بدیل بن ورقاء خزاعی در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{امامت}}
{{امامت}}
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث '''[[بدیل بن ورقاء خزاعی]]''' است. "'''[[بدیل بن ورقاء خزاعی]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث '''[[بدیل بن ورقاء خزاعی]]''' است. "'''[[بدیل بن ورقاء خزاعی]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[بدیل بن ورقاء خزاعی در رجال و تراجم]] - [[بدیل بن ورقاء خزاعی در تاریخ اسلامی]]</div>
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[بدیل بن ورقاء خزاعی در قرآن]] - [[بدیل بن ورقاء خزاعی در تاریخ اسلامی]]</div>


==مقدمه==
==مقدمه==
خط ۱۰: خط ۱۰:
درباره [[زمان]] [[اسلام آوردن]] بدیل اختلاف است. [[ابونعیم]]<ref>ابونعیم، ج۱، ص۴۲۱.</ref> بدون اشاره به زمانی مشخص، با عبارت {{عربی|"تقدم اسلامه"}} به زود اسلام آوردن او اشاره می‌کند. برخی منابع، اسلام آوردن او را پیش از [[فتح]] دانسته‌اند<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۴۰۸.</ref> در حالی که منابع دیگر، با تردید و با فعل {{عربی"قيل"}}، اسلام آوردن او را پیش از [[فتح مکه]] نقل کرده‌اند<ref>ر.ک: ابن عبدالبر، ج۱، ص۲۳۵.</ref>. شماری از منابع، به اسلام آوردن وی هنگام فتح مکه یا پس از آن اشاره کرده، او را از بزرگانی دانسته‌اند<ref>ابن عبدالبر، ج۱، ص۲۳۵؛ ابن اثیر، ج۱، ص۳۶۰.</ref> که در فتح مکه اسلام آوردند. [[ابن حجر]]<ref>تهذیب، ج۵، ص۱۳۶.</ref> به نقل از [[ابن عبدالبر]]، اسلام آوردن وی را پیش از فتح مکه ذکر کرده است؛ در حالی که در [[الاستیعاب (کتاب)|الاستیعاب]] موجود، نظر ابن عبدالبر با [[قاطعیت]] مطرح نشده است. برخی گفته‌اند بدیل هنگام [[صلح حدیبیه]] [[مسلمان]] بود، اما [[ایمان]] خود را پنهان می‌داشت<ref>عظیم آبادی، ج۷، ص۲۸۹.</ref>.
درباره [[زمان]] [[اسلام آوردن]] بدیل اختلاف است. [[ابونعیم]]<ref>ابونعیم، ج۱، ص۴۲۱.</ref> بدون اشاره به زمانی مشخص، با عبارت {{عربی|"تقدم اسلامه"}} به زود اسلام آوردن او اشاره می‌کند. برخی منابع، اسلام آوردن او را پیش از [[فتح]] دانسته‌اند<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۴۰۸.</ref> در حالی که منابع دیگر، با تردید و با فعل {{عربی"قيل"}}، اسلام آوردن او را پیش از [[فتح مکه]] نقل کرده‌اند<ref>ر.ک: ابن عبدالبر، ج۱، ص۲۳۵.</ref>. شماری از منابع، به اسلام آوردن وی هنگام فتح مکه یا پس از آن اشاره کرده، او را از بزرگانی دانسته‌اند<ref>ابن عبدالبر، ج۱، ص۲۳۵؛ ابن اثیر، ج۱، ص۳۶۰.</ref> که در فتح مکه اسلام آوردند. [[ابن حجر]]<ref>تهذیب، ج۵، ص۱۳۶.</ref> به نقل از [[ابن عبدالبر]]، اسلام آوردن وی را پیش از فتح مکه ذکر کرده است؛ در حالی که در [[الاستیعاب (کتاب)|الاستیعاب]] موجود، نظر ابن عبدالبر با [[قاطعیت]] مطرح نشده است. برخی گفته‌اند بدیل هنگام [[صلح حدیبیه]] [[مسلمان]] بود، اما [[ایمان]] خود را پنهان می‌داشت<ref>عظیم آبادی، ج۷، ص۲۸۹.</ref>.


