بحث:علم غیب در کلام اسلامی

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

علم غیب

علم غیب امامان(ع) اگر ضروری شیعه نباشد، قریب به اتفاق دانشمندان شیعه این صفت و ویژگی را برای ائمه(ع) پذیرفته‌اند. از مسلّمات تاریخ است که امیرالمؤمنین(ع) به کیفیت شهادت میثم تمار خبر داده است[۱]؛ همانند پیش‌بینی رسول خدا(ص) در مورد عمار یاسر که فرموده بود او را گروه ستمگر به شهادت می‌رسانند[۲]. هنگامی که او در جنگ صفین به شهادت رسید، این حدیث رسول خدا(ص) زبانزد خاص و عام بود یا روایات زیادی که از رسول خدا(ص) در مورد شهادت امام حسین(ع) و اسارت خانواده او وجود دارد، نمونه‌ای از این دسته روایات می‌باشند. حتی روایت مشتمل بر دعوای ابن ابی یعفور و معلّی بن خنیس نمونه‌ای از هزاران قضیه‌ای است که نه از دید کلامی، بلکه از دید اسناد تاریخی، اطلاع ائمه(ع) بر غیب را ثابت می‌کند. از این بالاتر، نه تنها در مورد امامان(ع) بلکه درباره بعضی از اصحاب خاص نیز علم غیب گزارش شده است که در مورد آنها می‌توان به رجال کشی و جوامع روایی دیگر مراجعه کرد. - صاحب این دیدگاه درباره نفی علم غیب ائمه(ع) به آیاتی از قرآن تمسّک ورزیده است که ثابت کند انبیا و ائمه(ع) بشرهای عادی بوده‌اند و علم غیب مختص خداست. در پاسخ به این تمسّک بحث تفسیری مفصّلی می‌توان ارائه کرد که در این مختصر، مجال آن نیست؛ اما آنچه به اختصار می‌توان گفت این است که آنچه را ائمه(ع) و پیامبر(ص) از غیب می‌دانند، از ناحیه خداست. آنچه به طورمطلق می‌توان از آنها سلب شود، علم به غیبِ مستقلِ از خداست؛ یعنی آنچه را که خدا بخواهد نه تنها ائمه(ع) و پیامبران(ع) بلکه افراد عادی غیر امام و پیامبر نیز می‌توانند به آن آگاهی یابند و عالم به غیب گردند و از این مسئله هیچ محال عقلی و عادی و عرفی پیش نمی‌آید.

با دقت در آیاتی مانند آیه آخر سوره کهف که پیامبر(ص) در آن مکلّف می‌شود خود را بشر عادی معرفی کند (قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ[۳]) و به دنبال آن می‌فرماید: اما به من وحی می‌شود: يُوحَى إِلَيَّ تمامی نکته علم غیب در همین وحی و الهام و ارتباط با آسمان است. تمامی وحی الهی غیب است: ذَلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ[۴]. ائمه(ع) اگر مفسّر واقعی قرآن باشند - همان‌گونه که نویسنده محترم به آن اذعان دارد - باید آگاه به بواطن آیات و تأویل آنها باشند و لازمه آن این است که عالم به غیب باشند و این آن علم غیبی است که خداوند خود به آنها عطا کرده است و هیچ غلوّ و تفویضی در این عقیده نهفته نیست، حتی هیچ جنبه فوق بشری ائمه(ع) را افاده نمی‌کند و در جای خود می‌توان گفت: به یک معنا ملازمه‌ای میان این علم به غیب و عصمت آنها وجود دارد. به همین روال می‌توان در مورد ولایت تکوینی و قدرت ائمه بر معجزه نیز صحبت کرد[۵]

پانویس

  1. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۴۲، ص۱۲۴.
  2. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۱۸، ص۱۱۳، «تَقْتُلُكَ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ».
  3. «بگو: جز این نیست که من هم بشری چون شمایم» سوره کهف، آیه ۱۱۰.
  4. «این از خبرهای نهانی است که به تو وحی می‌کنیم» سوره آل عمران، آیه ۴۴.
  5. رجبی دوانی، محمد حسین، کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسلامی ص ۲۷۶.