علم غیب در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

برچسب: واگردانی دستی
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۲۷۲: خط ۲۷۲:
بین [[آیات قرآن کریم]] [[تعارض]] و اختلافی وجود ندارد، چنانچه [[خداوند تبارک و تعالی]] می‌فرماید: {{متن قرآن|أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا}}<ref>«آیا به قرآن نیک نمی‌اندیشند  که اگر از سوی (کسی) جز خداوند می‌بود در آن اختلاف بسیار می‌یافتند» سوره نساء، آیه ۸۲.</ref>.
بین [[آیات قرآن کریم]] [[تعارض]] و اختلافی وجود ندارد، چنانچه [[خداوند تبارک و تعالی]] می‌فرماید: {{متن قرآن|أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا}}<ref>«آیا به قرآن نیک نمی‌اندیشند  که اگر از سوی (کسی) جز خداوند می‌بود در آن اختلاف بسیار می‌یافتند» سوره نساء، آیه ۸۲.</ref>.
#بر این اساس باید در مفاد آیات دو دسته از [[آیات قرآن]]، [[تدبر]] کرد تا اینکه [[وجه]] موافقت بین این دو دسته برای ما روشن شود<ref>[[علی جزیری احسائی|جزیری احسائی، علی]]، [[دفع الریب عن علم الغیب (کتاب)|'''دفع الریب عن علم الغیب''']].</ref>.
#بر این اساس باید در مفاد آیات دو دسته از [[آیات قرآن]]، [[تدبر]] کرد تا اینکه [[وجه]] موافقت بین این دو دسته برای ما روشن شود<ref>[[علی جزیری احسائی|جزیری احسائی، علی]]، [[دفع الریب عن علم الغیب (کتاب)|'''دفع الریب عن علم الغیب''']].</ref>.
==دیدگاه [[عبدالله جوادی آملی|آیت الله جوادی آملی]] در باره علم غیب==
به اتفاق اکثر [[علمای شیعه]]، [[امامان معصوم]] در مواردی که لازم باشد، از [[غیب]] [[آگاه]] می‌شوند و آنچه را بخواهند از غیب [[آگاهی]] یابند، [[علم]] پیدا می‌کنند. [[علم غیب امام]] معصوم مانند [[پیامبر]]{{صل}} از جانب [[خداوند]]<ref>محسن خرازی، بدایة المعارف، ج۲، ص۴۶.</ref> و به صورت [[علم حضوری]] است، بدین صورت که هرگاه بخواهد، نزد ایشان حاضر است و به آن آگاه‌اند، نه این که همواره نزدشان به صورت فعلی حضور داشته باشد. این مطلب در ضمن چندین [[روایت]] از امامان معصوم بیان شده است. در [[روایات شیعه]]، برخی [[پیش‌گویی‌ها]] و [[خبرهای غیبی]] [[امامان شیعه]] آمده است. بعضی از این [[اخبار]] در خطبه‌های متعددی از [[نهج البلاغه]] بیان شده است؛ مواردی مانند خبر از ویرانی [[کوفه]]<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۰۱.</ref>، [[حمله]] [[عبدالملک مروان]] به کوفه<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۰۱.</ref>، خبر از [[آینده]] خونین [[بصره]]<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۰۲.</ref> و... درباره [[علم غیب امامان]] دو نظر حداقلی و حداکثری بین [[متکلمان شیعه]] رواج داشته است. علمای متأخر [[شیعه]]، بیشتر به [[علم غیب]] نامحدود [[امامان]] معتقدند. آنچه در این مبحث بدان پرداخته می‌شود، قلمرو علم غیب امام از دیدگاه [[علامه]] [[جوادی آملی]] است و به این سؤال پاسخ داده می‌شود که علامه، گستره علم غیب امام را چگونه ترسیم نموده است؟ در تعریف علامه، «غیب» چیزی است که جزء [[عالم شهادت]] است و با هیچ یک از [[حواس ظاهری]] (حتی [[حس]] مسلح) [[ادراک]] پذیر نیست و علم بالذات به آن از اختصاصات [[الهی]] است که حتی با [[تعلیم و تعلم]] معمولی، [[تفکر]]، [[تدبر]]، تمرین، [[ریاضت]] و امثال آن نیز برای کسی حاصل نمی‌شود<ref>عبدالله جوادی آملی، ادب فنای مقربان، ج۳، ص۴۱۴.</ref>. از این رو [[علم به غیب]] را می‌توان به عنوان دومین حوزه در قلمروی [[علم امام]] در آثار [[علامه]] [[جوادی آملی]] برشمرد. قبل از ورود به بحث، ابتدا [[دلایل]] برخورداری [[امام]] از چنین [[علمی]] بیان می‌شود و در آخر، مصادیق و فروعات [[علم غیب]] مطرح می‌گردد.<ref>[[زهرا یوسفی|یوسفی، زهرا]]، [[علم امام از دیدگاه شیخ مفید و آیت‌الله جوادی آملی (کتاب)|علم امام از دیدگاه شیخ مفید و آیت‌الله جوادی آملی]]، ص ۷۶.</ref>
===[[دلایل]] برخورداری [[امام]] از [[علم غیب]]===
با توجه به این موضوع که دسته‌ای از [[آیات قرآن کریم]]<ref>{{متن قرآن|وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ}} «و کلیدهای (چیزهای) نهان نزد اوست؛ (هیچ کس) جز او آنها را نمی‌داند» سوره انعام، آیه ۵۹؛ {{متن قرآن|قُلْ لَا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَيْبَ}} «بگو: من به شما نمی‌گویم که گنجینه‌های خداوند نزد من است و غیب نمی‌دانم» سوره انعام، آیه ۵۰؛ {{متن قرآن|قُلْ لَا يَعْلَمُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلَّا اللَّهُ}} «بگو: جز خداوند کسی در آسمان‌ها و زمین غیب را نمی‌داند» سوره نمل، آیه ۶۵؛ {{متن قرآن|فَقُلْ إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلَّهِ}} «بگو که غیب، تنها از آن خداوند است» سوره یونس، آیه ۲۰؛ {{متن قرآن|وَلَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لَاسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَمَا مَسَّنِيَ السُّوءُ}} «و اگر غیب می‌دانستم خیر بسیار می‌یافتم و (هیچ) بلا به من نمی‌رسید» سوره اعراف، آیه ۱۸۸.