب ائمه(ع)، ضرورت امامت، با توجه به نیاز قرآن به مفسری که کلام او تفسیر قطعی و خطاناپذیر باشد، تبیین شده است. ائمه(ع) در روایات مختلف بر جایگاه خود به عنوان مفسران واقعی قرآن کریم تأکید کردهاند.
علم حدیث
در منظومه معارف شیعی، سنت ائمه(ع) همچون سنت پیامبر حجت بوده و بخش عمدهای از معارف دینی از طریق روایات آنان به ما رسیده است. افزون بر آن بیتردید ائمه(ع) صادقترین و مطمئنترین راویان سنت نبوی بودهاند. بنابراین به طور طبیعی به خوبی از علوم حدیث آگاه بودهاند. با وجود این، اشاره به برخی روایات درباره جایگاه حدیثی آنان خالی از لطف نیست.
علم کلام
روایات پیشین، ائمه(ع) را وارثان علوم نبوی در مباحث قرآنی و حدیثی معرفی میکنند. از این روایات میتوان استنباط کرد که آنان مرجع دینی مردم در اصول دین و مباحث اعتقادی نیز بودهاند. زیرا این دانش، بخشی از علوم قرآن و حدیث است. البته بخشی از این دانش، آموختن مهارت مناظره است که روایات نشان میدهد ائمه(ع) در این بخش نیز از تأییدات ویژه الهی برخوردار بودهاند. در روایات متعددی، تأکید شده است که ائمه(ع) از «فصل الخطاب» برخوردار بودهاند. فصل الخطاب، دانش و مهارتی است که حق را از باطل جدا کرده، مخاطب را قانع کرده و سخن نهایی و پایان دهنده گفت و گو به شمار میآید.
علم فقه
چنان که در روایات پیشین اشاره شد، در برخی روایات تصریح شده است که علم حلال و حرام و تنزیل و تأویل قرآن از علومی بوده است که پیامبر به امیرالمؤمنین(ع) آموخته است. در روایتی از امیرالمؤمنین(ع)، نقل شده است که علم به حلال و حرامها تا قیامت، علم به مرگها و بلاها و فصل الخطاب، بخشی از هزار باب علمی است که رسول خدا(ص) به ایشان آموخت.
در روایتی از امام صادق(ع) نقل شده است که «خداوند تبارک و تعالی، جان پیامبر خود را نگرفت، مگر آن که حلال و حرام دینش را برای او کامل ساخت. در زمان حیاتش آن چه را بدان نیاز داشتید، برایتان آورد و بعد از وفات به آن (علوم) و خاندانش پناه میبرید. به درستی که آن (علوم) در نوشتهای نزد خاندانش هست که حتی دیه خراش دست در آن است.» گویا مقصود از این نوشته جامعه یا کتاب علی(ع) است. در روایات متعددی از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) از کتابی به نام جامعه، یا صحیفه علی(ع) خبر داده شده است که به املای رسول خدا(ص) و نگارش امیرالمؤمنین(ع) بوده است. در روایتی از محمد بن مسلم از امام باقر(ع) نقل شده است که «نزد ما صحیفهای از کتابهای علی(ع) است که طول آن هفتاد ذراع است که ما از محتوای آن پیروی میکنیم و از آن تجاوز نمیکنیم». تعبیر «صحیفهای از کتابهای علی(ع)» نشان میدهد که از امیرالمؤمنین(ع)، تنها این صحیفه به جای نمانده است، بلکه کتابهای دیگری نیز از آن حضرت نزد ائمه(ع) بوده است. محتوای این نوشته چنان که روایات دیگری از آن حضرت نیز نشان میدهد، احکام حلال و حرام بوده است.
ابوبصیر از امام صادق(ع) پرسید: «شیعیان شما نقل میکنند که رسول خدا(ص) به علی(ع) هزار باب علم را آموخت که از هر باب هزار باب دیگر باز میشد». آن حضرت این نقل را تأیید کرد. ابوبصیر گفت: «به خدا قسم این همان علم (ویژه) است». در این هنگام امام(ع) سر به زیر انداختند و لحظاتی به زمین خیره شده و با چوبی زمین را خراشیدند. سپس فرمودند: «این علم است؛ اما آن علم (ویژه) نیست». سپس فرمود: «ای ابامحمد! نزد ما جامعه است و آنان چه میدانند که جامعه چیست؟» ابوبصیر مشتاقانه درباره حقیقت جامعه پرسید. امام فرمود: «صحیفهای است که طولش هفتاد ذراع به ذراع رسول خدا(ص) و املای ایشان با خطا علی(ع) است که از دهان پیامبر(ص) خارج و با دست راست علی(ع) نوشته شده است. در آن تمام حلال و حرام و هر چیزی که مردم به آن نیازمندند حتی دیه خراش آمده است». امام صادق(ع) در ادامه پس از اجازه گرفتن از ابوبصیر بدن او را با دست اندکی فشردند و فرمودند: «حتی دیه این (کار در کتاب جامعه بیان شده است)».
روایات یاد شده دلالت بر آن دارند که «جامعه» یا «کتاب علی(ع)» کتابی است با املای رسول خدا(ص) و نگارش و خط امیرالمؤمنین(ع) که تمام احکام در آن آمده است و ائمه(ع) با داشتن آن به چیز دیگری در این موضوع نیاز ندارند. تأکید بر این که حتی دیه یک خراش در آن آمده، نشان از کامل بودن این مجموعه است.
