امام در فقه سیاسی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۶: خط ۱۶:
#[[برتری]] در [[فضایل]] [[نفسانی]] از همه انسان‌های زمان؛
#[[برتری]] در [[فضایل]] [[نفسانی]] از همه انسان‌های زمان؛
#برخورداری از [[علم]] در همه مسائل مورد نیاز [[مردم]] در [[امور معاش]] و [[معاد]]<ref>سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱، ص۲۷۴-۲۷۵.</ref><ref>[[عبدالله نظرزاده|نظرزاده، عبدالله]]، [[فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم]]، ص:۱۲۰.</ref>.
#برخورداری از [[علم]] در همه مسائل مورد نیاز [[مردم]] در [[امور معاش]] و [[معاد]]<ref>سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱، ص۲۷۴-۲۷۵.</ref><ref>[[عبدالله نظرزاده|نظرزاده، عبدالله]]، [[فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم]]، ص:۱۲۰.</ref>.
==[[ائمه]]==
ائمه جمع [[امام]] و امام در اطلاقات [[فقها]] در دو مفهوم [[عام و خاص]] به کار رفته است.
'''مفهوم عام''': امام در مفهوم عام، عبارت است از [[حاکم]] و ولی [[مسلمانان]]، [[امام جماعت]] و [[امام جمعه]]؛
'''مفهوم خاص:''' امام در مفهوم خاص نزد [[امامیه]] بر [[دوازده]] نفس [[مقدس]] و [[پاک]] اطلاق می‌شود که از جانب [[خداوند متعال]] دارای [[منصب]] والای [[امامت]] و ولایت‌اند.
امام به این معنا، دارای [[ولایت]] مطلق و [[معصوم]] از [[گناه]] و هرگونه [[لغزش]]، [[اشتباه]] و [[فراموشی]] است و نیز [[حجت خدا]] بر [[خلق]] و [[خلیفه]] او در [[زمین]] است<ref>{{متن قرآن|يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا يَوْمَ الْحِسَابِ}} «ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کرده‌ایم پس میان مردم به درستی داوری کن و از هوا و هوس پیروی مکن که تو را از راه خداوند گمراه کند؛ به راستی آن کسان که از راه خداوند گمراه گردند، چون روز حساب را فراموش کرده‌اند، عذابی سخت خواهند داشت» سوره ص، آیه ۲۶.</ref>.
امام به مفهوم نخست یا به صورت اضافه به کار می‌رود - مانند امام جماعت و امام مسلمانان - و یا با قرینه، و چنانچه بدون اضافه و قرینه به کار رود، مراد، معنای خاص آن می‌باشد و از آن به «امام [[عادل]]» یا «[[امام عدل]]» و یا «[[امام المسلمین]]» نیز تعبیر شده است<ref>النهایة، ج۴۰، ص۱۳۰.</ref>.
از این عنوان در باب‌های بسیاری همچون [[طهارت]]، [[صلات]]، [[زکات]]، [[خمس]]، [[انفال]]، [[حج]]، [[جهاد]]، [[امر به معروف و نهی از منکر]]، [[نکاح]]، اطعمه و اشربه، [[احیای موات]]، [[ارث]]، [[قضا]]، حدود، [[قصاص]] ودیات، از جهات مختلف سخن رفته است.
[[احکام]] صادره از ائمه{{عم}} خواه مفاد قول آنان باشد یا مستفاد از فعل یا تقریر ایشان، به [[ضرورت]] [[مذهب شیعه]] و اتفاق همه فقها [[حجت]] است<ref>جامع احادیث الشیعه، ج۱، ص۱۷۹-۲۶۸.</ref>.
[[اعتقاد به امامت]] و [[ولایت ائمه]]{{عم}} و [[شناخت امام زمان]]{{ع}} و نیز [[پیروی]] از ایشان و [[اطاعت]] از دستورهایشان و [[برائت]] از دشمنانشان بر همه [[مکلفان]] [[واجب]] است<ref>الهدایه، ص۴۰-۲۵.</ref> از شرایط [[مرجع تقلید]]، [[امام جماعت]] و نیز [[صحت]] [[عبادت]] و غیر آن، [[اعتقاد به امامت]] [[امامان]]{{عم}} است [[دوست داشتن]] [[ائمه]]{{عم}} و نیز دوستانشان واجب و رکن [[ایمان]] است<ref>مجمع الفایدة، ج۷، ص۵۲۷.</ref>.
[[دشمنی]] و [[کینه]] نسبت به ائمه{{عم}} که از آن به «[[نصب]]» تعبیر شده، [[حرام]] بلکه موجب [[کفر]] و [[نجاست]] فرد [[ناصبی]] است<ref>مفتاح الکرامه، ج۱، ص۲۴۸.</ref>.
[[ادعای الوهیت]] و خدایی ائمه{{عم}} و یا [[اعتقاد]] به [[استقلال]] یا شراکت آنان با [[خداوند]] در [[آفریدن]] و [[روزی دادن]]، حرام، بلکه موجب کفر است<ref>جواهر الکلام، ج۶، ص۵۰؛ جواهر الکلام، ج۴۱، ص۴۴۲.</ref>.
[[پذیرفتن]] سخن امامان{{عم}} در آنچه خبر می‌دهند بدون [[بینه]] واجب است و [[سوگند]] دادن آنان نیز جایز نیست<ref>الدروس الشرعیه، ج۲، ص۹۰.</ref>.
ائمه{{عم}} همانند [[پیامبر]]{{صل}} دارای [[ولایت مطلقه]] و [[ولایت]] بر [[نفوس]]، [[اموال]] و سایر [[شؤون]] شخصی افراد هستند.
بخشی از [[مسئولیت‌ها]] و [[احکام]] به عنوان امامان{{عم}} مطرح شده که به طور [[اجمال]] برای فقهای واجد شرایط در [[زمان غیبت]] نیز ثابت است، این شؤون عبارتند از:
#'''[[اقامه نماز]] [[جمعه]]، عیدین و میت''': [[وجوب]] عینی [[نماز جمعه]]<ref>جواهر الکلام، ج۱۱، ص۱۵۱.</ref> و [[نماز عید]] [[فطر]] و قربان<ref>جواهر الکلام، ج۱۱، ص۳۳۳.</ref> مشروط به [[حضور امام]] است<ref>المراسم العلویه، ص۷۷.</ref>. [[امام]] در صورت حضور بر سر جنازه، در اقامه نماز بر میت از همه اولی است<ref>جواهر الکلام، ج۱۲، ص۲۱.</ref>؛
#'''[[گرفتن زکات]]''': در [[زمان]] [[حکومت امام]] توزیع [[زکات]] میان مستحقان توسط مالک بدون [[اذن امام]] بنابر قول تعدادی از [[فقها]] جائز نیست<ref>جواهر الکلام، ج۱۵، ص۴۱۶.</ref>. اگر امام زکات [[مال]] کسی را بخواهد، پرداخت آن واجب است<ref>جواهر الکلام، ج۱۵، ص۴۲۱.</ref>. بر امام واجب است هر سال افرادی را برای گرفتن و [[گردآوری زکات]] به [[بلاد اسلامی]] گسیل کند، البته در صورتی که تحصیل زکات متوقف بر آن باشد. برای این افراد نیز پخش زکات بین مستحقان بدون اذن امام جایز نیست؛
#'''[[خمس]] و [[انفال]]''': به قول مشهور، خمس به شش سهم تقسیم می‌شود سه سهم آن بعد از [[پیامبر]]{{صل}} از آن [[امام]]{{ع}} است که از آن به [[سهم امام]] تعبیر می‌شود و [[تصرف]] در آن بدون [[اذن امام]] جایز نیست. در [[زمان حضور امام]]، پرداخت تمامی خمس به وی [[واجب]] است اما در [[زمان غیبت]] در چگونگی آن دیدگاه‌ها متفاوت است<ref>جواهر الکلام، ج۱۵، ص۴۲۴.</ref>. انفال [[ملک]] [[رسول خدا]]{{صل}} و پس از ایشان [[ملک امام]]{{ع}} است که هرگونه [[مصلحت]] دانست در آن تصرف می‌کند و تصرف دیگران در آن بدون اذن امام جایز نیست<ref>جواهر الکلام، ج۱۶، ص۱۰۹.</ref>؛
#'''[[جهاد]]''': [[مشروعیت]] [[جهاد ابتدایی]] و نیز [[وجوب]] آن مشروط به [[وجود امام]] یا کسی است که امام او را بر امر جهاد گمارده است<ref>جواهر الکلام، ج۱۶، ص۱۳۴.</ref> [[جهاد با باغیان]] در صورت فراخوانی امام واجب است<ref>جواهر الکلام، ج۲۱، ص۱۱.</ref> در صورتی که جهاد با اذن امام باشد، خمس غنائمی که به دست [[مجاهدان]] [[اسلام]] می‌افتد، باید پرداخت شود و چنانچه بدون [[اذن]] باشد همه آنها جزو انفال به شمار می‌رود و ملک امام است<ref>شرائع الاسلام، ج۱، ص۲۵۷.</ref>؛
#'''[[قضا]] و [[اقامه حدود]]''': [[قضاوت]] مستلزم تصرف در [[جان]] [[مال]] و آبروی افراد است از این جهات نوعی [[ولایت]] به شمار می‌رود این ولایت برای پیامبر{{صل}} و امام{{ع}} ثابت است و [[تصدی]] [[منصب قضاوت]] برای دیگران جز با [[نصب خاص]] یا عام از سوی ایشان جایز نیست<ref>جواهر الکلام، ج۱۶، ص۵.</ref> اقامه حدود و [[تعزیر]] تنها در صلاحیت امام یا [[منصوب]] از جانب او است<ref>جواهر الکلام، ج۴۰، ص۲۳.</ref>؛
#'''[[اقطاع]]''': از دیگر [[شؤون امام]]، جواز اقطاع است به هر نحوی که [[صلاح]] بداند. اقطاع هم به معنای جدا کردن بخشی از [[اموال دولت]] و اختصاص دادن به کسی است؛
#'''[[ارث]]''': اگر کسی بمیرد و وارثی نداشته باشد [[اموال]] او از آن امام خواهد بود<ref>جواهر الکلام، ج۲۱، ص۳۸۶.</ref>؛
#'''[[قصاص]] ودیه''': کسی که کشته شود و ولی دم نداشته باشد، امام ولی دم او و [[اختیار]] [[قصاص]] [[قاتل]] یا گرفتن دیه از وی به دست او است<ref>فرهنگ فقه، ج۱، ص۸۹-۸۳.</ref>.<ref>فقه سیاسی، ج۲، ص۳۳۳-۳۱۷.</ref>.<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۱ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی]]، ص ۶۴.</ref>
== جستارهای وابسته ==


==منابع==
==منابع==
خط ۲۴: خط ۵۶:


==پانویس==
==پانویس==
{{پانویس}}
{{پانویس}}



نسخهٔ ‏۲۱ نوامبر ۲۰۲۱، ساعت ۰۸:۱۶


اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث امام است. "امام" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل اقتداء (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

  1. انتصاب از جانب خداوند؛
  2. برخورداری از عصمت؛
  3. خالی‌ نبودن زمین از امام در هر عصری؛
  4. مؤید به تائیدات الهی؛
  5. علم به اعمال بندگان؛
  6. برتری در فضایل نفسانی از همه انسان‌های زمان؛
  7. برخورداری از علم در همه مسائل مورد نیاز مردم در امور معاش و معاد[۶][۷].

ائمه

ائمه جمع امام و امام در اطلاقات فقها در دو مفهوم عام و خاص به کار رفته است.

مفهوم عام: امام در مفهوم عام، عبارت است از حاکم و ولی مسلمانان، امام جماعت و امام جمعه؛

مفهوم خاص: امام در مفهوم خاص نزد امامیه بر دوازده نفس مقدس و پاک اطلاق می‌شود که از جانب خداوند متعال دارای منصب والای امامت و ولایت‌اند.

امام به این معنا، دارای ولایت مطلق و معصوم از گناه و هرگونه لغزش، اشتباه و فراموشی است و نیز حجت خدا بر خلق و خلیفه او در زمین است[۸].

