بحث:دلیل حدیثی علم غیب پیامبران چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{جمع شدن|۵. حجت الاسلام و المسلمین موسوی؛}}
[[پرونده:120129.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[سید امین موسوی|موسوی]]]]
حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید امین موسوی|موسوی]]'''، در کتاب ''«[[ گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی (کتاب)|گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::«دلالت حدیث ثقلین بر [[علم غیب]] فعلی [[ائمه|ائمه معصومین]]{{عم}} این است که آن‌ها در این حدیث همتا و قرین قرآن قرار گرفته‌اند که در آن {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ}}﴾}} <ref> بیانگر هر چیز هست؛ سوره نحل، آیه: ۸۹.</ref>، {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ}}﴾}} <ref> هیچ تر و خشکی نیست جز آنکه در کتابی روشن آمده است ؛ سوره انعام، آیه: ۵۹.</ref> است و به مفاد جمله {{عربی|اندازه=150%|« لَنْ‏ يَفْتَرِقَا‏‏‏»}} در حدیث هر آن چه در قران کریم است نزد [[ائمه]]{{عم}} ثابت می‌باشد. چون اگر در هر موردی ولو در مورد جزئی عدم علم و آگاهی آن‌ها ثابت شود، عدل قرآن معنی و مفهومی نخواهد داشت. برای قرآن کریم مراتب متعددی است؛ از جمله مرتبه غیب و شهادت. مرحله شهادت {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا}}﴾}} <ref> به راستی ما آن را قرآنی عربی قرار دادیم ؛ سوره زخرف، آیه: ۳.</ref> است، اما مرتبه غیب {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَإِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتَابِ لَدَيْنَا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ}}﴾}} <ref> و بی‌گمان آن نزد ما در اصل  کتاب، فرازمندی فرزانه است؛ سوره زخرف، آیه: ۴.</ref> است. این اشاره است که برای قرآن ظاهری و باطنی است، برای او غیب و شهادتی است و بر او ملک و ملکوتی است و از آنجا که تقسیم قاطع برای شرکت است، برای هر یک از دو مقام اهلی و عارفی است.
::::::روایات متواتره‌ای است که هیچ خبری از اخبار زمین و آسمان و بهشت و جهنم از [[پیامبر]]{{صل}} و [[ائمه|ائمه هدی]]{{عم}} پوشیده نیست و آن‌ها به آن چه در جهان شده و اکنون هست و می‌شود، تا روز قیامت همه را می‌دانند. هم‌چنین این روایات دلالت دارند، بر این که پنهان کردن علم زمین و آسمان از [[امام]] مستلزم نسبت دادن امری به خداوند است که با کرم و جلالت او منافات دارد، بلکه اگر آن علم را از آنان مخفی دارد وجوب اطاعت از ایشان روا نخواهد بود، و چگونه باید از آن‌ها فرمان برد در حالی که پاسخ سؤالات را نمی‌دانند؟! اینک نمونه‌ای از این روایات:
::::::'''روايت اول:''' [[ابو بصیر]] از [[حضرت باقر]]{{ع}} نقل کرد که از [[علی]]{{ع}} از علم [[پیامبر]]{{صل}} پرسیدند. فرمود: علم تمام انبیاء است، و علم گذشته و علم آن چه تا روز قیامت بیاید سپس فرمود: قسم به آن کسی که جانم در دست اوست من دارای علم [[پیامبر]]{{صل}} و علم گذشته و علم آینده تا فاصله بین من و قیامت هستم!<ref>{{عربی|اندازه=150%|«عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ {{ع}} قَالَ: سُئِلَ عَلِيٌّ {{ع}} عَنْ عِلْمِ النَّبِيِّ {{صل}} فَقَالَ‏ عَلِمَ‏ النَّبِيُ‏ عِلْمَ‏ جَمِيعِ‏ النَّبِيِّينَ‏ وَ عِلْمَ‏ مَا كَانَ‏ وَ عِلْمَ‏ مَا هُوَ كَائِنٌ‏ إِلَى قِيَامِ السَّاعَةِ ثُمَّ قَالَ وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ إِنِّي لَأَعْلَمُ عِلْمَ النَّبِيِّ {{صل}} وَ عِلْمَ مَا كَانَ وَ مَا هُوَ كَائِنٌ فِيمَا بَيْنِي وَ بَيْنَ قِيَامِ السَّاعَة»}}؛ بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد، ج‏۱، ص: ۱۲۷، ح ۱.</ref>.