در [[زمان]] [[ریاست]] وی بود که [[خزاعه]] در جریان [[معاهده]] [[حدیبیه]]، داخل حِلف [[رسول خدا]]{{صل}} شد و بعدها هم پیوندش را با [[بنی هاشم]] [[حفظ]] کرد. بدیل همراه پسرش، [[عبدالله بن بدیل ورقاء خزاعی]]، در غزوه‌های حنین، [[طائف]] و [[تبوک]] شرکت داشت<ref>ابن عبدالبر، ج۱، ص۲۳۵؛ ابن اثیر، ج۱، ص۳۶۰.</ref> و در مقاطعی از [[تاریخ اسلام]] نقش مؤثری از خود نشان داد. او پیش از [[صلح حدیبیه]]، همراه عده‌ای از یارانش با رسول خدا{{صل}} [[دیدار]] کرد و با اشاره به [[آمادگی]] [[قریش]] برای مقابله با [[مسلمانان]]، آن [[حضرت]] را از درگیری با [[قریش]] برحذر داشت<ref>واقدی، ج۲، ص۵۸۱.</ref> و اعلام کرد [[خزاعیان]] همواره [[دوست]] دارند رسول خدا{{صل}} [[پیروز]] شود<ref>واقدی، ج۲، ص۵۸۱.</ref>. همچنین هنگامی که رسول خدا{{صل}} در منطقه حدیبیه مستقر شد، بدیل و گروهی از سواران خزاعه نزد آن حضرت آمدند و با تشریح آمادگی قریش با سازوبرگ نظامی مجهز، از آن حضرت خواستند با قریش وارد [[جنگ]] نشود. آن حضرت فرمود: «ما برای جنگ نیامده‌ایم، بلکه برای [[طواف]] [[خانه کعبه]] آمده‌ایم و هر کس مانع ما شود، با او میجنگیم و اگر قریش که از جنگ خسته شده‌اند از ما مهلت بخواهند، ما به آنان مهلت میدهیم تا در [[امان]] باشند و [[مردم]] را به خود وامی گذاریم. اگر [[آیین]] من بین مردم پا گرفت، قریش مختارند یا مانند مردم ایمان آورند یا بجنگند، اما من تا [[جان]] در [[بدن]] دارم، برای تحقق کار خود تلاش خواهم کرد». بدیل با شنیدن سخنان آن حضرت، نزد قریش بازگشت و قریش را از [[تصمیم]] رسول خدا{{صل}} [[آگاه]] ساخت. وی پس از [[گفتگو]] با [[قریشیان]]، زمینه را برای رفت و آمد [[نمایندگان]] قریش و مسلمانان فراهم کرد<ref>واقدی، ج۲، ص۵۹۳ و ۵۹۴؛ ابن ابی شیبه، ج۸، ص۵۱۳؛ عبدالرزاق صنعانی، ج۵، ص۳۳۳ و ۳۳۴؛ بیهقی، ج۹، ص۲۱۹.</ref>. بر پایه گزارش [[ابن عساکر]]<ref>ابن عساکر، ج۳۹، ص۷۷.</ref> «بدیل» از سوی قریش [[مأمور]] شد از [[سپاه مسلمانان]] اطلاعاتی برای [[قریش]] بیاورد. هنگامی که [[بدیل]] و برخی [[خزاعیان]] برگشتند و قریش را از قصد [[رسول خدا]]{{صل}} که همان [[زیارت]] [[خانه خدا]] بود، [[آگاه]] ساختند، [[قریش]] آنان را متهم کردند و پاسخ [[ناشایست]] دادند<ref>ابن هشام، ج۳، ص۳۲۵.</ref>. به گفته واقدی<ref>واقدی، ج۲، ص۷۴۹ و ۷۵۰.</ref>، رسول خدا{{صل}} در [[جمادی]] الآخر سال هشتم، برای قبیلة [[خزاعه]] نامه‌ای نوشت و در آن، [[بدیل بن ورقاء]] و سر را مورد خطاب قرار داد و ضمن [[تکریم]] خزاعه، [[حمایت]] خویش را از آنان اعلام فرمود<ref>نیز ر.ک: ابن ابی عاصم، ج۴، ص۳۱۴؛ طبرانی، ج۲، ص۳۰.