اگر برای خدا غیبی وجود ندارد معنای عالم الغیب والشهادة چیست؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
اگر برای خدا غیبی وجود ندارد معنای عالم الغیب والشهادة چیست؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ علم غیب
مدخل اصلیعلم غیب

اگر برای خدا غیبی وجود ندارد معنای عالم الغیب والشهادة چیست؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث علم غیب معصوم است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم غیب مراجعه شود.

پاسخ به این پرسش

مرتضی مطهری

آیت‌الله مطهری در کتاب «آشنایی با قرآن» در این باره گفته است:

«عالم و علیم هر دو اسم پروردگار است. عالم مطلق است و علیم مطلق؛ ولی برای آنکه ضمنا بیان شود که آنچه او می‌داند از دو نوع است (یعنی در واقع مادوجور عالم داریم: غیب و شهادت) او هم عالم غیب است و هم عالم شهادت؛ لهذا این تعبیر در قرآن مکررآمده است که ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ شهادت یعنی حضور، آشکار؛ غیب یعنی نهان. در واقع ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ یعنی دانای نهان و آشکار، دانای ناپیدا و پیدا (...) (یعنی) ذات پروردگار آگاه است بر نهان، یعنی آنچه در، منطقه ایمان است، و بر شهادت یعنی آنچه که در، منطقه حس و احساس و علوم است، منطقه‌ای که بشر هم با پای خودش می‌تواند به آن منطقه برود، ولی غیب و شهادت، هر دو برای پروردگار یکسان است، او دانا و آگاه است هم بر غیب و هم بر شهادت»[۱].

پاسخ‌های دیگر

۱. آیت‌الله جوادی آملی؛
آیت‌الله عبدالله جوادی آملی در کتاب «تفسیر تسنیم» در این باره گفته است:

«﴿عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ بودن خدا به این معنا نیست که برخی اشیا برای خدا، غیب و برخی شهادت است و خدای سبحان به هر دو قسم آن آگاه است، بلکه غیب و شهادت در این تعبیر، امری اضافی و فقط نسبت به دید انسان‌هاست؛ چون حقیقت علم، عبارت از شهود و حضور معلوم است و حضور معلوم با غایب بودن آن سازگار نیست. سراسر جهان مشهود خداست و چیزی برای او غیب نیست. تقسیم جهان به غیب و شهادت نظیر تقسیم موجود به مجرد و مادی نیست که تقسیمی حقیقی است، بلکه نسبت به خداوند از قبیل نفی موضوع است؛ یعنی آنچه نزد شما بر دو قسم غیب و شهادت است، نزد خدا بیش از یک قسم شهادت نیست.

