←نقض پیمان
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
همه اینان رابطه نسبی با هاشم و مطلب داشتند. آنان در [[نقض]] [[صحیفه]] [[قریش]] سخن گفتند. [[ابوجهل]]: به معارضه برخاست، امّا به او توجّه نکردند. [[عهدنامه]] قریش پاره و [[عهد]] آن شکسته شد. [[بنی هاشم]] از [[شعب ابوطالب]] بیرون آمدند<ref>بنگرید: سیره ابن هشام، ج۲، ص۱۶؛ دلائل النبوه، ج۲، ص۳۱۲؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۱؛ سیره دحلان، ص۱۳۷- ۱۳۸؛ الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۸۸؛ البدایة و النهایه، ج۳، ص۸۵- ۸۶؛ سیره ابن کثیر، ج۲، ص۴۴.</ref>.<ref>[[سید جعفر مرتضی عاملی|عاملی، سید جعفر مرتضی]]، [[سیرت جاودانه ج۱ (کتاب)|سیرت جاودانه ج۱]]، ص ۳۸۶.</ref>. | همه اینان رابطه نسبی با هاشم و مطلب داشتند. آنان در [[نقض]] [[صحیفه]] [[قریش]] سخن گفتند. [[ابوجهل]]: به معارضه برخاست، امّا به او توجّه نکردند. [[عهدنامه]] قریش پاره و [[عهد]] آن شکسته شد. [[بنی هاشم]] از [[شعب ابوطالب]] بیرون آمدند<ref>بنگرید: سیره ابن هشام، ج۲، ص۱۶؛ دلائل النبوه، ج۲، ص۳۱۲؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۱؛ سیره دحلان، ص۱۳۷- ۱۳۸؛ الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۸۸؛ البدایة و النهایه، ج۳، ص۸۵- ۸۶؛ سیره ابن کثیر، ج۲، ص۴۴.</ref>.<ref>[[سید جعفر مرتضی عاملی|عاملی، سید جعفر مرتضی]]، [[سیرت جاودانه ج۱ (کتاب)|سیرت جاودانه ج۱]]، ص ۳۸۶.</ref>. | ||
==پس از نقض پیمان== | |||
[[رسول اکرم]]{{صل}} همچنان به [[ترویج]] و نشر [[دین]] و انجام [[رسالت]] خویش ادامه میداد. [[قریش]] نیز همواره در سر راه او مانعتراشی میکرد و با هر وسیلهای که در [[اختیار]] داشت، [[مردم]] را از جمع شدن در اطراف [[پیامبر]]{{صل}} و گوش دادن به سخنان او بازمیداشت. رسول اکرم{{صل}} [[صبوری]] و [[شکیبایی]] پیش گرفت، نه کسل شد و نه دلتنگ. از اینرو قریش در این ماجرا [[پیروز]] نشد و به نتیجهای دست نیافت. حوادثی که در این مسیر روی داد، فراوان است. اگر بخواهیم همه را بررسی کنیم، بحث به درازا خواهد کشید؛ لذا چارهای نداریم جز این که از آن درگذریم. البته این [[اقدام]] برای ما سخت دشوار است.<ref>[[سید جعفر مرتضی عاملی|عاملی، سید جعفر مرتضی]]، [[سیرت جاودانه ج۱ (کتاب)|سیرت جاودانه ج۱]]، ص ۳۸۷.</ref>. | |||
==[[نمایندگان]] [[نصارا]]== | |||
[[رسول خدا]]{{صل}} هنوز در [[مکّه]] بود که نخستین گروه از خارج مکّه و دقیقا از [[حبشه]] و به قولی از [[نجران]] به حضور آن [[حضرت]] رسیدند. این گروه از مردم نصارا بنا به گفته [[ابن اسحاق]] بیست مرد بودند. ارقام دیگری هم گفتهاند. [[بوطی]] [[سرپرست]] این هیأت را [[جعفر بن ابی طالب]] میداند<ref>فقه السیره، ص۱۲۶؛ مجمع البیان، ج۷، ص۲۵۸.</ref>. از این نقل میتوان فهمید که آنان در [[سال هفتم هجری]] به هنگام [[فتح خیبر]]، آن موقع که جعفر برای همیشه از حبشه برگشت، همراه او به حضور پیامبر{{صل}} رسیدند. در هر حال گفته میشود: [[مسیحیان]] در [[مسجد الحرام]]، رسول خدا{{صل}} را دیدند، با او سخن گفتند و [[پرسش]] کردند. [[مردم قریش]] نیز در پیرامون [[کعبه]] انجمن داشتند. | |||
