بحث:اقسام و انواع غیب کداماند؟ (پرسش)
پاسخ اجمالی
معناشناسی غیب و علم غیب
معنای لغوی
«غیب» در لغت به امری که از حس (باطنی و ظاهری) پوشیده باشد، اطلاق شده است، خواه آن چیز هم اکنون تحقق یافته باشد یا بعد از این تحقق پیدا کند؛ این واژه در مقابلِ شهود (شهادت) است به معنای چیزی که با حواس قابل درک باشد[۱]. بنابراین معنای لغوی، اگر در کاربری عرفی عام - و نه اصطلاحی - «علم غیب» گفته شود، یعنی: «علم به هر چیزی که غایب از حواس بشری باشد»؛ چه علومی که قرآن و حدیث و کتب مفسران و متکلمان آن را «علم غیب» نامیده است و چه علومی که قرآن و حدیث و این کتب آن را «علم به غیب» نمی نامند.
معنای اصطلاحی
غیب در دایرهای خارج از عرف عام اهل لغت، اصطلاحی است که هم در قرآن کریم و حدیث معصومان از آن یاد شده و هم در آثار تفسیری و اعتقادی:
- اصطلاح قرآن و حدیث: واژه «غیب» در کاربریهای آیات قرآن کریم و روایات، دو استعمال دارد؛ یکی: همان استعمال لغوی (امور پنهان از حواس) و دیگری: معنایی خاصتر از معنای لغوی است که تنها شامل اموری میشود که خدای متعال آگاهی از آنها را تنها به خود اختصاص داده و احدی از مخلوقاتش اعم از انبیاء، ملائکه و غیر ایشان را نیز از آن مطلع نکرده است که اصطلاحاً به آنها، «امور مستأثر» میگویند[۲]. اما واژه «علم غیب» در استعمالات قرآنی برای علم به هر غیبی اطلاق نشده است؛ بلکه به یکی از دو معنای ذیل آمده؛ کاربری اول: به علم ذاتی و استقلالی به امور غیبی؛ یعنی: علمی که از کسی گرفته نشده (علم غیر مستفاد)[۳]، و کاربری دوم: به خصوص علوم مختص به خدای تبارک و تعالی که در تعبیر روایات، علم مستأثر نامیده شدند[۴]. در این اصطلاح، علم به غیب فقط به علوم اختصاصی خداوند متعال (علم مکنون و مستأثر) که ذاتی بوده و اکتسابی نیستند اطلاق میشود و به علم دیگران اگرچه به تعلیم الهی یا اعطای او باشد غیب گفته نمیشود[۵].
- اصطلاح مفسران و متکلمان: واژه «غیب» در آثار تفسیری و اعتقادی نیز به دو گونه استعمال شده است؛ یکی: همان استعمال لغوی (امور پنهان از حواس)[۶]. این معنا هم شامل غیب مطلق و غیب نسبی میشود و هم شامل غیب به معنای «امور مستأثر» و امور غیر آن. و دیگری: معنای خاص که تنها به اموری اشاره دارد که دانستن آنها فقط در اختیار خدای تبارک و تعالی است (امور مستأثر). اما واژه «علم غیب» در استعمالات مفسران و متکلمان به همان دو معنایی که در اصطلاح قرآنی گذشت استفاده شده است. بنابر این، علم غیب در کاربری اول خود گاهی به کیفیت خاصی از دانش اطلاق میشود که ذاتی و غیرتبعی بوده و از دیگران فراگیری نشده باشد (یعنی مستفاد نباشد)[۷] و در کاربری دوم خود گاهی به خصوص علوم خاص الهی اطلاق شده است. لذا در این اصطلاح (چه در کاربری اول و چه در کاربری دوم) نیز، علم به غیب، مختص ذات خداوند است و به علم غیر خدا - هرچند ویژه باشد - به صورت مطلق «علم غیب» گفته نمیشود[۸]؛ بلکه به طور شایع، از لفظ «اطلاع بر مغیبات»[۹] یا «اِخبار از غیب»[۱۰] استفاده کردهاند. البته این بدان معنا نیست که مفسران یا متکلمان علم غیب را در معنای لغوی استفاده نکردهاند[۱۱] و بیشک، در این کاربری لغوی، دقت علمی رعایت نشده و باعث ایجاد شبهه نیز گشته است[۱۲].
اقسام امور غیبی
- غیب مطلق: به حقیقت و واقعیت ناشناختهای «غيب مطلق» گفته میشود که اطلاع از آن جز از راه دریافت علم از خدای متعال برای هیچ کس، در هیچ زمان و شرایطی امکان پذیر نیست[۱۳]. این غیب مطلق نیز بر دو گونه است: نخست: غیبی است که تنها برای برخی از برگزیدگان خود آشکار میکند: ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ﴾ [۱۴]. از جمله موارد این غیب: اموری که عقلاً تعلّق ادراکات حسی یا ادراکات عقلی به آنها ممکن نیست[۱۵]؛ مانند: ذات خدا یا برخی از نشانههای او؛ همچون: وحی، فرشتگان، بهشت و جهنم و رستاخیز که همه آنها از حواس ما غایباند[۱۶]. دوم: غیبی است که نزد خود نگاه داشته و مختص ذات اوست. به این غیب مطلق دوم، «غیب مستأثر» یا «علم مستأثر» میگویند: ﴿إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ﴾[۱۷].
- غیب نسبی: به حقیقت و واقعیت ناشناختهای گفته میشود که برای بعضی از انسانها غیب و برای بعضی دیگر آشکار به شمار میروند؛ یعنی: در مقایسه با شخص یا مکان یا زمان خاص غیب است، اما در برابر شخص یا مکان و زمان دیگر آشکار باشد یا به آشکار مبدل شود[۱۸]؛ مثلاً: اگر پیامبری از وجود غذایی در خانه شخص خبر میدهد برای خود پیامبر(ص) امر غیبی است؛ زیرا در خانه آن شخص حضور ندارد و از راهی دیگر نیز از اشیاء موجود در آن خانه اطلاع نیافته است. اما برای خود آن شخصی که در آن مکان زندگی میکند و از محتویات آن آگاه است، امری آشکار خواهد بود[۱۹]. اين نوع از غیب میتواند مربوط به گذشته باشد که برای مردمان آن زمان آشکار بوده اما برای زمان ما غیب است؛ مثلاً: داستان حضرت یوسف (ع) که جزئیات آن را خدای متعال به پیامبر خاتم(ص) وحی کرده است: ﴿ذَلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ﴾[۲۰] و میتواند مربوط به آینده باشد که برای حاضران در زمان خاص غیب بوده اما در زمان آینده که رخ میدهد آشکار میشود؛ مثلاً: زمان رحلت حضرت سلیمان (ع) برای جنیانی که برای او کار میکردند غیب بود اما پس از این رخداد آشکار شد: ﴿فَلَمَّا قَضَيْنَا عَلَيْهِ الْمَوْتَ مَا دَلَّهُمْ عَلَى مَوْتِهِ إِلَّا دَابَّةُ الْأَرْضِ تَأْكُلُ مِنْسَأَتَهُ فَلَمَّا خَرَّ تَبَيَّنَتِ الْجِنُّ أَنْ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ الْغَيْبَ مَا لَبِثُوا فِي الْعَذَابِ الْمُهِينِ﴾[۲۱].