</ref> [[علم به غیب]] به صورت تام را در [[اختیار]] [[خداوند]] می‌دانند، اما اکثر [[علمای شیعه]] با استفاده از [[آیات]] دیگر [[قرآن]]<ref>{{متن قرآن|وَأُنَبِّئُكُمْ بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ}} «و شما را از آنچه می‌خورید یا در خانه می‌انبارید آگاه خواهم ساخت» سوره آل عمران، آیه ۴۹؛ {{متن قرآن|فِي أَدْنَى الْأَرْضِ وَهُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَيَغْلِبُونَ}} «در نزدیک‌ترین سرزمین و آنان پس از شکستشان به زودی پیروز می‌گردند» سوره روم، آیه ۳؛ {{متن قرآن|لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيَا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ آمِنِينَ مُحَلِّقِينَ رُءُوسَكُمْ وَمُقَصِّرِينَ لَا تَخَافُونَ فَعَلِمَ مَا لَمْ تَعْلَمُوا فَجَعَلَ مِنْ دُونِ ذَلِكَ فَتْحًا قَرِيبًا}} «خداوند، به حق رؤیای پیامبرش را راست گردانیده است؛ شما اگر خداوند بخواهد با ایمنی، در حالی که سرهای خود را تراشیده و موها را کوتاه کرده‌اید، بی‌آنکه بهراسید به مسجد الحرام وارد می‌شوید بنابراین او چیزی را می‌دانست که شما نمی‌دانید، از این رو پیش از آن پیروزی نزدیکی پدید آورد» سوره فتح، آیه ۲۷؛ {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرَادُّكَ إِلَى مَعَادٍ قُلْ رَبِّي أَعْلَمُ مَنْ جَاءَ بِالْهُدَى وَمَنْ هُوَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}} «بی‌گمان آن کس که قرآن را بر تو واجب کرده است تو را به بازگشتگاهی باز می‌گرداند؛ بگو: پروردگار من بهتر می‌داند چه کسی رهنمود آورده است و چه کسی در گمراهی آشکاری است» سوره قصص، آیه ۸۵.</ref> و [[روایات]] وارده از [[معصومین]]{{عم}} معتقدند [[اولیای الهی]] صندوق‌دار [[علم]] الهی‌اند و در مواردی که لازم باشد، از [[غیب]] [[آگاه]] می‌شوند، [[علامه]] [[جوادی آملی]] قلمرو [[علوم غیبی]] [[ائمه معصومین]]{{عم}} را تمام عالم امکان دانسته و در جهت [[اثبات]] مدعای خود دلایلی را اقامه نموده‌اند:
====دلیل اول: [[مقام خلافت]] و جایگاه [[ملکوتی]] [[امام]]====
علامه با اشاره به [[آیه]] ۴۰ [[سوره مبارکه نمل]] و آیه ۴۳ [[سوره رعد]] و این که مراد از {{متن قرآن|قَالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ}}<ref>«آن که دانشی از کتاب (آسمانی) با خویش داشت گفت» سوره نمل، آیه ۴۰.</ref>، [[آصف بن برخیا]] [[وزیر]] [[حضرت سلیمان]] و مراد از {{متن قرآن|مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ}}<ref>«و کافران می‌گویند: تو فرستاده (خداوند) نیستی؛ بگو: میان من و شما خداوند و کسی که دانش کتاب نزد اوست، گواه بس» سوره رعد، آیه ۴۳.</ref>، [[حضرت علی]]{{ع}} می‌باشد، [[معتقد]] است آن [[حضرت]] با چنین [[مقام]] والایی نه تنها بر [[ملک]] و [[ملکوت]] [[سیطره]] دارد و [[قطب]] آن است، بلکه ملکوت نیز بر قطب او دور می‌زند و بر آن [[استوار]] و [[پایدار]] است<ref>عبدالله جوادی آملی، شمیم ولایت، ص۴۳۲؛ همو، علی{{ع}} مظهر حسنای اسمای الهی، ص۶۳-۶۵.</ref>.
به تعبیر علامه، امام [[خلیفه خدا]] در تمام عالم امکان است و کسی که [[خلیفه]] دیگری است، باید مانند آینه شفاف، تمام صفات مستخلف‌عنه را به اندازه سعه وجودی خود داشته باشند. چون از [[صفات الهی]]، [[علم مطلق]] بر تمام [[مخلوقات]] است، امام که [[حکم]] خلیفة اللهی دارد، باید چنین [[علمی]] داشته باشد<ref>عبدالله جوادی آملی، تسنیم، ج۳، ص۱۲۱.</ref>. از طرف دیگر، خدای مستخلف به جمیع ماسوی [[الله]] اشراف کامل دارد، به گونه‌ای که ذره‌ای در [[آسمان]] و [[زمین]] از [[علم]] نامحدود او مستور نیست و [[خلیفه]] کامل او نیز باید چنین باشد<ref>عبدالله جوادی آملی، سرچشمه اندیشه، ج۲، ص۱۸.</ref>.<ref>[[زهرا یوسفی|یوسفی، زهرا]]، [[علم امام از دیدگاه شیخ مفید و آیت‌الله جوادی آملی (کتاب)|علم امام از دیدگاه شیخ مفید و آیت‌الله جوادی آملی]]، ص ۷۸.</ref>
====دلیل دوم: [[ائمه]]، [[معلم]] [[ملائکه]]====
از دیگر [[دلایل]] [[علامه]] [[جوادی آملی]] بر احاطه مطلق [[علم امام]] به تمام [[عالم هستی]] این است که ائمه{{عم}} معلم ملائکه محسوب می‌شوند و چون ملائکه به [[اذن الهی]] مدیر عالم امکانند، ائمه‌{{عم}} نیز به طریق اولی بر تمام عالم، علم خواهند داشت. [[باور]] ایشان با توجه به آیاتی که در این زمینه وجود دارد، بر این امر [[استوار]] است که [[انسان کامل]] ([[امام]] [[معصوم]]) چنان که در عالم [[طبیعت]] معلم [[انسان‌ها]] به حساب می‌آید، در عالم تجرد نیز معلم [[فرشتگان]] است و فرشتگان رهنمودهای خود را برای [[اداره امور]] از انسان کامل دریافت می‌نمایند<ref>عبدالله جوادی آملی، سرچشمه اندیشه، ص۲۱۳؛ همو، امام مهدی{{ع}} موجود موعود، ص۲۷ و ۱۱۰.</ref>. به عبارت دیگر به نظر ایشان، انسان کامل شخصیتی است که بلاواسطه از [[محضر الهی]] کسب [[فیض]] می‌کند و سپس آن فیوضات توسط ایشان به عالم تجرد و عالم طبیعت می‌رسد و به همین سبب، ملائکه در برابر انسان کامل، [[خاضع]] و ساجدند<ref>عبدالله جوادی آملی، زن در آینه جلال و جمال، ص۱۳۳.</ref>.<ref>[[زهرا یوسفی|یوسفی، زهرا]]، [[علم امام از دیدگاه شیخ مفید و آیت‌الله جوادی آملی (کتاب)|علم امام از دیدگاه شیخ مفید و آیت‌الله جوادی آملی]]، ص ۷۹.</ref>
====دلیل سوم: امام، فیض اول و صادر نخستین===
چون انسان‌های کاملی مانند [[ائمه اطهار]]{{عم}} فیض اول و صادر نخستین [[خدای متعال]] می‌باشند و در بالاترین مرتبه وجودی قرار دارند، از این جهت هر چه در عین مرتبه آنها یا [[پایین‌تر]] قرار دارد، مشهود آنان است و به واسطه آنها ایجاد می‌شود؛ زیرا معنا ندارد موجودی بر موجود دیگر اشراف وجودی داشته باشد (یعنی از حیث رتبه وجودی بالاتر از آن باشد)، ولی بدان [[احاطه علمی]] نداشته باشد<ref>عبدالله جوادی آملی، ادب فنای مقربان، ج۳، ص۴۲۴؛ همو، سیره پیامبران در قرآن، ج۶، ص۱۶۲؛ همو، تفسیر تسنیم، ج۱۴، ص۴۱.</ref>. به [[عقیده]] ایشان انسان کامل، یعنی [[امامان معصوم]] چون بر تمام ممکنات و [[انبیای الهی]] تقدم وجودی دارند، پس تمام [[کمالات وجودی]] آنها را نیز دارا می‌باشند.<ref>[[زهرا یوسفی|یوسفی، زهرا]]، [[علم امام از دیدگاه شیخ مفید و آیت‌الله جوادی آملی (کتاب)|علم امام از دیدگاه شیخ مفید و آیت‌الله جوادی آملی]]، ص ۷۹.</ref>
====دلیل چهارم: [[امام]]، وجود جمعی عالم====
