وحی در قرآن: تفاوت میان نسخهها
(←مقدمه) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[وحی در قرآن]] | [[وحی در حدیث]] | [[وحی در کلام اسلامی]] | [[وحی در فلسفه اسلامی]] | [[وحی در عرفان اسلامی]] | [[وحی از دیدگاه بروندینی]]</div> | : <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[وحی در قرآن]] | [[وحی در حدیث]] | [[وحی در کلام اسلامی]] | [[وحی در فلسفه اسلامی]] | [[وحی در عرفان اسلامی]] | [[وحی از دیدگاه بروندینی]]</div> | ||
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> | <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> | ||
: <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[ | : <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[وحی (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div> | ||
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;"> | <div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;"> | ||
نسخهٔ ۹ ژوئن ۲۰۱۸، ساعت ۱۶:۲۷
- اين مدخل از زیرشاخههای بحث وحی است. "وحی" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل وحی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
وحی در لغت به معنای آگاهانیدن یا سخن پنهانی است در اصطلاح علوم اسلامی به معنای ارسال پیام از سوی خداوند به پیامبران.
مقدمه
- واژه وحی و مشتقات آن در قرآن کریم حدود ۷۸ بار به کار رفته که بیشترین موارد استعمال آن وحی رسالی است و تنها چهل مورد آن درباره پیامبر اسلام (ص) است.
- در قرآن کریم و روایات معصومین مختلف وحی اشاره شده است. حضرت علی (ع):
- "و أما تفسير وحي النبوة و الرسالة..." ﴿﴿إِنَّا أَوْحَيْنا إِلَيْكَ كَما أَوْحَيْنا إِلى نُوحٍ وَ النَّبِيِّينَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَوْحَيْنا إِلى إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ﴾﴾ [۱].
- "و أما وحي الإلهام..." ﴿﴿وَ أَوْحى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمَّا يَعْرِشُونَ﴾﴾ [۲].
- "و أما وحي الإشارة..." ﴿﴿فَخَرَجَ عَلى قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرابِ فَأَوْحى إِلَيْهِمْ أَنْ سَبِّحُوا بُكْرَةً وَ عَشِيًّا﴾﴾ [۳].
- "و أما وحي التقدير..." ﴿﴿ وَ أَوْحى فِي كُلِّ سَماءٍ أَمْرَها وَ قَدَّرَ فِيها أَقْواتَها﴾﴾ [۴].
- "و أما وحي الأمر..." ﴿﴿وَ إِذْ أَوْحَيْتُ إِلَى الْحَوارِيِّينَ أَنْ آمِنُوا بِي وَ بِرَسُولِي﴾﴾ [۵].
- "و أما وحي الكذب..." ﴿﴿شَياطِينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ﴾﴾ [۶].
- "و أما وحي الخبر..." ﴿﴿وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إِيتاءَ الزَّكاةِ وَ كانُوا لَنا عابِدِينَ﴾﴾ [۷] [۸].
کاربردهای مختلف وحی در قرآن
- ۱. وحی به زمین: ﴿﴿يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها * بِأَنَّ رَبَّكَ أَوْحى لَها﴾﴾. دیدگاههای مختلف در مورد این وحی اینکه:
- ۲. وحی به آسمان: ﴿﴿وَ أَوْحى في كُلِّ سَماءٍ أَمْرَها﴾﴾. بیشتر مفسران وحی را به معنای خلق و امر را به معنای شأن گرفتهاند. علامه طباطبائی: منظور از "امر" حوادث مربوط به زمین است که به اهل آسمان یعنی فرشتگان ساکن در آن وحی میشود تا به زمین برسد [۹]. وحی به معنای خلق به قرینه نیاز دارد و اساسیترین اشکال بر دیدگاه آخر اینکه از سیاق آیات و ضمیر ﴿﴿أَمْرَها﴾﴾ استفاده میشود که سخن درباره حوادث آسمان است؛ نه زمین؛ بنابراین "وحی" میتواند بر معنای القاء و "امر" نیز به معنای ایجاد امور تکوینی باشد.