تقسیمات دیگری نیز برای غیب صورت گرفته است مانند: تقسیم به غیب مکانی، غیب از حواس ظاهری، غیب از فکر و علم و یا تقسیم به غیب عام و خاص و اخص، اما تقسیم مشهور، تقسیم به مطلق و نسبی است[۲۲].
پاسخ تفصیلی
چیستی غیب
غیب در لغت یعنی نهان[۲۳] در مقابل شهود و بر چیزی اطلاق میشود که با حواس ظاهری قابل درک نیست[۲۴]. قیامت، برزخ، ملائکه، جنّ و... عوالمی هستند که با حواسّ ظاهری انسان قابل درک نیستند، از این رو داخل در عالَم غیب شمرده شدهاند[۲۵].
اقسام غیب
غیب در یک تقسیم بر سه قسم است:
غیب مطلق
غیب مطلق غیبی است که در همۀ زمانها و برای همگان پوشیده است[۲۶] حتی انبیاء[۲۷] و به هیچ نحو و در هیچ زمان و مکان قابل ادراک نیست[۲۸] و به عبارتی از مرحلۀ رؤیت و دیده شدن خارج است[۲۹] و خداوند هیچ کس را از آن آگاه نمیکند[۳۰] و در هیچ شرائطی برای آدمیان آشکار نخواهد شد و آدمی در هر درجهای از کمال که باشد، به کنه آن پی نمیبرد[۳۱]، مانند ذات خداوند که غیب الغیوب است و معرفت کنه ذات او برای احدی مقدور نیست و نسبت به همگان غیب است[۳۲]. خداوند نه قابل ادراک با حواس است: ﴿لَا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ﴾[۳۳] و نه قابل احاطه با قلب و فکر: «یَا مَنْ لَا تَحْوِیهِ الْفِکَر»[۳۴]، «یَا مَنْ لَا تُحِیطُ بِهِ الْفِکَر»[۳۵]، «لَا یُدْرِکُهُ بُعْدُ الْهِمَمِ وَ لَا یَنَالُهُ غَوْصُ الْفِطَن»[۳۶]، اگر چه برای خودش مشهود است[۳۷]. امام سجاد(ع) فرمودند: «تویی آنکه اندیشهها و گمانها از درک حقیقت ذاتت قاصرند و فهمها و درکها از ادراک چگونگیت ناتوان و واماندهاند و چشمها در کجا بودنت را درنیافتند»[۳۸].
چرایی عدم اطلاع بر خداوند نیاز به استدلال ندارد، چه اینکه مقوم اساسی آگاهی، احاطه عالِم بر معلوم است و در نظام آفرینش هیچ موجودی برتر از ذات او نیست که بتواند آگاهی بر مرتبه غیب الغیوب پیدا کند[۳۹].
غیب مطلق نیز بر دو قسم است:
- غیب مطلقی که علم غیر به آن عقلا محال نیست، نظیر وقت وقوع قیامت و وقت ظهور قائم.
- غیب مطلقی که علم غیر بر آن عقلا محال است، مانند علم به ذات خداوند برای غیر. هر چند خداوند به ذات خود شهود تام دارد[۴۰].
غیب نسبی یا اضافی یا مکشوف و مرضی
آن است که در برخی زمانها و یا برای برخی افراد غیب است[۴۱]، واقعیتهایی است که به اعتباری نهان و به اعتباری عیان است[۴۲]. به عبارتی دیگر اموری است که پا به عرصۀ شهود هم گذاشته اند[۴۳] و با شرایطی خاص، برای افرادی ویژه قابل ادراک به غیر حواس ظاهری است[۴۴]. اموری هست که نسبت به افراد و حالاتی غیب نیست، اما نسبت به انسانهایی غیب محسوب میشود. انسان هر چه بتواند در عوالم وجود به سیر کمالی بپردازد، پردههای غیب کنار رفته و چهره حقیقت بر او آشکار میگردد. لذا آنچه که برای ملائکه مورد شهود و علم آنهاست برای مردم ساکن در عالم طبیعت غیب است[۴۵].
غیب نسبی مربوط به موجودات مادی است که ذاتاً غایب نیستند و حوادث مادی برای ادراک و شهود آنها توان دارد؛ لکن بر اثر موانعی مادی، برای عدهای غایب و نسبت به شماری حاضر است؛ مثل اینکه موجودی که در ظرف دیروز محسوس و مشهود دیروزیان بود، امروز نباشد و برای امروزیان غایب باشد؛ موجودات مادی آینده نیز چنیناند[۴۶].
باید توجه داشت خداوند هر کس را از میان بندگانش بخواهد از غیب نسبی آگاه میکند: ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ﴾[۴۷]، ﴿مَا كَانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشَاءُ﴾[۴۸].
برخی از امور غیب نسبی عبارتاند از: أسما و اسرار الهی، قضا و قدر، کتاب مبین، لوح محو و اثبات و محفوظ که جزء عالم غیب هستند؛ ولی ملائکه و انبیاء و اولیا به تعلیم الهی به آنها آگاهاند[۴۹] و یا مانند اخبار گذشتگان ﴿ذَلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ﴾[۵۰] و یا قیامت که هرچند برای افراد عادی غیب است، ولی بدون تردید برای کسی که میفرماید: «لَوْ کُشِفَ الْغِطَاءُ مَا ازْدَدْتُ یَقِیناً»[۵۱] غیب نخواهد بود[۵۲] و فرشتگان؛ فرشته نیز رؤیتش برای برخی انسانها ممکن است ﴿فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِيًّا﴾[۵۳] و هر محتضری که در آستانه مرگ است، میتواند فرشته را ببیند: ﴿يَوْمَ يَرَوْنَ الْمَلَائِكَةَ لَا بُشْرَى يَوْمَئِذٍ لِلْمُجْرِمِينَ﴾[۵۴]، البته همگان حتی کافران در حال احتضار و در برزخ و قیامت بعضی از فرشتگان را مشاهده میکنند و...[۵۵].
