غیب اضافی یا نسبی چیست و مصداق‌های آن کدام‌اند؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
غیب اضافی یا نسبی چیست و مصداق‌های آن کدام‌اند؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ علم غیب
مدخل اصلیعلم غیب

غیب اضافی یا نسبی چیست و مصداق‌های آن کدام‌اند؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث علم غیب معصوم است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم غیب مراجعه شود.

پاسخ‌ نخست

علامه طباطبایی

علامه طباطبایی در کتاب «المیزان» در این باره گفته است:

«خزینه‌‏های‌ غیب خدا مشتمل بر دو نوع از غیب است:

  1. یکی‌ غیب‏‌هایی‌ که پا به عرصه شهود هم گذاشته‌‏اند؛
  2. و دیگری‌ غیب‌‏هایی‌ که از مرحله شهادت خارج اند و ما آنها را "غیب مطلق" می‌‏نامیم.

البته آن غیب‌هایی‌ هم که پا به عرصه وجود و شهود و عالم حد و قدر نهاده‏‌اند، در حقیقت و صرف نظر از حد و اندازه‌ای‌ که به خود گرفته‌‏اند، باز به غیب مطلق برمی‌‏گردند، و باز همان غیب مطلق هستند، و اگر به آنها شهود می‌‏گوییم با حفظ حد و قدری‌ است که دارند، و می‌‏توانند متعلق علم ما قرار گیرند، پس این موجودات هم وقتی‌ شهودند که متعلق علم ما قرار گیرند، و گر نه غیب خواهند بود. البته جا دارد که موجودات عالم را در موقعی‌ که متعلق علم ما قرار نگرفته‏‌اند "غیب نسبی‌" بنامیم، برای‌ اینکه چنین غیبی‌، وصفی‌ است نسبی‌، که بر حسب اختلاف نسبت‌ها، مختلف می‌‏شود؛ مثلاً: موجودی‌ که در خانه و محسوس برای‌ ما است، نسبت به کسی‌ که بیرون خانه است، غیب است، و لکن برای‌ ما غیب نیست، و همچنین نور و رنگ‏‌ها برای‌ حس بینایی‌، شهود و برای‌ حس شنوایی‌، غیب است و شنیدنی‌‏ها برای‌ حس شنوایی‌ شهود و برای‌ حس بینایی‌، غیب است و محسوسات این دو حس نسبت به انسانی‌ که دارای‌ آن حس است شهود و نسبت به انسان کر و کور غیب است»[۱].

پاسخ‌های دیگر

۱. آیت‌الله حسینی طهرانی؛
آیت‌الله سید محمد حسین حسینی طهرانی در کتاب «امام‌شناسی» در این‌باره گفته‌ است: «غیب نسبی: یعنی اموری هست که نسبت به افرادی و حالاتی غیب نیست اما نسبت به انسان‌هایی غیب محسوب می‌شود. بسیاری از فیوضات و مراحل وجودی در سلوک الی الله برای اولیای الهی غیب نیست اما برای ما انسان‌های محجوب به حجب ظلمانی غیب است. انسان هر چه بتواند در عوالم وجود به تعلق و سیر استکمالی بپردازد پرده‌های غیب کنار رفته و چهره حقیقت الحقایق بر او آشکار می‌گردد. لذا آنچه که در عوالم علوی برای ملائکه مورد شهود و علم آنها است برای مردم ساکن در نشاه طبیعت غیب است، زیرا شهود و غیب باید بر اساس ظروف و نشأتی که مورد بحث قرار گیرد، ملاحظه شود. عالم قیامت و وقایع جاریه بر اموات، طبق نص قرآن غیب است و ایمان به معاد را قرآن ایمان به غیب دانسته است، با آنکه آن حوادث برای مردگان، عین شهود است: ذَلِكَ يَوْمٌ مَّجْمُوعٌ لَّهُ النَّاسُ وَذَلِكَ يَوْمٌ مَّشْهُودٌ [۲][۳].
۲. آیت‌الله مطهری؛
آیت الله مرتضی مطهری در کتاب «توحید» در این باره گفته است:

«تنها موجودی که همه چیز برای او شهود است و هیچ چیزی برای او نهان نیست، خداست؛ یعنی برای خدا نهانی وجود ندارد. برای غیر خدا نهان و آشکار (غیب و شهادت) وجود دارد، اما این غیب و شهادت‌‏ها نسبی است؛ یعنی یک چیزی برای من و شما غیب است و برای کس دیگری غیب نیست. مثلاً این اتاق الآن برای ما شهادت است و اگر ما از این اتاق خبر بدهیم، برای ما غیب نیست، اما کسی که در این اتاق نیست اگر الآن بگوید در این اتاق چه می‏‌گذرد، او از غیب گفته است، چون برای او غیب است. نسبت به آینده نیز همین طور است؛ الآن آینده برای ما نهان است و ما نمی‌‏دانیم وضع الواح سماویه چگونه است و لوح محفوظ که در قرآن آمده است معنایش چیست و وضعش چیست، اما اگر کسی از راهی از لوح محفوظ اطلاع داشته باشد و از آنجا بتواند عالم را بخواند، آینده دیگر برای او غیب نیست، بلکه شهادت است[۴].

  • «برای ما اکثر غیب‌ها و شهادت‌ها نسبی است؛ چطور؟ مثلاً ما الآن در این منزل و در این اتاق‌ها که هستیم آنچه که در شعاع دید چشم ما قرار گرفته است برای ما شهادت است، دیگر ماورای آن، همه برای ما غیب است و نهان. ما حتی از جیب یکدیگر اطلاع نداریم. همین‌هایی که اینجا نشسته‌ایم، فقط یک ظاهری از یکدیگر می‌بینیم، دیگر غیر از همین ظاهر و شکل و اندام و وضع نشستن و این صندلی‌ها و این دیوارها و این سقف و این میز و اینها که الآن داریم می‌بینیم. حتی در همین جا باز غیب‌ها و نهان‌ها برای ما، صد برابر پیداها برای ماست؛ گذشته از اینکه از دل و نیت و ملکات یکدیگر خبر نداریم حتی از جیب یکدیگر هم خبر نداریم تا چه رسد به قسمت‌های دیگر. پس آنها برای ما می‌شود پنهان؛ و لهذا اگر کسی از دل ما خبر بدهد می‌گوییم از غیب خبر می‌دهد، اگر از جیب ما خبر بدهد باز می‌گوییم از غیب خبر داده است؛ تا چه رسد به ماوراء این دیوار، پشت این دیوار، آن خانه دیگر و آن شهر دیگر. آیا مقصود از اینکه خداوند عالِم غیب و شهادت است چنین چیزی است؟ یا نه، همه اینها تازه جزء شهادت است؟ این عالم ما و عالم طبیعت و عالم محسوس از اول تا به آخرش همه شهادت است. اعماق این زمین هم همه شهادت است. غیب یعنی یک امر نادیدنی نه امر دیدنی‌ای که فعلاً ما آن را نمی‌بینیم.

داخل آن خانه برای کسانی که آنجا هستند شهادت است اینجا غیب است؛ داخل این خانه برای کسانی که اینجا هستند شهادت است آنجا غیب است، ولی هم آن دیدنی است هم این، هم آن خانه حس کردنی و لمس کردنی است هم این خانه. اما چیزهایی هست که غیب است به معنی نادیدنی، یعنی اصلاً قابل رؤیت و قابل احساس نیست. مثلاً فکر و اندیشه و روح و احساسات ما که اکنون اینجا وجود دارد، همه اینها آثارشان پیداست، و الّا خود اینها را فقط هر کسی در درون خودش آگاه است "چون خودش عین همان درون است" و هیچ کس نمی‌بیند. اینها دیدنی نیست یعنی به چشم قابل احساس نیست و با دست قابل لمس کردن نیست. در عالم نیز همین جور است. همین طور که در اندام ما نادیدنی و دیدنی وجود دارد، در عالم هم نادیدنی و دیدنی وجود دارد. مثلاً ما درون خود به معنای احشاء و امعاء و قلب و کبد و ریه و کلیه ی خود را نمی‌بینیم ولی دیدنی‌اند و نمی‌بینیم، از باب اینکه پرده شکم فعلاً مانع است؛ اگر شکم ما را بشکافند هر کسی می‌تواند ببیند. اینها غیب نیست. اینها را ما نمی‌بینیم ولی دیدنی‌هایی است که نمی‌بینیم. اما آنچه که به روح ما تعلق دارد اصلاً دیدنی نیست. یک کسی بگوید ما می‌خواهیم مغز این شخص را بشکافیم روحش را پیدا کنیم، یا کسی بگوید می‌خواهیم مغز او را زیر اشعه ایکس بگذاریم روحش را پیدا کنیم، افکار و اندیشه‌هایش را پیدا کنیم؛ بگوید شما گلستان سعدی یا سوره جمعه را حفظ هستید، من می‌خواهم مغز شما را زیر اشعه ایکس بگذارم ببینم این گلستان سعدی یا سوره جمعه در کجای آن وجود دارد؟ چنین چیزی امکان ندارد. پس فرق است میان دیدنی و ندیدنی. غیب در اینجا به معنی ندیدنی است، نه آن که ما نمی‌بینیم. فرق است میان آن که نمی‌بینیم ولی دیدنی هست و آن که اصلاً دیدنی نیست.

قرآن وقتی سخن از غیب می‌گوید یعنی ندیدنی‌ها: کلیدهای ندیدنی‌ها در نزد اوست. گفتیم خود پروردگار غیب الغیوب است، از هر ندیدنی‌ای ندیدنی‌تر است، چون موجود هر چه از نظر وجود کامل‎تر باشد از دسترس حواس انسان خارجتر است. آنگاه فرق مؤمن و غیر مؤمن در این است که مؤمن آن کسی است که تنها به دیدنی‌ها ایمان ندارد، به ندیدنی‌ها هم ایمان دارد، یعنی به حقایق موجود ندیدنی هم اعتقاد و ایمان دارد و اساساً پیغمبران آمده‌اند برای همین که در ما ایمانِ به حقایق ندیدنی به وجود بیاورند. دیدنی‌ها را که ما چشم داریم و می‌بینیم، حال یا چشم مسلح یا غیر مسلح، دیگر احتیاجی به پیغمبران نیست. پیغمبران نیامده‌اند برای اینکه ما را به شهادت آگاه کنند، چون وسیله آن در اختیار ما هست. کاری که علم می‌کند و علوم بشری انجام می‌دهد چیست؟ انسان را به شهادت آگاه می‌کند. عالَم شهادت منطقه علم و علوم است، غیب منطقه ایمان است. البته این که می‌گوییم غیب منطقه ایمان است نه این است که عقل به هیچ وجه به آن راه ندارد؛ عقل هم که راه دارد با استدلال راه پیدا می‌کند. پیغمبران می‌آیند عقل مردم را ارشاد می‌کنند، تذکر می‌دهند، یادآوری می‌کنند و از راه عقل هم مردم را مؤمن می‌کنند ولی عقل غیر از علمِ به معنای تجربه و احساس است. پس در واقع "عالِمُ اَلْغَیْبِ وَ اَلشَّهادَهِ" یعنی ذات پروردگار آگاه است بر نهان، آنچه که منطقه ایمان است، و بر شهادت و آنچه که منطقه حس و احساس و علوم است، منطقه‌ای که بشر هم با پای خودش می‌تواند به آن منطقه برود. ولی غیب و شهادت، هر دو برای پروردگار علی السویه است؛ او دانا و آگاه است هم بر غیب و هم بر شهادت»[۵].
۳. آیت‌الله فاضل لنکرانی؛
آیت‌الله فاضل لنکرانی و آیت‌الله اشراقی در کتاب «پاسداران وحی» در این‌باره گفته‌‌اند: «غیب نسبی، آن قسم واقعیت‌هایی است که به اعتباری نهان و به اعتباری عیان است. مانند رخدادهای آینده که برای اکنون ما غیب است و نمی‌دانیم فردا و پس از آن، چه رخدادهایی پدید می‌آید. ولی با گذشت زمان، برای ما مشهود می‌گردد»[۶].
۴. آیت‌الله جوادی آملی؛
آیت‌الله عبدالله جوادی آملی، در کتاب «تفسیر تسنیم» در این‌باره گفته است: «غیب نسبی آن است که در برخی مقاطع وجودی و یا برای برخی افراد غیب است؛ مانند اخبار گذشتگان: ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ[۷] و یا قیامت و فرشتگان؛ زیرا قیامت مشهود برخی انسان‌هاست. فرشته نیز تمثلش برای برخی انسان‌ها ممکن است: فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِيًّا[۸] و مشاهده‌اش میسور انبیا و اولیای الهی است. البته همگان، حتی کافران در حال احتضار و در برزخ و قیامت، بعضی از فرشتگان را مشاده می‌کنند: يَوْمَ يَرَوْنَ الْمَلائِكَةَ لا بُشْرَى يَوْمَئِذٍ لِّلْمُجْرِمِينَ[۹][۱۰]
۵. آیت‌الله طیب؛
آیت‌الله سید عبدالحسین طیب در کتاب «اطیب البیان فی تفسیر القرآن» در این‌باره گفته‌است: «غیب امری اضافی است ما بین غائب و مغیب عنه و این امر مقول بتشکیک بوده و نسبت باشخاص متفاوت است یعنی ممکن است امری برای زید غیب باشد در صورتی که برای عمرو معلوم است یا فلان چیز از حواس ظاهری غایب است ولی از عقل پوشیده نیست و اینکه گفته میشود خدا عالم بغیب است یعنی باموری که بر بندگان پوشیده است و لذا در حکمت ثابت شده است که علم خدا حضوری است نه حصولی»[۱۱].
۶. حجج الاسلام و المسلمین غرویان، میرباقری و غلامی؛
حجج الاسلام و المسلمین محسن غرویان، سید محمد حسین میرباقری و محمد رضا غلامی در کتاب «بحثی مبسوط در آموزش عقاید» در این‌باره گفته‌اند:

«دو قسم امور غیبی در رابطه با انسان وجود دارد:

  1. بعضی امور غیبی هستند که به طور مطلق از قلمرو حس و عقل و حتی یافت حضوری انسان خارج‌اند. مانند ذات خداوند که در هیچ انسانی امکان راهیابی علمی به آن وجود ندارد[۱۲].(...)
  2. اموری است که برای بعضی از انسان‌ها امور غیبی و برای بعضی دیگر غیر غیبی و آشکار به حساب می‌آیند که مناسب است این نوع غیب را "غیب اضافی" نام کنیم»[۱۳].
۷. حجت الاسلام و المسلمین هاشمی؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید علی هاشمی در پایان‌نامه دکتری خود «قلمرو علم امام از دیدگاه آیات روایات و اصحاب ائمه» در این‌باره گفته است: «غیب در هر یک از دو معنای یاد شده "پنهان ماندن از حواس و عدم علم" نسبی است. یعنی نسبت به افراد مختلف، متفاوت است. ممکن است که یک چیز نسبت به یک نفر غیب و نسبت به دیگری شهادت باشد. مثلا کسی که داخل یک خانه است، حوادث بیرون از آن برای او غیب به شمار می‌آید؛ اما حوادث داخل خانه که در حضور او رخ می‌دهد، نسبت به او شهادت است. در مقابل حوادث داخل یک خانه برای فرد بیرون از آن، غیب و حوادث بیرون آن خانه برای او شهادت به شمار می‌آید»[۱۴].
۸. حجت الاسلام و المسلمین نقوی؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید نسیم عباس نقوی در پایان‌نامه دکتری خود با عنوان «علم پیامبر و ائمه به غیب» در این‌باره گفته‌ است:

«غیب نسبی آن است که در برخی مقاطع وجودی و یا برای برخی افراد غیب است مانند اخبار گذشتگان ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ [۱۵]. یا مانند قیامت و فرشتگان: زیرا قیامت مشهود برخی انسان‌ها است. فرشته نیز تمثلش برای برخی انسان‌ها ممکن است فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِيًّا [۱۶] او در شکل انسانی بی‌عیب و نقص بر مریم ظاهر شد و مشاهده‌اش میسور انبیاء و اولیای الهی است البته همگان حتی کافران در حال احتضار و در برزخ و قیامت. بعضی از فرشتگان را مشاهده می‌کند يَوْمَ يَرَوْنَ الْمَلائِكَةَ لا بُشْرَى يَوْمَئِذٍ لِّلْمُجْرِمِينَ [۱۷].

مورد بحث ما غیب نسبی است و غیب مطلق از مختصّات خداوند متعال است که وجودش غیر محدود و چیزی از او غایب نیست اوست که بالذات بر جهان غیب احاطه دارد و علومش احتیاجی به غیر ندارد و به او همه احتیاج دارند»[۱۸].
۹. حجت الاسلام و المسلمین خیاط؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر علی خیاط، در مقاله «امامت در استنادهای قرآنی امام رضا» در این‌باره گفته است: «چیزی است که تنها در برخی مقاطع وجودی برای برخی از افراد غیب باشد؛ مانند: فرشتگان، اخبار گذشتگان و اخبار مربوط به آینده و ... چنین مواردی که برای بیشتر مردم از مغیبات است برای پیامبر اکرم (ص) و اولیای خداوند غیب نیست؛ از این رو، امام علی (ع) می‌فرمایند: «لَوْ كُشِفَ‏ الْغِطَاءُ مَا ازْدَدْتُ‏ يَقِينا‏»[۱۹]»[۲۰].
۱۰. حجت الاسلام و المسلمین مدقق؛
حجت الاسلام و المسلمین سید عبدالحکیم مدقق در مقاله «علم غیب از منظر قرآن و سنت» در این‌باره گفته است:

«غیب یک معنای نسبی دارد و دارای مراتب مختلف است:

مرتبه اولش این است که چیزی به حس و تجربه نگنجد بلکه از راه عقل و ادراک باطنی شناخته شود از قبیل خدا قیامت وحی آسمانی و... چنانکه همین معنا در آیه کریمه الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ [۲۱] مقصود است این مرتبه از معنای غیب موضوع بحث نیست.

مرتبه دوم از معنای غیب که موضوع بحث را تشکیل می‌دهد این است که حتی دور از دسترس عقل و ادراک باطنی بشر عادی باشد و ازراه اسباب عادی و مجاری علمی به دست نیاید.

بنابراین آگاهی علمی از اسرار نهان افراد و حوادث پشت پرده علم غیب نیست چه از طریق علوم جدید از قبیل تله پاتی و ذهن خوانی باشد یا از طریق علوم غریبه از قبیل رملجفر استخدام جن و... علم غیب علم خدا دادی است که از راه وحی الهام و رؤیای صادقه و... به دست می‌آید»[۲۲]
۱۱. حجت الاسلام و المسلمین سلطانی؛
حجت الاسلام و المسلمین مصطفی سلطانی در کتاب «امامت از دیدگاه امامیه و زیدیه» در این باره گفته است:

«گاهی مراد از غیب اموری است که از دایره ادراک بیرون است. این قسم خود به دو دسته دیگر تقسیم می‌شود:

  1. غیبی که از قلمرو ادراک حسی، عقلی و حتی علم حضوری ما خارج است.
  2. غیبی که به صورت نسبی برای بعضی افراد پنهان و برای بعضی آشکار است.
در این صورت اطلاق عالم الغیب بر خدا و اولیای الهی به این معناست که خدا، انبیا و ائمه، عالم به غیوبی هستند که برای دیگران غیب به شمار می‌آید، نه برای اولیای الهی یا خدا. از سوی دیگر اگر غیب و شهود با ملاک‌های ظاهری سنجیده شوند، با توجه به شدت و ضعف حواس، غیب و شهود هم باید متفاوت باشند، در نتیجه غیب و شهود مطلق نخواهیم داشت؛ بلکه غیب، حقیقتی نسبی است»[۲۳].
۱۲. آقای عرفانی (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛
آقای محمد نظیر عرفانی در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «بررسی علم غیب معصومان در تفاسیر فریقین» در این‌باره گفته‌ است: «(غیب نسبی) یعنی اموری هست که نسبت به افرادی و حالاتی غیب نیست اما نسبت به برخی دیگر غیب محسوب می‌شود، بسیاری از فیوضات و مراحل وجودی در سلوک الی الله برای اولیای الهی غیب نیست اما برای ما انسانهای محجوب به حجب ظلماتی غیب است، انسان هر چه بتواند در عوالم وجود به تعمق و سیر بپردازد پرده‌های غیب کنار رفته و چهرة حقیقت بر او آشکار می‌گردد. لذا آنچه که برای ملائکه مورد شهود و عوالم آنها است برای مردم ساکن در نشأت طبیعت غیب است، زیرا شهود و غیب باید بر اساس ظروف و نشأتی که مورد بحث قرار گیرد، ملاحظه شود. عالم قیامت و وقایع جاری بر اموات، طبق نص قرآن غیب است و ایمان به معاد را قرآن ایمان به غیب دانسته، با اینکه آن حوادث برای مردگان، عین شهود است، ذَلِكَ يَوْمٌ مَّجْمُوعٌ لَّهُ النَّاسُ وَذَلِكَ يَوْمٌ مَّشْهُودٌ[۲۴] در قرآن مجید در مواردی کلمه غیب به همین معنا به کار رفته است مانند: تِلْكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ[۲۵] بدیهی است که قصص گذشتگان برای مردم این زمان غیب است، اما برای خود آنها در زمان حضورشان شهادت بوده است، از این رو می‌توان گفت اکثر غیب‌ها نسبی است که برای برخی غیب است و برای بعضی شهود[۲۶]»[۲۷].
۱۳. آقای مطهری (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛
آقای منصف علی مطهری در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «علم ائمه از نظر عقل و نقل» در این‌باره گفته‌ است:

«یعنی اموری است که نسبت به افرادی و حالاتی غیب نیستاما نسبت به انسان‌هایی غیب محسوب می‌شوند. مانند اخبار گذشتگان.

ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ[۲۸] و یا قیامت و فرشتگان، زیرا قیامت برای بعضی انسان‌ها شهود است فرشته هم تمثلش برای برخی انسانها ممکن است. فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِيًّا[۲۹] که مشاهده اینها برای اولیای الهی و انبیاء میسور است. (...)
خلاصه اینکه غیب نسبی اموری است که انسان قدرت و احاطه بر آن دارد اما به دلیل آماده نبودن شرایط فعلا از او غایب است»[۳۰].
۱۴. خانم دکتر رمضانی (پژوهشگر دانشگاه علوم و تحقیقات تهران)؛
خانم معصومه رمضانی استارمی در مقاله «نقش ایمان به غیب در امیدبخشی به زندگی» در این‌باره گفته‌ است: «غیب نسبی، غیبت در برخی از مقاطع وجودی و از بعضی از انسان‌هاست. مانند فرشتگان که اگرچه برای انبیاء و اولیاء قابل رویت می‌باشند ولی سایر انسان‌ها قادر به دیدن آنها نیستند. این نوع از غیب، هم با علم حصولی و هم علم حضوری قابل شناخت است. تفکر و تعقل، راه را برای تأیید وحی و امکان شهود قلبی می‌گشاید. یا به عبارتی می‌توانیم موجودات عالم را تا موقعی که متعلق علم ما قرار نگرفته‌اند غیب نسبی بنامیم. از این رو، غیبی که در آیۀ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلاَّ يَعْلَمُهَا وَلاَ حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الأَرْضِ وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ[۳۱] ذکر شده از نوع همین غیب نسبی است زیرا امور محدود و مقدری را بیان فرموده که تعلق علم به آن محال نیست. لازم به ذکر است که تقسیم موجود به غیب و شهادت تنها از نظر معرفت شناختی است و نه وجودشناختی. تقسیم موجود به غیب و شهادت، به لحاظ معرفت است نه به لحاظ اصل ذات خود شیء؛ یعنی نظیر تقسیم موجود به واجب و ممکن نیست که امر عینی است و نه معرفتی؛ چون اگر معرفت اصلا مطرح نباشد، تقسیم موجود به غیب و شهادت نیز روا نیست. البته ملزوم آن، یعنی تقسیم موجود به مجرد و مادی، یک امر نفسی و عینی است نه نسبی و علمی، ولی لازم تجرد و مادیت که غیب و شهادت است امری معرفتی و علمی است»[۳۲].
۱۵. پژوهشگران وبگاه پرسمان.
پژوهشگران وبگاه پرسمان، در پاسخ به این پرسش آورده‌اند: «غیبی بودن، امری نسبی و اضافی است؛ زیرا اولا همه آن چه برای ما نهان است، برای خداوند آشکار و عیان است: هر رازی نزد تو آشکار است و هر نهانی نزد تو پدیدار. ثانیا اگر کسی از رویدادی مربوط به آینده خبر دهد یا از واقعه‌ای که در مکانی دیگر رخ داده، پرده بردارد، بی گمان غیب گویی کرده است؛ در حالی که همین رویداد برای کسانی که آن را دیده‌اند یا خواهند دید، غیبی نیست»[۳۳].