در روایتی از امام کاظم(ع) این سؤال پرسیده شده است که آیا ممکن است از امام سؤالی درباره حلال و حرام شود که پاسخ آن را نداند؟ آن حضرت پاسخ دادند: «خیر، ولی گاهی جواب نزد او است، ولی (به خاطر رعایت مصلحتی) بیان نمیکند».
در برخی روایات راه شناخت حجت و امام واقعی از مدعیان دروغین، سؤال از حلال و حرام معرفی شده است. در ادامه این روایت آمده است که شناخت حلال و حرام، همراه داشتن سلاح رسول خدا(ص) و وصیت آشکار امام قبلی در کسی جز امام و حجت راستین جمع نمیشود.
روایات فقهی ائمه(ع) بهترین شاهد بر جایگاه ممتاز علمی آنان در مباحث فقهی است که البته با توجه به شرایط سخت سیاسی و فرهنگی دوره سایر ائمه(ع)، این مباحث در دوره امام باقر و امام صادق(ع) گسترش بیشتری یافت.
علم اخلاق
علم اخلاق یکی دیگر از شاخههای علوم دینی است که سیره و روایات ائمه(ع) به خوبی دلالت بر آن دارند که ائمه(ع) پیشوایان مردم در این حوزه نیز بودهاند. سخنان امیرالمؤمنین(ع) در مباحث اخلاقی در نهج البلاغه، صحیفه مبارکه امام سجاد(ع) و حجم انبوه روایات اخلاقی سایر ائمه(ع) به خوبی بر مرجعیت دینی آنان در این شاخه علمی نیز اشاره دارد.
علم قضاوت
دانش قضاوت، بر دانستن احکام فقهی و حکمت و درایت قاضی مبتنی است. با توجه به مباحث گذشته، مجموعه این شرایط در بالاترین درجه آن، نزد ائمه(ع) وجود داشته است. روایات مباحث گذشته، مرجعیت فقهی بیبدیل ائمه(ع) و فصل الخطاب بودن سخنان آنان را اثبات میکند. روایاتی نیز نشان میدهند که ائمه(ع) سرچشمه حکمت و تدبیرند. سخنان و سیره ایشان نیز همین مطلب را تأیید میکند. بنابراین آنان علم کامل و جامع به قضاوت بین افراد داشتهاند.
در روایتی آمده است که وقتی رسول خدا(ص) خواست امیرالمؤمنین(ع) را به یمن بفرستد، آن حضرت به پیامبر عرض کرد: «یا رسول الله! مرا برای قضاوت میفرستی، در حالی که من جوانم و علم کامل به قضاوت ندارم. فرمود: به من نزدیک شو. (امیرالمؤمنین(ع)) به ایشان نزدیک شد. پس (رسول خدا(ص)) با دستش بر سینه او زد و فرمود: «خدایا! قلبش را هدایت کن و سخنش را استوار ساز!». امیرالمؤمنین فرمود: «پس از آن هیچگاه در قضاوت بین دو نفر شک نکردم». در روایتی نبوی آمده است که «أقضاکم علی»، داناترین شما به قضاوت، علی ((ع)) است. روایات یاد شده درباره «جامعه» یا همان «کتاب علی» نیز نشان میدهد که تمام احکام در این کتاب آمده است. در برخی از این روایات تأکید شده است که اگر ائمه(ع) به حکومت برسند، بر اساس این کتاب قضاوت خواهند کرد و از احکام آن تجاوز نخواهند کرد.
در روایتی آمده است که از امام حسین(ع) سؤال شد که شما چگونه حکم میکنید؟ فرمود: «مانند آل داود حکم میکنیم و اگر چیزی را ندانیم، روح القدس (حکم آن را) برای ما میآورد». جمله آخر، صراحت در این مطلب دارد که روح القدس علومی را به آنان عرضه میدارد. به نظر میرسد، مقصود از این علوم، آگاهیهای مربوط به تشخیص موضوعات باشد؛ زیرا خود احکام ـ چنان که در روایات مربوط به کتاب جامعه بیان شد ـ از طریق رسول خدا(ص) در اختیار آنان قرار گرفته بود. مشابه این مطلب از امام سجاد(ع) نیز نقل شده است. در این روایت آمده است که از امام سجاد(ع) سؤال شد: «شما چگونه قضاوت میکنید؟» حضرت فرمود: «حُکمِ آلِ دَاوُدَ فَإِنْ أَعْیانَا شَیءٌ تَلَقَّانَا بِهِ رُوحُ الْقُدُسِ»؛ همانند آل داود حکم میکنیم؛ اگر چیزی بر ما دشوار شد، روح القدس (حکم آن را) برای ما میآورد.
علوم پیامبران گذشته
در روایات متعددی این مضمون نقل شده است که علوم تمام پیامبران به پیامبر اکرم(ص) منتقل شده و این علوم از آن حضرت به امیرالمؤمنین و سپس نسل به نسل به امامان پس از ایشان منتقل شده است. محدوده یقینی این علوم، علوم دینی پیامبران گذشته است. وظیفه اصلی پیامبران چنین اقتضایی دارد، هر چند ممکن است دانشهای بشری نیز در ضمن آن باشد.
جستارهای وابسته
جستارهای مصداقی
- علم دینی امام؛
- علم دینی پیامبر؛
- علم دینی پیامبر خاتم؛
- علم دینی ولی؛
- علم دینی وصی؛
- علم دینی اهل بیت(ع)؛
- علم دینی فاطمه زهرا(س).
منابع
پانویس
- ↑ «تا آنچه را در آن اختلاف ورزیدند برای آنها روشن گردانی»؛ سوره نحل، آیه۶۴.