|
|
خط ۱: |
خط ۱: |
| {{سیره معصوم}}
| | #تغییر_مسیر [[احترام و تکریم فرزندان]] |
| <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخههای بحث '''[[تکریم]]''' است. "'''تکریم فرزندان'''" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:</div>
| |
| <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[تکریم فرزندان در قرآن]] - [[تکریم فرزندان در حدیث]] - [[تکریم فرزندان در تاریخ اسلامی]] - [[تکریم فرزندان در معارف و سیره نبوی]] - [[تکریم فرزندان در خانواده]]</div>
| |
| <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[سیره خانوادگی معصومان (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
| |
| | |
| ==مقدمه==
| |
| در [[راه و رسم نبوی]] [[تکریم]] و [[احترام]] [[فرزندان]] در تمام مراحل [[رشد]] آنان تأکید شده است و [[رسول خدا]]{{صل}} به [[صراحت]] میفرمود: {{متن حدیث|أَكْرِمُوا أَوْلَادَكُمْ وَ أَحْسِنُوا آدَابَهُمْ يُغْفَرْ لَكُمْ}}<ref>«فرزندان خود را تکریم کنید و آنان را آداب نیکو بیاموزید تا آمرزیده شوید». مکارم الاخلاق، ص۲۲۲؛ وسائل الشیعة، ج۱۵، ص۱۹۵؛ بحار الانوار، ج۱۰۴، ص۹۵؛ جامع أحادیث الشیعة، ج۲۱، ص۴۰۷. بدون {{متن حدیث|يُغْفَرْ لَكُمْ}}: سنن ابن ماجة، ج۲، ص۱۲۱۱؛ تاریخ بغداد، ج۸، ص۲۸۲؛ مسند الشهاب، ج۱، ص۳۸۹؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۱۷، ص۱۳۸، ج۲۱، ص۲۴۳؛ تهذیب الکمال، ج۱۱، ص۱۵؛ الجامع الصغیر، ج۱، ص۲۱۱؛ کنز العمال، ج۱۶، ص۴۵۶. در برخی منابع {{متن حدیث|أَدَبَهُمْ}} آمده است.</ref>.
| |
| | |
| [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به صورتهای مختلف فرزندان را احترام میکرد و نشان میداد که [[راه و رسم]] تکریم فرزندان چگونه است. [[ابن ابی الحدید معتزلی]] از شیخ خود ابو [[یعقوب]] [[یوسف]] بن [[اسماعیل]] لمعانی چنین نقل کرده است: {{متن حدیث|أَكْرَمَ رَسُولُ اللهِ{{صل}} فَاطِمَةَ إِكْرَامَاً عَظيمَاً أَكْثَرَ مِمَّا كَانَ النَّاسُ يَظُنُّونَهُ وَ أَكْثَرَ مِنْ إِكْرَامِ الرِّجَالِ لِبَنَاتِهِمْ}}<ref>«رسول خدا{{صل}} فاطمه را بسیار تکریم مینمود؛ بیش از آنچه مردم تصور میکردند و نیز بیش از احترام معمول پدران به دخترانشان». شرح ابن أبی الحدید، ج۹، ص۱۹۳؛ محمد طاهر القمّی الشیرازی، کتاب الاربعین، تحقیق السید مهدی الرجائی، الطبعة الاولی، ۱۴۱۸ ق. ص۶۱۷؛ بحارالانوار، ج۲۲، ص۲۳۶.</ref>.
| |
| | |
| وجوه تکریم [[پیامبر]] نسبت به فرزندان و [[کودکان]] گسترده و همهجانبه است و بدین ترتیب آموخته است که این امر در همه وجوهش جاری گردد که به مواردی اشاره میشود.<ref>[[مصطفی دلشاد تهرانی|دلشاد تهرانی، مصطفی]]، [[سیره نبوی ج۴ (کتاب)|سیره نبوی]]، ج۴ ص ۲۵۴.</ref>
| |
| | |
| ==سلام و احترام به کودکان==
| |
| رسول خدا{{صل}} کودکان را همهگونه تکریم میکرد، چنانکه آن [[حضرت]] به کودکان سلام میکرد و بدینوسیله به [[شخصیت]] آنان احترام میگذاشت، بهطوریکه از [[انس بن مالک]] نقل شده است که رسول خدا{{صل}} چون با کودکان روبهرو میشد به آنان سلام میکرد و [[سیره]] آن حضرت چنین بود<ref>مسند ابن الجعد، ص۲۶۰؛ مسند احمد بن حنبل، ج۳، ص۱۶۹؛ صحیح البخاری، ج۸، ص۳۹۸؛ سنن الترمذی، ج۵، ص۵۵؛ المعجم الاوسط، ج۴، ص۲۰۴، ج۸، ص۲۵؛ تاریخ بغداد، ج۴، ص۱۶۱؛ مکارم الاخلاق، ص۱۶؛ المجموع فی شرح المهذب، ج۴، ص۶۰۰؛ امتاع الاسماع، ج۲، ص۲۱۸.</ref>. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} خود میفرمود: {{متن حدیث|خَمْسٌ لَا أَدَعُهُنَّ حَتَّى الْمَمَاتِ... وَ التَّسْلِيمُ عَلَى الصِّبْيَانِ لِتَكُونَ سُنَّةً مِنْ بَعْدِي}}<ref>«پنج چیز است که تا زندهام رهایشان نمیکنم... و سلام کردن به کودکان تا بعد از من سنّت شود». امالی الصدوق، ص۶۸؛ الخصال، ج۱، ص۲۷۱؛ علل الشرایع، ج۱، ص۱۳۰؛ عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۸۷؛ مکارم الاخلاق، ص۱۱۵؛ وسائل الشیعة، ج۸، ص۴۴۱، ج۱۶، ص۴۱۷؛ بحار الانوار، ج۱۶، ص۹۹، ج۶۷، ص۴۲۵، ج۷۴، ص۱۴۰، ج۷۶، ص۱۰.</ref>.
| |
| | |
| [[رسول خدا]]{{صل}} با [[لطف]] و [[عنایت ویژه]] با [[کودکان]] روبهرو میشد و اینگونه [[شخصیت]] آنان را گرامی میداشت؛ و اینچنین است که [[روحیه]] اتکای به خود در [[کودک]] بالنده میشود و شخصیت [[انسانی]] او ساخته میگردد؛ چنانکه [[سیرهنویسان]] از قول [[انس بن مالک]] درباره آن [[حضرت]] آوردهاند: {{متن حدیث|كَانَ{{صل}} أَرْحَمَ النَّاسِ بِالصِّبْيَانِ}}<ref>«رسول خدا{{صل}} مهربانترین مردمان به کودکان بود». مسند أبی یعلی الموصلی، ج۷، ص۲۰۶؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۴۱، ص۳۳۴؛ قطب الدین أبوالحسن سعید بن هبة الله الراوندی، الخرائج و الجرائح، الطبعة الثانیة، مؤسسة النور للمطبوعات، بیروت، ۱۴۱۱ ق. ج۲، ص۸۸۶؛ الجامع الصغیر، ج۲، ص۳۵۲؛ کنز العمال، ج۷، ص۱۵۵.</ref>.
| |
| | |
| و نیز چنین نقل کردهاند: {{متن حدیث|كَانَ{{صل}} رَؤُوفَاً رَحِيمَاً بِالصِّبْيَانِ}}<ref>«رسول خدا{{صل}} نسبت به کودکان رئوف و مهربان بود». الاستذکار، ج۲، ص۳۵۰.</ref>.
| |
| | |
| و همچنین از [[انس]] نقل کردهاند: {{متن حدیث|وَالتَّلَطُّفُ بِالصِّبْيَانِ مِنْ عَادَةِ رَسُولِ اللَّهِ}}<ref>«لطف و مهربانی به کودکان از عادات و ویژگیهای رسول خدا بود». أبوحامد محمد بن محمد الغزالی، احیاء علوم الدین، صحح باشراف عبد العزیز عزالدین السیروان، دارالقلم، بیروت، ج۲، ص۱۸۱؛ المحجة البیضاء، ج۳، ص۳۶۶.</ref>.
| |
| | |
| پیامبر اکرم{{صل}} برای نشان دادن [[تکریم]] و [[احترام]] کودکان در عمل، و متوجه ساختن [[جامعه]] بدین امر، چنان [[رفتار]] میکرد که سابقه نداشت. [[ابوحامد غزالی]] چنین آورده است: زمانی که رسول خدا{{صل}} از [[سفر]] بازمیگشت و در رهگذر با کودکان روبهرو میشد، برای تکریم آنان میایستاد، سپس امر میفرمود [[کودکان]] را میآوردند و از [[زمین]] برمیداشتند و به وی میدادند. آن [[حضرت]] برخی را در آغوش میگرفت و برخی را بر پشت و دوش خود سوار میکرد و به [[اصحاب]] خویش میفرمود کودکان را در آغوش بگیرند و بر دوش خود بنشانند. کودکان [از این [[رفتار]] مسرور میشدند و این خاطرات را هرگز فراموش نمیکردند]چه بسا پس از مدتی به آنچه گذشته بود [[مباهات]] میکردند و یکی به دیگری میگفت: [[پیامبر]] مرا در آغوش گرفت و تو را بر پشت خود سوار کرد. دیگری میگفت: پیامبر به اصحاب خود امر کرد تو را به پشت خود بنشانند.<ref>{{متن حدیث|كَانَ یَقَدَمُ مِنْ السَّفَرِ فَیَتَلَقَّاهُ الصِّبْيَانُ فَیَقِفُ لَهُمْ ثُمَّ يَأْمُرُ بِهِمْ فَيُرْفَعُونَ إِلَيْهِ فَيُرْفَعُ مِنْهُمْ بَيْنَ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ، وَيَأْمُرُ أَصْحَابَهُ أَنْ يَحْمِلُوا بَعْضَهُمْ، فَرُبَّمَا یَتَفَاخَرُ الصِّبْيَانُ بَعْدَ ذلِکَ فَیَقُولُ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ: حَمَلَنِي رَسُولُ اللهِ{{صل}} بَیْنَ یَدَیْهِ وَ حَمَلَکَ أَنْتَ وَرَائَهُ، وَ یَقُولُ بَعْضُهُمْ أَمَرَ أَصْحَابَهُ أَنْ یَحْمِلُوکَ وَرَاءَهُمْ}}؛ أبوحامد محمد بن محمد الغزالی، احیاء علوم الدین، صحح باشراف عبد العزیز عزالدین السیروان، دارالقلم، بیروت، ج۲، ص۱۸۱؛ المحجة البیضاء، ج۳، ص۳۶۶.</ref>.<ref>[[مصطفی دلشاد تهرانی|دلشاد تهرانی، مصطفی]]، [[سیره نبوی ج۴ (کتاب)|سیره نبوی]]، ج۴ ص ۲۵۵.</ref>
| |
| | |
| ==احترام به بازی کودکان==
| |
| احترام به بازی کودکان و توجه به آن و رعایت حال کودکان هنگام بازی از جلوههای مهم [[تکریم]] [[فرزندان]] در [[راه و رسم نبوی]] بود. از چند طریق چنین نقل شده است: پیامبر{{صل}} [[مردم]] را به [[نماز]] خواند و [[حسن]] [طفل خردسال [[حضرت زهرا]]{{س}}] نیز با وی بود. پیامبر طفل را پهلوی خود نشاند و به نماز ایستاد. یکی از سجدههای نماز را خیلی طول داد. [[[راوی حدیث]] گوید:] من سر از [[سجده]] برداشتم، دیدم حسن از جای خود برخاسته و روی شانه پیامبر نشسته است. وقتی نماز تمام شد نمازگزاران گفتند: ای [[رسول خدا]]، چنین سجدهای هرگز از شما ندیده بودیم، [[گمان]] کردیم [[وحی]] به شما رسیده است. فرمود: وحی نرسیده بود، فرزندم حسن در حال سجده بر دوشم سوار شده بود، نخواستم [[شتاب]] کنم و [[کودک]] را به [[زمین]] بگذارم، [[صبر]] کردم تا خودش پایین آمد.<ref>{{متن حدیث|أَنَّهُ دُعِيَ النَّبِيُّ إِلَى صَلَاةٍ وَ الْحَسَنُ مُتَعَلِّقٌ بِهِ فَوَضَعَهُ النَّبِيُّ{{صل}} مُقَابِلَ جَنْبِهِ وَ صَلَّى فَلَمَّا سَجَدَ أَطَالَ السُّجُودَ فَرَفَعْتُ رَأْسِي مِنْ بَيْنِ الْقَوْمِ فَإِذَا الْحَسَنُ عَلَى كَتِفِ رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} فَلَمَّا سَلَّمَ قَالَ لَهُ الْقَوْمُ يَا رَسُولَ اللَّهِ لَقَدْ سَجَدْتَ فِي صَلَاتِكَ هَذِهِ سَجْدَةً مَا كُنْتَ تَسْجُدُهَا كَأَنَّمَا يُوحَى إِلَيْكَ فَقَالَ لَمْ يُوحَ إِلَيَّ وَ لَكِنَّ ابْنِي كَانَ عَلَى كَتِفِي فَكَرِهْتُ أَنْ أُعَجِّلَهُ حَتَّى نَزَلَ}}؛ مناقب ابن شهرآشوب، ج۴، ص۲۴؛ بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۹۴.</ref>.
| |
| | |
| [[رفتار پیامبر]] در [[احترام]] به [[بازی]] [[کودکان]] موجب [[شگفتی]] میشد. دراینباره ماجرایی نقل شده است که بسیار درسآموز است: روزی [[پیامبر]]{{صل}} با جمعی از [[مسلمانان]] [[نماز]] میگزارد و [[حسین]] درحالیکه طفل کوچکی بود نزدیک آن [[حضرت]] قرار داشت، و چون پیامبر{{صل}} به [[سجده]] میرفت حسین{{ع}} بر پشت آن حضرت سوار میشد و پاهای خود را حرکت میداد و هیهی میکرد. وقتی [[رسول خدا]]{{صل}} میخواست سر از سجده بردارد او را میگرفت و کنار خود به زمین میگذاشت. باز در سجده دیگر و تا پایان نماز طفل مکرر بر پشت پیامبر سوار میشد. شخصی [[یهودی]] ناظر این صحنه بود. پس از نماز به حضرت گفت: ای [[محمد]]، شما با کودکان خود طوری [[رفتار]] میکنید که ما هرگز چنین نمیکنیم. پیامبر{{صل}} فرمود: اگر شما نیز به [[خدا]] و رسولش [[ایمان]] میداشتید به کودکان [[عطوفت]] و [[مهربانی]] میورزیدید. مرد که [[شاهد]] [[بزرگواری]] و کرامتورزی پیامبر{{صل}} باوجود [[عظمت مقام]] و بزرگی شأنش بود [چنان تحت تأثیر قرار گرفت که] [[اسلام]] را پذیرفت.<ref>{{متن حدیث|أَنَّ النَّبِيَّ{{صل}} كَانَ يُصَلِّي يَوْماً فِي فِئَةٍ وَ الْحُسَيْنُ صَغِيرٌ بِالْقُرْبِ مِنْهُ وَ كَانَ النَّبِيُّ إِذَا سَجَدَ جَاءَ الْحُسَيْنُ فَرَكِبَ ظَهْرَهُ ثُمَّ حَرَّكَ رِجْلَيْهِ وَ قَالَ حُلْ حُلْ وَ إِذَا أَرَادَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} أَنْ يَرْفَعَ رَأْسَهُ أَخَذَهُ فَوَضَعَهُ إِلَى جَانِبِهِ فَإِذَا سَجَدَ عَادَ عَلَى ظَهْرِهِ وَ قَالَ حُلْ حُلْ فَلَمْ يَزَلْ يَفْعَلُ ذَلِكَ حَتَّى فَرَغَ النَّبِيُّ مِنْ صَلَاتِهِ فَقَالَ يَهُودِيٌّ يَا مُحَمَّدُ إِنَّكُمْ لَتَفْعَلُونَ بِالصِّبْيَانِ شَيْئاً مَا نَفْعَلُهُ نَحْنُ فَقَالَ النَّبِيُّ أَمَا لَوْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ بِرَسُولِهِ لَرَحِمْتُمُ الصِّبْيَانَ قَالَ فَإِنِّي أُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ بِرَسُولِهِ فَأَسْلَمَ لَمَّا رَأَى كَرَمَهُ مِنْ عِظَمِ قَدْرِهِ}}؛ شرح الاخبار، ج۳، ص۸۶ [{{متن حدیث|فِي بَيْتِهِ}} آمده است]؛ مناقب ابن شهرآشوب، ج۴، ص۷۱؛ بحار الانوار، ج۴۳، ص۲۹۶.</ref>.<ref>[[مصطفی دلشاد تهرانی|دلشاد تهرانی، مصطفی]]، [[سیره نبوی ج۴ (کتاب)|سیره نبوی]]، ج۴ ص ۲۵۷.</ref>
| |
| | |
| ==تحسین کودکان==
| |
| تحسن به جا و به موقع و [[معتدل]] موجب [[رشد شخصیت]] [[کریم]] در کودکان میشود و [[رسول خدا]]{{صل}} با [[رفتار]] خود این امر را میآموخت. امّخالد، دختر [[خالد بن سعید]] ماجرایی را نقل کرده است که از نمونههای این [[رفتار پیامبر]] است: [وقتی [[کودک]] بودم] درحالیکه پیراهن زردی بر تن داشتم به همراه پدرم نزد رسول خدا{{صل}} رفتم. هنگامی که چشم [[حضرت]] به پیراهن من افتاد فرمود: چه پیراهن خوبی پوشیدهای! سپس من مشغول [[بازی]] با [[انگشتر]] حضرت شدم و پدرم مرا از این کار منع میکرد. [[پیامبر]] به پدرم فرمود: آزادش بگذار. بعد به من فرمود: [[خداوند]] [[عمر طولانی]] و بابرکت به تو بدهد [و سه بار تکرار فرمود].<ref>{{متن حدیث|أتیت رسول الله{{صل}} مع أبی و علی قمیص أصفر. قال رسول الله{{صل}}: سنه سنه. قالت: فذهبت ألعب بخاتم النبوة. فزبرنی أبی. قال رسول الله{{صل}}: دعها. ثم قال: أبلی و أخلقی، ثم أبلی و أخلقی، ثم أبلی و أخلقی}}؛ أبومحمد عبدالله محمد بن اسماعیل البخاری، صحیح البخاری، الطبعة الاولی، دارالفکر، بیروت، ۱۴۰۱ ق. ج۴، ص۳۶، ج۷، ص۷۴؛ المعجم الکبیر، ج۴، ص۱۹۴؛ مستدرک الحاکم، ج۳، ص۲۵۰؛ اسد الغابة، ج۶، ص۳۲۵؛ سبل الهدی و الرشاد، ج۷، ص۱۳۳، ج۹، ص۳۶۹.</ref>.<ref>[[مصطفی دلشاد تهرانی|دلشاد تهرانی، مصطفی]]، [[سیره نبوی ج۴ (کتاب)|سیره نبوی]]، ج۴ ص ۲۵۹.</ref>
| |
| | |
| ==منع شکستن روانی کودکان==
| |
| [[پیامبر اکرم]]{{صل}} بسیار حساس بود که کودکان دچار [[شکست]] روانی نشوند تا کرامتشان آسیب ببیند، و هرچه موجب شکسته شدن [[روحیه]] کودکان میشد منع میفرمود. آن حضرت در تمام مراحل [[رشد]] [[فرزندان]] رفتارهای کریمانه و محترمانه را پاس میداشت و این رفتارها را نسبت به همه کودکان و [[نوجوانان]]، چون فرزندان خود روا میساخت تا همگی کریم و [[عزیز]] بار بیایند.