از نظر [[قرآن کریم]]، سه بخش برای [[جهان آفرینش]] متصور است: عالم [[طبیعت]]، [[عالم مثال]] و عالم مجردات تامه. موجودات امکانی به جهت [[منزلت]] و مرتبه خاصی که دارند، تا افق هستی خود به موجودات [[جهان]] [[آگاهی]] می‌یابند و از آن [[تجاوز]] نمی‌کنند، اما [[انسان کامل]] که «کون جامع»<ref>مراد از «کون جامع»، وجود جمعی موجودات عالم است؛ یعنی اگر عالم آفرینش به صورت گسترده و منتشر باشد، موجودات عالم محقق می‌شوند و اگر به صورت لفی و جمع شده باشد، او انسان کامل است.</ref> است، منزلتش اقتضا می‌کند در قوس صعود از عالم طبیعت تاعالم [[عقل]] و در [[قوس نزول]] از عالم عقل تا عالم طبیعت را در احاطه وجودی و [[شهودی]] خود در آورد و همه مراحل جهان امکان را یک جا در خود جمع کند؛ یعنی نه تنها از نظر طبیعت با موجودات طبیعی، از نظر [[ملکوت]] باعالم مثال و از نظر تجرد [[عقلی]] با موجودهای مجرد تام همسان است، بلکه از همه آنها [[برتر]] است. پس انسان کامل وجود لفّی و جمعی موجودات عالم است و به تفصیل از [[سعادت بشر]] و نیز حوادث عالم، [[آگاه]] و با [[حقایق]] عینی [[متحد]] است<ref>عبدالله جوادی آملی، سرچشمه اندیشه، ج۱، ص۲۳۱؛ همو، سیره پیامبران در قرآن، ج۷، ص۱۷؛ همو، شمیم ولایت، ص۴۳۷.</ref>.<ref>[[زهرا یوسفی|یوسفی، زهرا]]، [[علم امام از دیدگاه شیخ مفید و آیت‌الله جوادی آملی (کتاب)|علم امام از دیدگاه شیخ مفید و آیت‌الله جوادی آملی]]، ص ۸۰.</ref>
====دلیل پنجم: امام، [[همتای قرآن]]====
از [[دلایل]] دیگر که [[علامه]] [[جوادی آملی]] به عنوان علت برخورداری امام از [[علم غیب]] بدان استناد نموده، [[جامعیت]] عینی و [[علمی]] [[اهل بیت]] [[نبوت]] و [[امامت]] و همتایی آنان با قرآن کریم است. به [[اعتقاد]] علامه، این [[مقام]] جمع الجمعی را می‌توان از عدیل بودن آنان با کتاب بی‌بدیل [[الهی]]، یعنی [[قرآن]] و [[احادیث]] متعدد و متواتری چون [[ثقلین]]<ref>علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۲، ص۱۰۰ و ج۲۳، ص۱۰۸؛ عبدالله جوادی آملی، ادب فنای مقربان، ج۱، ص۴۷: {{متن حدیث|إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي أَحَدُهُمَا أَعْظَمُ مِنَ الْآخَرِ وَ هُوَ كِتَابُ اللَّهِ حَبْلٌ مَمْدُودٌ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ وَ عِتْرَتِي أَهْلُ بَيْتِي لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِي عِتْرَتِي}}.</ref> [[استنباط]] کرد<ref>عبدالله جوادی آملی، سروش هدایت، ج۱، ص۲۱۱؛ همو، ادب فنای مقربان، ج۱، ص۴۶.</ref>. ایشان در ادامه بیان می‌کنند:
[[قرآن کریم]] و [[امام]] [[معصوم]] دو چهره یک [[واقعیت]] و دو [[ظهور]] یک حقیقت‌اند؛ یعنی [[انسان کامل]]، [[قرآن]] ممثل است و قرآن کریم، انسان کامل مدون. امام، قرآن عینی است و قرآن، امام [[علمی]]. امام، [[قرآن ناطق]] است و قرآن، [[امام صامت]]. امام، [[صراط]] عینی است و قرآن، صراط علمی<ref>عبدالله جوادی آملی، ادب فنای مهربان، ج۲، ص۱۹۳.</ref>.<ref>[[زهرا یوسفی|یوسفی، زهرا]]، [[علم امام از دیدگاه شیخ مفید و آیت‌الله جوادی آملی (کتاب)|علم امام از دیدگاه شیخ مفید و آیت‌الله جوادی آملی]]، ص ۸۱.</ref>
===مصادیق [[علم غیب امام]]===
از بیان مطالب مذکور دانسته شد [[علامه]] [[جوادی آملی]] قلمرو علم غیب امام را تمام عالم امکان دانستند و دلایلی را بر این امر اقامه نمودند. اینک دیدگاه ایشان در مورد مصادیق علم غیب امام تشریح می‌شود.
====[[علم]] به [[حوادث آینده]]====
علامه جوادی آملی با توجه به [[آیات]] و [[روایات]] فراوانی که در خصوص [[علم امام]] به رخداد و حوادث آینده وارد شده، آن را امر عادی برای امام تلقی نموده و در آثارشان به صورت مکرر به وجود این علم در [[امامان]] تأکید نموده است. از منظر ایشان، تمام حوادث عالم امکان از [[غیب]] تا [[شهود]]، از [[نهان]] تا آشکار و از [[عرش]] تا فرش زیر شهپر [[آگاهی امام]] قرار دارند و چیزی در عالم امکان واقع نمی‌شود که از چشمان لطیف بین امام مخفی باشد<ref>عبدالله جوادی آملی، ادب فنای مقربان، ج۱، ص۱۷۶؛ همو، سیره پیامبران در قرآن، ج۷، ص۱۷؛ همو، شمیم ولایت، ص۴۳۷.</ref>.
بر اساس دیدگاه ایشان، حضرات [[معصومین]]{{عم}} با [[عنایت الهی]]، بر همه [[عوالم هستی]] حتی پلک زدن [[انسان‌ها]]، [[قیام]] و قعودشان، حتی افتادن برگی از درخت و... مسلط هستند و چیزی به نام گذشته، حال و [[آینده]] برایشان معنا ندارد<ref>عبدالله جوادی آملی، ادب فنای مقربان، ج۱، ص۱۷۶؛ همو، سیره پیامبران در قرآن، ج۷، ص۱۷؛ همو، شمیم ولایت، ص۴۳۷.</ref>.<ref>[[زهرا یوسفی|یوسفی، زهرا]]، [[علم امام از دیدگاه شیخ مفید و آیت‌الله جوادی آملی (کتاب)|علم امام از دیدگاه شیخ مفید و آیت‌الله جوادی آملی]]، ص ۸۲.</ref>
====[[علم امام]] به [[زمان]] [[شهادت]] خویش====
از مصادیق دیگر [[علم غیب امام]] که بسیار مهم می‌باشد و [[شبهات]] فروانی از دیرباز تاکنون در مورد آن مطرح شده، [[آگاهی امام]] از زمان و چگونگی شهادتش است. [[علامه]] [[جوادی آملی]] در این باب هم با توجه به [[احادیث]] فراوان، بیان می‌کنند [[ائمه]] هدا{{عم}} از زمان و نحوه شهادت خود باخبر بودند و آگاهانه مسیر شهادتشان را بر می‌گزیدند.
او در پاسخ شبهات مطرح شده در این زمینه می‌فرماید: «[[معصومین]]{{عم}} به [[تعلیم الهی]] از زمان [[ارتحال]] خود باخبرند، ولی دیگران چنین [[علمی]] ندارند»<ref>عبدالله جوادی آملی، تسنیم، ج۲، ص۸۶.</ref>. به [[اعتقاد]] ایشان بر اساس روایاتی که [[کلینی]] در کافی نقل نموده است، [[امامان]] به گذشته و [[آینده]] [[علم]] دارند. همچنین آنان از آجال و کیفیت [[مرگ]] و زمانش به طور تفصیل و تخصیص باخبرند<ref>عبدالله جوادی آملی، تسنیم، ج۱۳، ص۶۶۲.</ref>.
با این بیان، نه تنها در [[اندیشه]] علامه، [[آگاهی]] از آینده، زمان و مکان مرگ، [[نزول]] [[باران]] و آنچه در [[ارحام]] [[مادران]] وجود دارد، از [[غیب]] شمرده شده است، بلکه [[روایات]] متعدد نیز دلالت بر این دارند که [[ائمه اطهار]]{{عم}} از آینده خود و دیگران خبر داده‌اند، چنان که زمان و مکان مرگ خود و دیگران را مشخص کرده‌اند<ref>عبدالله جوادی آملی، ادب فنای مقربان، ج۲، ص۴۲۷.</ref>. وی در [[اثبات]] مدعای خود به روایاتی که در کتاب‌های [[روایی]] [[شیعه]] مطرح شده، استناد نموده است که برای نمونه به ذکر چند مورد بسنده می‌شود.
