←مقدمه
(←منابع) |
(←مقدمه) |
||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
#سمع همچون بصر به مطلق علم باز مىگردد، بنابراین سمع یعنى علم به مسموعات و بصر یعنى علم به مُبْصَرات.<ref>نک: اسفار، ج۶، ص۴۲۲؛ کشف المراد، ص۴۰۲-۴۰۳؛ تلخيص المحصل، ص۲۸۸.</ref> صاحبان این نظریه خود دو دستهاند: برخى اگرچه سمع و بصر را به علم باز مىگردانند، آن دو را زاید بر ذات مىدانند؛ اما برخى دیگر ایندو را عین ذات مىدانند.<ref>جامع الأفکار، ج۲، ص۳۹۸.</ref> برخى در بیان چرایى استفاده از این دو صفت در [[کلام]] الهى با [[التزام]] به ارجاع آندو به [[علم]] گفتهاند: چون [[سمع]] و [[بصر]] لطیفترینِ حواس و متناسبترینِ آنها با عقلاند از علم به آندو یاد شده است.<ref>اجوبة المسائل النصيريه، ص۹۶.</ref> | #سمع همچون بصر به مطلق علم باز مىگردد، بنابراین سمع یعنى علم به مسموعات و بصر یعنى علم به مُبْصَرات.<ref>نک: اسفار، ج۶، ص۴۲۲؛ کشف المراد، ص۴۰۲-۴۰۳؛ تلخيص المحصل، ص۲۸۸.</ref> صاحبان این نظریه خود دو دستهاند: برخى اگرچه سمع و بصر را به علم باز مىگردانند، آن دو را زاید بر ذات مىدانند؛ اما برخى دیگر ایندو را عین ذات مىدانند.<ref>جامع الأفکار، ج۲، ص۳۹۸.</ref> برخى در بیان چرایى استفاده از این دو صفت در [[کلام]] الهى با [[التزام]] به ارجاع آندو به [[علم]] گفتهاند: چون [[سمع]] و [[بصر]] لطیفترینِ حواس و متناسبترینِ آنها با عقلاند از علم به آندو یاد شده است.<ref>اجوبة المسائل النصيريه، ص۹۶.</ref> | ||
#سمع صفتى مغایر با علم است. به نظر این گروه، سمع نوعى [[ادراک]] حسى است. برخى از صاحبان این نظریه به جسمانى بودن این [[حس]] معتقدند که خداى متعالى از آن [[منزه]] است و برخى دیگر با توجه به [[منزّه]] بودن [[خداوند]] متعالى از [[قصور]] و نیاز به ابزار و آلات، حصول این ادراک را در مورد خداوند متعالى - بر خلاف [[انسان]] - بىنیاز از ابزار دانستهاند. در حالى که [[احساس]] خود قصور در مدرِک و مدرَک است <ref>اسفار، ج۶، ص۴۲۲.</ref> و چون خداوند متعالى واقعیتى است مطلق که هیچ حدّ و نهایتى ندارد، هر صفت کمالى که براى او ثابت مىشود، از هر گونه محدودیتى پیراسته است،<ref>شيعه در اسلام، ص۱۰۷-۱۰۹.</ref> از این رو در برخى [[روایات]] پس از نفى محدودیتها از خداوند متعالى در پاسخ به [[پرسش]] از چگونگى اتصاف خداوند به [[سمیع]] و [[بصیر]]، بر این نکته تأکید شده است که خداوند مىشنود؛ نه به وسیله عضو شنوایى <ref>الکافى، ج۱، ص۸۳.</ref> و نه مانند شنیدن شنوندگان.<ref>التوحيد، ص۲۴۵.</ref> | #سمع صفتى مغایر با علم است. به نظر این گروه، سمع نوعى [[ادراک]] حسى است. برخى از صاحبان این نظریه به جسمانى بودن این [[حس]] معتقدند که خداى متعالى از آن [[منزه]] است و برخى دیگر با توجه به [[منزّه]] بودن [[خداوند]] متعالى از [[قصور]] و نیاز به ابزار و آلات، حصول این ادراک را در مورد خداوند متعالى - بر خلاف [[انسان]] - بىنیاز از ابزار دانستهاند. در حالى که [[احساس]] خود قصور در مدرِک و مدرَک است <ref>اسفار، ج۶، ص۴۲۲.</ref> و چون خداوند متعالى واقعیتى است مطلق که هیچ حدّ و نهایتى ندارد، هر صفت کمالى که براى او ثابت مىشود، از هر گونه محدودیتى پیراسته است،<ref>شيعه در اسلام، ص۱۰۷-۱۰۹.</ref> از این رو در برخى [[روایات]] پس از نفى محدودیتها از خداوند متعالى در پاسخ به [[پرسش]] از چگونگى اتصاف خداوند به [[سمیع]] و [[بصیر]]، بر این نکته تأکید شده است که خداوند مىشنود؛ نه به وسیله عضو شنوایى <ref>الکافى، ج۱، ص۸۳.</ref> و نه مانند شنیدن شنوندگان.<ref>التوحيد، ص۲۴۵.</ref> | ||
#سمع از نظر مفهومى مغایر با علم و علمى مخصوص و زاید بر مطلق علم است. بر اساس این نظر، سمع همان آگاهى [[خدا]] به [[حقایق]] از راه [[شهود]] است. به [[اعتقاد]] این گروه، سمع از [[کمالات]] مطلق وجود، بدون [[اثبات]] تجسّم، تغیّر و [[انفعال]] در معروضش است. طبق این [[اندیشه]]، فرض ارجاع علم به سمع و بصر بهتر از ارجاع ایندو به علم است.<ref> اسفار، ج۶، ص۴۲۲-۴۲۳؛ نک: چهل حديث، ص۶۱۲-۶۱۳.</ref> برخى نیز گفتهاند: بهتر است بگوییم چون [[وصف]] کردن خداوند متعالى به سمع و بصر در نقل آمده است به آن [[ایمان]] داشته و معتقدیم که این دو با آلات و ابزار نیست و اعتراف مىکنیم که بر [[حقیقت]] این دو واقف نیستیم؛ زیرا آنچه در این باب آوردهاند بىفایده است.<ref>تلخيص المحصل، ص۲۸۸.</ref> [[شناخت خداوند]] به اسم [[سمیع]] موجب [[توحید]] عبادى،<ref> الميزان، ج۶، ص۷۴.</ref> پرهیزگارى نسبت به او،<ref> الکشاف، ج۴، ص۳۵۱.</ref> دوام [[مراقبت]]، [[محاسبه]] دقیق نفس <ref>التحبير، ص۷۶؛ شرح القشيرى، ص۱۲۷.</ref> و لب بستن از سخنان شنیع مىگردد <ref>مثنوى معنوى، دفتر چهار، ص۶۳۶.</ref> و به گفته برخى، [[بنده]] با [[شناخت خدا]] به اسم سمیع باید بداند که [[خداوند]] [[سمع]] را در وى نیافریده، مگر براى اینکه [[کلام خدا]] را در کتابش بشنود و به [[راه خدا]] [[هدایت]] یابد<ref>شرح اسماء اللّه الحسنى، ص۸۰-۸۱.</ref>.<ref>[[سید مجتبی موسوی زنجانی|موسوی زنجانی، سید مجتبی]]، [[سمیع (مقاله)|مقاله «سمیع»]]، [[ | #سمع از نظر مفهومى مغایر با علم و علمى مخصوص و زاید بر مطلق علم است. بر اساس این نظر، سمع همان آگاهى [[خدا]] به [[حقایق]] از راه [[شهود]] است. به [[اعتقاد]] این گروه، سمع از [[کمالات]] مطلق وجود، بدون [[اثبات]] تجسّم، تغیّر و [[انفعال]] در معروضش است. طبق این [[اندیشه]]، فرض ارجاع علم به سمع و بصر بهتر از ارجاع ایندو به علم است.<ref> اسفار، ج۶، ص۴۲۲-۴۲۳؛ نک: چهل حديث، ص۶۱۲-۶۱۳.</ref> برخى نیز گفتهاند: بهتر است بگوییم چون [[وصف]] کردن خداوند متعالى به سمع و بصر در نقل آمده است به آن [[ایمان]] داشته و معتقدیم که این دو با آلات و ابزار نیست و اعتراف مىکنیم که بر [[حقیقت]] این دو واقف نیستیم؛ زیرا آنچه در این باب آوردهاند بىفایده است.<ref>تلخيص المحصل، ص۲۸۸.</ref> [[شناخت خداوند]] به اسم [[سمیع]] موجب [[توحید]] عبادى،<ref> الميزان، ج۶، ص۷۴.</ref> پرهیزگارى نسبت به او،<ref> الکشاف، ج۴، ص۳۵۱.</ref> دوام [[مراقبت]]، [[محاسبه]] دقیق نفس <ref>التحبير، ص۷۶؛ شرح القشيرى، ص۱۲۷.</ref> و لب بستن از سخنان شنیع مىگردد <ref>مثنوى معنوى، دفتر چهار، ص۶۳۶.</ref> و به گفته برخى، [[بنده]] با [[شناخت خدا]] به اسم سمیع باید بداند که [[خداوند]] [[سمع]] را در وى نیافریده، مگر براى اینکه [[کلام خدا]] را در کتابش بشنود و به [[راه خدا]] [[هدایت]] یابد<ref>شرح اسماء اللّه الحسنى، ص۸۰-۸۱.</ref>.<ref>[[سید مجتبی موسوی زنجانی|موسوی زنجانی، سید مجتبی]]، [[سمیع (مقاله)|مقاله «سمیع»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۵، ص ۶۱۳- ۶۱۸</ref> | ||
== منابع == | == منابع == |