سمیع (اسم الهی)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

سمیع بر وزن فعیل، از ریشه «س - م - ع»،[۱] به معنای سامع بوده و معنای سمع شنیدن است. سمیع از اسمای حسنای الهی و با توجه به داشتن وزن فعیل (از اوزان مبالغه)، به معنای کسی است که شنوایی‌اش بر همه چیز احاطه دارد [۲].

سمیع ۴۵ بار در قرآن کریم به کار رفته است: ۳۲ بار همراه اسم «علیم» وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَإِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ[۳]، فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ مَا آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوْا وَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا هُمْ فِي شِقَاقٍ فَسَيَكْفِيكَهُمُ اللَّهُ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ[۴]، وَلِكُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّيهَا فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ أَيْنَ مَا تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعًا إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ[۵]، فَمَنْ بَدَّلَهُ بَعْدَمَا سَمِعَهُ فَإِنَّمَا إِثْمُهُ عَلَى الَّذِينَ يُبَدِّلُونَهُ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ[۶]، لَا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَنْ ظُلِمَ وَكَانَ اللَّهُ سَمِيعًا عَلِيمًا[۷]، وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقًا وَعَدْلًا لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِهِ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ[۸]، خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ بِهَا وَصَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلَاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ[۹]، وَكَأَيِّنْ مِنْ دَابَّةٍ لَا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللَّهُ يَرْزُقُهَا وَإِيَّاكُمْ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ[۱۰]۱۰ بار با اسم «بصیر» سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آيَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ[۱۱]، وَاللَّهُ يَقْضِي بِالْحَقِّ وَالَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لَا يَقْضُونَ بِشَيْءٍ إِنَّ اللَّهَ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ[۱۲]، ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ يُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهَارِ وَيُولِجُ النَّهَارَ فِي اللَّيْلِ وَأَنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ[۱۳]، فَاطِرُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا وَمِنَ الْأَنْعَامِ أَزْوَاجًا يَذْرَؤُكُمْ فِيهِ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ[۱۴]، قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِي تُجَادِلُكَ فِي زَوْجِهَا وَتَشْتَكِي إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ يَسْمَعُ تَحَاوُرَكُمَا إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ[۱۵]، یک بار با اسم «قریب» قُلْ إِنْ ضَلَلْتُ فَإِنَّمَا أَضِلُّ عَلَى نَفْسِي وَإِنِ اهْتَدَيْتُ فَبِمَا يُوحِي إِلَيَّ رَبِّي إِنَّهُ سَمِيعٌ قَرِيبٌ[۱۶] و دو بار به صورت ترکیب اضافى «سَمِیعُ الدُّعَاء» هُنَالِكَ دَعَا زَكَرِيَّا رَبَّهُ قَالَ رَبِّ هَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعَاءِ[۱۷]، الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي وَهَبَ لِي عَلَى الْكِبَرِ إِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ إِنَّ رَبِّي لَسَمِيعُ الدُّعَاءِ[۱۸]

ماده «س - م - ع» در باره خدای متعال به جز هیئت سمیع ۹ بار به صورت‌های دیگر نیز به کار رفته است: ۵ بار به صورت فعل ثلاثی مجرد لَقَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ فَقِيرٌ وَنَحْنُ أَغْنِيَاءُ سَنَكْتُبُ مَا قَالُوا وَقَتْلَهُمُ الْأَنْبِيَاءَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَنَقُولُ ذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِيقِ[۱۹]، قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِي تُجَادِلُكَ فِي زَوْجِهَا وَتَشْتَكِي إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ يَسْمَعُ تَحَاوُرَكُمَا إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ[۲۰]، قَالَ لَا تَخَافَا إِنَّنِي مَعَكُمَا أَسْمَعُ وَأَرَى[۲۱]، أَمْ يَحْسَبُونَ أَنَّا لَا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَنَجْوَاهُمْ بَلَى وَرُسُلُنَا لَدَيْهِمْ يَكْتُبُونَ[۲۲]، دو بار به صورت فعل ثلاثى مزید از باب افعال وَلَوْ عَلِمَ اللَّهُ فِيهِمْ خَيْرًا لَأَسْمَعَهُمْ وَلَوْ أَسْمَعَهُمْ لَتَوَلَّوْا وَهُمْ مُعْرِضُونَ[۲۳]، وَمَا يَسْتَوِي الْأَحْيَاءُ وَلَا الْأَمْوَاتُ إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَنْ يَشَاءُ وَمَا أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ[۲۴]، یک بار به صورت اسم فاعل از باب استفعال قَالَ كَلَّا فَاذْهَبَا بِآيَاتِنَا إِنَّا مَعَكُمْ مُسْتَمِعُونَ[۲۵] و یک بار به صورت صیغه تعجب قُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثُوا لَهُ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ أَبْصِرْ بِهِ وَأَسْمِعْ مَا لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا يُشْرِكُ فِي حُكْمِهِ أَحَدًا[۲۶].