[[امام]] [[معصوم]] به جزئیات آنچه بر سر او خواهد آمد، آگاهی دارد و این آگاهی را از صحیفه‌ای که در [[اختیار]] او قرار می‌گیرد، کسب می‌کند و آن‌گاه که مأموریت‌های ذکر شده در آن [[صحیفه]] به پایان می‌رسد، می‌فهمد که [[عمر]] او نیز به پایان رسیده است<ref>عبدالله جوادی آملی، ادب فنای مقربان، ج۲، ص۲۲۴.</ref>.
همچنین [[ابوبصیر]] از [[امام صادق]]{{ع}} چنین نقل نموده است: «هر امامی که نداند به چه مصیبتی گرفتار خواهد شد و چه بر سر او خواهد آمد، چنین کسی اساساً [[حجت خدا]] بر [[خلق]] او نیست»<ref>عبدالله جوادی آملی، ادب فنای مقربان، ج۲، ص۲۲۶؛ ج۳، ص۴۱۷.</ref>.
در [[روایت]] دیگر، [[امام صادق]]{{ع}} می‌فرماید: «من به آنچه در [[آسمان]] و [[زمین]] وجود دارد، آنچه در [[بهشت و جهنم]] است، آنچه قبلاً بوده و آنچه بعداً می‌آید، [[آگاهی]] دارم و همه را می‌دانم»<ref>شیخ کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۶۱؛ عبدالله جوادی آملی، ادب فنای مقربان، ج۳، ص۸۲.</ref>.
بر اساس مطالب مذکور، ایشان در پاسخ این سوال که آیا [[امام حسین]]{{ع}} هنگام عزیمت به [[کوفه]] می‌دانست [[سفر]] وی در [[کربلا]] ختم می‌شود و در نهایت به [[شهادت]] می‌رسد؟ اگر می‌دانستند، چرا رفتند و اگر نمی‌دانستند، پس [[روایات]] را چگونه باید توجیه کرد؟ می‌فرماید: مراجعه به [[وصیت]] [[نامه امام حسین]]{{ع}} هنگام خارج شدن از [[مدینه]]، سخنان آن [[حضرت]] در بین راه و در [[ملاقات‌ها]] نشان می‌دهد که آن حضرت{{ع}} از سرانجام سفر خویش [[آگاه]] بود. سهم [[ملکوتی]] و [[قطعی]] بودن این آگاهی به [[اخبار]] [[جبرئیل]]، [[رسول اکرم]]، [[امیرمؤمنان]]، [[فاطمه زهرا]]{{س}} و [[امام حسن مجتبی]] و... مستند بود، لیکن سهم ملکی و [[علم عادی]] آن مرهون تحلیل اوضاع عصر آن حضرت بوده و همگی از شهادت آن حضرت حکایت می‌کرد<ref>عبدالله جوادی آملی، ادب فنای مقربان، ج۲، ص۲۲۴.</ref>.
دو [[شبهه]] دیگر در این باره نیز مطرح می‌شود: اگر ائمه‌{{عم}} به [[زمان]]، مکان و کیفیت شهادت خود آگاه بودند، چرا اقدامی برای جلوگیری از شهادت‌شان ننمودند؟ آیا عمل آن حضرات، در معرض [[هلاکت]] قراردادن خود نیست (که [[شرع]] [[مقدس]]<ref>{{متن قرآن|وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ}} «و با دست خویش خود را به نابودی نیفکنید» سوره بقره، آیه ۱۹۵.</ref> [[نهی]] کرده است؟ اگر مطلع نبودند، ادعای شما در مورد [[آگاهی تام]] [[امام]] به تمام عالم امکان و نیز [[علم]] او به زمان شهادتش خدشه‌دار می‌شود.
[[علامه]] جوادی به این [[شبهات]] در پاسخ می‌دهند:
'''پاسخ اول: [[علم غیب]] تکلیف‌آور نیست''': [[ائمه اطهار]]{{عم}} با [[علوم غیبی]] از تمام جزئیات [[شهادت]] خود [[آگاه]] بودند و حتی قاتلانشان را می‌شناختند، ولی [[مکلف]] به استفاده از این [[علوم]] در [[دنیا]] نبوده‌اند، بلکه تکلیفشان این بوده است که مانند سایر [[مردم]] بر اساس [[علوم عادی]] [[رفتار]] نمایند و حتی در محاکم قضائی نیز طبق شهادت [[شاهدان]] و قسم [[حکم]] نمایند تا [[نظام]] [[تکلیف]] از هم نپاشد و مردم به کمال اختیاری خود دست یابند. از نظر ایشان [[پیغمبر اکرم]]{{صل}} و ائمه اطهار{{عم}} دوعلم دارند: علومی که از راه‌های عادی و غیرعادی و نامتعارف به دست می‌آید. چون این دنیا نشئه تکلیف است و آن حضرات نیز مانند سایر مردم، مکلف به [[تکالیف الهی]] بودند، مکلف به استفاده از علوم غیرعادی نبودند و فقط باید طبق [[علم عادی]] رفتار می‌کردند. البته در مواردی که [[خداوند]] به آنها اجازه می‌داد، از علوم غیرعادی برای [[اعجاز]] و [[اثبات حق]] بودن [[دعوت]] بهره می‌بردند. پس استفاده از علوم غیرعادی به [[اذن]] خاص [[الهی]] بستگی داشت، نه به [[اراده]] خودشان، چون آن ذوات [[نورانی]] در تمام ابعاد [[علمی]] و عملی، [[معصوم]] و مصون بودند و اراده‌شان تابع [[اراده الهی]] بود و هرگز در استفاده از علوم غیرعادی از [[امر خداوند]] [[سرپیچی]] نمی‌کردند و حتی در [[قضا]] نیز [[مأمور]] بودند به علم عادی عمل کنند. به همین سبب پیغمبر اکرم{{صل}} فرمود:
هرگز به قضای من [[مغرور]] نشوید و نگویید چون [[پیغمبر]] در این [[نزاع]] به نفع ما [[داوری]] کرد، پس [[حق]] با ماست؛ زیرا من نیز بین شما با شهادت و قسم حکم می‌کنم، در حالی که برخی از شما در [[اقامه دلیل]] محکمه‌پسند، قوی‌تر و خوش‌بیان‌تر از طرف مقابل خود است. پس هر کس که من به نفع او حکم کردم، ولی حق با طرف مقابل بود، بداند که قضای من چیزی را [[تغییر]] نمی‌دهد، بلکه او قطعه‌ای [[آتش]] را به [[خانه]] خود خواهد برد<ref>شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۲۲۹، حدیث ۵۵۲؛ عبدالله جوادی آملی، ادب فنای مقربان، ج۲، ص۲۲۵ و ۲۲۶: {{عربی|إنما أقضی بینکم بالبینات و الأیمان و بعضکم ألحن بحجته من بعض، فأیما رجل قطعت له من مال أخیه شیئا فإنما قطعت له به قطعة من النار}}.</ref>.
بنابراین، [[آگاهی]] ائمه‌{{عم}} از [[سرنوشت]] [[غیبی]] خودشان تکلیف‌آور نبود و از این جهت از آن [[علم]] استفاده نمی‌کردند، مگر در مواردی خاص که از سوی [[خداوند متعال]] [[مأمور]] به استفاده از آن می‌شدند وگرنه معیار [[تکلیف]]، [[علم عادی]] بود، نه علم غیرعادی. از این رو اگر از راه‌های عادی به نقشه [[دشمن]] پی می‌بردند و شرایطشان مانند [[شرایط امام]] حسین{{ع}} نمی‌بود، حتماً برای خنثا کردن آن [[اقدام]] می‌کردند<ref>عبدالله جوادی آملی، ادب فنای مقربان، ج۲، ص۲۲۵ و ۲۲۶.</ref>.
