ثار الله در لغت

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۶ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۲:۴۸ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

مقدمه

ابن سیده می‌گوید: «ثأر»[۱] به معنای خون‌خواهی است و «ثائر» به معنای خون‌خواه. نیز گفته‌اند که «ثأر» به معنای درخواست سزای جنایت است و «ثائر» کسی است که سزای جنایت و خون را طلب می‌کند. حدیث محمد بن مسلم در جنگ خیبر به همین معناست، آنجا که می‌گوید: أَنا له يا رسول الله المَوْتُور الثَّائرُ یعنی طالب «ثأر» اویم و برای او خون‌خواهی می‌کنم[۲].

این واژه، ریشه‌های تاریخی و اصل قرآنی دارد. خون مقتول، اولیا و خویشاوندان او را برمی‌انگیزد تا قاتل را قصاص کنند و از او انتقام بگیرند. این سنت تاریخی کهنی است و عرب‌ها پیش از اسلام به مسئله قصاص، انتقام (ثأر) و پیگرد مجرم، بیش از دیگر امت‌ها اهتمام داشتند و بر این باور بودند که هرگاه کسی به قتل رسد، روح او به شکل پرنده‌ای که به آن «هامه» [بوم، جغد] می‌گفتند، در می‌آید و بر قبر مقتول می‌نشیند و فریاد برمی‌آورد: «به من بنوشانید، یعنی از خون قاتلم به من بنوشانید. این پرنده همین‌گونه هست تا اینکه خویشان مقتول از قاتل او انتقام بگیرند. برای خویشان مقتول ننگ بود که بگذارند قاتل در ناز و نعمت زندگی کند و از او انتقام نگیرند و او را به قتل نرسانند. سموأل درباره مفاخر قوم خویش می‌گوید: وَمَا مَاتَ منا سيدٌ حتف أَنفه *** وَلَا طل منا حَيْثُ كَانَ قَتِيل[۳]. مراد او این است که خون کشته ما هدر نمی‌رود، بدون اینکه انتقام او را بگیریم. عرب‌ها به روزگار جاهلیت، در انتقام‌گیری، پای را از حد و مرز معقول فراتر می‌نهادند، چندان که «مهلهل» برای اینکه از قبیله بکر بن وائل که برادرش «کلیب» را کشته بودند، انتقام بگیرد در میان آنان کشتاری بزرگ به راه انداخت و چیزی نمانده بود که قبیله بکر بن وائل نیست و نابود شود. سپس اسلام آمد و قصاص و مساوات و عدالت در انتقام‌گیری را وضع کرد.[۴]

منابع

پانویس

  1. ابن منظور، جمال الدین محمد، لسان العرب، ج۲، ص۷۷.
  2. ابن اثیر، ابوالسعادات، النهایة، ج۱، ص۲۰۴.
  3. دیوان الحماسة با شرح تبریزی، ج۱، ص۱۱۱.
  4. آصفی، محمد مهدی، بر آستان عاشورا، ج۱، ص ۲۸۸.