افزایش علم معصوم در حدیث: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{علم معصوم}} | {{علم معصوم}} | ||
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از زیرشاخههای بحث '''[[افزایش علم معصوم]]''' است. "'''[[افزایش علم معصوم]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:</div> | <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از زیرشاخههای بحث '''[[افزایش علم معصوم]]''' است. "'''[[افزایش علم معصوم]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:</div> | ||
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[افزایش علم معصوم در قرآن]] - [[افزایش علم معصوم در حدیث]] - [[افزایش علم معصوم در کلام اسلامی]] - [[افزایش علم معصوم در | <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[افزایش علم معصوم در قرآن]] - [[افزایش علم معصوم در حدیث]] - [[افزایش علم معصوم در کلام اسلامی]] - [[افزایش علم معصوم در مسائل مستحدثه]]</div> | ||
<div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[علم معصوم (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div> | <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[علم معصوم (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div> | ||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
====[[احادیث]] خبرآوری دائمی [[روح]] یا [[روح القدس]] برای امام==== | ====[[احادیث]] خبرآوری دائمی [[روح]] یا [[روح القدس]] برای امام==== | ||
احادیث روح از تنوع قابل توجهی برخوردارند. این احادیث گاه در بیان چیستی، گاه در بیان کاربریها و گاه در بیان مقایسه و تفاوت آن با موجودات مشابه است. از جمله مباحث روح، تفاوت یا این همانی روح و روح القدس است. روح القدس از هنگامی که برای [[خدمت]] به [[حجت خدا]] به [[زمین]] آمده، همچنان حضور دارد. او پس از [[وفات پیامبر اکرم]]{{صل}} نیز لحظهای از زمین خارج نشده و همواره با [[امامان]] [[جانشین]] پس از ایشان تا [[قیامت]] بوده و خواهد بود. در اینجا تنها این کاربری [[روح]] یا [[روحالقدس]] حائز اهمیت است که او از بدو [[تولد]] [[امام]]، به [[خدمت]] ایشان درآمده و همواره [[علم لازم]] را به امام میرساند. به پنج نمونه از این [[احادیث]] توجه کنید: | احادیث روح از تنوع قابل توجهی برخوردارند. این احادیث گاه در بیان چیستی، گاه در بیان کاربریها و گاه در بیان مقایسه و تفاوت آن با موجودات مشابه است. از جمله مباحث روح، تفاوت یا این همانی روح و روح القدس است. روح القدس از هنگامی که برای [[خدمت]] به [[حجت خدا]] به [[زمین]] آمده، همچنان حضور دارد. او پس از [[وفات پیامبر اکرم]]{{صل}} نیز لحظهای از زمین خارج نشده و همواره با [[امامان]] [[جانشین]] پس از ایشان تا [[قیامت]] بوده و خواهد بود. در اینجا تنها این کاربری [[روح]] یا [[روحالقدس]] حائز اهمیت است که او از بدو [[تولد]] [[امام]]، به [[خدمت]] ایشان درآمده و همواره [[علم لازم]] را به امام میرساند. به پنج نمونه از این [[احادیث]] توجه کنید: | ||
#حضرت [[حکیمه خاتون]] که در جریان تولد و [[رشد]] [[امام زمان]]{{ع}} قرار داشت، پرسشهایی از [[امام حسن عسکری]]{{ع}} پرسید. او که هنگام تولد آن حضرت پرندهای را در اطراف ایشان دید، از امام پرسید:... و این پرنده چیست؟ حضرت فرمودند: این [[روح القدس]] است که بر امامان{{عم}} گمارده شده تا همواره آنان را موفق گرداند و [[تسدید]] دهد و آنان را به [[علم]] [[تربیت]] کند<ref>{{متن حدیث|...قَالَتْ حَكِيمَةُ فَقُلْتُ وَ مَا هَذَا الطَّيْرُ قَالَ هَذَا رُوحُ الْقُدُسِ الْمُوَكَّلُ بِالْأَئِمَّةِ{{عم}} يُوَفِّقُهُمْ وَ يُسَدِّدُهُمْ وَ يُرَبِّيهِمْ بِالْعِلْمِ}}؛ صدوق، محمد بن علی، کمال الدین، ج۲، ص۴۲۹.</ref>. | #حضرت [[حکیمه خاتون]] که در جریان تولد و [[رشد]] [[امام زمان]]{{ع}} قرار داشت، پرسشهایی از [[امام حسن عسکری]]{{ع}} پرسید. او که هنگام تولد آن حضرت پرندهای را در اطراف ایشان دید، از امام پرسید:... و این پرنده چیست؟ حضرت فرمودند: این [[روح القدس]] است که بر امامان{{عم}} گمارده شده تا همواره آنان را موفق گرداند و [[تسدید]] دهد و آنان را به [[علم]] [[تربیت]] کند<ref>{{متن حدیث|...قَالَتْ حَكِيمَةُ فَقُلْتُ وَ مَا هَذَا الطَّيْرُ قَالَ هَذَا رُوحُ الْقُدُسِ الْمُوَكَّلُ بِالْأَئِمَّةِ{{عم}} يُوَفِّقُهُمْ وَ يُسَدِّدُهُمْ وَ يُرَبِّيهِمْ بِالْعِلْمِ}}؛ صدوق، محمد بن علی، کمال الدین، ج۲، ص۴۲۹.</ref>. | ||
#در [[حدیث]] ابوالصباح به مقایسه روح با [[جبرئیل]] و [[میکائیل]] و [[کارایی]] خبرآوری و تسدید روح برای [[پیامبر]] و امام پرداخته شده است: ابوالصباح گفت: از [[امام صادق]]{{ع}} راجع به [[آیه]] {{متن قرآن|وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِنْ أَمْرِنَا...}} پرسیدم. حضرت فرمود: به [[خدا]] قسم روح، آفریدهای بزرگتر از جبرئیل و میکائیل است، درحالی که در گذشته همواره با [[رسول الله]]{{صل}} بود و خبرها را به او میرساند و او را تسدید میداد و او با امامان پس از ایشان است<ref>{{متن حدیث|عَنْ أَبِي الصَّبَّاحِ الْكِنَانِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ}} {{متن قرآن|وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِنْ أَمْرِنَا...}}، {{متن حدیث|إِلَى آخِرِ الْآيَةِ قَالَ خَلَقَ وَ اللَّهِ أَعْظَمُ مِنْ جَبْرَئِيلَ وَ مِيكَائِيلَ وَ قَدْ كَانَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} يُخْبِرُهُ وَ يُسَدِّدُهُ وَ هُوَ مَعَ الْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدَهُ}}؛ صدوق، محمد بن علی، کمال الدین، ج۲، ص۴۵۶؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۷۳.</ref>. | #در [[حدیث]] ابوالصباح به مقایسه روح با [[جبرئیل]] و [[میکائیل]] و [[کارایی]] خبرآوری و تسدید روح برای [[پیامبر]] و امام پرداخته شده است: ابوالصباح گفت: از [[امام صادق]]{{ع}} راجع به [[آیه]] {{متن قرآن|وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِنْ أَمْرِنَا...}} پرسیدم. حضرت فرمود: به [[خدا]] قسم روح، آفریدهای بزرگتر از جبرئیل و میکائیل است، درحالی که در گذشته همواره با [[رسول الله]]{{صل}} بود و خبرها را به او میرساند و او را تسدید میداد و او با امامان پس از ایشان است<ref>{{متن حدیث|عَنْ أَبِي الصَّبَّاحِ الْكِنَانِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ}} {{متن قرآن|وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِنْ أَمْرِنَا...}}، {{متن حدیث|إِلَى آخِرِ الْآيَةِ قَالَ خَلَقَ وَ اللَّهِ أَعْظَمُ مِنْ جَبْرَئِيلَ وَ مِيكَائِيلَ وَ قَدْ كَانَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} يُخْبِرُهُ وَ يُسَدِّدُهُ وَ هُوَ مَعَ الْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدَهُ}}؛ صدوق، محمد بن علی، کمال الدین، ج۲، ص۴۵۶؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۷۳.</ref>. | ||
خط ۵۳: | خط ۵۴: | ||
====[[احادیث]] چگونگی تلقی علم جدید==== | ====[[احادیث]] چگونگی تلقی علم جدید==== | ||
در این گونه از احادیث، سخن از انواع تلقی علم افزون به میان آمده است. این احادیث از تنوع قابل توجهی برخوردارند. برای نمونه به این سه حدیث توجه کنید: | در این گونه از احادیث، سخن از انواع تلقی علم افزون به میان آمده است. این احادیث از تنوع قابل توجهی برخوردارند. برای نمونه به این سه حدیث توجه کنید: | ||
#[[عبدالله بن نجاشی]] از [[امام صادق]]{{ع}} نقل کرده که فرمودند: "به [[خدا]] قسم در بین ما کسی هست که [[علم]] در گوش او طنینانداز میشود و در قلبش اثرگذارده و جای میگیرد و [[ملائکه]] با وی [[مصافحه]] میکنند. گفتم: در گذشته این چنین بوده یا اکنون نیز هست؟ حضرت فرمودند: نه هماکنون این چنین است. دوباره پرسیدم: در گذشته این چنین بوده یا اکنون نیز هست؟ حضرت فرمودند: ای [[پسر نجاشی]]! به خدا قسم هماکنون این چنین است؛ تا آنکه حضرت سه بار این جمله را فرمودند"<ref>{{متن حدیث|عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ النَّجَاشِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} قَالَ: قَالَ فِينَا وَ اللَّهِ مَنْ يُنْقَرُ فِي أُذُنِهِ وَ يُنْكَتُ فِي قَلْبِهِ وَ تُصَافِحُهُ الْمَلَائِكَةُ قُلْتُ كَانَ أَوِ الْيَوْمَ قَالَ بَلِ الْيَوْمَ فَقُلْتُ كَانَ أَوِ الْيَوْمَ قَالَ بَلِ الْيَوْمَ وَ اللَّهِ يَا ابْنَ النَّجَاشِيِّ حَتَّى قَالَهَا ثَلَاثاً}}؛ مفید، محمد بن محمد، اختصاص، ص۲۸۶.</ref>. | #[[عبدالله بن نجاشی]] از [[امام صادق]]{{ع}} نقل کرده که فرمودند: "به [[خدا]] قسم در بین ما کسی هست که [[علم]] در گوش او طنینانداز میشود و در قلبش اثرگذارده و جای میگیرد و [[ملائکه]] با وی [[مصافحه]] میکنند. گفتم: در گذشته این چنین بوده یا اکنون نیز هست؟ حضرت فرمودند: نه هماکنون این چنین است. دوباره پرسیدم: در گذشته این چنین بوده یا اکنون نیز هست؟ حضرت فرمودند: ای [[پسر نجاشی]]! به خدا قسم هماکنون این چنین است؛ تا آنکه حضرت سه بار این جمله را فرمودند"<ref>{{متن حدیث|عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ النَّجَاشِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} قَالَ: قَالَ فِينَا وَ اللَّهِ مَنْ يُنْقَرُ فِي أُذُنِهِ وَ يُنْكَتُ فِي قَلْبِهِ وَ تُصَافِحُهُ الْمَلَائِكَةُ قُلْتُ كَانَ أَوِ الْيَوْمَ قَالَ بَلِ الْيَوْمَ فَقُلْتُ كَانَ أَوِ الْيَوْمَ قَالَ بَلِ الْيَوْمَ وَ اللَّهِ يَا ابْنَ النَّجَاشِيِّ حَتَّى قَالَهَا ثَلَاثاً}}؛ مفید، محمد بن محمد، اختصاص، ص۲۸۶.</ref>. | ||
#[[علی بن یقطین]] گفت: از [[امام کاظم]]{{ع}} پرسیدم: علم عالم شما از روی شنیدن و سماع است یا [[الهام]]؟ حضرت فرمودند: "گاهی از روی شنیدن و گاهی الهام و گاهی هر دو با همدیگر است"<ref>{{متن حدیث|عَنْ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ{{ع}} عِلْمُ عَالِمِكُمْ اسْتِمَاعٌ أَوْ إِلْهَامٌ قَالَ يَكُونُ سَمَاعاً وَ يَكُونُ إِلْهَاماً وَ يَكُونَانِ مَعاً}}؛ صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص۳۱۷.</ref>. | #[[علی بن یقطین]] گفت: از [[امام کاظم]]{{ع}} پرسیدم: علم عالم شما از روی شنیدن و سماع است یا [[الهام]]؟ حضرت فرمودند: "گاهی از روی شنیدن و گاهی الهام و گاهی هر دو با همدیگر است"<ref>{{متن حدیث|عَنْ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ{{ع}} عِلْمُ عَالِمِكُمْ اسْتِمَاعٌ أَوْ إِلْهَامٌ قَالَ يَكُونُ سَمَاعاً وَ يَكُونُ إِلْهَاماً وَ يَكُونَانِ مَعاً}}؛ صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص۳۱۷.</ref>. | ||
خط ۶۱: | خط ۶۳: | ||
====احادیث رخداد [[تحدیث]]==== | ====احادیث رخداد [[تحدیث]]==== | ||
تحدیث یکی از [[مقامات]] مهم [[امام]] است که در آن، [[ملائکه]] با امام به [[گفتگو]] مینشینند<ref>در لغت به کسی که با او سخن گفته شود یا برای او سخنی نقل شود، محدث گویند. در اصطلاح به یک مقام بلند معنوی گفته میشود که نشانگر این است، به اذن خدای متعال ملائکه بر انسان (غیر نبی و رسول) نازل میشوند و با او سخن میگویند. در درجاتی او هم میتواند با ملائکه سخن بگوید. باید توجه داشت که این مقام حالتی است که در آن، افراط و غلو، یعنی حالت وحی، نبوت و تشریع جدید نباشد و از تفریط وتقصیر نیز به دور باشد؛ بدین معنا که حالت الهام عادی نباشد؛ زیرا الهام عادی ممکن است برای هر انسان یا حتی حیوانات هم رخ بدهد؛ مانند وحی و الهامی که قرآن از آن درباره مادر حضرت موسی و زنبور عسل خبر میدهد (طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج۲، ص۲۴۴؛ مجلسی، محمدباقر، مرآة العقول، ج۳، ص۱۶۱).</ref>. برخی از مجموعه [[احادیث]] [[تحدیث]]، بر [[افزایش علم امام]] در این رویداد دلالت دارد<ref>صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۳۲۱-۳۲۴؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۷۰-۲۷۱؛ مفید، محمد بن محمد، اختصاص، ص۲۸۷؛ طوسی، محمد بن حسن، امالی، ص۴۰۷.</ref>. به این دو [[حدیث]] دقت کنید: | تحدیث یکی از [[مقامات]] مهم [[امام]] است که در آن، [[ملائکه]] با امام به [[گفتگو]] مینشینند<ref>در لغت به کسی که با او سخن گفته شود یا برای او سخنی نقل شود، محدث گویند. در اصطلاح به یک مقام بلند معنوی گفته میشود که نشانگر این است، به اذن خدای متعال ملائکه بر انسان (غیر نبی و رسول) نازل میشوند و با او سخن میگویند. در درجاتی او هم میتواند با ملائکه سخن بگوید. باید توجه داشت که این مقام حالتی است که در آن، افراط و غلو، یعنی حالت وحی، نبوت و تشریع جدید نباشد و از تفریط وتقصیر نیز به دور باشد؛ بدین معنا که حالت الهام عادی نباشد؛ زیرا الهام عادی ممکن است برای هر انسان یا حتی حیوانات هم رخ بدهد؛ مانند وحی و الهامی که قرآن از آن درباره مادر حضرت موسی و زنبور عسل خبر میدهد (طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج۲، ص۲۴۴؛ مجلسی، محمدباقر، مرآة العقول، ج۳، ص۱۶۱).</ref>. برخی از مجموعه [[احادیث]] [[تحدیث]]، بر [[افزایش علم امام]] در این رویداد دلالت دارد<ref>صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۳۲۱-۳۲۴؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۷۰-۲۷۱؛ مفید، محمد بن محمد، اختصاص، ص۲۸۷؛ طوسی، محمد بن حسن، امالی، ص۴۰۷.</ref>. به این دو [[حدیث]] دقت کنید: | ||
#[[زراره]] گفت: به [[حضرت]] [[امام صادق]]{{ع}}عرضه داشتم: پدرتان برای من [[حدیثی]] نقل کردند که [[حضرت علی]]، [[امام حسن]] و [[امام حسین]] خان [[محدث]] بودهاند. فرموند: "[محدَّث بودن آنان را] چگونه برای تو نقل فرمود؟ گفتم: فرمودند: همواره [صدای [[ملک]]] در گوش آنان طنینانداز میشد. حضرت فرمودند: پدرم درست فرمودند"<ref>{{متن حدیث|عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} إِنَّ أَبَاكَ حَدَّثَنِي أَنَ عَلِيّاً{{ع}} وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ{{عم}} كَانُوا مُحَدَّثِينَ قَالَ فَقَالَ كَيْفَ حَدَّثَكَ قُلْتُ حَدَّثَنِي أَنَّهُ كَانَ يُنْكَتُ فِي آذَانِهِمْ قَالَ صَدَقَ أَبِي}}؛ صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص۳۲۴.</ref>. | #[[زراره]] گفت: به [[حضرت]] [[امام صادق]]{{ع}}عرضه داشتم: پدرتان برای من [[حدیثی]] نقل کردند که [[حضرت علی]]، [[امام حسن]] و [[امام حسین]] خان [[محدث]] بودهاند. فرموند: "[محدَّث بودن آنان را] چگونه برای تو نقل فرمود؟ گفتم: فرمودند: همواره [صدای [[ملک]]] در گوش آنان طنینانداز میشد. حضرت فرمودند: پدرم درست فرمودند"<ref>{{متن حدیث|عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} إِنَّ أَبَاكَ حَدَّثَنِي أَنَ عَلِيّاً{{ع}} وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ{{عم}} كَانُوا مُحَدَّثِينَ قَالَ فَقَالَ كَيْفَ حَدَّثَكَ قُلْتُ حَدَّثَنِي أَنَّهُ كَانَ يُنْكَتُ فِي آذَانِهِمْ قَالَ صَدَقَ أَبِي}}؛ صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص۳۲۴.</ref>. | ||
#[[ابوحمزه ثمالی]] طی گفتگویی که با [[امام محمد باقر]]{{ع}} داشته از آن حضرت نقل میکند که فرمود: ما [[علم]] [[حضرت علی]]{{ع}} را در یک [[آیه]] از [[کتاب خدا]] یافتیم [که در [[تفسیر]] و [[تأویل]] آن، از محدَّث یاد شده است<ref>{{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنْسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ}} «و ما پیش از تو هیچ فرستاده و هیچ پیامبری نفرستادیم مگر اینکه چون آرزو میکرد (که دعوتش فراگیر شود) شیطان در آرزوی وی (با وسوسه افکندن در دل مردم خلل) میافکند آنگاه خداوند آنچه را که شیطان میافکند، از میان برمیدارد سپس آیات خود را استوار میگرداند و خداوند دانایی فرزانه است» سوره حج، آیه ۵۲.</ref>. منظور آن است که [[علوم]] گسترده حضرت علی{{ع}} به خاطر [[محدث]] بودن ایشان است].... گفتم: محدَّث چیست؟ حضرت فرموند: [محدَّث کسی است که علم با صدای [[فرشته]]] در گوش او طنینانداز میشود، پس او صدایی مانند صدای طشت میشنود یا بر [[قلب]] او کوبیده میشود، پس او صدای افتادنی مانند افتادن زنجیر روی طشت میشنود. بیدرنگ پرسیدم: آیا او [[نبی]] است؟ حضرت پس از لَختی فرمودند: خیر، محدَّث مانند [[خضر]] و [[ذوالقرنین]] است [که [[نبی]] نبودند، اما این چنین ارتباطاتی داشتند]<ref>{{متن حدیث|عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ قَالَ:... فَقَالَ نَعَمْ وَجَدْنَا عِلْمَ عَلِيٍّ{{ع}} فِي آيَةٍ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ... فَقُلْتُ وَ أَيُّ شَيْءٍ الْمُحَدَّثُ فَقَالَ يُنْكَتُ فِي أُذُنِهِ فَيَسْمَعُ طَنِيناً كَطَنِينِ الطَّسْتِ أَوْ يُقْرَعُ عَلَى قَلْبِهِ فَيَسْمَعُ وَقْعاً كَوَقْعِ السِّلْسِلَةِ عَلَى الطَّسْتِ فَقُلْتُ إِنَّهُ نَبِيٌّ ثُمَّ قَالَ لَا مِثْلُ الْخَضِرِ وَ مِثْلُ ذِي الْقَرْنَيْنِ}}؛ صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص۳۲۴.</ref>. | #[[ابوحمزه ثمالی]] طی گفتگویی که با [[امام محمد باقر]]{{ع}} داشته از آن حضرت نقل میکند که فرمود: ما [[علم]] [[حضرت علی]]{{ع}} را در یک [[آیه]] از [[کتاب خدا]] یافتیم [که در [[تفسیر]] و [[تأویل]] آن، از محدَّث یاد شده است<ref>{{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنْسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ}} «و ما پیش از تو هیچ فرستاده و هیچ پیامبری نفرستادیم مگر اینکه چون آرزو میکرد (که دعوتش فراگیر شود) شیطان در آرزوی وی (با وسوسه افکندن در دل مردم خلل) میافکند آنگاه خداوند آنچه را که شیطان میافکند، از میان برمیدارد سپس آیات خود را استوار میگرداند و خداوند دانایی فرزانه است» سوره حج، آیه ۵۲.</ref>. منظور آن است که [[علوم]] گسترده حضرت علی{{ع}} به خاطر [[محدث]] بودن ایشان است].... گفتم: محدَّث چیست؟ حضرت فرموند: [محدَّث کسی است که علم با صدای [[فرشته]]] در گوش او طنینانداز میشود، پس او صدایی مانند صدای طشت میشنود یا بر [[قلب]] او کوبیده میشود، پس او صدای افتادنی مانند افتادن زنجیر روی طشت میشنود. بیدرنگ پرسیدم: آیا او [[نبی]] است؟ حضرت پس از لَختی فرمودند: خیر، محدَّث مانند [[خضر]] و [[ذوالقرنین]] است [که [[نبی]] نبودند، اما این چنین ارتباطاتی داشتند]<ref>{{متن حدیث|عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ قَالَ:... فَقَالَ نَعَمْ وَجَدْنَا عِلْمَ عَلِيٍّ{{ع}} فِي آيَةٍ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ... فَقُلْتُ وَ أَيُّ شَيْءٍ الْمُحَدَّثُ فَقَالَ يُنْكَتُ فِي أُذُنِهِ فَيَسْمَعُ طَنِيناً كَطَنِينِ الطَّسْتِ أَوْ يُقْرَعُ عَلَى قَلْبِهِ فَيَسْمَعُ وَقْعاً كَوَقْعِ السِّلْسِلَةِ عَلَى الطَّسْتِ فَقُلْتُ إِنَّهُ نَبِيٌّ ثُمَّ قَالَ لَا مِثْلُ الْخَضِرِ وَ مِثْلُ ذِي الْقَرْنَيْنِ}}؛ صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص۳۲۴.</ref>. | ||
خط ۶۸: | خط ۷۱: | ||
====احادیث نسبتسنجی بین [[علوم وراثتی]] و علم افزون==== | ====احادیث نسبتسنجی بین [[علوم وراثتی]] و علم افزون==== | ||
این گونه از احادیث، خطی میان [[علوم]] موجود و علم افزونِ امام کشیدهاند و آن دو را از یکدیگر متمایز ساختهاند و سپس به نسبتسنجی میان آن دو پرداختهاند. در پارهای از این احادیث، علوم موجود امام با همه گستردگیاش، در برابر علم افزون او، [[علمی]] اندک شمرده شده است<ref>قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر، ج۱، ص۹۶.</ref>. پارهای دیگر از احادیث مذکور، اساساً از علوم وراثتی و موجود نزد امام، [[نفی]] علم کرده و تصریح میکند که اینها علم نیستند و تنها آثار به جای مانده از پیشینیاناند و [[علم امام]] منحصر در علم افزون است<ref>صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۱۳۵، ح۱ و ص۱۳۸، ح۱۵ و ص۳۲۵؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۳۹؛ صدوق، محمد بن علی، خصال، ج۲، ص۶۴۷.</ref>. طبق اینگونه [[حدیثی]] نیز ازدیاد علم امام به [[اثبات]] میرسد؛ بلکه بنا بر این گروه از احادیث، علوم وراثتی، [[علم خاص امام]] محسوب نمیشود و تنها علم افزون، [[علم حقیقی]] امام است. از آنجا که این گروه حدیثی، از اهمیت ویژهای در معرفی علم افزون به عنوان علم اصلی و حقیقی امام برخوردار است، به طرح چند نمونه از آنها میپردازیم: | این گونه از احادیث، خطی میان [[علوم]] موجود و علم افزونِ امام کشیدهاند و آن دو را از یکدیگر متمایز ساختهاند و سپس به نسبتسنجی میان آن دو پرداختهاند. در پارهای از این احادیث، علوم موجود امام با همه گستردگیاش، در برابر علم افزون او، [[علمی]] اندک شمرده شده است<ref>قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر، ج۱، ص۹۶.</ref>. پارهای دیگر از احادیث مذکور، اساساً از علوم وراثتی و موجود نزد امام، [[نفی]] علم کرده و تصریح میکند که اینها علم نیستند و تنها آثار به جای مانده از پیشینیاناند و [[علم امام]] منحصر در علم افزون است<ref>صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۱۳۵، ح۱ و ص۱۳۸، ح۱۵ و ص۳۲۵؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۳۹؛ صدوق، محمد بن علی، خصال، ج۲، ص۶۴۷.</ref>. طبق اینگونه [[حدیثی]] نیز ازدیاد علم امام به [[اثبات]] میرسد؛ بلکه بنا بر این گروه از احادیث، علوم وراثتی، [[علم خاص امام]] محسوب نمیشود و تنها علم افزون، [[علم حقیقی]] امام است. از آنجا که این گروه حدیثی، از اهمیت ویژهای در معرفی علم افزون به عنوان علم اصلی و حقیقی امام برخوردار است، به طرح چند نمونه از آنها میپردازیم: | ||
#[[علی بن ابراهیم قمی]] در [[تفسیر]] خود، ذیل [[آیه]] {{متن قرآن|...وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ}}<ref>«...در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمیداند و استواران در دانش، میگویند: ما بدان ایمان داریم.».. سوره آل عمران، آیه ۷.</ref> مینویسد: [[یزید بن معاویه]] از [[امام باقر]]{{ع}} نقل کرده که فرمود: "[[رسول الله]]{{صل}} [[برترین]] فرد از [[راسخان در علم]] است؛ چرا که به تمام آنچه بر او نازل شده بود، چه [[تنزیل]] و چه [[تأویل]] آن، [[علم]] داشت. هرگز [[خداوند]] چیزی را که تأویلش را به او [[تعلیم]] نکرده است، بر او نازل نکرد. [[جانشینان پیامبر]]{{صل}} نیز پس از او به تمام آنها علم دارند. عرض کردم: فدایت شوم، [[ابوالخطاب]] درباره شما [[اعتقاد]] بزرگی دارد. فرمود: چه میگوید؟ گفتم: او [[معتقد]] است که شما علم [[حلال و حرام]] و [[علم قرآن]] را میدانید. حضرت فرمود: علم [[حلال]] وحرام و نیز علم قرآن، نسبت به [[علمی]] که در شب و [[روز]] برای ما حادث میشود، چیزی نیست"<ref>{{متن حدیث|عَنْ يَزِيدَ بْنِ مُعَاوِيَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ{{ع}} قَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} أَفْضَلُ الرَّاسِخِينَ فِي الْعِلْمِ- قَدْ عَلِمَ جَمِيعَ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْهِ مِنَ التَّنْزِيلِ وَ التَّأْوِيلِ- وَ مَا كَانَ اللَّهُ لِيُنْزِلَ عَلَيْهِ شَيْئاً لَمْ يُعَلِّمْهُ تَأْوِيلَهُ- وَ أَوْصِيَاؤُهُ مِنْ بَعْدِهِ يَعْلَمُونَهُ كُلَّهُ، قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ- إِنَّ أَبَا الْخَطَّابِ كَانَ يَقُولُ فِيكُمْ قَوْلًا عَظِيماً، قَالَ وَ مَا كَانَ يَقُولُ قُلْتُ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّكُمْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ وَ الْقُرْآنِ قَالَ عِلْمُ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ وَ الْقُرْآنِ يَسِيرٌ فِي جَنْبِ الْعِلْمِ الَّذِي يَحْدُثُ فِي اللَّيْلِ وَ النَّهَارِ}}؛ قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر، ج۱، ص۹۶.</ref>. | #[[علی بن ابراهیم قمی]] در [[تفسیر]] خود، ذیل [[آیه]] {{متن قرآن|...وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ}}<ref>«...در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمیداند و استواران در دانش، میگویند: ما بدان ایمان داریم.».. سوره آل عمران، آیه ۷.</ref> مینویسد: [[یزید بن معاویه]] از [[امام باقر]]{{ع}} نقل کرده که فرمود: "[[رسول الله]]{{صل}} [[برترین]] فرد از [[راسخان در علم]] است؛ چرا که به تمام آنچه بر او نازل شده بود، چه [[تنزیل]] و چه [[تأویل]] آن، [[علم]] داشت. هرگز [[خداوند]] چیزی را که تأویلش را به او [[تعلیم]] نکرده است، بر او نازل نکرد. [[جانشینان پیامبر]]{{صل}} نیز پس از او به تمام آنها علم دارند. عرض کردم: فدایت شوم، [[ابوالخطاب]] درباره شما [[اعتقاد]] بزرگی دارد. فرمود: چه میگوید؟ گفتم: او [[معتقد]] است که شما علم [[حلال و حرام]] و [[علم قرآن]] را میدانید. حضرت فرمود: علم [[حلال]] وحرام و نیز علم قرآن، نسبت به [[علمی]] که در شب و [[روز]] برای ما حادث میشود، چیزی نیست"<ref>{{متن حدیث|عَنْ يَزِيدَ بْنِ مُعَاوِيَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ{{ع}} قَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} أَفْضَلُ الرَّاسِخِينَ فِي الْعِلْمِ- قَدْ عَلِمَ جَمِيعَ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْهِ مِنَ التَّنْزِيلِ وَ التَّأْوِيلِ- وَ مَا كَانَ اللَّهُ لِيُنْزِلَ عَلَيْهِ شَيْئاً لَمْ يُعَلِّمْهُ تَأْوِيلَهُ- وَ أَوْصِيَاؤُهُ مِنْ بَعْدِهِ يَعْلَمُونَهُ كُلَّهُ، قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ- إِنَّ أَبَا الْخَطَّابِ كَانَ يَقُولُ فِيكُمْ قَوْلًا عَظِيماً، قَالَ وَ مَا كَانَ يَقُولُ قُلْتُ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّكُمْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ وَ الْقُرْآنِ قَالَ عِلْمُ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ وَ الْقُرْآنِ يَسِيرٌ فِي جَنْبِ الْعِلْمِ الَّذِي يَحْدُثُ فِي اللَّيْلِ وَ النَّهَارِ}}؛ قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر، ج۱، ص۹۶.</ref>. | ||