در این زمینه گفته شده است: "غیبهایی که پا به عرصه وجود و شهود و عالم حد و قدر نهادهاند و متعلق علم ما قرار گیرند، شهودند اما وقتی متعلق علم ما قرار نگرفتهاند و ما نسبت به آنها ناآگاه هستیم آنها را غیب نسبی مینامیم، چون این گونه غیب بودن وصفی است نسبی که بر حسب نسبتها و اضافات مختلف هستند، مثلاَ موجودی که در خانه برای ما محسوس است نسبت به ما شهود است اما نسبت به کسی که بیرون خانه است غیب میباشد و همچنین نور و رنگها برای حاسه بینایی شهود و برای حاسه شنوایی غیب است، و شنیدنها برای حاسه شنوایی شهود و برای حاسه بینایی غیب است و محسوسات این دو حاسه نسبت به انسانی که دارای آن دو حاسه است، شهود و نسبت به انسان کر و کور غیب است روی این حساب غیبهایی را خدای تعالی در آیۀ ﴿وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُهَا وَلَا حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ وَلَا رَطْبٍ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ﴾[۵۶] فرموده از نوع همین غیبهای نسبی است، برای این که همه آنها امور محدود و مقدوری است که تعلق علم به آن محال نیست"[۵۷].[۵۸] و یا: "غیب نسبی دربارۀ اموری است که وجود عینی یافتهاند و عالم قدر را پدید آوردهاند و بدون در نظر گرفتن حدود و اندازه آنها که در سیر نزولی واجد آن شدهاند، غیب مطلقاند"[۵۹].[۶۰]
غیب نسبی نیز بر دو قسم است:
- قسمی که از طریق حواس و عقل امکان آگاهی بر آن وجود دارد، مانند: اکتشافات علمی بشر، قانون جاذبه، وجود سلول، اتم، کهکشانها و امثال آن؛ گرچه امکان آگاهی به این امور از طریق حس و عقل وجود دارد اما روزگاری بود که بشر چیزی از آنها را نمیدانست و مصداق غیب بود و اگر در قرآن و یا سخنان پیشوایان درباره این امور مطالبی گفته شده است نوعی اخبار از غیب به شمار میرود[۶۱].
- آنچه از طریق حواس و عقل امکان ندارد بلکه از طریق غیر عادی مثل وحی و الهام و مانند آن میتوان به آن دسترسی پیدا کرد، مانند گزارشهای قرآن از حوادث غیبی که در گذشته اتفاق افتاده و یا در آینده رخ خواهد داد. مثل: حوادث بد و خلقت، قیامت و خصوصیات آن، ملائکه و حقیقت آنان[۶۲].
باید توجه داشت غیبهایی که پا به عرصه وجود و شهود نهادهاند، در حقیقت و صرف نظر از حد و اندازهای که به خود گرفتهاند، باز به غیب مطلق برمیگردند و اگر به آنها شهود میگوییم با حفظ حدودی است که دارند و میتوانند متعلق علم ما قرار بگیرند[۶۳].
غیب مکشوف
نوعی از غیب هم وجود دارد که خداوند تمام مردم را از آن باخبر میکند؛ نظیر برانگیخته شدن و جمع شدن مردم در روز قیامت و بهشت و دوزخ[۶۴] و یا آگاهی از عالم اَخذ میثاق و تعهدی که انسان به خدا سپرده و خدا به پیامبرش فرمود و آن حضرت بشر را بدان آگاه کرد، یعنی غیبهایی است که خداوند از راه انبیا و اولیایش جامعه بشری را از آن آگاه میکند[۶۵] و مشترک میان همۀ انسانهاست[۶۶] که در این صورت غیب محسوب نمیشود.
تقسیمات دیگر غیب
تقسیمات دیگری برای غیب نیز مطرح شده است مانند:
- غیب مکانی: مانند آنچه در داستان حضرت یوسف(ع) آمده است: ﴿لَا تَقْتُلُوا يُوسُفَ وَأَلْقُوهُ فِي غَيَابَتِ الْجُبِّ﴾[۶۷].
- غیب از حواس ظاهری: قرآن در داستان حضرت سلیمان(ع) میفرماید: ﴿فَقَالَ مَا لِيَ لَا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ كَانَ مِنَ الْغَائِبِينَ﴾[۶۸]. منظور از غیبت هدهد در آیه، غیبت از چشم و حواس دیگر است.
- غیب از فکر و علم: قرآن در رابطه با این مرتبه از غیب میفرماید: ﴿وَيَقُولُونَ خَمْسَةٌ سَادِسُهُمْ كَلْبُهُمْ رَجْمًا بِالْغَيْبِ﴾[۶۹].
- غیب از مقام معرفت و بصیرت: قرآن در رابطه با این مرتبه از غیب میفرماید: ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا﴾[۷۰].[۷۱] و یا تقسیم به غیب عام و خاص و اخص[۷۲]. اما تقسیم مشهور همان تقسیم به مطلق و نسبی است.
پانویس
- ↑ فراهیدی، خلیل بن احمد، «کتاب العین»، ج۴، ص ۴۵۴؛ ازهری، محمد بن احمد، تهذیب اللغه، ج۳، ص۱۰۶؛ جوهری، ابونصر، الصحاح، ج۱، ص۲۹؛ ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، ج۴، ص۴۰۳؛ ثعالبی، ابومنصور، فقه اللغه، ص۲۴؛ ابن سیده، علی بن اسماعیل، المخصص، ج۳، ص۵۶؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، «المفردات»، ص ۶۱۶؛ ابنمنظور، محمد بن مکرم، «لسان العرب»، ج۱، ص ۶۵۴؛ طریحی، «مجمع البحرین»، ج۲، ۱۳۵ ـ ۱۳۴؛ زبیدی، سید مرتضی، تاج العروس، ج۲، ص۲۹۵.