بر اساس این دو نکته، همه امور نزد خداوند، شهادت آشکار است و هیچ چیز بر او غیب پوشیده نیست، اما برای دیگر موجودات، برخی امور، پوشیده است و برخی امور، آشکار. البته غیب و شهادت برای اشیا و افراد، نسبی است؛ یعنی ممکن است بعضی امور برای برخی افراد پوشیده باشد، ولی همان امر برای فرد دیگری آشکار باشد»[۲].
۲. حجت الاسلام و المسلمین انصاریان؛
حجت الاسلام و المسلمین حسین انصاریان در «پایگاه اطلاع‌رسانی خود» در این‌باره گفته‌ است: «معنای آیه ﴿عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ این است که اموری که ممکن است علم صاحبان علم به آن احاطه یابد و اموری که خارج از حد وجودشان نیست و نیز اموری که ممکن نیست علم صاحبان علم به آن تعلق گیرد، به خاطر خارج بودن از حد وجودشان، هر دو قسم برای خداوند متعال معلوم و روشن است؛ چون او به تمام چیزها احاطه کامل دارد؛ آگاه باشید که خداوند به همه چیز احاطه دارد. در سوره جمعه، یهودیان را تهدید کرده و خطاب به آنها فرموده: چه بخواهند و چه نخواهند مرگ آنها را فرا می‌گیرد؛ سپس با ستم‌کاری و گناه به سمت خدا برمی‌گردند و خداوند به حقیقت اعمال ظاهری و پنهانی آنها آگاه است؛ چون خداوند عالم به غیب و شهادت است و هیچ عملی از آنان بر خدا پوشیده نیست. عالم شهادت، شامل عالم مادی و غیر مادی نیز می‌شود و منظور از شهادت، آگاهی خداوند به اعمال ظاهری آنان است»[۳].
۳. حجت الاسلام و المسلمین مدقق؛
حجت الاسلام و المسلمین سید عبدالحکیم مدقق در مقاله «علم غیب از منظر قرآن و سنت» در این‌باره گفته است: «از نام‌های نیکوی خداوند که بارها در قرآن آمده؛ ﴿عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ[۴] هیچ چیز از خدا پنهان نیست . ریز ترین ذره دراعماق زمین هم برای او پیدا ست. تقسیم اشیاء به غیب و شهادت درباره‌ای خدا معنا ندارد. همه اشیا برای او مشهود است. بنابراین معنای علم غیب خدا این نیست که خدا چیزهایی را که از او غایب است می‌داند بلکه معنایش این است که آنچه را از دیگران غایب است او می‌داند. در واقع بازگشتش به این معنا است که آنچه برای دیگران ناپیدا است برای خدا پیدا است. چنانکه امام علی (ع) فرموده است: "کل سرٍَعندک علانیة وکل غیب عندک شهادة"[۵] نام نیکوی دیگر خداوند که آنهم بارها در قرآن آمده؛﴿عَلاَّمُ الْغُيُوبِ[۶] است. یعنی بسیار دانای امور پنهان. در این آیه، مبالغه و زیاده‌گویی نسبت به عالم به کار رفته است و در آیه‌ای دیگر نسبت به معلوم: ﴿وَمَا مِنْ غَائِبَةٍ فِي السَّمَاء وَالأَرْضِ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ[۷] تای ﴿غَائِبَةٍ برای مبالغه است. معنای آیه چنین می‌شود: هیچ چیز بسیار پنهانی در آسمان و زمین نیست مگر اینکه در کتاب آشکار است. کتاب آشکار، مظهر علم خداست؛ خدایی که پنهان‌ترین پنهان هم از دید او پنهان نیست»[۸]
۴. حجت الاسلام و المسلمین باقری؛
حجت الاسلام و المسلمین باقری در پایان‌نامه کارشناسی‌ارشد خود با عنوان «بررسی علم اولیای الهی» در این‌باره گفته است: «از نام‌های نیکوی خداوند که بارها در قرآن آمده؛ ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ[۹] است. یعنی او به پیدا و پنهان آگاه است. هیچ چیز از خدا پنهان نیست. ریزترین ذره در اعماق زمین هم برای او پیداست. تقسیم اشیاء به غیب و شهادت درباره خدا معنا ندارد. همه اشیاء برای او مشهود است. بنابراین معنای علم غیب خدا این نیست که خدا چیزهایی را که از او غائب است می‌داند بلکه معنایش این است که آنچه را از دیگران غائب است او می‌داند. در واقع بازگشتش به این معنا است که آنچه برای دیگران ناپیدا است برای خدا پیدا است. چنانکه امام علی (ع) فرموده است: «کل سرٍَعندک علانیة و کل غیب عندک شهادة»[۱۰] نام نیکوی دیگر خداوند که آنهم بارها در قرآن آمده؛ ﴿عَلاَّمُ الْغُيُوبِ است. یعنی بسیار دانای امور پنهان. دراین آیه، مبالغه و زیاده‌گویی نسبت به عالم به کار رفته است و در آیه‌ای دیگر نسبت به معلوم: ﴿وَمَا مِنْ غَائِبَةٍ فِي السَّمَاء وَالأَرْضِ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ تای ﴿غَائِبَةٍ برای مبالغه است. معنای آیه چنین می‌شود: هیچ چیز بسیار پنهانی در آسمان و زمین نیست مگر اینکه در کتاب آشکار است. کتاب آشکار، مظهر علم خداست؛ خدایی که پنهان‌ترین پنهان هم از دید او پنهان نیست. در جای دیگر این مطلب را به گونه‌ای ملموس‌تر بازگو نموده است: ﴿وَفَإِنَّهُ يَعْلَمُ السِّرَّ وَأَخْفَى[۱۱] در تفسیر این آیه آمده است . راز درونی این است که انسان خودش آن را می‌داند و از دیگران پنهان می‌کند. مخفی‌تر از راز درونی چیزی است که حتی خود انسان هم نمی‌داند، یکبار در ذهن او خطور کرده، بعد آن را فراموش نموده است. اکنون در ذهن ناخودآگاه او وجود دارد و خدا آن را می‌داند»[۱۲].
۵. حجت الاسلام و المسلمین حسینی شاهرودی؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید مرتضی حسینی شاهرودی و خانم آسیه جمالی شوراب در مقاله «دلالت آیه عالم الغیب بر گستره علم پیامبر اکرم» در این باره گفته است:

«این عبارت، خبری است که مبتدای آن حذف شده، و تقدیر کلام هو عالِمٌ الغیب است [۱۳] و مقصودِ جمله، علم خداوند به همه حقایق غیبی است[۱۴] در خصوص الف و لام "الغیب" نظرات مختلفی مطرح است؛ به گفته آلوسی، الف و لام برای استغراق جمیع افراد است، زیرا هر گاه اسم جنس با قرینه‌ای همراه نباشد که آن رابه بعضی از مصادیق اختصاص دهد منظور از آن استغراق جمیع افراد است [۱۵] یعنی آیه اطلاق دارد و از غیب مطلق و عام حکایت دارد. در روایتی امام باقر (ع) فرمودند: مقصود از عالم الغیب این است که خدای عزوجل عالم است به آنچه از خلقش غایب است و نیز نسبت به آنچه در علمش تقدیر می‌کند و حکم می‌دهد پیش از آنکه آن را بیافریند و به فرشتگانش افاضه کند. این علم نزد او نگه داشته است و درباره آن مشیت دارد، هر گاه بخواهد، طبق آن حکم دهد (و آن را اجرا کند) و گاهی درباره آن بدا حاصل شود و اجرایش نکند و اما علمی که خدای عزوجل آن را تقدیر و حکم و امضا فرموده، علمی است که ابتدا به پیامبر اکرم و سپس به ما رسیده است[۱۶] از جمع صدر و ذیل روایت به این نتیجه می‌رسیم که آنجا که خداوند می‌فرماید (عالم الغیب) اشاره به غیب مطلق است که ضرورتاً کسی از آن اطلاعی ندارد؛ زیرا علم خداوند در این مرحله عین ذات اوست و کسی را توان درک ذات الهی نیست. اما همین علم را خدای متعال طبق صریح آیه برای برخی از بندگانش آشکار می‌کند وقتی آشکار شد دیگر غیب به آن معنای مطلق نخواهد بود، هر چند بر بسیاری از مخلوقات مخفی است و اطلاعی از آن ندارند[۱۷] گفتنی است از این غیب مطلق که صفت ذات است به مفاتیح غیب نیز تعبیر می‌شود[۱۸] چنان که در آیه شریفه ﴿وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ[۱۹] کلیدهای غیب نزد اوست و کسی جز او از آن آگاه نیست. خداوند به صراحت علم غیب و کلیدهای آن را مختص به خود می‌داند و از غیر نفی می‌سازد.

به گفته علامه طباطبایی، مفاتح جمع مَفتح، به معنای خزانه و یا جمع مِفتح به معنای کلید است و در نهایت هر دو معنا یکی است، زیرا کسی که کلیدهای خزانه‌های غیب را در دست دارد، قهرا به آنچه در آن خزائن است، عالم هم هست و می‌تواند مانند کسی که خود آن خزانه‌ها نزد او است، به دلخواه خود در آن تصرف نماید و بعید نیست که مراد از مفاتح غیب، همان خزانه‌های غیب باشد، از آن جهت که در سایر آیات مربوط به این مقام، اسمی از مفاتیح برده نشده، و عمدتاً مخزن و خزانه آمده است[۲۰] مانند: ﴿وَلِلَّهِ خَزَائِنُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ[۲۱]، ﴿أَمْ عِندَهُمْ خَزَائِنُ رَحْمَةِ رَبِّكَ[۲۲] در آیه ﴿وَإِن مِّن شَيْءٍ إِلاَّ عِندَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ[۲۳] خزانه‌های غیب عبارت‌اند از اموری که مقیاس‌های معهود نمی‌تواند آن را تحدید کند، و بی شک این غیبها از این جهت مکتوم هستند که بی‌پایان و از اندازه و حد بیرون‌اند و مادامی که از عالم غیب به عالم شهود نازل نشده یعنی بهوجود مقدر و محدودش، موجود نگشته است، به شهادت خدا دارای نوعی ثبوت مبهم و غیر مقدرند[۲۴] بنابراین، خزانه‌های غیب خدا مشتمل بر دو نوع از غیب است: یکی غیب‌هایی که پا به عرصه شهودهم گذاشته‌اند، و دیگری غیب‌هایی که از مرحله شهادت خارج‌اند و ما آنها را غیب مطلق می‌نامیم؛ البته آن غیب‌هایی که پا به عرصه وجود و شهود و عالم حد و قدر نهاده‌اند، در حقیقت و صرف نظر از حد واندازه‌ای که به خود گرفته‌اند، باز به غیب مطلق برمی‌گردند[۲۵]