::::::'''روایت دوم:''' [[عبیدة بن بشیر]] گفت: [[حضرت صادق]]{{ع}} ابتدا به من فرمود: به خدا قسم من دارای علم آن چه در آسمان‌ها و زمین و بهشت و جهنم و آن چه بوده و آن چه خواهد بود تا روز قیامت هستم. سپس فرمود: من این اطلاعات را از کتاب خدا به دست آوردم، به آن چنین نگاه می‌کنم در آن موقع دست‌های خود را گشود سپس فرمود: خداوند می‌فرماید: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ}}﴾}} <ref> و بر تو این کتاب را فرو فرستادیم که بیانگر هر چیز ؛ سوره نحل، آیه: ۸۹.</ref><ref>{{عربی|اندازه=150%|«عُبَيْدَةَ بْنِ بَشِيرٍ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ {{ع}}‏ ابْتِدَاءً مِنْهُ وَ اللَّهِ إِنِّي لَأَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِي الْأَرْضِ وَ مَا فِي الْجَنَّةِ وَ مَا فِي النَّارِ وَ مَا كَانَ وَ مَا يَكُونُ إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ ثُمَّ قَالَ أَعْلَمُهُ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ‏ أَنْظُرُ إِلَيْهِ هَكَذَا ثُمَّ بَسَطَ كَفَّيْهِ ثُمَّ قَالَ إِنَّ اللَّهَ يَقُولُ إِنَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ فِيهِ تِبْيَانُ كُلِّ شَيْ‏ء»}}؛ بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد، ج‏۱، ص: ۱۲۷، ح ۲.</ref>.
::::::'''روایت سوم:''' [[جماعة بن سعد خثعمی]] گوید: مفضل خدمت [[امام صادق]]{{ع}} بود. آن حضرت عرض کرد، فدایت شوم، آیا خداوند فرمان‌برداری شخص را بر بندگان خود واجب می‌کند، با این که او را از اخبار آسمان‌ها بی‌اطلاع می‌گذارد؟ فرمود: خداوند کریم‌تر و مهربان‌تر و مهرورزتر است نسبت به بندگان خود که اطاعت شخصی را بر آن‌ها واجب نماید و او را از اخبار آسمان در صبح و شب بی‌اطلاع گذارد<ref>{{عربی|اندازه=150%|«جَمَاعَةَ بْنِ سَعْدٍ الْخَثْعَمِيِ‏ أَنَّهُ قَالَ: كَانَ الْمُفَضَّلُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ {{ع}} فَقَالَ لَهُ الْمُفَضَّلُ جُعِلْتُ فِدَاكَ يَفْرِضُ اللَّهُ طَاعَةَ عَبْدٍ عَلَى الْعِبَادِ وَ يَحْجُبُ عَنْهُ خَبَرَ السَّمَاءِ قَالَ لَا اللَّهُ أَكْرَمُ وَ أَرْحَمُ وَ أَرْأَفُ بِعِبَادِهِ مِنْ أَنْ يَفْرِضَ طَاعَةَ عَبْدٍ عَلَى الْعِبَادِ ثُمَّ يَحْجُبَ عَنْهُ خَبَرَ السَّمَاءِ صَبَاحاً وَ مَسَاءً»}}؛ الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏۱، ص: ۲۶۱، ح۳.</ref>.
::::::'''روایت چهارم:''' [[امام صادق]]{{ع}} در مناجات خود به پروردگار عرضه داشت: اى خدايى که ما را وصی پیغمبر خود قرار دادی و علم گذشته و آینده را به ما عطا فرمودی و دل‌های مردم را به سوی ما مایل نمودی<ref>{{عربی|اندازه=150%|«عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ وَهْبٍ قَالَ: اسْتَأْذَنْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ {{ع}} فَأَذِنَ لِي فَسَمِعْتُهُ يَقُولُ فِي كَلَامٍ لَهُ يَا مَنْ خَصَّنَا بِالْوَصِيَّةِ وَ أَعْطَانَا عِلْمَ مَا مَضَى وَ عِلْمَ مَا بَقِيَ وَ جَعَلَ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْنَا وَ جَعَلَنَا وَرَثَةَ الْأَنْبِيَاءِ»}}؛ بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد، ج‏۱، ص: ۱۲۹، ح۳</ref>»<ref>[http://fa.imamatpedia.com/wiki/گستره_علم_غیب_از_دیدگاه_ادیان_ابراهیمی_(کتاب)#.D8.AF.D8.B1.D8.A8.D8.A7.D8.B1.D9.87.D9.94_.D9.BE.D8.AF.DB.8C.D8.AF.D8.A2.D9.88.D8.B1.D9.86.D8.AF.D9.87 گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی؛ ص: ۲۷۲.]</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
ص272
== محمد رضا بهدار ==
== محمد رضا بهدار ==
در مقاله گستره علم امام در اندیشه علمای شیعه
در مقاله گستره علم امام در اندیشه علمای شیعه