- ↑ در روایتی امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «همانا برای خداوند متعال دو علم وجود دارد؛ علمی که آن را ویژه خود قرار داده و کسی را نسبت به آن مطلع نساخته است، نه پیامبری از پیامبران و نه فرشتهای از فرشتگان و این همان فرمایش خداوند متعال در قرآن کریم است که فرمود: ﴿إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ﴾ و علمی که فرشتگان او از آن آگاهی دارند قطعا مورد آگاهی محمد(ص) و آل محمد(ع) است و آنچه ایشان از آن آگاهی دارند قطعا مرا نسبت به آن آگاه فرموده است، بزرگ از ما و کوچک از ما تا روز قیامت از آن مطلع هستند: «إِنَّ لِلَّهِ عِلْمَيْنِ عِلْمٌ اسْتَأْثَرَ بِهِ فِي غَيْبِهِ فَلَمْ يُطْلِعْ عَلَيْهِ نَبِيّاً مِنْ أَنْبِيَائِهِ وَ لَا مَلَكاً مِنْ مَلَائِكَتِهِ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَى: إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَ يَعْلَمُ ما فِي الْأَرْحامِ وَ ما تَدْرِي نَفْسٌ ما ذا تَكْسِبُ غَداً وَ ما تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ (سوره لقمان، آیه۳۴). وَ لَهُ عِلْمٌ قَدِ اطَّلَعَ عَلَيْهِ مَلَائِكَتُهُ فَمَا اطَّلَعَ عَلَيْهِ مَلَائِكَتُهُ فَقَدِ اطَّلَعَ عَلَيْهِ مُحَمَّدٌ وَ آلُهُ وَ مَا اطَّلَعَ عَلَيْهِ مُحَمَّدٌ وَ آلُهُ فَقَدْ أَطْلَعَنِي عَلَيْهِ يَعْلَمُهُ الْكَبِيرُ مِنَّا وَ الصَّغِيرُ إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ»»؛ صفار، محمد بن حسن، «بصائر الدرجات»، ص ١٣١.
- ↑ به عنوان مثال، امام علی(ع) در جواب کسی که پرسید: «آیا به تو علم غیب داده شده است؟» فرمود: «ای برادر کلبی! این علم غیب نیست، بلکه علمی است که از صاحب علم آموخته شده است»: «لَيْسَ هُوَ بِعِلْمِ غَيْبٍ وَ إِنَّمَا هُوَ تَعَلُّمٌ مِنْ ذِي عِلْمٍ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۲۸.
- ↑ روایت «إِنَّ لِلَّهِ عِلْمَيْنِ عِلْمٌ اسْتَأْثَرَ بِهِ فِي غَيْبِهِ..»» در بالا اشاره شده.
- ↑ به عنوان مثال: سدیر - از یاران نزدیک امام صادق(ع) - نقل میکند من، ابوبصیر، یحیی بزّار و داود بن کثیر در مجلسی بودیم که حضرت با حالت غضبناک وارد شد و فرمود: «تعجب از اقوامی که گمان میکنند ما علم غیب میدانیم، در حالی که من قصد تنبیه کنیزم را داشتم و او فرار کرد و من نمیدانم در کدامیک از اتاقهاست...»: «یَا عَجَباً لِأَقْوَامٍ یَزْعُمُونَ أَنَّا نَعْلَمُ اَلْغَیْبَ مَا یَعْلَمُ اَلْغَیْبَ إِلاَّ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَقَدْ هَمَمْتُ بِضَرْبِ جَارِیَتِی فُلاَنَةَ فَهَرَبَتْ مِنِّی فَمَا عَلِمْتُ فِی أَیِّ بُیُوتِ اَلدَّارِ هِیَ ...»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۵۷. همچنین: ابن مغیره میگوید: من به اتفاق یحیی بن عبدالله بن حسین خدمت حضرت ابو الحسن(ع) بودیم، یحیی عرض کرد: فدایت شوم! مردم گمان میکنند شما علم به غیب دارید، امام فرمود: سبحان اللَّه! ای یحیی! دست خودت را بر من بگذار، به خدا سوگند! از این نسبت تمام موهای بدنم راست شد، نه به خدا سوگند، ما غیب نمیدانیم و هرآنچه نقل میکنیم از رسول خداست»: «عَنِ ابْنِ الْمُغِیرَةِ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ أَبِی الْحَسَنِ(ع)أَنَا وَ یَحْیَی بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحُسَیْنِ فَقَالَ یَحْیَی جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنَّهُمْ یَزْعُمُونَ أَنَّکَ تَعْلَمُ الْغَیْبَ فَقَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ ضَعْ یَدَکَ عَلَی رَأْسِی فَوَ اللَّهِ مَا بَقِیَتْ فِی جَسَدِی شَعْرَةٌ وَ لَا فِی رَأْسِی إِلَّا قَامَتْ قَالَ ثُمَّ قَالَ لَا وَ اللَّهِ مَا هِیَ إِلَّا رِوَایَةٌ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص»؛ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۲۵، ص۲۹۳.
- ↑ به عنوان مثال: شیخ طوسی (م۴۶۰ق) گفته است: «ما غاب عن الحواس. طوسی، محمد بن حسن، التبيان، ص۶، ص۲۲۵. و راغب اصفهانی (م۵۰۲ق) گفته است: «استُعمل في كلّ غائب عن الحاسّة... ما لا يقع تحت الحواس و لا تقتضيه بداهة العقول وإنّما يعلم بخبر الأنبياء عليهم السلام». راغب اصفهانی، حسين بن محمد، المفردات فى غريب القرآن، ص۶۱۶. ابن عربی (م۵۴۲ق) نیز گفته است: «وحقيقته ما غاب عن الحواس». ابن عربی، محمد بن عبدالله، احكام القرآن، ج۱، ص۱۵.
- ↑ قاضى شوشترى (م۱۰۱۹ق) گفته است: «وفرق بين علم الغيب الذي لا يعلمه إلا الله تعالى وبين ما ادعيناه؛ فإن المراد بعلم الغيب هو العلم الذي لا يكون مستفاداً من سبب يفيده، وذلك إنما يصدق على الله تعالى؛ إذ كل ما علم من عداه تعالى فهو مستفاد من جوده؛ إما بواسطة، أو بغير واسطة؛ فلا يكون علم غيب» شوشترى، سید نورالله، احقاق الحق و ازهاق الباطل، ص٢٠۴.