| |
| “پیغمبر گرامی [[اسلام]] علاوه بر آنچه درباره پرورش [[کودکان]] و احیای [[شخصیت]] آنان به [[پیروان]] خویش توصیه فرمود، تمام نکات و دقایق لازم را درباره [[فرزندان]] خود عملا به کار بست و آنان را افرادی باشخصیت و [[شایسته]] بار آورد. [[پیغمبر اسلام]] از اوایل ولادت تا دوران از شیر گرفتن و سالهای بالاتر همواره مراقب کودکان خویش بود و قدمبهقدم آنان را در [[راه]] پرورشهای [[روانی]] و [[فضایل]] [[انسانی]] [[رهبری]] میفرمود و هر [[زمان]] به تناسب [[درجه]] [[تکامل]] [[روحی]] به آنها [[تکریم]] و [[احترام]] میکرد. مهمتر آنکه توجه پرارج و ارزنده آن [[حضرت]] تنها در [[تربیت]] فرزندان خود نبود، بلکه به پرورش کودکان [[مردم]] هم [[عنایت]] مخصوص داشت. در واقع پیشوای عزیز اسلام برای کودکان [[مسلمین]] هم مربی عالیقدر و [[پدر]] [[مهربانی]] بود و تا آنجا که میتوانست در احیای شخصیت و تعالی روانی آنها نیز [[کوشش]] میکرد”<ref>محمد تقی فلسفی، کودک از نظر وراثت و تربیت، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۷ ش. ج۲، ص۱۰۵-۱۰۶.</ref>.
| |
| | |
| از نمونههای [[زیبا]] و لطیف در رفتارشناسی [[پیامبر اکرم]]{{صل}} دراینباره خبری است که امّالفضل [[همسر]] [[عباس]] بن عبدالمطّلب دایه [[حضرت حسین]]{{ع}} نقل کرده است: {{متن حدیث|أَخَذَ مِنِّي رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} حُسَيْناً أَيَّامَ رَضَاعِهِ فَحَمَلَهُ فَأَرَاقَ مَاءً عَلَى ثَوْبِهِ فَأَخَذْتُهُ بِعُنْفٍ حَتَّى بَكَى فَقَالَ مَهْلًا يَا أُمَّ الْفَضْلِ إِنَّ هَذِهِ الْإِرَاقَةَ الْمَاءُ يُطَهِّرُهَا فَأَيُّ شَيْءٍ يُزِيلُ هَذَا الْغُبَارَ عَنْ قَلْبِ الْحُسَيْنِ{{ع}}}}<ref>«روزی رسول خدا{{صل}} حسین را در آن زمان که شیرخوار بود از من گرفت و در آغوش کشید. کودک لباس پیامبر راتر کرد. من طفل را چنان با شدت از پیامبر جدا کردم که گریان شد. حضرت فرمود: أمّ الفضل، آرام! لباس مرا آب تطهیر میکند، ولی غبار کدورت و رنجش را از قلب کودک چه چیز میتواند برطرف نماید؟» مستدرک الوسائل، ج۲، ص۵۵۷؛ جامع أحادیث الشیعة، ج۲، ص۶۵؛ الامام روح الله الموسوی الخمینی، کتاب الطهارة، الطبعة الاولی، مطبعة الأداب، النجف، ۱۳۸۹ ق. افست، ج۳، ص۲۸. و نیز نک: ترجمة الامام الحسین{{ع}} من الطبقات الکبری، ص۱۹؛ معانی الاخبار، ص۲۱۱؛ مجمع الزوائد، ج۱، ص۲۱۱؛ بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۶۵.</ref>.
