آثال بن نعمان بن مسلمه حنفی
مقدمه
به اثال بن نعمان بن مسلمه حنفی، اَثال حُجر نیز گفته شده است[۱]. این وجه تسمیه بدان جهت است که «حُجر» اسم شهری در یمامه و محل سکونت بنی حنیفه بود[۲] و در حقیقت شخص را به محل سکونت خویش نسبت دادهاند، ابن حبیب[۳] نام اَثال را در ردیف کسانی آورده که در زمان جاهلیت شراب را حرام میدانستند.
اَثال گوید: من و فرات بن حیان خدمت پیامبر اکرم(ص) رسیدیم، در حالی که مسلمان نبودیم، سلام دادیم، حضرت جواب سلام ما را داد، مسلمان شدیم و پیامبر زمینهایی را در یمامه به اقطاع فرات بن حیان درآورد[۴].
طبری[۵] گفته است که: اَثال بن نعمان همراه ثمامه بن اَثال در جنگ یمامه با مسیلمه کذاب جنگید، ابن فتحون، محمد بن خلف [۶] احتمال داده است که اَثال بن نعمان، پدر ثمامه باشد، اما ابن حجر[۷] این احتمال را رد کرده و گفته است، نام پدر ثمامه، سلمه بوده نه نعمان. و برای تأیید سخن خویش در شرح حال عامر بن سلمه گفته است، وی عموی اَثال یمامی است[۸].
به نظر میرسد ابن فتحون درست گفته و ابن حجر دچار اشتباه شده باشد، به جهت اینکه:
- ابن حجر نیز مانند دیگران نسب ثمامه را چنین آورده است: ثمامة بن اَثال بن نعمان بن مسلمة بن عتبة بن ثعلبة بن یربوع بن ثعلبة بن دول بن حنیفه حنفی[۹]، که تفاوتی با نسب اَثال ندارد مگر اینکه در نسب اَثال، بعد از مسلمه، عبید است[۱۰]، اما در نسب ثمامه، بعد از مسلمه عتبه است، که عبید به عتبه تصحیف شده است.
- ابن حجر با استشهاد به عامر بن سلمة بن عبید که عموی اَثال است، گوید: کسی که در جنگ یمامه بود، ثمامة بن أثال بن سلمه است[۱۱]، در حالی که اینجا نیز مانند موارد مشابه[۱۲] اَثال به جدش سلمه منسوب شده و سلمه نیز تصحیف مسلمه است، دلیل آن نیز این است که نسب هر دو بعد از سلمه و مسلمه یکسان است[۱۳].[۱۴]
منابع
پانویس
- ↑ ابن ماکولا، ج۲، ص۳۸۸.
- ↑ یاقوت حموی، ج۲، ص۲۲۲.
- ↑ ابن حبیب، ص۲۵۰.
- ↑ ابن اثیر، ج۱، ص۱۷۲؛ ابن حجر، ج۱، ص۱۸۴ و ج۵، ص۲۷۲؛ متقی هندی، ج۱۳، ص۲۶۸.
- ↑ طبری، ج۲، ص۵۰۵.
- ↑ مؤلف کتاب الاستلحاق علی الاستیعاب.
- ↑ ابن حجر، ج۱، ص۱۸۴.
- ↑ ابن حجر، ج۳، ص۴۷۱.
- ↑ ابن حجر، ج۱، ص۵۲۵؛ ابن سعد، ج۵، ص۵۵۰؛ ابن شبه نمیری، ج۲، ص۴۳۴؛ طوسی، خلاف، ج۴، ص۱۹۲.
- ↑ ابن ماکولا، ج۲، ص۳۸۸.
- ↑ ابن حجر، ج۱، ص۱۸۴.
- ↑ ابن اثیر، ج۱، ص۲۱۲.
- ↑ ابن حجر، ج۳، ص۴۷۱.
- ↑ محمدی، رمضان، مقاله «اثال بن نعمان بن مسلمه حنفی»، دانشنامه سیره نبوی ج۲، ص:۱.