- ↑ شیخ مفید (م۴۱۳ق) در همین راستا گفته است: «فأما إطلاق القول عليهم بأنهم يعلمون الغيب فهو منكر بين الفساد؛ لأن الوصف بذلك إنما يستحقه من علم الأشياء بنفسه لا بعلم مستفاد، وهذا لا يكون إلا الله عز وجل» مفید، محمد بن محمد، أوائل المقالات، ص۶۷. همچنین قاضى شوشترى (م۱۰۱۹ق) گفته است: «فلا يصح لغير الله تعالى أن يقال أنه يعلم الغيب ... وبالجملة: لا يجوز أن يقال لأحد فلان يعلم الغيب؛ نعم الإخبار بالغيب بتعليم الله تعالى جايز» شوشترى، سید نورالله، احقاق الحق و ازهاق الباطل، ص٢٠۴.
- ↑ به عنوان مثال: ابن میثم بحرانی (م۶۹۹ق) گفته است: «الفصل الثاني: في بيان اطلاعه عليه السلام على المغيبات، وتمكنه من خوارق العادات، وفيه بحثان: البحث الأول: في اطلاعه على الأمور الغيبية». بحرانی، ابن میثم، شرح مئة كلمة لأمير المؤمنين، ص٢٣٧. همچنین: سید هاشم بحرانی (م۱۱۰۷ق) گفته است: «والأئمة صلوات الله عليهم أجمعين؛ لأنّ الله سبحانه وتعالى لمّا أطلعهم على غيبه بما ينزل في ليلة القدر ..». بحرانی، سید هاشم، ینابیع المعاجز، ص۱۷۵.
- ↑ به عنوان مثال: شیخ مفید، سید مرتضی، طبرسی، محقق حلی و تعداد عدیدی از مفسران و متکلمان شیعه از همین تعبیر استفاده کردهاند. ر.ک: مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج٢، ص۱۹۴؛ علم الهدی، سید مرتضی، رسائل المرتضى، ج۱، ص۴۱۷؛ طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری، ج۱، ص۳۳۵-۳۴۶؛ حلی، جعفر بن حسن، المسلک فی اصول الدین، ص۱۸۷-۲۴۴.
- ↑ به عنوان مثال: سید هاشم بحرانی (م۱۱۰۷ق) گفته است: «والأئمة صلوات الله عليهم؛ لأنّ الله سبحانه وتعالى لمّا أفادهم علوماً زائدةً على علم الحلال والحرام، والعلوم والزائدة سائر العلوم، فلا ريب أن من سائر العلوم الزائدة، العلوم بالغيب». بحرانی، سید هاشم، ینابیع المعاجز، ص۱۶۷. همچنین شیخ محمد حسن مظفر (م۱۳۷۶ق) گفته است: «ويشهد لعلمه (أي: الإمام علي) بالغيب: إيصاؤه بدفنه خفية». مظفر، محمد حسن، دلائل الصدق، ج۶، ص۳۶۹-۳۷۰.
- ↑ ر.ک: جزیری احسائی، علی، دفع الریب عن علم الغیب، ص۴۵-۵۷؛ مسعودی، سید محمد علی، تفاوت نگرش علم کلام و حدیث به علم غیب، ص ۸؛ افتخاری، سید ابراهیم، بررسی مقایسهای شئون امامت در مکتب قم و بغداد، ص ۱۲۶الی ۱۲۹.
- ↑ ر.ک. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج ۲۶، ص ۱۷۳؛ جوادی آملی، عبدالله، ادب فنای مقربان، ج ۳، ص ۴۱۴، مطهری، احمد، کاردان، غلامرضا، علم پیامبر و امام در قرآن، ص ۱۰؛ فاضل لنکرانی، محمد و اشراقی، شهاب الدین، پاسداران وحی، ص ۱۶۷؛ مصطفوی، سیدحسن، مروی، احمد، دلایل عقلی و نقلی علم غیب امام معصوم، فصلنامه قبسات، ص ۱۳ و ۱۵؛ الهی، عباس، تحلیل دیدگاه علامه طباطبایی درباره غیب و شهود، ماهنامه معرفت، شماره ۲۱۶، ص ٢۶
- ↑ «او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند. جز فرستادهای را که بپسندد» سورۀ جن، آیات ۲۷-۲۸.
- ↑ ر.ک: امینی، عبدالحسین، «الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب»، ج ۵، ص ۸۰؛ شاکر، محمد تقی، «منابع علم امام در قرآن و روایات»، ص ۱۱۹؛ سبحانی، جعفر، «مفاهیم القرآن»، ج ۳، ص ۴۰۲ ـ ۴۰۴؛ مهری، سید مرتضی، «آگاهیهای غیبی»، ماهنامه پاسدار اسلام، ش ۱۵۵.
- ↑ ر.ک: تحریری، محمد باقر، «جلوههای لاهوتی»، ج ۱، ص ۱۵۷.
- ↑ «بیگمان، تنها خداوند است که دانش رستخیز نزد اوست و او باران را فرو میفرستد و از آنچه در زهدانهاست آگاه است و هیچ کس نمیداند فردا چه به دست خواهد آورد و هیچ کس نمیداند در کدام سرزمین خواهد مرد؛ بیگمان خداوند دانایی آگاه است» سوره لقمان، آیه 34.
- ↑ ر.ک. غرویان، محسن، میرباقری، سیدمحمدحسین، غلامی، محمدرضا، بحثی مبسوط در آموزش عقاید، ج ۲، ص ۲۴؛ رضوانی، علی اصغر، شیعهشناسی و پاسخ به شبهات، ج ۱، ص ۵۴۲
- ↑ ر.ک: نصیری، محمد حسین، گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات، ص۲۶.
- ↑ «این از خبرهای نهانی است که به تو وحی میکنیم» سوره آل عمران، آیه ۴۴.
- ↑ «و چون مرگ او را مقرّر داشتیم جز موریانه آنان را به مرگ وی رهنمون نشد که عصایش را میخورد و چون به رو درافتاد پریان دریافتند که اگر غیب میدانستند در آن رنج خوارکننده نمیماندند» سوره سبأ، آیه ۱۴.
- ↑ ر.ک. رهبری، حسن، علم پیامبر و امام در تفسیر "من وحی القرآن.
- ↑ راغب اصفهانی، المفردات، ص۶۱۶؛ کتاب العین، ج۴، ص۴۵۴.
- ↑ ر.ک. مکارم، ناصر، پایگاه اطلاع رسانی آیت الله مکارم؛ جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، ج ۲۵، ص ۲۶۶.
- ↑ ر.ک. مکارم، ناصر، پایگاه اطلاع رسانی آیت الله مکارم.