هنگامی که رسول خدا{{صل}} آنان را به [[اسلام]] [[دعوت]] کرد، پذیرفتند و صادقانه [[ایمان]] آوردند. چون از نزد رسول خدا{{صل}} برخاستند، [[ابوجهل]] با گروهی از قریش سر راه بر ایشان گرفتند و گفتند: چه مردان [[بیخردی]]؛ مردم حبشه شما را برای رسیدگی و تحقیق امری فرستادند، امّا شما بیدرنگ دین خود را رها کردید و دعوت وی را [[تصدیق]] نمودید. | |||
نمایندگان نصارا در پاسخ قریش گفتند: [[درود]] بر شما؛ ما شما را میشناسیم. | |||
ما به [[کیش]] خود، شما به کیش خود؛ ما از این [[سعادت]] برنمیگردیم. [[خداوند]] درباره آنان آیاتی نازل فرمود: | |||
{{متن قرآن|الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِهِ هُمْ بِهِ يُؤْمِنُونَ... وَإِذَا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ وَقَالُوا لَنَا أَعْمَالُنَا وَلَكُمْ أَعْمَالُكُمْ سَلَامٌ عَلَيْكُمْ لَا نَبْتَغِي الْجَاهِلِينَ}}<ref>«کسانی که پیش از آن به آنان کتاب (آسمانی) داده بودیم به آن ایمان میآورند * و چون (سخن) یاوه بشنوند از آن دوری میگزینند و میگویند: کردارهای ما، از آن ما و کردارهای شما از آن شما، (ما را به خیر و) شما را به سلامت! ما را با نادانان کاری نیست» سوره قصص، آیه ۵۲-۵۵.</ref>. | |||
کسانی که از قبل، کتاب (آسمانی) به ایشان دادهایم، آنان به [[قرآن]] میگروند... و چون لغوی بشنوند از آن روی برمیتابند و میگویند: | |||
کردارهای ما از آن ما و کردارهای شما از آن شماست. [[سلام]] بر شما؛ جویای ([[مصاحبت]]) [[نادانان]] نیستیم. | |||
این واقعه طبعا ضربه کوبندهای بر پیکر [[قریش]]، برنامهها و اهداف استکباری او بود. علی الخصوص اگر این هیأت از [[حبشه]]، آن هم به [[سرپرستی]] [[جعفر بن ابی طالب]] آمده باشد، بدان معنی خواهد بود که [[دعوت اسلامی]] راه خود را در [[دل]] انسانهای مناطقی باز کرده که تحت [[سیطره]]، [[نفوذ]] و [[فرمانروایی]] قریش نیست. | |||
از سوی دیگر این حادثه هشداری بود به قریش برای انجام اقدامات فوری پیش از آنکه [[فرصت]] از دست برود امّا با وجود [[حمایت]] و [[دفاع]] [[ابوطالب]]، [[بنی هاشم]] و [[بنی مطلب]] از [[محمّد]]{{صل}} چگونه و چه [[زمان]] خواهند توانست اقدامات کوبنده و ثمربخشی بر او وارد کنند؟ باید در [[انتظار]] نشست.<ref>[[سید جعفر مرتضی عاملی|عاملی، سید جعفر مرتضی]]، [[سیرت جاودانه ج۱ (کتاب)|سیرت جاودانه ج۱]]، ص ۳۸۸.</ref>. | |||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |