اقسام و انواع غیب کدام‌اند؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۳۷: خط ۳۷:
== پاسخ‌های تفصیلی (متفرقه)==
== پاسخ‌های تفصیلی (متفرقه)==
{{یادآوری پاسخ}}
{{یادآوری پاسخ}}
{{جمع شدن|۱. علامه مغنیه؛}}
{{جمع شدن|۱. علامه طباطبایی؛}}
[[پرونده:39587474.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[علامه طباطبایی]]]]
::::::'''[[علامه طباطبایی]]''' در کتاب ''«المیزان»'' در این باره گفته است:
::::::«خزینه‌‏های‌ [[غیب]] خدا مشتمل بر دو نوع از [[غیب]] است:
:::::# یکی‌ غیب‏‌هایی‌ که پا به عرصه [[شهود]] هم گذاشته‌‏اند؛
:::::# و دیگری‌ غیب‌‏هایی‌ که از مرحله [[شهادت]] خارج اند و ما آنها را "[[غیب مطلق]]" می‌‏نامیم.
::::::البته آن غیب‌هایی‌ هم که پا به عرصه وجود و شهود و عالم حد و قدر نهاده‏‌اند، در حقیقت و صرف نظر از حد و اندازه‌ای‌ که به خود گرفته‌‏اند، باز به [[غیب مطلق]] برمی‌‏گردند، و باز همان غیب مطلق هستند، و اگر به آنها [[شهود]] می‌‏گوییم با حفظ حد و قدری‌ است که دارند، و می‌‏توانند متعلق [[علم]] ما قرار گیرند، پس این موجودات هم وقتی‌ شهودند که متعلق علم ما قرار گیرند، و گر نه [[غیب]] خواهند بود. البته جا دارد که موجودات عالم را در موقعی‌ که متعلق علم ما قرار نگرفته‏‌اند "[[غیب نسبی‌]]" بنامیم، برای‌ اینکه چنین غیبی‌، وصفی‌ است نسبی‌، که بر حسب اختلاف نسبت‌ها، مختلف می‌‏شود؛ مثلاً: موجودی‌ که در خانه و محسوس برای‌ ما است، نسبت به کسی‌ که بیرون خانه است، [[غیب]] است، و لیکن برای‌ ما غیب نیست، و همچنین نور و رنگ‏‌ها برای‌ [[حس بینایی‌]]، [[شهود]] و برای‌ [[حس شنوایی‌]]، [[غیب]] است و شنیدنی‌‏ها برای‌ [[حس شنوایی‌]] شهود و برای‌ [[حس بینایی‌]]، [[غیب]] است و [[محسوسات]] این دو حس نسبت به انسانی‌ که دارای‌ آن حس است [[شهود]] و نسبت به انسان کر و کور [[غیب]] است»<ref>[http://lib.eshia.ir/50081/7/179 ترجمه تفسیر المیزان، ج‏۷، ص۱۷۹].</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{جمع شدن|۲. آیت‌الله مغنیه؛}}
[[پرونده:1368241.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[محمد جواد مغنیه|مغنیه]]]]
[[پرونده:1368241.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[محمد جواد مغنیه|مغنیه]]]]
::::::آیت‌الله '''[[محمد جواد مغنیه]]'''در کتاب ''«[http://www.ghadeer.org/Book/230/31378 تفسیر کاشف]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::آیت‌الله '''[[محمد جواد مغنیه]]'''در کتاب ''«[http://www.ghadeer.org/Book/230/31378 تفسیر کاشف]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::«غیب خدا بی نهایت است و اندازه معینی ندارد و این غیب بر چند نوع است:
::::::«غیب خدا بی نهایت است و اندازه معینی ندارد و این غیب بر چند نوع است:
:::::#غیبی که خدا آن را از بندگانش پنهان می‌دارد و هیچ کس را از آن آگاه نمی‌کند؛ نظیر زمان برپا شدن روز قیامت.
:::::#غیبی که خدا آن را از بندگانش پنهان می‌دارد و هیچ کس را از آن آگاه نمی‌کند؛ نظیر زمان برپا شدن روز قیامت.