- ↑ ر.ک. جوادی آملی، عبدالله، ادب فنای مقربان، ج ۳، ص ۴۱۴؛ غرویان، محسن، میرباقری، سید محمد حسین، غلامی، محمدرضا، بحثی مبسوط در آموزش عقاید، ج ۲، ص ۲۴؛ ایزدپور، محمدرضا، چشمهسار علوم اهل بیت؛ نصیری، محمد حسین، گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات؛ عسکری، امام خان، منشأ و قلمرو علم امام، فصل چهارم؛ معارف، مجید، نقد شبهه تعارض آیات علم غیب در قرآن؛ شیخ زاده، قاسم علی، رابطه علم غیب امام حسین و حادثه عاشورا، ص ۱۱ و ۱۲؛ زرین جویی، عین الله، مسئله علم امام در آثار دانشمندان معاصر شیعی، ص ۱۷؛ اصلانی منفرد، فاطمه، آیا غیر از خدا کسی علم غیب میداند یا نه؟، فصلنامه رشد، ش ۷۹.
- ↑ ر.ک. شیخ زاده، قاسم علی، رابطه علم غیب امام حسین و حادثه عاشورا، ص ۱۱ و ۱۲.
- ↑ ر.ک. مکارم، ناصر، پایگاه اطلاع رسانی آیت الله مکارم؛ مصطفوی، سید حسن، مروی، احمد، دلایل عقلی و نقلی علم غیب امامان معصوم، فصلنامه قبسات، ص ۱۵.
- ↑ ر.ک. طباطبایی، سید محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج ۷، ص ۱۷۹؛ مطهری، مرتضی، جهان بینی توحیدی، ص ۸۷؛ موسوی، سید امین، گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی، ص ۲۷ ـ ۳۰؛ سیده رابیل، جستاری در مسئله علم غیب، منتشر شده در نشریه الکترونیکی قرآن پژوهی.
- ↑ ر.ک. مغنیه، محمد جواد، تفسیر کاشف، ج ۳، ص ۳۱۲؛ رهبری، حسن، بازاندیشی در علم امام، ص ۵۵ ـ ۵۷.
- ↑ ر.ک. فاضل لنکرانی، محمد، اشراقی، شهاب الدین، پاسداران وحی، ص ۱۶۸.
- ↑ ر.ک. جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، ج ۲، ص ۱۶۰ و ج ۲۵، ص ۲۶۶؛ مکارم، ناصر، پایگاه اطلاع رسانی آیت الله مکارم؛ شیخ زاده، قاسم علی، رابطه علم غیب امام حسین و حادثه عاشورا، ص ۱۱ و ۱۲.
- ↑ «چشمها او را در نمییابند» سوره انعام، آیه ۱۰۳.
- ↑ مهج الدعوات ص ۱۵۴.
- ↑ بحارالانوار، ج ۸۳ ص۳۳۵.
- ↑ نهج البلاغه، خ ۱.
- ↑ ر.ک. جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، ج ۲، ص ۱۶۰ و ج ۲۵، ص ۲۶۶؛ مکارم، ناصر، پایگاه اطلاع رسانی آیت الله مکارم.
- ↑ «أنْتَ الَّذِی قَصُرَتِ الْأَوْهَامُ عَنْ ذَاتِیَّتِکَ، وَ عَجَزَتِ الْأَفْهَامُ عَنْ کَیْفِیَّتِکَ، وَ لَمْ تُدْرِکِ الْأَبْصَارُ مَوْضِعَ أَیْنِیَّتِک»؛ صحیفه سجادیه، ص ۲۱۲.
- ↑ ر.ک. مصطفوی، سید حسن، مروی، احمد، دلایل عقلی و نقلی علم غیب امامان معصوم، فصلنامه قبسات، ص ۱۵؛ نقوی، سید محمد تقی، شرح زیارت جامعه کبیره، ص ۲۰۳ و ۲۰۴.
- ↑ ر.ک. ردایی، حسین، قرآن و مرجعیت علمی اهل بیت در تأویل.
- ↑ ر.ک. جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، ج ۲، ص ۱۶۰ و ج ۲۵، ص ۲۶۶؛ مطهری، مرتضی، جهان بینی توحیدی، ص ۸۷؛ فاضل لنکرانی، محمد، اشراقی، شهاب الدین، پاسداران وحی، ص ۱۶۸؛ نقوی، سید محمد تقی، شرح زیارت جامعه کبیره، ص ۲۰۳ و ۲۰۴؛ غرویان، محسن، میرباقری، سید محمد حسین، غلامی، محمدرضا، بحثی مبسوط در آموزش عقاید، ج ۲، ص ۲۴؛ نصیری، محمد حسین، گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات؛ شیخ زاده، قاسم علی، رابطه علم غیب امام حسین و حادثه عاشورا، ص ۱۱ و ۱۲.
- ↑ ر.ک. فاضل لنکرانی، محمد، اشراقی، شهاب الدین، پاسداران وحی، ص ۱۶۸.
- ↑ ر.ک. طباطبایی، سید محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج ۷، ص ۱۷۹؛ معارف، مجید، نقد شبهه تعارض آیات علم غیب در قرآن.
- ↑ ر.ک. مکارم، ناصر، پایگاه اطلاع رسانی آیت الله مکارم؛ مصطفوی، سید حسن، مروی، احمد، دلایل عقلی و نقلی علم غیب امامان معصوم، فصلنامه قبسات، ص ۱۵؛ ایزدپور، محمدرضا، چشمهسار علوم اهل بیت، صفحه؟؟؟؛ ردایی، حسین، قرآن و مرجعیت علمی اهل بیت در تأویل؛ زرین جویی، عین الله، مسئله علم امام در آثار دانشمندان معاصر شیعی، ص ۱۷؛ اصلانی منفرد، فاطمه، آیا غیر از خدا کسی علم غیب میداند یا نه؟، فصلنامه رشد، ش ۷۹.
- ↑ ر.ک. عسکری، امام خان، منشأ و قلمرو علم امام، فصل چهارم.
- ↑ ر.ک. جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، ج ۱۵، ص ۳۷۴.
- ↑ «او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند جز فرستادهای را که بپسندد» سوره جن، آیه ۲۶ ـ ۲۷
- ↑ «خداوند بر آن نیست که مؤمنان را به حالی که شما بر آن هستید رها سازد تا آنکه ناپاک را از پاک جدا کند؛ و (نیز) بر آن نیست که شما را از نهان آگاه گرداند اما خداوند از فرستادگان خویش هر که را بخواهد برمیگزیند» سوره آل عمران، آیه ۱۷۹.