</ref>. بدیل این [[نامه]] را به پسرش، [[سلمه]] داد و سفارش کرد از آن نگهداری کنند و گفت: تا این نامه در میان شماست، [[خیر]] در میان شماست<ref>ر.ک: ابن ابی عاصم، ج۴، ص۳۱۳.</ref>. گفته‌اند این نامه به خط [[امام علی]]{{ع}} نوشته شده بود<ref>ابونعیم، ج۱، ص۴۲۳.</ref>. پیش از [[فتح مکه]]، پس از آنکه [[بنی بکر]] (هم [[پیمان]] قریش) به خزاعه (هم پیمان رسول خدا{{صل}}) [[شبیخون]] زدند، بدیل بن ورقاء همراه شماری از خزاعیان به [[مدینه]] آمدند و [[پیمان شکنی]] قریش را به [[آگاهی]] رسول خدا{{صل}} رساندند. از سوی دیگر، [[ابوسفیان]] از سوی قریش [[مأمور]] شده بود به مدینه برود، [[پیمان]] پیشین را با رسول خدا{{صل}} تقویت و [[تجدید]] کند. بدیل در راه بازگشت از مدینه، در عسفان به ابوسفیان برخورد کرد و چون ابوسفیان از او پرسید آیا به مدینه رفته است، بدیل [[کتمان]] کرد، ولی ابوسفیان از مدفوع شتر بدیل که هسته خرمای مدینه در آن بود، دریافت که او به مدینه رفته است<ref>ابن هشام، ج۴، ص۳۷ و ۳۸؛ طبری، تاریخ، ج۳، ص۴۵ و ۴۶.</ref>. پس از این [[هجوم]] بنی بکر به خزاعه، خزاعیان آمدند و در [[مکه]] در [[خانه]] بدیل [[اجتماع]] کردند<ref>واقدی، ج۲، ص۷۸۴.</ref>. پیش از فتح مکه، بدیل از طرف رسول خدا{{صل}} مأمور شد به [[قبیله]] بنی کعب (از خزاعه) برود و به آنان دستور دهد [[ماه رمضان]] در [[مدینه]] حاضر باشند<ref>واقدی، ج۲، ص۸۰۰.</ref> و آنان را برای [[نبرد]] با [[اهل مکه]] فراخواند<ref>ابن عبدالبر، ج۱، ص۲۳۶؛ ابن اثیر، ج۱، ص۳۵۶.</ref>. پس از این بود که گروهی از بنی کعب از [[خزاعه]]، با [[بدیل]] و تعدادی از بنی کعب که از مدینه خارج شده بودند در قدید<ref>مکانی در نزدیکی مکه، ر.ک: یاقوت حموی، ج۴، ص۳۱۳.</ref> [[ملاقات]] کردند<ref>واقدی، ج۲، ص۸۰۰.</ref>. هنگامی که [[رسول خدا]]{{صل}} برای [[فتح مکه]] حرکت کرد و در «مر الظهران» توقف فرمود، [[قریش]] [[ابوسفیان]] را برای کسب خبر به آنجا فرستادند. ابوسفیان همراه [[حکیم بن حزام]] حرکت کرد و در بین راه به بدیل برخورد و او را نیز همراه خود برد. ابوسفیان حرکت کرد تا آنکه به [[عباس]]، [[عموی پیامبر]]، برخورد عباس، ابوسفیان، [[حکیم]] و بدیل را به [[اسلام]] [[دعوت]] کرد و آنان را تا رسیدن به حضور رسول خدا{{صل}} [[پناه]] داد. آنان همراه عباس [[خدمت]] آن [[حضرت]] رسیدند و پس از گذراندن شبی در کنار رسول خدا{{صل}} و [[گفتگو]] با آن حضرت، حکیم و بدیل اسلام آوردند<ref>واقدی، ج۲، ص۸۱۴ و ۸۱۵.</ref>. گفته‌اند هنگام فتح مکه، [[قریشیان]] به [[خانه]] بدیل و خانه [[رافع]]، [[غلام]] بدیل پناه بردند<ref>ابن عبدالبر، ج۱، ص۲۳۵.