#مرحوم صفار و [[کلینی]] نقل کردهاند: [[ابوبصیر]] گفت: نزد [[امام صادق]]{{ع}} رفتم و بیدرنگ گفتم: فدایت شوم، من میخواهم پرسشی از شما بپرسم که نباید هیچکس در اینجا حضور داشته باشد که سخن مرا بشنود. [[امام صادق]]{{ع}} پردهای را که در میان آنجا و اتاق دیگر بود، بالا زد و از آنجا [[سرکشی]] کرد. سپس فرمود: ای ابامحمد، پرسشی که برایت پیش آمده بپرس. عرض کردم: فدایت شوم، [[شیعیان]] در میان خود [[حدیثی]] نقل میکنند که [[رسول الله]]{{صل}} به [[علی]]{{ع}} بابی از [[علم]] را آموخت که از آن، [[هزار باب علم]] گشوده میشود. فرمود: ای ابامحمد، رسول الله{{صل}} به علی{{ع}} [[هزار باب]] از علم آموخت که از هر باب آن هزار باب گشوده میشود. عرض کردم: به [[خدا]] قسم که این حتماً علم است. امام صادق{{ع}} برای مدتی مانند شخص متفکر که در حال [[تفکر]] انگشت، چوب یا وسیلهای را روی [[زمین]] میکشد و اثری از آن بر روی [[خاک]] نقش میبندد بر زمین خطوطی کشیدند. سپس فرمودند: بدون [[شک]] آن علم است، ولی [آن [[علم امام]] که مد نظر ماست] این علم نیست. سپس فرمود: ای ابامحمد، همانا [[جامعه]] نزد ماست، اما [[مردم]] چه میدانند جامعه چیست؟! عرض کردم؟! فدایت شوم، جامعه چیست؟ فرمود: [[کتابی]] به اندازه هفتاد ذراع رسول الله{{صل}} [نزدیک به چهل متر] است و [از ویژگیهای مهم آن این است که] از میان دو لب [[مبارک]] [[پیامبر]]{{صل}} گفته شده و با دست علی{{ع}} نوشته شده است. [از لحاظ محتوا] در این کتاب همه [[حلال و حرام]] و هر آنچه مردم بدان نیازمندند، حتی [[جریمه]] این خراش در آن موجود است. در این حال حضرت با دست مبارکش به من زد و بلافاصله فرمود: به من اجازه میدهی ای أبا [[محمد]]؟ عرض کردم: بیشک من از آنِ شما هستم، آنچه را میخواهید انجام دهید. [[ابابصیر]] میگوید: حضرت بیدرنگ با دست مبارک خود، فشار مختصری در نقطهای از بدنم وارد کرد و حضرت مانند [[انسان]] [[خشمگین]] فرمود: حتی جریمه این فشار مختصر هم در [[کتاب جامعه]] وجود دارد. من عرض کردم: فدایت شوم، به [[خدا]] قسم که [[علم]] این است. حضرت فرمود: بدون [[شک]] آن علم است ولی [آن [[علم امام]] که مد نظر ماست] این علم نیست. آنگاه برای مدتی [[سکوت]] کرد. سپس فرمود: همانا [[جفر]] نزد ماست و [[مردم]] چه میدانند جفر چیست؟! عرض کردم: جفر چیست؟ فرمود: ظرفی است از چرم که علم [[انبیا]] و [[اوصیا]] و علم عالمانِ گذشته [[بنیاسرائیل]] در آن است. من عرض کردم: به خدا قسم که علم این است. حضرت فرمود: بدون شک آن علم است ولی [آن علم امام که مد نظر ماست] این علم نیست. حضرت برای مدتی ساکت ماند؛ سپس فرمود: و بیشک [[مصحف فاطمه]]{{س}} در [[اختیار]] ماست و مردم چه میدانند مصحف فاطمه چیست؟ عرض کردم: مصحف فاطمه{{س}} چیست؟ فرمود: [[کتابی]] سه برابر [[قرآن]] شماست ولی به خدا قسم حتی یک حرف قرآن شما هم در آن نیست. [[حقیقت]] ماجرا آن است که مصحف فاطمه{{س}} چیزی است که بیشک [[خداوند]] آن را به او گفته و به سوی او [[وحی]] کرده است. [[ابوبصیر]] گفت: گفتم: والله این همان علم است. [[امام]] فرمود: بیشک این علم است ولی آن [علم امام که مد نظر ماست] نیست. ابوبصیر گفت: آنگاه حضرت لَختی سکوت اختیار کرد؛ سپس فرمود: علم آنچه در گذشته واقع شده و آنچه تا [[قیامت]] اتفاق خواهد افتاد، نزد ماست. عرض کردم: فدایت شوم، به خدا قسم که علم این است. حضرت فرمود: بدون شک آن علم است ولی [آن علم امام که مد نظر ماست] این علم نیست. عرض کردم: فدایت شوم، پس آن چیزی که علم است [و حقیقتاً به عنوان علم امام مد نظر شماست] چیست؟ [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: [[علمی]] است که در طول شب و روز [به صورت] امری پس از امر دیگر و چیزی پس از چیز دیگر تا [[روز قیامت]] حادث میشود<ref>{{متن حدیث|عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} فَقُلْتُ لَهُ إِنِّي أَسْأَلُكَ جُعِلْتُ فِدَاكَ عَنْ مَسْأَلَةٍ لَيْسَ هَاهُنَا أَحَدٌ يَسْمَعُ كَلَامِي فَرَفَعَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} سِتْراً بَيْنِي وَ بَيْنَ بَيْتٍ آخَرَ فَاطَّلَعَ فِيهِ ثُمَّ قَالَ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ سَلْ عَمَّا بَدَا لَكَ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ الشِّيعَةِ يَتَحَدَّثُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} عَلَّمَ عَلِيّاً{{ع}} بَاباً يُفْتَحُ مِنْهُ أَلْفُ بَابٍ قَالَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} يَا أَبَا مُحَمَّدٍ عَلَّمَ وَ اللَّهِ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيّاً أَلْفَ بَابٍ يُفْتَحُ لَهُ مِنْ كُلِّ بَابٍ أَلْفُ بَابٍ قَالَ قُلْتُ لَهُ وَ اللَّهِ هَذَا لَعِلْمٌ فَنَكَتَ سَاعَةً فِي الْأَرْضِ ثُمَّ قَالَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ وَ مَا هُوَ بِذَلِكَ. ثُمَّ قَالَ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ وَ إِنَّ عِنْدَنَا الْجَامِعَةَ وَ مَا يُدْرِيهِمْ مَا الْجَامِعَةُ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ مَا الْجَامِعَةُ قَالَ صَحِيفَةٌ طُولُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعاً بِذِرَاعِ رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} وَ إِمْلَاءٍ مِنْ فَلْقِ فِيهِ وَ خَطَّ عَلِيٌّ بِيَمِينِهِ فِيهَا كُلُّ حَلَالٍ وَ حَرَامٍ وَ كُلُّ شَيْءٍ يَحْتَاجُ النَّاسُ إِلَيْهِ حَتَّى الْأَرْشُ فِي الْخَدْشِ وَ ضَرَبَ بِيَدِهِ إِلَيَّ فَقَالَ تَأْذَنُ لِي يَا أَبَا مُحَمَّدٍ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّمَا أَنَا لَكَ اصْنَعْ مَا شِئْتَ قَالَ فَغَمَزَنِي بِيَدِهِ فَقَالَ حَتَّى أَرْشُ هَذَا كَأَنَّهُ مُغْضَبٌ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ هَذَا وَ اللَّهِ الْعِلْمُ قَالَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ وَ لَيْسَ بِذَلِكَ. ثُمَّ سَكَتَ سَاعَةً ثُمَّ قَالَ إِنَّ عِنْدَنَا الْجَفْرَ وَ مَا يُدْرِيهِمْ مَا الْجَفْرُ مِسْكُ شَاةٍ أَوْ جِلْدُ بَعِيرٍ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا الْجَفْرُ قَالَ وِعَاءٌ أَحْمَرُ أَوْ أدم [أَدِيمٌ] أَحْمَرُ فِيهِ عِلْمُ النَّبِيِّينَ وَ الْوَصِيِّينَ قُلْتُ هَذَا وَ اللَّهِ هُوَ الْعِلْمُ قَالَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ وَ مَا هُوَ بِذَلِكَ. ثُمَّ سَكَتَ سَاعَةً ثُمَّ قَالَ وَ إِنَّ عِنْدَنَا لَمُصْحَفَ فَاطِمَةَ{{س}} وَ مَا يُدْرِيهِمْ مَا مُصْحَفُ فَاطِمَةَ{{س}}؟! قَالَ مُصْحَفٌ فِيهِ مِثْلُ قُرْآنِكُمْ هَذَا ثَلَاثَ مَرَّاتٍ وَ اللَّهِ مَا فِيهِ مِنْ قُرْآنِكُمْ حَرْفٌ وَاحِدٌ إِنَّمَا هُوَ شَيْءٌ أَمْلَاهَا اللَّهُ وَ أَوْحَى إِلَيْهَا قَالَ قُلْتُ هَذَا وَ اللَّهِ هُوَ الْعِلْمُ قَالَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ وَ لَيْسَ بِذَاكَ. قَالَ ثُمَّ سَكَتَ سَاعَةً ثُمَّ قَالَ إِنَّ عِنْدَنَا لَعِلْمٌ مَا كَانَ وَ مَا هُوَ كَائِنٌ إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ هَذَا وَ اللَّهِ هُوَ الْعِلْمُ قَالَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ وَ مَا هُوَ بِذَاكَ. قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَأَيُّ شَيْءٍ هُوَ الْعِلْمُ قَالَ مَا يَحْدُثُ بِاللَّيْلِ وَ النَّهَارِ الْأَمْرُ بَعْدَ الْأَمْرِ وَ الشَّيْءُ بَعْدَ الشَّيْءِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ}}صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص۱۵۱؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۳۹.</ref>. | #مرحوم صفار و [[کلینی]] نقل کردهاند: [[ابوبصیر]] گفت: نزد [[امام صادق]]{{ع}} رفتم و بیدرنگ گفتم: فدایت شوم، من میخواهم پرسشی از شما بپرسم که نباید هیچکس در اینجا حضور داشته باشد که سخن مرا بشنود. [[امام صادق]]{{ع}} پردهای را که در میان آنجا و اتاق دیگر بود، بالا زد و از آنجا [[سرکشی]] کرد. سپس فرمود: ای ابامحمد، پرسشی که برایت پیش آمده بپرس. عرض کردم: فدایت شوم، [[شیعیان]] در میان خود [[حدیثی]] نقل میکنند که [[رسول الله]]{{صل}} به [[علی]]{{ع}} بابی از [[علم]] را آموخت که از آن، [[هزار باب علم]] گشوده میشود. فرمود: ای ابامحمد، رسول الله{{صل}} به علی{{ع}} [[هزار باب]] از علم آموخت که از هر باب آن هزار باب گشوده میشود. عرض کردم: به [[خدا]] قسم که این حتماً علم است. امام صادق{{ع}} برای مدتی مانند شخص متفکر که در حال [[تفکر]] انگشت، چوب یا وسیلهای را روی [[زمین]] میکشد و اثری از آن بر روی [[خاک]] نقش میبندد بر زمین خطوطی کشیدند. سپس فرمودند: بدون [[شک]] آن علم است، ولی [آن [[علم امام]] که مد نظر ماست] این علم نیست. سپس فرمود: ای ابامحمد، همانا [[جامعه]] نزد ماست، اما [[مردم]] چه میدانند جامعه چیست؟! عرض کردم؟! فدایت شوم، جامعه چیست؟ فرمود: [[کتابی]] به اندازه هفتاد ذراع رسول الله{{صل}} [نزدیک به چهل متر] است و [از ویژگیهای مهم آن این است که] از میان دو لب [[مبارک]] [[پیامبر]]{{صل}} گفته شده و با دست علی{{ع}} نوشته شده است. [از لحاظ محتوا] در این کتاب همه [[حلال و حرام]] و هر آنچه مردم بدان نیازمندند، حتی [[جریمه]] این خراش در آن موجود است. در این حال حضرت با دست مبارکش به من زد و بلافاصله فرمود: به من اجازه میدهی ای أبا [[محمد]]؟ عرض کردم: بیشک من از آنِ شما هستم، آنچه را میخواهید انجام دهید. [[ابابصیر]] میگوید: حضرت بیدرنگ با دست مبارک خود، فشار مختصری در نقطهای از بدنم وارد کرد و حضرت مانند [[انسان]] [[خشمگین]] فرمود: حتی جریمه این فشار مختصر هم در [[کتاب جامعه]] وجود دارد. من عرض کردم: فدایت شوم، به [[خدا]] قسم که [[علم]] این است. حضرت فرمود: بدون [[شک]] آن علم است ولی [آن [[علم امام]] که مد نظر ماست] این علم نیست. آنگاه برای مدتی [[سکوت]] کرد. سپس فرمود: همانا [[جفر]] نزد ماست و [[مردم]] چه میدانند جفر چیست؟! عرض کردم: جفر چیست؟ فرمود: ظرفی است از چرم که علم [[انبیا]] و [[اوصیا]] و علم عالمانِ گذشته [[بنیاسرائیل]] در آن است. من عرض کردم: به خدا قسم که علم این است. حضرت فرمود: بدون شک آن علم است ولی [آن علم امام که مد نظر ماست] این علم نیست. حضرت برای مدتی ساکت ماند؛ سپس فرمود: و بیشک [[مصحف فاطمه]]{{س}} در [[اختیار]] ماست و مردم چه میدانند مصحف فاطمه چیست؟ عرض کردم: مصحف فاطمه{{س}} چیست؟ فرمود: [[کتابی]] سه برابر [[قرآن]] شماست ولی به خدا قسم حتی یک حرف قرآن شما هم در آن نیست. [[حقیقت]] ماجرا آن است که مصحف فاطمه{{س}} چیزی است که بیشک [[خداوند]] آن را به او گفته و به سوی او [[وحی]] کرده است. [[ابوبصیر]] گفت: گفتم: والله این همان علم است. [[امام]] فرمود: بیشک این علم است ولی آن [علم امام که مد نظر ماست] نیست. ابوبصیر گفت: آنگاه حضرت لَختی سکوت اختیار کرد؛ سپس فرمود: علم آنچه در گذشته واقع شده و آنچه تا [[قیامت]] اتفاق خواهد افتاد، نزد ماست. عرض کردم: فدایت شوم، به خدا قسم که علم این است. حضرت فرمود: بدون شک آن علم است ولی [آن علم امام که مد نظر ماست] این علم نیست. عرض کردم: فدایت شوم، پس آن چیزی که علم است [و حقیقتاً به عنوان علم امام مد نظر شماست] چیست؟ [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: [[علمی]] است که در طول شب و روز [به صورت] امری پس از امر دیگر و چیزی پس از چیز دیگر تا [[روز قیامت]] حادث میشود<ref>{{متن حدیث|عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} فَقُلْتُ لَهُ إِنِّي أَسْأَلُكَ جُعِلْتُ فِدَاكَ عَنْ مَسْأَلَةٍ لَيْسَ هَاهُنَا أَحَدٌ يَسْمَعُ كَلَامِي فَرَفَعَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} سِتْراً بَيْنِي وَ بَيْنَ بَيْتٍ آخَرَ فَاطَّلَعَ فِيهِ ثُمَّ قَالَ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ سَلْ عَمَّا بَدَا لَكَ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ الشِّيعَةِ يَتَحَدَّثُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} عَلَّمَ عَلِيّاً{{ع}} بَاباً يُفْتَحُ مِنْهُ أَلْفُ بَابٍ قَالَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} يَا أَبَا مُحَمَّدٍ عَلَّمَ وَ اللَّهِ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيّاً أَلْفَ بَابٍ يُفْتَحُ لَهُ مِنْ كُلِّ بَابٍ أَلْفُ بَابٍ قَالَ قُلْتُ لَهُ وَ اللَّهِ هَذَا لَعِلْمٌ فَنَكَتَ سَاعَةً فِي الْأَرْضِ ثُمَّ قَالَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ وَ مَا هُوَ بِذَلِكَ. ثُمَّ قَالَ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ وَ إِنَّ عِنْدَنَا الْجَامِعَةَ وَ مَا يُدْرِيهِمْ مَا الْجَامِعَةُ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ مَا الْجَامِعَةُ قَالَ صَحِيفَةٌ طُولُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعاً بِذِرَاعِ رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} وَ إِمْلَاءٍ مِنْ فَلْقِ فِيهِ وَ خَطَّ عَلِيٌّ بِيَمِينِهِ فِيهَا كُلُّ حَلَالٍ وَ حَرَامٍ وَ كُلُّ شَيْءٍ يَحْتَاجُ النَّاسُ إِلَيْهِ حَتَّى الْأَرْشُ فِي الْخَدْشِ وَ ضَرَبَ بِيَدِهِ إِلَيَّ فَقَالَ تَأْذَنُ لِي يَا أَبَا مُحَمَّدٍ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّمَا أَنَا لَكَ اصْنَعْ مَا شِئْتَ قَالَ فَغَمَزَنِي بِيَدِهِ فَقَالَ حَتَّى أَرْشُ هَذَا كَأَنَّهُ مُغْضَبٌ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ هَذَا وَ اللَّهِ الْعِلْمُ قَالَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ وَ لَيْسَ بِذَلِكَ. ثُمَّ سَكَتَ سَاعَةً ثُمَّ قَالَ إِنَّ عِنْدَنَا الْجَفْرَ وَ مَا يُدْرِيهِمْ مَا الْجَفْرُ مِسْكُ شَاةٍ أَوْ جِلْدُ بَعِيرٍ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا الْجَفْرُ قَالَ وِعَاءٌ أَحْمَرُ أَوْ أدم [أَدِيمٌ] أَحْمَرُ فِيهِ عِلْمُ النَّبِيِّينَ وَ الْوَصِيِّينَ قُلْتُ هَذَا وَ اللَّهِ هُوَ الْعِلْمُ قَالَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ وَ مَا هُوَ بِذَلِكَ. ثُمَّ سَكَتَ سَاعَةً ثُمَّ قَالَ وَ إِنَّ عِنْدَنَا لَمُصْحَفَ فَاطِمَةَ{{س}} وَ مَا يُدْرِيهِمْ مَا مُصْحَفُ فَاطِمَةَ{{س}}؟! قَالَ مُصْحَفٌ فِيهِ مِثْلُ قُرْآنِكُمْ هَذَا ثَلَاثَ مَرَّاتٍ وَ اللَّهِ مَا فِيهِ مِنْ قُرْآنِكُمْ حَرْفٌ وَاحِدٌ إِنَّمَا هُوَ شَيْءٌ أَمْلَاهَا اللَّهُ وَ أَوْحَى إِلَيْهَا قَالَ قُلْتُ هَذَا وَ اللَّهِ هُوَ الْعِلْمُ قَالَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ وَ لَيْسَ بِذَاكَ. قَالَ ثُمَّ سَكَتَ سَاعَةً ثُمَّ قَالَ إِنَّ عِنْدَنَا لَعِلْمٌ مَا كَانَ وَ مَا هُوَ كَائِنٌ إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ هَذَا وَ اللَّهِ هُوَ الْعِلْمُ قَالَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ وَ مَا هُوَ بِذَاكَ. قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَأَيُّ شَيْءٍ هُوَ الْعِلْمُ قَالَ مَا يَحْدُثُ بِاللَّيْلِ وَ النَّهَارِ الْأَمْرُ بَعْدَ الْأَمْرِ وَ الشَّيْءُ بَعْدَ الشَّيْءِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ}}صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص۱۵۱؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۳۹.</ref>. | ||
خط ۷۹: | خط ۸۳: | ||
====[[احادیث]] [[نیازمندی]] امام به [[علم حادث]] در وقایع مستحدثه==== | ====[[احادیث]] [[نیازمندی]] امام به [[علم حادث]] در وقایع مستحدثه==== | ||
مدلول این مجموعه [[حدیثی]] آن است که گاهی امام در گستره وسیع [[امامت]] و ولایتش، [[نیازمند]] علم از طرف [[خدای سبحان]] میشود. حتی در برخی از این احادیث، دامنه آن تا [[احکام]] نیز کشیده شده است<ref>صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۲۳۴، باب ۹.</ref>. در مباحث پیشین برخی از این احادیث مطرح شد<ref>ر.ک: صفحه ۵۱ تا ۵۶ از همین نوشتار.</ref>. به این دو [[حدیث]] هم بنگرید: | مدلول این مجموعه [[حدیثی]] آن است که گاهی امام در گستره وسیع [[امامت]] و ولایتش، [[نیازمند]] علم از طرف [[خدای سبحان]] میشود. حتی در برخی از این احادیث، دامنه آن تا [[احکام]] نیز کشیده شده است<ref>صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۲۳۴، باب ۹.</ref>. در مباحث پیشین برخی از این احادیث مطرح شد<ref>ر.ک: صفحه ۵۱ تا ۵۶ از همین نوشتار.</ref>. به این دو [[حدیث]] هم بنگرید: | ||
#جُعَید میگوید: به [[امام حسین]]{{ع}} عرض کردم: فدایت شوم، [هنگام [[قضاوت]]] به چه چیزی [[حکم]] میکنید؟ فرمود: "ای جُعَید، ما به حکم [[آل داود]] حکم میکنیم. پس چنانچه چیزی را نمیدانستیم، [[روح القدس]] آن را به ما [[القا]] میکند"<ref>{{متن حدیث|عَنْ جُعَيْدٍ الْهَمْدَانِيِّ مِمَّنْ خَرَجَ مَعَ الْحُسَيْنِ{{ع}} بِكَرْبَلَاءَ قَالَ: فَقُلْتُ لِلْحُسَيْنِ{{ع}}: جُعِلْتُ فِدَاكَ بِأَيِّ شَيْءٍ تَحْكُمُونَ قَالَ يَا جُعَيْدُ نَحْكُمَ بِحُكْمِ آلِ دَاوُدَ فَإِذَا عَيِينَا عَنْ شَيْءٍ تَلَقَّانَا بِهِ رُوحُ الْقُدُسِ}}؛ صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۴۵۲.</ref>. | #جُعَید میگوید: به [[امام حسین]]{{ع}} عرض کردم: فدایت شوم، [هنگام [[قضاوت]]] به چه چیزی [[حکم]] میکنید؟ فرمود: "ای جُعَید، ما به حکم [[آل داود]] حکم میکنیم. پس چنانچه چیزی را نمیدانستیم، [[روح القدس]] آن را به ما [[القا]] میکند"<ref>{{متن حدیث|عَنْ جُعَيْدٍ الْهَمْدَانِيِّ مِمَّنْ خَرَجَ مَعَ الْحُسَيْنِ{{ع}} بِكَرْبَلَاءَ قَالَ: فَقُلْتُ لِلْحُسَيْنِ{{ع}}: جُعِلْتُ فِدَاكَ بِأَيِّ شَيْءٍ تَحْكُمُونَ قَالَ يَا جُعَيْدُ نَحْكُمَ بِحُكْمِ آلِ دَاوُدَ فَإِذَا عَيِينَا عَنْ شَيْءٍ تَلَقَّانَا بِهِ رُوحُ الْقُدُسِ}}؛ صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۴۵۲.</ref>. | ||
#[[محمد بن مسلم]] از [[امام باقر]]{{ع}} نقل کرده که فرمودند: "[[حضرت علی]]{{ع}} به [[کتاب خدا]] و [[سنت پیامبر]]{{صل}} عمل میکرد. پس هنگامی که بر او مسئله جدیدی وارد میشد که در [[کتاب و سنت]] نبود، [[خداوند متعال]] [[حقیقت]] را به او [[الهام]] میکرد و به [[خدا]] قسم این از امور پیچیده است"<ref>{{متن حدیث|عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ{{ع}} قَالَ: كَانَ عَلِيٌّ{{ع}} يَعْمَلُ بِكِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِيِّهِ فَإِذَا وَرَدَ عَلَيْهِ شَيْءٌ حَادِثٌ وَ الَّذِي لَيْسَ فِي الْكِتَابِ وَ لَا فِي السُّنَّةِ أَلْهَمَهُ اللَّهُ الْحَقَّ إِلْهَاماً وَ ذَلِكَ وَ اللَّهِ مِنَ الْمُعْضِلَاتِ}}؛ صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۲۳۵.</ref>. | #[[محمد بن مسلم]] از [[امام باقر]]{{ع}} نقل کرده که فرمودند: "[[حضرت علی]]{{ع}} به [[کتاب خدا]] و [[سنت پیامبر]]{{صل}} عمل میکرد. پس هنگامی که بر او مسئله جدیدی وارد میشد که در [[کتاب و سنت]] نبود، [[خداوند متعال]] [[حقیقت]] را به او [[الهام]] میکرد و به [[خدا]] قسم این از امور پیچیده است"<ref>{{متن حدیث|عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ{{ع}} قَالَ: كَانَ عَلِيٌّ{{ع}} يَعْمَلُ بِكِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِيِّهِ فَإِذَا وَرَدَ عَلَيْهِ شَيْءٌ حَادِثٌ وَ الَّذِي لَيْسَ فِي الْكِتَابِ وَ لَا فِي السُّنَّةِ أَلْهَمَهُ اللَّهُ الْحَقَّ إِلْهَاماً وَ ذَلِكَ وَ اللَّهِ مِنَ الْمُعْضِلَاتِ}}؛ صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۲۳۵.</ref>. | ||
خط ۲۸۷: | خط ۲۹۲: | ||
{{علم معصوم افقی}} | {{علم معصوم افقی}} | ||
[[رده:مدخل]] | [[رده:مدخل]] | ||
[[رده: | [[رده:علم معصوم]] |
نسخهٔ ۱۸ آوریل ۲۰۲۲، ساعت ۱۵:۴۱
اثبات ازدیاد علم امام با استناد به احادیث
مستندات حدیثی ازدیاد علم امام را میتوان به دو بخش کلی تقسیم کرد؛ یکی احادیثی که به صورت مطابقی و مستقیم دلالت دارند و به صراحت بر این آموزه تأکید کردهاند. در این بخش، احادیثی را جای میدهیم که مشتمل بر واژه ازدیاد و مشتقات آن است. بخش دوم، احادیثی است که تصریح براین واژه ندارند و به صورت التزامی و غیرمستقیم شواهدی برای حقیقت ازدیاد علم امام محسوب میشوند. در این قسمت، به ارائه مستندات اصل مدعای ازدیاد علم امام در هر دو بخش خواهیم پرداخت[۱].
احادیث صریح و مستقیم
در این بخش از احادیث، به ضرورت افزایش دائمی علم امام تصریح شده و فرمودهاند، چنانچه این رویداد برای امام رخ ندهد، همه داشتههای امام از بین خواهد رفت[۲]. امام جواد(ع) در حدیثی که از پیامبر اکرم(ص) گزارش کردهاند، چنین فرمودهاند: "بدون شک ارواح ما و ارواح پیامبران، در هر شب جمعه به عرش میروند. پس اوصیا ائمه اطهار(ع) صبح آن شب را آغاز میکنند، در حالی که علم آنان به مقدار انبوهی افزایش یافته است"[۳].
در برخی از این احادیث، به صراحت بر ضرورت ازدیاد تصریح شده، اما سخنی از علم به میان نیامده است. این احادیث، از لحاظ متعلق افزایش، مطلقاند و در هالهای از ابهام فرو رفتهاند. بدین معنا که محتوای آنها، تنها بر افزوده شدن چیزی بر امام دلالت دارد، اما معین نشده است که چه چیزی افزوده میشود. به این حدیث دقت کنید: صفوان بن یحیی گفت: شنیدم از امام کاظم [یا امام رضا(ع)] که همواره میفرمود: "امام صادق (یا امام باقر(ع)] همیشه میفرمود: چنانچه ما افزایش پیدا نکنیم، بدون شک از بین خواهیم رفت"[۴].
چنانچه به واژگان ظاهری این احادیث بدون دخل و تصرف نظر کنیم، با مشکل مواجه خواهیم شد؛ زیرا در این احادیث تصریح میشود که اگر ائمه اطهار(ع) افزایش پیدا نکند، از بین خواهند رفت[۵]. برخی از مصادیقی که میتوان برای این اطلاقگویی در نظر گرفت، عبارتاند از: افزایش تعداد امامان، افزایش علم امام، افزایش فرزندان و نسل امام، افزایش اموال امام، افزایش صفات درونی امام مانند ایمان، تقوا، شجاعت و حلم. بدون شک نمیتوان به این اطلاق تمسک کرد و از میان این موارد، اطلاق ازدیاد، مقید به ازدیاد علم میشود؛ چراکه:
اولاً: تمسک به این اطلاق به معنای ضرورت افزایش ائمه اطهار(ع) در همه شئون و صفات است؛ در حالی که چنین افزایشی در برخی شئون، مانند افزایش تعداد امامان، ناممکن است و در برخی شئون، مانند افزایش فرزندان و نسل امام، و افزایش اموال امام، ضرورتی ندارد و اعلام عمومی برخی شئون مانند افزایش صفات درونی امام چون ایمان، تقوا، شجاعت و حلم، دور از حکمت است.
ثانیاً: در احادیث دیگر، قرینه بر تقیید به علم وجود دارد؛ از باب نمونه به این گفتگو دقت کنید: زراره گفت: از امام باقر(ع) شنیدم که همواره میفرمود: چنانچه ما افزایش پیدا نکنیم، بدون شک از بین خواهیم رفت. گفتم: چیزی به شما افزوده میشود که رسول الله(ص) به آن عالم نیست؟ فرمود: بدان هرگاه رخداد افزایش علم امام اتفاق افتد، ابتدا علم افزون به رسول الله(ص) عرضه میشود، سپس به [یکایک] امامان تا آنگاه به ما منتهی گردد"[۶].
وقتی به فضای حاکم بر گفتگوی بین امام و اصحاب دقت میکنیم به وضوح در مییابیم که اساساً هیچ چیز دیگری غیر از علم، به ذهن آنان از شیء افزون خطور نمیکرد. این حاکی از پیشزمینه ذهنی آنان است که در اثر تکرار و تأکید ائمه اطهار(ع) بر ازدیاد علم امام، مرتکز ذهنی آنان شده است.