- ↑ ر.ک. جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، ج ۲۵، ص ۲۶۶.
- ↑ «این از خبرهای نهانی است که به تو وحی میکنیم» سوره آل عمران، آیه ۴۴.
- ↑ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۷، ص ۲۵۳، ذیل خطبه ۱۱۳؛ ج ۱۱، ص ۱۷۹ و ۲۰۲، ذیل خطبه۲۱۷؛ ج ۱۳، ص ۸، ذیل خطبه ۲۲۵.
- ↑ ر.ک. جوادی آملی، عبدالله، ادب فنای مقربان، ج ۳، ص ۴۱۴.
- ↑ «و ما روح خود را به سوی او فرو فرستادیم که چون انسانی باندام، بر او پدیدار گشت» سوره مریم، آیه ۱۷.
- ↑ «روزی که فرشتگان را ببینند آن روز، هیچ مژدهای برای گناهکاران نخواهد بود» سوره فرقان، آیه ۲۲.
- ↑ ر.ک. جوادی آملی، عبدالله، ادب فنای مقربان، ج ۳، ص ۴۱۴.
- ↑ «و او آنچه را در خشکی و دریاست میداند و هیچ برگی فرو نمیافتد مگر که او آن را میداند و هیچ دانهای در تاریکیهای زمین و هیچ تر و خشکی نیست جز آنکه در کتابی روشن آمده است» سوره انعام، آیه ۵۹.
- ↑ طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ج ۷، ص ۱۲۵ و ۱۲۶.
- ↑ ر.ک. موسوی، سید امین، گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی، ص ۲۷ ـ ۳۰.
- ↑ طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ج ۷، ص ۱۲۶.
- ↑ کرم زاده، علی، بررسی و تحلیل علم امام از دیدگاه صدوق کلینی و مفید، ص ۲۲.
- ↑ ر.ک. مهدی فر، حسن، علوم اهل بیت ویژگیها ابعاد و مبادی آن، ص ۲۳؛ سیده رابیل، جستاری در مسئله علم غیب، منتشر شده در نشریه الکترونیکی قرآن پژوهی.
- ↑ ر.ک. مهدی فر، حسن، علوم اهل بیت ویژگیها ابعاد و مبادی آن، ص ۲۳؛ سیده رابیل، جستاری در مسئله علم غیب، منتشر شده در نشریه الکترونیکی قرآن پژوهی.
- ↑ ر.ک. طباطبایی، سید محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج ۷، ص ۱۷۹.
- ↑ ر.ک. مغنیه، محمد جواد، تفسیر کاشف، ج ۳، ص ۳۱۲.
- ↑ ر.ک. جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، ج ۳۱، ص ۴۶۷.
- ↑ ر.ک. برنجکار، رضا، شاکر، محمد تقی، مسئله آگاهی از غیب و امکان آن از نگاه مفسران، فصلنامه مطالعات تفسیری، ش ۱۰، ص ۶۶ و ۶۷.
- ↑ «یوسف را نکشید، او را در ژرفگاه چاه بیندازید تا کاروانی وی را بردارد» سوره یوسف، آیه ۱۰.
- ↑ «مرا چه میشود که هدهد را نمیبینم یا او از غایبان است؟» سوره نمل، آیه ۲۰.
- ↑ «و میگویند پنج تن بودند ششمین آنان سگشان بود- در حالی که تیری در تاریکی میافکنند» سوره کهف، آیه ۲۲.
- ↑ «او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند» سوره جن، آیه ۲۶
- ↑ ر.ک. هاشمی، سید علی، مکاتبۀ اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت، پژوهشگران وبگاه اسلام کوئست.
- ↑ ر.ک. رهبری، حسن، علم پیامبر و امام در تفسیر "من وحی القرآن.
فریبا چناری
در کتاب: علم غیب
انواع غيب: غیب بر دو قسم است: قسم اول: غیب مطلق، علمی است خاصّه ذات احدیت الهی و هیچ کس را به آن اطلاعی نیست و آن پنج چیز است: ۱- قیامت. ۲- نزول باران. ۳- آنچه در ارحام منعقد میشود. ۴- هر کس فردا چه کسب کند. ۵- هر نفسی در کجا میمیرد. قسم دوم: غیب مقيّد، مانند امور گذشته و آینده که به توسط وحی و الهام انبیاء و اولیاء اطلاع بر آن یابند و اخبار دهند.@ر.ک: اثنی عشری، ج ۷، ص ۲۵۰.& مراتب غيب: میدانیم که علم غیب مراتبی دارد آنچه که ممکن نمیتواند پی ببرد علمش مختصّ به ذات حق است؛ مثل علم ذات به ذات و به صفات و آنچه بر ما مخفی و غیب است؛ لكن ممکن است که خداوند علم آن را به ملائکه یا انبیاء و ائمه افاضه فرماید.@ر.ک: اطيب البیان، ج ۸، ص ۳۴۴.& تحقیر مشرکان: در سوره مریم آیه ۷۸ آمده: ﴿﴿أَطَّلَعَ الْغَيْبَ أَمِ اتَّخَذَ عِندَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا﴾﴾ ترجمه: آیا این شخص کافر جاهل (که چنین سخن میگوید) بر عالم غیب آگاهی یافته یا از خدا بر خود عهدی گرفته است. (که در عالم آخرت هم دارای نعمت و ثروت باشد). در این جمله خدای تعالی کلام کسی را که گفت ﴿﴿لَأُوتَيَنَّ مَالا وَوَلَدًا﴾﴾ رد میکند، که مگر از غیب خبر دارد و حال آنکه او راهی به علم غیب ندارد، تا بداند که از راه کفر به آرزویش میرسد، و یا مگر با خدا عهد بسته که اینطور قاطع و محکم میگوید پولدار میشوم؟ و معلوم است که این استفهام، استفهام انکاری است.@ر.ک: المیزان، ج ۱۴، ص ۱۴۱.&
ص38 الی39
پاسخ جامع
علامه طباطبایی | مرتضی مطهری | جوادی آملی | مصباح یزدی | محسن غرویان | رضا برنجکار | نقوی | محمد رضا ایزدپور | محمد حسین نصیری |
امور غیبی بر دو نوعاند:
- امور غیبی مطلق (محض): اموری که به وسیله حواس ظاهری انسان و اسباب عادی قابل درک نیستند و فقط وجود خداوند متعال از آن آگاهی دارد: ﴿﴿وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ﴾﴾[۱] و ﴿﴿وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ﴾﴾[۲]
- امور غیبی غیر مطلق (نسبی یا اضافی): اموری که به وسیله حواس ظاهری انسان قابل درک است و نسبت به عدهای غیب و نسبت به عدهای شهود هستند؛ مثلاً: برای کسی که در تهران است، تهران شهادت است و اصفهان غیب است، اما برای کسی که در اصفهان است، اصفهان شهادت است و تهران غیب است. در قرآن کریم در مواردی کلمه غیب به همین مفهوم نسبی آمده است؛ مثل آنجا که میفرماید: ﴿﴿تِلْكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ مَا كُنتَ تَعْلَمُهَا أَنتَ وَلاَ قَوْمُكَ مِن قَبْلِ هَذَا فَاصْبِرْ إِنَّ الْعَاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ﴾﴾[۳].