- ۳. وحی به زنبورعسل: ﴿﴿وَ أَوْحى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذي مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً﴾﴾. از امام باقر درباره معنای این آیه پرسیده شد فرمود: منظور الهام است.
- ۴. وحی به فرشتگان: ﴿﴿إِذْ يُوحي رَبُّكَ إِلَى الْمَلائِكَةِ أَنِّي مَعَكُم﴾﴾. که به معنای القاء معنا در نفس بهطور پنهانی میباشد.
- 5. وحی به شیاطین: ﴿﴿وَ إِنَّ الشَّياطينَ لَيُوحُونَ إِلى أَوْلِيائِهِم﴾﴾. که به معنای القای وسوسههای پنهانی است.
- ۶. وحی به مادر موسی: ﴿﴿وَ أَوْحَيْنا إِلى أُمِّ مُوسى﴾﴾. وحی در این آیه یا الهام قلبی است و یا همان خوابی که مادر موسی (س) دید و یا خبر دادن فرشته یا انبیای گذشته به مادر موسی [۱۰].
- ۷. وحی به حواریون: ﴿﴿وَ إِذْ أَوْحَيْتُ إِلَى الْحَوارِيِّينَ أَنْ آمِنُوا﴾﴾. امام باقر (ع) فرمود: به آنان "حواریون" الهام شده است.
- ۸. وحی به ائمه: ﴿﴿وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْراتِ﴾﴾. وحی در این آیه تسدیدی یا تأییدی است؛ بدین معنا که وحی، آنان را تأیید میکند.
- ۹. وحی به معنای اشاره: ﴿﴿فَخَرَجَ عَلى قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرابِ فَأَوْحى إِلَيْهِمْ﴾﴾.
- ۱۰. وحی رسالی: از مهمترین اقسام وحی است که منظور از آن، وحی به پیامبران الهی است. یعنی خداوند متعال به طریقی پنهانی، شریعت را به بندگان برگزیده خود القاء میکند. از ظاهر آیات استفاده میشود که بر همه پیامبران الهی وحی شده است. ﴿﴿إِنَّا أَوْحَيْنا إِلَيْكَ كَما أَوْحَيْنا إِلى نُوحٍ وَ النَّبِيِّينَ مِنْ بَعْدِهِ﴾﴾ [۱۱]. حضرت عیسی بر ایوب، یونس، هارون و سلیمان مقدم داشته شده و "واو" در این آیه دلالت بر ترتیب نمیکند، بلکه اشاره میکند که بر همه پیامبران وحی شده است [۱۲].
- پیامبران، انسانهای تکاملیافتهای هستند که آمادگی دریافت وحی را در خودشان فراهم ساختهاند. نبی مکرم اسلام: "لَا بَعَثَ اللَّهُ رَسُولًا وَ لَا نَبِيّاً حَتَّى يَسْتَكْمِلَ الْعَقْل" وحی خداوند، منحصر در انزال کتب نیست. امیرمؤمنان درباره آیه ۵۱ سوره شوری ﴿﴿وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْيًا أَوْ مِن وَرَاء حِجَابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولا فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ مَا يَشَاء إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيمٌ﴾﴾ میفرماید: "وحی، گاهی بهصورت کلام و سخن است... پارهای از آن در قلوب انبیا القاء میشود و بعضی نیز بهصورت رؤیاست... و برخی هم وحی و تنزیل است که تلاوت... میشود... ". علامه طباطبائی معنای این آیه را چنین بیان میکند: در هیچ بشری در این مقام قرار نمیگیرد که خدا با او تکلم کند به نوعی از انواع تکلم، مگر به یکی از سه نوع مذکور: ... در این آیه دو قسم اخیر را مقید به قیدی کرده: با این توضیح که در یکی واسطه، رسول است و در دیگری آن واسطه، حجاب است که وحی از ماورای آن صورت میگیرد [۱۳].