استعمال ماده «س - م - ع» در قالب بابِ افعال: وَلَوْ عَلِمَ اللَّهُ فِيهِمْ خَيْرًا لَأَسْمَعَهُمْ وَلَوْ أَسْمَعَهُمْ لَتَوَلَّوْا وَهُمْ مُعْرِضُونَ[۲۷] به معنای بخشیدن نیروی شنوایی [۲۸] و مقصود از آن شنواندن به قلب است.[۲۹] لفظ «استماع» نیز به معنای طلب شنیدن با میل و رغبت است و از همین رو کاربرد آن در باره خدای متعال جایز نیست [۳۰] و بر این اساس «مستمع» در قَالَ كَلَّا فَاذْهَبَا بِآيَاتِنَا إِنَّا مَعَكُمْ مُسْتَمِعُونَ[۳۱] به معنای سامع تأویل می‌گردد [۳۲] و علت استفاده از این وزن، مبالغه و شدّت تعظیم است؛[۳۳] ولی برخی جمله را استعاره تمثیلی و غرض از آن را مبالغه در وعده اعانت و کمک دانسته، و تأویل آن را به سامع نپذیرفته‌اند.[۳۴] برخی دیگر آن را کنایه از حضور و کمال عنایت خداوند دانسته‌اند به آنچه میان موسی و هارون و فرعون رخ داد.[۳۵]

استعمال صیغه تعجب از ماده «س - م - ع» در قُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثُوا لَهُ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ أَبْصِرْ بِهِ وَأَسْمِعْ مَا لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا يُشْرِكُ فِي حُكْمِهِ أَحَدًا[۳۶] برای افاده کمال سمع در خداوند متعال [۳۷] و مقصود از آن تعظیم در مورد اوست،[۳۸] زیرا او لطیف‌ترین و کوچک‌ترین چیزها و همچنین ظواهر و بواطن را ادراک میکند.[۳۹]

برخی به این نکته توجه داده‌اند که کاربرد صیغه‌های مبالغه درباره خداوند متعال حقیقی نیست؛ زیرا اوصاف خداوند به لحاظ نفس الامر در نهایت کمال بوده و نیازی به ادّعای متکلم نیست، از این رو استفاده از صیغه‌های مبالغه به اعتبار کثرت متعلق این اوصاف است.[۴۰]

واژه «سمیع» به معنای اجابت کننده و پذیرنده نیز به کار رفته است،[۴۱] چنان که برخی مفسران آیه ً إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعَاءِ[۴۲] را بر این معنا حمل کرده‌اند.[۴۳] فعل ماضی در آیه قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِي تُجَادِلُكَ فِي زَوْجِهَا وَتَشْتَكِي إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ يَسْمَعُ تَحَاوُرَكُمَا إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ[۴۴] نیز به عقیده برخی به معنای اجابت و قبول است.[۴۵] البته به گفته برخی این واژه در همه موارد به معنای شنواست و خصوصیت اجابت از قراین خارجی فهمیده مى‌شود.[۴۶]

بررسی همه آیاتی که با این اسم پایان پذیرفته‌اند نشان مى‌دهد که مضمون‌های این آیات درباره پاداش ذُرِّيَّةً بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ[۴۷].[۴۸]، وعده نصرت فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ مَا آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوْا وَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا هُمْ فِي شِقَاقٍ فَسَيَكْفِيكَهُمُ اللَّهُ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ[۴۹].[۵۰]، تحریض وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ[۵۱].[۵۲]، کیفر ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ يَكُ مُغَيِّرًا نِعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَى قَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَأَنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ[۵۳].[۵۴]، توبیخ مَنْ كَانَ يُرِيدُ ثَوَابَ الدُّنْيَا فَعِنْدَ اللَّهِ ثَوَابُ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَكَانَ اللَّهُ سَمِيعًا بَصِيرًا[۵۵].[۵۶]؛ قُلْ أَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَمْلِكُ لَكُمْ ضَرًّا وَلَا نَفْعًا وَاللَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ[۵۷].[۵۸]، تهدید لَا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَنْ ظُلِمَ وَكَانَ اللَّهُ سَمِيعًا عَلِيمًا[۵۹].[۶۰]؛ ذُرِّيَّةً بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ[۶۱].[۶۲] یا تحذیرند. وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ[۶۳].[۶۴]