</ref>. در [[غزوه حنین]] رسول خدا{{صل}} [[اسیران]] را به [[سرپرستی]] بدیل به جعرانه فرستاد<ref>واقدی، ج۲، ص۹۲۳.</ref> و به او فرمود از اسیران و [[اموال]] نگهداری کند تا آن حضرت به آنان برسد و بدیل چنین کرد<ref>بخاری، ج۲، ص۱۴۱؛ ابن حبان، ص۶۱؛ ابونعیم، ج۱، ص۴۲۳؛ ابن عبدالبر، ج۱، ص۲۳۵.</ref>. پیش از [[نبرد تبوک]] نیز بدیل و برخی دیگر از خزاعه، از طرف رسول خدا{{صل}} [[مأموریت]] یافتند به [[قبیله]] بنی [[کعب بن عمرو]] (از خزاعه) بروند و آنان را برای نبرد آماده سازند<ref>واقدی، ج۳، ص۹۹۰؛ ابن سعد، ج۴، ص۲۲۰.</ref>. همچنین در [[حجة الوداع]]، رسول خدا{{صل}} بدیل را<ref>که صدایش بلند بود، ر.ک: طوسی، امالی، ص۳۷۶؛ نوری، ج۳، ص۷۲.</ref> مأموریت داد تا [[مردم]] را از [[روزه]] گرفتن منع کند و ندا دهد که ایام تشریق - ده تا [[دوازده]] ذی الحجه - [[روز]] [[خوردن و آشامیدن]] و یاد خداست<ref>ابن سعد، ج۴، ص۲۲۰.</ref>. در گزارشی آمده است که در [[شورش]] برضد [[عثمان]]، [[سرپرستی]] ششصد نفر از افرادی که از [[مصر]] به [[مدینه]] آمده بودند، بر عهده [[بدیل]] بود<ref>باعونی دمشقی، ج۲، ص۱۸۶.</ref>، اما با توجه به [[زمان]] درگذشت بدیل<ref>که برخی پیش از رحلت رسول خدا{{صل}} گفته‌اند.</ref> و نیز تصریح به اینکه پسر وی، ابوعمرو بن بدیل در این شورش شرکت داشته است<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۷، ص۲۳۸.</ref>، به نظر می‌رسد این خبر درست نباشد. نام او در شمار اصحابی که سه [[حدیث]] از [[رسول خدا]]{{صل}} نقل کرده‌اند آمده است<ref>ابن حزم، اسماء الصحابه، ص۲۵۲؛ ابن جوزی، ص۳۷۴.</ref>. از وی نقل کرده‌اند که گفت: دیدم رسول خدا{{صل}} [[وضو]] گرفت و روی [[کفش]] را مسح کرد<ref>ابن قانع، ج۱، ص۱۰۱.</ref>. البته این خبر از نظر [[فقهی]] مورد قبول [[فقهای شیعه]] نیست و جای بررسی و [[نقد]] فراوان دارد. برخی گفته‌اند [[شیعه]] بودن بدیل بعید نیست و [[خزاعیان]] به [[تشیع]] مشهورند<ref>امین، ج۳، ص۵۵۰.</ref>. برخی را منسوب به بدیل، بدیلی خوانده‌اند<ref>ر.ک: سمعانی، ج۱، ص۲۹۸.</ref>. بنا بر [[نقلی]]، بدیل در زمان [[فتح مکه]] ۹۷ سال داشت<ref>طوسی، امالی، ص۳۷۶؛ ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۴۰۹.</ref> و در [[مکه]] درگذشت<ref>ابن حبان، ص۶۱.</ref>. [[ابن حجر]]<ref>الاصابه، ج۱، ص۴۰۸.</ref> به نقل از ابن سکن [[[ابوعلی]]، سعید بن عثمان [[بغدادی]]، م۳۵۳ و مؤلف کتاب الحروف بالصحابه] گوید: گفته‌اند او در [[صفین]] کشته شد. اما ابن حجر<ref>الاصابه، ج۱، ص۴۰۸.</ref> آن را نادرست دانسته و گوید: کسی که در صفین در کنار [[امام علی]]{{ع}} کشته شد عبدالله پسر بدیل بود<ref>نیز ر.