ثالثاً: در احادیثی به قید علم تصریح شده است. در این احادیث بر اجتنابناپذیری افزایش علم امام تأکید شده است؛ مانند: "و امامی که در بین شما است، صبحگاهان آغاز میکند، درحالی که انبوهی از علم بر او افزوده شده است"[۷] و یا در حدیثی دیگر آمده است: "پس روحهای ما به بدنهایمان باز نمیگردد، مگر با علمی جدید؛ و اگر این واقعه رخ ندهد، بدون شک از بین خواهیم رفت"[۸].
با وجود شواهد یاد شده، از واژگان ظاهری احادیث مطلق دست برمیداریم و با اندکی تصرف، آنها را با احادیث همسو این چنین معنا مینماییم: چنانچه علم ائمه اطهار(ع) افزایش پیدا نکند، بدون شک داشتههای خود را از دست خواهند داد. نکتهای که باید افزود این است که در این دسته از احادیث، پای از امکان ازدیاد علم امام فراتر نهاده شده و سخن از ضرورت آن به میان آمده است[۹]. چنین ضرورتی را با واژه “لَوْلَا” و “لَوْ” امتناعیه بیان فرمودهاند و عدم ازدیاد علم امام را با نفاد و نابودی برابر دانستهاند. در نتیجه، طبق این احادیث باید ازدیاد علم امام را یک ضرورت محسوب کرد، نه یک فضیلت صِرف و در حد امکان[۱۰].
کیفیت استدلال به احادیث بدون تصریح
احادیث وجوب طاعت امام بر بندگان
از باب نمونه به این حدیث توجه کنید: مفضل نزد امام صادق(ع) بود که از ایشان پرسید: فدایت شوم، آیا خداوند اطاعت از بندهای را بر بندگان خود واجب میگرداند، درحالی که خبر آسمان را از او دریغ کند؟ حضرت فرمود: خیر، خداوند کریمتر، رحیمتر و مهربانتر به بندگانش است از اینکه اطاعت بندهای را بر بندگان واجب کند، سپس صبحگاهان و شامگاهان خبر آسمان را از او دریغ نماید[۱۱].
در این گونه حدیثی، بین اینکه خداوند طاعت امام را بر بندگان مفروض کرده و اینکه امام دائماً از علوم الهی باخبر میشود، تلازم برقرار شده است؛ بدین صورت که لازمه افتراض طاعت امام، ازدیاد دائمی علم اوست؛ چراکه اگر وجوب اطاعت، از طرف خداوند دائمی است، باید امام دائماً با خداوند در ارتباط باشد تا خداوند، علم هرچه برای بندگان در هر لحظه مقرر میدارد[۱۲] را به امام برساند و ایشان به مردم ابلاغ و یا خود اجرا کنند[۱۳]. این احادیث انقطاع خبردادن به امام با فرض کریم بودن و رحیم بودن خداوند نسبت به بندگان را قبیح میشمارد. بنابراین، ضرورت ازدیاد دائمی علم امام، با این گونه حدیثی به خوبی اثبات میشود[۱۴].
احادیث شراکت در علم رسول الله(ص)
از باب نمونه به این حدیث بنگرید: حمران از امام صادق(ع) گزارش میدهد که فرمود: جبرئیل(ع) دو انار خدمت پیامبر(ص) آورد. پیامبر(ص) یکی را خوردند و دیگری را به دو نیم کرده، نصفش را خورده و نیم دیگر را به حضرت علی(ع) اطعام فرمودند. سپس فرمودند: ای برادرم! آیا میدانی این دو انار چیست؟ عرض کردند: نه. فرمودند: نخستین انار، نبوت بود که تو سهمی در آن نداری و دیگری علم است که تو در آن شریک من هستی. حمران گفت: از امام پرسیدم: چگونه امیرالمؤمنین(ع) در علم، شریک پیامبر(ص) است؟ فرمود: خداوند هیچ علمی را به پیامبر(ص) تعلیم نداده، مگر آنکه به او دستور داده است که آن را به حضرت علی(ع) تعلیم دهد[۱۵].
در این گونه حدیثی، امام شریک علمی رسول الله(ص) شمرده شده است. کیفیت این شراکت را چنین تبیین فرمودهاند که خداوند به پیامبر(ص) دستور داده که هر علمی به ایشان تعلیم میشود را به امیرالمؤمنین (ع) و همچنین باقی ائمه اطهار(ع) تعلیم دهد. از آنجا که طبق آیات قرآن[۱۶] و روایات[۱۷]، خداوند دائماً علم رسول الله(ص) را حتی پس از ارتحال ایشان[۱۸]، میافزاید و نیز بنا به مقتضای لزوم شراکت، این افزایش برای امام نیز همواره حاصل میشود[۱۹].
احادیث خبرآوری دائمی روح یا روح القدس برای امام
احادیث روح از تنوع قابل توجهی برخوردارند. این احادیث گاه در بیان چیستی، گاه در بیان کاربریها و گاه در بیان مقایسه و تفاوت آن با موجودات مشابه است. از جمله مباحث روح، تفاوت یا این همانی روح و روح القدس است. روح القدس از هنگامی که برای خدمت به حجت خدا به زمین آمده، همچنان حضور دارد. او پس از وفات پیامبر اکرم(ص) نیز لحظهای از زمین خارج نشده و همواره با امامان جانشین پس از ایشان تا قیامت بوده و خواهد بود. در اینجا تنها این کاربری روح یا روحالقدس حائز اهمیت است که او از بدو تولد امام، به خدمت ایشان درآمده و همواره علم لازم را به امام میرساند. به پنج نمونه از این احادیث توجه کنید:
- حضرت حکیمه خاتون که در جریان تولد و رشد امام زمان(ع) قرار داشت، پرسشهایی از امام حسن عسکری(ع) پرسید. او که هنگام تولد آن حضرت پرندهای را در اطراف ایشان دید، از امام پرسید:... و این پرنده چیست؟ حضرت فرمودند: این روح القدس است که بر امامان(ع) گمارده شده تا همواره آنان را موفق گرداند و تسدید دهد و آنان را به علم تربیت کند[۲۰].
- در حدیث ابوالصباح به مقایسه روح با جبرئیل و میکائیل و کارایی خبرآوری و تسدید روح برای پیامبر و امام پرداخته شده است: ابوالصباح گفت: از امام صادق(ع) راجع به آیه ﴿وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِنْ أَمْرِنَا...﴾ پرسیدم. حضرت فرمود: به خدا قسم روح، آفریدهای بزرگتر از جبرئیل و میکائیل است، درحالی که در گذشته همواره با رسول الله(ص) بود و خبرها را به او میرساند و او را تسدید میداد و او با امامان پس از ایشان است[۲۱].
- در برخی از احادیث، روح، منشأ علم امام معرفی شده است. این علم به صورت حادث، هر زمان که احتیاج باشد یا در طول شبانه روز، توسط روح در اختیار امام قرار میگیرد. به این سه حدیث دقت کنید: ابوحمزه و عبدالله بن طلحه، هر یک جداگانه گفتهاند: از امام صادق(ع) راجع به علم امام پرسیدم که آیا علمی است که از کتابهایی که نزد شما است نشأت میگیرد یا از روایاتی است که برخی از شما از بعضی دیگر نقل میکنید یا [اینکه به گونهای دیگر است. به هرحال] علمی که نزد شماست و به ما انتقال میدهید چگونه است؟ حضرت فرمودند: علم امام بسیار فراتر از این حرفها است.... آیا این آیه را نخواندهای که خداوند متعال فرمود: ﴿وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِنْ أَمْرِنَا مَا كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَلَا الْإِيمَانُ﴾[۲۲] سپس امام فرمود: آیا شما گمان میکنید که او در حالی بود که نمیدانست کتاب و ایمان چیست؟ گفتم: ما اینگونه آیه را قرائت میکنیم. حضرت فرمودند: آری، پیامبر(ص) در حالی بود که نمیدانست کتاب و ایمان چیست تا آنکه خداوند آن روح را به سوی او فرستاد. پس به واسطه آن به او فهم و علم را تعلیم داد[۲۳]. این حدیث منشأ علم امام را هیچ یک از علوم وراثتی یا حتی علومی که امام از دهان مبارک پدران خود شنیده، نمیداند، بلکه این دست علوم را در مقایسه با علم امام ناچیز میشمرد و علم حقیقی و اعظم امام را علمی معرفی میکند که از طریق روح به امام لحظه به لحظه میرسد. امثال این حدیث به خوبی با مجموعه احادیث افزایش علم امام همسو است.
- ابوبصیر از امام صادق(ع) درباره آیه ﴿وَالسَّمَاءِ وَالطَّارِقِ﴾ پرسید. حضرت فرمود: منظور از ﴿وَالسَّمَاءِ﴾ در این آیه امیرالمؤمنین(ع) است و مراد از ﴿وَالطَّارِقِ﴾ آن کسی است که از جانب پروردگار [علوم یا] وقایعی که شبانه روز حادث میشود را نزد امامان میآورد و او همان روحی است که با امامان است و ایشان را تسدید میکند. گفتم: ﴿النَّجْمُ الثَّاقِبُ﴾ کیست؟ فرمود: پیامبر اکرم(ص) است[۲۴].
- جعید همدانی میگوید: از امام سجاد(ع) پرسیدم: [هنگام قضاوت] به چه حکمی حکم میکنید؟ فرمود: "ما به حکم آل داود حکم میکنیم. پس چنان چه چیزی را نمیدانستیم، روح القدس آن را به ما القا میکند"[۲۵].
در مجموع میتوان گفت که در این گونه حدیثی، از چهار وصفِ توفیق، تسدید، إخبار دائمی امام و آوردن علم برای امام توسط روح یا روح القدس، سخن رانده شده است. توفیق و تسدید دلالت چندانی بر مدعا ندارد، اما ظهور واژه “یخبره” آن است که جناب روح، همواره در طول زمانها و به صورت شبانهروزی، علم جدید برای امام به ارمغان میآورد؛ در غیر این صورت از علوم موجود و وراثتی استفاده میفرمود و نیازی به اخبار جدید نبود. نیز در چند حدیث، از جمله حدیث نخستین و حدیث پایانی، تصریح شده است که وقتی امام علم لازم را در اختیار ندارد، روح القدس به کمک علمی امام میشتابد و این چنین افزایش علم برای امام تحقق مییابد. در نتیجه، طبق این گروه از احادیث نیز علم امام با اخبار دائمی روح و نیز القای علم در موارد نیاز، همواره افزایش مییابد[۲۶].
احادیث تقسیم منابع علم امام
در یک نگاه کلان به احادیث علم امام، درمییابیم که علم امام و نیز منابع آن، به دو دسته کلی تقسیم میشود: اولی علمی است که نزد امام موجود است و از سلسله حجج پیشین، با توارث به امام رسیده است. از این علوم به عنوان “علوم وراثتی” یا “اثر” و “آثار” نام برده شده است[۲۷]. دیگری علمی است که تازه به تازه از ناحیه خداوند، به واسطه روح، ملائکه و واسطههای دیگر یا بدون واسطه به امام میرسد. به این تنویع در برخی از این احادیث تصریح و در برخی دیگر اشاره[۲۸] شده است. به این حدیث توجه کنید: امام کاظم(ع) فرمودند: نقطه اتصال علم ما سه صورت دارد: گذشته، آینده و جدید [ی که به تازگی پدید میآید]. آن علمی که گذشته، [برای ما] تفسیر شده است و آن علمی که در آینده واقع شود، [در کتبی که نزد ما است] مکتوب است و علومی که به تازگی پدید آید به صورت پرتاب در قلب و طنینانداز شدن در گوش است [که این چنین به دست ما خواهند رسید] و این بزرگترین علوم ماست، [البته باید توجه داشت که این نوع ارتباط با خداوند به معنای نبوت نیست] و پس از پیامبر(ص) پیامبری وجود ندارد[۲۹].
در این حدیث علم امام به گذشته، آینده و علوم جدید تقسیم میشود. به قرینه مقابله که این سه علم در عرض یکدیگر قرار گرفتهاند، علومی برای امام به اثبات میرسد که شبانه روز و جدید برای امام حادث میشود. این علم، غیر از دو شق دیگر است و با علوم وراثتی و موجود در نزد امام، کاملاً متفاوت است. در نتیجه با این نوع از علوم، علم امام دائماً افزایش پیدا میکند[۳۰].
احادیث چگونگی تلقی علم جدید
در این گونه از احادیث، سخن از انواع تلقی علم افزون به میان آمده است. این احادیث از تنوع قابل توجهی برخوردارند. برای نمونه به این سه حدیث توجه کنید:
- عبدالله بن نجاشی از امام صادق(ع) نقل کرده که فرمودند: "به خدا قسم در بین ما کسی هست که علم در گوش او طنینانداز میشود و در قلبش اثرگذارده و جای میگیرد و ملائکه با وی مصافحه میکنند. گفتم: در گذشته این چنین بوده یا اکنون نیز هست؟ حضرت فرمودند: نه هماکنون این چنین است. دوباره پرسیدم: در گذشته این چنین بوده یا اکنون نیز هست؟ حضرت فرمودند: ای پسر نجاشی! به خدا قسم هماکنون این چنین است؛ تا آنکه حضرت سه بار این جمله را فرمودند"[۳۱].
- علی بن یقطین گفت: از امام کاظم(ع) پرسیدم: علم عالم شما از روی شنیدن و سماع است یا الهام؟ حضرت فرمودند: "گاهی از روی شنیدن و گاهی الهام و گاهی هر دو با همدیگر است"[۳۲].
- ابوبصیر گفت: از امام صادق(ع) شنیدم که میفرمود: "بدون شک از ما کسی هست که به گونهای خاص میبیند و از ما کسی هست که [علم] چنین و چنان در قلبش جای میگیرد و از ما کسی هست که مانند صدای افتادن کل زنجیر در طشت صدا را میشنود. پرسیدم: آن کسانی که دیده میشوند چه کسانی هستند؟ حضرت فرمودند: آفریدهای بزرگتر از جبرئیل و میکائیل است"[۳۳].
نکت در قلب[۳۴]، نقر در اذن[۳۵]، سماع صوت، الهام و دیدن روح، تعابیری است که روشهای مختلف چگونگی اخذ علوم افزون را بیان میکند. در برخی از این احادیث، ازدیاد علم امام پیشفرض دانسته شده و تنها از انواع تلقی سخن میگویند[۳۶] و در پارهای، ابتدا به ازدیاد علم امام تصریح شده و سپس از چگونگی آن سخن به میان آمده است[۳۷]. ولی همه این انواع، در محدوده علم افزون است؛ چون در کیفیت اخذ علوم موجود و وراثتی، نیازی به هیچ یک از انواع مذکور نیست. پس این گونه حدیثی نیز بر ازدیاد علم امام دلالت دارد[۳۸].
احادیث رخداد تحدیث
تحدیث یکی از مقامات مهم امام است که در آن، ملائکه با امام به گفتگو مینشینند[۳۹]. برخی از مجموعه احادیث تحدیث، بر افزایش علم امام در این رویداد دلالت دارد[۴۰]. به این دو حدیث دقت کنید:
- زراره گفت: به حضرت امام صادق(ع)عرضه داشتم: پدرتان برای من حدیثی نقل کردند که حضرت علی، امام حسن و امام حسین خان محدث بودهاند. فرموند: "[محدَّث بودن آنان را] چگونه برای تو نقل فرمود؟ گفتم: فرمودند: همواره [صدای ملک] در گوش آنان طنینانداز میشد. حضرت فرمودند: پدرم درست فرمودند"[۴۱].
- ابوحمزه ثمالی طی گفتگویی که با امام محمد باقر(ع) داشته از آن حضرت نقل میکند که فرمود: ما علم حضرت علی(ع) را در یک آیه از کتاب خدا یافتیم [که در تفسیر و تأویل آن، از محدَّث یاد شده است[۴۲]. منظور آن است که علوم گسترده حضرت علی(ع) به خاطر محدث بودن ایشان است].... گفتم: محدَّث چیست؟ حضرت فرموند: [محدَّث کسی است که علم با صدای فرشته] در گوش او طنینانداز میشود، پس او صدایی مانند صدای طشت میشنود یا بر قلب او کوبیده میشود، پس او صدای افتادنی مانند افتادن زنجیر روی طشت میشنود. بیدرنگ پرسیدم: آیا او نبی است؟ حضرت پس از لَختی فرمودند: خیر، محدَّث مانند خضر و ذوالقرنین است [که نبی نبودند، اما این چنین ارتباطاتی داشتند][۴۳].
در این روایات سخن از علم امام و اینکه چون امام محدَّث است بر علوم فراوانی اشراف دارد، مطرح است. از این رو، باید گفت در فرایند تحدیث، افزایش علم امام روی میدهد. باید توجه داشت، از آنجا که مقام تحدیث قید زمانی ندارد و امام در همه عمر خویش، حائز این مقام است، علم امام همواره در حال افزایش است. نکته قابل توجه آنکه، اگرچه میتوان تحدیث را نوعی از چگونگی تلقی علم افزون قلمداد کرد و این دسته از احادیث را در گروه پیشین جای داد، ولی وجه تفکیک این دو دسته آن است که ما در مقام تفکیک و دستهبندی احادیث به لحاظ ازدیاد علم امام هستیم، نه در مقام دستهبندی آنها از لحاظ محتوای دیگر. احادیث تحدیث یک گروه از احادیث مستقلاند که در آنها روی مقام تحدیث ملائکه با امام، تأکید شده و گاهی در آنها اشاره به نقر و نکت هم شده است؛ ولی احادیث نقر و نکت، احادیث جداگانهای میباشند که غالباً در آنها پای فرشتگان در میان نیست و خداوند علم را در قلب امام الهام مینماید[۴۴].
احادیث نسبتسنجی بین علوم وراثتی و علم افزون
این گونه از احادیث، خطی میان علوم موجود و علم افزونِ امام کشیدهاند و آن دو را از یکدیگر متمایز ساختهاند و سپس به نسبتسنجی میان آن دو پرداختهاند. در پارهای از این احادیث، علوم موجود امام با همه گستردگیاش، در برابر علم افزون او، علمی اندک شمرده شده است[۴۵]. پارهای دیگر از احادیث مذکور، اساساً از علوم وراثتی و موجود نزد امام، نفی علم کرده و تصریح میکند که اینها علم نیستند و تنها آثار به جای مانده از پیشینیاناند و علم امام منحصر در علم افزون است[۴۶]. طبق اینگونه حدیثی نیز ازدیاد علم امام به اثبات میرسد؛ بلکه بنا بر این گروه از احادیث، علوم وراثتی، علم خاص امام محسوب نمیشود و تنها علم افزون، علم حقیقی امام است. از آنجا که این گروه حدیثی، از اهمیت ویژهای در معرفی علم افزون به عنوان علم اصلی و حقیقی امام برخوردار است، به طرح چند نمونه از آنها میپردازیم:
- علی بن ابراهیم قمی در تفسیر خود، ذیل آیه ﴿...وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ﴾[۴۷] مینویسد: یزید بن معاویه از امام باقر(ع) نقل کرده که فرمود: "رسول الله(ص) برترین فرد از راسخان در علم است؛ چرا که به تمام آنچه بر او نازل شده بود، چه تنزیل و چه تأویل آن، علم داشت. هرگز خداوند چیزی را که تأویلش را به او تعلیم نکرده است، بر او نازل نکرد. جانشینان پیامبر(ص) نیز پس از او به تمام آنها علم دارند. عرض کردم: فدایت شوم، ابوالخطاب درباره شما اعتقاد بزرگی دارد. فرمود: چه میگوید؟ گفتم: او معتقد است که شما علم حلال و حرام و علم قرآن را میدانید. حضرت فرمود: علم حلال وحرام و نیز علم قرآن، نسبت به علمی که در شب و روز برای ما حادث میشود، چیزی نیست"[۴۸].
- مرحوم صفار و کلینی نقل کردهاند: ابوبصیر گفت: نزد امام صادق(ع) رفتم و بیدرنگ گفتم: فدایت شوم، من میخواهم پرسشی از شما بپرسم که نباید هیچکس در اینجا حضور داشته باشد که سخن مرا بشنود. امام صادق(ع) پردهای را که در میان آنجا و اتاق دیگر بود، بالا زد و از آنجا سرکشی کرد. سپس فرمود: ای ابامحمد، پرسشی که برایت پیش آمده بپرس. عرض کردم: فدایت شوم، شیعیان در میان خود حدیثی نقل میکنند که رسول الله(ص) به علی(ع) بابی از علم را آموخت که از آن، هزار باب علم گشوده میشود. فرمود: ای ابامحمد، رسول الله(ص) به علی(ع) هزار باب از علم آموخت که از هر باب آن هزار باب گشوده میشود. عرض کردم: به خدا قسم که این حتماً علم است. امام صادق(ع) برای مدتی مانند شخص متفکر که در حال تفکر انگشت، چوب یا وسیلهای را روی زمین میکشد و اثری از آن بر روی خاک نقش میبندد بر زمین خطوطی کشیدند. سپس فرمودند: بدون شک آن علم است، ولی [آن علم امام که مد نظر ماست] این علم نیست. سپس فرمود: ای ابامحمد، همانا جامعه نزد ماست، اما مردم چه میدانند جامعه چیست؟! عرض کردم؟! فدایت شوم، جامعه چیست؟ فرمود: کتابی به اندازه هفتاد ذراع رسول الله(ص) [نزدیک به چهل متر] است و [از ویژگیهای مهم آن این است که] از میان دو لب مبارک پیامبر(ص) گفته شده و با دست علی(ع) نوشته شده است. [از لحاظ محتوا] در این کتاب همه حلال و حرام و هر آنچه مردم بدان نیازمندند، حتی جریمه این خراش در آن موجود است. در این حال حضرت با دست مبارکش به من زد و بلافاصله فرمود: به من اجازه میدهی ای أبا محمد؟ عرض کردم: بیشک من از آنِ شما هستم، آنچه را میخواهید انجام دهید. ابابصیر میگوید: حضرت بیدرنگ با دست مبارک خود، فشار مختصری در نقطهای از بدنم وارد کرد و حضرت مانند انسان خشمگین فرمود: حتی جریمه این فشار مختصر هم در کتاب جامعه وجود دارد. من عرض کردم: فدایت شوم، به خدا قسم که علم این است. حضرت فرمود: بدون شک آن علم است ولی [آن علم امام که مد نظر ماست] این علم نیست. آنگاه برای مدتی سکوت کرد. سپس فرمود: همانا جفر نزد ماست و مردم چه میدانند جفر چیست؟! عرض کردم: جفر چیست؟ فرمود: ظرفی است از چرم که علم انبیا و اوصیا و علم عالمانِ گذشته بنیاسرائیل در آن است. من عرض کردم: به خدا قسم که علم این است. حضرت فرمود: بدون شک آن علم است ولی [آن علم امام که مد نظر ماست] این علم نیست. حضرت برای مدتی ساکت ماند؛ سپس فرمود: و بیشک مصحف فاطمه(س) در اختیار ماست و مردم چه میدانند مصحف فاطمه چیست؟ عرض کردم: مصحف فاطمه(س) چیست؟ فرمود: کتابی سه برابر قرآن شماست ولی به خدا قسم حتی یک حرف قرآن شما هم در آن نیست. حقیقت ماجرا آن است که مصحف فاطمه(س) چیزی است که بیشک خداوند آن را به او گفته و به سوی او وحی کرده است. ابوبصیر گفت: گفتم: والله این همان علم است. امام فرمود: بیشک این علم است ولی آن [علم امام که مد نظر ماست] نیست. ابوبصیر گفت: آنگاه حضرت لَختی سکوت اختیار کرد؛ سپس فرمود: علم آنچه در گذشته واقع شده و آنچه تا قیامت اتفاق خواهد افتاد، نزد ماست. عرض کردم: فدایت شوم، به خدا قسم که علم این است. حضرت فرمود: بدون شک آن علم است ولی [آن علم امام که مد نظر ماست] این علم نیست. عرض کردم: فدایت شوم، پس آن چیزی که علم است [و حقیقتاً به عنوان علم امام مد نظر شماست] چیست؟ امام صادق(ع) فرمود: علمی است که در طول شب و روز [به صورت] امری پس از امر دیگر و چیزی پس از چیز دیگر تا روز قیامت حادث میشود[۴۹].
- ابوبصیر نقل کرده است، از امام صادق(ع) شنیدم که میفرمود: "بیشک کتابهای اولین، همان کتابهای ابراهیم و موسی(ع) در اختیار ما است. ضُرَیس بیدرنگ از امام پرسید: آیا اینها همان الواح نیستند؟ حضرت فرمود: بله. ضُرَیس گفت: شکی نیست که علم [امام] همین است. حضرت بلافاصله فرمود: این علم [امام] نیست و تنها اثر [و نشانهای از پیشینیان برای امام] است. علم حقیقی امام آن چیزی است که در طول شب و روز، هر روز پس از دیگری و لحظه به لحظه برای امام حادث میشود"[۵۰].
- حدیث منصور بن حازم: منصور گفت: خدمت امام صادق(ع) عرضه داشتم: مردم میگویند نزد شما کتابی است که اندازه آن نزدیک به چهل متر است و در آن هر چیزی که مردم بدان نیاز دارند، وجود دارد و علم [امام] همین است. حضرت بدون درنگ فرمودند: "این علم [امام] نیست. این تنها یک نشانه از رسول الله(ص) است. بیشک علم [امام] آن چیزی است که در هر روز و شبی حادث میشود"[۵۱].
از چهار حدیث گذشته که تنها بخشی از احادیث این گروه بود، به خوبی روشن میشود علومی نزد امام هست که از سلسله حجج گذشته از طریق ارث، در اختیار امام قرار گرفته است. این علوم بسیار بسیار گسترده و ژرف است. از اینرو اصحاب با شنیدن اوصاف هر یک از آنها، از گستردگی و عمق آن به شگفت آمده و بر علم بودن آن تاکید میکردند؛ چه رسد به اینکه این علوم، همگی یکجا در اختیار امام است. علوم یاد شده غالباً نوشتاری و به صورت کتاب هستند و برای استفاده از آن، کافی است مطالعه کننده، با خط و زبان آن آشنایی داشته باشد. روش استفاده از برخی نیز منحصراً در اختیار امام است. برخی از این علوم نیز، مانند علم “الف باب”، سینه به سینه به امام به ارث میرسد. علمی دیگر اما برای امام هست که لحظه به لحظه از سوی خدای متعال به امام میرسد.
همانطور که مشاهده شد، از مقایسه این دو علم، به دو ویژگی دست مییابیم: یکی آنکه، این علم از لحاظ گستره و عمق، قابل مقایسه با علوم وراثتی نیست و علمِ افزون بسیار فراتر از علوم وراثتی است. دوم اینکه، هرچند علوم وراثتی علم هستند، ولی اساساً ائمه اطهار(ع) این علوم را علم اصلی و حقیقی خود نمیدانند و تنها بر علم افزون تکیه و تأکید دارند و آن را به عنوان علم اصلی امام معرفی میکنند[۵۲].
احادیث نیازمندی امام به علم حادث در وقایع مستحدثه
مدلول این مجموعه حدیثی آن است که گاهی امام در گستره وسیع امامت و ولایتش، نیازمند علم از طرف خدای سبحان میشود. حتی در برخی از این احادیث، دامنه آن تا احکام نیز کشیده شده است[۵۳]. در مباحث پیشین برخی از این احادیث مطرح شد[۵۴]. به این دو حدیث هم بنگرید:
- جُعَید میگوید: به امام حسین(ع) عرض کردم: فدایت شوم، [هنگام قضاوت] به چه چیزی حکم میکنید؟ فرمود: "ای جُعَید، ما به حکم آل داود حکم میکنیم. پس چنانچه چیزی را نمیدانستیم، روح القدس آن را به ما القا میکند"[۵۵].
- محمد بن مسلم از امام باقر(ع) نقل کرده که فرمودند: "حضرت علی(ع) به کتاب خدا و سنت پیامبر(ص) عمل میکرد. پس هنگامی که بر او مسئله جدیدی وارد میشد که در کتاب و سنت نبود، خداوند متعال حقیقت را به او الهام میکرد و به خدا قسم این از امور پیچیده است"[۵۶].
ناگفته نماند، این احادیث لزوماً فقدان علم برای امام در آن مسئله را اثبات نمیکند، بلکه اعم است؛ بدین معنا که چه بسا علم در خزانه علم امام موجود باشد، اما به هر دلیل امام نباید یا نخواهد از آن استفاده کند، یا امام تفصیل و تفسیر علم موجود را اخذ کند. در این صورت امام منتظر علم افزون میماند[۵۷] و با یکی از انواع تلقّی علم افزون، از آن مطلع میشود[۵۸].
احادیث بسط و قبض علم برای امام
علم غیب، علمی مخصوص به خدای متعال است و امام هرچند عالم به مغیبات است، اما علم غیب مخصوص به خدا را ندارد. هرگاه خدای متعال اراده کند، به هر اندازه بخواهد، امام را از علم غیب خود آگاه میسازد. در این گونۀ حدیثی، به این حقیقت اشاره شده است: معمر نقل کرده که یکی از اهالی فارس از امام رضا(ع) سؤال کرد: آیا شما علم غیب را میدانید؟ امام در پاسخ فرمودند که حضرت باقر(ع) فرمودهاند: "علم برای ما بسط داده میشود، در نتیجه میدانیم و از ما قبض میگردد، در نتیجه نمیدانیم"[۵۹].
از این پرسش و پاسخ، نتیجه میگیریم که هرگاه علم مطلق یا خصوص علم غیب برای امام بسط و گسترش داده شود و ایشان بر آن اطلاع یابد، علم امام بسط و افزایش پیدا میکند[۶۰].
احادیث زمان افزایش علم امام
در این گونۀ حدیثی، زمان افزایش علم امام، هر سال، هر ماه، شب قدر هر سال، هر هفته در شبهای جمعه، شبانه روز و هر ساعت بیان شده است. در برخی از آنها بر افزایش علم تصریح شده و در پارهای، اصل ازدیاد علم امری مسلم دانسته شده و تنها از زمان آن سخن به میان آمده است. این دو، بر ازدیاد علم امام دلالت دارد. در دو نمونه از احادیث یاد شده، این چنین به زمان افزایش علم امام اشاره شده است:
- ابوحمزه گفته که از امام سجاد(ع) پرسیدم: فدایت شوم، آیا رسول الله(ص) هرچه [علم] داشتند پس از خود به امیرالمؤمنین(ع) اعطا کردند، آنگاه پس از امیرالمؤمنین به حسن و سپس به حسین(ع)، آنگاه به هر امامی تا آنکه قیامت برپا شود؟ حضرت فرمودند: "بله، البته با افزونهای که در هر سال و در هر ماه حادث میشود. بله به خدا قسم! و در هر لحظهای [این علم حادث میگردد]"[۶۱].