| |
| | |
| [[رسول خدا]]{{صل}} [[مراقبت]] نسبت به [[کودک]] و [[پرهیز]] از ایجاد کدورت و رنجش [[روحی]] او را تا این اندازه لازم میدانست؛ و به همگان این [[رفتار]] را میآموخت، چنانکه [[روایت]] شده است: وقتی طفل صغیری را برای [[دعا]] یا نامگذاری نزد رسول خدا{{صل}} میآوردند [[حضرت]] برای [[احترام]] و [[تکریم]] کسانش او را با آغوش باز میگرفت و در دامن خود میگذاشت. گاهی اتفاق میافتاد که طفل در دامن [[پیامبر]] ادرار میکرد. کسانی که ناظر بودند به روی کودک فریاد میزدند و [[تندی]] نشان میدادند تا طفل را از ادرار بازدارند. پیامبر آنان را منع میکرد و میفرمود با تندی و [[خشونت]] از ادرار کودک جلوگیری نکنید. سپس طفل را [[آزاد]] میگذاشت تا [به [[راحتی]]] ادرار کند. موقعی که دعا یا نامگذاری تمام میشد، اولیای طفل در نهایت مسرت کودک خود را میگرفتند و کمترین آزردگی و ملالتخاطر در پیامبر از ادرار کودک [[احساس]] نمیکردند. و هنگامی که آنان میرفتند پیامبر [[لباس]] خود را [[تطهیر]] میکرد.<ref>{{متن حدیث|وَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} يُؤْتَى بِالصَّبِيِّ الصَّغِيرِ لِيَدْعُوَ لَهُ بِالْبَرَكَةِ أَوْ يُسَمِّيَهُ فَيَأْخُذُهُ فَيَضَعُهُ فِي حَجْرِهِ تَكْرِمَةً لِأَهْلِهِ فَرُبَّمَا بَالَ الصَّبِيُّ عَلَيْهِ فَيَصِيحُ بَعْضُ مَنْ رَآهُ حِينَ يَبُولُ فَيَقُولُ{{صل}} لَا تُزْرِمُوا بِالصَّبِيِّ فَيَدَعُهُ حَتَّى يَقْضِيَ بَوْلَهُ ثُمَّ يَفْرُغُ لَهُ مِنْ دُعَائِهِ أَوْ تَسْمِيَتِهِ وَ يَبْلُغُ سُرُورُ أَهْلِهِ فِيهِ وَ لَا يَرَوْنَ أَنَّهُ يَتَأَذَّى بِبَوْلِ صَبِيِّهِمْ فَإِذَا انْصَرَفُوا غَسَلَ ثَوْبَهُ بَعْدَهُ}}؛ مکارم الاخلاق، ص۲۵؛ بحارالانوار، ج۱۶، ص۲۴۰؛ تفسیر المیزان، ج۶، ص۳۱۴.</ref>.<ref>[[مصطفی دلشاد تهرانی|دلشاد تهرانی، مصطفی]]، [[سیره نبوی ج۴ (کتاب)|سیره نبوی]]، ج۴ ص ۲۵۹.</ref>
| |
| | |
| ==مشورت کردن با نوجوانان و جوانان==
| |
| از جلوههای ارزنده در [[راه و رسم پیامبر اکرم]]{{صل}} در تکریم [[فرزندان]] مشورت کردن با آنان است. رسول خدا{{صل}} با رفتار خود میآموخت که نوجوانان و جوانان در [[خانه]] به منزله [[مشاور]] باشند و تعبیر {{متن حدیث|الْوَلَدُ... وَزِيرٌ سَبْعَ سِنِينَ}}<ref>المعجم الاوسط، ج۶، ص۱۷۰؛ مکارم الاخلاق، ص۲۲۲؛ مجمع الزوائد، ج۸، ص۱۵۹؛ وسائل الشیعة، ج۱۵، ص۱۹۵؛ بحار الانوار، ج۱۰۴، ص۹۵.</ref> (فرزند در هفت سال سوم [[وزیر]] [[[خانواده]] و [[مشاور]] [[پدر]] و [[مادر]]] است) در عمل معنا یابد. از [[سهل بن سعد انصاری]] چنین نقل شده است: برای [[رسول خدا]]{{صل}} شربتی آوردند. مقداری از آن را نوشید. در سمت راست او [[نوجوانی]] نشسته بود و در سمت چپ وی ریشسفیدانی. [[پیامبر]] [برای [[احترام]] به ریشسفیدان خواست شربت را به آنان بدهد ولی از باب [[مشورت]] و [[تکریم]] [[نوجوانان]] از او اجازه خواست و]فرمود: آیا اجازه میدهی این شربت را به ریشسفیدان بدهم؟ نوجوان گفت: نه، به [[خدا]] [[سوگند]] ای رسول خدا؛ نه، من سهم خود را به هیچکس نمیدهم. پیامبر شربت را در دست او ریخت تا بنوشد.<ref>{{متن حدیث|أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} أَتِيَ بِشَرَابٍ فَشَرِبَ مِنْهُ وَ عَنْ يَمِينِهِ غُلامٌ وَ عَنْ يَسَارِهِ الأشْيَاخُ، فَقَالَ لِلْغُلَامِ: “أَ تَأْذَنُ أَنْ أُعْطِي هؤُلَاءِ؟” فَقَالَ: لَا وَ اللّهِ يا رَسُولَ اللّهِ لَا أَوْثِرَ بنَصِيبي مِنْكَ أَحَدَاً. قَالَ فَتَلَّهُ رَسُولُ اللّهِ{{صل}} في يَدِهِ}}؛ الموطأ، ج۲، ص۹۲۶؛ مسند احمد بن حنبل، ج۵، ص۳۳۳؛ صحیح البخاری، ج۶، ص۲۴۹؛ صحیح مسلم، ج۱۳، ص۱۹۹؛ صحیح ابن حبان، ج۱۲، ص۱۵۲؛ المعجم الکبیر، ج۶، ص۱۳۹؛ المحلی، ج۷، ص۵۲۲؛ السنن الکبری، ج۷، ص۲۸۶؛ التمهید، ج۲۱، ص۱۲۰؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۲۲، ص۱۶؛ الجامع لاحکام القرآن، ج۱۵، ص۱۰۵؛ نیل الاوطار، ج۹، ص۸۷.</ref>.