نسخهٔ ‏۲۱ ژانویهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۱۰:۱۰

محمد رضا بهدار

در مقاله گستره علم امام در اندیشه علمای شیعه


ادله نقلي و روايي بر كسي پوشيده نيست كه در مقام تحقيق و داوري درباره حقيقت و گستره علم امامان معصوم ،پس از آيات الهي، يكي از بهترين منابع، سخنان حكيمانه خود معصومانDاست.

درباره گستره علم امام، فقط به ابوابي در اين مورد كه خود متضمن روايات فراواني اند، اشاره ميشود:

1 .ائمه اطهارD ،وارثان علم آدم و علوم جميع انبياي‌اند ( فروخ صفار، 1404ق، 2 : 114).

2 .امامان، نگهبانان و خزينه داران علم خدا در آسمان و زمين اند ( مجلسي 1404ق، 26 :105).

3 .خداوند به آنان ملكوت آسمان و زمين را نشان ميدهد، چنانكه حضرت ابراهيم، ملكوت و مافوق عرش و پايين آن را مشاهده كرد ( فروخ صفار، 1404ق، 2 : 106).

4 .آنها معدن علم خداوند، موضع ودايع رسالت، درخت نبوت و محل رفت وآمد فرشتگانند .(221 :1 ،1365 ،كليني ؛56 : 2 ،ق1404 ،صفار فروخ).

5 .اين بزرگواران زمان فرا رسيدن مرگ و رويدادهاي ناخوشآيند « علم منايا و بلايا» را ميدانند و به اصل و نسب آدميان و چگونگي داوري بين آنها آگاهي دارند ( نك : كليني، 196 :1365،1).

6 .ائمه اطهار به حوادثي كه در گذشته اتفاق افتاده و پيش آمدها و اتفاقاتي كه در آينده تا روز قيامت به وقوع مي پيوندد، آگاهي دارند « علم ما كان و ما يكون الي يوم القيامة»؛ حتي به آنچه در آسمان و زمين است و به آنچه در بهشت و جهنم است، علم دارند ( كليني، 129 ،127 : 2 ،ق1404 ،صفار فروخ ؛160 :1 ،1365).

7 .به ايشان علم الكتاب و تفسير و تأويل قرآن عطا شده است ( حر عاملي، 1409ق، 27 :181) . با توجه به اين ابوابِ روايي و امثال آن كه هر كدام متضمن دهها روايت‌اند، پذيرفتن حتي يكي از آنها براي ما كافي است كه ترديدي در گستره علم امامان نداشته باشيم و آگاهيِ سرشار آنها را از نهان و آشكار وقايع عالم، بپذيريم و اعتراف كنيم.