خط ۴۶: خط ۵۴:
::::::بر این اساس، مراد از این که غیب تنها در نزد خدا و از آن خداست، آن است که نه از طریق تجربه می‌توان از غیب آگاهی پیدا کرد، نه از طریق عقل و نه از هیچ راه دیگر، بلکه [[رابطه وحی یا الهام با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|تنها از طریق وحی الهی می توان غیب را دانست؛]] و او بر حسب آنچه حکمت و نیاز مردم اقتضا کند، هر یک از پیامبرانش را که بخواهد از غیب خود آگاه می‌کند و پیامبر او هم به نوبه خود مردم را از این غیب، همان طور که از خدا دریافت کرده، باخبر می‌سازد. بنابراین، خبر دادن پیامبر از غیب، دانستن غیب نیست، بلکه نقل غیب است از کسی که غیب می‌داند و تفاوت میان منبع علم و نقل از این منبع زیاد است؛ زیرا اولی اصل و دومی فرع است. و نیز فرق است میان کسی که به طور مستقیم از منبع علم نقل می‌کند و کسی که از این ناقل نقل می‌کند: گفتند: منزهی تو. ما را جز آنچه خود به ما آموخته ای دانشی نیست. تویی دانای حکیم»<ref>[http://www.ghadeer.org/Book/230/31378 تفسیر کاشف؛ ج۳؛ ص ۳۱۲.]</ref>
::::::بر این اساس، مراد از این که غیب تنها در نزد خدا و از آن خداست، آن است که نه از طریق تجربه می‌توان از غیب آگاهی پیدا کرد، نه از طریق عقل و نه از هیچ راه دیگر، بلکه [[رابطه وحی یا الهام با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|تنها از طریق وحی الهی می توان غیب را دانست؛]] و او بر حسب آنچه حکمت و نیاز مردم اقتضا کند، هر یک از پیامبرانش را که بخواهد از غیب خود آگاه می‌کند و پیامبر او هم به نوبه خود مردم را از این غیب، همان طور که از خدا دریافت کرده، باخبر می‌سازد. بنابراین، خبر دادن پیامبر از غیب، دانستن غیب نیست، بلکه نقل غیب است از کسی که غیب می‌داند و تفاوت میان منبع علم و نقل از این منبع زیاد است؛ زیرا اولی اصل و دومی فرع است. و نیز فرق است میان کسی که به طور مستقیم از منبع علم نقل می‌کند و کسی که از این ناقل نقل می‌کند: گفتند: منزهی تو. ما را جز آنچه خود به ما آموخته ای دانشی نیست. تویی دانای حکیم»<ref>[http://www.ghadeer.org/Book/230/31378 تفسیر کاشف؛ ج۳؛ ص ۳۱۲.]</ref>
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}
{{جمع شدن|۲. علامه طباطبایی؛}}
[[پرونده:39587474.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[علامه طباطبایی]]]]
::::::'''[[علامه طباطبایی]]''' در کتاب ''«المیزان»'' در این باره گفته است:
::::::«خزینه‌‏های‌ [[غیب]] خدا مشتمل بر دو نوع از [[غیب]] است:
:::::# یکی‌ غیب‏‌هایی‌ که پا به عرصه [[شهود]] هم گذاشته‌‏اند؛
:::::# و دیگری‌ غیب‌‏هایی‌ که از مرحله [[شهادت]] خارج اند و ما آنها را "[[غیب مطلق]]" می‌‏نامیم.
::::::البته آن غیب‌هایی‌ هم که پا به عرصه وجود و شهود و عالم حد و قدر نهاده‏‌اند، در حقیقت و صرف نظر از حد و اندازه‌ای‌ که به خود گرفته‌‏اند، باز به [[غیب مطلق]] برمی‌‏گردند، و باز همان غیب مطلق هستند، و اگر به آنها [[شهود]] می‌‏گوییم با حفظ حد و قدری‌ است که دارند، و می‌‏توانند متعلق [[علم]] ما قرار گیرند، پس این موجودات هم وقتی‌ شهودند که متعلق علم ما قرار گیرند، و گر نه [[غیب]] خواهند بود. البته جا دارد که موجودات عالم را در موقعی‌ که متعلق علم ما قرار نگرفته‏‌اند "[[غیب نسبی‌]]" بنامیم، برای‌ اینکه چنین غیبی‌، وصفی‌ است نسبی‌، که بر حسب اختلاف نسبت‌ها، مختلف می‌‏شود؛ مثلاً: موجودی‌ که در خانه و محسوس برای‌ ما است، نسبت به کسی‌ که بیرون خانه است، [[غیب]] است، و لیکن برای‌ ما غیب نیست، و همچنین نور و رنگ‏‌ها برای‌ [[حس بینایی‌]]، [[شهود]] و برای‌ [[حس شنوایی‌]]، [[غیب]] است و شنیدنی‌‏ها برای‌ [[حس شنوایی‌]] شهود و برای‌ [[حس بینایی‌]]، [[غیب]] است و [[محسوسات]] این دو حس نسبت به انسانی‌ که دارای‌ آن حس است [[شهود]] و نسبت به انسان کر و کور [[غیب]] است»<ref>[http://lib.eshia.ir/50081/7/179 ترجمه تفسیر المیزان، ج‏۷، ص۱۷۹].</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{جمع شدن|۳. آیت‌الله مطهری؛}}
{{جمع شدن|۳. آیت‌الله مطهری؛}}
[[پرونده:600.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[مرتضی مطهری]]]]
[[پرونده:600.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[مرتضی مطهری]]]]
۵۳٬۳۷۰

ویرایش