| |
| | |
| نوجوان و [[جوان]] از [[ذهنی]] روشن بهرهمند است و [[اعتماد]] به او و او را تکیهگاهی در امور خانواده قرار دادن و اینگونه به او احترام گذاشتن او را به خوبی بالنده میسازد. آموزهای والا از [[امیر مؤمنان علی]]{{ع}} دراینباره نقل شده است که راهگشا است: {{متن حدیث|إذَا احتَجتَ إلَى المَشورَةِ في أمرٍ قَد طَرَأَ عَلَيكَ فَاستَبدِهِ بِبِدايَةِ الشُّبّانِ؛ فَإِنَّهُم أحَدُّ أذهانا، وأسرَعُ حَدسا، ثُمَّ رُدَّهُ بَعدَ ذلِكَ إلى رَأيِ الكُهولِ وَالشُّيوخِ لِيَستَعقِبوهُ ويُحسِنُوا الاِختِيارَ لَهُ؛ فَإِنَّ تَجرِبَتَهُم أكثَرُ}}<ref>«هرگاه به مشورت نیازمند شدی نخست از مشورت با جوانان آغاز کن، زیرا ذهن آنان تیزتر و حدس آنان سریعتر است. سپس مسأله را به سالمندان و ریشسفیدان واگذار تا در آن نقادی کنند و بهترین را برگزینند که تجربه آنان بیشتر است». شرح ابن أبی الحدید، ج۲۰، ص۳۳۷.</ref>.<ref>[[مصطفی دلشاد تهرانی|دلشاد تهرانی، مصطفی]]، [[سیره نبوی ج۴ (کتاب)|سیره نبوی]]، ج۴ ص ۲۶۱.</ref>
| |
| | |
| ==تکریم دختران==
| |
| در [[سیره پیامبر اکرم]]{{صل}} بر تکریم دختران تأکید بسیار شده و [[رسول خدا]]{{صل}} تلاش نموده است تا نگاه منفی و پرحقارت را به نگاهی مثبت و پرکرامت، و [[رفتار]] غیر [[انسانی]] و خالی از [[محبت]] [[عرب جاهلی]] را به [[رفتاری]] انسانی و آکنده از محبت متحول سازد. در میان عرب جاهلی وجود دختر مایه [[ننگ]] بود و چنین نگاهی آنان را به زشتترین رفتار نسبت به فرزند دختر [[راه]] میبرد. استاد [[سید جعفر شهیدی]] این اوضاع [[عرب]] را چنین تصویر فرموده است: “زن او از [[رنج]] زادن فارغ شده و انسانی مادینه بدین جمع بینوا افزوده است. چه [[بدبختی]] بزرگی! همیشه از این پیشامد نگران بود! نوزادی مادینه! دختر! این مایه بدبختی و سرشکستگی! این فرزند به چه کارم میخورد؟ چرا زنم [[فرزندی]] نرینه نزایید؟ اگر پسر بود نعمتی بود! در [[کودکی]] شتر را نگاهبانی میکرد و در بزرگی در کنارم با [[دشمنان]] میجنگید! اما دختر موجودی دست و پاگیر است. بدتر از آن، مایه [[شرمساری]]، ننگ! چرا؟ چون فراموش نکرده است که چندی پیش با فلان دسته درگیری داشت. دختر آنان را به اسیری گرفت و برای همیشه داغ ننگ را بر پیشانی [[پدر]] و [[مادر]] و [[قبیله]] او چسباند. از کجا که روزی چنین بلایی بر سر خودم نیاید؟ نه! تا دیر نشده باید چارهای اندیشید، و علاج واقعه را پیش از وقوع کرد. این دختر نباید زنده بماند. مبادا موجب شرمساری گردد، باید او را در [[دل]] [[خاک]] نهفت. {{متن قرآن|وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثَى ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَهُوَ كَظِيمٌ * يَتَوَارَى مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ مَا بُشِّرَ بِهِ أَيُمْسِكُهُ عَلَى هُونٍ أَمْ يَدُسُّهُ فِي التُّرَابِ أَلَا سَاءَ مَا يَحْكُمُونَ}}<ref>«و چون یکی از ایشان را به دختر (دار شدن) نوید دهند چهرهاش (از خشم) سیاه میشود و او (ناگزیر) خشم خود را فرو میخورد * از بدی خبری که به او دادهاند از قوم خود پنهان میگردد؛ آیا او را با (احساس) خواری نگه دارد یا (زنده) در خاک پنهان کند؛ هان! بد داوری میکنند» سوره نحل، آیه ۵۸-۵۹.</ref>.
| |
| | |
| تنها [[ترس]] از مستمندی و [[درماندگی]] و یا [[بیم]] [[ننگ]] و [[سرزنش]] [[خویشان]] نبود که او را به کاری چنین [[زشت]] وامیداشت، گاهی هم باورهای [[خرافی]] و [[اعتقادات]] بیدلیل موجب دخترکشی میشد، چنانکه اگر دختری کبود چشم، یا سیاهپوست نصیب وی میگردید، آن را به فال بد میگرفت. گروهی از ادیبان و [[تاریخنویسان]] [[عرب]] در قرن حاضر میخواهند این کار زشت را به حساب [[عاطفه]] و علاقه بگذارند. اینان میگویند چون [[پدر]] محبتی شدید بدین دسته از [[فرزندان]] داشت، [[دختران]] را به [[خاک]] میسپرد تا به [[کرامت]] آنان لطمهای نرسد<ref>بلوغ الارب، ج۳، ص۴۲-۵۳.</ref>. این توجیهی بیاساس است. ما میبینیم [[قرآن]] این [[مردم]] را سرزنش میکند که چرا این موجود بیگناه را به خاطر ترس از [[تنگدستی]] میکشید.
| |
| {{متن قرآن|وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلَاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَإِيَّاكُمْ إِنَّ قَتْلَهُمْ كَانَ خِطْئًا كَبِيرًا}}<ref>«و فرزندانتان را از ترس ناداری مکشید، ما به آنان و شما روزی میدهیم؛ بیگمان کشتن آنان گناهی بزرگ است» سوره اسراء، آیه ۳۱.</ref>.
| |
| و در جای دیگر میگوید: آن [[روز]] که درباره آن [[کودک]] در خاک نهفته [[پرسش]] شود، به چه جرمی کشته شده است؟<ref>{{متن قرآن|وَإِذَا الْمَوْءُودَةُ سُئِلَتْ * بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ}} «و آنگاه که از دختر زنده در گور نهاده، بپرسند: * که به کدام گناه او را کشتهاند؟» سوره تکویر، آیه ۸-۹.</ref> باری، موجب این کار زشت هرچه بوده است از [[زشتی]] کار نمیکاهد”<ref>سید جعفر شهیدی، زندگانی فاطمه زهرا{{س}}، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۶۲ ش. ص۱۶-۱۷.</ref>.
| |
| در چنین فضایی [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به [[تکریم]] دختر پرداخت و نشان داد که دختران تا چه پایه گرانقدر و منشأ خیر و برکتند. [[رسول خدا]]{{صل}} به [[عرب]] آموخت: “دختر نیز مانند پسر است! هر دو به کار تو میآیند! هر دو [[نعمت]] خدایند! همه [[نعمتهای خدا]] را باید [[سپاس]] گفت و نباید یکی را بر دیگری [[برتری]] داد!