- مفضل گزارش میدهد که امام صادق(ع) فرمودند: "هیچ شب جمعهای نیست مگر آنکه اولیای خداوند در آن سروری دارند. پرسیدم: فدایت شوم، چگونه این اتفاق میافتد؟ حضرت فرمودند: هنگامی که شب جمعه فرا میرسد، رسول الله(ص) به عرش الهی میرود؛ امامان(ع) نیز به عرش میروند؛ من نیز همراه با آنان به عرش میروم. پس باز نمیگردم مگر همراه با علمی جدید و اگر این رخداد اتفاق نیفتد، هر آن چه دارم از دست خواهم داد"[۶۲].[۶۳]
احادیث لیلة القدر
یکی از مباحث مطرح در احادیث لیلة القدر، ازدیاد علم امام در این شب است. این جهت که یکی از زمانهای ازدیاد علم امام، شب قدر است، در قسمت پیش مورد اشاره واقع شد؛ اما در این گونۀ حدیثی، علت نزول ملائکه در شب قدر، تقدیم بسته ارسالی خداوند به امام بیان شده است. گروهی از این احادیث، مرسوله خداوند را از سنخ علم معرفی میکنند[۶۴]. بنابراین، هر سال در شب قدر، ملائکه علومی را به محضر امام میآورند و اینچنین علم امام افزایش پیدا میکند. این حقیقت در روایاتی متعدد بیان شده است. برای نمونه و به جهت اهمیت نقش این رویداد در ازدیاد علم امام، در این جا به انعکاس تعداد بیشتری از احادیث یادشده میپردازیم:
- روایت هشام از امام صادق(ع) در تفسیر آیه ﴿فِيهَا يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ﴾[۶۵]: حضرت فرمودند: "آن [شبی که در این آیه بدان اشاره شده است]، شب قدر است که در آن باریابی هر حاجی و رخدادهایی که واقع خواهند شد، مانند طاعت، معصیت، مرگ، زندگانی و آنچه خداوند در شبانه روز حادث خواهد کرد به گونهای که خواهد، نوشته [و قضا] خواهد شد. آنگاه خداوند همه این مقدرات را به صاحب اختیار زمین القا مینماید. در این هنگام یکی از اصحاب به نام حرث بن مغیره بصری گفت: پرسیدم: چه کسی صاحب اختیار زمین است؟ حضرت فرمودند: [همان کسی که هماکنون] همنشین شما است"[۶۶]. در این حدیث شریف بیان افزایش علم امام در شب قدر بدین صورت است که خداوند پس از تقدیر مقدرات در شب قدر، علم همه آنها را در آن شب بر امام القا میکند و اینچنین علم امام در شب قدر افزایش مییابد.
- روایت عبدالرحمان بن کثیر از امام صادق(ع) در تفسیر آیه ﴿مَا أَصَابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي أَنْفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتَابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَهَا...﴾[۶۷]: حضرت فرمودند: "کتابی که در آیه بدان اشاره شده، بر دو گونه است، کتاب خدا در آسمان، علم خداوند به آن پیشآمدها، و کتاب خدا در زمین، علوم ما در شب قدر و در غیر شب قدر است"[۶۸].
- گزارش اسماعیل بن ابیحمزه از گفتگوی سلیمان بن خالد با امام صادق(ع): سلیمان بن خالد از امام صادق(ع) پرسید: فدایت شوم، امام نسبت به آنچه در روز رخ میدهد، علم دارد؟ حضرت فرمودند: "به خدایی که محمد(ص) را برای نبوت فرستاد و او را برای رسالت برگزید قسم که قطعاً امام به آنچه در شب، روز، ماه و سالش رخ میدهد، علم دارد. آنگاه فرمود: ای سلیمان، مگر نمیدانی که روح در شب قدر بر امام نازل میگردد و نتیجه این ملاقات آن است که امام به هرچه در آن سال تا سال آینده رخ خواهد داد علم پیدا میکند و به آنچه در شبانه روز حادث میگردد نیز علم پیدا میکند؟! اکنون یک نمونه از آن را خواهی دید تا قلبت مطمئن شود. سپس حضرت از واقعهای که قرار بود اتفاق بیفتد، خبر دادند و همانگونه شد"[۶۹].
- روایت عبدالرحمان بن کثیر از امام کاظم(ع) در تفسیر آیه ﴿سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ﴾[۷۰]: حضرت فرمودند: "این اتفاق راجع به مردی است که از پیامبر پیرامون امامان و مسئله شب قدر و آنچه به امامان در شب قدر الهام میشود، پرسش کرد [و از خدا خواست اگر این ماجرا حقیقت دارد، عذابی بر او فرد آید]. پس پیامبر(ص) بدون درنگ فرمودند: تو درخواست عذاب میکنی، سپس کافر میشوی که چنین چیزی ناشدنی است؟ اما هنگامی که عذاب فرود آید، دیگر مانعی نمیتواند در برابر خدا از عذاب الهی جلوگیری کند؛ آن خدایی که صاحب عروجها است. حضرت فرمودند: [منظور از عروجها] عروج ملائکه و روح در صبح لیلة القدر است که از نزد پیامبر و امام به سوی خدا عروج میکنند. همان طور که در این حدیث مشاهده میکنید، در شب قدر ملائکه و روح تا صبح نزد امام حاضرند و علومی الهی را به ایشان الهام میکنند"[۷۱].
- گزارش ابوبصیر از به دنیا آمدن امام کاظم(ع) در منطقه ابواء: امام صادق پس از توضیحاتی راجع به رخدادهای بینظیری که هنگام ولادت برای امام رخ میدهد، اینگونه فرمودند: "هنگامی که امام پاسخ منادی خداوند را داد، خداوند علم آغازین و واپسین را به او اعطا میفرماید و استحقاق زیادتی روح در شب قدر را پیدا میکند. ابوبصیر گفت: فدایت شوم، آیا روح همان جبرئیل نیست؟ حضرت فرمودند: جبرئیل از ملائکه است، ولی روح آفریدهای باشکوهتر و بزرگتر از ملائکه است. آیا خدا [جداگانه] نمیفرماید: "ملائکه و روح نازل میشوند"؟! اگرچه احتمالاتی در "مستوجب شدن امام به زیادتی روح" وجود دارد، اما به نظر میرسد این معنا از ظهور بیشتری برخوردار است که خداوند علم آغازین و واپسین را به امام اعطا میفرماید، آنگاه علم افزون که توسط روح در شب قدر به امام القا میشود را نیز به او ارزانی دارد"[۷۲].
- گزارش حسن بن عباس بن حریش از گفتگوی امام صادق(ع) با یکی از افراد خانواده ایشان: در این حدیث، امام جواد(ع) از امام صادق(ع) نقل کردند که فرمود: "سوره قدر نوری است که در سر پیامبر و امامان مانند چشم عمل میکند. هیچ یک از ما علم چیزی راجع به مسائل زمین یا آسمان تا حجابهایی که میان خداوند و عرش قرار دارد را اراده نمیکند، مگر آنکه نگاهی به آن نور میاندازد؛ پس بدون درنگ تفسیر آن چه اراده کرده بود را به صورت نوشتهای در آن میبیند"[۷۳].
- روایت حسن بن عباس بن حریش از امام جواد(ع) درباره شب قدر: امام که در این روایت پیرامون شب قدر سخن میگفتند، در میانه آن فرمودند:... "بدون شک سال به سال، در شب قدر تفسیر و جزئیات امور بر امام نازل میگردد. به امام دستور داده میشود که درباره خودش این چنین و آن چنان کند و درباره مردم این چنین و این چنان کند و قطعاً برای امام، غیر از این علومی که در شب قدر بر او نازل میشود، در هر روز علم خاص خداوند، حادث میشود. همان علمی که مکنون، پنهان، عجیب و در خزانه علم خدا است. این علم مانند همان علمی است که در شب قدر راجع به مسائل گوناگون نازل میشود". [گستره این علوم به اندازهای وسیع و اعجابانگیز است که حضرت در ادامه به این آیه استشهاد کرده و آن را] قرائت فرمودند: "و چنانچه هر درختی در زمین است، قلم شود و هفت دریای دیگر به یاری دریا بیاید، کلمات خدا پایان نمیپذیرند. قطعاً خداوند شکست ناپذیر و حکیم است"[۷۴].
- روایت دیگری که حسن بن عباس بن حریش از امام جواد(ع) راجع به شب قدر نقل کرده است؛ به جملات آغازین آن بنگرید: حضرت فرمودند: "ای شیعیان! با سوره قدر به مخاصمه [با مخالفان] بپردازید؛ چراکه به خدا قسم پس از پیامبر(ص)، این سوره حجت خداوند متعال بر بندگان است. این سوره منتها و کمال علم ما است..."[۷۵].
- حدیث دیگری که آن را نیز حسن بن عباس بن حریش از امام جواد(ع) درباره شب قدر نقل کرده است؛ به جملات آغازین آن بنگرید: حضرت فرمودند: "مطمئناً خداوند از آغاز که دنیا را آفرید، شب قدر را نیز آفرید و قطعاً در همان شب، نخستین نبیّ و نخستین جانشین را آفرید. خداوند این چنین مقدر کرده که در هر سال تا سال آینده، یک شب وجود داشته باشد که در آن، جزئیات رخدادها را [بر پیامبران و یا جانشینان آنان] نازل کند. کسی که این رویداد را در شب قدر انکار کند، علم خدای را مردود دانسته است؛ زیرا پیامبران، رسولان و محدَّثان [که علوم الهی را از طریق ارتباط با فرشتگان دریافت میکنند]، پا برجا نمیمانند، مگر آنکه به واسطه علومی که در آن شب برای آنها آورده میشود، حجت و دلیلی بر آنها وجود داشته باشد؛ همراه با حجت و دلیلی که جبرئیل برای آنان میآورد..."[۷۶].
نتیجهای که از مجموع این خانواده حدیثی به دست میآید، آن است که یکی از مهمترین رخدادهای شب قدر، علمآوری فرشتگان از سوی خداوند برای امام است و در این شب، علوم بیکرانی بر علوم امام افزوده میشود[۷۷].
حدیث نموّ علم امام
امام رضا(ع) در حدیث پردامنهای راجع به صفات امام میفرمایند: "امام عالِمی است که جهل ندارد... علمش همواره در حال نمو است... بیشک خداوند پیامبران و امامان را همواره موفق میگرداند و از خزانه علم و حکمتش به اندازهای به آنها ارزانی خواهد کرد که هیچگاه به دیگران نمیدهد"[۷۸].
“نمو” به معنای ازدیاد شیء است[۷۹]، پس علم امام همواره در حال رشد و ارتقا است. اگرچه در این حدیث واژه ازدیاد صراحتاً به کار نرفته است، اما این سخن معادل روایات ازدیاد علم امام است که با واژه “نمو” بیان شده است. در نتیجه، با چشمپوشی از به کار نرفتن واژه ازدیاد، میتوان این حدیث را نیز در شمار احادیث صریح جای داد[۸۰].
احادیث بارش دائمی علم برای امام
در احادیثی از اعطای علم به امام، به صَبّ العلم و إفراغ العلم تعبیر شده است. واژه صَبَب در لغت به معنای ریختن از بالا به پایین، مانند ریختن آب است. خداوند در آیه ﴿أَنَّا صَبَبْنَا الْمَاءَ صَبًّا﴾[۸۱]، برای فرو فرستادن آب از آسمان، واژه صَبّ را به کار برده است. کاربست این واژه معمولاً در جایی است که گونهای از استمرار و دوام در آن نهفته باشد. خداوند باران را یک بار نازل نکرده که دیگر آن را فرو نفرستد؛ بلکه در طول سالیان متمادی، هرگاه بشر و زمین نیازمند آب است، آن را فرو میریزد. از اینرو در آیه شریفه، واژه صب به کار بسته شده است. لغتشناسان نیز به این نکته ظریف اشاره کردهاند[۸۲].
- در زیارت “آل یاسین” خطاب به امام زمان(ع) عرضه میداریم: «...السَّلَامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْعَلَمُ الْمَنْصُوبُ وَ الْعِلْمُ الْمَصْبُوبُ...»؛ "... سلام بر تو ای پرچم برافراشته و ای [عالم به] علمی [که همواره برای تو از سوی پروردگار] ریخته میشود"[۸۳]. در این فراز از زیارت، آن حضرت عالِم به علمی معرفی شدهاند که مصبوب است. این بدان معناست که در طول عمر مبارک امام زمان، دائماً علم به ایشان رسیده و خواهد رسید. این همان ازدیاد علم است که در طول صدها سال برای ایشان تحقق یافته است.
- همین حقیقت در روایاتی دیگر با واژه “إفراغ العلم” بیان شده است: اسحاق قمی گزارش داده که از امام باقر(ع) پرسیدم: فدایت شوم، شأن و مقام والای امام تا چه اندازه است؟ حضرت فرمودند: "در شکم مادر میشنود. پس وقتی پای بر زمین نهاد، بر روی شانه راستش [این آیه] نوشته شده: ﴿وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقًا وَعَدْلًا لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِهِ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ﴾. آنگاه ستونی از نور نیز برای امام از زیر عمق عرش تا زمین کشیده میشود که اعمال بندگان را در آن میبیند. سپس ستون دیگری از نزد خداوند تا گوش امام منشعب میشود تا هرگاه نیازمند افزودنیای بود، علم از آنجا به گوش امام ریخته شود[۸۴]. افراغ الماء نیز همانند «صَبِّ الْمَاءِ» به معنای ریختن آب از بالا به پایین است[۸۵].
- اسحاق حریری [یا جریری] نیز گفته که نزد امام صادق(ع) بودم؛ شنیدم که میفرمود: "قطعاً خداوند ستونی از نور دارد که آن را از همه آفریدهها پنهان داشته است. یک سر آن نزد خداست و سر دیگران در گوش امام است. در نتیجه هر گاه چیزی را اراده کند، بلافاصله آن را در گوش امام وحی میکند"[۸۶]. در این احادیث تصریح شده که هرگاه امام نیازمند افزایش علم باشد یا خداوند بخواهد، آن را در گوش مبارک امام میریزد[۸۷].
احادیث چشمه جوشان
در احادیثی، از ائمه اطهار(ع) به «عَيْنٍ صَافِيَةٍ»، به معنای چشمه جوشان، صاف و گوارا تعبیر شده است. در میانه حدیثی که سعد اسکاف از امام باقر(ع) نقل کرده، حضرت فرمودهاند: "... کسی که نزد آل محمد بیاید [و به ایشان تمسک کند]، نزد چشمهای جوشان آمده که این چشمه همواره به وسیله علم خداوند جاری است و هیچگاه از بین نمیرود و هیچگاه قطع نمیگردد..."[۸۸].
چشمه وقتی همواره جوشان و جاری است که به منبع آبی متصل باشد که همواره آبهای آسمانی آن منبع را پُر کنند؛ وگرنه چشمه از جوشش میافتد و میخشکد. ویژگی چشمهای که در این احادیث بیان شده آن است که به امر پروردگار، دوام دارد و هیچ پایان و یا قطع شدنی برای آن متصور نیست؛ زیرا به منبع علم بیپایان الهی متصل است. شکی نیست، در احادیثی که قید علم وجود ندارد[۸۹]، منقطع نشدن امامان به معنای پایانناپذیری ایشان نیست و چنین تعبیری بدان معنا نیست که همواره بر تعداد امامان افزوده میشود، بلکه مراد آن است که علم آنان همواره و دائماً از سوی خداوند منان افزایش مییابد. در این حدیث که کاملاً همسو با احادیث بدون قید علم است، به این معنا تصریح شده است. این روایت، اهل بیت(ع) را چشمه صافی معرفی مینماید که به واسطه علم خداوند در حال جریان است و هیچ تمام شدن و انقطاعی در آن نیست. جریان دائمی این چشمه که به علم الهی متصل است، نیاز به افزایش دائمی علم امام از طرف خداوند دارد[۹۰].
احادیث باریابی ملائکه به محضر امام
در این گونه حدیثی، اهل بیت(ع) به ما آموختهاند که ملائکه همواره به محضر امام شرفیاب میشوند. به این سه حدیث توجه کنید:
- مِسمَع کِرْدِین که از بیماری گوارشی رنج میبرد و به همین خاطر سعی میکرد در طول شبانه روز یک وعده بیشتر غذا نخورد، میگوید: من هرگاه نزد امام صادق(ع) غذا میخوردم، بیماریام عود نمیکرد و به من آزاری نمیرساند. وقتی این را به امام عرض کردم، ایشان فرمودند: "ای اباسیار، تو غذای گروه صالحی را میخوری که فرشتگان با آنان، روی فرششان مصافحه میکنند. عرض کردم: برای شما آشکار هم میشوند؟ حضرت دست خود را بر یکی از کودکانش کشید و فرمود: آنان نسبت به کودکان ما از خود ما مهربانترند"[۹۱].
- «عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي الْيَسَعِ قَالَ: دَخَلَ حُمْرَانُ بْنُ أَعْيَنَ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ(ع) وَ قَالَ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ يَبْلُغُنَا أَنَّ الْمَلَائِكَةَ تَنْزِلُ عَلَيْكُمْ فَقَالَ إِنَّ الْمَلَائِكَةَ وَ اللَّهِ لَتَنْزِلُ عَلَيْنَا تَطَأُ فَرَشْنَا أَ مَا تَقْرَأُ كِتَابَ اللَّهِ تَعَالَى...؟!»[۹۲].
- ابوالیسع گزارش میدهد که حمران بن اعین به خدمت امام باقر(ع) رسید و پرسید: فدایت شوم، به ما خبر رسیده که ملائکه همیشه بر شما نازل میشوند. [آیا این خبر را تأیید میکنید؟] حضرت فرمودند: به خدا قسم شکی نیست که قطعاً ملائکه بر ما نازل شده و قدم روی فرشهای ما مینهند. آیا قرآن، کتاب الهی را نخواندهای [که فرمود:] ﴿إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ﴾[۹۳].[۹۴]. ابوحمزه گزارش میدهد که امام باقر(ع) فرمودند: "[از بس تعداد فرشتگانی که نزد ما حاضر میشوند، زیاد است] فرشتگان جا را بر ما تنگ میکنند [در اثر رفت و آمد زیادی که فرشتگان در منزل ما دارند، پرهای آنان در خانه ما میریزد] و ما از پر فرشتگان برگرفته و گردنبند برای فرزندان خود درست میکنیم".
در اینجا این سؤال مطرح است که ملائکه به چه انگیزه و با چه مأموریتی بر امام وارد میشوند؟ ممکن است این ورود به جهت زیارت امام، روشن شدن فضیلت امام نسبت به دیگران، تسلیت و دلداری دادن به امام، کمک به امام، تبرکجویی از امام، محافظت از امام یا مأموریتهای دیگری باشد. همان طور که مشاهده شد، سه حدیث گذشته و نیز گروهی از این خانواده حدیثی، از این جهت مطلقاند و مأموریت ملائکه در آنها مشخص نشده است. برخی دیگر اما، شرفیابی ملائکه به محضر امام را به خبر آوردن برای امام قید میزنند. به این دو حدیث دقت کنید:
- علی بن ابی حمزه میگوید: از امام کاظم(ع) شنیدم که میفرمود: "هر فرشتهای که خداوند برای امری او را به زمین فرو میفرستد، او را فرو نمیفرستد، جز آنکه ابتدا نزد امام آید و آن امر را به او عرض کند و اساساً رفت و آمد ملائکه از نزد خدای تبارک و تعالی به سوی امام است"[۹۵].
- عبدالله بن بکر أرجانی که امام صادق(ع) را در راه مدینه به مکه همراهی میکرد، در بین حدیث پردامنهای که از آن امام شنیده بود، میگوید: حضرت فرمود: "ای پسر بَکر، قلبهای ما غیر از قلبهای مردم است؛ چراکه ما اطاعتکننده، خالص و برگزیده هستیم. ما چیزی را میبینیم که مردم نمیبینند و چیزی را میشنویم که مردم نمیشنوند و قطعاً ملائکه در [مسافرتها در] جهاز شتر و با روبُنه سفر بر ما فرود میآیند و [نیز در خانهها] روی فرشهایمان میگردند و هنگام غذا خوردن ما شاهد بوده و برای اموات ما نیز حضور پیدا میکنند. آنان همواره خبر رویداد هرچه قرار است اتفاق بیفتد را پیش از وقوع آن برای ما میآورند. آنان با ما نماز میگذارند و برای ما دعا میکنند و بالهایشان را روی ما میاندازند و کودکان ما روی بالهای آنان میچرخند. آنان از آسیب زدن حشرات موذی به ما جلوگیری میکنند. آنان از ثمرات هر گیاهی که در زمینها میروید، در فصل خودش برای ما میآورند و از آب هر زمینی ما را سیراب میکنند. ما این آبها را در ظرفهایمان مییابیم. آنان هر روز و هر ساعت و در هر وقت نمازی ما را مطلع میکنند و هیچ شبی بر ما نمیگذرد، مگر آنکه اخبار هر زمین و آنچه در آن حادث میگردد، نزد ماست و اخبار جنیان و اخبار ملائکه که از اهالی هوا هستند، نزد ماست. هیچ پادشاهی در زمین نمیمیرد و دیگری جانشین او میشود، مگر آنکه خبرش و چگونگی رفتار او با پیشینیانش را برای ما میآورند و هر یک از شش زمین تا زمین هفتم، خبرش برای ما آورده میشود"[۹۶].
شکی نیست که یکی از جهات باریابی ملائکه به محضر امام، علمآوری آنان از طرف خدای متعال برای ایشان است و این مأموریت، از روایات دیگر به خوبی استفاده میشود. پس در پایینترین حالت میتوان گفت، هر گاه از بین انگیزهها و مأموریتهای مختلف، ملائکه با مأموریت علمآوری بر امام وارد شدند، ازدیاد علم برای امام تحقق مییابد. در این صورت احادیث یاد شده دلالت بر مطلوب داشته و مرتبط با رویداد تحدیث میشود[۹۷]. به نظر میرسد، از همین رو مرحوم صفار و کلینی، هردو، قید “آوردن علم برای امام” را در عنوان باب گنجاندهاند[۹۸].[۹۹]
احادیث عمود نور
در این احادیث میآموزیم که هنگام تولد، طفولیت، یا از لحظه تصدی امامت، ستونی از نور برای امام برافراشته میشود و امام بدین واسطه، اعمال بندگان را در سرتاسر زمین میبیند. در اینجا سخن از چیستی عمود نور نداریم، اما عمود نور هرچه باشد[۱۰۰]، کاربریهایی برای آن برشمردهاند؛ دیدن اعمال عباد، دیدن شهرهای دیگر و آنچه بین مشرق و مغرب یا دنیا است و باخبرشدن از احوال آنها، از این جملهاند. برایند این مجموعه حدیثی آن است که عمود نور، ابزاری است که خدای متعال برای امام قرار داده است تا ایشان با نگاه کردن در آن، از اخبار گستره امامت و ولایت خویش اطلاع یابد. از این منظر، هرگاه امام در آن نظر میافکند، بر علم و خبری از طرف خدای متعال راجع به حیطه ولایت خویش، مطلع میگردد و این همان ازدیاد علم امام است که در این گونه حدیثی، با ابزار عمود نور برای امام تحقق مییابد؛ همانند گونههای حدیثی پیشین، که فرشتگان این نقش واسطهگونه را ایفا کرده و از طرف خداوند، برای امام علم میآوردند. در گونههای حدیثی پیشین، با بخشی از متون حدیثی عمود نور آشنا شدیم. در اینجا به نمونهای دیگر از این میراث گرانبها توجه کنید: محمد بن مروان گفت: حضرت باقر(ع) فرمودند: "هر گاه یکی از شما خدمت امام میرسد، باید دقت کند چه میگوید؛ زیرا امام در شکم مادر میشنود. وقتی مادر او را میزاید، نوری به جانب آسمان برایش میدرخشد. هنگام به دنیا آمدن، روی بازوی راستش نوشته شده است: ﴿وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقًا وَعَدْلًا لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِهِ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ﴾[۱۰۱]. وقتی او سخن گفت، خداوند برایش ستونی برافراشته میکند که به وسیله آن بر زمین اشراف مییابد و به اعمال بندگان علم پیدا میکند"[۱۰۲].
در برخی از روایات مجموعه احادیث عمود نور، به صراحت از برافراشته شدن عمود دیگری برای امام سخن گفته شده که یک سر آن نزد خدای متعال و سر دیگران در گوش مبارک امام است تا هرگاه امام نیازمند ازدیاد بود، برای او علم مورد نیاز ریخته شود[۱۰۳].
از سویی دیگر، آیات و احادیثی در دست داریم که روی “عَرضه اعمال اُمت بر امام، تأکید دارد؛ نگاه کنید: روایت شده که قطعاً هر روز اعمال بندگان، چه بندگان نیکوکار و چه بندگان بدکردار، بر رسول الله(ص) و امامان(ع) عرضه خواهد شد. پس مواظب باشید [کار ناشایستی انجام ندهید]؛ و این سخن خدا است که فرمود: ﴿وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ...﴾[۱۰۴].[۱۰۵].
به نظر میرسد بتوان این ادله را نیز به مجموعه احادیث عمود نور افزود؛ زیرا از یک سو در این ادله به بیان عرضه اعمال امت بر پیامبر و امام پرداخته شده و بر زمانهای این رویداد، به ویژه پنجشنبهها، تأکید شده است[۱۰۶]؛ نگاه کنید: از معلی بن خنیس گزارش رسیده که امام صادق(ع) درباره این سخن خداوند متعال: ﴿وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ﴾[۱۰۷] فرمود: این رسول الله و امامان هستند؛ چرا که هر پنجشنبه اعمال بندگان برایشان عرضه میشود.[۱۰۸].
و از سوی دیگر، بیشترین کاربری عمود نور هم برای دیدن اعمال بندگان است. حاصل ارتباط این دو دسته از احادیث آن است که در احادیث عرض اعمال، زمان عرضه اعمال بندگان مطرح شده و در احادیث عمود نور، ابزار دیدن آن بیان شده است. در کتاب جعفر بن محمد بن شریح حضرمی که از اصول اربعمائة است، از عبدالله بن طلحة نهدی، حدیثی نقل شده است که در جملات آغازین آن، سخن از ضرورت ازدیاد علم امام و در جملات پایانی آن، سخن از عرض اعمال در پنجشنبه است: عبدالله گفته که شنیدم، امام صادق(ع) به ذَریح که راجع به چگونگی علم امام سؤال کرده بود، فرمودند:... "ای ذَریح، آگاه باش به خدا قسم، چنانچه ما افزایش پیدا نکنیم، همه داشتههایمان از بین خواهد رفت". عبدالله میگوید: حضرت پس از گفتگویی راجع به نسبت افزایش علم امام و علم پیامبر(ص) فرمودند:... "آیا نشنیدهای که پدرم میفرمود: بدون شک اعمال بندگان هر پنجشنبه بر رسول الله(ص) عرضه میگردد...؟!"[۱۰۹].
همانطور که مشاهده میکنید، امام صادق(ع) از ضرورت ازدیاد علم امام، به عرض اعمال رسیدند. این بدان معناست که میان افزایش علم امام و عرض اعمال، رابطه تنگاتنگی وجود دارد؛ به ویژه آنکه از لحاظ زمان افزایش علم و زمان عرض اعمال، تأکید ویژهای بر پنجشنبه شده است؛ بدین ترتیب که یکی از زمانهای شاخص عرض اعمال، ساعات پایانی روز پنجشنبه است و یکی از زمانهای شاخص افزایش علم امام نیز شب جمعه در همان ساعات است[۱۱۰]. شاهد دیگر بر همسویی و همافزایی این دو دسته حدیثی، درج آن دو توسط برخی مانند مرحوم صفار و شیخ طوسی، در کنار یکدیگر است[۱۱۱].[۱۱۲]
احادیث وفات امام پیشین
وقتی امام از دنیا رحلت میکند، علوم وراثتیای که در اختیار او بوده، به امام پس از وی منتقل میشود[۱۱۳]. علوم دیگری نیز به امام انتقال مییابد[۱۱۴] و رسماً ابزار دریافت علوم جدید برای امام ایجاد میشود. برافراشته شدن عمود نور برای امام[۱۱۵]، نگاه کردن به اعمال بندگان و باخبرشدن از رفتار آنان[۱۱۶]، خبردار شدن از رحلت امام پیشین در همان لحظه با وجود دوری از او[۱۱۷]، ایجاد حالتهای عجیب در نفس امام به خاطر تصدی امامت[۱۱۸] و افزوده شدن پنج جزء (زیادة خمسة أجزاء) به امام جدید، از مواردی است که در لحظۀ وفات امام پیشین، برای امام جدید اتفاق میافتد. هر کدام از این موارد، یا خود علم جدید ـ غیر از علوم پیشین ـ است که به صورت غیرعادی و الهامگونه به امام میرسد و یا ابزاری برای دریافت علوم جدید است. به هر حال، این احادیث به دلالت التزامی بر افزایش علم امام دلالت دارند. در بخشی دیگر از این روایات اما، بر افزایش تصریح شده است: عمر بن یزید گزارش داده که از امام صادق(ع) پرسیدم: وقتی امامی از دنیا رفت، [در آن لحظه] در همان شبی که از دنیا میرود، علم او به امام پس از او به همان مقداری که امام گذشته میدانست، انتقال مییابد؟ حضرت فرمودند: "هر مقدار از آن [به امام جدید میرسد] که خداوند بخواهد. امام جدید کتابهایی [را که در اختیار امام پیشین بود،] به ارث میبرد. ولی با این حال، [هیچگاه خداوند] امام را به حال خود رها نمیکند و همواره در شبانه روز، اعلم او را افزایش خواهد داد"[۱۱۹].
در این جا دو نکته باقی میماند: اول: اشاره شد که در بخشی از این احادیث سخن از افزودن پنج جزء به امام جدید است: ابواسماعیل گفته که امام صادق(ع) فرمودند: "هیچ امامی از دنیا نمیرود، مگر آنکه مثل آنچه به امام پیشینی داده شده بود، به امام پس از او نیز داده میشود. علاوه بر آن، پنج جزء به امام پسینی افزوده خواهد شد"[۱۲۰].
نکته نخست، پرسش از چیستی پنج جزئی است که به امام جدید اضافه میگردد. مرحوم علامه مجلسی میفرماید احتمال دارد پنج جزء افزون، اشاره به پنج رویدادی باشد که قرآن علم آن را در اختیار خداوند میداند. آن پنج رویداد عبارتاند از: علم زمان برپایی قیامت، نزول باران، آنچه در رحم مادران است، آنچه انسان فردا روزی [در قیامت] به دست میآورد و اینکه در کدام زمین خواهد مُرد: ﴿إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ﴾[۱۲۱].