در همه مواردى که این اسم ترجیع‌بند آیات است، باید متعلَّق سمیع را مناسب سیاق جمله پیشین تفسیر کرد و حتى گاه چند نظر در بیان متعلّق آن گفته شده است.[۶۵] با توجه به این نکته، اسم «سمیع» در پایان برخى آیات، با جملات پیشین در ارتباط است: در برخى موارد به منزله تعلیل: ذُرِّيَّةً بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ[۶۶].[۶۷]، وَلَا يَحْزُنْكَ قَوْلُهُمْ إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ[۶۸].[۶۹]، ِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ[۷۰].[۷۱]، سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آيَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ[۷۲].[۷۳]، قُلْ إِنْ ضَلَلْتُ فَإِنَّمَا أَضِلُّ عَلَى نَفْسِي وَإِنِ اهْتَدَيْتُ فَبِمَا يُوحِي إِلَيَّ رَبِّي إِنَّهُ سَمِيعٌ قَرِيبٌ[۷۴].[۷۵]، در برخى موارد به منزله نتیجه (براى نمونه: وَلَهُ مَا سَكَنَ فِي اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ[۷۶].[۷۷]، در برخى موارد تأکید مضمون جمله قبلى ا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَنْ ظُلِمَ وَكَانَ اللَّهُ سَمِيعًا عَلِيمًا[۷۸].[۷۹] و در برخى موارد تقریر جمله پیشین است وَاللَّهُ يَقْضِي بِالْحَقِّ وَالَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لَا يَقْضُونَ بِشَيْءٍ إِنَّ اللَّهَ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ[۸۰].[۸۱]

گفتنى است که همراهى اسم سمیع با «بصیر» کنایه از عمومیت علم خداى متعالى به اشیاء بر حسب متعارف در معلومات است که خارج از شنیدنى‌ها و دیدنى‌ها نیست [۸۲] و در مواردى که با «علیم» همراه شده، افزون بر نکته فوق،[۸۳] متعلق سمیع در این مورد اقوال و متعلق علیم نیات و ضمایر است،[۸۴] چنان‌که در موردى که با اسم «قریب» مقارن شده، متعلق آن اقوال و متعلق قریب ضمایر است.[۸۵]

کاربرد اسم سمیع به معناى شنوا در باره خداوند متعالى از ضروریات دین است که از قرآن، سنت متواتر و اجماع امت استفاده مى‌شود.[۸۶]

افزون بر آن به دو قیاس نیز استناد شده است:

  1. خداوند زنده است و هر زنده‌اى مى‌تواند به سمع و بصر متصف شود، پس درست است که خداوند نیز به سمع و بصر متصف شود.
  2. اگر خداوند متعالى سمیع و بصیر نباشد باید به ضد آن دو متصف باشد؛ و تالى باطل است، پس مقدم نیز باطل است؛ زیرا ضد سمیع درباره خداوند متعالى نقص به شمار مى‌آید و نقص در خداوند محال است.[۸۷]

به اعتقاد برخى، استدلال یادشده بى‌اشکال نیست: اشکال قیاس نخست اعم بودن آن از مدعاست؛ زیرا بسیارى از موجودات زنده مانند عقرب‌ها، کرم‌ها و بسیارى از حشرات با وجود حیات، از نعمت سمع یا بصر محروم‌اند.[۸۸] اشکال قیاس دوم نیز این است که عدم اتصاف به وصفى به معناى اتصاف به ضدّ آن نیست، بلکه هر چیزى که به وصفى متصف نگردد به عدم آن متصف است و اگر عدم سمع و بصر در خداوند نقص باشد، باید عدم بوییدن، چشیدن و لمس کردن نیز نقص به شمار آید.[۸۹]

سمیع از اسما و صفات ثبوتى، ذاتى [۹۰] و ازلى [۹۱] خداست. در موارد متعدّدى این اسم در قالب حصر بیان شده است: هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ[۹۲] برخى در توضیح این نکته گفته‌اند که اختصاص اسماى حسنا به خداوند به این معناست که اتصاف خداوند به آن صفات، ذاتى است و غیر او به تملیک و اراده او آن را دارا مى‌گردد.[۹۳]

برخى ضمن تأکید بر ذاتى بودن این صفت گفته‌اند که مى‌توان علم، سمع و بصر را پس از تحقّق فعل خداوند متعالى، صفت فعل نیز دانست.[۹۴] برخى دیگر با توجه به این نکته مدعى شده‌اند که از صفت ازلى سمع خداوند به «سمیع» و از صفت فعلى سمع او که پس از وجود مسموعات تحقق مى‌یابد به «سامع» یاد مى‌شود.[۹۵] گفتنى است که با توجه به آیه قَالَ رَبِّي يَعْلَمُ الْقَوْلَ فِي السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ[۹۶] متعلق این اسم تنها شنیدنى‌هاى آشکار نبوده، بلکه شامل شنیدنى‌هاى نهان نیز هست.[۹۷] این ادعا با آیه ۸۰ سوره زخرف / ۴۳ نیز تأیید مى‌گردد.[۹۸] در تفسیر سمیع و اینکه آیا سمع به علم باز مى‌گردد یا وصفى مستقل از علم است، اختلاف نظر و در این زمینه حداقل سه نظریه وجود دارد:

  1. سمع همچون بصر به مطلق علم باز مى‌گردد، بنابراین سمع یعنى علم به مسموعات و بصر یعنى علم به مُبْصَرات.[۹۹] صاحبان این نظریه خود دو دسته‌اند: برخى اگرچه سمع و بصر را به علم باز مى‌گردانند، آن دو را زاید بر ذات مى‌دانند؛ اما برخى دیگر این‌دو را عین ذات مى‌دانند.[۱۰۰] برخى در بیان چرایى استفاده از این دو صفت در کلام الهى با التزام به ارجاع آن‌دو به علم گفته‌اند: چون سمع و بصر لطیف‌ترینِ حواس و متناسب‌ترینِ آنها با عقل‌اند از علم به آن‌دو یاد شده است.[۱۰۱]
  2. سمع صفتى مغایر با علم است. به نظر این گروه، سمع نوعى ادراک حسى است. برخى از صاحبان این نظریه به جسمانى بودن این حس معتقدند که خداى متعالى از آن منزه است و برخى دیگر با توجه به منزّه بودن خداوند متعالى از قصور و نیاز به ابزار و آلات، حصول این ادراک را در مورد خداوند متعالى - بر خلاف انسان - بى‌نیاز از ابزار دانسته‌اند. در حالى که احساس خود قصور در مدرِک و مدرَک است [۱۰۲] و چون خداوند متعالى واقعیتى است مطلق که هیچ حدّ و نهایتى ندارد، هر صفت کمالى که براى او ثابت مى‌شود، از هر گونه محدودیتى پیراسته است،[۱۰۳] از این رو در برخى روایات پس از نفى محدودیت‌ها از خداوند متعالى در پاسخ به پرسش از چگونگى اتصاف خداوند به سمیع و بصیر، بر این نکته تأکید شده است که خداوند مى‌شنود؛ نه به وسیله عضو شنوایى [۱۰۴] و نه مانند شنیدن شنوندگان.[۱۰۵]
  3. سمع از نظر مفهومى مغایر با علم و علمى مخصوص و زاید بر مطلق علم است. بر اساس این نظر، سمع همان آگاهى خدا به حقایق از راه شهود است. به اعتقاد این گروه، سمع از کمالات مطلق وجود، بدون اثبات تجسّم، تغیّر و انفعال در معروضش است. طبق این اندیشه، فرض ارجاع علم به سمع و بصر بهتر از ارجاع این‌دو به علم است.[۱۰۶] برخى نیز گفته‌اند: بهتر است بگوییم چون وصف کردن خداوند متعالى به سمع و بصر در نقل آمده است به آن ایمان داشته و معتقدیم که این دو با آلات و ابزار نیست و اعتراف مى‌کنیم که بر حقیقت این دو واقف نیستیم؛ زیرا آنچه در این باب آورده‌اند بى‌فایده است.[۱۰۷] شناخت خداوند به اسم سمیع موجب توحید عبادى،[۱۰۸] پرهیزگارى نسبت به او،[۱۰۹] دوام مراقبت، محاسبه دقیق نفس [۱۱۰] و لب بستن از سخنان شنیع مى‌گردد [۱۱۱] و به گفته برخى، بنده با شناخت خدا به اسم سمیع باید بداند که خداوند سمع را در وى نیافریده، مگر براى اینکه کلام خدا را در کتابش بشنود و به راه خدا هدایت یابد[۱۱۲].[۱۱۳]

منابع

پانویس

  1. النهایه، ج۲، ص۴۰۱؛ لسان العرب، ج۶، ص۳۶۵، «سمع».
  2. النهایه، ج۲، ص۴۰۱؛ لسان العرب، ج۶، ص۳۶۵.
  3. «و هنگامی که ابراهیم و اسماعیل پایه‌های خانه (کعبه) را فرا می‌بردند (گفتند):» سوره بقره، آیه ۱۲۷.
  4. «بنابراین، اگر (آنان) به مانند آنچه شما بدان ایمان آورده‌اید ایمان آوردند، رهیافته‌اند و اگر رو برتافتند جز این نیست که در ستیزند و به زودی خداوند تو را در برابر آنان بسنده خواهد بود و او شنوای داناست» سوره بقره، آیه ۱۳۷.
  5. «و هر کس را قبله‌ای است که روی بدان می‌کند، باری، در کارهای نیک از یکدیگر پیشی گیرید. هرجا که باشید خداوند همگی شما را باز خواهد آورد، خداوند بر هر کاری تواناست» سوره بقره، آیه ۱۴۸.
  6. «و آنان که پس از شنیدن وصیّت آن را دگرگون سازند گناهش به گردن همان کسانی است که آن را دگرگون می‌سازند، بی‌گمان خداوند شنوایی داناست» سوره بقره، آیه ۱۸۱.
  7. «خداوند بانگ برداشتن به بدگویی را دوست نمی‌دارد مگر (از) کسی که بر او ستم رفته است و خداوند شنوایی داناست» سوره نساء، آیه ۱۴۸.
  8. «و سخن پروردگارت به راستی و دادگری کامل شد؛ هیچ دگرگون کننده‌ای برای سخنان وی نیست و او شنوای داناست» سوره انعام، آیه ۱۱۵.
  9. «از دارایی‌های آنان زکاتی بردار که با آن آنها را پاک می‌داری و پاکیزه می‌گردانی و برای آنها (به نیکی) دعا کن که دعای تو (مایه) آرامش آنان است و خداوند شنوایی داناست» سوره توبه، آیه ۱۰۳.
  10. «و چه بسیار جنبندگانی که روزی خویش را بر نمی‌توانند داشت؛ خداوند آنها و شما را روزی می‌دهد و او شنوای داناست» سوره عنکبوت، آیه ۶۰.
  11. «پاکا آن (خداوند) که شبی بنده خویش را از مسجد الحرام تا مسجد الاقصی - که پیرامون آن را خجسته گردانده‌ایم- برد تا از نشانه‌هایمان بدو نشان دهیم، بی‌گمان اوست که شنوای بیناست» سوره اسراء، آیه ۱.
  12. «و خداوند به درستی حکم می‌راند و کسانی که جز او را (به پرستش) می‌خوانند هیچ حکمی نمی‌رانند؛ بی‌گمان خداوند شنوای بیناست» سوره غافر، آیه ۲۰.
  13. «این بدان روست که خداوند از شب می‌کاهد و بر روز می‌افزاید و از روز می‌کاهد و بر شب می‌افزاید و اینکه خداوند شنوایی بیناست» سوره حج، آیه ۶۱.
  14. «پدیدآورنده آسمان‌ها و زمین است، برای شما از خودتان همسرانی آفرید و (نیز) از چارپایان جفت‌هایی (پدید آورد)، شما را با آن (آفریدن جفت) افزون می‌گرداند، چیزی مانند او نیست و او شنوای بیناست» سوره شوری، آیه ۱۱.
  15. «خداوند، سخن زنی را که با تو درباره همسرش چالش داشت و به خداوند شکوه می‌کرد شنیده است و خداوند گفت و گوی شما را می‌شنود که خداوند، شنوایی بیناست» سوره مجادله، آیه ۱.
  16. «بگو اگر گمراه گردم تنها به زیان خویش گمراه می‌گردم و اگر رهیاب شوم از آن روست که پروردگارم به من وحی می‌کند؛ بی‌گمان او شنوایی نزدیک است» سوره سبأ، آیه ۵۰.
  17. «آنجا بود که زکریّا پروردگار خود را فرا خواند، گفت: پروردگارا! به من از سوی خویش فرزندی پاکیزه عطا کن که تو شنوای دعایی» سوره آل عمران، آیه ۳۸.
  18. «سپاس خداوند را که با پیری، اسماعیل و اسحاق را به من بخشید به راستی پروردگارم شنوای دعاست» سوره ابراهیم، آیه ۳۹.
  19. «خداوند سخن آن کسان را که گفتند: خداوند تهیدست است و ما توانگریم شنیده است؛ به زودی آنچه را گفته‌اند و اینکه پیامبران را ناروا می‌کشتند می‌نویسیم و می‌گوییم: عذاب آتش سوزان را بچشید» سوره آل عمران، آیه ۱۸۱.
  20. «خداوند، سخن زنی را که با تو درباره همسرش چالش داشت و به خداوند شکوه می‌کرد شنیده است و خداوند گفت و گوی شما را می‌شنود که خداوند، شنوایی بیناست» سوره مجادله، آیه ۱.
  21. «فرمود: نهراسید، من با شمایم، می‌شنوم و می‌نگرم» سوره طه، آیه ۴۶.
  22. «آیا گمان می‌دارند که ما راز و رازگویی آنان را نمی‌شنویم؟ چرا، (می‌شنویم) و فرستادگان ما نزد آنان (آنها را) می‌نویسند» سوره زخرف، آیه ۸۰.
  23. «و اگر خداوند در آنان خیری می‌یافت ایشان را شنوا می‌کرد و اگر هم شنواشان کرده بود باز پشت می‌کردند در حالی که روی گردان بودند» سوره انفال، آیه ۲۳.
  24. «و زندگان و مردگان برابر نیستند؛ بی‌گمان خداوند به هر که خواهد، می‌شنواند و تو، به آن کسان که در گورهایند نمی‌توانی شنواند» سوره فاطر، آیه ۲۲.
  25. «فرمود: چنین نیست؛ نشانه های ما را (با خود) ببرید که بی‌گمان ما خود همراه شما گوش فرا می‌داریم» سوره شعراء، آیه ۱۵.
  26. «بگو: خداوند بر آن اندازه که درنگ کردند داناتر است، نهان آسمان‌ها و زمین از آن اوست؛ چه بینا و چه شنواست! آنان را جز او سروری نیست و هیچ کس را در فرمانروایی خویش شریک نمی‌گرداند» سوره کهف، آیه ۲۶.
  27. «و اگر خداوند در آنان خیری می‌یافت ایشان را شنوا می‌کرد و اگر هم شنواشان کرده بود باز پشت می‌کردند در حالی که روی گردان بودند» سوره انفال، آیه ۲۳.
  28. مفردات، ص۴۲۵، «سمع»؛ انوار درخشان، ج۱۳، ص۳۰۳.
  29. تفسیر ابن قیم، ص۴۷.
  30. معجم الفروق اللغویه، ص۴۹، ۲۸۴؛ مفردات، ص۴۲۶؛ تاج العروس، ج۱۱، ص۲۲۷، «سمع».
  31. «فرمود: چنین نیست؛ نشانه های ما را (با خود) ببرید که بی‌گمان ما خود همراه شما گوش فرا می‌داریم» سوره شعراء، آیه ۱۵.
  32. مجمع البیان، ج۷، ص۲۹۲؛ تفسیر قرطبی، ج۱۴، ص۹۳.
  33. التبیان، ج۸، ص۱۱؛ مجمع البیان، ج۷، ص۲۹۲.
  34. روح المعانی، ج۱۰، ص۶۷.
  35. الميیزان، ج۱۵، ص۲۶۰.
  36. «بگو: خداوند بر آن اندازه که درنگ کردند داناتر است، نهان آسمان‌ها و زمین از آن اوست؛ چه بینا و چه شنواست! آنان را جز او سروری نیست و هیچ کس را در فرمانروایی خویش شریک نمی‌گرداند» سوره کهف، آیه ۲۶.
  37. روح المعانی، ج۱۳، ص۲۷۶-۲۷۷.
  38. التبیان، ج۷، ص۳۳؛ مجمع البیان، ج۶، ص۷۱۵.
  39. الکشاف، ج۲، ص۷۱۶.
  40. کشاف اصطلاحات الفنون، ج۲، ص۱۴۲۸.
  41. عدة الداعی، ص۳۰۰؛ الفکر الخالد، ج۱، ص۴۲.
  42. «تو شنوای دعایی» سوره آل عمران، آیه ۳۸.
  43. تفسیر ثعلبی، ج۳، ص۵۹؛ التبیان، ج۲، ص۴۵۰.
  44. «خداوند، سخن زنی را که با تو درباره همسرش چالش داشت و به خداوند شکوه می‌کرد شنیده است و خداوند گفت و گوی شما را می‌شنود که خداوند، شنوایی بیناست» سوره مجادله، آیه ۱.
  45. المیزان، ج۱۹، ص۱۷۸.
  46. الفکر الخالد، ج۱، ص۴۲.
  47. «در حالی که برخی از فرزندزادگان برخی دیگرند و خداوند شنوایی داناست» سوره آل عمران، آیه ۳۴.
  48. الميزان، ج۳، ص۱۶۸.
  49. «بنابراین، اگر (آنان) به مانند آنچه شما بدان ایمان آورده‌اید ایمان آوردند، رهیافته‌اند و اگر رو برتافتند جز این نیست که در ستیزند و به زودی خداوند تو را در برابر آنان بسنده خواهد بود و او شنوای داناست» سوره بقره، آیه ۱۳۷.
  50. التفسیر الکبیر، ج۴، ص۷۴؛ روح المعانى، ج۱، ص۳۹۴-۳۹۵؛ الفکر الخالد، ج۱، ص۳۱۲.
  51. «و در راه خداوند جنگ کنید و بدانید که خداوند شنوایی داناست» سوره بقره، آیه ۲۴۴.
  52. مجمع البيان، ج۲، ص۶۰۶.
  53. «آن، از این روست که خداوند نعمتی را که به گروهی بخشیده است نمی‌گرداند تا آنان آنچه در خود دارند بگردانند و بی‌گمان خداوند شنوایی داناست» سوره انفال، آیه ۵۳.
  54. روح المعانى، ج۵، ص۲۱۶؛ انوار درخشان، ج۷، ص۳۶۹-۳۷۱.
  55. «هر کس پاداش این جهان را بجوید (بداند که) پاداش این جهان و جهان واپسین نزد خداوند است و خداوند شنوایی بیناست» سوره نساء، آیه ۱۳۴.
  56. روح المعانى، ج۳، ص۱۶۱.
  57. «بگو آیا به جای خداوند، چیزی را می‌پرستید که برای شما نه زیان دارد و نه سود؛ و خداوند است که شنوای داناست» سوره مائده، آیه ۷۶.
  58. اعراب القرآن، ج۲، ص۵۳۷.
  59. «خداوند بانگ برداشتن به بدگویی را دوست نمی‌دارد مگر (از) کسی که بر او ستم رفته است و خداوند شنوایی داناست» سوره نساء، آیه ۱۴۸.
  60. التفسير الکبير، ج۱۱، ص۲۵۴؛ انوار درخشان، ج۴، ص۲۶۰-۲۶۱.
  61. «در حالی که برخی از فرزندزادگان برخی دیگرند و خداوند شنوایی داناست» سوره آل عمران، آیه ۳۴.
  62. التفسير الکبير، ج۸، ص۲۰۱.
  63. «و در راه خداوند جنگ کنید و بدانید که خداوند شنوایی داناست» سوره بقره، آیه ۲۴۴.
  64. نک: مجمع البيان، ج۲، ص۶۰۶؛ الميزان، ج۲، ص۲۸۴.
  65. نک: مجمع البيان، ج۲، ص۷۳۵؛ ج۳، ص۶۰۶.
  66. «در حالی که برخی از فرزندزادگان برخی دیگرند و خداوند شنوایی داناست» سوره آل عمران، آیه ۳۴.
  67. الميزان، ج۳، ص۱۶۸.
  68. «گفتار آنان تو را اندوهگین نگرداند که عزّت یکسره از آن خداوند است، او شنوای داناست» سوره یونس، آیه ۶۵.
  69. الميزان، ج۱۰، ص۹۳-۹۴.
  70. «و اگر به سازش گرایند، تو نیز بدان گرای و بر خداوند توکّل کن که او شنوای داناست» سوره انفال، آیه ۶۱.
  71. الميزان، ج۱۵، ص۳۲۹.
  72. «پاکا آن (خداوند) که شبی بنده خویش را از مسجد الحرام تا مسجد الاقصی - که پیرامون آن را خجسته گردانده‌ایم- برد تا از نشانه‌هایمان بدو نشان دهیم، بی‌گمان اوست که شنوای بیناست» سوره اسراء، آیه ۱.
  73. الميزان، ج۱۳، ص۷.
  74. «بگو اگر گمراه گردم تنها به زیان خویش گمراه می‌گردم و اگر رهیاب شوم از آن روست که پروردگارم به من وحی می‌کند؛ بی‌گمان او شنوایی نزدیک است» سوره سبأ، آیه ۵۰.
  75. الميزان، ج۱۶، ص۳۹۰.
  76. «و آنچه در شب و روز آرام دارد از آن اوست و او شنوای داناست» سوره انعام، آیه ۱۳.
  77. الميزان، ج۷، ص۲۹.
  78. «خداوند بانگ برداشتن به بدگویی را دوست نمی‌دارد مگر (از) کسی که بر او ستم رفته است و خداوند شنوایی داناست» سوره نساء، آیه ۱۴۸.
  79. الميزان، ج۵، ص۱۲۴.
  80. «و خداوند به درستی حکم می‌راند و کسانی که جز او را (به پرستش) می‌خوانند هیچ حکمی نمی‌رانند؛ بی‌گمان خداوند شنوای بیناست» سوره غافر، آیه ۲۰.
  81. الکشاف، ج۴، ص۱۵۹.
  82. التحرير و التنوير، ج۱۷، ص۲۴۸.
  83. التحرير و التنوير، ج۲، ص۴۵۸.
  84. التحرير و التنوير، ج۲، ص۳۶۱.
  85. التحرير و التنوير، ج۲۲، ص۱۰۱.
  86. اسفار، ج۶، ص۴۲۱-۴۲۲؛ الالهيات، ج۱، ص۱۵۹.
  87. تلخيص المحصل، ص۲۸۷.
  88. تلخيص المحصل، ص۲۸۸.
  89. تلخيص المحصل، ص۲۸۹.
  90. جامع الافکار، ج۱، ص۱۴۴-۱۴۵؛ الالهيات، ج۱، ص۱۵۹.
  91. الکافى، ج۱، ص۱۰۷؛ التوحيد، ص۶۵.
  92. «اوست که شنوای بیناست» سوره غافر، آیه ۵۶.
  93. الميزان، ج۱۴، ص۱۲۵.
  94. الميزان، ج۷، ص۲۹-۳۰.
  95. التوحيد، ص۱۹۷؛ التبيان، ج۲، ص۲۳۶-۲۳۷؛ المغنى، ج۵، ص۲۴۱.
  96. «(پیامبر) گفت: پروردگار من هر گفتار را در آسمان و زمین می‌داند و اوست که شنوای داناست» سوره انبیاء، آیه ۴.
  97. نک: التحرير و التنوير، ج۱۷، ص۱۲؛ الصافى، ج۱۳، ص۳۳۱؛ مخزن العرفان، ج۸، ص۲۳۷.
  98. نک: التبيان، ج۹، ص۲۱۸؛ الکشاف، ج۴، ص۲۶۵؛ التفسير الکبير، ج۲۷، ص۶۴۵.
  99. نک: اسفار، ج۶، ص۴۲۲؛ کشف المراد، ص۴۰۲-۴۰۳؛ تلخيص المحصل، ص۲۸۸.
  100. جامع الأفکار، ج۲، ص۳۹۸.
  101. اجوبة المسائل النصيريه، ص۹۶.
  102. اسفار، ج۶، ص۴۲۲.
  103. شيعه در اسلام، ص۱۰۷-۱۰۹.
  104. الکافى، ج۱، ص۸۳.
  105. التوحيد، ص۲۴۵.
  106. اسفار، ج۶، ص۴۲۲-۴۲۳؛ نک: چهل حديث، ص۶۱۲-۶۱۳.
  107. تلخيص المحصل، ص۲۸۸.
  108. الميزان، ج۶، ص۷۴.
  109. الکشاف، ج۴، ص۳۵۱.
  110. التحبير، ص۷۶؛ شرح القشيرى، ص۱۲۷.
  111. مثنوى معنوى، دفتر چهار، ص۶۳۶.
  112. شرح اسماء اللّه الحسنى، ص۸۰-۸۱.
  113. موسوی زنجانی، سید مجتبی، مقاله «سمیع»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۵، ص ۶۱۳- ۶۱۸