پرسش‌های وابسته

منبع‌شناسی جامع علم غیب معصوم

پانویس

  1. ترجمه تفسیر المیزان، ج‏۷، ص۱۷۹.
  2. آن روزی است که مردم در آن فراهمند و آن، روز حضور (مردم) است؛ سوره هود، آیه: ۱۰۳.
  3. سید محمد حسین حسینی طهرانی، امام‌شناسی، ج ۱۲، ص ۲۱.
  4. توحید، ص ۳۱۱.
  5. پایگاه استاد شهید مطهری
  6. پاسداران وحی، ص ۱۶۷.
  7. این از خبرهای نهانی است که به تو وحی می‌کنیم؛ سوره آل عمران، آیه ۴۴.
  8. و ما روح خود را به سوی او فرو فرستادیم که چون انسانی باندام، بر او پدیدار گشت؛ سوره مریم، آیه ۱۷.
  9. روزی که فرشتگان را ببینند آن روز، هیچ مژده‌ای برای گناهکاران نخواهد بود؛ سوره فرقان، آیه ۲۲.
  10. تفسیر تسنیم ج۲، ص ۱۷۱
  11. اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۵۰۶.
  12. چرا که علت از آن حیث که علت است با تمام ذات، معلوم معلول نمی‌گردد
  13. بحثی مبسوط در آموزش عقاید، ج٢، ص٢٤.
  14. قلمرو علم امام از دیدگاه آیات روایات و اصحاب ائمه.
  15. این از خبرهای نهانی است که به تو وحی می‌کنیم؛ سوره آل عمران، آیه: ۴۴.
  16. چون انسانی باندام، بر او پدیدار گشت؛ سوره مریم، آیه: ۱۷.
  17. روزی که فرشتگان را ببینند آن روز، هیچ مژده‌ای برای گناهکاران نخواهد بود؛ سوره فرقان، آیه: ۲۲.
  18. علم پیامبر و ائمه به غیب (پایان‌نامه)|علم پیامبر و ائمه به غیب]]، ص8.
  19. محمد بن طلحه شافعی؛ مطالب السؤال فی مناقب آل الرسول؛ ص۹۲.
  20. امامت در استنادهای قرآنی امام رضا، دوماهنامه کتاب و سنت، شماره ۱، زمستان ۱۳۹۲، ص۶۶.
  21. همان کسانی که غیب را باور می‌دارند؛ سوره بقره، آیه: ۳.
  22. علم غیب از منظر قرآن و سنت
  23. امامت از دیدگاه امامیه و زیدیه، ص۶۷
  24. «آن روزی است که مردم در آن فراهمند و آن، روز حضور (مردم) است.»؛ سوره هود، آیه۱۰۳.
  25. «این از خبرهای غیب است که ما به تو وحی می‌کنیم». سوره هود، آیه۴۱.
  26. مرتضی مطهری، مقدمه‌ای بر جهان‌بینی اسلامی، ج۲، ص۸۷.
  27. بررسی علم غیب معصومان در تفاسیر فریقین، ص۱۶.
  28. «این از خبرهای نهانی است که به تو وحی می‌کنیم»؛ سوره آل عمران، آیه ۴۴.
  29. «چون انسانی باندام، بر او پدیدار گشت»، سوره مریم آیه۱۷.
  30. پایان‌نامه علم ائمه از نظر عقل و نقل، ص۱۰۲.
  31. «و او آنچه را در خشکی و دریاست می‌داند و هیچ برگی فرو نمی‌افتد مگر که او آن را می‌داند و هیچ دانه‌ای در تاریکی‌های زمین و هیچ تر و خشکی نیست جز آنکه در کتابی روشن آمده است». سوره انعام، آیه۵۹.
  32. نقش ایمان به غیب در امیدبخشی به زندگی
  33. وبگاه پرسمان