پس مقصود از غیب، در عبارت عالم الغیب، همان مفاتیح غیب است و مراد از مفاتیح غیب، خزانه‌های الهی است که مشتمل بر غیب تمامی موجودات است، چه آنها که به این عرصه پا نهاده‌اند و چه آنها که ننهاده‌اند، اینک سؤال می‌شود که مراد از خزانه‌های الهی چیست؟ در پاسخ باید گفت از آنجا که مفسر حقیقی آیات قرآن، احادیث معصومین (ع) می‌باشد، ضروری است برای تبیین بیشتر واژه خازن و روشن شدن مصادیق آن نگاه اجمالی به واژه خازن در روایات داشته باشیم. در احادیث[۲۶] بسیاری آمده است که امامان ولی امر خدا و گنجینه علم خدا و رازدار وحی خدا و خزانه‌داران علم خدا در آسمان و زمین می‌باشند. امام صادق (ع) می‌فرمایند: نحن ولاةأمر الله، و خزنة علم الله و عیبة وحی الله؛ و در حدیث دیگری امام محمد باقر (ع) می‌فرمایند: والله إنالخزان الله فی سمائه و أرضه، لا علی ذهب و لا علی فضة إلا علی علمه. عنوان خازن که گاهی به خزّان و زمانی به خزنه جمع بسته می‌شود، از جهت هیئت، معنای فاعلی را به همراه دارد و از جهت ماده نیز حیثیت استتار و اختفاء در واژه خازن ملحوظ است. از همین رو عنوان خازن، گذشته از صبغه فاعلی داشتن و دارا بودن شیء مخزون، ویژگی مصدر بودن، منشأ افاضه قرار گرفتن، مبدأ نشر معارف بودن، صاحب مفتاح غیب شدن و متولی گنجینه خدا بودن را به همراه دارد[۲۷]

ملاصدرا در شرح این روایات، بین خزانه علم خداوند با خزائنی که در عقل مطرح است تفاوت قائل است. ایشان معتقد است: مراد از خزانه در عرف حکما و موافق با شریعت الهی، همان قوه حفظ کننده صور ادراکی جزئی یا کلی است، یعنی خیال در نزد ایشان، خزانه حفظ کننده صورت‌های محسوسات، و هم خزانه موهومات و عقل فعال، خزانه عقلیات از علوم است، اما خزائن علم خداوند متعال، جواهر عقلیه و ذوات نوریه است که از آمیختگی با مواد و اجرام مبرا می‌باشد و در باب علم و عقل کمال بالفعل را دارد و در آن هیچ نقص و قوه استعدادی وجود ندارد پس علوم آنان از جنس صورت‌هایی که در اجرام نقش می‌بندد نیست[۲۸] در حقیقت ایشان –حبیب خدا و خاندان مطهرش- بر حسب اعتبارات و وجوه مختلف، اسامی متعددی می‌پذیرند که از جمله آنها کلمات الهی، عالم امر و قضای الهی، مفاتیح غیب خداوند و خزائن علم او می‌باشد. شایان ذکر است که کلیدداری، به معنای فاعلی آن بالاصاله در اختیار خداوند متعال است ﴿وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ[۲۹] و ﴿لَهُ مَقَالِيدُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ [۳۰] و آن ذات بی همتااین کلیدها را به مظاهر اسمای حسنای خویش عطا می‌فرماید. از این‌رو حضرت رسول اکرم که به اذن خداوند، خازن علم مخزون الهی است، مفتاح آن را به صورت مبدأ فاعلی بالعرض، در اختیار دارد: فهو.... خازن علمک المخزون[۳۱]؛ اللهم .... اجعل شرائف صلواتک .... علی محمد عبدک و رسولک الخاتم لما سبق و الفاتح لما انغلق[۳۲] و چون اهل بیت عصمت (ع) نور واحد و وارث علم پیامبر اکرم (ص) جملگی همانند آن حضرت هستند، پس هم عیبه علم و مفتاح آناند و هم مخزن علم و خازن آن. چنانکه حضرت علی (ع) می‌فرمایند: انا الذی عندی مفاتیح الغیب لایعلمها بعد محمد غیری[۳۳]»[۳۴].
۶. حجت الاسلام و المسلمین منصوری رامسری.
حجت الاسلام و المسلمین خلیل منصوری رامسری، در مقاله «علم غیب علم شهودی نیکان» در این‌باره گفته‌ است: «بر اساس آموزه‌های قرآنی، منشأ هر چیزی خداوند است. خداوند در برخی از آیات خود را منشأ عزت معرفی کرده و عزت را مختص خود برمی شمارد؛[۳۵]. ولی در آیاتی دیگر، عزت را به رسول الله (ص) نیز نسبت داده و در آیه دیگر مؤمنان را نیز جزو این دو دسته قرار می‌دهد و می‌فرماید: ﴿وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ [۳۶]. همه چیز برای خداوند عالم شهادت است، ولی برای کسانی دیگر که از سعه وجودی و انشراح صدر برخوردارند و شاکله وجودی ایشان خدایی و متأله شده، آنان نیز از عالم غیب برخوردار هستند. این متأله شدن همان چیزی است که در آیات قرآنی به عنوان انسان‌های مأذون از آنان یاد شده است. بارها در قرآن واژه "باذنه" به کار رفته است که بیانگر ماذون بودن شخص از سوی خداوند به سبب سعه وجودی و متأله شدن اوست. چنین اشخاصی به سبب متأله و خدایی شدن و به یک تعبیر مثل و مثال خداوندشدن، می‌توانند هستی را همان گونه ببینند که خداوند می‌بیند. البته میان خداوند و متألهان این تفاوت است که اطلاق اسم مشتق عالم الغیب برای خداوند غیراطلاق آن برای دیگران است. در خداوند این اطلاق، ذاتی و اصالت دارد ولی در دیگران غیر اصیل و تبعی است. ولی این تفاوت موجب نمی‌شود تا نتوان عالم الغیب را برای آنان اطلاق نکرد. متألهان چون خدایی شده‌اند و از همه چیز بریده و به خداوند متصل شده‌اند، عین الله و یدالله و مانند آن هستند و همین اتصال به مبدأ و منشأ همه چیز از جمله منشأ علوم موجب می‌شود تا بالتبع نه بالاستقلال از علم الغیب برخوردار باشند. خداوند پیامبر (ص) را موظف می‌کند تا عدم علم استقلالی خود به علم غیب را به دیگران ابلاغ کند. به این معنا که علم غیب او به هر چیزی از جمله وحی، علم استقلالی نیست، بلکه علم غیبی است که به سبب اتصال به خداوند و مبدأ علوم به دست آورده است»</ref>»[۳۷].