- نظام معنایی ویژهای بر واژگان قرآن حاکم است و مضمر باید در پی کشف آن برآید. بهوسیله تحلیلهای ادبی، لغوی و مفهومشناسی معنای اصطلاحات قرآن را میتوان در واژههای جانشین، همنشین و متقابل پیدا کرد. واژههای نزدیک به وحی را میتوان در سه بخش بیان کرد. واژههای بیانکننده رابطه پیامرسانی بین وحی کننده و گیرنده وحی: مانند واژه کلام، قول، نبأ قصص؛ واژهای مربوط به از جانب خدا بودن وحی: نزول، آتی و مجیء؛ واژهای بیانگر نزول لفظی قرآن: قرائت، تلاوت و ترتیل.
- علت کاربردهای مختلف در موقعیتهای متفاوت چیست؟ ظهور بهتر معنای موردنظر خاص، بهوسیله لفظ خاص، مثلاً: در آیه ﴿﴿وَ كَلَّمَ اللَّهُ مُوسى تَكْليماً﴾﴾ خداوند هم رابطه گفتاری حضرت موسی (ع) با خود را بیان کرده و هم فهمانده که او نسبت به انبیای پیش از خود فضیلتی نیز ندارد. ولی از واژه قول استفاده نکرده است که ناظر به گفتوگو و مذاکره بین دو ذات است. هرگاه عنایت به قطعی بودن و شگفتآور بودن سخن باشد از آن با واژه "نبأ" تعبیر میشود و نیز هرگاه مقصود گویایی مطلب یا خبری پیوسته به شکل داستان باشد از واژه "قصص" استفاده شده است [۱۴].
بررسی اقسام واژگان
۱. واژگان بیانکننده رابطه گفتاری وحی
- الف. قول: واژه قول به سخن گفتن خداوند یا فرشتگان با افراد گوناگونی اشاره دارد: ﴿﴿قالَ يا آدَمُ أَنْبِئْهُم﴾﴾، ﴿﴿قَالَ يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ فَلاَ تَسْأَلْنِ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّي أَعِظُكَ أَن تَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ﴾﴾ [۱۵]، ﴿﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ﴾﴾ [۱۶]، ﴿﴿قَالَ يَا مُوسَى إِنِّي اصْطَفَيْتُكَ عَلَى النَّاسِ بِرِسَالاتِي وَبِكَلامِي فَخُذْ مَا آتَيْتُكَ وَكُن مِّنَ الشَّاكِرِينَ﴾﴾ [۱۷] [۱۸]. همه این آیات بهخوبی و روشنی مفهوم وحی را میرسانند؛ اما عنایت خداوند نسبت به کاربرد این واژه "قول" طرح رابطه گفتاری بین دو ذات متفاوت است.
- ب. کلام: بیشترین مورد کلام در قرآن کریم درباره خداوند متعال با حضرت موسی (ع) آمده است. قول و کلام ازنظر "عرف عام" عبارت است از: حروف و اصواتی که از متکلم صادر میشود. هدف اصلی صدا و کلام، ابزار سرّ درون است. فلاسفه گفتهاند حقیقت کلام و قول، اظهار و ابزار درون است؛ نه ایجاد صوت و لفظ بر این اساس هر رفتاری از متلکم که همان اثر سخن گفتن را دارا باشد، میشود آن را "کلام" نامید [۱۹]. مثلاً هر چیزی که قدرت الهی را نمایش دهد، کلمه الهی است. مثل عیسی (ع) پایه و اساس حقیقت کلام چیزی است که دلالت بر معنای پنهانی و باطنی انسان میکند. ویژگیهایی که تابع مصادیق و افراد آن است، و در معنای حقیقی کلام، دخالت ندارد. و نیز وجودات خارجی که با تمام وجود حکایت از علت خود میکنند کلامند. کلام و قول را میتوان بر دو قسم دانست:
- تکوینیات: که قول و کلام همان فعل خداوند است. ﴿﴿إِذا قَضى أَمْراً فَإِنَّما يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ﴾﴾؛
- غیر تکوینیات: ابزار خواستههای درونی بهصورت لفظ یا غیر آن.
