جرهم در تاریخ اسلامی
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل جرهم (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
- قبیله جرهم از جمله قبایلی بود که از سرزمین یمن به منطقه حجاز کوچ کرده بود. در یمن، بین قحطانیان، یعنی حمیر، سبأ و جرهم برای به دست گرفتن زعامت و ریاست دیگر قبایل، نزاع در گرفت. جرهمیان که توان رقابت با این حریفان قدرتمند را در خود ندیدند از بلاد یمن بیرون رانده شدند و به حجاز کوچ کردند[۱]؛ به سرزمینی که از آن قبیله همنژادشان، یعنی عمالقه بود. عمالقه، از فرزندان عملیق بن لود بودند، و دیر زمانی بود که حاکمان بلا منازع این منطقه به شمار میآمدند. جرهمیان با شکست عمالیق در حجاز ساکن شدند[۲].
- پس از آنکه ابراهیم(ع) هاجر و اسماعیل را به فرمان الهی به مکه آورد و آنان را در آن بیابان خشک و خالی، تنها گذاشت و رفت، خداوند چشمهای را در زیر پای اسماعیل(ع) جاری کرد. در این هنگام گروهی از مردم قبیله جرهم که از سرزمین مکه میگذشتند پرندگانی را دیدند که در نقطهای در رفت و آمدند. دریافتند که آن پرندگان در پی آب، بدان سو آمدهاند؛ از این رو، افرادی را فرستادند تا از آنجا خبری کسب کنند. هاجر و کودکش را در کنار آب دیدند.
- آنان از هاجر اجازه گرفتند که در آنجا اقامت کنند. هاجر به آنان اجازه داد و با آنان شرط کرد که حقی به آب (جز آن مقدار که نیازشان را برآورد) نداشته باشند. آنها نیز موافقت کردند و در همسایگیشان فرود آمدند[۳].
- رفته رفته اسماعیل(ع) در میان جرهمیان رشد کرد؛ از آنان زن گرفت و صاحب فرزندانی شد [۴]. اندکی بعد وی همراه پدر، خانه کعبه را بنا کرد. پس از وفات اسماعیل(ع)، پسرش نابت، امر کعبه را به عهده گرفت. پس از وفات نابت، جرهم بر امور کعبه مسلط شد و فرزندان اسماعیل(ع) متفرق شدند [۵].
- خاندان جرهم، به نام دایی فرزندان اسماعیل(ع) بودن، پیوسته بر مکه فرمان میراندند و عهدهدار امور کعبه بودند[۶]؛ تا اینکه تباهی آغاز کردند و حرام خدا را حلال شمردند و بر مردم ستم روا داشتند[۷]. این امر از قدرتشان کاست. پس بنیبکر بن کنانه و بنیغبشان بن عبد عمرو بن لؤی از خزاعه - که اطراف مکه ساکن بودند- به آنان حمله کردند و بر آنها پیروز شدند. آنان پس از بیرون راندن جرهمیان از مکه، خود عهدهدار امور کعبه شدند[۸]. جرهمیان نیز به دیار خود در یمن برگشتند و پس از مدتی از بین رفتند[۹][۱۰].
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ ابوقتیبه دینوری، اخبار الطوال، ص۸-۹.
- ↑ ابوقتیبه دینوری، اخبار الطوال، ص۹.
- ↑ البخاری، صحیح البخاری، ج۴، ص۱۳۷-۱۳۸؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه و معرفة احوال الصاحب الشریعه، ج۲، ص۴۹؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۱، ص۱۵۵؛ ج۲، ص۱۸۴؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم والملوک، ج۱، ص۲۵۶؛ ابن حنبل، مسند احمد، ج۱، ص۳۴۶.
- ↑ البخاری، صحیح البخاری، ج۴، ص۱۱۵؛ قلقشندی، نهایة الارب فی معرفة انساب العرب، ص۱۹۷.
- ↑ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۱، ص۲۲۲؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۱۳؛ ابوقتیبه دینوری، اخبار الطوال، ص۹؛ مطهر بن طاهر مقدسی، البدء و التاریخ، ص۱۲۴؛ ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۳۹۶.
- ↑ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۱، ص۲۲۲؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۱۳؛ ابوقتیبه دینوری، اخبار الطوال، ص۹؛ مطهر بن طاهر مقدسی، البدء و التاریخ، ص۱۲۴؛ ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۳۹۶.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۱۳؛ مطهر بن طاهر مقدسی، البدء و التاریخ، ص۱۲۵.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۱۳-۱۱۴؛ ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۳۹۷.
- ↑ قلقشندی، نهایة الارب فی معرفة انساب العرب، ص۱۹۸.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، قبایل عرب مکه، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص:۲۱۸-۲۱۹.