'''پاسخ دوم: شأنی بودن [[علم امام]]''': به [[عقیده]] [[علامه]] [[جوادی آملی]]، علم امام، ارادی و بالقوه است؛ یعنی هر [[زمان]] [[اراده]] کند چیزی را بفهمد، علم در وجودش محقق می‌شود و اگر اراده نکند، محقق نمی‌گردد. به این علم، [[علم شأنی]] اطلاق می‌شود که در برابر [[علم فعلی]] قرار دارد.
ایشان در این خصوص می‌فرماید:
[[علم خداوند]] به [[امور غیبی]]، بالفعل و علم غیر او بالقوه و به اراده‌شان بستگی دارد؛ یعنی هنگامی که اراده کنند چیزی را بدانند، می‌دانند و تا اراده نکنند، بالفعل نمی‌دانند. به بیان دیگر، علمشان به امور غیبی، [[علمی]] ارادی است، چنان که [[عدم آگاهی]] آنان نیز ارادی است. البته پس از اراده هم با [[تعلیم الهی]] آگاهی می‌یابند، لیکن چون در اراده، تابع [[اراده خدا]] هستند (تا [[خدا]] نخواهد، چیزی را اراده نمی‌کنند)<ref>{{متن قرآن|وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ}} «و جز آنچه خواست خداوند است، مخواهید» سوره انسان، آیه ۳۰.</ref> بدین ترتیب می‌توان گفت در مواردی که [[اقدام عملی]] [[پیشوایان معصوم]] موجب [[شهادت]] یا ضرر جانی و [[مالی]] برای آنان است، هنگام انجام عمل، نتیجه آن را نمی‌دانستند؛ زیرا خدا نخواسته بود سرانجام آن عمل برایشان روشن باشد تا [[نظام]] تکلیف، روال عادی و طبیعی خود را [[حفظ]] کند. در نتیجه، اگر کسی بگوید [[امام علی]]{{ع}} هنگام رفتن به [[مسجد]] در صبح‌دم نوزدهم [[ماه مبارک رمضان]] [[سال چهلم هجری]]، خوابیدن جای [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در [[لیلة المبیت]]، [[امام حسن مجتبی]]{{ع}} هنگام امضای [[صلح‌نامه]] تحمیلی با سر دسته [[تبه‌کاران]] [[اموی]] و [[امام حسین]]{{ع}} هنگام حرکت به [[کربلا]] و... به فرجام [[اقدام]] خود [[علم فعلی]] [[قطعی]] نداشتند، کلامش توجیه پذیر است<ref>عبدالله جوادی آملی، ادب فنای مقربان، ج۳، ص۴۲۱.</ref>.
البته با توجه به [[دلایل]] ایشان درباره [[علم]] نامحدود [[ائمه معصومین]]{{عم}} و همچنین اخباری که در زمینه [[آگاهی امام]] از [[زمان]] شهادتش مطرح نمودند، معلوم شد پاسخ ایشان ناظر به [[علم شأنی]] [[امام]] است، یعنی [[شأن امام]] این است که هرگاه بخواهد و لازم باشد، علم یابد. در هر صورت، [[علم امام]] حتی اگر نامحدود باشد، با [[علم خداوند]] متفاوت است.<ref>[[زهرا یوسفی|یوسفی، زهرا]]، [[علم امام از دیدگاه شیخ مفید و آیت‌الله جوادی آملی (کتاب)|علم امام از دیدگاه شیخ مفید و آیت‌الله جوادی آملی]]، ص ۸۲-۸۷.</ref>
====علم به ضمایر و [[بواطن]] افراد====
از دیگر مصادیق [[علم غیب امام]]، [[آگاهی]] از [[قلوب]] و بواطن افراد است. [[علامه]] [[جوادی آملی]] با [[تمسک]] به [[آیات]] و [[روایات]] فراوانی که در این زمینه وجود دارد، بیان می‌کنند حضرات [[معصومین]]{{عم}} از قلوب افراد، آنچه در اذهانشان خطور می‌کند و هر آنچه در آشکار و [[نهان]] انجام می‌دهند، آگاه‌اند<ref>عبدالله جوادی آملی، تسنیم، ج۲۴، ص۲۰۲.</ref>.
آیات و روایاتی که در این زمینه به آنها استناد می‌کنند، به چند دسته تقسیم می‌شوند:
'''دسته اول: امام به منزله [[روح]] و [[جان]] عالم امکان''': در [[اندیشه]] علامه جوادی آملی، امام همچون روح و جان و عالم امکان به منزله [[جسم]] است. امام مثل روح، مدیر عالم امکان و مطلع از وقایع آن است. مضمون روایات موجود در خصوص دوام وقوف آگاهی امام بر [[اعمال انسان‌ها]] حاکی از این مطلب‌اند که همان طور که جانمان از جسم ما باخبر است و می‌داند بر او چه می‌گذرد، امام به واقع از جان ما باخبر است و گویی درون جان ماست<ref>عبدالله جوادی آملی، امام مهدی{{ع}}، موجود موعود، ص۷۵؛ همو، جامعه در قرآن، ص۳۴۳.</ref>.
وی در ادامه به احاطه [[امام عصر]] بر [[عالم هستی]] اشاره می‌کند و [[معتقد]] است امام عصر بر تمام عالم هستی و بر [[شئون]] [[بشر]] احاطه دارد؛ زیرا [[جان جانان]] و [[قلب]] عالم امکان است؛ نه تنها قلب جماد و نبات، [[آسمان]] و [[زمین]]، دریا و صحرا، بلکه قلب همگان است. [[دل انسان]]، اعضا و جوارح وی را رصد و کنترل می‌کند، به گونه‌ای که هر خاطره‌ای از [[دل]] بگذرد، وجود [[مبارک]] [[ولی عصر]]{{ع}} به [[اذن خدا]] آن را می‌بیند و در می‌یابد<ref>عبدالله جوادی آملی، امام مهدی{{ع}}، شواهد موجود موعود، ص۷۵.</ref>.
'''دسته دوم: [[امام]]، [[خزانه‌دار علم الهی]]''': از [[دلایل]] دیگر که [[جوادی آملی]] بر [[آگاهی امام]] از نیات و [[اعمال انسان‌ها]] بر می‌شمرد، [[روایات]] یا متون زیاراتی است که امام را به عنوان [[خزانه]] [[علم الهی]] معرفی می‌نماید. برای تبیین این که [[ائمه اطهار]]{{عم}} خزانه‌داران [[علم]] الهی‌اند، باید به چند نکته توجه داشت:
#در [[امور مادی]]، خزانه با خزانه‌دار تفاوت دارد، چون متاع مادی را در صندوق یا انباری می‌گذارند و کلیدش را به دست کسی می‌سپارند، اما امور غیر مادی مانند اموری مادی نیست که [[انبار]] مادی داشته باشد، بلکه در صفحه [[جان]] هر کس جا گیرد، اختیارش نیز به دست او خواهد بود. از این رو انباردار امور مجرد و غیرمادی جدا از خود انبار نخواهد بود. بدین ترتیب گرچه در اینجا از [[ائمه]] به عنوان [[خازن]] و [[نگهبان]] علم الهی یاد شده، ولی منظور از آن، همان خزانه بودن آن ذوات [[مقدس]] است<ref>عبدالله جوادی آملی، ادب فنای مقربان، ج۱، ص۱۷۵ و ۱۷۶.</ref>.
#ائمه اطهار که [[انسان کامل]] و [[مظهر]] تمام نمای [[حق تعالی]] هستند، به [[عنایت الهی]] مسلط بر هم [[عوالم]] هستی‌اند و چیزی از [[احاطه علمی]] آنان مخفی نمی‌ماند<ref>عبدالله جوادی آملی، ادب فنای مقربان، ج۱، ص۱۷۶.</ref>، ولی به مرحله ماده و عالم [[طبیعت]] که می‌رسند، یعنی مرحله ناقص، مانند دیگرانند؛ بدین معنا که شاید چیزی را نخواهند بدانند و از [[سیطره]] [[علم]] آنها خارج باشد و تفاوتشان با دیگران این است که دیگران به آن [[خزانه]] بی‌پایان راهی ندارند. از این رو ممکن است دلشان بخواهد چیزی را بدانند، ولی نتوانند، ولی [[امامان معصوم]] که [[کلیددار]] و [[خازن]] آن خزانه بی‌پایاند، هر چه بخواهند، می‌دانند<ref>عبدالله جوادی آملی، ادب فنای مقربان، ج۱، ص۱۷۶.</ref>. از این رو در [[روایات]] آمده است که «وقتی [[امام]] [[معصوم]] بخواهد چیزی را بداند، می‌داند»<ref>شیخ کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۵۸.</ref>.
ایشان همچنین روایتی را از [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} به این مضمون نقل کرده است:
به [[خدا]] [[سوگند]]! اگر بخواهم هر یک از شما را از سرگذشت و سرنوشتشان باخبر کنم، می‌توانم، لیکن می‌ترسم با شنیدن [[اخبار غیبی]] [[کفر]] بورزید و بگویید علی{{ع}} از [[رسول الله]]{{صل}} بالاتر است؛ زیرا رسول الله{{صل}} از این [[اسرار]] [[غیبی]] خبر نداد، ولی علی{{ع}} از آنها خبر داد. من این اسرار را با اولیای خاصم به مقداری که آنها توان شنیدن دارند، در میان می‌گذارم<ref>عبدالله جوادی آملی، سیره پیامبران در قرآن، ج۶، ص۱۵۷.</ref>.
به [[عقیده]] [[علامه]]، مضمون این [[کلام]] و بعضی دیگر از [[کلمات حضرت علی]]{{ع}} دلالت بر این دارد که [[انسان کامل]] به خزاین اشیا عالِم است<ref>عبدالله جوادی آملی، سیره پیامبران در قرآن، ج۶، ص۱۵۸.</ref>.
'''دسته سوم: امام از مصادیق [[شهدا]]''': از دیگر [[دلایل]] ایشان بر [[علم غیب ائمه]]، مصادیق روشن [[آیات]] و روایاتی است که در آنها تصریح شده برخی از [[مؤمنان]]، [[اعمال]] [[مردم]] را [[مشاهده]] می‌کنند و در [[روز قیامت]] نیز براساس آن [[شهادت]] می‌دهند.
ایشان در [[تفسیر آیه]] ۴۳ [[سوره مبارکه بقره]]<ref>{{متن قرآن|وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا}} «و بدین گونه شما را امّتی میانه کرده‌ایم تا گواه بر مردم باشید و پیامبر بر شما گواه باشد» سوره بقره، آیه ۱۴۳.</ref> تصریح نموده است که [[قرآن کریم]] عده‌ای را حاضر و [[شاهد]] بر [[اعمال انسان‌ها]] معرفی می‌کند؛ کسانی که اعمال [[جامعه بشری]] را در [[دنیا]] که ظرف [[تحمل]] شهادت است، می‌بینند و در [[قیامت]] که وقت ادای [[شهادت]] است، بازگو می‌کنند. به [[عقیده]] ایشان شهادت در صورتی در [[محکمه عدل الهی]] مسموع است که [[شاهد]] [[موثق]] در حین حادثه حضور داشته و آن را کاملاً دیده باشد. در این گونه شهادت‌ها که به معنای بینشی درونی است، انسان‌های خاص، آنچه را در [[قلب]] افراد [[جامعه]] می‌گذرد، می‌بینند و در قیامت بدان [[گواهی]] می‌دهند. از این رو [[شاهدان]] در [[دنیا]] باید به مسائل [[علمی]] و عملی از درون [[انسان‌ها]] [[آگاه]] باشند<ref>عبدالله جوادی آملی، تسنیم، ج۷، ص۳۳۲ و ۳۳۳.</ref>.
در توضیح بیشتر مطلب، ایشان به [[آیه]] ۱۰۵ [[سوره مبارکه توبه]]<ref>{{متن قرآن|وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ}} «و بگو (آنچه در سر دارید) انجام دهید، به زودی خداوند و پیامبرش و مؤمنان کار شما را خواهند دید» سوره توبه، آیه ۱۰۵.</ref> اشاره نمرده و آن را بیانگر [[عرضه اعمال]] [[مردم]] بر برخی [[مؤمنان]] دانسته است. به [[اعتقاد]] ایشان کسی که از راه [[باطن]]، دیگران را [[هدایت]] می‌کند و به آنان [[فیض]] می‌رساند، باید از محدوده کار خود که باطن افراد است، باخبر باشد؛ چراکه لازمه چنان مقامی، [[شهادت امام]] بر [[اعمال انسان‌ها]] و [[عرض اعمال]] آنها بر اوست<ref>عبدالله جوادی آملی، تسنیم، ج۶، ص۵۰۰.</ref>.
[[علامه]] در ادامه به بیان روایاتی می‌پردازد که دلالت دارند مقصود از مؤمنان، [[امامان معصوم]] هستند. آنان نه تنها [[شئون]] ظاهری جامعه را [[رهبری]] و هدایت می‌کنند، بلکه بر [[روح]] و [[جان]] افراد نیز [[احاطه علمی]] و اشراف حضوری دارند و از این رو از [[عقاید]] و [[اخلاق]] و [[اعمال]] دیگران آگاهاند و آنها را می‌بینند<ref>عبدالله جوادی آملی، تسنیم، ج۶، ص۵۱۹-۵۲۳.</ref>.<ref>[[زهرا یوسفی|یوسفی، زهرا]]، [[علم امام از دیدگاه شیخ مفید و آیت‌الله جوادی آملی (کتاب)|علم امام از دیدگاه شیخ مفید و آیت‌الله جوادی آملی]]، ص ۸۷-۹۱.</ref>
====[[علم]] به امور پنهان [[ارض]] و [[سماء]]====
به تعبیر علامه [[جوادی آملی]]، علم ملائکة [[الله]] محدود به آسمان‌های ظاهر است، اما [[انسان کامل]] که [[خلیفة‌الله]] است، احاطه علمی تام بر [[غیب]] ارض وسماء دارد. ایشان برای [[اثبات]] مدعای خود به پاسخ [[خداوند]]<ref>{{متن قرآن|إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ}} «من چیزی می‌دانم که شما نمی‌دانید» سوره بقره، آیه ۳۰.</ref> از سؤال [[فرشتگان]] در علت [[انتخاب]] [[انسان]] به عنوان [[خلیفة‌الله]] در [[زمین]] استناد نموده و [[معتقد]] است در انتخاب [[انسان کامل]] به عنوان خلیفة‌الله، سری وجود داشته که [[ملائکه]] از آن بی‌خبر بودند و [[خداوند]] برای این که آن سر را بر ملائک روشن کند، [[حقایق]] و [[معارف]] فراوانی به [[حضرت آدم]]{{ع}} [[تعلیم]] داد و از فرشتگان خواست اگر بدان معارف، [[آگاهی]] و احاطه دارند، بازگو کنند، اما آنان در پاسخ [[خدای سبحان]] اظهار عجز کردند<ref>{{متن قرآن|قَالُوا سُبْحَانَكَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ}} «گفتند: پاکاکه تویی! ما دانشی جز آنچه تو به ما آموخته‌ای، نداریم، بی‌گمان تویی که دانای فرزانه‌ای» سوره بقره، آیه ۳۲. (عبدالله جوادی آملی، سیره پیامبران در قرآن، ج۶، ص۱۵۴ و ۱۵۵).</ref>.