- ج. قص و قصص: "قصص" "به فتح ق و ص" مفرد و به معنای خبر و تعقیب و... است [۲۰]. قصص "به کسر قاف" جمع قصه است که برخی روشن بودن معنا را و برخی مطابق با واقع بودن را قید آن دانستهاند. ﴿﴿إِنَّ هذا لَهُوَ الْقَصَصُ الْحَقُّ﴾﴾. و بنابراین تصریح برخی از مفسران قید "حق" برای تأکید و توضیح قصه است.
- د. نبأ: خبری که فایده و سود بزرگی داشته باشد و موجب علم نیز باشد. ﴿﴿قُلْ هُوَ نَبَأٌ عَظيمٌ﴾﴾ [۲۱]. در آیه سوم سوره تحریم واژه نبأ مفهوم وحی را میرساند. پیامبر به همسرش گفت که تو اسرار را فاش ساختهای. حفصه گفت: ﴿﴿مَنْ أَنْبَأَكَ هذا قالَ نَبَّأَنِيَ الْعَليمُ الْخَبيرُ﴾﴾.
- هـ. ندا: صدای تنها و نیز بلند شدن و ظهور صدا را "ندا" گویند. ﴿﴿وَ نادَيْناهُ أَنْ يا إِبْراهيم * قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيا﴾﴾، ﴿﴿فَنادَتْهُ الْمَلائِكَةُ وَ هُوَ قائِمٌ﴾﴾[۲۲]. در واژه ندا غیر از رابطه گفتاری نوعی اعلام و ابراز نیز وجود دارد.
۲. واژگان مبین بیرونی و غیر نفسانی بودن وحی
برخی واژهها نشان میدهند که منشأ وحی از درون پیامبر نیست:
- الف. نزول: اصل واژه نزول به معنای فرود آمدن از جای بلند به جای پست است و هرگاه به خدا نسبت داده میشود به معنای عطا و بخشش نیز میآید. نزول قرآن به معنای آمدن از مرتبه "عند اللهی" به مرتبه الفاظ است.
- ب. اتیان و اتیاء: آمدن با سهولت و آسانی را گویند و بیشترین مورد آن مربوط به اعطاء کتاب به حضرت موسی (ع) است [۲۳]. ﴿﴿وَ أَتَيْناكَ بِالْحَقِّ وَ إِنَّا لَصادِقُونَ﴾﴾. آمدن واژه "آتی" با واژگانی چون ذکر، سبع الثمانی و حق، بهترین گواه در ارائه مفهوم وحی و آمدن قرآن از جانب خداوند متعال است.
- ج. مجیء: مفهوم مجیء ازنظر لغت اعم از اتیان است؛ به معنای آسان آمدن و نیز نوعی آمدن که باهدف انجام میگیرد. ﴿﴿وَ لَقَدْ جاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدى﴾﴾. هدایت را در این آیه به معنای رسول و قرآن کریم دانستهاند و بنابراینکه هدایت، قرآن باشد مفهوم وحی را میرساند.
- د. القاء و تلقی: واژه "لقاء" به معنای روبهرو با چیزی است و القاء به معنای انداختن هر چیزی و تلقی به معنای استقبال از چیزی و تلقیه به معنای روبهرو کردن و تفهیم و اعطاست. ﴿﴿وَ إِنَّكَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَكيمٍ عَليمٍ﴾﴾. صاحب التحقیق، روبه شدن همراه با ارتباط را در معنای القا و تلقیه مؤثر میداند [۲۴].
۳. واژگان دال بر نزول لفظی قرآن
برخی واژهها گویای این است که قرآن باهمین الفاظ بر پیامبر خوانده شده است:
- الف. قرائت: به معنای خواندن به کار رفته است و در اصل به معنای جمعکردن و نیز جمعکردن حروف و کلمات است. خواندن آیات قرآن بر پیامبر (ص) جز بهواسطه حروف و کلمات انجام نمیپذیرد.
- ب. تلاوت: یعنی به دنبال رفتن، پیروی کردن و نیز خواندن کلمهای بعد از کلمه دیگر بدون فاصله تلاوت، به کتابهای آسمانی اختصاص دارد؛ اما قرائت اعم است. مرحوم طبرسی مینویسد: اصل قرائت جمع حروف است و اصل تلاوت پیروی کردن حروف همراه با تعقل و فهم این واژه در پنج جای قرآن کریم مفهوم وحی را میرساند: ﴿﴿تِلْكَ آياتُ اللَّهِ نَتْلُوها عَلَيْكَ بِالْحَقِّ﴾﴾ [۲۵].
- ج. ترتیل: بیان کردن سخن منظم، پایدار و همراه با فاصله را گویند و نیز هرگاه سخنی پایدار بهراحتی بیان شود آن را ترتیل گویند. پیامبر اکرم در معنای ترتیل، چنین فرمودند: حروف و کلمات آن را بهروشنی ادا کن؛ نه همچون ذرات شن آن را پراکنده کن و نه آن را همچون شعر پشت سرهم بخوان چون به شگفتیهای قرآن رسیدید توقف کنید. علت کاربرد واژههای قرائت، تلاوت و ترتیل، برخورداری وحی از کلمات، حروف، نظم و ترتیب و جدا کردن یا بیان منظم کلمات و حروف میباشد. پس خود پیامبر معانی قرآن را به الفاظ تبدیل نکرده است [۲۶].
کاربردهای وحی در قرآن
توجه به حوزههای کاربرد وحی ما را در تلقی درست از وحی کمک میکند.
الف. کاربرد وحی در حوزه ارتباط خداوند با انسانها
در این حوزه، موحی خداوند و موحی الیه انسانها میباشند و محتوای وحی متفاوت است:
- تشریع قوانین الهی: موحی الیه فقط پیامبران الهیاند. و در مواردی، ملائک نیز بهعنوان واسطهها و پیک وحی هستند. مانند آیه ﴿﴿إِنَّا أَوْحَيْنا إِلَيْكَ كَما أَوْحَيْنا إِلى نُوحٍ وَ النَّبِيِّينَ مِنْ بَعْدِه﴾﴾.
- تاییدات عملی امامان حق: در این حوزه، وحی مطلق به مکنونات قلبی و اراده افراد است و موحی خداوند و موحی الیه انسانهای شایسته میباشند. ﴿﴿وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إيتاءَ الزَّكاةِ﴾﴾. علامه طباطبائی "رحمهالله" در ذیل این آیه چنین مینویسد: اضافه شدن مصدر فعل به معمولش یعنی "خیرات" این معنا را میرساند که "فعل خیر" در خارج تحقق دارد. زیرا نفرمود "أن یعفوا الخیرات" [۲۷]. پس عمل خیرات که از ایشان صادر میشده، به وحی و دلالتی باطنی و الهی بوده که مقارن آن صورت میگرفته و این وحی غیر از وحی مشرعی است. مؤید این معنا جمله ﴿﴿وَ كانُوا لَنا عابِدينَ﴾﴾ است. یعنی ائمه پیش از این نوع وحی هم خدا را عبادت میکردهاند و عبادتشان با اعمالی بوده که وحی تشریعی مشخص کرده. پس این وحی، وحی تسدید "تأیید" است. یعنی پروردگار متعال بندهای از بندگان خود را به روح القدس اختصاص دهد تا او آن بنده را در انجام کارهای نیک و دوری از گناه ارشاد نماید.
- الهامات الهی: الهام به معنای القاء و در دل افکندن است [۲۸]. از عبارات علامه طباطبائی چنین به دست میآید که ایشان الهام را در مورد القای در دل انسان و هدایت غریزی حیوانات باهم به کار میبرد. اما به نظر میرسد که الهام بیشتر در مورد انسان به کار میرود، چون الهام به معنای القای در قلب است و این معنا با الهام به انسان، بیشتر سازگاری دارد. گاهی وحی در این معنا به کار رفته: ﴿﴿أَوْحَيْنا إِلى أُمِّ مُوسى أَنْ أَرْضِعيهِ﴾﴾.
ب. کاربرد وحی در امور تکوینی
در این حوزه که موحی، خداوند و موحی الیه، همه موجودات است، وحی به معنای الهام و مشیت و تقدیر الهی است. مانند:
- ۱. هدایت غریزی: هر موجودی بهطور غریزی راه بقا و تداوم حیات خود را میداند. که در قرآن از آن با نام وحی یاد شده است. ﴿﴿وَ أَوْحى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ﴾﴾. وحی در مواردی که درباره هدایتهای غریزی حیوانات یا الهام به حیوانات به کار رفته، در حوزه کاربردهای وحی در امور تکوینی قرار میگیرد [۲۹].
- ۲. مقدرات هستی: خداوند میفرماید ﴿﴿وَ أَوْحى في كُلِّ سَماءٍ أَمْرَها﴾﴾. معنای وحی و گیرنده وحی در این آیه باید مشخص گردد. علامه طباطبائی گیرنده وحی را اهل هر آسمانی میداند. آیت الله معرفت وحی در این آیه را به معنای تقدیر گرفته است. آیت الله جوادی آملی: آسمان و زمین گوش شنوا دارند و از وحی خداوند فرمان میبرند. در تفسیر روح المعانی آمده که وحی به معنای خلقت است و امر موجودات آسمانها، یا اینکه وحی به معنای انتقال پنهان چیزی به دیگری است و مراد از امر، تکلیف الهی متوجه اهل هر آسمان است. اما علامه طباطبائی معنا کردن وحی به خلقت و معنا کردن "امر" به موجودات داخل آسمانها را بدون دلیل میداند و چون عبارت آیه شریفه ﴿﴿وَ أَوْحى في كُلِّ سَماءٍ﴾﴾. نسبت بعید است که به معنای وحی معمولی باشد. اما علامه طباطبائی در تفسیر این آیه، چنین استدلال میکند:
- ۱. آسمان محل عبور و مرور ملائکه است: ﴿﴿وَ لَقَدْ خَلَقْنا فَوْقَكُمْ سَبْعَ طَرائِقَ﴾﴾ [۳۰].
- ۱. آسمان محل نازل شدن امر از ناحیه خدا بهسوی زمین است ﴿﴿يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّماءِ إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ يَعْرُجُ إِلَيْهِ﴾﴾. بعد از ﴿﴿يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّماءِ﴾﴾ از این جهت قرار گرفته است که کلمه ﴿﴿يُدَبِّرُ﴾﴾ معنای تنزیل را متضمن است و منظور از کلمه "امر" همان امر الهی است، در آیه ﴿﴿إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ﴾﴾ یعنی همان کلمه ایجاد. پس امر از هر آسمان پایینتر نازل میشود.
- ۳. حاملین امر الهی ملائکه هستند: ﴿﴿تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فيها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ﴾﴾. درواقع ملائک هر آسمان امر خدا را از آسمان بالاتر دریافت و به آسمان پایینتر نازل میکنند [۳۱].
- ۴. آسمانها جایگاه ملائکه است: ﴿﴿وَ كَمْ مِنْ مَلَكٍ فِي السَّماواتِ﴾﴾: جایگاه ملائک در آسمانها هفت مرتبه دارد، که هر مرتبهاش را آسمانی خواندهاند. جمله ﴿﴿ثُمَّ يَعْرُجُ إِلَيْهِ﴾﴾ اشعار بر این مطلب دارد که منظور از آسمان در این آیه آسمان مادی نیست. علامه طباطبائی ضمن بیان نکات فوق، آیه شریفه ﴿﴿وَ أَوْحى في كُلِّ سَماءٍ أَمْرَها﴾﴾ را چنین معنا میکند: خدای سبحان در هر آسمانی امر الهی را که متعلق به آن آسمان است، به اهلش یعنی ملائکه ساکن در آن وحی میکند [۳۲].
ج. کاربرد وحی در حوزه ارتباطات انسانها
در این حوزه که موحی و موحی الیه انسانها هستند، وحی به معنای اشاره بیان شده است. ﴿﴿فَخَرَجَ عَلى قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرابِ فَأَوْحى إِلَيْهِمْ أَنْ سَبِّحُوا بُكْرَةً وَ عَشِيًّا﴾﴾.
د. کاربرد وحی در حوزه ارتباطات جنیان و شیاطین
در این حوزه که موحی و موحی الیه جنیان و شیاطین انسی و جنی هستند، معنای وحی، القای مکر و حیلهگری یا وسوسه شیطانی است: ﴿﴿وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَياطينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ يُوحي بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً﴾﴾ در این آیه در صورتی که موحی، شیاطین جنی باشد، وحی به معنای وسوسه ذکر شده و درصورتیکه موحی، شیاطین انسی باشد، به معنای مکر و تسویل پنهانی بیان شده است [۳۳].
منابع
جستارهای وابسته
- وحی در قرآن؛
- وحی در حدیث؛
- وحی در کلام اسلامی؛
- وحی در حکمت اسلامی؛
- وحی در عرفان اسلامی.
- وحی در فلسفه دین؛
- وحی در دینپژوهی تطبیقی؛
- وحی از دیدگاه بروندینی.
- ارتباط رسول با پروردگار
- اشراق
- الهام
- انکشاف
- پدیدارگری
- تجلی
- تجلیگری
- تنزیل
- سمع
- کشف
- شهود
- مکاشفه
- نص
- نقل
- القای الهی
- وحی الهی
- وحی به اسباط
- وحی تشریعی
- وحی تکوینی
- وحی در قرآن
- وحی غیرمباشری
- وحی مباشری
- احادیث وحی
- امکان وحی
- انقطاع وحی
- کاتبان وحی
- انكار وحی
- دوره فترت وحی
- زبان وحی
- صوت وحی
- فرشته وحی
- مواقع وحی
- نزول وحی
منبعشناسی جامع وحی و الهام
پانویس
- ↑ سوره نساء؛ آیه: ۱۶۳.
- ↑ سوره نحل؛ آیه: ۶۸.
- ↑ سوره مریم؛ آیه: ۱۱.
- ↑ سوره فصلت؛ آیه: ۱۲.
- ↑ سوره مائده؛ آیه: ۱۱۱.
- ↑ سوره انعام؛ آیه: ۱۱۲.
- ↑ سوره انبیاء؛ آیه: ۷۳.
- ↑ مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن، ص ۲۶ و ۲۷.
- ↑ مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن ص ۸۰-۸۳.
- ↑ مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن، ص ۸۳-۸۵.
- ↑ مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن، ص ۸۶-۸۹.
- ↑ مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن، ص ۹۰.
- ↑ پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی ص ۱۹۰-۱۹۲.
- ↑ مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن، ص ۳۸ و ۳۹.
- ↑ سوره هود؛ آیه: ۴۶.
- ↑ سوره بقره؛ آیه: ۱۲۴.
- ↑ سوره اعراف؛ آیه: ۱۴۴.
- ↑ مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن، ص ۴۰ و ۴۱.
- ↑ مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن، ص ۴۲ و ۴۳.
- ↑ مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن، ص ۴۴ و ۴۵.
- ↑ مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن، ص ۴۶ و ۴۷.
- ↑ مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن، ص ۴۸ و ۴۹.
- ↑ مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن، ص ۵۰ و ۵۱.
- ↑ مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن، ص ۵۲-۵۵.
- ↑ مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن، ص ۵۷ و ۵۸.
- ↑ مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن، ص ۵۹ و ۶۰.
- ↑ پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی ص ۲۶ و ۲۷.
- ↑ پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی ص ۲۸ و ۲۹.
- ↑ پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی ص ۳۰ و ۳۱.
- ↑ پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی ص ۳۲ و ۳۳.
- ↑ پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی ص ۳۴ و ۳۵.
- ↑ پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی ص ۳۶ و ۳۷.
- ↑ پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی ص ۳۸ و ۳۹.