ک: منقری، ص۲۴۶.</ref>. با توجه به آنچه گفته‌اند وی پیش از [[رحلت رسول خدا]]{{صل}} درگذشت<ref>ذهبی، ج۱، ص۴۵.</ref>، کشته شدن او در صفین قابل قبول نیست. [[پسران]] بدیل به نام‌های [[نافع]]، عبدالله، [[عبدالرحمان]]، [[محمد]]، [[سلمه]]، عثمان، ابراهیم، [[عمرو]] یا ابوعمرو نیز در شمار صحابة رسول خدا{{صل}} بودند و در [[تاریخ اسلام]] نقش‌هایی داشته‌اند<ref>ر.ک: مدخل‌های مربوطه.</ref>. در دوره‌های بعد برخی [[نوادگان]] [[بدیل]] در نواحی [[بیهق]](سبزوار) [[سکونت]] گزیدند که آنان را به بدیلیان میشناسند<ref>ابن فندق، ص۱۳۵.</ref>. گروهی هم در [[نیشابور]] و [[ری]] بودند که از آن جمله، [[نسب]] [[مفسر]] نامی [[شیعه]]، [[ابو الفتوح رازی]] به [[بدیل بن ورقاء]] می‌رسد <ref>ابن شهر آشوب، ص۱۵.</ref>.ref>[[منصور داداش‌نژاد|داداش‌نژاد، منصور]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۲ (کتاب)|مقاله «بدیل بن کلثوم بن سالم خزاعی»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۲، ص:۲۰۷-۲۰۹.</ref>
در [[زمان]] [[ریاست]] وی بود که [[خزاعه]] در جریان [[معاهده]] [[حدیبیه]]، داخل حِلف [[رسول خدا]]{{صل}} شد و بعدها هم پیوندش را با [[بنی هاشم]] [[حفظ]] کرد. بدیل همراه پسرش، [[عبدالله بن بدیل ورقاء خزاعی]]، در غزوه‌های حنین، [[طائف]] و [[تبوک]] شرکت داشت<ref>ابن عبدالبر، ج۱، ص۲۳۵؛ ابن اثیر، ج۱، ص۳۶۰.</ref> و در مقاطعی از [[تاریخ اسلام]] نقش مؤثری از خود نشان داد. او پیش از [[صلح حدیبیه]]، همراه عده‌ای از یارانش با رسول خدا{{صل}} [[دیدار]] کرد و با اشاره به [[آمادگی]] [[قریش]] برای مقابله با [[مسلمانان]]، آن [[حضرت]] را از درگیری با [[قریش]] برحذر داشت<ref>واقدی، ج۲، ص۵۸۱.</ref> و اعلام کرد [[خزاعیان]] همواره [[دوست]] دارند رسول خدا{{صل}} [[پیروز]] شود<ref>واقدی، ج۲، ص۵۸۱.</ref>.
 
همچنین هنگامی که رسول خدا{{صل}} در منطقه حدیبیه مستقر شد، بدیل و گروهی از سواران خزاعه نزد آن حضرت آمدند و با تشریح آمادگی قریش با سازوبرگ نظامی مجهز، از آن حضرت خواستند با قریش وارد [[جنگ]] نشود. آن حضرت فرمود: «ما برای جنگ نیامده‌ایم، بلکه برای [[طواف]] [[خانه کعبه]] آمده‌ایم و هر کس مانع ما شود، با او می‌جنگیم و اگر قریش که از جنگ خسته شده‌اند از ما مهلت بخواهند، ما به آنان مهلت می‌دهیم تا در [[امان]] باشند و [[مردم]] را به خود وامی‌گذاریم. اگر [[آیین]] من بین مردم پا گرفت، قریش مختارند یا مانند مردم ایمان آورند یا بجنگند، اما من تا [[جان]] در [[بدن]] دارم، برای تحقق کار خود تلاش خواهم کرد».