پرسش‌های وابسته

پانویس

  1. آشنایی با قرآن، ج۶ ص۱۹۱-۱۹۴.
  2. تفسیر تسنیم، ج۵، ص۲۹۲.
  3. پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر پاسخ‌دهنده
  4. «او به پیدا و پنهان آگاه است»؛ انعام/۷۳، توبه/۹۴، ۱۰۵، رعد/۹.
  5. «هر رازی در نزد تو آشکار و هر پنهانی در نزد تو پیدا است». نهج البلاغه خطبه ۱۰۸، فيض الاسلام.
  6. مائده/۱۰۹، ۱۱۶ توبه/۷۸، سبأ/۴۸.
  7. نمل /۷۵.
  8. علم غیب از منظر قرآن و سنت
  9. سوره رعد، آیه ۸.
  10. «هر رازی در نزد تو آشکار و هر پنهانی در نزد تو پیدا است».
  11. «بی‌گمان او نهفته و نهفته‌تر را می‌داند».
  12. بررسی علم اولیای الهی، ص۹۳.
  13. ر.ک:طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ٢٠ /۵٣
  14. ر.ک: ابن عاشور، ٢٩ /٢٣٠
  15. ر.ک: آلوسی، ١۵ /١٠٧
  16. کلینی، ١ /١۵۶
  17. ر.ک: اوجاقی، ٧١.
  18. ر.ک:طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ٧ /١٢٩
  19. انعام: ۵٩
  20. ر.ک: همو، ٧ /١٢٤
  21. منافقون: ٧
  22. ص: ٩
  23. حجر: ٢١
  24. ر.ک: همو، ١٢٨
  25. همو، ١٧٩-١٨٢
  26. ر.ک: کلینی، ١ /١٩٢
  27. ر.ک: جوادی آملی، ادب فنای، مقربان ٨٣ /٣
  28. ر.ک: صدرالدین شیرازی، کتاب الحجه، ٣١۵.
  29. انعام: ۵۹
  30. زمر: ۶۳؛ شوری: ۱۲
  31. نهج البلاغه، خطبه ٧٢
  32. نهج البلاغه، خطبه ٧٢
  33. شوشتری، ٧ /۶٠٨
  34. [سید مرتضی حسینی شاهرودی]] و خانم آسیه جمالی شوراب، دلالت آیه عالم الغیب بر گستره علم پیامبر اکرم، ص ۵۷ تا ۶۰.
  35. سوره یونس، آیه ۵۶ و سوره نساء، آیه ۳۱.
  36. فراپایگی تنها از آن خداوند و پیامبر او و مؤمنان است؛ سوره منافقون، آیه: ۸.
  37. وبگاه سماموس