|
|
خط ۴: |
خط ۴: |
|
| |
|
| ==مقدمه== | | ==مقدمه== |
| [[ذهبی]] - رجالشناس معروف [[اهل تسنن]] - از [[ابو عمرو عامر بن شراحیل شعبی کوفی]]<ref>در بسیاری از کتابهای رجالی شیعه نام پدر وی شرحبیل ذکر شده است (ر.ک: اردبیلی، جامع الرواة، ج۱، ص۴۲۷؛ تفرشی، نقد الرجال، ص۱۷۷؛ قهبایی، مجمع الرجال، ج۳، ص۲۳۸؛ ابن داوود، کتاب الرجال، ص۱۱۳، رقم ۸۰۳؛ خویی، معجم رجال الحدیث، ج۹، ص۱۹۳، رقم ۹۰۸۵) فقط از رجال کبیر میرزا محمد استرآبادی شراحیل نقل شده است (ر.ک: خویی، معجم رجال الحدیث، ج۹، ص۱۹۳، رقم ۹۰۸۵). تاریخ فوق در تولد و وفات وی طبق قول ابو حاتم است (ر.ک: ابو حاتم، کتاب الثقات، ج۵، ص۱۸۵) اقوال دیگر در تولد وی ۱۷، ۲۱ و ۲۸ و در وفات وی ۱۰۳، ۱۰۴، ۱۰۵، ۱۰۷ و ۱۱۰ ه. ق است (ر.ک: ابو حاتم، کتاب الثقات، ج۵، ص۱۸۵؛ ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۵، ص۵۹؛ ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۴، ص۲۹۵ و ۳۰۸).</ref> با عنوان {{عربی|"الامام، علامة العصر"}} یاد کرده و خبر داده که طبق روایتی در سال ششم [[حکومت]] [[عمر بن خطاب]] به [[دنیا]] آمده است... [[امام علی]]{{ع}} را دیده و پشتسر آن [[حضرت]] [[نماز]] خوانده، و از عدهای از بزرگان [[صحابه]] [[حدیث]] شنیده است<ref>ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۴، ص۲۹۵ و ۲۹۶.</ref>. | | [[ابوعمرو عامر بن شراحیل بن عبد بن حمیر شعبی همدانی]] [[اهل کوفه]] و از [[قبیله همدان]] و منسوب به شعبیون، تیرهای از قبیله همدان که در [[کوفه]] میزیستند و مادرش از [[اسیران]] [[جنگ]] [[جلولاء]] بود. بنابر مشهور، در سال ۱۷ یا ۱۹ هـ زاده شد.<ref>المعارف ۴۴۹.</ref> سالهای دیگری نیز برای ولادت [[عامر]] ذکر شده است.<ref>الثقات ۵/۱۸۵ خلاصة تهذیب تهذیب الکمال ۵/۶۸.</ref> او از [[امام علی]]، [[امام حسن]] و [[امام حسین]]{{ع}}،<ref>تاریخ بغداد ۱۲/۲۲۷.</ref> [[جابر بن عبدالله]] و [[نعمان بن بشیر]] [[روایت]] کرده است.<ref>سیر اعلام النبلاء ۴/۲۹۶.</ref> [[شعبی]] از پانصد [[صحابه پیامبر]]{{صل}} [[حدیث]] نقل میکند.<ref>التاریخ الکبیر ۶/۴۵۱.</ref> افرادی چون [[اسماعیل بن ابی خالد]]، [[عاصم احول]] و [[محمد بن سالم]] از وی روایت کردهاند.<ref>تهذیب الکمال ۱۴/۳۲.</ref> |
|
| |
|
| [[ابن حجر]] با تعبیر {{عربی|"الکوفي من شعب همدان"}} او را [[اهل کوفه]] و از [[قبیله همدان]] معرفی و از وی نقل کرده است که من پانصد نفر از صحابه را [[درک]] کردهام<ref>ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۵، ص۵۷ و ۵۹.</ref>. | | او همراه [[قاریان]] علیه [[حجّاج]] [[قیام]] کرد و در واقعه [[دیر جماجم]] حضور داشت و مدتی خود را از حجّاج مخفی کرد، تا این که به نزد وی رفت و عذرخواهی کرد و [[حجاج]] از او گذشت.<ref>الطبقات الکبری ۶/۲۴۷.</ref> پیش از آن از [[کارگزاران]] [[ابن زبیر]] در کوفه بود <ref>المعارف ۴۴۹.</ref> و از [[ترس]] مختار ثقفی، به [[مدینه]]<ref>سیر اعلام النبلاء ۴/۲۹۶.</ref> یا [[مدائن]] گریخت و سپس به کوفه بازگشت<ref>تاریخ بغداد ۱۲/۲۲۸.</ref> و در دوران [[عبدالملک]]، [[ولید بن عبدالملک]] و [[یزید بن عبدالملک]] عهدهدار [[منصب قضاوت]] بود.<ref>قاموس الرجال ۵/۶۱۱.</ref> وی شاعر،<ref>الثقات ۵/۱۸۵.</ref> [[حافظ]] و [[قاری]]، <ref>غایة النهایه ۱/۳۵۰.</ref> [[محدث]]،<ref>تذکرة الحفاظ ۱/۷۹.</ref> [[فقیه]]<ref>البدایة و النهایه ۹/۲۳۰.</ref> و کاتب<ref>المعارف ۴۴۹.</ref> بود و [[شیعه]] را سخت [[نکوهیده]] و [[مذمت]] کرده است.<ref>الطبقات الکبری ۶/۲۴۷.</ref> [[علامه تستری]] به نقل از [[شیخ مفید]]، وی را شرابخوار و قمار باز دانسته و میگوید که وقتی [[ابوحنیفه]] متوجه [[شرب خمر]] و [[قماربازی]] شعبی شد هر آنچه از او شنیده بود، پاره کرد.<ref>قاموس الرجال ۵/۶۱۲.</ref> برخی از رجالیون شعبی را [[خبیث]]، [[فاجر]] و [[دروغگویی]] که [[دشمنی]] خود را با علی{{ع}} آشکار میکرد، دانستهاند.<ref>معجم رجال الحدیث ۹/۱۹۳.</ref> الکفایة تألیف اوست.<ref>هدیة العارفین ۱/۴۳۵.</ref> [[عامر شعبی]] بنابر مشهور در سال ۱۰۴ هـ درگذشت.<ref>المعارف ۴۴۹.</ref> در [[وفات]] او [[اختلاف]] است<ref>خلاصة تهذیب تهذیب الکمال ۵/۶۸.</ref>.<ref> [[فرهنگنامه مؤلفان اسلامی ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه مؤلفان اسلامی]]، ج۱ ص۴۱۹-۴۲۰.</ref> |
|
| |
|
| برای وی کتابی به نام [[الکفایة فی العبادة و الطاعة]] ذکر کرده<ref>ر.ک: بغدادی، هدیة العارفین {{عربی|اسماء المؤلفین و آثار المصنّفین من کشف الظنون}}، ج۵، ص۴۳۵؛کحاله، معجم المؤلفین، ج۵، ص۵۴.</ref> و عنوان [[فقیه]] در موردش به کار بردهاند<ref>ابن حجر، تقریب التهذیب، ج۱، ص۴۶۱؛ معجم رجال الحدیث، ج۹، ص۱۹۳، رقم ۶۰۸۵.</ref>، ولی کتابی [[تفسیری]] برایش ذکر نکرده و عنوان [[مفسر]] نیز در موردش به کار نبردهاند و ازاینرو، دلیل مفسر بودن وی تنها [[روایات]] و آرای [[تفسیری]] نقل شده از وی در [[تفاسیر شیعه]] و [[سنی]] است <ref>براساس برنامه رایانهای معجم فقهی، موارد ذکر الشعبی در کل تفاسیر شیعه و سنی ۲۰۴۹ مورد در ۱۵۶ جلد و موارد ذکر عامر الشعبی ۸۱ مورد در ۴ جلد و عامر بن شراحیل ۱۲ مورد در ۸ جلد و عامر بن شراحیل الشعبی ۵ مورد در ۳ جلد است.</ref>. نمونه آرای تفسیری وی چنین است:
| |
|
| |
| [[شیخ طوسی]] در [[تفسیر آیه]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا تَدَايَنْتُمْ بِدَيْنٍ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى فَاكْتُبُوهُ وَلْيَكْتُبْ بَيْنَكُمْ كَاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَلَا يَأْبَ كَاتِبٌ أَنْ يَكْتُبَ كَمَا عَلَّمَهُ اللَّهُ فَلْيَكْتُبْ وَلْيُمْلِلِ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ وَلْيَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَلَا يَبْخَسْ مِنْهُ شَيْئًا فَإِنْ كَانَ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ سَفِيهًا أَوْ ضَعِيفًا أَوْ لَا يَسْتَطِيعُ أَنْ يُمِلَّ هُوَ فَلْيُمْلِلْ وَلِيُّهُ بِالْعَدْلِ وَاسْتَشْهِدُوا شَهِيدَيْنِ مِنْ رِجَالِكُمْ فَإِنْ لَمْ يَكُونَا رَجُلَيْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاءِ أَنْ تَضِلَّ إِحْدَاهُمَا فَتُذَكِّرَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَى وَلَا يَأْبَ الشُّهَدَاءُ إِذَا مَا دُعُوا وَلَا تَسْأَمُوا أَنْ تَكْتُبُوهُ صَغِيرًا أَوْ كَبِيرًا إِلَى أَجَلِهِ ذَلِكُمْ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ وَأَقْوَمُ لِلشَّهَادَةِ وَأَدْنَى أَلَّا تَرْتَابُوا إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً حَاضِرَةً تُدِيرُونَهَا بَيْنَكُمْ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَلَّا تَكْتُبُوهَا وَأَشْهِدُوا إِذَا تَبَايَعْتُمْ وَلَا يُضَارَّ كَاتِبٌ وَلَا شَهِيدٌ وَإِنْ تَفْعَلُوا فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ}}<ref>«ای مؤمنان! چون وامی تا سرآمدی معیّن میان شما برقرار شد، آن را به نوشته آورید و باید نویسندهای میان شما دادگرانه بنویسد و هیچ نویسندهای نباید از نوشتن به گونهای که خداوند بدو آموخته است سر، باز زند پس باید بنویسد و آنکه وامدار است باید املا کند و از خداوند، پروردگار خویش، پروا بدارد و چیزی از آن کم ننهد و امّا اگر وامدار، کم خرد یا ناتوان باشد یا نتواند املا کند باید سرپرست او دادگرانه املا کند و دو تن از مردانتان را نیز گواه بگیرید و اگر دو مرد نباشند یک مرد و دو زن از گواهان مورد پسند خود (گواه بگیرید) تا اگر یکی از آن دو زن از یاد برد دیگری به یاد او آورد و چون گواهان (برای گواهی) فرا خوانده شوند نباید سر، باز زنند و تن نزنید از اینکه آن (وام) را چه خرد و چه کلان به سر رسید آن بنویسید، این نزد خداوند دادگرانهتر و برای گواهگیری، استوارتر و به اینکه دچار تردید نگردید، نزدیکتر است؛ مگر داد و ستدی نقد باشد که (دست به دست) میان خود میگردانید پس گناهی بر شما نیست که آن را ننویسید و چون داد و ستد میکنید گواه بگیرید؛ و نویسنده و گواه نباید زیان بینند و اگر چنین کنید (نشان) نافرمانی شماست و از خداوند پروا کنید؛ و خداوند به شما آموزش میدهد؛ و خداوند به هر چیزی داناست» سوره بقره، آیه ۲۸۲.</ref> از وی نقل کرده که {{عربی|"ضعیفا"}} را به احمق معنا کرده است<ref>طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۳۷۲.</ref>.
| |
|
| |
| در [[تفسیر]] {{متن قرآن|لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلَاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ...}}<ref>«نیکی آن نیست که روی را سوی خاور و باختر بگردانید، بلکه نیکی (از آن) کسی است که به خداوند و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب (آسمانی) و پیامبران ایمان آورد و دارایی را با دوست داشتنش به نزدیکان و یتیمان و بیچارگان و به راهماندگان و کمکخواهان و در راه (آزادی) بردگان ببخشد و نماز برپا دارد و زکات پردازد و (نیکی از آن) آنان (است) که چون پیمان بندند وفا کنند؛ و به ویژه شکیبایان در سختی و رنج و در هنگامه کارزار، آنها راستگویند و آنانند که به راستی پرهیزگارند» سوره بقره، آیه ۱۷۷.</ref> پس از بیان دلالت [[آیه]] بر [[وجوب]] پرداخت [[مال]] [[زکات]] گفته است: در قول [[شعبی]] وجبایی بر وجوب غیر آن - از آنچه سبب وجوبی دارد مانند [[انفاق]] بر کسی که نفقهاش بر او [[واجب]] است و انفاق بر کسی که در وقت [[خوف]] تلف، سدرمق او بر این شخص واجب است و آنچه از نذرها و کفارات که به عهدۀ وی آمده است - نیز دلالت دارد<ref>طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۹۶.</ref>.
| |
|
| |
| در [[تفسیر]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! روزه بر شما مقرّر شده است چنان که بر پیشینیان شما مقرّر شده بود، باشد که پرهیزگاری ورزید» سوره بقره، آیه ۱۸۳.</ref> از وی نقل کرده که گفته است: [روزۀ] [[ماه رمضان]] را بر ما [[واجب]] کرد؛ همانگونه که بر [[نصاری]] [[روزه]] ماه رمضان را واجب کرده است<ref>طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۱۱۵.</ref>. نمونههای دیگر را در مصادر ذکر شده در پاورقی بنگرید<ref>ر.ک: طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۴۷ و ج۲، ص۱۵۴، ۲۴۶، ۲۷۴، ۴۴۳، ۵۰۶ و ۵۷۸ و ج۶، ص۱۱۱؛ تفسیر العیاشی، ج۲، ص۷۹، رقم ۲۷؛ کوفی، تفسیر فرات الکوفی، ص۸۶، ح۱۲-۶۴، ص۸۷، ح۳۸-۶۵، ص۱۰۷، ح۱۳-۱۰۳.</ref>.
| |
|
| |
| [[روایات تفسیری]] وی بسیار اندک و نمونه آن این است که در تفسیر {{متن قرآن|وَقِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْئُولُونَ}}<ref>«و آنان را باز دارید، که آنان بازخواست خواهند شد» سوره صافات، آیه ۲۴.</ref> از وی نقل شده که وی از [[ابن عباس]] نقل کرده که گفته است: از [[ولایت]] [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} پرسیده میشوند<ref>تفسیر فرات الکوفی، ص۳۵۵، ح۴-۴۸۳.</ref>.
| |
|
| |
| '''[[وثاقت]]:''' وی در نزد [[اهل تسنّن]] وثاقت او مسلّم است؛ زیرا [[ابن حجر]] او را از [[راویان]] [[صحاح سته]] معرفی و [[ثقه]] بودن او را از ابن معین، [[ابو زرعه]] و برخی دیگر نقل کرده<ref>ر.ک: ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۵، ص۵۷ و ۵۹.</ref> و خود دربارهاش گفته است: «ثقة مشهور»<ref>ابن حجر، تقریب التهذیب، ج۱، ص۴۶۱.</ref>، ولی در نزد [[شیعه]] وثاقت وی ثابت نیست؛ زیرا هیچیک از رجالشناسان شیعه او را توثیق نکردهاند. [[ابن داوود]] او را در قسم اول کتاب رجالش آورده که در بیان افراد [[ممدوح]] (تعریف شده) و کسانی که [[دانشمندان شیعه]] آنان را [[تضعیف]] نکردهاند، میباشد<ref>ر.ک: ابن داوود حلّی، کتاب الرجال، ص۱۱۳، رقم ۸۰۳.</ref>؛ اما [[سید]] تفرشی او را در نزد شیعه [[مذموم]] ([[نکوهش]] شده) دانسته <ref>ر.ک: تفرشی، نقد الرجال، ص۱۷۷.</ref> و [[آیتالله]] [[خویی]] کار [[ابن داوود]] را که او را در قسم اول کتابش آورده، شگفتانگیز دانسته و گفته است: {{عربی|"هو الخبیث الفاجر الکذاب المعلن بعدائه لامیر المؤمنین{{ع}}"}}<ref>خویی، معجم رجال الحدیث، ج۹، ص۱۹۳، رقم ۶۰۸۵.</ref>؛ او [[خبیث]]، گنهکار، بسیار [[دروغگو]] و آشکارکننده دشمنیاش با [[امیر مؤمنان]]{{ع}} است».
| |
|
| |
| [[مذهب]]: در برخی [[روایات]] و آرای [[تفسیری]] نقل شده از وی از [[ولایت]] [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} یاد و [[آیات]] به آن [[تفسیر]] و [[تأویل]] شده است؛ برای مثال، در تفسیر {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَ}}<ref>«خداوند به شما فرمان میدهد که امانتها را به صاحب آنها باز گردانید» سوره نساء، آیه ۵۸.</ref> از وی نقل شده که گفته است: {{عربی|"اقولها و لا اخاف الّا الله؛ هي و الله! ولایة علي بن ابی طالب {{ع}}"}}<ref>تفسیر فرات الکوفی، ص۱۰۷، ح۱۳-۱۰۳.</ref>؛ این را میگویم و از هیچکس جز [[خدا]] نمیترسم؛ به خدا قسم! این امانتی که در این [[آیه]] خدا به ادای آن [[فرمان]] میدهد ولایت علی بن ابی طالب است».
| |
|
| |
| همچنین در ذکر نمونۀ [[روایات تفسیری]] نقل شده از وی، روایتی از [[ابن عباس]] در تفسیر یا تأویل آیه {{متن قرآن|وَقِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْئُولُونَ}}<ref>«و آنان را باز دارید، که آنان بازخواست خواهند شد» سوره صافات، آیه ۲۴.</ref> به ولایت علی بن ابی طالب{{ع}} از وی نقل شد<ref>همین کتاب، ص۱۸۱.</ref>.
| |
|
| |
| اینگونه روایات گویای [[اعتقاد]] و [[التزام]] وی به [[امامت علی بن ابی طالب]]{{ع}} است، ولی نمیتوان آنها را دلیل [[تشیّع]] و اعتقاد وی به ولایت علی بن ابی طالب{{ع}} دانست؛ زیرا:
| |
| #آن روایات سند معتبری ندارند.
| |
| # در مقابل آنها از وی نقل کردهاند که گفته است: [[دوستی]] [[ابو بکر]] و [[عمر]] و [[شناخت]] [[فضیلت]] آنها از [[سنت]] است<ref>ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۴، ص۳۱۰.</ref>، و در ذیل [[روایت]] کشّی، [[ابوعمرو بزاز]] نقل کرده که [[شعبی]] به من گفت: [[دوستی]] او علی{{ع}} برای تو نفعی ندارد و [[دشمنی]] با او برایت ضرری ندارد<ref>خویی، معجم رجال الحدیث، ج۹، ص۱۹۴.</ref>، حتی [[آیتالله]] خویی به استناد [[روایت]] کشی و اخباری که در تعلیقه ۲ البیان در خصوصیات شعبی آورده<ref>ر.ک: طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ص۵۰۰-۵۰۳.</ref>، وی را آشکارکننده دشمنی با [[امیر مؤمنان]]{{ع}} توصیف کرده است<ref>خویی، معجم رجال الحدیث، ج۹، ص۱۹۳.</ref>، ولی در صورتی میتوان او را [[ناصبی]] و [[دشمن]] [[امام علی]]{{ع}} دانست که [[صحت]] آن [[اخبار]] و [[روایات]] به لحاظ [[وثاقت]] ناقلان و یا احتفاف به قراین [[قطعی]] یا کثرت طرق [[محرز]] باشد و چون صحت آن اخبار نیز محرز نیست نمیتوان قاطعانه او را دشمن امام علی{{ع}} دانست و ازاینرو، [[مذهب]] وی در نظر ما نامعلوم است.<ref>[[علی اکبر بابایی|بابایی، علی اکبر]]، [[تاریخ تفسیر قرآن (کتاب)|تاریخ تفسیر قرآن]]، ص ۱۸۰-۱۸۲.</ref>
| |
|
| |
|
| == جستارهای وابسته == | | == جستارهای وابسته == |
خط ۳۵: |
خط ۱۶: |
| == منابع == | | == منابع == |
| {{منابع}} | | {{منابع}} |
| # [[پرونده:IM009972.jpg|22px]] [[علی اکبر بابایی|بابایی، علی اکبر]]، [[تاریخ تفسیر قرآن (کتاب)|'''تاریخ تفسیر قرآن''']] | | # [[پرونده:9030760879.jpg|22px]] [[فرهنگنامه مؤلفان اسلامی ج۱ (کتاب)|'''فرهنگنامه مؤلفان اسلامی ج۱''']] |
| {{پایان منابع}} | | {{پایان منابع}} |
|
| |
|