 
بدیل با شنیدن سخنان آن حضرت، نزد قریش بازگشت و قریش را از [[تصمیم]] رسول خدا{{صل}} [[آگاه]] ساخت. وی پس از [[گفتگو]] با [[قریشیان]]، زمینه را برای رفت و آمد [[نمایندگان]] قریش و مسلمانان فراهم کرد<ref>واقدی، ج۲، ص۵۹۳ و ۵۹۴؛ ابن ابی شیبه، ج۸، ص۵۱۳؛ عبدالرزاق صنعانی، ج۵، ص۳۳۳ و ۳۳۴؛ بیهقی، ج۹، ص۲۱۹.</ref>. بر پایه گزارش [[ابن عساکر]]<ref>ابن عساکر، ج۳۹، ص۷۷.</ref> «بدیل» از سوی قریش [[مأمور]] شد از [[سپاه مسلمانان]] اطلاعاتی برای [[قریش]] بیاورد. هنگامی که [[بدیل]] و برخی [[خزاعیان]] برگشتند و قریش را از قصد [[رسول خدا]]{{صل}} که همان [[زیارت]] [[خانه خدا]] بود، [[آگاه]] ساختند، [[قریش]] آنان را متهم کردند و پاسخ [[ناشایست]] دادند<ref>ابن هشام، ج۳، ص۳۲۵.</ref>. به گفته [[واقدی]]<ref>واقدی، ج۲، ص۷۴۹ و ۷۵۰.</ref>، رسول خدا{{صل}} در [[جمادی]] الآخر سال هشتم، برای قبیله [[خزاعه]] نامه‌ای نوشت و در آن، [[بدیل بن ورقاء]] و بُسر را مورد خطاب قرار داد و ضمن [[تکریم]] خزاعه، [[حمایت]] خویش را از آنان اعلام فرمود<ref>نیز ر.ک: ابن ابی عاصم، ج۴، ص۳۱۴؛ طبرانی، ج۲، ص۳۰.</ref>. بدیل این [[نامه]] را به پسرش، [[سلمه بدیل بن ورقاء خزاعی|سلمه]] داد و سفارش کرد از آن نگهداری کنند و گفت: تا این نامه در میان شماست، [[خیر]] در میان شماست<ref>ر.ک: ابن ابی عاصم، ج۴، ص۳۱۳.</ref>. گفته‌اند این نامه به خط [[امام علی]]{{ع}} نوشته شده بود<ref>ابونعیم، ج۱، ص۴۲۳.</ref>.
 
پیش از [[فتح مکه]]، پس از آنکه [[بنی بکر]] (هم‌پیمان قریش) به خزاعه (هم‌پیمان رسول خدا{{صل}}) [[شبیخون]] زدند، بدیل بن ورقاء همراه شماری از خزاعیان به [[مدینه]] آمدند و [[پیمان شکنی]] قریش را به [[آگاهی]] رسول خدا{{صل}} رساندند. از سوی دیگر، [[ابوسفیان]] از سوی قریش [[مأمور]] شده بود به مدینه برود، [[پیمان]] پیشین را با رسول خدا{{صل}} تقویت و [[تجدید]] کند. بدیل در راه بازگشت از مدینه، در عسفان به ابوسفیان برخورد کرد و چون ابوسفیان از او پرسید آیا به مدینه رفته است، بدیل [[کتمان]] کرد، ولی ابوسفیان از مدفوع شتر بدیل که هسته خرمای مدینه در آن بود، دریافت که او به مدینه رفته است<ref>ابن هشام، ج۴، ص۳۷ و ۳۸؛ طبری، تاریخ، ج۳، ص۴۵ و ۴۶.</ref>. پس از این [[هجوم]] بنی بکر به خزاعه، خزاعیان آمدند و در [[مکه]] در [[خانه]] بدیل [[اجتماع]] کردند<ref>واقدی، ج۲، ص۷۸۴.</ref>.