با این بیان دانسته می‌شود [[علامه]] گستره [[علم غیب امام]] را نامحدود دانسته و معتقد است [[امام]] [[معصوم]] [[احاطه علمی]] بر جمیع [[کائنات]] دارد و بر [[عوالم غیب]] به صورت مشاهدات حضوری [[آگاه]] است.<ref>[[زهرا یوسفی|یوسفی، زهرا]]، [[علم امام از دیدگاه شیخ مفید و آیت‌الله جوادی آملی (کتاب)|علم امام از دیدگاه شیخ مفید و آیت‌الله جوادی آملی]]، ص ۹۱.</ref>
====[[علم امام]] به [[قیامت]]====
مهم‌ترین [[غیبی]] که از آن به عنوان [[غیب]] ویژه یاد می‌شود و [[علم]] بدان را مخصوص خدای سبحان دانسته‌اند، قیامت است. به [[عقیده]] علامه [[جوادی آملی]]، اخباری که [[ائمه اطهار]]{{عم}} در مورد جزئیات قیامت و صحنه‌های آن داده‌اند، نشانه علم ایشان از جریان‌های آن [[محشر]] [[عظیم]] است. بنابراین، سؤال این است که بر اساس گستره علم غیب امام از دیدگاه علامه جوادی آملی، آیا [[علم به قیامت]] که مهم‌ترین مصداق [[علم غیب]] است، مختص ذات احدیت می‌باشد یا [[پیامبر]]{{صل}} و [[اهل بیت]]{{عم}} نیز بدان علم دارند؟ آیا از [[زمان]] برپایی آن نیز آگاهی داشته‌اند یا خیر<ref>عبدالله جوادی آملی، ادب فنای مقربان، ج۳، ص۴۲۵.</ref>؟
علامه جوادی آملی ذیل [[آیه]] ۲۷ و ۲۶ [[سوره جن]]<ref>عبدالله جوادی آملی، معاد در قرآن، ج۵، ص۱۱۵؛ {{متن قرآن|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ}} «او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند * جز فرستاده‌ای را که بپسندد» سوره جن، آیه ۲۶.</ref> تصریح کرده که [[خداوند]]، [[علم به قیامت]] را نیز به [[انسان کامل]] [[معصوم]] عطا کرده است.
از نظر ایشان، مقصود از [[غیب]] در [[آیه]] مزبور، یا جنس و مطلق غیب است و همه غیب‌ها را شامل می‌شود و یا خاص جریان [[معاد]] است که [[سیاق آیات]] ناظر بدان است، با توجه به این مطلب که [[آیات]] پیشین درباره [[قیامت]] و [[زمان]] برپایی آن می‌باشد. از این رو الف و [[لام]] «الغیب» خواه برای [[عهد]] یا برای جنس باشد، به هر صورت علم به قیامت داخل در مقصود است. در نتیجه از عمومات آیات و [[روایات]] می‌توان [[استشهاد]] کرد که تفصیل قیامت را [[بالاصاله]] و بالذات کسی جز خداوند [[علیم]] نمی‌داند، ولی منافات ندارد برخی از آنها یا اجمالشان را [[انسان‌های کامل]] و [[خازنان علم]] [[الهی]] همچون [[پیامبر]]{{صل}} و [[ائمه طاهرین]]{{عم}} نیز بدانند<ref>عبدالله جوادی آملی، ادب فنای مهربان، ج۳، ص۴۲۲؛ همو، معاد در قرآن، ج۴، ص۲۴۲.</ref>.
[[علامه]] در ادامه برای [[اثبات]] مدعای خود ([[علم امام]] به قیامت) دلایلی اقامه کرده است.<ref>[[زهرا یوسفی|یوسفی، زهرا]]، [[علم امام از دیدگاه شیخ مفید و آیت‌الله جوادی آملی (کتاب)|علم امام از دیدگاه شیخ مفید و آیت‌الله جوادی آملی]]، ص ۹۱.</ref>
'''دلیل نخست''': انسان‌های کاملی چون [[ائمه اطهار]]{{عم}} که در [[مقام]] [[نورانیت]] بیش از یک [[نور]] نیستند، [[صادر اول]] و [[فیض]] نخستین خداوند متعال‌اند<ref>علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج۱۵، ص۲۴: {{متن حدیث|عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: قُلْتُ لِرَسُولِ اللَّهِ{{صل}} أَوَّلُ شَيْ‌ءٍ خَلَقَ اللَّهُ تَعَالَى مَا هُوَ فَقَالَ نُورُ نَبِيِّكَ يَا جَابِرُ خَلَقَهُ اللَّهُ ثُمَّ خَلَقَ مِنْهُ كُلَّ خَيْرٍ}}.</ref> و در بالاترین مرتبه وجودی قرار دارند. از این جهت هر چه در عین مرتبه آنها یا [[پایین‌تر]] قرار دارد، مشهود آنان است؛ زیرا معنا ندارد موجودی بر موجود دیگر اشراف وجودی داشته، ولی [[احاطه علمی]] به آن نداشته باشد. از این رو هر چه در عالم امکان وجود دارد (از جمله قیامت) با [[عنایت الهی]]، معلوم انسان‌های کامل ([[معصومین]]) خواهد بود<ref>عبدالله جوادی آملی، ادب فنای مقربان، ج۳، ص۴۲۵.</ref>.
'''دلیل دوم''': همه [[فرشتگان]] (از جمله فرشتگان [[مأمور]] [[قیامت]]) در پیشگاه [[انسان کامل]] که در [[حضرت آدم]]{{ع}} تجلی کرده است، [[خاضع]] و ساجدند<ref>{{متن قرآن|فَسَجَدَ الْمَلَائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ}} «آنگاه همه فرشتگان، همگان فروتنی کردند؛» سوره حجر، آیه ۳۰.</ref> و انسان کامل [[معلم]] آنهاست<ref>{{متن قرآن|فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ}} «فرمود: ای آدم! آنان را از نام‌های اینان آگاه ساز!» سوره بقره، آیه ۳۳.</ref>. بنابراین هر چه در قلمرو [[تدبیر]] و [[مأموریت]] [[ملائکه]] قرار دارد (از جمله قیامت) از حیطه [[علمی]] معلم آنها که [[مقام]] خاص انسان کامل است، خارج نخواهد بود<ref>عبدالله جوادی آملی، ادب فنای مقربان، ج۳، ص۴۲۵.</ref>.
'''دلیل سوم''': در روایتی، [[امام صادق]]{{ع}} پس از سه بار [[سوگند]]، خود را [[اعلم]] از [[موسی و خضر]]{{عم}} معرفی نموده و علت این [[اعلمیت]] را [[علم به گذشته]]، [[آینده]] و چیزهایی که تا [[برپایی قیامت]] خواهد آمد، دانسته است. از منظر امام صادق{{ع}} آنها به گذشته [[علم]] داشتند، اما از آینده [[آگاه]] نبودند، در حالی که [[اهل بیت]] [[عصمت]] و [[طهارت]]{{عم}} چنین علمی را از [[رسول خدا]]{{صل}} به [[ارث]] برده‌اند<ref>شیخ کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۶۱؛ عبدالله جوادی آملی، ادب فنای مقربان، ج۳، ص۴۲۵: {{متن حدیث|... لَوْ كُنْتُ بَيْنَ مُوسَى وَ الْخَضِرِ لَأَخْبَرْتُهُمَا أَنِّي أَعْلَمُ مِنْهُمَا وَ لَأَنْبَأْتُهُمَا بِمَا لَيْسَ فِي أَيْدِيهِمَا لِأَنَّ مُوسَى وَ الْخَضِرَ{{عم}} أُعْطِيَا عِلْمَ مَا كَانَ وَ لَمْ يُعْطَيَا عِلْمَ مَا يَكُونُ وَ مَا هُوَ كَائِنٌ حَتَّى تَقُومَ السَّاعَةُ وَ قَدْ وَرِثْنَاهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} وِرَاثَةً}}.</ref>.