| |
| | |
| [[مردم]]! شما چرا با دخترانتان چنین [[رفتاری]] میکنید؟ چرا به دیده کالای بیارزش بدانها مینگرید؟ شما را چه کسی زاده و پرورده است؟ مگر شما در دامان همین [[دختران]] که [[مادر]] شدهاند پرورش نیافتهاید؟ بدانید که چون دختری در خانهای به [[دنیا]] میآید [[خداوند]] [[ملائکه]] را نزد آنان میفرستد تا بگویند: "ای [[اهل]] [[خانه]] [[سلام]] بر شما! سپس آن دختر را با پرهای خود میپوشانند و دستهای خویش را بر سر او میکشند، و میگویند کسی که نگاهبانی او را بر عهده گیرد تا [[روز رستاخیز]] [[یاری]] خواهد شد"<ref>{{متن حدیث|إذا وجد للرجل ابنة، بعث الله ملائکة یقولون: السلام علیکم أهل البیت! فیکسونها بأجنحتها و یمسحون بأیدیهم علی رأسها و یقولون... القیم علیها یعان إلی یوم القیامة}}. کنزالعمال، ج۱۶، ص۴۴۹.</ref>، "کسی که دختری داشته باشد، و او را زنده به [[گور]] نکند، [[خوار]] نسازد، پسر را بر او ترجیح ندهد، [[خدا]] او را به [[بهشت]] خواهد برد<ref>{{متن حدیث مَنْ وُلِدَتْ لَهُ ابْنَةٌ، فَلَمْ يَؤْذِهَا، وَلَمْ يُهِنْهَا، وَلَمْ يُؤْثِرْ وَلَدَهُ عَلَيْهَا أَدْخَلَهُ اللَّهُ بِهَا الْجَنَّةَ}}. کنزالعمال، ج۶، ص۴۵۴.</ref>.
| |
| اما این تعلیمات آسمانی که گاه با آیتهای [[قرآن]] و گاه به زبان [[حدیث]] بر گوشهای گران چنان مردم دیرفهم خوانده میشد، باید با [[آموزش]] عملی نیز همراه باشد تا اثر آن بیشتر گردد، و نمونه اعلای این [[تربیت]] عملی، دختر [[پیغمبر]] است”<ref>زندگانی فاطمه زهرا{{س}}، ص۱۸-۱۹.</ref>.
| |
| | |
| [[رسول خدا]]{{صل}} تلاش کرد در گفتار و [[رفتار]] خود، و با آموزه و [[سیره]] خود، نه فقط به عرب، که به همه [[بشر]] بیاموزد و نشان دهد که جایگاه فرزند دختر در [[نظام هستی]] کجاست و گرانبهایی دختران تا چه [[میزان]] است؛ و در این عرصه هیچ کم نگذاشت و از [[واقعیت]] پرده برداشت. گاه فرمود: {{متن حدیث|مَنْ عَالَ جَارِيَتَيْنِ حَتَّى تُدْرِكَا دَخَلْتُ أَنَا وَهُوَ الْجَنَّةَ كَهَاتَيْنِ [وَأَشَارَ بِأَصْبُعَیْهِ]}}<ref>«کسی که دو دختر را بپروراند تا به حد رشد رسند، من و او باهم وارد بهشت میشویم [و با دو انگشت اشاره و میانه خود این همراهی را نشان داد]». سنن الترمذی، ج۴، ص۲۸۱ [بدون {{متن حدیث|حَتَّى تُدْرِكَا}}]؛ مستدرک الحاکم، ج۴، ص۱۷۷؛ الجامع الصغیر، ج۲، ص۶۲۲؛ العهود المحمدیة، ص۳۴۰؛ کنز العمال، ج۱۶، ص۴۴۸. و قریب به همین: أبوعبدالرحمن عبد الله بن المبارک، مسند ابن المبارک، تحقیق مصطفی عثمان محمد، الطبعة الاولی، دار الکتب العلمیة، بیروت.۱۴۱۱ ق. ص۱۵۴؛ مصنف ابن أبی شیبة، ج۶، ص۱۰۴؛ التاریخ الکبیر، ج۳، ص۳۱۱؛ صحیح مسلم، ج۱۶، ص۱۸۰؛ کتاب العیال، ج۱، ص۱۵۷؛ المعجم الاوسط، ج۱، ص۱۷۶.</ref>.
| |
| | |
| و گاه در جمع [[پیروان]] خود به آنان [[آموزش]] میداد که این [[واقعیت]] را به [[درستی]] دریابند. از [[امام صادق]]{{ع}} چنین [[روایت]] شده است: {{متن حدیث|مَنْ عَالَ ثَلَاثَ بَنَاتٍ أَوْ ثَلَاثَ أَخَوَاتٍ وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ فَقِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} وَ اثْنَتَيْنِ فَقَالَ وَ اثْنَتَيْنِ فَقِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ وَاحِدَةً فَقَالَ وَ وَاحِدَةً}}<ref>«رسول خدا{{صل}} فرمود: کسی که سه دختر یا سه خواهر را سرپرستی نماید بهشت بر او واجب شود. گفتند: ای رسول خدا، به دو هم میشود؟ فرمود: میشود. پس گفتند: ای رسول خدا، به یکی هم میشود؟ فرمود: میشود». الکافی، ج۶، ص۶؛ کتاب من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۴۸۲؛ مکارم الاخلاق، ص۲۱۹؛ عدة الداعی، ص۹۰؛ وسائل الشیعة، ج۱۵، ص۱۰۰؛ بحار الانوار، ج۱۰۴، ص۹۲؛ جامع أحادیث الشیعة، ج۲۱، ص۳۰۲.</ref>.
| |
| | |
| و زمانی با چنین تعابیری پیروان خود را میآموخت که به فرزند و فرزند دختر چگونه بنگرند و چه احساسی داشته باشند: {{متن حدیث|رِيحُ الْوَلَدِ مِنْ رِيحِ الْجَنَّةِ وَ لَا یُحِبُّ الْبَنَاتِ إِلَّا مُؤْمِنٌ}}<ref>«بوی فرزند از بوی بهشت است، و دختران را جز مؤمن کسی دوست نمیدارد». أبوشجاع شیرویة بن شهردار بن شیرویة الدیلمی، الفردوس بمأثور الخطاب، تحقیق السعید ابن بسیونی زغلول، دارالکتب العلمیة، بیروت، ۱۴۰۶ ق. ج۲، ص۲۷۲.</ref>.
