بحث:عصمت در لغت

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲ آوریل ۲۰۲۳، ساعت ۱۸:۳۲ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

معناشناسی

اهل لغت واژه عصمت را به معنای محفوظ ماندن، مصونیت[۱] و «وسیله باز داشتن» و «ابزار مصونیت» معنا کرده‌اند[۲]. «عصمه الطعام»، یعنی غذا او را از گرسنگی حفظ کرد[۳] و در اصطلاح، لطفی از سوی خداوند تبارک و تعالی است که شامل حال برخی افراد خاص می‌شود و او را از وقوع در معصیت و ترک اطاعت باز می‌دارد؛ با اینکه آن شخص قادر به انجام آن دو است[۴]. از مجموع تعاریفی که از سوی دانشمندان درباره عصمت ارائه شده، به دو نکته تأکید شده است: اول اینکه عصمت لطفی است که از طرف خداوند متعال به برخی از انسان‌های خاص عطا می‌گردد؛ دوم اینکه در عصمت جبر وجود ندارد و این‌گونه نیست که شخص معصوم قادر به انجام گناه نباشد، بلکه در عین توانایی بر انجام گناه از آن خودداری می‌کند؛ مانند آنچه در جریان حضرت یوسف و زلیخا پیش آمد. حضرت یوسف(ع) در عین حال که قدرت بر انجام فعل داشت، از آن گذشت: ﴿وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ[۵].

به اعتقاد شیعه عصمت معصومان نه تنها شامل پاک بودن از گناهان صغیره و کبیره است، بلکه شامل مصونیت از خطا و نسیان، حتی کارهایی که منافی مروت است، نیز می‌گردد. مرحوم علامه مظفر در این باره می‌گوید: عصمت عبارت است از: پاک و منزه بودن از گناهان و معاصی کوچک و بزرگ و همچنین مصون بودن از خطا و نسیان؛ هر چند از نگاه عقلی صدور این موارد از پیامبر ممنوع نیست. بلکه واجب است که پیامبر از آنچه با مروت منافات دارد، پاک و منزه باشد؛ برای مثال هرگز در میان راه غذا نخورد یا با صدای بلند نخندد و به طور کلی هر آنچه در عرف عموم مردم انجامش زشت باشد، انجام ندهد[۶].[۷]

معنای اصطلاحی عصمت

در علم کلام دست کم دو معنا برای عصمت ارائه شده است.

عصمت به معنای لطف

مرحوم شیخ مفید نخستین متکلم امامیه است که به تعریف عصمت پرداخته. وی با بیان اینکه عصمت همان لطف و توفیق الهی است، می‌گوید: عصمت از ناحیه خداوند متعال، همان توفیق و لطف او برای حجت‌های اوست، و اعتصام به این عصمت به وسیله حجج الهی برای حفظ دین خداوند از ورود گناهان و خطاها در آن است. [۸].

متکلمان امامیه به تبع مرحوم مفید قرن‌ها عصمت را به لطف تعریف کرده‌اند و بزرگانی همچون سیدمرتضی، شیخ طوسی، نوبختی، نباطی [۹] و مانند آنها در آثار خود آن را به کار برده‌اند. افزون بر آن متکلمان معتزلی نیز تعریف عصمت به لطف را در تعریف‌های خود بیان کرده‌اند.[۱۰][۱۱].

عصمت به معنای ملکه

پس از آنکه شیخ مفید عصمت را به لطف تعریف کرد و دیگران نیز آن را پذیرفتند، مرحوم خواجه نصیرالدین طوسی آن را به نقل از فلاسفه، ملکه نامید و گفت: عصمت ملکه‌ای است که با وجود آن، از صاحبش گناهان صادر نمی‌شود و این بنا بر اندیشه حکماست.[۱۲] پس از خواجه برخی از متکلمان معاصر و متأخر از او نیز این تعریف را در کتاب‌های خود ارائه کردند[۱۳].

پانویس

  1. فیومی، المصباح المنیر، ذیل واژه «عصم».
  2. ابن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۳.
  3. ابن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۴.
  4. العصمة لطف يفعله الله تعالى بالمكلف بحيث يمتنع منه وقوع المعصية و ترك الطاعة مع قدرته عليهما؛ (مفید، النکت الاعتقادیة و رسائل أخری، ص۳۷؛ جرجانی، التعریفات، ص۱۵۰).
  5. «و بی‌گمان آن زن آهنگ وی کرد و وی نیز اگر برهان پروردگار خویش را نمی‌دید آهنگ او می‌کرد بدین گونه (بر آن بودیم) تا از او زشتی و پلیدکاری را بگردانیم که او از بندگان ناب ما بود» سوره یوسف، آیه ۲۴.
  6. و العصمة هي التنزه عن الذنوب و المعاصي صغائرها و كبائرها و عن الخطأ و النسيان و إن لم يمتنع عقلا على النبي أن يصدر منه ذلك، بل يجب أن يكون منزها حتى عما ينافي المروة كالتبذل بين الناس من أكل في الطريق أو ضحك عال و كل عمل يستهجن فعله عند العرف العام؛ (مظفر، عقائد الأمامیة، ص۵۴).
  7. مقاله «عصمت ائمه و استغفار از گناه»، موسوعه رد شبهات ج۱۷ ص ۱۲۳.
  8. محمدبن محمدبن نعمان، شیخ مفید، تصحیح الاعتقادات الامامیة، ص128.
  9. علی بن یونس نباطی، الصراط المستقیم، ج1، ص50.
  10. برای نمونه می‌توان به قاضی عبدالجبار معتزلی اشاره کرد که در کتاب معروف المغنی فصلی را با عنوان «فصل فی معنی وصف اللطف بأنه عصمة» مطرح می‌کند. قاضی عبدالجبار، المغنی، ج13، ص15.
  11. فاریاب محمدحسیم، عصمت امام در تاریخ تفکر امامیه تا پایان قرن پنجم هجری، ص34.
  12. خواجه نصیرالدین طوسی، تلحیص المحصل، ص369؛ عضدالدین ایجی نیز این تعریف را به حکما نسبت می‌دهد. ایجی عضدالدین، شرح المواقف، ج8، ص280 البته مرحوم خواجه در برخی موارد نیز عصمت را به لطف تعریف کرده است. ر.ک: خواجه نصیرالدین طوسی، تلخیص الحصل، ص525.
  13. میثم بن علی بن میثم بحرانی، النجاة فی یوم القیامة، ص55؛ حسن بن یوسف حلی، کشف المراد، ص494؛ فاریاب محمدحسیم، عصمت امام در تاریخ تفکر امامیه تا پایان قرن پنجم هجری، ص35