در [[روایت]] مذکور، [[امام]] از عبارت {{متن حدیث|حَتَّى تَقُومَ السَّاعَةُ}} استفاده نموده است که دلالت بر این معنا دارد که تا آخرین اتفاقی را که به قیامت متصل می‌شود، می‌دانیم. بنابراین کسی که تا مرز برپایی قیامت را می‌داند، اگر به خود قیامت نیز علم داشته باشد، مانعی برای او عقلاً وجود نخواهد داشت<ref>عبدالله جوادی آملی، ادب فنای متربان، ج۳، ص۴۲۷.</ref>. [[روایات]] دیگری با این مضمون به صورت {{متن حدیث|إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ}} آمده است.
با توجه به این‌گونه روایات، پایان یافتن [[دانش]] [[ائمه]]{{عم}} از [[حوادث آینده]] به معنای پایان یافتن دنیاست؛ زیرا با دو واژه «إلی» و «حتی»<ref>این دو واژه با تفاوتی که با هم دارند برای غایت به کار می‌روند.</ref> بیان کرده‌اند که هر چه پیش از [[برپایی قیامت]] رخ می‌دهد، می‌دانند؛ یعنی حتی آخرین حادثه پیش از وقوع [[قیامت]] از نظر [[زمان]]، مکان و سایر جزئیات برایشان روشن است. بدین ترتیب، زمان برپایی قیامت که پس از آن (آخرین حادثه) خواهد بود نیز برایشان روشن است<ref>عبدالله جوادی آملی، ادب فنای مهربان، ج۳، ص۴۲۶.</ref>.
'''دلیل چهارم''': [[آیه]] ۵۹ [[سوره مبارکه انعام]]<ref>{{متن قرآن|وَلَا رَطْبٍ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ}} «و هیچ دانه‌ای در تاریکی‌های زمین و هیچ‌تر و خشکی نیست جز آنکه در کتابی روشن آمده است» سوره انعام، آیه ۵۹.</ref> گویای این [[واقعیت]] است که هیچ‌تر و خشکی وجود ندارد، مگر این که در کتاب آشکار [[الهی]] بیان شده است. با این بیان [[قرآن کریم]]، [[حقایق]] فراوان [[غیبی]] را که ظرف [[قیام]] [[معاد]] از آن جمله است، در [[باطن]] خود دارد و چون حضرات [[معصومین]]{{عم}} [[همتای قرآن]] [[کریم]] و عالم به آنند و [[علم]] و دانششان ذره‌ای از [[قرآن]] [[تخلف]] ندارد، اگر از حقایق عینی و [[معارف غیبی]] آن [[آگاه]] نباشند، لازم می‌آید [[عترت]] طاهرین{{عم}} از قرآن جدا شده باشند؛ زیرا قرآن برخی معارف غیبی نظیر [[علم به قیامت]] را در باطن خود دارد و عترت طاهرین{{عم}} فاقد آنند و بر اساس [[حدیث شریف ثقلین]]، این محذور پذیرفتنی نیست، چون ظاهر حدیث شریف ثقلین از این تفکیک [[اِبا]] دارد<ref>عبدالله جوادی آملی، ادب فنای مقربان، ج۳، ص۴۲۷.</ref>.
از انس نقل شده است که همراه گروهی از [[اصحاب]] در محضر [[رسول خدا]]{{صل}} نشسته بودند که مردی [[اعرابی]] وارد شد و در ضمن پرسش‌های خود از زمان برپایی قیامت پرسید. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در پاسخ او اظهار نمود که سؤال شونده بیشتر از سؤال کننده نمی‌داند<ref>علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۵۶، ص۲۶۱؛ ج۶۵، ص۲۸۸.</ref>.
این [[روایت]] بر [[عدم آگاهی]] رسول خدا{{صل}} از [[زمان]] [[برپایی قیامت]] دلالت نمی‌کند، بلکه معنایش طبق شواهد دیگر، این است که «من [[علم استقلالی]] و بالفعل به آن ندارم و جز آنچه تاکنون به من داده شده است، نمی‌دانم». [[شاهد]] سخن این که سوال کننده، [[جبرئیل]] بود که از یک سو واسطه [[وحی]] برای [[رسول خدا]]{{صل}} شده است و از سوی دیگر [[مطاع]] [[فرشتگان]] از جمله فرشتگان [[مأمور]] و [[مدبر]] [[قیامت]] است<ref>{{متن قرآن|إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ * ذِي قُوَّةٍ عِنْدَ ذِي الْعَرْشِ مَكِينٍ * مُطَاعٍ ثَمَّ أَمِينٍ}} «که این (قرآن) بازخوانده فرستاده‌ای گرامی است * توانمندی که نزد آن دارنده اورنگ (فرمانفرمایی جهان)، جایگاهی بلند دارد * آنجا فرمانگزاری امین است» سوره تکویر، آیه ۱۹- ۲۱.</ref>.
با توجه به اینکه برخی [[آیات قرآن کریم]] و [[روایات]] مانند [[روایت]] [[خصال]] اموری<ref>شیخ صدوق، الخصال، ج۱، ص۲۹۰: {{متن حدیث|قَالَ لِي أَبِي أَ لَا أُخْبِرُكَ بِخَمْسَةٍ لَمْ يُطْلِعِ اللَّهُ عَلَيْهَا أَحَداً مِنْ خَلْقِهِ قُلْتُ بَلَى قَالَ إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ... إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ}}.</ref> را به عنوان [[غیب]] (از جمله [[علم به قیامت]]) برشمرده و [[علم]] به آن را فقط مخصوص [[خدای سبحان]] دانسته‌اند<ref>{{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ}} «بی‌گمان، تنها خداوند است که دانش رستخیز نزد اوست و او باران را فرو می‌فرستد و از آنچه در زهدان‌هاست آگاه است و هیچ کس نمی‌داند فردا چه به دست خواهد آورد و هیچ کس نمی‌داند در کدام سرزمین خواهد مرد؛ بی‌گمان خداوند دانایی آگاه است» سوره لقمان، آیه ۳۴.</ref>، اما روایات فراوانی از [[ائمه معصومین]]{{عم}} وارد شده است که آن ذوات [[نورانی]] از [[آینده]] خود و دیگران خبر داده‌اند، چنان که زمان و مکان [[مرگ]] خویش و دیگران را مشخص کرده‌اند. بدین ترتیب باید اطلاق [[آیه]] و روایاتی مثال روایت خصال را [[مقید]] کرد. پس از شکسته شدن اطلاق [[آیه]] [[سوره لقمان]] و [[روایت]] [[خصال]] می‌توان گفت [[علم]] به [[زمان]] [[برپایی قیامت]] نیز از اموری است که در صورت [[لزوم]] در [[اختیار انسان]] کامل [[معصوم]] قرار می‌گیرد.
بنابر مطالب مذکور، در [[اندیشه]] [[علامه]] [[جوادی آملی]]، اموری چون [[علم امام معصوم]] به [[حوادث آینده]] و زمان [[شهادت]] خود، علم به ضمایر و [[بواطن]] افراد، [[علم به غیب]] [[ارض]] و [[سماء]] و [[علم به قیامت]] از مصادیق «[[علم غیب]]» شمرده می‌شوند که همه تحت اشراف [[علمی]] [[امام]] معصوم است.<ref>[[زهرا یوسفی|یوسفی، زهرا]]، [[علم امام از دیدگاه شیخ مفید و آیت‌الله جوادی آملی (کتاب)|علم امام از دیدگاه شیخ مفید و آیت‌الله جوادی آملی]]، ص ۹۲-۹۶.</ref>


== پرسش‌های وابسته ==
== پرسش‌های وابسته ==
۷۳٬۳۶۴

ویرایش