| |
| | |
| [[رسول خدا]]{{صل}} اجازه هیچ نوع اهانتی به [[دختران]] نمیداد و هرجا با کمترین بیکرامتی نسبت به آنان روبهرو میشد، [[یادآوری]] میکرد و به [[اصلاح]] رفتارها [[اقدام]] مینمود. ابن ابی الدنیا به اسناد خود آورده است که [[پیامبر]]{{صل}} در جمع [[اصحاب]] نشسته بود و سخن میگفتند. در این میان [[کودک]] پسری وارد مجلس شد و به سوی [[پدر]] خویش رفت و پدر نیز دستی به سر او کشید و او را روی ران راست خود نشانید. اندکی بعد کودک دختر همان شخص وارد مجلس شد و به سوی پدر رفت. مرد دستی به سر او کشید و او را کنار خود بر [[زمین]] نشانید. [[رسول خدا]]{{صل}} تا این صحنه را دید رو به مرد کرد و فرمود: {{متن حدیث|فَهَلَّا عَلَى فَخِذِكَ الْأُخْرَى؟!}}<ref>برای چه او را بر ران دیگرت ننشاندی؟!.</ref>.
| |
| [[مرد]] کودک را از زمین برداشت و روی ران دیگر خود نشانید. آنگاه پیامبر{{صل}} فرمود: {{متن حدیث|الْآنَ عَدَلْتَ}}<ref>«اکنون به عدالت رفتار کردی». کتاب العیال، ج۱، ص۱۷۳.</ref>.
| |
| | |
| [[رفتار]] شخص پیامبر{{صل}} با دخترانش خود [[برترین]] نمونه در [[تکریم]] دختران است.
| |
| “این شگفت است که شمار دختران رسول خدا از نخستین [[زن]] او [[خدیجه]]، بیش از پسران است، و شگفتتر آنکه پسران او نمیپایند و در [[کودکی]] میمیرند. از نظر زندگانی [[بدوی]] و قبیلهای پسر است که چراغ [[خانه]] پدر را روشن میکند، و آنکه پسری جای او را نگیرد نام او فراموش خواهد شد. چنین کسی را ابتر میگفتند، و این [[سرزنش]] کوتاهبینان [[مکه]] به [[محمد]]{{صل}} بود:"او ابتر است". پس از [[مرگ]] نامی از وی نمیماند؛ چون پسری ندارد که [[جانشین]] او شود! این [[عقیده]] کوردلانی از [[قریش]] بود. اما بر وفق [[مشیت الهی]]، و به رغم این [[کجاندیشان]] تاریکدل، از [[پیغمبر اسلام]] دختری ماند و این دختر با گفتار و رفتار خود، چه در زندگانی خصوصی و چه در برخوردهای [[اجتماعی]] - سر سخن پدر و مرز اشارتهای [[قرآن]] را بدان خودخواهان نمایاند که {{متن قرآن|إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ}}<ref>«بیگمان (دشمن) سرزنشگر تو خود بیپساوند است» سوره کوثر، آیه ۳.</ref> ای [[محمد]]، نام تو جاویدان خواهد ماند. آنکه تو را [[سرزنش]] میکند گمنام میزید، و گمنام میمیرد.
| |
| | |
| تقدیر خدایی چنان بود که [[پیغمبر اسلام]] همه [[محبت]] پدری را در [[حق]] [[زهرا]] به کار برد، تا با این [[تربیت]] عملی، آن موجودهای [[خودخواه]] بدانند که باید [[دختران]] را نیز چون پسران [[ارزش]] نهاد. مگر ما نمیگوییم یکی از سه قسم [[سنت]] که [[پیروی]] آن بر [[مسلمانان]] [[واجب]] است [[رفتار]] [[پیغمبر]] است؟ او باید صاحب دختر شود و دختر خود را آنچنان بپروراند، و [[حرمت]] نهد، تا [[پیروان]] او از رفتار وی درس گیرند و این مایه بقای نژاد را [[خوار]] نشمرند. اما این بدان معنی نیست، که میگوییم همه حرمتی که پیغمبر به دختر خود مینهاد تنها به خاطر [[آموزش]] دیگران بود، نه چنین است. آنجا که سخن از [[شخصیت]] [[اخلاقی]] [[فاطمه]] به میان آید... شما خواهید دید که او سزاوار چنین حرمتی بوده است”<ref>زندگانی فاطمه زهرا{{س}}، ص۱۹-۲۰.</ref>.
| |
| بیگمان [[رسول خدا]]{{صل}} با سخن و عمل خود آموخت که دختران در اوج ارزشمندیاند و با آنان به [[راه و رسم]] او باید رفتار شود.
| |
| در سایهسار [[تکریم]] همهجانبه است که [[خانواده]] سالم معنا مییابد و [[روابط]] اعضای آن، چنانکه باید سامان میگیرد.<ref>[[مصطفی دلشاد تهرانی|دلشاد تهرانی، مصطفی]]، [[سیره نبوی ج۴ (کتاب)|سیره نبوی]]، ج۴ ص ۲۶۲.</ref>
| |
| | |
| == جستارهای وابسته ==
| |
| | |
| ==پرسش مستقیم==
| |
| #[[سیره پیامبر خاتم در تکریم فرزندان چه بوده است؟ (پرسش)]]
| |
| {{پایان مدخلهای وابسته}}
| |
| | |
| == منابع ==
| |
| {{منابع}}
| |
| # [[پرونده: 1100685.jpg|22px]] [[مصطفی دلشاد تهرانی|دلشاد تهرانی، مصطفی]]، [[سیره نبوی ج۴ (کتاب)|'''سیره نبوی ج۴''']]
| |
| | |
| == پانویس ==
| |
| {{پانویس2}}
| |
| | |
| [[رده:تکریم فرزندان]]
| |
| [[رده:مدخل]]
| |