ص55

پاسخ اول

«بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ(ع) یَعْلَمُونَ جَمِیعَ الْعُلُومِ الَّتِی خَرَجَتْ إِلَى الْمَلَائِكَةِ وَ الْأَنْبِیَاءِ وَ الرُّسُلِ (ع)»[۱]
  1. «عَن عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ شَمُّونٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ إِنَّ لِلَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عِلْمَیْنِ عِلْماً أَظْهَرَ عَلَیْهِ مَلَائِكَتَهُ وَ أَنْبِیَاءَهُ وَ رُسُلَهُ فَمَا أَظْهَرَ عَلَیْهِ مَلَائِكَتَهُ وَ رُسُلَهُ وَ أَنْبِیَاءَهُ فَقَدْ عَلِمْنَاهُ وَ عِلْماً اسْتَأْثَرَ بِهِ فَإِذَا بَدَا لِلَّهِ فِی شَیْ ءٍ مِنْهُ أَعْلَمَنَا ذَلِكَ وَ عَرَضَ عَلَى الْأَئِمَّةِ الَّذِینَ كَانُوا مِنْ قَبْلِنَا عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنِ الْعَمْرَكِیِّ بْنِ عَلِیٍّ جَمِیعاً عَنْ عَلِیِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِیهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ(ع) مِثْلَهُ»[۲]
  2. «عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ إِنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عِلْمَیْنِ عِلْماً عِنْدَهُ لَمْ یُطْلِعْ عَلَیْهِ أَحَداً مِنْ خَلْقِهِ وَ عِلْماً نَبَذَهُ إِلَى مَلَائِكَتِهِ وَ رُسُلِهِ فَمَا نَبَذَهُ إِلَى مَلَائِكَتِهِ وَ رُسُلِهِ فَقَدِ انْتَهَى إِلَیْنَا»[۳]
  3. «عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ صَالِحِ بْنِ السِّنْدِیِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِیرٍ عَنْ ضُرَیْسٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ (ع) یَقُولُ إِنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عِلْمَیْنِ عِلْمٌ مَبْذُولٌ وَ عِلْمٌ مَكْفُوفٌ فَأَمَّا الْمَبْذُولُ فَإِنَّهُ لَیْسَ مِنْ شَیْ ءٍ تَعْلَمُهُ الْمَلَائِكَةُ وَ الرُّسُلُ إِلَّا نَحْنُ نَعْلَمُهُ وَ أَمَّا الْمَكْفُوفُ فَهُوَ الَّذِی عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی أُمِّ الْكِتَابِ إِذَا خَرَجَ نَفَذَ»[۴]
  4. «أَبُو عَلِیٍّ الْأَشْعَرِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ سُوَیْدٍ الْقَلَّاءِ عَنْ أَبِی أَیُّوبَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ إِنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عِلْمَیْنِ عِلْمٌ لَا یَعْلَمُهُ إِلَّا هُوَ وَ عِلْمٌ عَلَّمَهُ مَلَائِكَتَهُ وَ رُسُلَهُ فَمَا عَلَّمَهُ مَلَائِكَتَهُ وَ رُسُلَهُ ع فَنَحْنُ نَعْلَمُهُ»[۵]

