نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Jaafari(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۳۱ اوت ۲۰۲۰، ساعت ۱۰:۱۲ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۳۱ اوت ۲۰۲۰، ساعت ۱۰:۱۲ توسط Jaafari(بحث | مشارکتها)
در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل ولایت (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
اصل و ریشه کلمه ولایت از "ولی" است؛ لذا معنای آن را بررسی میکنیم، "ولْی" به سکون لام بر وزن "رمْی"، مصدر است و به مفهموم قرب آمده؛ گفته میشود: داره ولی داري؛ خانه او نزدیک خانه من است. بنابر گفته برخی اهل لغت: "کلمه "وَلْی"، هنگام اراده اسم مصدر از آن، "وَلِی" مثل: نَعْی و نَعِی میشود"[۱]. با ملاحظه کتابهای لغت به نظر میرسد کلمه "ولی"، به معنای مطلق قرب باشد که اعم از قربحسی و غیر حسی است؛ چنان که گفتهاند: ولْی، اصل يدل علی قرب[۲]، الولْی، القرب و الدنوّ[۳]، بدون این که قرب را به قربحسی یا غیر حسیمقید کنند، و این نبودن قید، نشانه آن است که "ولْی"، به مفهوم قرب مطلق و حقیقت در همان قرب مطلق است. اما درباره کلمه "ولی" اسم مصدر و مشتقات آن، معانی گوناگونی در کتابهای لغت ذکر گردیده، بهگونهای که در بعضی از آنها نوشته شده است: برای کلمه ولی، معانی کثیری است و بعد حدود ٢۱ معنا برای آن بیان میکنند و شواهدش را نیز میآورند[۴]؛ معانیای همانندِ محب، صدیق، مالک، ناصر، صهر، عبد، ابن عم، معتَق، معتِق، حلیف، عقید، امارت، خطّه، سلطان، تابع، منعم علیه و....[۵].
برای کلمه "ولایت" نیز معانی گوناگونی همچون: صاحب اختیار، سرپرست، سلطان، سلطنت و امارت، مَحبت و دوستی، نصرت، قرب و قرابت و بلاد سلطان به کار برده شده است. در این که کدام یک، معنای حقیقی کلمه "ولایت" به فتح یا کسر واو میباشد، اختلاف است و از آثار اهل لغت به دست میآید که لغویان در این باره دو دستهاند: عدهای هر دو کلمه را به یک معنا گرفتهاند و برخی بین آن دو تفاوت قائل شدهاند.
ولایت به کسر واو و فتح آن به معنای نصرت و به کسر واو فقط به معنای امارت و سلطه است[۱۱]؛
برخی لغتنویسان گفتهاند: در نحوه حرکت "واو" چند قول است و بعد از ذکر اقوال، مینویسند: "عمده مطلب این که ولایت با فتح واو، مصدر است و با کسر، اسم مصدر، در مصدر به معنای نصرت و یاری کردن است و در اسم مصدر مثل خِیاطة است، چون حکومت کردن و متولی امور شدن، خودش یک نوع از صناعت و حرفه است"[۱۲].
نقلاهل لغت، چنان که بعضی تصریح کردهاند که حقیقت ولایت، همان تولی امر و سلطنت است؛
تبادر[۱۳]، یعنی آنچه از کلمه ولایت به ذهن متبادر میشود و ذهنانسان آن را مییابد و میفهمد، همان معنای امارت و سلطنت است نَه غیر آن.
کسانی که معتقدند معنای حقیقی ولایت، قرابت است، نیز دو دلیل دارند:
از باب ترد الاشياء إلی أصولها، باید دید ریشه ولایت به چه معناست، ریشه اصلی ولایت، ولْی به معنای قرب است، چنان که اهل لغت چنین نوشتهاند: و أصله القرب و الدنو[۱۴]؛
در تمام مشتقات کلمه ولی، معنای قرب وجود داشته و سایر معانی ولایت نیز به این معنا برمیگردد، چنان که بعضی نوشتهاند: و الباب كلّه راجع الی القرب[۱۵].