امام به مفهوم نخست یا به صورت اضافه به کار می‌رود - مانند امام جماعت و امام مسلمانان - و یا با قرینه، و چنانچه بدون اضافه و قرینه به کار رود، مراد، معنای خاص آن می‌باشد و از آن به «امام عادل» یا «امام عدل» و یا «امام المسلمین» نیز تعبیر شده است[۹]. از این عنوان در باب‌های بسیاری همچون طهارت، صلات، زکات، خمس، انفال، حج، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر، نکاح، اطعمه و اشربه، احیای موات، ارث، قضا، حدود، قصاص ودیات، از جهات مختلف سخن رفته است.

احکام صادره از ائمه(ع) خواه مفاد قول آنان باشد یا مستفاد از فعل یا تقریر ایشان، به ضرورت مذهب شیعه و اتفاق همه فقها حجت است[۱۰]. اعتقاد به امامت و ولایت ائمه(ع) و شناخت امام زمان(ع) و نیز پیروی از ایشان و اطاعت از دستورهایشان و برائت از دشمنانشان بر همه مکلفان واجب است[۱۱] از شرایط مرجع تقلید، امام جماعت و نیز صحت عبادت و غیر آن، اعتقاد به امامت امامان(ع) است دوست داشتن ائمه(ع) و نیز دوستانشان واجب و رکن ایمان است[۱۲].

دشمنی و کینه نسبت به ائمه(ع) که از آن به «نصب» تعبیر شده، حرام بلکه موجب کفر و نجاست فرد ناصبی است[۱۳]. ادعای الوهیت و خدایی ائمه(ع) و یا اعتقاد به استقلال یا شراکت آنان با خداوند در آفریدن و روزی دادن، حرام، بلکه موجب کفر است[۱۴]. پذیرفتن سخن امامان(ع) در آنچه خبر می‌دهند بدون بینه واجب است و سوگند دادن آنان نیز جایز نیست[۱۵]. ائمه(ع) همانند پیامبر(ص) دارای ولایت مطلقه و ولایت بر نفوس، اموال و سایر شؤون شخصی افراد هستند.

بخشی از مسئولیت‌ها و احکام به عنوان امامان(ع) مطرح شده که به طور اجمال برای فقهای واجد شرایط در زمان غیبت نیز ثابت است، این شؤون عبارتند از:

  1. اقامه نماز جمعه، عیدین و میت: وجوب عینی نماز جمعه[۱۶] و نماز عید فطر و قربان[۱۷] مشروط به حضور امام است[۱۸]. امام در صورت حضور بر سر جنازه، در اقامه نماز بر میت از همه اولی است[۱۹]؛
  2. گرفتن زکات: در زمان حکومت امام توزیع زکات میان مستحقان توسط مالک بدون اذن امام بنابر قول تعدادی از فقها جائز نیست[۲۰]. اگر امام زکات مال کسی را بخواهد، پرداخت آن واجب است[۲۱]. بر امام واجب است هر سال افرادی را برای گرفتن و گردآوری زکات به بلاد اسلامی گسیل کند، البته در صورتی که تحصیل زکات متوقف بر آن باشد. برای این افراد نیز پخش زکات بین مستحقان بدون اذن امام جایز نیست؛
  3. خمس و انفال: به قول مشهور، خمس به شش سهم تقسیم می‌شود سه سهم آن بعد از پیامبر(ص) از آن امام(ع) است که از آن به سهم امام تعبیر می‌شود و تصرف در آن بدون اذن امام جایز نیست. در زمان حضور امام، پرداخت تمامی خمس به وی واجب است اما در زمان غیبت در چگونگی آن دیدگاه‌ها متفاوت است[۲۲]. انفال ملک رسول خدا(ص) و پس از ایشان ملک امام(ع) است که هرگونه مصلحت دانست در آن تصرف می‌کند و تصرف دیگران در آن بدون اذن امام جایز نیست[۲۳]؛
  4. جهاد: مشروعیت جهاد ابتدایی و نیز وجوب آن مشروط به وجود امام یا کسی است که امام او را بر امر جهاد گمارده است[۲۴] جهاد با باغیان در صورت فراخوانی امام واجب است[۲۵] در صورتی که جهاد با اذن امام باشد، خمس غنائمی که به دست مجاهدان اسلام می‌افتد، باید پرداخت شود و چنانچه بدون اذن باشد همه آنها جزو انفال به شمار می‌رود و ملک امام است[۲۶]؛
  5. قضا و اقامه حدود: قضاوت مستلزم تصرف در جان مال و آبروی افراد است از این جهات نوعی ولایت به شمار می‌رود این ولایت برای پیامبر(ص) و امام(ع) ثابت است و تصدی منصب قضاوت برای دیگران جز با نصب خاص یا عام از سوی ایشان جایز نیست[۲۷] اقامه حدود و تعزیر تنها در صلاحیت امام یا منصوب از جانب او است[۲۸]؛
  6. اقطاع: از دیگر شؤون امام، جواز اقطاع است به هر نحوی که صلاح بداند. اقطاع هم به معنای جدا کردن بخشی از اموال دولت و اختصاص دادن به کسی است؛
  7. ارث: اگر کسی بمیرد و وارثی نداشته باشد اموال او از آن امام خواهد بود[۲۹]؛
  8. قصاص ودیه: کسی که کشته شود و ولی دم نداشته باشد، امام ولی دم او و اختیار قصاص قاتل یا گرفتن دیه از وی به دست او است[۳۰].[۳۱].[۳۲]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. حسین راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۸۷.
  2. بهاءالدین خرمشاهی، قرآن کریم، ترجمه، توضیحات و واژه‌نامه، ص۷۱۷.
  3. خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج۸، ص۴۲۹.
  4. ابن‌منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۲۴.
  5. «من تو را پیشوای مردم می‌گمارم» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  6. سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱، ص۲۷۴-۲۷۵.
  7. نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص:۱۲۰.
  8. ﴿يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا يَوْمَ الْحِسَابِ «ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کرده‌ایم پس میان مردم به درستی داوری کن و از هوا و هوس پیروی مکن که تو را از راه خداوند گمراه کند؛ به راستی آن کسان که از راه خداوند گمراه گردند، چون روز حساب را فراموش کرده‌اند، عذابی سخت خواهند داشت» سوره ص، آیه ۲۶.
  9. النهایة، ج۴۰، ص۱۳۰.
  10. جامع احادیث الشیعه، ج۱، ص۱۷۹-۲۶۸.
  11. الهدایه، ص۴۰-۲۵.
  12. مجمع الفایدة، ج۷، ص۵۲۷.
  13. مفتاح الکرامه، ج۱، ص۲۴۸.
  14. جواهر الکلام، ج۶، ص۵۰؛ جواهر الکلام، ج۴۱، ص۴۴۲.
  15. الدروس الشرعیه، ج۲، ص۹۰.
  16. جواهر الکلام، ج۱۱، ص۱۵۱.
  17. جواهر الکلام، ج۱۱، ص۳۳۳.
  18. المراسم العلویه، ص۷۷.
  19. جواهر الکلام، ج۱۲، ص۲۱.
  20. جواهر الکلام، ج۱۵، ص۴۱۶.
  21. جواهر الکلام، ج۱۵، ص۴۲۱.
  22. جواهر الکلام، ج۱۵، ص۴۲۴.
  23. جواهر الکلام، ج۱۶، ص۱۰۹.
  24. جواهر الکلام، ج۱۶، ص۱۳۴.
  25. جواهر الکلام، ج۲۱، ص۱۱.
  26. شرائع الاسلام، ج۱، ص۲۵۷.
  27. جواهر الکلام، ج۱۶، ص۵.
  28. جواهر الکلام، ج۴۰، ص۲۳.
  29. جواهر الکلام، ج۲۱، ص۳۸۶.
  30. فرهنگ فقه، ج۱، ص۸۹-۸۳.
  31. فقه سیاسی، ج۲، ص۳۳۳-۳۱۷.
  32. عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی، ص ۶۴.