پاسخ دوم

  • ((عن ابی عبدالله (علیه السلام) قال ان لله تبارک و تعالی علمین علما اظهر علیه ملائکته و انبیاءه و رسله فما اظهر علیه ملائکته و رسله و انبیاءه فقد علمناه و علما استاثر به فاذا بدا لله فی شیء منه اعلمنا ذلک و عرض علی الائمه الذین کانوا من قبلنا)) (3) این روایت، لفظاً و مضموناً مکرر است و صریح است در اینکه علم مخلوقی را تعلیم انبیا و اوصیا(علیهم السلام) می فرماید و علم مخزون ذات مقدس، مخفی و مستور از جمیع خلائق است.
  • ((عن ابی جعفر- صلوات الله علیه – قال سمعت حمران بن اعین یسال ابا جعفر(علیه السلام) عن قول الله عزوجل بدیع السماوات و الارض قال ابوجعفر(علیه السلام) ان الله عزوجل ابتدع الاشیاء کلها بعلمه علی غیر مثال کان قبله فابتدع السماوات و الارضین و لم یکن قبلهن سماوات و لا ارضون أما تسمع لقوله تعالی و کان عرشه علی الماء فقال له حمران ارایت قوله جل ذکره عالم الغیب فلا یظهرعلی غیبه احدا فقال ابو جعفر(علیه السلام) الا من ارتضی من رسول و کان و الله محمد ممن ارتضاه و اما قوله عالم الغیب فان الله عزوجل عالم بما غاب عن خلقه فیما یقدر من شیء و یقضیه فی علمه قبل ان یخلقه و قبل ان یفضیه الی الملائکه فذلک یا حمران علم موقوف عنده الیه فیه المشیئه فیقضیه اذا اراد و یبدو له فیه فلا یمضیه فاما العلم الذی یقدره الله عزوجل فیقضیه و یمضیه فهو العلم الذی انتهی الی رسول الله (صلی الله علیه و آله) ثم الینا)) (4) در این روایت می فرماید: راوی سوال کرد از تفسیر آیه ی مبارکه ی (بدیع السموات و الارض) حضرت فرمود خدا نو و تازه خلق کرد و پدید آورد اشیا را بدون مثالی که قبل از خلقت باشد. پس آسمان ها و زمین ها را خلق کرد قبل از خلقت آنها آسمان و زمینی نبود. راوی سوال کرد از آیه که می فرماید خدا دانای غیب و پوشیده است و احدی را به غیب خودش مطلع نمی کند. فرمود: مگر کسی را که اختیار کند از پیغمبران و حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) از پیغمبرانی است که خدا اختیار فرموده و اما معنی عالم الغیب یعنی خدا به آنچه پنهان از خلق است در اموری که تقدیر و حکم می کند قبل از خلقت آن عالم است و این علمی است موقوف نزد خدا از برای خدا در او مشیت است اگر اراده کرد و خواست ایجاد و حکم می کند و اگر بداء برای ذات مقدس حاصل شد امضا نمی کند، یعنی در خارج، خلق و ایجاد نمی کند و آنچه علم او منتهی شد به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و ائمه (علیهم السلام) تقدیر قضا امضا می شود. بدیهی است که به قرینه ی روایت دیگر، مراد آن اخباری است که میعاد باشد زیرا که صریح روایات بود که در غیر میعاد برای خدا بداست یعنی اگر بخواهد تغییر و تبدیل دهد.

http://rasekhoon.net/article/show/667347/%D9%85%D8%B3%D8%A3%D9%84%D9%87-%D8%A8%D8%AF%D8%A3-(2)/

  1. ائمه(ع) تمام علومی که به ملائکه و پیغمبران و رسولان رسیده است می‌دانند.
  2. اصول کافى؛ ج ۱ ص: ۳۷۵ ح ۱ ؛ امام صادق (ع) فرمود: خداى تبارک و تعالى را دو گونه علم است: یک: علمى که ملائکه و پیغمبران و رسولانش را به آن آگاه ساخته، پس آنچه ملائکه و رسولان و پیغمبرانش را به آن آگاه ساخته ما هم می‌دانیم. دوم: علمى که بخودش اختصاص داده و هرگاه در موضوعى از آن علم بدا حاصل شود، ما را آگاه سازد و بر امامان پیش از ما هم عرضه شود.
  3. اصول کافى؛ ج ۱، ص: ۳۷۶، ح ۲؛ فرمود: خداى عزوجل را دو گونه علم است: یک: علمى که نزد خود اوست و هیچکس از مخلوقش را از آن آگاه نساخته است دوم: علمى که بسوى ملائکه و رسولانش افکنده، آنچه بسوى ملائکه و رسولانش افکنده، بما رسیده است.
  4. اصول کافى؛ ج۱؛ ص: ۳۷۶؛ ح؛ ضریس گوید: شنیدم امام باقر (ع) مى‌فرمود: خداى عزوجل را دو گونه علم است: یک: علم بذل شده دوم: علم نگهدارى شده. اما نسبت بعلم بذل شده، هر چه ملائکه و رسولان دانند، ما هم می‌دانیم و اما علم نگهدارى شده آن است که نزد خداى در اصل کتاب (لوح محفوظ) است که چون از آن در آید نفوذ کند.
  5. اصول کافى؛ ج۱، ص: ۳۷۶، ح ۴؛ فرمود خداى عزوجل را دو گونه علم است: یک: علمى که جز خود او نداند. دوم: علمى که به ملائکه و رسولانش آموخته است، آنچه بملائکه و رسولانش آموخته است ما می‌دانیم