اما آنچه درباره معنای حقیقیولایت به سلطنت و امارت، استناد به نقل برخی اهل لغت شده، نمیتواند دلیل بر معنای حقیقی باشد؛ زیرا برخی دیگر اهل لغت با آن نظریهمخالفت کردهاند، و دلیل تبادر نیز، قابل مناقشه است که تبادری، حاکی از معنای حقیقی است که عام باشد، در حالی که تبادر مذکور خاص و در بعضی موارد، همانند تاریخنگاری وجود دارد؛ افزون بر آن، در معنای سلطنت و حکومت، یا سرپرست، مآل جامعی نیست که موارد دیگر را شامل شود، ولی در ولایت به معنای قرب امکانش است.
بنابراین، با توجه به مطالب فوق، معنای حقیقی ولایت، همان قرب است، و در موردی که قرینه خاصی برای اراده یکی از این معانی نبود، باید همان معنای کلی قرب را در نظر بگیریم، مثلاً اگر گفته شد: ولایت از آنِ خداست، باید گفت مراد، معیتخداوند با همه موجودات است. بنابراین، معلوم میشود مالکیت در تدبیر و تکفل امور و عهدهدار شدن احکام و مسائل مُوَلی علیه، لازمه و نتیجه حاصل از ولایت است نَه اصل حقیقت و معنای مطابقی آن و هر جا ولایت را به مفهوم حکومت، امارت و سلطنتتفسیر میکنند، تفسیر به لوازم معنا کردهاند نه بیان معنای حقیقی آن؛ زیرا قرب به دو قسم حسی و غیر حسی تقسیم میشود و امارت، تکفل امور و تدبیر مسائل مُوَلی علیه، از لوازم قِسم دوم است. به عبارت دیگر: آن امور بعد از تحقق قربحسی یا غیر حسی است و امارت و سلطنت از لوازم و نتیجه معنای قرابت غیر حسی و ولایت است نَه معنای اصلی ولایت.[۱۶]
ولی، مولی، ولاء، ولایت و نظایر آن همگی از ریشه "وَلی" به معنای نزدیکی است. این واژه یکی از پراستعمالترین واژههای قرآن کریم است که به صورتهای گوناگونی به کار رفته است. معنای اصلی واژه ولی و ولایت، قرار گرفتن چیزی در کنار چیز دیگر است، به گونهای که فاصلهای میانشان نباشد. بر این اساس، اگر دو چیز آنچنان به هم نزدیک و متصل گردند که چیز دیگری میان آنها نباشد و هیچ فاصلهای با هم نداشته باشند، اینگونه اتصال و ارتباط را تولّی، و نزدیکی به این صورت را "ولایت" گویند، چه نزدیکی مکانی و مادی باشد و چه غیر مادی و معنوی. به همین دلیل، ولایت به معنای لغوی، هر نوع قرب و اتصال بیواسطه مادی و معنوی اشیاء و موجودات را شامل میشود[۱۷].
اگر در معانی ذکر شده دقت شود، همگی نوع خاصی از نزدیکی هستند که با تأثیر و تأثر و سرپرستی و تصرّف در امور همراه میباشند. این معنای از ولایت همان معنای مورد نظر قرآن و اسلام است؛ چون ولایت قرآنی را نیز قرب و نزدیکی خاصی اعلام داشتهاند که با نوع یا انواعی از تأثیر و تأثّر، تصرف، تملک، تدبیر، سرپرستی و مانند آن همراه است[۱۹][۲۰]
↑الجوامع و الفوارق، ۱۲۶؛ دلیل بر تبادر به معنای سلطنت و حکومت، مراجعه به متون کتابهای اصیل عربی، همانندِ تاریخ طبری یا الکامل فیالتاریخ، و تتبع کاربردهای عرفی این واژه، گویای این حقیقت است که از میان معانی مختلف ولایت، شایعترین کاربرد آن، همین سلطنت و فرمانروایی است به طوری که میتوان گفت: واژه ولایت به طور طبیعی به امارت و زمامداری، منصرف است، مگر این که قرینهای در میان باشد.