دلیل این احتمال آن است که خداوند علم این موارد را به کسی نداده است و در میان آنها، رخدادهای بداپذیر وجود دارد. ممکن است آنچه بر امام جدید افزوده میشود، علم این موارد باشد. احتمال دیگر، ارتقای امام در معرفت پروردگار است؛ زیرا معرفت خدا پنج قسمت است: صفات ثبوتیه ـ شامل علم، قدرت و اراده (یا به جای اراده، حیات) ـ صفات سلبیه و صفات فعل. این احتمال، یکی از معانی علمی است که شبانه روز برای امام حادث میشود[۱۲۲]. به نظر میرسد مرحوم مجلسی، نخست “افزایش پنج جزء” را، افزایش علمی تصور فرموده، سپس در محتوای این علم افزون، دو احتمال مطرح کرده است. میتوان گفت روایت اجمال دارد؛ کاملاً روشن است که حدیث شریف درصدد بیان آن پنج جزء نیست، در نتیجه این افزایش، شامل احتمالاتی میشود: افزایش علم، قدرت، ولایت، افزایش درجات یا حقایقی دیگر. اما به قرینه احادیث ازدیاد علم امام و نیز احادیث انتقال علم امام پیشین به امام جدید[۱۲۳]، افزایش علمی پیشتر به ذهن تبادر میکند. با پذیرش این ظهور، احادیث “افزایش پنج جزء” از بین “احادیث وفات امام قبل” دلالت ویژهای بر ازدیاد علم امام دارند.
نکته دوم اینکه، گاهی امام در حال حیات خود، علمی را از روشهای غیرعادی و نامحسوس به امام پس از خود انتقال میدهد؛ مانند انتقال علوم نامحسوس در هنگام وفات امام پیشین به امام جدید یا رویداد “ألف باب” برای امیرالمؤمنین(ع)[۱۲۴]! آیا این علم، در شمار علوم وراثتی به حساب میآید، تا ویژگیها و احکام آن را داشته باشد یا در ردیف علوم افزون جای میگیرد؟ میتوان گفت از آنجا که در احادیثی، این دست از علوم در مقابل علم افزون قرار داده شده، در زمره علوم وراثتی امام طبقهبندی میشوند[۱۲۵]. احتمال دیگر این است که چون کیفیت اخذ و همچنین ابزار آنها، غیرمتعارف است، در ردیف علوم افزون دستهبندی شوند و بتوان آنها را نوعی الهام الهی قلمداد کرد؛ زیرا این خداوند است که یکباره از طریق غیرمتعارف، تمامی علم امام پیشین را بر قلب امام جدید الهام میکند[۱۲۶]. رخداد “ألف باب” نیز به همین منوال بوده است[۱۲۷]. اما به نظر میرسد این دست از علوم، در واقع علم وراثتی هستند و تنها شباهتی در کیفیت اخذ آنها با علم افزون وجود دارد. به این حدیث توجه کنید.
ابوبصیر گفت: نزد امام صادق(ع) رفتم و... عرض کردم: فدایت شوم، شیعیان در میان خود حدیثی نقل میکنند که رسول الله(ص) به علی(ع) بابی از علم را آموخت که از آن، هزار باب علم گشوده میشود. فرمودند: ای ابامحمد، رسول الله(ص) به علی(ع) هزار باب از علم آموخت که از هر باب آن، هزار باب گشوده میشود. عرض کردم: به خدای قسم که این حتماً علم است. امام صادق(ع) برای مدتی [مانند شخص متفکر که در حال تفکر انگشت، چوب یا وسیلهای را روی زمین میکشد و اثری از آن بر روی خاک نقش میبندد] بر زمین خطوطی کشیدند؛ سپس فرمودند: بدون شک آن علم است ولی [آن علم امام که مد نظر ما است] این علم نیست.... عرض کردم: فدایت شوم، پس آن چیزی که علم است [و حقیقتاً به عنوان علم امام مد نظر شما است چیست؟ امام صادق(ع) فرمودند: علمی است که در طول شب و روز [به صورت] امری پس از امر دیگر و چیزی پس از چیز دیگر تا روز قیامت حادث میشود.[۱۲۸].
در این حدیث شریف، علم “ألف باب” در شمار علوم وراثتی در کنار جامعه، جفر و «علم ما کان و ما یکون» و در مقابل علم افزون قرار گرفته و بسیار به صراحت از آن، نفی علم (مخصوص امام) شده است. در این حدیث شریف، حتی مصحف فاطمه(س) نیز که به الهام جبرئیل(ع) بوده است در زمره علوم وراثتی محسوب شده و از آن، نفی علم شده است. در حقیقت از مجموع روایات چنین برمیآید که علم امام، تنها علمی است که ایشان آن را مستقیماً از خدا با ابزار و کیفیتی مخصوص طی تشریفاتی در زمانهایی خاص، مانند شبهای قدر و شبهای جمعه و یا در زمانهایی عام، به صورت لحظه به لحظه و تازه به تازه، دریافت میکند. دیگر علوم اگرچه علم هستند و در اختیار امام نیز میباشند، اما علم مخصوص امام قلمداد نمیشوند[۱۲۹].
احادیث علم منوط به مشیت امام
در این احادیث میآموزیم که هر گاه امام بخواهد بر چیزی آگاهی یابد، علم لازم در اختیار او قرار میگیرد. به برخی از این احادیث بنگرید: ابو ربیع شامی گفته که امام صادق(ع) فرمودند: "بیشک هرگاه امام بخواهد، میداند"[۱۳۰]. راجع به واژه پایانی ـ “عَلِمَ”ـ در حدیث شریف، اختلاف وجود دارد که آیا به صیغه معلوم و ثلاثی مجرد ـ “عَلِمَ” ـ قرائت شود و یا به صیغه مجهول و از باب تفعیل ـ “عُلِّمَ” ـ؟ نظر بیشتر تصحیحکنندگان نسخ و شارحان این خانواده حدیثی آن است که قرائت دوم صحیح است؛ بدین معنا که هرگاه امام بخواهد بر چیزی آگاهی یابد، علم لازم به او تعلیم داده میشود. این واژه تنها در یکی دو حدیث به کار گرفته شده و در بیشتر احادیث این باب تصریح شده است که در صورت مشیت امام، این خداوند است که علم لازم را به امام تعلیم میدهد. به یک نمونه توجه کنید: ابوعبیده مدائنی گفته که امام صادق(ع) فرمودند: "هرگاه امام اراده کند راجع به چیزی علم پیدا کند، خداوند علم آن را به امام تعلیم میدهد"[۱۳۱]. باید گفت این احادیث، قرینه بر صحت قرائت واژه “عُلِّمَ” به صیغه مجهول از باب تفعیل است.
با توجه به این معنا، فاعل و تعلیم دهنده این علم به امام، کسی جز خدای متعال نیست. این تعلیم ـ که یا به واسطه فرشته است و یا خدای متعال مستقیماً به صورت نکت و نقر، علم لازم را به امام الهام میکند ـ همان افزایش علم امام است. نکته قابل اشاره این است که بر اساس این گروه حدیثی، رویداد ازدیاد علم امام جریانی دوسویه است. فرایند این رویداد گاه بنا به نیاز، درخواست و مشیت امام از سوی امام آغاز میگردد و گاه بنا به حکمت، اراده و مشیت خداوند از سوی خداوند آغاز میشود. برخی از گونههای حدیثی یاد شده، مانند همین گونه، نوع نخست را بیان میدارند و برخی از گونهها، مانند احادیث شب قدر، قسم دوم را بیان میکنند. به این حدیث دقت کنید: اسحاق حریری [یا جریری] گفته که نزد امام صادق(ع) بودم؛ شنیدم که میفرمود: "قطعاً خداوند ستونی از نور دارد که آن را از همه آفریدهها پنهان داشته است. یک سر آن نزد خداست و سر دیگران در گوش امام. پس هر گاه خداوند چیزی را اراده کند، فوری آن را در گوش امام وحی میکند"[۱۳۲].[۱۳۳]
احادیث رخداد ازدیاد علم به صورت عملی
در بین آیات قرآن و منابع حدیث، گزارشاتی وجود دارد که نشان میدهد، به صورت جزئی در وقایعی خاص، خبرها و علومی برای اهل بیت(ع) به ویژه پیامبر اکرم(ص) آورده شده است؛ مانند اخباری که خداوند برای پیشگیری از دسیسههای منافقان، به آن حضرت میداد. آیاتی که در پی میآید، بیانگر برخی از این خبرهاست: ﴿يَعْتَذِرُونَ إِلَيْكُمْ إِذَا رَجَعْتُمْ إِلَيْهِمْ قُلْ لَا تَعْتَذِرُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكُمْ قَدْ نَبَّأَنَا اللَّهُ مِنْ أَخْبَارِكُمْ...﴾[۱۳۴]، ﴿وَإِذْ أَسَرَّ النَّبِيُّ إِلَى بَعْضِ أَزْوَاجِهِ حَدِيثًا فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ وَأَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَيْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَأَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ فَلَمَّا نَبَّأَهَا بِهِ قَالَتْ مَنْ أَنْبَأَكَ هَذَا قَالَ نَبَّأَنِيَ الْعَلِيمُ الْخَبِيرُ﴾[۱۳۵]، ﴿وَإِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ وَيَمْكُرُونَ وَيَمْكُرُ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ﴾[۱۳۶].
آیه اخیر راجع به واقعه لیلة المبیت است. وقتی قریش در دارالندوه برای کشتن پیامبر(ص) برنامهریزی کردند، خداوند توسط جبرئیل(ع) این خبر را به پیامبر(ص) رساند: شیطان که در آن واقعه به صورت یک پیرمرد نجدی درآمده بود، وقتی پیشنهاد قتل پیامبر(ص) را به نوعی خاص داد، قریشیان متفقاً گفتند: نظر پیرمرد نجدی درست است و آن را اجرا خواهیم کرد. ابولهب عموی پیامبر نیز، نظر به همین رأی داشت. در اینجا بود که جبرئیل(ع) بر پیامبر(ص) نازل شد و ایشان را از این توطئه مطلع کرد و در این باره آیه ﴿وَإِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ وَيَمْكُرُونَ وَيَمْكُرُ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ﴾ نازل شد...[۱۳۷].
گاهی گزارشهای افزایش علم پیامبر و امام با موضوع آموزههای اخلاقی است. باید گفت این گزارشات نیز دلیلی بر مدعاست و از لحاظ موضوع، هیچ تفاوتی ندارد. به این حدیث که در آن یک مطلب اخلاقی بیان شده است، توجه کنید: ابوحمزه از امام باقر(ع) گزارش میدهد که رسول الله(ص) در حجة الوداع سخنرانی کرده و فرمودند: ای مردم! همانا روح القدس در دلم افکند که هیچ کس نمیمیرد تا روزیاش را کامل بگیرد. از خدا بپرهیزید و در طلب روزی آرام باشید [حریص نباشید و خود را به زحمت نیفکنید] و دیررسیدن روزی، شما را وادار به کسب آن از راه حرام نکند؛ زیرا آنچه نزد خداست، جز به وسیله اطاعتش به دست نمیآید[۱۳۸].
از مصادیق این گزارشها میتوان به داستان پیدا شدن الواح حضرت موسی(ع) در زمان پیامبر(ص) اشاره کرد. خلاصه ماجرا از این قرار است: ابوحمزه ثمالی از امام صادق(ع) گزارش کرده که ایشان فرمودند: در کتاب جفر [که نزد امامان(ع) است، نوشته شده] که... وقتی روزگار زندگانی حضرت موسی(ع) به سررسید، خداوند به وی وحی کرد که الواح را که از زَبرجد بهشتی بود، در کوهی پنهان کند. از همین روی، حضرت موسی(ع) به سوی آن کوه رفت. کوه برای او شکافته شد و او الواح را پیچیده، در آن گذاشت. وقتی آنها را در شکاف قرارداد، شکاف کوه به هم پیوست. الواح پیوسته در آن کوه بود تا حضرت محمد(ص) مبعوث گردید. روزی قافلهای از یمن که قصد شرفیابی خدمت پیامبر را داشتند، در راه خود به آن کوه رسیدند. ناگهان کوه باز شد و الواح همان طور پیچیده، به همان صورتی که موسی(ع) نهاده بود، از کوه بیرون آمد. وقتی کاروانیان آنها را برداشتند، الواح در نظرشان بزرگ جلوه کرد و در دلشان افتاد که به آنها دست نزنند و نگاه نکنند تا آنها را به دست پیامبر(ص) برسانند. در همین حال خداوند جبرئیل(ع) را بر پیامبر نازل کرد و ماجرای کاروان و الواح را به اطلاع پیامبر(ص) رساند.
وقتی کاروانیان خدمت پیامبر(ص) رسیدند، پیامبر(ص) از آنان پیشی گرفتند و آغاز به سخن نمودند و از آنان راجع به آنچه یافته بودند، سؤال کردند. آنان شگفتزده پرسیدند: از کجا فهمیدی که ما چیزی پیدا کردهایم؟ حضرت فرمودند: خدا به من اطلاع داد و آنچه شما یافتهاید، الواح است. آنان گفتند که ما به پیامبری تو شهادت میدهیم و الواح را درآورده و تقدیم کردند. با اینکه به زبان عبرانی نوشته شده بود، حضرت به آنها نگاه کردند و خواندند. آنگاه امیرالمؤمنین(ع) را خواسته و فرمودند: این را داشته باش که در آن علم گذشتگان و آیندگان است. اینها الواح موسی(ع) است و خدا به من دستور داده تا آنها را در اختیار تو بگذارم. عرض کرد: یا رسول الله! من نمیتوانم درست آنها را بخوانم! پیامبر(ص) فرمودند: جبرئیل(ع) به من گفته که به تو بگویم، این الواح را امشب زیر سرخود بگذار تا فردا صبح که برخیزی، علم خواندن آنها به تو تعلیم داده شده است.
امام صادق(ع) فرمود: امیرالمؤمنین(ع) شب آنها را زیر سرخود گذاشتند؛ صبح که شد، خداوند علم همه محتوای الواح را به ایشان تعلیم داده بود. پیامبر اکرم(ص) به ایشان دستور دادند تا از آن نسخهبرداری کنند. پس امیرالمؤمنین(ع) در یک پوست گوسفند، نسخهای از روی آن نوشتند و این همان جفر است که در آن علم گذشتگان و آیندگان است و آن به همراه الواح و عصای موسی(ع) نزد ماست و ما از پیامبر به ارث بردهایم[۱۳۹].
لازم نیست افزایش علمی در جهان کنونی برای امام تحقق یابد، بلکه در عوالم پیشین نیز از این دست افزایشهای عملی، اتفاق افتاده است؛ به این حدیث دقت کنید: مفضل گزارش کرده که از امام صادق(ع) پرسیدم: شما هنگامی که [در عوالم پیشین] به صورت سایههایی بودید، چگونه بودید؟ حضرت پاسخ فرمودند: "ای مفضل، ما در سایه سبزی نزد پروردگارمان بودیم و این در حالی بود که غیر از ما هیچ کس وجود نداشت. همواره به تسبیح، تقدیس، تهلیل و تمجید خداوند مشغول بودیم. جز ما نه فرشته مقربی بود و نه صاحب روحی، تا آنکه خدا آفرینش اشیا را اراده کرد. پس آنچه از ملائکه و غیرملائکه خواست، به هر طور که خواست، آفرید. سپس علم این آفرینش را به ما رساند و ابلاغ کرد"[۱۴۰].
در این حدیث، بر ازدیاد علم امام تصریحی وجود ندارد، ولی در دو مرحله، یکی در مقام علم به ذات، اسما و صفات الهی و دیگری در مقام علم به افعال الهی، علوم بیکرانی به امام ارزانی شده است که دستکم در مرحله دوم، علم امام افزایش یافته است. توضیح بیشتر در مبحث زمان آغاز افزایش علم امام خواهد آمد.
در این گونه از گزارشات، سخنی از ازدیاد علم پیامبر(ص) یا امام و یا حکم آن مطرح نیست، اما در این وقایع، به صورت عملی، از سوی خداوند علمی بر علوم ایشان افزوده شده است. اگر این وقایع تنها برای پیامبر(ص) هم نقل شده باشد، کافی است تا این شأن برای امام نیز به اثبات برسد و به نقل مصادیق آن برای امام نیاز نیست؛ چراکه بر اساس ضرورت شراکت امام در علم پیامبر[۱۴۱] و نیز قانون کلی “اثبات تمام مقامات و شئون پیامبر برای ائمه بعد از ایشان، مگر مقامات خاصی مانند نبوت و افضلیت”[۱۴۲]، به ویژه با ضمیمه روایات نزول و ورود فرشتگان بر ائمه اطهار(ع)، این شأن برای امام نیز به اثبات میرسد[۱۴۳].
روایات پیامبر اکرم(ص) و امیرالمؤمنین(ع)
روایات بر فراگیری علوم توسط ائمه(ع) به روشهای مختلف دلالت دارند و مؤید کامل نبودن و افزایشپذیری علوم ائمهاند؛ زیرا در صورت تام بودن علوم آنان، تأکید بر فراگیری علوم توسط ائمه(ع) از پیامبر(ص)، دریافت الهام، تأیید به روح القدس، تحدیث فرشتگان، همراه داشتن و مطالعه کتابهای ویژه و...، تکرار دانشی موجود نزد آنان خواهد بود که گرچه در برخی موارد فوایدی دارد و مطلوب است، تکرار پیوسته آنها در طول زندگی مطلوب نیست. ظاهر روایات نیز جدید بودن علوم عطاشده به آنان و ناآگاهی پیشین ائمه(ع) به آن علوم را میرساند.
در روایات یادشده، به صراحت از آموزش علوم توسط پیامبر(ص) به امیرالمؤمنین(ع) سخن به میان آمده است. ظاهر این روایات این است که امیرالمؤمنین(ع) این علوم را نمیدانستند و پیامبر(ص) به ایشان آموختند؛ نه آنکه امیرالمؤمنین(ع) میدانستند و پیامبر آن را برای ایشان تکرار کرده باشند. دست برداشتن از ظاهر این روایات، بسیار دشوار است. تعابیری مانند:«علم رسول الله(ص) عليا(ع)، أَمَرَهُ أَنْ يُعَلِّمَهُ عَلِيّاً(ع)، أَسَرَّهُ مُحَمَّدٌ(ص) إِلَى عَلِيٍّ، عَلَّمَنِيهِ وَ حَفِظْتُهُ وَ...» که پیشتر بیان شد، ظهور روشنی در همین مطلب دارد.
روایات دیگری نیز که نشان میدهند امیرالمؤمنین(ع) برخی مطالب را نمیدانستند و پیامبر(ص) به ایشان آموختند، مؤید افزایشپذیری علم ایشان است. در روایتی از امیرالمؤمنین(ع) نقل شده است که آن حضرت همراه پیامبر(ص)، به پیرمردی برخوردند که آن حضرت او را نشناخت و پیامبر(ص) آن فرد را حضرت خضر(ع) معرفی کردند[۱۴۴]. در روایتی خبر داده شده است که امام علی(ع) شیطان را دید که نزد رسول خدا(ص) آمده بود و از ایشان برای بخشایش خود دعا میطلبد. بنابراین نقل، آن حضرت ابتدا او را نشناخت و پیامبر(ص) شیطان را به او شناساندند[۱۴۵].
سوده دختر عماره، قصه دادخواهی خود را از یکی از کارگزاران امیرالمؤمنین(ع) چنین برای معاویه گزارش داد که وقتی برای شکایت نزد امام علی(ع) رفته بود، آن حضرت مشغول نماز بودند که با آگاهی از حضور او نماز خود را کوتاه کردند و درخواست وی را جویا شدند. سوده شکایت خود را مطرح کرد. امیرالمؤمنین(ع) به گریه افتادند و فرمودند: خدایا تو بر من و آنها شاهدی که من به آنان دستور ندادهام به بندگان تو ظلم کنند و حق تو را ترک کنند. آن گاه حضرت دستور عزل آن مسئول را صادر کردند[۱۴۶]. این نقل نیز نشان میدهد که علم آن حضرت به کارهای کارگزارانش، تام و بالفعل نبوده است.
در روایتی نقل شده است که امام حسین(ع) درباره سوره قدر از امیرالمؤمنین(ع) مطلبی پرسید. آن حضرت فرمودند: من درباره آن چیزی میدانم که تو نمیدانی[۱۴۷]. سپس مطالبی را درباره آن بیان فرمودند. این تعبیر به صراحت بر تام نبودن علم امام حسین(ع) دلالت دارد.
در مقابل این روایات که بر ناتمام بودن دانش ائمه(ع) دلالت دارند، روایاتی بر تمامیت علوم ایشان صحه میگذارند. در روایتی از امیرالمؤمنین(ع) نقل شده است: «هیچ چیز را که خداوند به او (پیامبر(ص)) آموخته بود از حلال و حرام، امر و نهی، خبرهای گذشته و آینده، تعالیم نازل شده بر پیشینیان (اعم از) اطاعت یا معصیت، فروگذار نکرد و (همه آنها را) به من آموخت»[۱۴۸]. در روایاتی دیگر، آن حضرت وارث علم پیامبر(ص) و علوم تمام پیامبران و اوصیای آنان معرفی شده است[۱۴۹]. در روایتی نبوی نیز بر مضمون همین حدیث اینگونه تأکید شده که خداوند تمام علوم فرشتگان و پیامبران را به پیامبر اکرم(ص) و آن حضرت تمام علوم خود را به امیرالمؤمنین(ع) آموخته است[۱۵۰]. از اینگونه روایات ممکن است تام بودن علوم امیرالمؤمنین(ع) استنباط شود.
در روایاتی مستفیض، از امیرالمؤمنین(ع) نقل شده است که فرمودند: «سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي»[۱۵۱]؛ «از من بپرسید، پیش از آنکه مرا از دست بدهید». گویا این سخن، بارها از امیرالمؤمنین(ع) صادر شده است. در برخی از این نقلها آمده است: «از من بپرسید، پیش از آنکه مرا نیابید. آیا نمیپرسید از کسی که علم مرگها، بلاها و نسبها نزد اوست؟!»[۱۵۲] در نقلی دیگر از این مجموعه آمده است: «از من بپرسید، پیش از آنکه مرا نیابید. قسم به خدایی که جانم در دست اوست، درباره چیزی از این زمان تا قیامت نمیپرسید، مگر آنکه شما را از آن خبر میدهم و از هیچ گروهی که صد نفر را هدایت یا گمراه میکند (نمیپرسید)، مگر آنکه شما را از فراخواننده آنان، رهبر و حرکت دهنده آنان و محل سوار شدن و فرود آمدن آنان خبر میدهم»[۱۵۳].
البته اگر این روایات تام و کامل بودن علوم ائمه(ع) را اثبات کنند، تام بودن علوم آنان را از ابتدای تولد نمیرسانند؛ زیرا در برخی از همین روایات بر فراگیری این علوم از پیامبر اکرم(ص) تصریح شده که با توجه به ظواهر این روایات، این فراگیری در طول حیات آن حضرت بوده است، نه در عالَمی پیش از این جهان. در برخی از این روایات آمده است که امیرالمؤمنین(ع) هر روز و شب نزد پیامبر(ص) میرفتند و آن حضرت به ایشان علومی را میآموختند[۱۵۴]. این روایات چنان که گفته شد، ظهور در آن دارند که آن حضرت این علوم را نمیدانستند و از پیامبر(ص) فراگرفته است.[۱۵۵]
روایات امام حسن، امام حسین و امام سجاد(ع)
گفته شد که امام حسن، امام حسین و امام سجاد(ع)، از طریق فراگیری از پیامبر(ص) و امامان پیشین مطالبی را دریافتند. همچنین شیوههای دیگری که برای دریافت علوم توسط آنان بیان شد، مؤید آن است که علوم آنان افزایشپذیر بوده است.
روایاتی هم که نشان میدهند ایشان برخی از مطالب را نمیدانستند و با راهنمایی پیامبر یا امام پیشین یاد گرفتهاند، ظهور روشنی در افزایشپذیری علوم آنان دارد. در روایتی از امام حسین(ع) نقل شده است که به همراه امام مجتبی(ع) نزد پیامبر(ص) رفتند؛ در حالی که جبرئیل(ع) به شکل دحیة بن خلیفه کلبی نزد آن حضرت بود. آنان جبرئیل(ع) را نشناختند و گمان کردند که دحیه کلبی از سفر شام برگشته است و منتظر سوغات او بودند[۱۵۶]. روایات دیگری نیز بر تام نبودن علوم آنان دلالت دارد[۱۵۷].
در نقلی آمده است که در روز عاشورا، امام حسین(ع) در آخرین لحظات برای خداحافظی به بالین امام زین العابدین(ع) که به شدت بیمار بود، آمدند. امام زین العابدین(ع) از سرانجام گفتوگوهای آن حضرت با سپاه عمر بن سعد پرسیدند. هنگامی که از وقوع جنگ آگاهی یافتند، از حال یکایک اصحاب و مردان بنی هاشم سؤال کردند و امام حسین(ع) خبر شهادت آنان را به ایشان دادند. امام زین العابدین(ع) پس از شنیدن این خبرها به شدت گریستند[۱۵۸]. این پرسشها و گریه آن حضرت پس از شنیدن آن خبرها، به طور روشن دلالت بر آن دارد که علم آن حضرت درباره این امور کامل نبوده است و ظاهر تعابیر و تغییر حال ایشان به خوبی حکایت از آن دارد که آن حضرت علم به این حوادث را از زبان مبارک پدر بزرگوارشان امام حسین(ع) شنیدند. روایات دیگری نیز درباره آن حضرت نشان دهنده تام نبودن علم ایشان است[۱۵۹].
روایتی از این امامان که بر تام بودن علم امام دلالت کند، یافت نشد.[۱۶۰]
روایات امام باقر و امام صادق(ع)
روایات این دو امام بزرگوار در این موضوع، حجم قابل توجهی دارند. به همین دلیل، این روایات را در دو دسته به بحث میگذاریم: دسته اول، روایاتیاند که از آنها اینگونه برداشت میشود که ائمه(ع) به تمام حقایقی که علم به آنها ممکن است، آگاهاند؛ دسته دوم روایات و شواهدیاند که بر افزایشپذیری دانش آنان دلالت دارند. ابتدا شواهد مؤید هر دیدگاه را نقل میکنیم؛ سپس به جمعبندی آنها میپردازیم:
شواهد تام بودن علوم ائمه(ع)
پیش از این، در روایات این دو امام نقل شد که علوم الهی دو گونهاند: علومی که مختص ذات مقدس خداوندند؛ و علومی که خداوند به پیامبران و فرشتگان خود آموخته است. تمام علوم نوع دوم در اختیار ائمه(ع) قرار گرفته است[۱۶۱]. روایاتی که ائمه(ع) را وارث علوم پیامبران(ع) و پیامبر اعظم(ص) معرفی میکنند نیز همین مطلب را میرسانند[۱۶۲]. همچنین روایاتی از آن دو امام، به ویژه امام صادق(ع) نقل شده که ائمه(ع) به گذشته، آینده، آسمانها، زمین، بهشت و جهنم، و خلاصه تمام امور - غیر از علومی که مختص ذات خداوند است - علم دارند[۱۶۳]. روایات مشاهده ملکوت آسمانها و زمین توسط ائمه(ع) - که از امام باقر و امام صادق(ع) نیز نقل شده است- از دیگر مزیدات این دیدگاه است[۱۶۴]. از ظاهر این دسته از روایات، ممکن است تام بودن علوم ائمه(ع) استنباط شود.
روایات متعددی نیز از این دو امام این مطلب را میرسانند که هیچ پرسشی نیست که از امام پرسیده شود و امام در پاسخ به آن اظهار عجز کند. توجیهی که در این روایات برای این توان علمی امام آمده این است که خداوند حکیمتر و کریمتر از آن است که فردی را حجت خود بر مردم معرفی کند؛ آنگاه او را به خود واگذارد و درهای علوم را بر او ببندد[۱۶۵]. در یکی از این روایات، این دلیل از زبان امام صادق(ع) اینگونه نقل شده است: خداوند بزرگتر، عزیزتر و گرامیتر از آن است که اطاعت بندهای را واجب گرداند که علم آسمان و زمینش را از او مخفی میکند. سپس فرمودند: (این علوم را) از او مخفی نمیکند[۱۶۶]. در روایتی دیگر، آن حضرت در برابر فردی که مالی از آن حضرت را تلف کرده و در برابر پرسش امام، منکر کار خود بود، به دو نفر از اصحابش فرمودند: اگر شما (هم) امنای خداوند و جانشینان خداوند در زمین و حجت او بر بندگانش بودید، بر شما پنهان نمیماند که او با آن مال چه کرده است. آن فرد در ادامه اعتراف کرد و سخن امام را تأیید نمود[۱۶۷].[۱۶۸]
شواهد افزایشپذیری علوم ائمه(ع)
در مقابل این دسته از روایات، روایاتی دیگر دلالت بر آن دارند که علوم اهل بیت(ع) یکباره نزد آنان نبوده، بلکه به تدریج به آنان عطا شده است. چنان که گفته شد، تمام روایاتی که در بحث روشهای علمآموزی ائمه(ع) بیان شدند، ظهور در آن دارند که ائمه(ع) این علوم را به روشهای یادشده فراگرفتهاند. مرور بر روایات فراگیری دانش از حجت پیشین، دریافت از روح القدس، الهام و... به روشنی ظهور در این مطلب دارند که ائمه(ع) این علوم را نمیدانستند و فراگرفتهاند؛ نه آنکه میدانستند و برای آنان تکرار شده است.
برخی روایات صراحت بیشتری در افزایشپذیری علوم ائمه(ع) دارند. در روایات متعددی از امام باقر و امام صادق(ع) نقل شده است: «لَوْ لَا أَنَّا نَزْدَادُ لَأَنْفَدْنَا»[۱۶۹]؛ «اگر بر (علم) ما افزوده نشود، پایان میپذیرد». در برخی از این روایات تأکید شده است که هر روز و هر شب، بر علم آنان افزوده میشود[۱۷۰]. در روایتی از امام باقر(ع) نقل شده است که عالم ما غیب نمیداند و اگر خداوند عالم ما را به خودش واگذارد، مانند برخی از شما خواهد بود، ولی به او لحظه به لحظه آموخته میشود[۱۷۱]. در روایتی دیگر از امام کاظم(ع) نقل شده است که «كَانَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ(ع) يَقُولُ لَوْ لَا أَنَّا نَزْدَادُ لَأَنْفَدْنَا»[۱۷۲]؛«ابوجعفر (امام باقر(ع)) پیوسته میگفت: اگر بر (علوم) ما افزوده نشود، (علم ما) پایان میپذیرد». در نقلی دیگر از زراره، همان جمله از امام باقر(ع) نقل شده است: «لَوْ لَا أَنَّا نَزْدَادُ لَأَنْفَدْنَا»[۱۷۳]؛ «اگر به (علم) ما افزوده نشود، تمام میشود». چنان که میبینیم، این روایات به صراحت از افزایشپذیری و تمامیت نداشتن علوم ائمه(ع) سخن میگویند. سند این روایات نیز معتبر است.
