ابوکثیر زبیدی انصاری

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Ali (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۵ فوریهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۷:۴۷ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
ابوکثیر زبیدی انصاری
تصویر قدیمی از مسجد کوفه
نام کاملابوکثیر زبیدی انصاری
جنسیتمرد
از اصحابامام علی
حضور در جنگجنگ نهروان

مقدمه

ابوکثیر زبیدی انصاری از اصحاب امیرمؤمنان (ع) بود و در جنگ نهروان آن حضرت را یاری کرد. ابن حجر می‌نویسد: او آزاد شده عبدالله بن جحش است و مدتی هم مصاحب رسول خدا (ص) نیز بوده است، و به نقلی او در حیات رسول خدا (ص) به دنیا آمده است[۱]. اسماعیل بن مسلم عبدی از ابو کثیر نقل می‌کند که گفت: موقعی که نهروانیان کشته شده بودند، در کنار سید و مولایم امیرالمؤمنین علی (ع) بودم در حالی که مردم درباره کشتار نهروانیان در دلشان ناراحت بودند، که اینها به چه دلیل کشته شده‌اند؟! حضرت علی (ع) در رفع شبهه و تردید آنان فرمود: «ای مردم! رسول خدا (ص) برایم نقل کرد که: اقوامی از دین خدا خارج می‌شوند مانند خروج تیر از کمان و دیگر به دین برنمی‌گردند تا کمان به محل خودش بازگردد[۲]؛ - یعنی عدم بازگشت آنان همیشگی است و همانا نشانه صدق این خبر، مردی در میان خوارج است که سیاه چهره بوده و یک دستش فلج و مانند برآمدگی سینه زن است – نام او مخدج (ذوالثدیه) [۳] بود- بنابراین بگردید و او را پیدا کنید.»

ابوکثیر زبیدی انصاری و برخی دیگر از مؤرخین نقل می‌کنند: اصحاب جست و جو کردند ابتدا او را نیافتند، حضرت خود برخاست و بر اجساد کشته‌های نهروانیان رسید، فرمود: « بگردید، مخدج را پیدا کنید». آنان از چپ و راست در میان کشته‌های گشتند، سرانجام او را در گودالی کنار نهر آبی بین چهل و پنجاه کشته یافتند، او را بیرون کشیدند به بازوی او نگاه کردند دیدند روی منکب و بازوی او قطعه گوشتی مانند سینه زنان است، وقتی جنازه او پیدا شد امیرالمؤمنین علی (ع) ندای تکبیر سرداد و گفت: به خدا سوگند، نه دروغ گویم و نه به من دروغ گفته شده است؛ یعنی پیامبر (ص) به من دروغ نگفته و من هم به شما دورغ نگفتم. در این هنگام همه مردم چون چنین دیدند، تکبیر گفتند و به یک دیگر بشارت دادند و بدین ترتیب تردید افرادی که شک در حقانیت این جنگ داشتند برطرف گردید[۴][۵]

منابع

پانویس

  1. تهذیب التهذیب، ج۱۰، ص۲۳۷.
  2. «يَمْرُقُونَ مِنَ اَلدِّينِ كَمَا يَمْرُقُ اَلسَّهْمُ مِنَ اَلرَّمِيَّةِ »
  3. ذوالثدیه: نام کسی از سران خوارج بود و چون دستی داشت همچون پستان زنان لذا به او «ذوالثدیه» می‌گفتند: زیرا دست او را چون می‌کشیدند به بلندی دست دیگرش و چون آن را رها می‌کردند، جمع می‌شد و به شکل پستان زن در‌می‌آمد.
  4. ر. ک: تاریخ طبری، ج۴، ص۶۵؛ مروج الذهب، ج۲،ص۴۱۵؛ شرح ابن اثیر: ج۲، ص۲۷۲ و تاریخ بغداد، ج۱۴، ص۳۶۲.
  5. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۱۲۳-۱۲۴.