ابن حبان بستی
آشنایی اجمالی
ابوحاتم محمد بن حبّان بن احمد بن حبّان بُستی تمیمی دارمی، مشهور به ابن حبّان اهل بُست بود. [۱] تاریخ ولادت وی به درستی روشن نیست. ذهبی نویسد وی به هنگام مرگ حدود هشتاد سال داشت؛ ازاین رو و با توجه به سال درگذشت وی میتوان پنداشت که در حدود ۲۷۵ هجری به دنیا آمده است. [۲]
ابن حبان مقدمات علوم را در بُست از ابواحمد اسحاق بن ابراهیم و ابوالحسن محمد بن عبداللّه بن جنید و دیگران فرا گرفت[۳] و سپس برای تکمیل دانش خود در سال ۳۰۰ هجری به نیشابور رفت. این سرآغاز سفرهای علمی وی بوده است. [۴] در نیشابور از ابوالعباس محمد بن اسحاق بن سرّاج و دیگران استماع حدیث کرد[۵] و در جستجوی حدیث به بسیاری از شهرهای خراسان و ماوراءالنهر، عراق، حجاز، شام و مصر سفر کرد و چنان که نوشتهاند مسافت طولانی و حوزه گستردهای از شاش تا اسکندریه را پیمود.[۶] مشایخ او به گفته خود وی بیش از دو هزار تن بودهاند. [۷] نام شهرها و شیوخ وی را یاقوت به تفصیل یاد کرده است.[۸] وی پس از سفرهای طولانی در سال ۳۳۴ هجری به نیشابور رفت و جمع بسیاری از او نقل حدیث کردند. ابن حبان بار دیگر در سال ۳۳۷ به نیشابور رفت و در باب الرازیّین خانقاهی بنا کرد و در آنجا کتابهای خویش را تدریس میکرد. مدتی نیز در سمرقند فقه تدریس میکرد. [۹]
شاگردان بسیاری داشت که ازآن میان میتوان به ابوعبدالله بن منده اصفهانی، ابوعبداللّه بن بیّع حاکم نیشابوری و ابوعبداللّه محمد بن احمد بن غنجار اشاره کرد. ذهبی به نقل از ابوسعید ادریس گفته است ابن حبان افزون بر فقه و حدیث، به دانش طب، نجوم و انواع فنون آگاه بود.[۱۰] تراجم نویسان و تاریخنگاران، از ابن حبان دو چهره متفاوت و گاه متضاد ترسیم کردهاند؛ برخی وی را ثقه، حافظی بزرگوار[۱۱] و عالم به متون و اسانید حدیث دانستهاند؛ [۱۲] اما دسته دیگر، چهرهای منفی از وی به دست دادهاند. [۱۳] ابن حبان از صاحبنظران علم حدیث و رجال است و در این دو علم، آرای ویژهای دارد.
وی مورد توجه امیران و حاکمان خراسان بود، و بارها به سمت قضاوت گماشته شده است. به گفته سمعانی، او در سمرقند و نسا و شهرهای دیگر خراسان به قضاوت پرداخته است. ابن حبان به سال ۳۵۴ هجری در بُست درگذشت و در صفهای که نزدیک خانه خود بنا کرده بود، به خاک سپرده شد. [۱۴]
وی دارای آثار و تألیفات بسیاری بوده که از این قرارند: تاریخ الثقات، علل اوهام المورخین، علل مناقب الزهدی، الکنی، علل حدیث مالک، علل ما اسند ابوحنیفه، ماخالف فیه سفیان شعبه، ماخالف فیه شعبه سفیان، ما انفرد به اهل المدینه من السنن، ما انفرد به المکیّون، ما انفرد به اهل العراق، ما انفرد به اهل الخراسان، ما انفرد به ابن عروبه عن قتاده او شعبه عن قتاده، غرائب اهل البصره، غرائب الاخبار، غرائب الکوفیین، الفصل والوصل، موقوف ما رفع، الفصل بین حدیث اشعث بن عبدالملک واشعث بن سوّار، مناقب مالک، مناقب الشافعی، المعجم علی المدن، الابواب المتفرقه، انواع العلوم واوصافها، الهدایة الی علم السنن، قبول الاخبار، [۱۵] آداب الرجاله، تفسیرالقرآن، التقاسیم والانواع، التمیزیین حدیث النصرالحدانی ونصرالحراز، ثواب الاعمال، الجرح والتعدیل، الجمع بین الاخبارالمتضاده، روضه العقلا، السنن فی الحدیث، شعب الایمان، صفه الصلاه، طبقات الاصبهانیه، ما اسند الی ابی حنیفه، الفصل بین حدثنا واخبرنا، الفصل بین مکحول الشامی ومکحول الأزدی، الفصل بین منصوربن معتمر ومنصوربن راذان، الفصل بین النقله، الفصل بین نوربن یزید و نور بن زیدالتابعین، التاریخ، بتاع التبع، تباع الابتاع، الضعفاء الصحابه، کنی من یعرف بالاسامی، ما اسند جنادة من عیادة ما اغرب البصریون عن الکوفیین، ما اغرب الکوفیون عن البصریین، ما جعل شیبان سفیان او سفیان شیبان، ماجعل عبداللّه بن عمر عبیداللّه بن عمر، المسند فی الحدیث، المعجم علی المدن، المقلین من الحجازیین المقلین من العراقیین، وصایاالابتاع و بیان الابتداع فی الحدیث، وصف والمعدل [۱۶][۱۷]
منابع
- جمعی از پژوهشگران، فرهنگنامه مؤلفان اسلامی ج۲
پانویس
- ↑ معجم البلدان، ج ۱، ص۴۱۵.
- ↑ تذکره الحفاظ، ج ۳، ص۹۲۲.
- ↑ معجم البلدان، ج ۱، ص۴۱۵.
- ↑ انباه الرواة، ج ۳، ص۱۲۲.
- ↑ تاریخ الاسلام، ج ۲۶، ص۱۱۲.
- ↑ الانساب، ج ۱، ص۳۴۹.
- ↑ تذکره الحفاظ، ج ۳، ص۹۲۱.
- ↑ معجم البلدان، ج ۱، ص۴۱۵ ـ ۴۱۶.
- ↑ الانساب، ج ۱، ص۳۴۹.
- ↑ سیر اعلام النبلاء، ج ۱۶، ص۹۴.
- ↑ الاکمال، ج ۱، ص۴۳۳.
- ↑ معجم البلدان، ج ۱، ص۴۱۵.
- ↑ میزان الاعتدال، ج ۳، ص۵۰۷.
- ↑ الانساب، ج ۱، ص۳۴۹.
- ↑ سیر اعلام النبلاء، ج۱۶، ص۹۵.
- ↑ هدیه العارفین، ج۲، ص۴۵.
- ↑ جمعی از پژوهشگران، فرهنگنامه مؤلفان اسلامی ج۲، ص۳۵۳ - ۳۵۴.