بشر اسدی
مقدمه
ابن حجر[۱] در معرفی وی بدون ارائه مشخصاتی از او میگوید: او هند را دوست داشت، چندان که از این علاقه درگذشت. ابن حجر توضیح بیشتر را به شرح حال هند، زنی از قبیله جهینه ارجاع داده و در آنجا به نقل از مستغفری و ابوموسی مدینی گوید: در ابتدای اسلام، جوانی از بنی اسد بن عبدالعزی به نام «بِشر» برای دیدار رسول خدا(ص) خدمت آن حضرت میرفت. راه بشر چنان بود که از قبیله جهینه میگذشت. در این قبیله زنی جوان و زیبا عاشق بِشر شد و با آنکه شوهر داشت، هر روز سر راه بِشر مینشست تا بِشر به او نگاه کند. چون چنین شد، بِشر به آن زن علاقه پیدا کرد[۲].[۳]
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ ابن حجر، ج۱، ص۴۴۰.
- ↑ ر.ک: ابن اثیر، ج۷، ص۲۷۹؛ ابن حجر، ج۸، ص۳۴۹.
- ↑ خانجانی، قاسم، مقاله «بشر اسدی»، دانشنامه سیره نبوی ج۲، ص:۲۳۳.