در برخی از این روایات آمده است که هر شب جمعه علومی بر دانش ائمه(ع) افزوده میشود. بنابراین روایات، روح امام هر شب جمعه به سوی عرش عروج کرده، عرش الهی را طواف میکند و در حالی باز میگردد که بر علومش بسیار افزوده شده است[۱۷۴]. در برخی از این روایات تأکید شده که بر دانش امام در این شب به مقدار زیادی افزوده میشود[۱۷۵]. در تعدادی از این روایات آمده است که اگر بر این علوم افزوده نمیشد، علم امام پایان میپذیرفت: «وَ لَوْ لَا ذَلِکَ لَأَنْفَدْنَا»[۱۷۶].
همچنین در روایات متعدد از امام باقر و امام صادق(ع) نقل شده است که در شب قدر، خبر حوادث آن سال تا شب قدر سال بعد، به امام گفته میشود. این علم، شامل تمام خیر و شرهایی است که به بندگان میرسد؛ مرگ یا زندگی، فقر یا ثروت، توفیق زیارت خانه خداوند متعال، و خلاصه تمام مقدرات بندگان تا شب قدر سال آینده، بر امام عرضه میشود[۱۷۷]. در برخی از این روایات تصریح شده است که اگر این علوم نبود، امام نمیدانست که در آن سال چه چیز محقق خواهد شد[۱۷۸]. به طور طبیعی، از این روایات اینگونه به دست میآید که در هر شب قدر بر دانش امام افزوده میشود.
روایاتی دلالت بر آن دارند که هرگاه امامی به امامت میرسد، امام پیشین هر آنچه نزد اوست، به امام پس از خود تحویل میدهد[۱۷۹]. در یکی از این روایات، به صراحت بیان شده است که امام هر زمان، در آخرین لحظه عمر امام پیشین، علوم او را دریافت میکند[۱۸۰]. این روایات نشان میدهند که علم امام، پیش از تحویل گرفتن مقام امامت کامل نیست. در روایات دیگری از امام صادق(ع) نقل شده است: «هر امامی که از دنیا میرود، به امام پس از او دانشی همانند دانش امام پیشین عطا میشود و افزایشی در پنج جزء نیز خواهد داشت»[۱۸۱]. این روایات، درباره محتوای این دانش افزوده شده سخن نگفتهاند. احتمال دارد که این افزایش مربوط به امور جاری جهان یا مقدرات تغییر پذیر باشد. از این رو، علم به این امور، در حال تغییر است؛ و بنابراین امام بعدی از تحولات جهان آگاه میشود[۱۸۲].[۱۸۳]
روایات امام کاظم و امام رضا(ع)
ممکن است برخی روایات این دو امام بزرگوار، شاهدی بر تام بودن علوم ائمه(ع) دانسته شوند. در روایتی نقل شده است که در دوران امامت امام صادق(ع)، امام کاظم(ع) انجیل را برای یکی از علمای مسیحی تلاوت کردند؛ به گونهای که آن عالم آرزوی شاگردی ایشان را کرد[۱۸۴]. این روایت نشان میدهد که امام حتی پیش از دوره امامتش به بسیاری از علوم ویژه و موهبتی آگاه است؛ هر چند بر تام بودن علم ایشان دلالت ندارد. در پایان روایت یادشده آمده است که امام صادق(ع) پس از آگاه شدن از این قضیه فرمودند: «خداوند کسی را در زمین حجت خود قرار نمیدهد که از او سؤالی بپرسند و او بگوید نمیدانم»[۱۸۵]. در روایت دیگری از امام کاظم(ع) پرسیده شده است: آیا ممکن است که از امام سؤالی درباره حلال و حرام بپرسند و او نداند. آن حضرت فرمودند: خیر (چنین حالتی رخ نمیدهد)؛ ولی گاهی از امام میپرسند و او پاسخ آن را میداند، ولی (به اختیار خود و برای رعایت مصالحی) پاسخ نمیدهد[۱۸۶]. در روایات دیگری نیز بر این مطلب تأکید شده که از ویژگیهای امام و حجت خدا آن است که اگر از او سوالی بپرسند، پاسخ میدهد و از پاسخ هیچ پرسشی ناتوان نیست[۱۸۷].
از امام کاظم(ع) نقل شده است که خداوند دینش را کامل کرد و قرآن را که بیان کننده هر چیزی است، فرو فرستاد که در آن حلال و حرام، حدود و تمام چیزهایی که مردم به آن نیاز دارند، بیان شده است و این علوم پس از پیامبر(ص) در نسل او از امامان معصوم قرار گرفته است[۱۸۸]. این محتوا با بیانی دیگر نیز از آن امام نقل شده است که پیامبر(ص) تمام چیزهایی را که مردم به آن نیازمندند، به امیرالمؤمنین(ع) آموختند[۱۸۹].
بنا بر روایتی دیگر، آن حضرت از پیامبر اکرم(ص) نقل کردند که بال پرندهای در آسمان حرکت نمیکند، مگر آنکه ما به آن آگاهیم[۱۹۰]. روایات یادشده میتوانند از مؤیدات تام بودن علوم ائمه(ع) به شمار آیند.
در مقابل این دسته از روایات، از برخی نقلها ممکن است برداشت شود که علوم ائمه(ع) کامل نیست. در روایتی آمده است که سندی بن شاهک، خرماهایی مسموم را برای امام کاظم(ع) آورد و آن حضرت از آن خرماها خوردند. سپس اثر سم را در بدن خود حس کردند: فأکل منه فاحس بالسم[۱۹۱]. از امام رضا(ع) پرسیده شده است که آیا امام کاظم(ع) میدانستند آن خرماها مسموماند و از آنها خوردند یا نمیدانستند؟ امام پاسخ دادند: محدِّث - که فرشتهای است- از او غایب شد[۱۹۲]؛ یعنی به او خبر نداد که خرماها مسموم است. از این رو، امام بدون علم به مسموم بودن، از آنها خوردند. بنا بر روایتی دیگر، امام رضا(ع) در پاسخ این پرسش فرمودند: خداوند فراموشی را بر ایشان مسلط کرد تا امر (مقدر شده) درباره او انجام شود[۱۹۳]. به هر حال، این روایات نشان میدهند که در آن لحظه، امام از مسموم بودن آن خرماها آگاهی نداشتند.
در گزارشی دیگر آمده است که امام کاظم(ع) هنگامی که در زندان هارون بودند، دعا کردند خداوند او را از آن زندان نجات دهد. فرستاده هارون وارد زندان شد و آن حضرت را نزد هارون فراخواند. مطابق این نقل، امام کاظم(ع) از علت احضارش خبر نداشتند و ترسیدند در آن هنگامه شب، شری از هارون به ایشان برسد. به این دلیل با ناامیدی، اندوه و ترس به نزد هارون رفتند. اما هارون در همان شب دستور آزادی امام را صادر کرد[۱۹۴]. این گزارش، حالاتی را به امام نسبت میدهد که نشان دهنده عدم علم امام به آینده و سرنوشتش میباشد[۱۹۵].
در روایتی از امام رضا(ع) نقل شده است که پدر بزرگوارشان امام کاظم(ع)، با اینکه عقلشان قابل مقایسه با دیگران نبود، گاهی با سیاهترین غلامانش مشورت میکرد. به ایشان گفته میشد: شما با مانند این (غلام) مشورت میکنید؟ میفرمودند: گاهی خداوند تبارک و تعالی، (گرهی) را با زبان او میگشاید. از همین روی، گاهی غلامانش درباره زمینها و امور کشاورزی نظری میدادند و ایشان به آن عمل میکردند[۱۹۶]. در روایتی دیگر آمده است که امام رضا(ع) به قبض و بسط علم امام اشاره کردند و فرمودند: «يَبْسُطُهُ فَيَعْلَمُ وَ يُقْبَضُ عَنْهُ فَلَا يَعْلَمُ»[۱۹۷]؛ «علم برای او گسترده میشود، پس میداند؛ و جمع میشود، پس نمیداند».[۱۹۸]
پرسشهای وابسته
جستارهای وابسته
منبعشناسی جامع علم معصوم
منابع
- یارمحمدیان، محمد تقی، ازدیاد علم امام از دیدگاه کتاب و سنت
- امینی، ابراهیم، بررسی مسائل کلی امامت
- خاتمی، سید احمد، ملائکه و دیدار با امامان
- تحریری، محمد باقر، جلوههای لاهوتی
- امامخان، عسکری، منشأ و قلمرو علم امام
- رستمی، محمد زمان و طاهره آلبویه، علم امام
- محمد حسن نادم و سید ابراهیم افتخاری، منابع علم امام از نگاه متکلمان قم و بغداد
- هاشمی، سید علی، ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی
پانویس
- ↑ یارمحمدیان، محمد تقی، ازدیاد علم امام از دیدگاه کتاب و سنت، ص ۱۱۸.
- ↑ جمعی از اصحاب ائمه، الأصول الستة عشر، ص۲۴۰؛ صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص۱۳۰-۱۳۲، ۳۹۲-۳۹۶، ۴۶۴-۴۶۶؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۵۳-۲۵۵؛ طوسی، محمد بن حسن، امالی، ص۴۰۹؛ مفید، محمد بن محمد، اختصاص، ص۳۱۲-۳۱۳.
- ↑ «عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(ع) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): إِنَّ أَرْوَاحَنَا وَ أَرْوَاحَ النَّبِيِّينَ تُوَافِي الْعَرْشَ كُلَّ لَيْلَةِ جُمُعَةٍ فَتُصْبِحُ الْأَوْصِيَاءُ وَ قَدْ زِيدَ فِي عِلْمِهِمْ مِثْلَ جَمِّ الْغَفِيرِ مِنَ الْعِلْمِ»؛ صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۱۳۲، ح۷.
- ↑ «عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ(ع) يَقُولُ كَانَ جَعْفَرٌ(ع) يَقُولُ لَوْ لَا أَنَّا نُزَادُ لَأَنْفَدْنَا»؛ صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۳۹۵؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۵۴.
- ↑ صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۳۹۵؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۵۴.
- ↑ «عَنْ زُرَارَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(ع) يَقُولُ لَوْ لَا نُزَادُ لَأَنْفَدْنَا قَالَ قُلْتُ تُزَادُونَ شَيْئاً لَا يَعْلَمُهُ رَسُولُ اللَّهِ(ص) قَالَ إِنَّهُ إِذَا كَانَ ذَلِكَ عُرِضَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(ص) ثُمَّ عَلَى الْأَئِمَّةِ ثُمَّ انْتَهَى إِلَيْنَا»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۵۵.
- ↑ «...وَ يُصْبِحُ الْوَصِيُّ الَّذِي بَيْنَ ظَهْرَانَيْكُمْ وَ قَدْ زِيدَ فِي عِلْمِهِ مِثْلُ جَمِّ الْغَفِيرِ»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۵۳.
- ↑ «...فَلَا تُرَدُّ أَرْوَاحُنَا إِلَى أَبْدَانِنَا إِلَّا بِعِلْمٍ مُسْتَفَادٍ وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَنَفِدَ مَا عِنْدَنَا»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۵۴؛ طوسی، محمد بن حسن، امالی، ص۴۰۹.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۷۴. در حدیث پنجم دقت کنید. از این دست علوم، تعبیر به «أوجب» شده است. اگر آگاهی امام از علم وراثتی واجب باشد، علم افزون که الهام روح است، اوجب شمرده شده است. این سخن دلالت دارد بر اینکه این علم برای امام ضروری، بلکه ضروریترین علم امام است.
- ↑ یارمحمدیان، محمد تقی، ازدیاد علم امام از دیدگاه کتاب و سنت، ص ۱۱۸؛ امینی، ابراهیم، بررسی مسائل کلی امامت، ص ۲۸۷؛ خاتمی، سید احمد، ملائکه و دیدار با امامان، ماهنامه پاسداران اسلام، ش ۲۴۸؛ تحریری، محمد باقر، جلوههای لاهوتی، ج ۱، ص ۱۳۹؛ امامخان، عسکری، منشأ و قلمرو علم امام، فصل پنجم؛ رستمی، محمد زمان و طاهره آلبویه، علم امام؛ محمد حسن نادم و سید ابراهیم افتخاری، منابع علم امام از نگاه متکلمان قم و بغداد، ص ۶۱.
- ↑ «كَانَ الْمُفَضَّلُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) فَقَالَ لَهُ الْمُفَضَّلُ جُعِلْتُ فِدَاكَ يَفْرِضُ اللَّهُ طَاعَةَ عَبْدٍ عَلَى الْعِبَادِ وَ يَحْجُبُ عَنْهُ خَبَرَ السَّمَاءِ قَالَ لَا اللَّهُ أَكْرَمُ وَ أَرْحَمُ وَ أَرْأَفُ بِعِبَادِهِ مِنْ أَنْ يَفْرِضَ طَاعَةَ عَبْدٍ عَلَى الْعِبَادِ ثُمَّ يَحْجُبَ عَنْهُ خَبَرَ السَّمَاءِ صَبَاحاً وَ مَسَاءً»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۶۱.
- ↑ البته گفتی است که گستره افتراض طاعت امام، از بندگان فراتر رفته است و تمام موجودات را در بر میگیرد. لذا گستره علمیای که هر لحظه از طرف خداوند بر امام هبوط میکند، به مراتب وسیعتر است.
- ↑ «إِرَادَةُ الرَّبِّ فِي مَقَادِيرِ أُمُورِهِ تَهْبِطُ إِلَيْكُمْ وَ تَصْدُرُ مِنْ بُيُوتِكُمْ»؛ اراده خداوند در تقدیرات امورش، به سوی شما هبوط کرده و از خانههای شما صادر میگردد (کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۴، ص۵۷۷؛ ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ص۲۰۰؛ طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۵۵.
- ↑ یارمحمدیان، محمد تقی، ازدیاد علم امام از دیدگاه کتاب و سنت، ص ۱۲۸.
- ↑ «حُمْرَانَ بْنِ أَعْيَنَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: إِنَّ جَبْرَئِيلَ(ع) أَتَى رَسُولَ اللَّهِ(ص) بِرُمَّانَتَيْنِ فَأَكَلَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) إِحْدَاهُمَا وَ كَسَرَ الْأُخْرَى بِنِصْفَيْنِ فَأَكَلَ نِصْفاً وَ أَطْعَمَ عَلِيّاً نِصْفاً ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) يَا أَخِي هَلْ تَدْرِي مَا هَاتَانِ الرُّمَّانَتَانِ قَالَ لَا قَالَ أَمَّا الْأُولَى فَالنُّبُوَّةُ لَيْسَ لَكَ فِيهَا نَصِيبٌ وَ أَمَّا الْأُخْرَى فَالْعِلْمُ أَنْتَ شَرِيكِي فِيهِ فَقُلْتُ أَصْلَحَكَ اللَّهُ كَيْفَ كَانَ يَكُونُ شَرِيكَهُ فِيهِ قَالَ لَمْ يُعَلِّمِ اللَّهُ مُحَمَّداً(ص) عِلْماً إِلَّا وَ أَمَرَهُ أَنْ يُعَلِّمَهُ عَلِيّاً(ع)»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۶۳.
- ↑ ﴿فَتَعَالَى اللَّهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ وَلَا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يُقْضَى إِلَيْكَ وَحْيُهُ وَقُلْ رَبِّ زِدْنِي عِلْمًا﴾ «پس، فرابرترا که خداوند است، آن فرمانفرمای راستین و در قرآن پیش از آنکه وحی آن به تو پایان پذیرد شتاب مکن و بگو: پروردگارا! بر دانش من بیفزای!» سوره طه، آیه ۱۱۴؛ ﴿يُنَزِّلُ الْمَلَائِكَةَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلَى مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ أَنْ أَنْذِرُوا أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاتَّقُونِ﴾؛ «فرشتگان را با روح از (مبدأ) امر خویش بر هر کس از بندگانش که بخواهد فرو میفرستد که بیم دهید: هیچ خدایی جز من نیست بنابراین از من پروا کنید» سوره نحل، آیه ۲؛ ﴿رَفِيعُ الدَّرَجَاتِ ذُو الْعَرْشِ يُلْقِي الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلَى مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ لِيُنْذِرَ يَوْمَ التَّلَاقِ﴾؛ «(او) برفرازنده رتبگان، دارای اورنگ (فرمانفرمایی جهان) است؛ روح (القدس) را از امر خویش نزد هر کس از بندگانش که بخواهد (برای رساندن وحی) میفرستد تا روز همدیداری را بیم دهد» سوره غافر، آیه ۱۵؛ ﴿وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِنْ أَمْرِنَا مَا كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَلَا الْإِيمَانُ وَلَكِنْ جَعَلْنَاهُ نُورًا نَهْدِي بِهِ مَنْ نَشَاءُ مِنْ عِبَادِنَا وَإِنَّكَ لَتَهْدِي إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ﴾؛ «و بدینگونه ما روحی از امر خویش را به تو وحی کردیم؛ تو نمیدانستی کتاب و ایمان چیست ولی ما آن را نوری قرار دادیم که بدان از بندگان خویش هر که را بخواهیم راهنمایی میکنیم و بیگمان تو، به راهی راست راهنمایی میکنی» سوره شوری، آیه ۵۲؛ ﴿إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةٍ مُّبَارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنذِرِينَ * فِيهَا يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ * أَمْرًا مِّنْ عِندِنَا إِنَّا كُنَّا مُرْسِلِينَ﴾؛ «که ما آن را در شبی خجسته فرو فرستادیم، بیگمان ما بیمدهنده بودیم * در آن (شب)، هر کار استواری را (که اجمال دارد) جدا میکنند (و تفصیل میدهند) * به فرمانی از نزد ما که ما فرستندهایم» سوره دخان، آیه ۳-۵؛ ﴿إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ * وَمَا أَدْرَاكَ مَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ * لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْرٍ * تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن كُلِّ أَمْرٍ * سَلامٌ هِيَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ﴾؛ «ما آن (قرآن) را در شب قدر فرو فرستادیم * و تو چه میدانی شب قدر چیست؟ * شب قدر از هزار ماه بهتر است * فرشتگان و روح (الامین) در آن، با اذن پروردگارشان برای هر کاری فرود میآیند * آن (شب) تا دمیدن سپیده (امن و) سلامت است» سوره قدر، آیه ۱-۵.
- ↑ صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص۳۹۲-۳۹۴، ۴۵۵-۴۵۸؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۵۵-۲۵۶.
- ↑ جمعی از اصحاب ائمه، الأصول الستة عشر، ص۲۴۰؛ صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۳۹۲-۳۹۴؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۵۵، ح۳- ۴؛ مفید، محمد بن محمد، اختصاص، ص۳۱۲-۳۱۳.
- ↑ یارمحمدیان، محمد تقی، ازدیاد علم امام از دیدگاه کتاب و سنت، ص ۱۲۹.
- ↑ «...قَالَتْ حَكِيمَةُ فَقُلْتُ وَ مَا هَذَا الطَّيْرُ قَالَ هَذَا رُوحُ الْقُدُسِ الْمُوَكَّلُ بِالْأَئِمَّةِ(ع) يُوَفِّقُهُمْ وَ يُسَدِّدُهُمْ وَ يُرَبِّيهِمْ بِالْعِلْمِ»؛ صدوق، محمد بن علی، کمال الدین، ج۲، ص۴۲۹.
- ↑ «عَنْ أَبِي الصَّبَّاحِ الْكِنَانِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ» ﴿وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِنْ أَمْرِنَا...﴾، «إِلَى آخِرِ الْآيَةِ قَالَ خَلَقَ وَ اللَّهِ أَعْظَمُ مِنْ جَبْرَئِيلَ وَ مِيكَائِيلَ وَ قَدْ كَانَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ(ص) يُخْبِرُهُ وَ يُسَدِّدُهُ وَ هُوَ مَعَ الْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدَهُ»؛ صدوق، محمد بن علی، کمال الدین، ج۲، ص۴۵۶؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۷۳.
- ↑ «و بدینگونه ما روحی از امر خویش را به تو وحی کردیم؛ تو نمیدانستی کتاب و ایمان چیست» سوره شوری، آیه ۵۲.
- ↑ «عَبْدِ اللَّهِ بْنِ طَلْحَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) أَخْبِرْنِي يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(ص) عَنِ الْعِلْمِ الَّذِي تُحَدِّثُونَّا بِهِ أَ مِنْ صُحُفٍ عِنْدِكُمْ أَوْ مِنْ رِوَايَةٍ يَرْوِيهَا بَعْضُكُمْ عَنْ بَعْضٍ أَوْ كَيْفَ حَالُ الْعِلْمِ عِنْدَكُمْ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع) الْأَمْرُ أَعْظَمُ مِنْ ذَلِكَ وَ أَجَلُّ أَ مَا تَقْرَأُ كِتَابَ اللَّهِ قَالَ قُلْتُ بَلَى قَالَ أَ مَا تَقْرَأُ ﴿وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِنْ أَمْرِنَا مَا كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَلَا الْإِيمَانُ﴾ أَ فَتَرَوْنَ أَنَّهُ كَانَ فِي حَالٍ لَا يَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَ لَا الْإِيمَانُ قَالَ قُلْتُ هَكَذَا نَقْرَؤُهَا قَالَ نَعَمْ قَدْ كَانَ فِي حَالٍ لَا يَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَ لَا الْإِيمَانُ حَتَّى بَعَثَ اللَّهُ تِلْكَ الرُّوحَ فَعَلَّمَهُ بِهَا الْعِلْمَ وَ الْفَهْمَ»؛ صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص۴۵۹.
- ↑ «عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) فِي قَوْلِهِ» ﴿وَالسَّمَاءِ وَالطَّارِقِ﴾ «قَالَ قَالَ السَّمَاءُ فِي هَذَا الْمَوْضِعِ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(ع) وَ الطَّارِقُ الَّذِي يَطْرُقُ الْأَئِمَّةَ(ع) مِنْ عِنْدِ رَبِّهِمْ- مِمَّا يَحْدُثُ بِاللَّيْلِ وَ النَّهَارِ- وَ هُوَ الرُّوحُ الَّذِي مَعَ الْأَئِمَّةِ(ع)يُسَدِّدُهُمْ- قُلْتُ وَ» ﴿النَّجْمُ الثَّاقِبُ﴾ «قَالَ: ذَاكَ رَسُولُ اللَّهِ(ص)»؛ قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر، ج۲، ص۴۱۵.
- ↑ «عَنْ جُعَيْدٍ الْهَمْدَانِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ(ع): بِأَيِّ حُكْمٍ تَحْكُمُونَ قَالَ نَحْكُمَ بِحُكْمِ آلِ دَاوُدَ فَإِنْ عَيِينَا شَيْئاً تَلَقَّانَا بِهِ رُوحُ الْقُدُسِ»؛ صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۴۵۱.
- ↑ یارمحمدیان، محمد تقی، ازدیاد علم امام از دیدگاه کتاب و سنت، ص ۱۳۰.
- ↑ صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۱۳۵، ح۱ و ص۱۳۹، ح۳ و ص۳۲۵، ح۴-۶ و ص۴۶۸، ح۱-۲.
- ↑ برقی، احمد بن محمد، محاسن، ج۱، ص۲۳۵؛ صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۱۱۲، ۱۱۴-۱۱۸، ۳۲۷، ۴۶۵-۴۶۶؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۲۱-۲۲۳؛ ابن بابویه، علی بن حسین، الإمامة و التبصرة، ص۸۷؛ صدوق، محمد بن علی، کمال الدین، ج۱، ص۲۲۳؛ همو، علل الشرایع، ج۲، ص۵۹۱؛ طوسی، محمد بن حسن، الغیبة، ص۲۲۳.
- ↑ «عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْأَوَّلِ مُوسَى(ع) قَالَ: مَبْلَغُ عِلْمِنَا عَلَى ثَلَاثَةِ وُجُوهٍ مَاضٍ وَ غَابِرٍ وَ حَادِثٍ فَأَمَّا الْمَاضِي فَمُفَسَّرٌ وَ أَمَّا الْغَابِرُ فَمَزْبُورٌ وَ أَمَّا الْحَادِثُ فَقَذْفٌ فِي الْقُلُوبِ وَ نَقْرٌ فِي الْأَسْمَاعِ وَ هُوَ أَفْضَلُ عِلْمِنَا وَ لَا نَبِيَّ بَعْدَ نَبِيِّنَا»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۶۴.
- ↑ یارمحمدیان، محمد تقی، ازدیاد علم امام از دیدگاه کتاب و سنت، ص ۱۳۵.
- ↑ «عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ النَّجَاشِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: قَالَ فِينَا وَ اللَّهِ مَنْ يُنْقَرُ فِي أُذُنِهِ وَ يُنْكَتُ فِي قَلْبِهِ وَ تُصَافِحُهُ الْمَلَائِكَةُ قُلْتُ كَانَ أَوِ الْيَوْمَ قَالَ بَلِ الْيَوْمَ فَقُلْتُ كَانَ أَوِ الْيَوْمَ قَالَ بَلِ الْيَوْمَ وَ اللَّهِ يَا ابْنَ النَّجَاشِيِّ حَتَّى قَالَهَا ثَلَاثاً»؛ مفید، محمد بن محمد، اختصاص، ص۲۸۶.
- ↑ «عَنْ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ(ع) عِلْمُ عَالِمِكُمْ اسْتِمَاعٌ أَوْ إِلْهَامٌ قَالَ يَكُونُ سَمَاعاً وَ يَكُونُ إِلْهَاماً وَ يَكُونَانِ مَعاً»؛ صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص۳۱۷.
- ↑ «عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) يَقُولُ إِنَّ مِنَّا لَمَنْ يُعَايِنُ مُعَايَنَةً وَ إِنَّ مِنَّا لَمَنْ يَنْقُرُ فِي قَلْبِهِ كَيْتَ وَ كَيْتَ وَ إِنَّ مِنَّا لَمَنْ يَسْمَعُ كَمَا يَقَعُ السِّلْسِلَةُ كُلُّهُ يَقَعُ فِي الطَّسْتِ قَالَ قُلْتُ فَالَّذِينَ يُعَايِنُونَ مَا هُمْ قَالَ خَلْقٌ أَعْظَمُ مِنْ جَبْرَئِيلَ وَ مِيكَائِيلَ»؛ صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص۲۳۱.
- ↑ نکت - نکتاً الأرض بقضیب أو بإصبعه: اثر گذاشت بر زمین در حال تفکر، به واسطه کوبیدن، یا کشیدن چوب، یا انگشت خود بر زمین؛ البته اثر کم، نه اینکه گودال درست کند. همان خطی که انسان گاهی با چوبی با انگشت خود بر زمین میکشد (ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغة، ج۵، ص۴۷۶؛ زمخشری، محمود، الفائق، ج۳، ص۳۳۰؛ فیومی، احمد، مصباح المنیر، ج۲، ص۶۲۴؛ طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج۲، ص۲۲۶).
- ↑ نفر ینفر: ضربه زدن بر چیزی با یکی از اعضای بدن انسان، یا حیوان، یا به وسیله ابزاری، مانند تبر که فاعل قصد دارد با این ضربه زدن، سوراخ یا اثری در آن شیء ایجاد کند (ابنفارس، احمد، معجم مقاییس اللغة، ج۵، ص۴۶۸؛ راغب اصفهانی، حسین، مفردات، ص۸۲۱؛ فیومی، احمد، مصباح المنیر، ج۲، ص۶۲۱؛ طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج۳، ص۵۰۱؛ مصطفوی، حسن، التحقیق، ج۱۲، ص۲۱۹).
- ↑ طوسی، محمد بن حسن، امالی، ص۴۰۸؛ مفید، محمد بن محمد، اختصاص، ص۲۸۶.
- ↑ صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۳۱۸، ح۲ و ص۳۱۹، ح۳.
- ↑ یارمحمدیان، محمد تقی، ازدیاد علم امام از دیدگاه کتاب و سنت، ص ۱۳۶.
- ↑ در لغت به کسی که با او سخن گفته شود یا برای او سخنی نقل شود، محدث گویند. در اصطلاح به یک مقام بلند معنوی گفته میشود که نشانگر این است، به اذن خدای متعال ملائکه بر انسان (غیر نبی و رسول) نازل میشوند و با او سخن میگویند. در درجاتی او هم میتواند با ملائکه سخن بگوید. باید توجه داشت که این مقام حالتی است که در آن، افراط و غلو، یعنی حالت وحی، نبوت و تشریع جدید نباشد و از تفریط وتقصیر نیز به دور باشد؛ بدین معنا که حالت الهام عادی نباشد؛ زیرا الهام عادی ممکن است برای هر انسان یا حتی حیوانات هم رخ بدهد؛ مانند وحی و الهامی که قرآن از آن درباره مادر حضرت موسی و زنبور عسل خبر میدهد (طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج۲، ص۲۴۴؛ مجلسی، محمدباقر، مرآة العقول، ج۳، ص۱۶۱).
- ↑ صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۳۲۱-۳۲۴؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۷۰-۲۷۱؛ مفید، محمد بن محمد، اختصاص، ص۲۸۷؛ طوسی، محمد بن حسن، امالی، ص۴۰۷.
- ↑ «عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) إِنَّ أَبَاكَ حَدَّثَنِي أَنَ عَلِيّاً(ع) وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ(ع) كَانُوا مُحَدَّثِينَ قَالَ فَقَالَ كَيْفَ حَدَّثَكَ قُلْتُ حَدَّثَنِي أَنَّهُ كَانَ يُنْكَتُ فِي آذَانِهِمْ قَالَ صَدَقَ أَبِي»؛ صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص۳۲۴.
- ↑ ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنْسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ﴾ «و ما پیش از تو هیچ فرستاده و هیچ پیامبری نفرستادیم مگر اینکه چون آرزو میکرد (که دعوتش فراگیر شود) شیطان در آرزوی وی (با وسوسه افکندن در دل مردم خلل) میافکند آنگاه خداوند آنچه را که شیطان میافکند، از میان برمیدارد سپس آیات خود را استوار میگرداند و خداوند دانایی فرزانه است» سوره حج، آیه ۵۲.
- ↑ «عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ قَالَ:... فَقَالَ نَعَمْ وَجَدْنَا عِلْمَ عَلِيٍّ(ع) فِي آيَةٍ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ... فَقُلْتُ وَ أَيُّ شَيْءٍ الْمُحَدَّثُ فَقَالَ يُنْكَتُ فِي أُذُنِهِ فَيَسْمَعُ طَنِيناً كَطَنِينِ الطَّسْتِ أَوْ يُقْرَعُ عَلَى قَلْبِهِ فَيَسْمَعُ وَقْعاً كَوَقْعِ السِّلْسِلَةِ عَلَى الطَّسْتِ فَقُلْتُ إِنَّهُ نَبِيٌّ ثُمَّ قَالَ لَا مِثْلُ الْخَضِرِ وَ مِثْلُ ذِي الْقَرْنَيْنِ»؛ صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص۳۲۴.
- ↑ یارمحمدیان، محمد تقی، ازدیاد علم امام از دیدگاه کتاب و سنت، ص ۱۳۸.
- ↑ قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر، ج۱، ص۹۶.
- ↑ صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۱۳۵، ح۱ و ص۱۳۸، ح۱۵ و ص۳۲۵؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۳۹؛ صدوق، محمد بن علی، خصال، ج۲، ص۶۴۷.
- ↑ «...در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمیداند و استواران در دانش، میگویند: ما بدان ایمان داریم.».. سوره آل عمران، آیه ۷.
- ↑ «عَنْ يَزِيدَ بْنِ مُعَاوِيَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(ع) قَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) أَفْضَلُ الرَّاسِخِينَ فِي الْعِلْمِ- قَدْ عَلِمَ جَمِيعَ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْهِ مِنَ التَّنْزِيلِ وَ التَّأْوِيلِ- وَ مَا كَانَ اللَّهُ لِيُنْزِلَ عَلَيْهِ شَيْئاً لَمْ يُعَلِّمْهُ تَأْوِيلَهُ- وَ أَوْصِيَاؤُهُ مِنْ بَعْدِهِ يَعْلَمُونَهُ كُلَّهُ، قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ- إِنَّ أَبَا الْخَطَّابِ كَانَ يَقُولُ فِيكُمْ قَوْلًا عَظِيماً، قَالَ وَ مَا كَانَ يَقُولُ قُلْتُ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّكُمْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ وَ الْقُرْآنِ قَالَ عِلْمُ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ وَ الْقُرْآنِ يَسِيرٌ فِي جَنْبِ الْعِلْمِ الَّذِي يَحْدُثُ فِي اللَّيْلِ وَ النَّهَارِ»؛ قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر، ج۱، ص۹۶.
- ↑ «عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) فَقُلْتُ لَهُ إِنِّي أَسْأَلُكَ جُعِلْتُ فِدَاكَ عَنْ مَسْأَلَةٍ لَيْسَ هَاهُنَا أَحَدٌ يَسْمَعُ كَلَامِي فَرَفَعَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع) سِتْراً بَيْنِي وَ بَيْنَ بَيْتٍ آخَرَ فَاطَّلَعَ فِيهِ ثُمَّ قَالَ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ سَلْ عَمَّا بَدَا لَكَ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ الشِّيعَةِ يَتَحَدَّثُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) عَلَّمَ عَلِيّاً(ع) بَاباً يُفْتَحُ مِنْهُ أَلْفُ بَابٍ قَالَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع) يَا أَبَا مُحَمَّدٍ عَلَّمَ وَ اللَّهِ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيّاً أَلْفَ بَابٍ يُفْتَحُ لَهُ مِنْ كُلِّ بَابٍ أَلْفُ بَابٍ قَالَ قُلْتُ لَهُ وَ اللَّهِ هَذَا لَعِلْمٌ فَنَكَتَ سَاعَةً فِي الْأَرْضِ ثُمَّ قَالَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ وَ مَا هُوَ بِذَلِكَ. ثُمَّ قَالَ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ وَ إِنَّ عِنْدَنَا الْجَامِعَةَ وَ مَا يُدْرِيهِمْ مَا الْجَامِعَةُ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ مَا الْجَامِعَةُ قَالَ صَحِيفَةٌ طُولُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعاً بِذِرَاعِ رَسُولِ اللَّهِ(ص) وَ إِمْلَاءٍ مِنْ فَلْقِ فِيهِ وَ خَطَّ عَلِيٌّ بِيَمِينِهِ فِيهَا كُلُّ حَلَالٍ وَ حَرَامٍ وَ كُلُّ شَيْءٍ يَحْتَاجُ النَّاسُ إِلَيْهِ حَتَّى الْأَرْشُ فِي الْخَدْشِ وَ ضَرَبَ بِيَدِهِ إِلَيَّ فَقَالَ تَأْذَنُ لِي يَا أَبَا مُحَمَّدٍ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّمَا أَنَا لَكَ اصْنَعْ مَا شِئْتَ قَالَ فَغَمَزَنِي بِيَدِهِ فَقَالَ حَتَّى أَرْشُ هَذَا كَأَنَّهُ مُغْضَبٌ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ هَذَا وَ اللَّهِ الْعِلْمُ قَالَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ وَ لَيْسَ بِذَلِكَ. ثُمَّ سَكَتَ سَاعَةً ثُمَّ قَالَ إِنَّ عِنْدَنَا الْجَفْرَ وَ مَا يُدْرِيهِمْ مَا الْجَفْرُ مِسْكُ شَاةٍ أَوْ جِلْدُ بَعِيرٍ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا الْجَفْرُ قَالَ وِعَاءٌ أَحْمَرُ أَوْ أدم [أَدِيمٌ] أَحْمَرُ فِيهِ عِلْمُ النَّبِيِّينَ وَ الْوَصِيِّينَ قُلْتُ هَذَا وَ اللَّهِ هُوَ الْعِلْمُ قَالَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ وَ مَا هُوَ بِذَلِكَ. ثُمَّ سَكَتَ سَاعَةً ثُمَّ قَالَ وَ إِنَّ عِنْدَنَا لَمُصْحَفَ فَاطِمَةَ(س) وَ مَا يُدْرِيهِمْ مَا مُصْحَفُ فَاطِمَةَ(س)؟! قَالَ مُصْحَفٌ فِيهِ مِثْلُ قُرْآنِكُمْ هَذَا ثَلَاثَ مَرَّاتٍ وَ اللَّهِ مَا فِيهِ مِنْ قُرْآنِكُمْ حَرْفٌ وَاحِدٌ إِنَّمَا هُوَ شَيْءٌ أَمْلَاهَا اللَّهُ وَ أَوْحَى إِلَيْهَا قَالَ قُلْتُ هَذَا وَ اللَّهِ هُوَ الْعِلْمُ قَالَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ وَ لَيْسَ بِذَاكَ. قَالَ ثُمَّ سَكَتَ سَاعَةً ثُمَّ قَالَ إِنَّ عِنْدَنَا لَعِلْمٌ مَا كَانَ وَ مَا هُوَ كَائِنٌ إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ هَذَا وَ اللَّهِ هُوَ الْعِلْمُ قَالَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ وَ مَا هُوَ بِذَاكَ. قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَأَيُّ شَيْءٍ هُوَ الْعِلْمُ قَالَ مَا يَحْدُثُ بِاللَّيْلِ وَ النَّهَارِ الْأَمْرُ بَعْدَ الْأَمْرِ وَ الشَّيْءُ بَعْدَ الشَّيْءِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ»صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص۱۵۱؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۳۹.
- ↑ «إِنَّ عِنْدَنَا ﴿الصُّحُفِ الْأُولَى * صُحُفِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى﴾. فَقَالَ لَهُ ضُرَيْسٌ أَ لَيْسَتْ هِيَ الْأَلْوَاحُ فَقَالَ بَلَى قَالَ ضُرَيْسٌ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْعِلْمُ فَقَالَ لَيْسَ هَذَا الْعِلْمَ إِنَّمَا هَذِهِ الْأَثَرَةُ إِنَّ الْعِلْمَ مَا يَحْدُثُ بِاللَّيْلِ وَ النَّهَارِ يَوْمٌ بِيَوْمٍ وَ سَاعَةٌ بِسَاعَةٍ»؛ صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص۳۲۵.
- ↑ «عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: قُلْتُ إِنَّ النَّاسَ يَذْكُرُونَ أَنَ عِنْدَكُمْ صَحِيفَةً طُولُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعاً فِيهَا مَا يَحْتَاجُ إِلَيْهِ النَّاسُ وَ أَنَّ هَذَا هُوَ الْعِلْمُ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع)لَيْسَ هَذَا هُوَ الْعِلْمُ إِنَّمَا هُوَ أَثَرٌ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ(ص) إِنَّ الْعِلْمَ الَّذِي يَحْدُثُ فِي كُلِّ يَوْمٍ وَ لَيْلَةٍ»؛ صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص۱۳۹.
- ↑ یارمحمدیان، محمد تقی، ازدیاد علم امام از دیدگاه کتاب و سنت، ص ۱۴۱.
- ↑ صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۲۳۴، باب ۹.
- ↑ ر.ک: صفحه ۵۱ تا ۵۶ از همین نوشتار.
- ↑ «عَنْ جُعَيْدٍ الْهَمْدَانِيِّ مِمَّنْ خَرَجَ مَعَ الْحُسَيْنِ(ع) بِكَرْبَلَاءَ قَالَ: فَقُلْتُ لِلْحُسَيْنِ(ع): جُعِلْتُ فِدَاكَ بِأَيِّ شَيْءٍ تَحْكُمُونَ قَالَ يَا جُعَيْدُ نَحْكُمَ بِحُكْمِ آلِ دَاوُدَ فَإِذَا عَيِينَا عَنْ شَيْءٍ تَلَقَّانَا بِهِ رُوحُ الْقُدُسِ»؛ صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۴۵۲.
- ↑ «عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(ع) قَالَ: كَانَ عَلِيٌّ(ع) يَعْمَلُ بِكِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِيِّهِ فَإِذَا وَرَدَ عَلَيْهِ شَيْءٌ حَادِثٌ وَ الَّذِي لَيْسَ فِي الْكِتَابِ وَ لَا فِي السُّنَّةِ أَلْهَمَهُ اللَّهُ الْحَقَّ إِلْهَاماً وَ ذَلِكَ وَ اللَّهِ مِنَ الْمُعْضِلَاتِ»؛ صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۲۳۵.
- ↑ منظور از انتظار، انتظار زمان خاصی نیست؛ چراکه ممکن است در کمتر از آنی، امام عالم به آن علم گردد یا در شب جمعه اخیر یا شب قدر، عالم به آن شده باشد.
- ↑ یارمحمدیان، محمد تقی، ازدیاد علم امام از دیدگاه کتاب و سنت، ص ۱۴۸.
- ↑ «عَنْ مُعَمَّرِ بْنِ خَلَّادٍ قَالَ: سَأَلَ أَبَا الْحَسَنِ(ع) رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ فَارِسَ فَقَالَ لَهُ أَ تَعْلَمُونَ الْغَيْبَ- فَقَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(ع) يُبْسَطُ لَنَا الْعِلْمُ فَنَعْلَمُ وَ يُقْبَضُ عَنَّا فَلَا نَعْلَمُ»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۵۶.
- ↑ یارمحمدیان، محمد تقی، ازدیاد علم امام از دیدگاه کتاب و سنت، ص ۱۴۹.
- ↑ «عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ قَالَ: قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ كُلُّ مَا كَانَ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ(ص) فَقَدْ أَعْطَاهُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ بَعْدَهُ ثُمَّ الْحَسَنَ بَعْدَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(ع) ثُمَّ الْحُسَيْنَ ثُمَّ كُلَّ إِمَامٍ إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ قَالَ نَعَمْ مَعَ الزِّيَادَةِ الَّتِي تَحْدُثُ فِي كُلِّ سَنَةٍ وَ فِي كُلِّ شَهْرٍ إِي وَ اللَّهِ وَ فِي كُلِّ سَاعَةٍ»؛ صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص۳۹۵.
- ↑ «عَنْ الْمُفَضَّلِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: مَا مِنْ لَيْلَةِ جُمُعَةٍ إِلَّا وَ لِأَوْلِيَاءِ اللَّهِ فِيهَا سُرُورٌ قُلْتُ كَيْفَ ذَلِكَ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ إِذَا كَانَ لَيْلَةُ الْجُمُعَةِ وَافَى رَسُولُ اللَّهِ(ص) الْعَرْشَ وَ وَافَى الْأَئِمَّةُ(ع) وَ وَافَيْتُ مَعَهُمْ فَمَا أَرْجِعُ إِلَّا بِعِلْمٍ مُسْتَفَادٍ وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَنَفِدَ مَا عِنْدِي»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۲۴.
- ↑ یارمحمدیان، محمد تقی، ازدیاد علم امام از دیدگاه کتاب و سنت، ص ۱۵۰.
- ↑ برقی، احمد بن محمد، محاسن، ج۲، ص۳۱۴؛ صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۲۲۳-۲۲۴، ۲۴۰، ۲۸۰، ۴۴۲؛ کشی، محمد بن عمر، رجال، ص۳۵۷، ح۶۶۴؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۴۵، ۲۴۸-۲۴۹، ۲۵۱، ۳۸۵.
- ↑ «در آن (شب)، هر کار استواری را (که اجمال دارد) جدا میکنند (و تفصیل میدهند)» سوره دخان، آیه ۴.
- ↑ «...قَالَ تِلْكَ لَيْلَةُ الْقَدْرِ يُكْتَبُ فِيهَا وَفْدُ الْحَاجِّ وَ مَا يَكُونُ فِيهَا مِنْ طَاعَةٍ أَوْ مَعْصِيَةٍ أَوْ مَوْتٍ أَوْ حَيَاةٍ وَ يُحْدِثُ اللَّهُ فِي اللَّيْلِ وَ النَّهَارِ مَا يَشَاءُ ثُمَّ يُلْقِيهِ إِلَى صَاحِبِ الْأَرْضِ قَالَ الْحَرْثُ بْنُ الْمُغِيرَةِ الْبَصْرِيُّ قُلْتُ وَ مَنْ صَاحِبُ الْأَرْضِ قَالَ صَاحِبُكُمْ»؛ صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۲۲۱.
- ↑ «هیچ گزندی در زمین و به جانهایتان نمیرسد مگر پیش از آنکه آن را پدید آوریم، در کتابی (آمده) است؛ این بر خداوند آسان است» سوره حدید، آیه ۲۲.
- ↑ «...كِتَابُهُ فِي السَّمَاءِ عِلْمُهُ بِهَا- وَ كِتَابُهُ فِي الْأَرْضِ عُلُومُنَا فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ وَ فِي غَيْرِهَا»؛ قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر، ج۲، ص۳۵۱.
- ↑ «...فَقَالَ لَهُ سُلَيْمَانُ بْنُ خَالِدٍ جُعِلْتُ فِدَاكَ يَعْلَمُ الْإِمَامُ مَا فِي يَوْمِهِ فَقَالَ يَا سُلَيْمَانُ وَ الَّذِي بَعَثَ مُحَمَّداً(ص) بِالنُّبُوَّةِ وَ اصْطَفَاهُ بِالرِّسَالَةِ، أَنَّهُ لَيَعْلَمُ مَا فِي يَوْمِهِ وَ فِي شَهْرِهِ وَ فِي سَنَتِهِ، ثُمَّ قَالَ يَا سُلَيْمَانُ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ رُوحاً تَنْزِلُ عَلَيْهِ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ فَيَعْلَمُ مَا فِي تِلْكَ السَّنَةِ إِلَى مِثْلِهَا مِنْ قَابِلٍ وَ عَلِمَ مَا يَحْدُثُ فِي اللَّيْلِ وَ النَّهَارِ، وَ السَّاعَةَ تَرَى مَا يَطْمَئِنُّ بِهِ قَلْبُكَ...»؛ کشی، محمد بن عمر، رجال، ص۳۵۷، ح۶۶۴.
- ↑ «خواهندهای عذابی رخدهنده را خواست» سوره معارج، آیه ۱.
- ↑ «سَأَلَ رَجُلٌ عَنِ الْأَوْصِيَاءِ- وَ عَنْ شَأْنِ لَيْلَةِ الْقَدْرِ وَ مَا يُلْهَمُونَ فِيهَا، فَقَالَ النَّبِيُّ(ص): سَأَلْتَ عَنْ عَذَابٍ وَاقِعٍ- ثُمَّ كَفَرَ بِأَنَّ ذَلِكَ لَا يَكُونُ، فَإِذَا وَقَعَ فَ لَيْسَ لَهُ دافِعٌ مِنَ اللَّهِ ذِي الْمَعارِجِ قَالَ: تَعْرُجُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فِي صُبْحِ لَيْلَةِ الْقَدْرِ إِلَيْهِ مِنْ عِنْدِ النَّبِيِّ(ص) وَ الْوَصِيِّ»؛ قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر، ج۲، ص۳۸۵.
- ↑ «فَقَالَ:... فَإِذَا انْقَضَى صَوْتُ الْمُنَادِي أَجَابَهُ الْوَصِيُّ» ﴿شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِكَةُ وَأُولُو الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ﴾ «إِلَى آخِرِهَا فَإِذَا قَالَهَا أَعْطَاهُ اللَّهُ عِلْمَ الْأَوَّلِ وَ عِلْمَ الْآخِرِ وَ اسْتَوْجَبَ زِيَادَةَ الرُّوحِ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ لَيْسَ الرُّوحُ جَبْرَئِيلَ فَقَالَ جَبْرَئِيلُ مِنَ الْمَلَائِكَةِ وَ الرُّوحُ خَلْقٌ أَعْظَمُ مِنَ الْمَلَائِكَةِ أَ لَيْسَ اللَّهُ يَقُولُ» ﴿تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ﴾؛ صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص۴۴۲.
- ↑ «عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْعَبَّاسِ بْنِ جَرِيشٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(ع) قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع) إِنَّا أَنْزَلْناهُ نُورٌ كَهَيْئَةِ الْعَيْنِ عَلَى رَأْسِ النَّبِيِّ(ص) وَ الْأَوْصِيَاءِ لَا يُرِيدُ أَحَدٌ مِنَّا عِلْمَ أَمْرٍ مِنْ أَمْرِ الْأَرْضِ أَوْ أَمْرٍ مِنْ أَمْرِ السَّمَاءِ إِلَى الْحُجُبِ الَّتِي بَيْنَ اللَّهِ وَ بَيْنَ الْعَرْشِ إِلَّا رَفَعَ طَرْفَهُ إِلَى ذَلِكَ النُّورِ فَرَأَى تَفْسِيرَ الَّذِي أَرَادَ فِيهِ مَكْتُوباً»؛ صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص۴۴۲.
- ↑ «قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ» ﴿فِيهَا يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ﴾ «... إِنَّهُ لَيَنْزِلُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ إِلَى وَلِيِّ الْأَمْرِ تَفْسِيرُ الْأُمُورِ سَنَةً سَنَةً يُؤْمَرُ فِيهَا فِي أَمْرِ نَفْسِهِ بِكَذَا وَ كَذَا وَ فِي أَمْرِ النَّاسِ بِكَذَا وَ كَذَا وَ إِنَّهُ لَيَحْدُثُ لِوَلِيِّ الْأَمْرِ سِوَى ذَلِكَ كُلَّ يَوْمٍ عِلْمُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ الْخَاصُّ وَ الْمَكْنُونُ الْعَجِيبُ الْمَخْزُونُ- مِثْلُ مَا يَنْزِلُ فِي تِلْكَ اللَّيْلَةِ مِنَ الْأَمْرِ ثُمَّ قَرَأَ:» ﴿وَلَوْ أَنَّمَا فِي الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلَامٌ وَالْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ مَا نَفِدَتْ كَلِمَاتُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ﴾؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۴۸.
- ↑ «عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(ع) قَالَ: يَا مَعْشَرَ الشِّيعَةِ خَاصِمُوا بِسُورَةِ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ تَفْلُجُوا فَوَ اللَّهِ إِنَّهَا لَحُجَّةُ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَلَى الْخَلْقِ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ(ص) وَ إِنَّهَا لَسَيِّدَةُ دِينِكُمْ وَ إِنَّهَا لَغَايَةُ عِلْمِنَا...»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۴۹.
- ↑ «وَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(ع) قَالَ: لَقَدْ خَلَقَ اللَّهُ جَلَّ ذِكْرُهُ- لَيْلَةَ الْقَدْرِ أَوَّلَ مَا خَلَقَ الدُّنْيَا وَ لَقَدْ خَلَقَ فِيهَا أَوَّلَ نَبِيٍّ يَكُونُ وَ أَوَّلَ وَصِيٍّ يَكُونُ وَ لَقَدْ قَضَى أَنْ يَكُونَ فِي كُلِّ سَنَةٍ لَيْلَةٌ يَهْبِطُ فِيهَا بِتَفْسِيرِ الْأُمُورِ إِلَى مِثْلِهَا مِنَ السَّنَةِ الْمُقْبِلَةِ مَنْ جَحَدَ ذَلِكَ فَقَدْ رَدَّ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عِلْمَهُ لِأَنَّهُ لَا يَقُومُ الْأَنْبِيَاءُ وَ الرُّسُلُ وَ الْمُحَدَّثُونَ إِلَّا أَنْ تَكُونَ عَلَيْهِمْ حُجَّةٌ بِمَا يَأْتِيهِمْ فِي تِلْكَ اللَّيْلَةِ مَعَ الْحُجَّةِ الَّتِي يَأْتِيهِمْ بِهَا جَبْرَئِيلُ(ع)...»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۵۰.
- ↑ یارمحمدیان، محمد تقی، ازدیاد علم امام از دیدگاه کتاب و سنت، ص ۱۵۱-۱۸۶؛ امینی، ابراهیم، بررسی مسائل کلی امامت، ص ۲۸۷؛ خاتمی، سید احمد، ملائکه و دیدار با امامان، ماهنامه پاسداران اسلام، ش ۲۴۸؛ تحریری، محمد باقر، جلوههای لاهوتی، ج ۱، ص ۱۳۹؛ امامخان، عسکری، منشأ و قلمرو علم امام، فصل پنجم؛ رستمی، محمد زمان و طاهره آلبویه، علم امام؛ محمد حسن نادم و سید ابراهیم افتخاری، منابع علم امام از نگاه متکلمان قم و بغداد، ص ۶۱.
- ↑ «وَ الْإِمَامُ عَالِمٌ لَا يَجْهَلُ... نَامِي الْعِلْمِ... إِنَّ الْأَنْبِيَاءَ وَ الْأَئِمَّةَ(ع) يُوَفِّقُهُمُ اللَّهُ وَ يُؤْتِيهِمْ مِنْ مَخْزُونِ عِلْمِهِ وَ حِكَمِهِ مَا لَا يُؤْتِيهِ غَيْرَهُمْ»؛ نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبة، ص۲۲۲؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی (طبع دار الحدیث)، ج۱، ص۴۹۹.
- ↑ فراهیدی، خلیل، العین، ج۸، ص۳۸۴؛ صاحب بن عباد، المحیط فی اللغة، ج۱۰، ص۴۱۷؛ ابنفارس، احمد، معجم مقاییس اللغة، ج۵، ص۴۷۹؛ ابنمنظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱، ص۴۲۱؛ ج۱۵، ص۳۴۱.
- ↑ یارمحمدیان، محمد تقی، ازدیاد علم امام از دیدگاه کتاب و سنت، ص ۱۵۱-۱۸۶.
- ↑ «ما آب را به فراوانی فرو ریختهایم» سوره عبس، آیه ۲۵.
- ↑ مدنی شیرازی، سید علیخان کبیر، الطراز الأول، ج۲، ص۱۹۳؛ قرشی، علیاکبر، قاموس قرآن، ج۴، ص۱۰۴. تنها حسن بن عبدالله بن سهل (معروف به ابوهلال عسکری، متوفای ۳۹۵ق) «صَبّ» را به معنای ریختن دفعی - در مقابل «سکب» که ریزش دائمی و مستمر است- میداند؛ ر.ک: الفروق فی اللغة، ص۳۰۸. در اینجا قصد تحلیل این نظریه را نداریم، اما آیه پیشگفته، دلیل روشنی بر خطا بودن این نظریه است.
- ↑ طبرسی، احمد بن علی، احتجاج، ج۲، ص۴۹۲؛ ابنمشهدی، محمد بن جعفر، المزار الکبیر، ص۵۶۸.
- ↑ «عَنْ إِسْحَاقَ الْقُمِّيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ(ع) جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا قَدْرُ الْإِمَامِ قَالَ يَسْمَعُ فِي بَطْنِ أُمِّهِ فَإِذَا وَصَلَ إِلَى الْأَرْضِ كَانَ عَلَى مَنْكِبِهِ الْأَيْمَنِ مَكْتُوباً ﴿وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقًا وَعَدْلًا لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِهِ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ﴾، ثُمَّ يَبْعَثُ أَيْضاً لَهُ عَمُوداً مِنْ نُورٍ تَحْتَ بُطْنَانِ الْعَرْشِ إِلَى الْأَرْضِ يَرَى فِيهِ أَعْمَالَ الْخَلَائِقِ كُلَّهَا ثُمَّ يَتَشَعَّبُ لَهُ عَمُودٌ آخَرُ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِلَى أُذُنِ الْإِمَامِ كُلَّمَا احْتَاجَ إِلَى مَزْيَدٍ أُفْرِغَ فِيهِ إِفْرَاغاً»؛ صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص۴۴۲.
- ↑ ابنفارس، احمد، معجم مقاییس اللغة، ج۴، ص۴۹۳.
- ↑ «عَنْ إِسْحَاقَ الْحَرِيرِيِّ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) فَسَمِعْتُهُ وَ هُوَ يَقُولُ إِنَّ لِلَّهِ عَمُوداً مِنْ نُورٍ حَجَبَهُ اللَّهُ عَنْ جَمِيعِ الْخَلَائِقِ طَرَفُهُ عِنْدَ اللَّهِ وَ طَرَفُهُ الْآخَرُ فِي أُذُنِ الْإِمَامِ فَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ شَيْئاً أَوْحَاهُ فِي أُذُنِ الْإِمَامِ»؛ صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۴۳۹.
- ↑ یارمحمدیان، محمد تقی، ازدیاد علم امام از دیدگاه کتاب و سنت، ص ۱۵۱-۱۸۶.
- ↑ «عَنْ سَعْدٍ الْإِسْكَافِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ(ع)... فَقَالَ يَا سَعْدُ... مَنْ أَتَى آلَ مُحَمَّدٍ أَتَى عَيْناً صَافِيَةً تَجْرِي بِعِلْمِ اللَّهِ لَيْسَ لَهَا نَفَادٌ وَ لَا انْقِطَاعَ ذَلِكَ...»؛ صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۴۹۹، ح۱۱.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۱۸۴.
- ↑ یارمحمدیان، محمد تقی، ازدیاد علم امام از دیدگاه کتاب و سنت، ص ۱۵۱-۱۸۶.
- ↑ «عَنْ مِسْمَعٍ كِرْدِينٍ الْبَصْرِيِّ قَالَ:... فَقَالَ يَا أَبَا سَيَّارٍ إِنَّكَ تَأْكُلُ طَعَامَ قَوْمٍ صَالِحِينَ تُصَافِحُهُمُ الْمَلَائِكَةُ عَلَى فُرُشِهِمْ قَالَ قُلْتُ وَ يَظْهَرُونَ لَكُمْ قَالَ فَمَسَحَ يَدَهُ عَلَى بَعْضِ صِبْيَانِهِ فَقَالَ هُمْ أَلْطَفُ بِصِبْيَانِنَا مِنَّا بِهِمْ»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۳۹۳.
- ↑ صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص۹۱.
- ↑ «فرشتگان بر آنان که گفتند: پروردگار ما خداوند است سپس پایداری کردند، فرود میآیند که نهراسید و اندوهناک نباشید و شما را به بهشتی که وعده میدادند مژده باد!» سوره فصلت، آیه ۳۰.
- ↑ «عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(ع) قَالَ: إِنَّ الْمَلَائِكَةَ لَتُزَاحِمُنَا وَ إِنَّا لَنَأْخُذُ مِنْ زَغَبِهِمْ فَنَجْعَلُهُ سِخَاباً لِأَوْلَادِنَا»؛ صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۹۳.
- ↑ «عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ(ع) قَالَ: سَمِعْتُهُ يَقُولُ مَا مِنْ مَلَكٍ يُهْبِطُهُ اللَّهُ فِي أَمْرٍ مَا يُهْبِطُهُ إِلَّا بَدَأَ بِالْإِمَامِ فَعَرَضَ ذَلِكَ عَلَيْهِ وَ إِنَّ مُخْتَلَفَ الْمَلَائِكَةِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى إِلَى صَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۳۹۴.
- ↑ «عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بَكْرٍ الْأَرَّجَانِيِّ قَالَ: صَحِبْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) فِي طَرِيقِ مَكَّةَ مِنَ الْمَدِينَةِ... قَالَ يَا ابْنَ بَكْرٍ إِنَّ قُلُوبَنَا غَيْرُ قُلُوبِ النَّاسِ إِنَّا مُطِيعُونَ مُصَفَّوْنَ مُصْطَفَوْنَ نَرَى مَا لَا يَرَى النَّاسُ وَ نَسْمَعُ مَا لَا يَسْمَعُ النَّاسُ وَ إِنَّ الْمَلَائِكَةَ تَنْزِلُ عَلَيْنَا فِي رِحَالِنَا وَ تَتَقَلَّبُ فِي فُرُشِنَا وَ تَشْهَدُ طَعَامَنَا وَ تَحْضُرُ مَوْتَانَا وَ تَأْتِينَا بِأَخْبَارِ مَا يَحْدُثُ قَبْلَ أَنْ يَكُونَ وَ تُصَلِّي مَعَنَا وَ تَدْعُو لَنَا وَ تُلْقِي عَلَيْنَا أَجْنِحَتَهَا وَ تَتَقَلَّبُ عَلَى أَجْنِحَتِهَا صِبْيَانُنَا وَ تَمْنَعُ الدَّوَابَّ أَنْ تَصِلَ إِلَيْنَا وَ تَأْتِينَا مِمَّا فِي الْأَرَضِينَ مِنْ كُلِّ نَبَاتٍ فِي زَمَانِهِ وَ تَسْقِينَا مِنْ مَاءِ كُلِّ أَرْضٍ نَجِدُ ذَلِكَ فِي آنِيَتِنَا وَ مَا مِنْ يَوْمٍ وَ لَا سَاعَةٍ وَ لَا وَقْتِ صَلَاةٍ إِلَّا وَ هِيَ تَتَهَيَّأُ لَهَا وَ مَا مِنْ لَيْلَةٍ تَأْتِي عَلَيْنَا إِلَّا وَ أَخْبَارُ كُلِّ أَرْضٍ عِنْدَنَا وَ مَا يَحْدُثُ فِيهَا وَ أَخْبَارُ الْجِنِّ وَ أَخْبَارُ أَهْلِ الْهَوَى مِنَ الْمَلَائِكَةِ وَ مَا مِنْ مَلِكٍ يَمُوتُ فِي الْأَرْضِ وَ يَقُومُ غَيْرُهُ إِلَّا أَتَانَا خَبَرُهُ وَ كَيْفَ سِيرَتُهُ فِي الَّذِينَ قَبْلَهُ وَ مَا مِنْ أَرْضٍ مِنْ سِتَّةِ أَرَضِينَ إِلَى السَّابِعَةِ إِلَّا وَ نَحْنُ نُؤْتَى بِخَبَرِهِمْ...»؛ ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ص۳۲۷.
- ↑ باید توجه داشت که در هر حال، این دسته از احادیث، گروهی متفاوت نسبت به احادیث تحدیث هستند.
- ↑ بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ تَدْخُلُ الْمَلَائِكَةُ بُيُوتَهُمْ وَ تَطَأُ بُسُطَهُمْ وَ تَأْتِيهِمْ بِالْأَخْبَارِ؛ این باب درباره روایاتی است که بیان میدارد، ملائکه به خانههای امامان داخل میشوند و روی فرشهای آنان گام مینهند و برای آنان خبرها را میآورند؛ ر.ک: صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص۹۰؛ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۳۹۳.
- ↑ یارمحمدیان، محمد تقی، ازدیاد علم امام از دیدگاه کتاب و سنت، ص ۱۵۱-۱۸۶.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۳۸۸، ح۷.
- ↑ «و سخن پروردگارت به راستی و دادگری کامل شد؛ هیچ دگرگون کنندهای برای سخنان وی نیست و او شنوای داناست» سوره انعام، آیه ۱۱۵.
- ↑ «عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(ع): إِذَا دَخَلَ أَحَدُكُمْ عَلَى الْإِمَامِ فَلْيَنْظُرْ مَا يَتَكَلَّمُ بِهِ فَإِنَّ الْإِمَامَ يَسْمَعُ الْكَلَامَ فِي بَطْنِ أُمِّهِ فَإِذَا هِيَ وَضَعَتْهُ سَطَعَ لَهَا نُورٌ سَاطِعٌ إِلَى السَّمَاءِ وَ سَقَطَ وَ فِي عَضُدِهِ الْأَيْمَنِ مَكْتُوبٌ» ﴿وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقًا وَعَدْلًا لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِهِ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ﴾ «و سخن پروردگارت به راستی و دادگری کامل شد؛ هیچ دگرگون کنندهای برای سخنان وی نیست و او شنوای داناست» سوره انعام، آیه ۱۱۵. «فَإِذَا هُوَ تَكَلَّمَ رَفَعَ اللَّهُ لَهُ عَمُوداً وَ يُشْرِفُ بِهِ عَلَى الْأَرْضِ يَعْلَمُ بِهِ أَعْمَالَهُمْ»؛ صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۴۳۱.
- ↑ صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص۴۴۲، ح۶.
- ↑ «و بگو (آنچه در سر دارید) انجام دهید، به زودی خداوند و پیامبرش و مؤمنان کار شما را خواهند دید.».. سوره توبه، آیه ۱۰۵.
- ↑ «وَ رُوِيَ أَنَّ أَعْمَالَ الْعِبَادِ تُعْرَضُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(ص) وَ عَلَى الْأَئِمَّةِ(ع) كُلَّ يَوْمٍ أَبْرَارِهَا وَ فُجَّارِهَا فَاحْذَرُوا وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ» ﴿وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ...﴾؛ صدوق، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۴۱۸.
- ↑ ﴿يَعْتَذِرُونَ إِلَيْكُمْ إِذَا رَجَعْتُمْ إِلَيْهِمْ قُلْ لَا تَعْتَذِرُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكُمْ قَدْ نَبَّأَنَا اللَّهُ مِنْ أَخْبَارِكُمْ وَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ﴾ «چون نزد آنان باز گردید، برای شما عذر میآورند؛ بگو عذر نیاورید که هرگز باورتان نخواهیم داشت؛ خداوند ما را از اخبار شما آگاه کرده است و به زودی خداوند و پیامبرش کردار شما را خواهند دید سپس به سوی دانای پنهان و آشکار برگردانده میشوید آنگاه او شما را از آنچه انجام میدادید آگاه میگرداند» سوره توبه، آیه ۹۴؛ ﴿وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ وَسَتُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ﴾ «و بگو (آنچه در سر دارید) انجام دهید، به زودی خداوند و پیامبرش و مؤمنان کار شما را خواهند دید و به سوی داننده پنهان و آشکار بازگردانده خواهید شد و او شما را از آنچه انجام میدادهاید آگاه خواهد ساخت» سوره توبه، آیه ۱۰۵؛ جمعی از اصحاب المه، الأصول الستة عشر، ص۲۳۷، ۲۴۰؛ اهوازی، حسین بن سعید، الزهد، ص۱۶؛ صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۴۲۴-۴۳۰، ۴۴۳-۴۴۵؛ قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر، ج۱، ص۲۷۷، ۳۰۴؛ کوفی، فرات بن ابراهیم، تفسیر، ص۲۶۷؛ عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر، ج۲، ص۵۴-۵۵، ۱۰۸-۱۱۰؛ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۲۱۹-۲۲۰؛ ج۴، ص۹۴؛ ج۸، ص۲۵۴؛ ابنحیون، نعمان بن محمد، شرح الأخبار، ص۳۹۸؛ صدوق، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۱۹۱؛ ج۲، ص۸۳؛ همو، خصال، ج۲، ص۳۹۰؛ همو، معانی الأخبار، ص۳۹۲، ۴۱۰-۴۱۱؛ همو، امالی، ص۵۶۳؛ همو، ثواب الأعمال، ص۸۰؛ همو، فضائل الشیعة، ص۱۸؛ همو، علل الشرایع، ج۲، ص۳۸۱؛ مفید، محمد بن محمد، امالی، ص۱۹۶؛ کراجکی، محمد بن علی، کنزالفوائد، ج۱، ص۳۰۷؛ طوسی، محمد بن حسن، امالی، ص۴۰۹، ۵۳۷.
- ↑ «و بگو (آنچه در سر دارید) انجام دهید، به زودی خداوند و پیامبرش و مؤمنان کار شما را خواهند دید» سوره توبه، آیه ۱۰۵.
- ↑ «عَنْ مُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) فِي قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى ﴿وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ﴾ قَالَ هُوَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) وَ الْأَئِمَّةُ تُعْرَضُ عَلَيْهِمْ أَعْمَالُ الْعِبَادِ كُلَّ خَمِيسٍ»؛ صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۴۲۷.
- ↑ «عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ طَلْحَةَ النَّهْدِيِّ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) يَقُولُ- وَ سَأَلَهُ ذَرِيحٌ،... يَا ذَرِيحُ! أَمَا وَ اللَّهِ لَوْ لَا أَنَّا نُزَادُ لَأَنْفَدْنَا... أَ وَ مَا سَمِعْتَ أَبِي يَقُولُ: إِنَّ أَعْمَالَ الْعِبَادِ تُعْرَضُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(ص) كُلَّ خَمِيسٍ...»؛ جمعی از اصحاب ائمه، الأصول الستة عشر، ص۲۴۰.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۵۳-۲۵۴؛ صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص۱۳۰-۱۳۲.
- ↑ صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص۴۲۳-۴۶۶؛ طوسی، محمد بن حسن، امالی، ص۴۰۷-۴۰۹.
- ↑ یارمحمدیان، محمد تقی، ازدیاد علم امام از دیدگاه کتاب و سنت، ص ۱۵۱-۱۸۶.
- ↑ صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۴۶۸-۴۶۹.
- ↑ صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۴۶۵-۴۶۶ و ۴۷۷.
- ↑ صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۴۳۲، ح۵ و ص۴۳۴، ح۱۱ و ص۴۳۵، ح۱ و ص۴۳۶، ح۴، ۶ و ص۴۳۷، ح۲، ۷ و ص۴۴۰، ح۳؛ قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر، ج۱، ص۲۱۵؛ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۳۸۷-۳۸۸.
- ↑ صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۴۳۲.
- ↑ صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۴۶۶، ح۱ و ص۴۶۷.
- ↑ صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۴۶۷.
- ↑ «عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) إِذَا مَضَى الْإِمَامُ يُفْضِي مِنْ عِلْمِهِ فِي اللَّيْلَةِ الَّتِي يَمْضِي فِيهَا إِلَى الْإِمَامِ الْقَائِمِ مِنْ بَعْدِهِ مِثْلَ مَا كَانَ يَعْلَمُ الْمَاضِي قَالَ وَ مَا شَاءَ اللَّهُ مِنْ ذَلِكَ يُورَثُ كُتُباً وَ لَا يُوكَلُ إِلَى نَفْسِهِ وَ يُزَادُ فِي لَيْلِهِ وَ نَهَارِهِ» صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۴۶۵.
- ↑ «عَنْ أَبِي إِسْمَاعِيلَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: لَيْسَ مِنْ إِمَامٍ يَمْضِي إِلَّا وَ أُوتِيَ الَّذِي مِنْ بَعْدِهِ مِثْلَ مَا أُوتِيَ الْأَوَّلُ وَ زِيَادَةَ خَمْسَةِ أَجْزَاءٍ»؛ صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۴۲۳.
- ↑ «بیگمان، تنها خداوند است که دانش رستخیز نزد اوست و او باران را فرو میفرستد و از آنچه در زهدانهاست آگاه است و هیچ کس نمیداند فردا چه به دست خواهد آورد و هیچ کس نمیداند در کدام سرزمین خواهد مرد؛ بیگمان خداوند دانایی آگاه است» سوره لقمان، آیه ۳۴.
- ↑ مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج۲۶، ص۱۷۵.
- ↑ صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۴۶۵-۴۶۶، ۴۷۷.
- ↑ در احادیث بسیاری این واقعه گزارش شده است که پیامبر اکرم(ص) در حالتی رازگونه و به صورت دهان به دهان و با در آغوش گرفتن امیرالمؤمنین(ع)، هزار باب از علم را که از هرباب آن هزار باب دیگر بازمیگردد، به ایشان انتقال دادند؛ ر.ک: صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۳۰۴-۳۱۴.
- ↑ صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۴۶۵-۴۶۶.
- ↑ صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۴۶۶-۴۶۷.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۳۹.
- ↑ «عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع)... قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَ الشِّيعَةِ يَتَحَدَّثُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) عَلَّمَ عَلِيّاً(ع) بَاباً يُفْتَحُ مِنْهُ أَلْفُ بَابٍ قَالَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع) يَا أَبَا مُحَمَّدٍ عَلَّمَ وَ اللَّهِ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيّاً أَلْفَ بَابٍ يُفْتَحُ لَهُ مِنْ كُلِّ بَابٍ أَلْفُ بَابٍ قَالَ قُلْتُ لَهُ وَ اللَّهِ هَذَا لَعِلْمٌ فَنَكَتَ سَاعَةً فِي الْأَرْضِ ثُمَّ قَالَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ وَ مَا هُوَ بِذَلِكَ... قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَأَيُّ شَيْءٍ هُوَ الْعِلْمُ قَالَ مَا يَحْدُثُ بِاللَّيْلِ وَ النَّهَارِ الْأَمْرُ بَعْدَ الْأَمْرِ وَ الشَّيْءُ بَعْدَ الشَّيْءِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ»صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۱۵۱؛ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۲۳۹.
- ↑ یارمحمدیان، محمد تقی، ازدیاد علم امام از دیدگاه کتاب و سنت، ص ۱۵۱-۱۸۶.
- ↑ «عَنْ أَبِي الرَّبِيعِ الشَّامِيِّ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع) الْعَالِمُ إِذَا شَاءَ أَنْ يَعْلَمَ عَلِمَ»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۵۸.
- ↑ «عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ الْمَدَائِنِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: إِذَا أَرَادَ الْإِمَامُ أَنْ يَعْلَمَ شَيْئاً أَعْلَمَهُ اللَّهُ ذَلِكَ»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۵۸.
- ↑ «عَنْ إِسْحَاقَ الْحَرِيرِيِّ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) فَسَمِعْتُهُ وَ هُوَ يَقُولُ إِنَّ لِلَّهِ عَمُوداً مِنْ نُورٍ حَجَبَهُ اللَّهُ عَنْ جَمِيعِ الْخَلَائِقِ طَرَفُهُ عِنْدَ اللَّهِ وَ طَرَفُهُ الْآخَرُ فِي أُذُنِ الْإِمَامِ فَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ شَيْئاً أَوْحَاهُ فِي أُذُنِ الْإِمَامِ»؛ صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص۴۳۹.
- ↑ یارمحمدیان، محمد تقی، ازدیاد علم امام از دیدگاه کتاب و سنت، ص ۱۵۱-۱۸۶.
- ↑ «چون نزد آنان باز گردید، برای شما عذر میآورند؛ بگو عذر نیاورید که هرگز باورتان نخواهیم داشت؛ خداوند ما را از اخبار شما آگاه کرده است.».. سوره توبه، آیه ۹۴.
- ↑ «و آنگاه که پیامبر به یکی از همسرانش سخنی را، نهانی گفت و چون او آن را (به همسر دیگر) خبر داد و خداوند پیامبر را از آن آگاه کرد وی بخشی از آن را (به همسران خود) گفت و در (گفتن) بخشی دیگر خودداری ورزید، پس هنگامی که (پیامبر) آن (همسر رازگشا) را از این (امر) باخبر ساخت (همسر) گفت: چه کسی تو را از این (رازگشایی من) آگاه کرد؟ (پیامبر) گفت: خداوند دانای آگاه مرا با خبر ساخت» سوره تحریم، آیه ۳.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که کافران با تو نیرنگ میباختند تا تو را بازداشت کنند یا بکشند یا بیرون رانند، آنان نیرنگ میباختند و خداوند تدبیر میکرد و خداوند بهترین تدبیر کنندگان است» سوره انفال، آیه ۳۰.
- ↑ «ثُمَّ قَالُوا الرَّأْيُ رَأْيُ الشَّيْخِ النَّجْدِيِّ، فَاجْتَمَعُوا وَ دَخَلَ مَعَهُمْ فِي ذَلِكَ أَبُو لَهَبٍ عَمُّ النَّبِيِّ، وَ نَزَلَ جَبْرَئِيلُ(ع) عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(ص) وَ أَخْبَرَهُ أَنَّ قُرَيْشاً قَدِ اجْتَمَعَتْ فِي دَارِ النَّدْوَةِ يُدَبِّرُونَ عَلَيْكَ- وَ أَنْزَلَ عَلَيْهِ فِي ذَلِكَ» ﴿وَإِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ وَيَمْكُرُونَ وَيَمْكُرُ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ﴾ قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر، ج۱، ص۲۷۵.
- ↑ «عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(ع) قَالَ: خَطَبَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) فِي حَجَّةِ الْوَدَاعِ فَقَالَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ... إِنَّهُ قَدْ نَفَثَ فِي رُوعِي رُوحُ الْقُدُسِ- أَنَّهُ لَنْ تَمُوتَ نَفْسٌ حَتَّى تَسْتَوْفِيَ رِزْقَهَا وَ إِنْ أَبْطَأَ عَلَيْهَا فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَجْمِلُوا فِي الطَّلَبِ وَ لَا يَحْمِلَنَّكُمُ اسْتِبْطَاءُ شَيْءٍ مِمَّا عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تُصِيبُوهُ بِمَعْصِيَةِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُنَالُ مَا عِنْدَهُ إِلَّا بِالطَّاعَةِ»؛ جمعی از اصحاب ائمه، الأصول الستة عشر، ص۱۵۰، ۳۶۲؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۷۴؛ اسکافی، محمد بن همام، التمحیص، ص۵۳.
- ↑ صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص۱۴۰؛ عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر، ج۲، ص۲۸.
- ↑ «عَنِ الْمُفَضَّلِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع): كَيْفَ كُنْتُمْ حَيْثُ كُنْتُمْ فِي الْأَظِلَّةِ فَقَالَ يَا مُفَضَّلُ كُنَّا عِنْدَ رَبِّنَا لَيْسَ عِنْدَهُ أَحَدٌ غَيْرُنَا فِي ظُلَّةٍ خَضْرَاءَ نُسَبِّحُهُ وَ نُقَدِّسُهُ وَ نُهَلِّلُهُ وَ نُمَجِّدُهُ وَ مَا مِنْ مَلَكٍ مُقَرَّبٍ وَ لَا ذِي رُوحٍ غَيْرُنَا حَتَّى بَدَا لَهُ فِي خَلْقِ الْأَشْيَاءِ فَخَلَقَ مَا شَاءَ كَيْفَ شَاءَ مِنَ الْمَلَائِكَةِ وَ غَيْرِهِمْ ثُمَّ أَنْهَى عِلْمَ ذَلِكَ إِلَيْنَا» کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۴۴۱، ح۷.
- ↑ در صفحه ۱۲۹ همین نوشتار، درباره شراکت امام در علم پیامبر سخن گفتیم.
- ↑ مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، ج۲۵، ص۳۵۲؛ ج۳۵، ص۲۵۷.
- ↑ یارمحمدیان، محمد تقی، ازدیاد علم امام از دیدگاه کتاب و سنت، ص ۱۵۱-۱۸۶.
- ↑ ر.ک: محمد بن علی صدوق، عیون أخبارالرضا(ع)، ج۲، ص۱۰.
- ↑ ر.ک: محمد بن علی صدوق، عیون أخبارالرضا(ع)، ج۲، ص۷۲.
- ↑ ر.ک: احمد بن طیفور، بلاغات النساء، ص۴۷.
- ↑ علی استرآبادی، تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة، ص۷۹۳-۷۹۴؛ «إِنِّي أَعْلَمُ فِيهَا مَا لَا تَعْلَمُ»؛ همچنین ر.ک: محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج۲۰، ص۷۱.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۶۲. سند این روایت، موثق است.
- ↑ ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۵۵۷؛ محمد بن حسن صفار، بصائرالدرجات، ص۲۹۴.
- ↑ سلیم بن قیس هلالی، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ج۲، ص۵۶۶؛ محمد بن علی صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۲۶۳.
- ↑ قاضی نورالله شوشتری، احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج۷، ص۶۱۰-۶۲۲؛ محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج۱۰، ص۱۱۷-۱۲۸.
- ↑ محمد بن حسن صفار، بصائرالدرجات، ص۲۶۶-۲۶۸.
- ↑ محمد بن حسین شریف الرضی، نهج البلاغه، خطبه ۹۳، ص۱۳۷؛ ابراهیم بن محمد ثقفی، الغارات، ج۲، ص۶۷۶؛ همچنین ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائرالدرجات، ص۲۹۶؛ محمدبن مسعود عیاشی، کتاب التفسیر، ج۲، ص۲۸۲.
- ↑ ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۶۱-۱۶۲. سند این روایت، موثق است.
- ↑ هاشمی، سید علی، ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی ص ۳۱۷.
- ↑ محمد بن علی بن حمزه طوسی، الثاقب فی المناقب، ص۳۱۲؛ «دخلت مع الحسن(ع) على جدّي رسول اللّه(ص) و عنده جبرئيل(ع) في صورة دحية الكلبيّ، و كان دحية إذا قدم من الشام على رسول اللّه(ص) حمل لي و لأخي خرنوبا و نبقا و تينا، فشبّهناه بدحية بن خليفة الكلبيّ...»؛ همچنین ر.ک: سیدهاشم بحرانی، مدینة معاجز الأئمة الإثنی عشر، ج۳، ص۲۶۱؛ محمد بن علی بن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب(ع)، ج۳، ص۳۹۱.
- ↑ روایتی دلالت دارد که امام حسین(ع) قاتل امام حسن(ع) را نمیشناخت (ر.ک: محمد بن محمد مفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، تصحیح مؤسسة آل البیت، ج۳، ص۱۶؛ محمدبن حسن طوسی، الأمالی، ص۱۵۹). در روایت دیگر آمده است که امام حسن و امام حسین(ع)، هنگام بازگشت به خانه، وقتی که مادرشان حضرت زهرا(س) را به حالت خواب دیدند، از رحلت ایشان آگاه نبودند و علت خوابیدن مادرشان را از اسماء پرسیدند (علی بن عیسی اربلی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، تحقیق هاشم رسولی محلاتی، ج۱، ص۵۰۰). برای مطالعه نمونههای دیگر، ر.ک: محمد بن محمد مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، تصحیح مؤسسة آل البیت، ج۲، ص۸۵؛ محمد بن علی بن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۳۹۱ و ج۴، ص۳۳-۳۴؛ سیدهاشم بحرانی، مدینة معاجز الأئمة الاثنی عشر، ج۳، ص۵۲۸.
- ↑ ر.ک: لجنة الحدیث فی معهد باقر العلوم(ع)، موسوعة کلمات الامام الحسین(ع)، ص۵۸۳- ۵۸۴.
- ↑ ندانستن مقصود پیرمردی که حنا نبستن ریش خود را به فردی بهتر از خود و امام نسبت میداد (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱۳، ص۱۵۷؛ محمد بن علی صدوق، من لا یحضره الفقیه، تحقیق علی اکبر غفاری، ج۱، ص۱۱۸)؛ و نشناختن فرشتهای که به شکل سوارهای مجسم شده بود و در روز عاشورا از اهل حرم حمایت میکرد (محمد بن علی بن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۱۴۳).
- ↑ هاشمی، سید علی، ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی ص ۳۲۰.
- ↑ ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، باب أن الأئمة(ع) یعلمون جمیع العلوم التی خرجت، ص۶۳۴؛ محمد بن حسن صفار، بصائرالدرجات، باب فی الأئمة(ع) أنه صار إلیهم جمیع العلوم التی خرجت إلی الملائکة و الأنبیاء و أمر العالمین، ص۱۰۹.
- ↑ پیش از این در بحث فراگیری از پیامبر(ص) و امامان پیشین(ع)، به این روایات اشاره شد.
- ↑ ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، «بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ(ع) يَعْلَمُونَ عِلْمَ مَا كَانَ وَ مَا يَكُونُ، وَ أَنَّهُ لَايَخْفى عَلَيْهِمُ الشَّيْءُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ»، ص۶۴۸؛ محمدبن حسن صفار، بصائرالدرجات، باب في علم الأئمة بما في السماوات و الأرض و الجنة و النار و ما كان و ما هو كائن إلى يوم القيامة؛ ص۱۲۷. این روایات، مستفیضاند.
- ↑ ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائرالدرجات، ص۱۰۶-۱۰۷. روایات این موضوع، مستفیضاند.
- ↑ ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۶۵۰-۶۵۴. در این صفحات، چهار روایت در این زمینه نقل شده است که سه روایت اخیر آن دارای سند صحیحاند. همچنین ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائرالدرجات، ص۱۲۲-۱۲۷. در این صفحات، روایات متعدد و مستفیضی با این محتوا نقل شده است.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۶۵۴؛«اللَّهُ أَجَلُّ وَ أَعَزُّ وَ أَعْظَمُ وَ أَكْرَمُ مِنْ أَنْ يَفْرِضَ طَاعَةَ عَبْدٍ يَحْجُبُ عَنْهُ عِلْمَ سَمَائِهِ وَ أَرْضِهِ ثُمَّ قَالَ لَا يَحْجُبُ ذَلِكَ عَنْهُ»؛ سند این روایت، صحیح است. همچنین ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائرالدرجات، ص۱۲۴.
- ↑ ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۱۲۲.
- ↑ هاشمی، سید علی، ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی ص ۳۲۲.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، بَابُ لَوْ لَا أَنَّ الْأَئِمَّةَ(ع) يَزْدَادُونَ لَنَفِدَ مَا عِنْدَهُمْ، ص۶۲۳؛ محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، باب فی الأئمة أنهم یزدادون فی اللیل و النهار و لو لا ذلک لنفد ما عندهم، ص۳۹۵.
- ↑ ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، باب فی الأئمة أنهم یزدادون فی اللیل و النهار و لو لا ذلک لنفد ما عندهم، ص۳۹۵. این روایات، مستفیضاند.
- ↑ محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۳۲۵؛ «إِنَّ عَالِمَنَا لَا يَعْلَمُ الْغَيْبَ وَ لَوْ وَكَلَ اللَّهُ عَالِمَنَا إِلَى نَفْسِهِ كَانَ كَبَعْضِكُمْ وَ لَكِنْ يَحْدُثُ إِلَيْهِ سَاعَةً بَعْدَ سَاعَةٍ»؛ سند این روایت، صحیح است.
- ↑ محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۳۹۵. سند این روایت، صحیح است.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۶۳۳؛ محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۳۹۲؛ محمد بن محمد مفید، الاختصاص، ص۳۱۲. سند این روایت، صحیح است.
- ↑ ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، بَابٌ فِي أَنَّ الْأَئِمَّةَ(ع) يَزْدَادُونَ فِي لَيْلَةِ الْجُمُعَةِ، ص۶۲۹؛ محمد بن حسن صفار، بصائرالدرجات، ص۱۳۰ - ۱۳۲.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۶۳۰؛ «وَ قَدْ زِيدَ فِي عِلْمِهِ مِثْلُ جَمِّ الْغَفِيرِ». همچنین ر.ک: محمدبن حسن صفار، بصائرالدرجات، ص۱۳۰.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۶۳۱؛ محمدبن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۱۳۰.
- ↑ ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، باب ما یلقی إلی الأئمة فی لیلة القدر مما یکون فی تلک السنة و نزول الملائکة علیهم، ص۲۲۰. این روایات مستفیضاند.
- ↑ محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۲۲۲، ح۱۱: «وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَمْ يُعْلَمْ مَا يَكُونُ فِي تِلْكَ السَّنَةِ». همچنین ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۲۲۱، ح۳.
- ↑ ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، «بَابُ أَنَّ الْإِمَامَ يَعْرِفُ الْإِمَامَ الَّذِي يَكُونُ مِنْ بَعْدِهِ، وَ أَنَّ قَوْلَ اللَّهِ تَعَالى: «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَن تُؤَدُّواْ الْأَمَنَتِ إِلَى أَهْلِهَا» فِيهِمْ(ع) نَزَلَتْ»، ص۲۷۷. سند حدیث چهارم این مجموعه، صحیح است. همچنین ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۴۷۶. در این منبع، چند روایت به این مضمون از آن حضرت نقل شده است که برخی سند صحیح دارند.
- ↑ ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، بَابُ وَقْتِ مَا يَعْلَمُ الْإِمَامُ جَمِيعَ عِلْمِ الْإِمَامِ الَّذِي قَبْلَهُ عَلَیْهِمْ جَمِیعَاً السَّلَامُ، ص۶۸۵. سند حدیث دوم این مجموعه، موثق است. همچنین ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۴۷۷.
- ↑ محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۴۲۳. سه روایت در این منبع با این محتوا نقل شده که سند این روایات به دلیل مجهول بودن عبد الحمید بن النظر، ضعیف است.
- ↑ علامه مجلسی احتمال داده است که این پنج مورد به پنج موردی اشاره دارد که در آیه ۳۴ سوره مبارکه لقمان ذکر شده و علم کامل و دقیق آن فقط نزد خداوند است و در این پنج مورد، به تناسب اعمال مردم، بدا حاصل میشود. بنابراین علم امام بعدی از علم امام پیشین کاملتر خواهد بود (ر.ک: محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج۲۶، ص۱۷۵).
- ↑ هاشمی، سید علی، ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی ص ۳۲۴.
- ↑ ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۵۶۳-۵۶۴؛ علی بن حسین بن بابویه، الإمامة و التبصرة من الحیرة، ص۱۳۹.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۵۶۳-۵۶۴.
- ↑ ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائرالدرجات، ص۴۳-۴۴. در این منبع، این مطلب با سه سند نقل شده که هر سه سند، صحیح است.
- ↑ ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۷۱۲؛ عبد الله بن جعفر حمیری، قرب الإسناد، ص۳۳۹.
- ↑ ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۸۹؛ محمد بن ابراهیم نعمانی، الغیبة، تحقیق علی اکبر غفاری، ص۲۱۷.
- ↑ ر.ک: علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج۲، ص۳۴۳؛ محمدبن حسن صفار، بصائرالدرجات، ص۵۰۵-۵۰۶. سند این روایت، صحیح است.
- ↑ ر.ک: محمد بن علی صدوق، عیون أخبار الرضا(ع)، ج۲، ص۳۲.
- ↑ ر.ک: محمد بن محمد مفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، تصحیح مؤسسة آل البیت، ج۲، ص۲۴۲.
- ↑ محمد بن عمر کشی، رجال الکشی، تحقیق حسن مصطفوی، ص۶۰۴: «غَابَ عَنْهُ الْمُحَدِّثُ».
- ↑ محمد بن حسن صفار، بصائرالدرجات، ص۴۸۱: «أَنْسَاهُ لِيُنْفِذَ فِيهِ الْحُكْمَ». همچنین ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائرالدرجات، ص۴۸۳-۴۸۴.
- ↑ ر.ک: محمد بن علی صدوق، الأمالی، ص۳۷۷-۳۷۸؛ همو، عیون أخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۹۴.
- ↑ به نظر میرسد تعابیر به کار رفته در این روایت، در صورت صحت، از راوی است. ترس از شهادت، در شأن یک مؤمن متوسط نیست؛ چه رسد به امام معصوم. روایات متعددی نیز نشان میدهند که آن حضرت از مرگ ترسی نداشتند و بارها هنگام روبهرو شدن با هارون، به صراحت با او مخالفت کردند. برای نمونه، در نقلی آمده است که وقتی هارون خواست فدک را به امام کاظم(ع) برگرداند، امام فرمودند: آن را نمیپذیرم، مگر با رعایت حدود آن. و وقتی هارون حدود فدک را پرسید، آن حضرت تمام سرزمینهای اسلامی را حدود آن معرفی فرمودند که نشان میدهد مقصود آن حضرت این بود که حکومت شایسته او نیست و باید به ایشان واگذار شود (محمد بن علی بن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب(ع)، ج۴، ص۳۲۰-۳۲۱). در روایتی دیگر نیز نقل شده است که وقتی آن حضرت را به دربار هارون احضار کردند. هارون نظر امام را درباره قصرش پرسید. آن حضرت آن را خانه فاسقان معرفی کردند و آیاتی را تلاوت فرمودند که هارون را از متکبران در زمین و از کسانی معرفی میکرد که از حق با شواهد متعددش پیروی نمیکنند. در این گفتوگو هارون به شدت به خشم آمد (محمدبن مسعود عیاشی، کتاب التفسیر، ج۲، ص۲۹؛ محمد بن محمد مفید، الاختصاص، ص۲۶۲).
- ↑ ر.ک: احمد بن محمد برقی، المحاسن، ج۲، ص۶۰۲.
- ↑ محمد بن علی صدوق، عیون أخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۲۱۴.
- ↑ هاشمی، سید علی، ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی ص ۳۲۷.