 
پیش از فتح مکه، بدیل از طرف رسول خدا{{صل}} مأمور شد به [[قبیله]] بنی کعب (از خزاعه) برود و به آنان دستور دهد [[ماه رمضان]] در [[مدینه]] حاضر باشند<ref>واقدی، ج۲، ص۸۰۰.</ref> و آنان را برای [[نبرد]] با [[اهل مکه]] فراخواند<ref>ابن عبدالبر، ج۱، ص۲۳۶؛ ابن اثیر، ج۱، ص۳۵۶.</ref>. پس از این بود که گروهی از بنی کعب از [[خزاعه]]، با [[بدیل]] و تعدادی از بنی کعب که از مدینه خارج شده بودند در «قُدَید»<ref>مکانی در نزدیکی مکه، ر.ک: یاقوت حموی، ج۴، ص۳۱۳.</ref> [[ملاقات]] کردند<ref>واقدی، ج۲، ص۸۰۰.</ref>. هنگامی که [[رسول خدا]]{{صل}} برای [[فتح مکه]] حرکت کرد و در «مَرّالظَهران» توقف فرمود، [[قریش]] [[ابوسفیان]] را برای کسب خبر به آنجا فرستادند. ابوسفیان همراه [[حکیم بن حزام]] حرکت کرد و در بین راه به بدیل برخورد و او را نیز همراه خود برد. ابوسفیان حرکت کرد تا آنکه به [[عباس]]، [[عموی پیامبر]]، برخورد عباس، ابوسفیان، [[حکیم]] و بدیل را به [[اسلام]] [[دعوت]] کرد و آنان را تا رسیدن به حضور رسول خدا{{صل}} [[پناه]] داد. آنان همراه عباس [[خدمت]] آن [[حضرت]] رسیدند و پس از گذراندن شبی در کنار رسول خدا{{صل}} و [[گفتگو]] با آن حضرت، حکیم و بدیل اسلام آوردند<ref>واقدی، ج۲، ص۸۱۴ و ۸۱۵.</ref>. گفته‌اند هنگام فتح مکه، [[قریشیان]] به [[خانه]] بدیل و خانه [[رافع]]، [[غلام]] بدیل پناه بردند<ref>ابن عبدالبر، ج۱، ص۲۳۵.</ref>.
 
در [[غزوه حنین]] رسول خدا{{صل}} [[اسیران]] را به [[سرپرستی]] بدیل به جعرانه فرستاد<ref> واقدی، ج۲، ص۹۲۳.</ref> و به او فرمود از اسیران و [[اموال]] نگهداری کند تا آن حضرت به آنان برسد و بدیل چنین کرد<ref>بخاری، ج۲، ص۱۴۱؛ ابن حبان، ص۶۱؛ ابونعیم، ج۱، ص۴۲۳؛ ابن عبدالبر، ج۱، ص۲۳۵.</ref>.
 
پیش از [[نبرد تبوک]] نیز بدیل و برخی دیگر از خزاعه، از طرف رسول خدا{{صل}} [[مأموریت]] یافتند به [[قبیله]] [[بنی کعب بن عمرو]] (از خزاعه) بروند و آنان را برای نبرد آماده سازند <ref>واقدی، ج۳، ص۹۹۰؛ ابن سعد، ج۴، ص۲۲۰.</ref>. همچنین در [[حجة الوداع]]، رسول خدا{{صل}} بدیل را<ref>که صدایش بلند بود، ر.ک: طوسی، امالی، ص۳۷۶؛ نوری، ج۳، ص۷۲.</ref> مأموریت داد تا [[مردم]] را از [[روزه]] گرفتن منع کند و ندا دهد که ایام تشریق - ده تا [[دوازده]] ذی الحجه - [[روز]] [[خوردن و آشامیدن]] و یاد خداست<ref>ابن سعد، ج۴، ص۲۲۰.</ref>.
 
در گزارشی آمده است که در [[شورش]] برضد [[عثمان]]، [[سرپرستی]] ششصد نفر از افرادی که از [[مصر]] به [[مدینه]] آمده بودند، بر عهده بدیل بود<ref>باعونی دمشقی، ج۲، ص۱۸۶.</ref>، اما با توجه به [[زمان]] درگذشت بدیل<ref>که برخی پیش از رحلت رسول خدا{{صل}} گفته‌اند.</ref> و نیز تصریح به اینکه پسر وی، ابوعمرو بن بدیل در این شورش شرکت داشته است<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۷، ص۲۳۸.</ref>، به نظر می‌رسد این خبر درست نباشد.
