نفی ارهاب در معارف و سیره نبوی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۴ ژوئن ۲۰۲۱، ساعت ۱۲:۴۱ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث ارهاب است. "ارهاب" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل ارهاب (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

روابط ایمانی، روابطی مبتنی بر دوستی و الفت است، و نه ارعاب و اعمال قدرت. آنان که با ایجاد ترس در دل مردمان و برادران خویش، کار خود را به پیش می‌برند، از اخوت بهره‌ای ندارند. در روابط برادری حتی جای نگاهی از سر تخویف وجود ندارد. پیامبر اکرم(ص) که پیروان خود را به برادری حقیقی خوانده، فرموده است: «مَنْ نَظَرَ إِلَى‏ مُؤْمِنٍ‏ نَظْرَةً لِيُخِيفَهُ‏ بِهَا أَخَافَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ يَوْمَ لَا ظِلَّ إِلَّا ظِلُّهُ»[۱].

کسی که با اعمال قدرت، مؤمنی را بترساند و بخواهد او را آزار دهد، چه موفق شود و چه نشود خود را دوزخی کرده است، چنان که از امام صادق(ع) روایت شده است که فرمود: «مَنْ رَوَّعَ‏ مُؤْمِناً بِسُلْطَانٍ‏ لِيُصِيبَهُ‏ مِنْهُ مَكْرُوهٌ فَلَمْ يُصِبْهُ فَهُوَ فِي النَّارِ وَ مَنْ رَوَّعَ‏ مُؤْمِناً بِسُلْطَانٍ‏ لِيُصِيبَهُ‏ مِنْهُ مَكْرُوهٌ فَأَصَابَهُ فَهُوَ مَعَ فِرْعَوْنَ وَ آلِ فِرْعَوْنَ فِي النَّارِ»[۲].

بی‌گمان ارهاب و ارعاب از ویژگی‌های فرعونیان است و در روابط ایمانی هیچ جایی ندارد.[۳]

منابع

پانویس

  1. «هر کس به مؤمنی نگاهی افکند که او را بترساند، خدای متعال در روزی که سایه‌ای [از رحمت و پناهگاهی] جز سایه [رحمت] او نیست او را بترساند». الکافی، ج۲، ص۳۶۸؛ جامع الاخبار، ص۱۷۲.
  2. «کسی که مؤمنی را از حاکم (قدرت حکومت) بترساند به این که از جانب آن حاکم به او بدی می‌رسد، هرچند که نرسد، او در آتش است؛ و کسی که مؤمنی را از حاکم (قدرت حکومت) بترساند به این که از جانب آن به او بدی می‌رسد و برسد با فرعون و پیروان فرعون در آتش است». الکافی، ج۲، ص۳۶۸؛ ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص۳۰۳؛ الاختصاص، ص۲۳۸-۲۳۹؛ وسائل الشیعة، ج۸، ص۶۱۴.
  3. دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌، م‍ص‍طف‍ی‌، سیره نبوی، ج۲، ص ۶۰۲.