همچنین برخی از اموری که به وسیله حواس ظاهری قابل درک نیستند اما برخی انسانها که به درجاتی از عرفان و عبودیت رسیدهاند، به این نوع از غیب دست یافتهاند و چنین انسانهایی فقط به اذن خداوند متعال میتوانند بر بخشی از امور پنهان هستی، آگاه گردند؛ مانند وجود ملائکه که به وسیله حواس ظاهری قابل درک نیستند اما برخی از انسان ها نسبت به آن آگاهی دارند. چنانکه امام باقر (ع) میفرماید: "گاهی دریچه علم برای ما گشوده میشود و ما از آن آگاه میگردیم و گاهی نیز بسته میشود و ما نیز آگاه نمیشویم"»[۴].
پاسخ
هر چه از حواس بیرون باشد و قابل احساس نباشد، «غیب» است، در برابر شهادت [که] هر چه محسوس است و قابل ادراک حسّی است، جزء عالم شهادت است. و غیب هم به دو قسم تقسیم شده بود: یک «غیب مطلق» و یک «غیب نسبی و قیاسی»؛ «غیبِ مطلق» آن بود که برای همگان غیب است و در همه مقاطعِ وجودی غیب است؛ مثل ذات اقدس الهی که نسبت به همه غیب است و در همه مقاطع وجودی غیب است؛ یعنی چه در دنیا، چه در برزخ، چه در قیامت؛ بعضی از امور «غیب نسبی» است؛ مثل جریان قیامت که اگر برای عدّهای در دنیا غیب است، برای همین عدّه بعد از موت شهادت است؛ چه اینکه برای اوحدی از انسانها هم، هماکنون شهادت است.
در بحث بماند
در مقاله: علم یعقوب(ع) و بی خبری از یوسف؟
انبیاء و اولیای الهی واجد تمام علوم بشری و غیر بشری هستند كه به وسیله نقل و عقل اثبات می شود و در قرآن دو دسته از آیات هستند كه یك دسته علم غیب را مخصوص خدا می دانند و دستة دیگر آن را برای انبیاء و اولیاء نیز ثابت می كنند.
در جمع این دو دسته از آیات باید گفت: علم غیب ذاتی و استقلالی و فعلی از آن خداست، اما علم غیب إعطایی و غیر استقلالی و بالقوه، از آنِ انبیاء و اولیاء الهی می باشد.
یعنی علم غیب انبیاء و اولیاء نیز نامحدود است ولی اوّلاً از خودشان نیست بلكه همچون وجود آن ها وابسته به علم خدا است و ثانیاً بالقوه است، یعنی اگر بخواهند می دانند، و خواست آن ها هم منوط به اذن الهی است كه اگر مصلحت باشد، انبیاء و اولیاء الهی با خواست خود، آگاه از علم غیب خواهند شد.(ر.ك: مكارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، مدرسة الامام علی بن ابی طالب، چاپ سوم، 1375 ش، ج7، ص 201 الی 262.)
در بحث بماند
در پایان نامه علم غیب پیامبر و ائمه
غيب بر دو قسم است – مطلق، و نسبي 1. غيب مطلق آن است كه در همه مقاطع وجودي و براي همگان پوشيده و مستور است مانند ذات خداوند كه معرفت كنه ذات او براي احدي مقدور نيست و نسبت به همگان غيب است اگر چه براي خودش مشهود است البته غيب مطلق به اين معني كه حتّي براي خود همان شيء غيب باشد هرگز وجود ندارد بلكه معدوم محض است كه حتّي براي خود نيز معدوم است چون خودش عين عدم است يعني خودي ندارد تا چيزي براي او معلوم باشد 2. غيب نسبي – غيب نسبي آن است كه در برخي مقاطع وجودي و يا براي برخي افراد غيب است مانند اخبار گذشتگان «ذلك من انباء الغيب نوحيه اليك» ؛ اين از اخبار غيب است كه آن را به تو وحي ميكنيم.يا مانند قيامت و فرشتگان: زيرا قيامت مشهود برخي انسآنها است. فرشته نيز تمثلش براي برخي انسآنها ممكن است «فتمثّل لها بشراً سويّاً» او در شكل انساني بي عيب و نقص بر مريم ظاهر شد و مشاهده اش ميسور انبياء و اولياي الهي است البته همگان حتي كافران در حال احتضار و در برزخ و قيامت. بعضي از فرشتگان را مشاهده ميكند «يوم يرون الملائكة لابُشري يَوْمَئِذٍ لِلْمُجْرِمِيْنَ» روزي كه فرشتگان را مي بينند روز بشارت براي مجرمان نخواهد بود» (عبدالله، جوادي آملي، تسنيم تفسير قرآن كريم، ج 2، ص171.)
مورد بحث ما غيب نسبي است و غيب مطلق از مختصّات خداوند متعال است كه وجودش غير محدود و چيزي از او غايب نيست اوست كه بالذات بر جهان غيب احاطه دارد و علومش احتياجي به غير ندارد و به او همه احتياج دارند.
ص 8
- ↑ و کلیدهای (چیزهای) نهان نزد اوست؛ هیچ کس جز او آنها را نمیداند؛ سوره انعام، آیه ۵۹.
- ↑ و کلیدهای (چیزهای) نهان نزد اوست؛ هیچ کس جز او آنها را نمیداند؛ سوره انعام، آیه ۵۹.
- ↑ این از خبرهای غیب است که ما به تو وحی میکنیم؛ تو و قومت پیش از این آنها را نمیدانستید پس شکیبا باش که سرانجام (نیکو) از آن پرهیزگاران است؛ سوره هود، آیه ۴۹
- ↑ چشمهسار علوم اهل بیت.