 
نام او در شمار اصحابی که سه [[حدیث]] از [[رسول خدا]]{{صل}} نقل کرده‌اند آمده است<ref>ابن حزم، اسماء الصحابه، ص۲۵۲؛ ابن جوزی، ص۳۷۴.</ref>. از وی نقل کرده‌اند که گفت: دیدم رسول خدا{{صل}} [[وضو]] گرفت و روی [[کفش]] را مسح کرد<ref>ابن قانع، ج۱، ص۱۰۱.</ref>. البته این خبر از نظر [[فقهی]] مورد قبول [[فقهای شیعه]] نیست و جای بررسی و [[نقد]] فراوان دارد. برخی گفته‌اند [[شیعه]] بودن بدیل بعید نیست و [[خزاعیان]] به [[تشیع]] مشهورند<ref>امین، ج۳، ص۵۵۰.</ref>. برخی را منسوب به بدیل، بدیلی خوانده‌اند<ref>ر.ک: سمعانی، ج۱، ص۲۹۸.</ref>.
 
بنا بر [[نقلی]]، بدیل در زمان [[فتح مکه]] ۹۷ سال داشت<ref>طوسی، امالی، ص۳۷۶؛ ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۴۰۹.</ref> و در [[مکه]] درگذشت<ref>ابن حبان، ص۶۱.</ref>. [[ابن حجر]]<ref>الاصابه، ج۱، ص۴۰۸.</ref> به نقل از [[ابن سکن]] <ref>ابوعلی، سعید بن عثمان بغدادی، م۳۵۳ و مؤلف کتاب الحروف بالصحابه.</ref> گوید: گفته‌اند او در [[صفین]] کشته شد. اما [[ابن حجر]]<ref>الاصابه، ج۱، ص۴۰۸.</ref> آن را نادرست دانسته و گوید: کسی که در صفین در کنار [[امام علی]]{{ع}} کشته شد [[عبدالله بن بدیل بن ورقاء خزاعی]] پسر بدیل بود<ref>نیز ر.ک: منقری، ص۲۴۶.</ref>.
 
با توجه به آنچه گفته‌اند وی پیش از [[رحلت رسول خدا]]{{صل}} درگذشت<ref>ذهبی، ج۱، ص۴۵.</ref>، کشته شدن او در صفین قابل قبول نیست. [[پسران]] بدیل به نام‌های «[[نافع بن بدیل بن ورقاء خزاعی]]»، «[[عبدالله بن بدیل بن ورقاء خزاعی]]»، «[[عبدالرحمان بن بدیل بن ورقاء خزاعی]]»، «[[محمد بن بدیل بن ورقاء خزاعی]]»، «[[سلمه بن بدیل بن ورقاء خزاعی]]»، «[[عثمان بن بدیل بن ورقاء خزاعی]]»، «[[ابراهیم بن بدیل بن ورقاء خزاعی]]»، «[[عمرو بن بدیل بن ورقاء خزاعی» یا «ابوعمرو» نیز در شمار صحابه رسول خدا{{صل}} بودند و در [[تاریخ اسلام]] نقش‌هایی داشته‌اند.
 
در دوره‌های بعد برخی [[نوادگان]] [[بدیل]] در نواحی [[بیهق]](سبزوار) [[سکونت]] گزیدند که آنان را به بدیلیان می‌شناسند<ref>ابن فندق، ص۱۳۵.</ref>. گروهی هم در [[نیشابور]] و [[ری]] بودند که از آن جمله، [[نسب]] [[مفسر]] نامی [[شیعه]]، [[ابو الفتوح رازی]] به [[بدیل بن ورقاء]] می‌رسد <ref>ابن شهر آشوب، ص۱۵.</ref>.<ref>[[منصور داداش‌نژاد|داداش‌نژاد، منصور]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۲ (کتاب)|مقاله «بدیل بن کلثوم بن سالم خزاعی»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۲، ص:۲۰۷-۲۰۹.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش