ایمان در کلام اسلامی
- اين مدخل از زیرشاخههای بحث ایمان است. "ایمان" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل ایمان (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
ایمان: تصدیق تنها یا همراه با التزام عملی به اموری غیبی، مانند خدا و آخرت[۱]. ایمان، از مفاهیم کانونی ادیان الهی از جمله اسلام میباشد که نقش تعیین کنندهای در سعادت انسان دارد[۲]
ایمان در کلام اسلامی
- متکلمان نظریههای مختلف را در مورد معنای اصطلاحی ایمان بیان کردهاند[۳]:
- ۱. ایمان، عمل قلب و کار دل: بر اساس این دیدگاه ایمان همان تصدیق قلبی خدا، پیامبر(ص) و آنچه که پیامبر(ص) یقیناً آورده است، میباشد. مؤمن کسی است که با قلب خود بدانها معتقد باشد و اقرار زبان ضرورت ندارد و عمل نیز بیرون از ایمان و از لوازم آن است. این تصدیق غیر از معرفت است بلکه گرویدن قلبی و فعل اختیاری مبتنی بر معرفت است. مشهور اشاعره، [۴]. ماتریدی و برخی پیروانش، [۵]. و برخی از امامیه، مانند ابن نوبخت، سید مرتضی، شیخ طوسی، ابن میثم بحرانی، فاضل مقداد و عبدالرزاق لاهیجی [۶]. این نظریه را پذیرفتهاند[۷].
- برخی از ادله که در اثبات این دیدگاه بدانها استدلال شدهاند، عبارتاند از[۸]:
- الف) ایمان در لغت به معنای تصدیق است پس در شرع نیز به همین معناست و گرنه اشتراک یا نقل لازم میآید، که هر دو خلاف اصل است و نمیتوان ازمعنای لغوی عدول کرد مگر اینکه دلیل قطعی بر خلاف آن ثابت شود[۹][۱۰].
- ب) آیاتی که دلالت بر این دارند که جایگاه ایمان قلب است، مانند:﴿﴿ أُوْلَئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الإِيمَانَ ﴾﴾[۱۱]، ﴿﴿ وَلَمَّا يَدْخُلِ الإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ ﴾﴾[۱۲]، ﴿﴿ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالإِيمَانِ ﴾﴾[۱۳][۱۴].
- ج) آیاتی که عمل صالح را در کنار ایمان قرار داده و دلالت میکند که عمل صالح غیر از ایمان است و در حقیقت آن دخل ندارد. مانند ﴿﴿ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ ﴾﴾[۱۵][۱۶].
- د) آیاتی که به کسانی که برخی از گناهان را مرتکب شدهاند، مؤمن گفته است﴿﴿ وَإِن طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا ﴾﴾[۱۷] و این دلالت میکند که عمل در ایمان داخل نیست. دلالت این دلیل و دلیل سوم بر این دیدگاه به این جهت است که اقوال عمده متکلمان درباره حقیقت ایمان از این خارج نیست که ایمان عمل تنها و یا عمل با تصدیق و یا تصدیق تنهاست و وقتی عمل از حقیقت ایمان نفی شد، تصدیق ثابت میشود[۱۸].
- ۲. ایمان، اقرار زبانی فقط: یعنی اگر انسان فقط به زبان اقرار به شهادتین کند بدون این که تصدیق قلبی و یا سایر اعمال را انجام دهد، مؤمن واقعی است، و منافق در دنیا مؤمن واقعی است. این دیدگاه کرامیه است و به برخی از مرجئه نیز نسبت داده شده است[۱۹]. دلیلی که در تأیید این نظریه آورده شده است، این سخن پیامبر(ص) است:" أُمِرْتُ أَنْ أُقَاتِلَ النَّاسَ حَتَّى يَقُولُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ "[۲۰][۲۱].
- برخی از نقدهای این نظریه عبارتاند از[۲۲]:
- الف. مراد در این حدیث، اسلام است و آن غیر از ایمان است[۲۳][۲۴].
- ب. آیه ﴿﴿ قَالَتِ الأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا ﴾﴾[۲۵] این دیدگاه را رد میکند، زیرا با این که اعراب اقرار زبانی کرده بودند، امّا ایمان از آنها سلب شده است؛ بر اساس این دیدگاه منافق باید مؤمن واقعی باشد، در حالی که از ضروریات دین اسلام است که منافق مؤمن نیست[۲۶].
- ۳. ایمان، معرفت و شناخت: در اینکه جهم بن صفوان به این دیدگاه معتقد بوده است، اتفاق وجود دارد. اما به برخی دیگر مانند نجاریه، عدهای از قدریه، بعضی امامیه و ابوالحسن اشعری نیز نسبت داده شده است[۲۷] دلیلی که برای این نظریه آورده شده است، حدیث " أَوَّلُ الدِّينِ مَعْرِفَتُهُ "[۲۸] است[۲۹].
- در رد این دیدگاه به این آیات قرآن استدلال شده است: ﴿﴿ فَلَمَّا جَاءَهُم مَّا عَرَفُواْ كَفَرُواْ بِهِ ﴾﴾[۳۰]، ﴿﴿ وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ ﴾﴾[۳۱] با اینکه معرفت یقینی داشتند، کافراند، و این نیست مگر به این جهت که صرف معرفت، ایمان نیست. و از کلام امیرالمؤمنین(ع) به دست نمیآید که حقیقت ایمان معرفت است، بلکه مفاد حدیث این است که ایمان مبتنی بر معرفت است[۳۲].
۴. ایمان، انجام همه طاعات از واجبات و مستحبات واجتناب محرمات: اکثر معتزله[۳۳] خوارج و غلات[۳۴] طرفداران این دیدگاه شناخته شدهاند[۳۵].
- ادله[۳۶]:
- الف) فاعل حرام و تارک واجب خوار و ذلیل است. و هیچ مؤمنی خوار نیست، پس هیچ فاعل حرام و ترک کننده واجب مؤمن نیست[۳۷][۳۸].
- برای اثبات صغرا به این آیات: ﴿﴿ إِنَّمَا جَزَاء الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَادًا أَن يُقَتَّلُواْ أَوْ يُصَلَّبُواْ أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلافٍ أَوْ يُنفَوْا مِنَ الأَرْضِ ذَلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ ﴾﴾[۳۹]، ﴿﴿ رَبَّنَا إِنَّكَ مَن تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَيْتَهُ وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنصَارٍ ﴾﴾[۴۰][۴۱].
- و برای اثبات کبراء به این آیه استناد شده: ﴿﴿ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَّصُوحًا عَسَى رَبُّكُمْ أَن يُكَفِّرَ عَنكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَيُدْخِلَكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ يَوْمَ لا يُخْزِي اللَّهُ النَّبِيَّ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ ﴾﴾[۴۲][۴۳].
- این دلیل رد شده است، زیرا آیاتی که به آنها برای اثبات صغرا و کبرا استدلال شده است، این مدعا را ثابت نمیکند، و نیز برخی از ادله نظریه اوّل که دلالت بر جدایی ایمان و عمل میکرد، این قول را رد میکند[۴۴][۴۵].
- ب) دین و ایمان یکی است، و امت اتفاق کرده اند که دو رکعت فجر از دین است، پس دو رکعت فجر از ایمان است. [۴۶][۴۷].
- در رد این دلیل این نکته کافی است که دین و ایمان مساوی نیستند، چنان که در نقد دلیل بعدی بیان خواهد شد[۴۸].
- ج) آیه ﴿﴿ وَمَا أُمِرُوا إِلاَّ لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ حُنَفَاء وَيُقِيمُوا الصَّلاةَ وَيُؤْتُوا الزَّكَاةَ وَذَلِكَ دِينُ الْقَيِّمَةِ ﴾﴾[۴۹] به این بیان که مرجع اسم اشاره ذلک تمام مابعد الاّ است، از سوی دیگر دین همان اسلام است به دلیل ﴿﴿ إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللَّهِ الإِسْلامُ ﴾﴾[۵۰] و اسلام همان ایمان است به دلیل ﴿﴿ وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الإِسْلامِ دِينًا فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ ﴾﴾[۵۱] زیرا شکی نیست که ایمان از اهلش پذیرفته میشود به دلیل نص و اجماع امت، پس ایمان همان طاعات است به دلیل آیه اوّل که دین را طاعات دانسته است[۵۲][۵۳].
*نقد[۵۴]:
- اوّلاً: دین در هر دو آیه به یک معنا نیست، پس حد وسط تکرار نشده است و استدلال منتج نیست[۵۵].
- ثانیاً: ایمان همان اسلام نیست بلکه شرط یا جزء آن است و شرط و جزء چیزی غیر از خود آن چیز است[۵۶].
- ثالثاً: آیه ابتغاء[۵۷]. مربوط به کسی است که از اسلام تماماً روی گردان شود نه کسی که ترک بعضی طاعات از او سر زده است[۵۸][۵۹].
۵. ایمان، انجام واجبات و ترک محرمات: در این نظریه، نوافل جزء ایمان دانسته نشده است. ابو علی جبائی، ابو هاشم جبائی و بیشتر معتزله بصره به این دیدگاه معتقداند[۶۰][۶۱].
- دلیل: اگر نوافل جزو ایمان باشد باید کسی که برخی نوافل را ترک میکند ناقص الایمان گردد، در حالی که خلافش معروف است[۶۲][۶۳].
- نقد: آنچه در رد نظریه چهارم بیان شد این نظریه را نیز در برمیگیرد، زیرا در اینکه هر دو ایمان را عمل و طاعات میدانند، مشترکاند، و با حفظ مبنای معتزله قاضی عبدالجبار نیز آن را نقد کرده است[۶۴][۶۵].
۶.ایمان، تصدیق قلبی، اقرار زبانی وعمل به طاعات: این دیدگاه اهل حدیث، بعضی از سلف مانند ابن مجاهد[۶۶]. شافعی، [۶۷]. شیخ مفید از علمای امامیه است[۶۸][۶۹]. ادله[۷۰]:
- الف) با کنار هم گذاشتن استدلال کسانی که ایمان را تصدیق قلبی میدانستند با استدلال گروهی که ایمان را عمل به طاعات میدانستند، به این نتیجه میرسیم که در ایمان هم اعتقاد قلبی لازم است و هم عمل[۷۱][۷۲].
نقد: از آنچه در نقد نظریه کسانی که عمل یا اقرار را ایمان میدانستند، بیان شد، نادرستی این استدلال روشن است[۷۳]. ب) روایات[۷۴]:
- ۱. امام صادق(ع) فرمود: " الْإِيمَانُ إِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ وَ مَعْرِفَةٌ بِالْقَلْبِ وَ عَمَلٌ بِالْأَرْكَان "[۷۵][۷۶].
- ۲. امام صادق(ع) در پاسخ پرسش از حدود ایمان، فرمود: " شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ وَ الْإِقْرَارُ بِمَا جَاءَ بِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ صَلَوَاتُ الْخَمْسِ "[۷۷][۷۸].
- ۳. پیامبر(ص) فرمود: " الْإِيمَانُ مَعْرِفَةٌ بِالْقَلْبِ وَ إِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ وَ عَمَلٌ بِالْأَرْكَانِ " [۷۹][۸۰].
نقد: برخی از این روایات، مشکل دلالی دارند "روایت دوم" زیرا موارد یاد شده به عنوان مرزهای ایمان، دلالت ندارند که خود ایمان هم باشند، شاید آنها شروط ایمان باشند[۸۱]. و برخی هم مشکل سندی دارند "روایت اوّل" و اگر از مشکل سندی ـ به دلیل کثرت روایات به این مضمون ـ صرف نظر کنیم از آنجا که این روایات ناظر به تفسیر ایمان به معنای خودش نیست، در توجیه این دسته از روایات چند وجه بیان شده است</ref>[۸۲]:
- ۱. ترتب آثار ظاهری ایمان متوقف بر اقرار زبانی و مانند آن است، چنان که ترتب آثار واقعی ایمان بر عمل به مقتضای ایمان است، نه این که اقرار و عمل جزء ایمان باشد</ref>[۸۳]
- ۲. رابطه ایمان و عمل، مانند رابطه درخت و میوه آن است. و ایمان بدون عمل مانند درخت بدون میوه است، و از این لحاظ درست است که بگوییم ایمان به عمل قوام پیدا میکند</ref>[۸۴]
- ۳. گناه اگر چه منافات با ایمان ظاهری ندارد، امّا با حقیقت آن که اذعان قلبی به احکام الهی است منافات دارد، و به همین جهت است که پیامبر(ص) فرمود:" لَا يَزْنِي الزَّانِي وَ هُوَ مُؤْمِنٌ وَ لَا يَسْرِقُ السَّارِقُ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ "[۸۵][۸۶].
- ۴. بیشتر این روایات که عمل را جزء ایمان میدانند، ناظر به بطلان عقیده مرجئه است که برای عمل نقشی در سعادت انسان قائل نبودند، و ترک واجبات و انجام محرمات را بعد از ایمان به خدا و پیامبر جایز میدانستند[۸۷][۸۸].
۷. ایمان، تصدیق به قلب و اقرار به زبان: این نظریه برخی از امامیه مانند خواجه نصیرالدین طوسی، علامه حلی[۸۹].و شیخ سالم بن محفوظ است[۹۰]. از استدلال خواجه روشن میشود که مراد ایشان از تصدیق معرفت است[۹۱]. *دلیل: یقین تنها ایمان نیست، به دلیل ﴿﴿ وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ ﴾﴾[۹۲] و نیز اقرار به زبان کافی نیست، به دلیل ﴿﴿ قَالَتِ الأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا ﴾﴾[۹۳] شکی نیست که اعراب اقرار زبانی به ایمان کرده بودند با این حال خداوند ایمان را از آنها نفی میکند[۹۴][۹۵].
- نقد: استدلال ایشان در عدم کفایت اقرار درست است، امّا اینکه اقرار هم لازم است دلیل این را ثابت نمیکند، و امّا نفی در آیه اوّل به جهت عدم کفایت یقین نیست بلکه به دلیل ضمیمه شدن انکار به یقین است[۹۶]. و نیز آنچه در بیان نظریه اوّل که ایمان عقد القلب مبتنی بر معرفت است، بیان شد این نظریه را رد میکند، و نیز خداوند وقتی که ایمان را به محلاش اضافه کرده، آن را به قلب نسبت داده است، و اگر تصدیق زبانی جزو ایمان باشد، این اضافه درست نخواهد بود زیرا تصدیق زبانی در قلب حاصل نمیشود، تا از باب اطلاق اسم محل بر حال به قلب اضافه شده باشد[۹۷][۹۸].
- ۸. ایمان، تصدیق قلبی با کلمه شهادتین: ابو حنیفه این دیدگاه را پذیرفته است[۹۹]. و تفاوت این دیدگاه با دیدگاه هفتم در این است که این دیدگاه خاص است و فقط شهادتین را شرط میداند به خلاف دیدگاه هفتم که عام است[۱۰۰].
- ادله[۱۰۱]:
- ۱. بسیاری از اوقات عمل از مؤمن مرتفع میشود، در حالی که درست نیست گفته شود ایمان از او جدا شده است[۱۰۲]
- ۲. پیامبر(ص) مردم را به شهادت دادن به یگانگی خدا و اقرار به آنچه که از جانب خدا آورده است، دعوت نمود، و آنگاه هر که وارد اسلام میشد مؤمن بود، وواجبات پس از آن نازل شد[۱۰۳]
- ۳. نابود کننده عمل نابود کننده تصدیق نیست[۱۰۴]
- ۴. هدایت در تصدیق مانند هدایت در اعمال نیست[۱۰۵][۱۰۶].
- نقد: مدعای ابوحنیفه در جدایی ایمان و عمل درست است، اگر چه برخی از ادله که آورده، قابل مناقشه است، امّا این که اقرار زبانی به شهادتین نیز جزو ایمان است، دلیل بر آن نیاورده است. بلکه آن را اصل مسلّم تلقی کرده و به نقد کسانی پرداخته است که عمل را نیز جزو ایمان یا همه ایمان میدانند[۱۰۷]
ایمان از دیدگاه مذاهب اسلامی
- اشاعره ایمان را به معنای تصدیق و اقرار زبانی به وجود خداوند و پیامبران و آنچه بر آنان نازل شده است، میدانند[۱۰۸]. ابوالحسن اشعری، بنیانگذار این مکتب در جایی ماهیت ایمان را فقط تصدیق میداند[۱۰۹] و در کتابی دیگر ایمان را هم قول میشمرد و هم عمل[۱۱۰]. برخی در توجیه این اختلاف نظر گفتهاند: نظر اصلی او همانگونه که در کتاب اللمع فی الرد علی اهل الزیغ والبدع نیز آمده، جدایی عمل از ایمان است و در دیگر کتب وی، تحریف صورت گرفته است[۱۱۱][۱۱۲].
- معتزله در تحلیل مفهوم ایمان به معنای لغوی آن توجهی ندارند و معتقدند که اسامی به کار رفته در متون اسلامی همگی از معنای لغوی به حقایقی شرعی نقل شده است. ایمان در نظر معتزلیان افزون بر معرفت و تصدیق خداوند و رسول، شامل انجام دادن اعمال خاصی هم میشود[۱۱۳]. بنابر گزارش قاضی عبدالجبار، حقیقت ایمان از دیدگاه ابوعلی جبایی و ابوهاشم جبایی انجام دادن واجبات و ترک قبایح است، در حالی که ابوالهذیل علاّف گامی فراتر نهاده، انجام دادن مستحبات را به شرایط ایمان افزوده است[۱۱۴] از این اختلاف اندک که بگذریم، از دیدگاه معتزلیان حضور عنصر عمل، رکن و پایه ایمان بهشمار میرود[۱۱۵].
- متکلمان شیعه، ایمان را با معرفت یکسان میدانند. از نظر آنان عمل از آثار خارجی این علم و معرفت به شمار میآید و وجود یا عدم یا ضعف ایمان هر شخص با معیار مطابقت اعتقادات دینی او با عالم واقع سنجیده میشود. شیخ مفید معتقد است که ایمان، علم و معرفت فلسفی به واقعیتهای جهان است و خصوصیتی عقلی و در نتیجه پایدار دارد[۱۱۶]. سید مرتضی ایمان را تصدیق قلبی دانسته و معتقد است که اقرار زبانی صرف، اعتباری ندارد. او کفر را به معنای انکار قلبی میداند، بنابراین انکار زبانی صرف نیز کفر نیست[۱۱۷] شیخ طوسی نیز دیدگاه یاد شده را تأیید کرده است[۱۱۸]، با این حال در میان شیعه کسانی هم یافت میشوند که برای عنصر عمل در تعریف ایمان جایگاهی ویژه قائلاند. علامه طباطبایی تعریف ایمان به تصدیق محض را نپذیرفته است و التزام عملی دستکم به برخی از لوازم ایمان را بخشی از تعریف آن به شمار میآورد. او به آیاتی استناد میکند که در آنها به پیوستگی ایمان و عمل صالح اشاره شده است. از نظر او فرد در صورتی مؤمن خوانده میشود که فی الجمله به ایمانش عملکند. البته وی این واقعیت را میپذیرد که ممکن است کسی به چیزی ایمان داشته باشد؛ اما به برخی از لوازم فرعی آن پایبند نباشد[۱۱۹]؛ همچنین امامیه بر این باورند که اگر کسی به آنچه نازل شده اقرار کند، از آن جهت که اهل معرفت و اقرار است مؤمن به شمار میآید و در صورتی که گناهکار باشد فاسق خواهد بود؛ نهکافر[۱۲۰][۱۲۱].
- عارفان نیز مانند متکلمان به دیدگاهی یگانه دست نیافتهاند؛ اما در نگاهی کلی میتوان تعریف آنها را چنین باز گفت: «اقرار زبانی و قلبی به اینکه تنهاخدا دارای وصف الوهیت و مستحق معبودیت است و پذیرش نبوت و خاتمیت پیامبر اکرم(ص) و گردن نهادن به همه دستورات قرآن کریم»[۱۲۲]. برخی از عارفان، دین را دارای مراتب گوناگون میدانند که نخستین مرتبه آن اسلام است و ایمان و یقین در جایگاههای بعدی قرار دارد. از نگاه آنان، دارندگان این مراتب بر اساس میزان پایبندیشان به شریعت، طریقت و حقیقت در یکی از درجات سهگانه اهل «بدایت»، «میانه» و «نهایت» قرار خواهند گرفت[۱۲۳][۱۲۴].
- از یحیی بن معاذ نیز روایت است که میگفت: ایمان عبارت است از: خوف، رجا و محبت؛ خوف به ترک گناه و رهایی از آتش دوزخ میانجامد. رجا، خوض در طاعت و ورود به بهشت را در پی دارد و محبت برای دفع مکروهات و دستیابی به رضای حق به کار میآید[۱۲۵] عارفی دیگر، ایمان را تصدیق دل به آنچه از غیب برای انسان کشف شود، معنا کرده است[۱۲۶][۱۲۷].
منابع
- مرکز فرهنگ و معارف قرآن، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵؛
- جمعی از نویسندگان، دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)؛
پانویس
- ↑ دایره المعارف قرآن کریم؛ ج۵، ص ۱۸۹
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ شرح المقاصد، ج۵، ص ۱۷۷؛ مواقف، ج۳، ص ۵۲۷؛ شرح تجرید، ۳۹۳.
- ↑ التوحید، ص ۳۹۵؛ کتاب اصول الدین، ص ۲۵۰ـ ۲۵۱.
- ↑ الذخیرة فی علم الکلام، ص ۵۳۶ـ ۵۳۷؛ الاقتصاد فی ما یتعلق بالاعتقاد، ص ۲۲۷؛ قواعد المرام فی علم الکلام، ص ۱۷۰؛ ارشاد الطالبین، ص ۴۴۲؛ اللوامع الإلهیة فی المباحث الکلامیة، ص ۴۴۰؛ سرمایه ایمان، ص ۱۶۵.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ شرح المقاصد، ج۵، ص ۱۸۳؛ اللوامع الالهیة، ص ۴۴۰<.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ آنانند که (خداوند) ایمان را در دلشان برنوشته؛ سوره مجادله، آیه: ۲۲.
- ↑ و هنوز ایمان در دلهایتان راه نیافته است؛ سوره حجرات، آیه: ۱۴.
- ↑ دلشان به ایمان گرم است؛ سوره نحل، آیه: ۱۰۶.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ و بیگمان از گناهان آنان که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند؛ سوره عنکبوت، آیه: ۷.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ و اگر دو دسته از مؤمنان جنگ کنند؛ سوره حجرات، آیه: ۹.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ مقالات الاسلامیین، جج۱، ص ۲۲۳؛ شرح الاصول الخمسة، ص ۷۰۹؛ الملل والنحل، ج۱، ص ۱۲۷؛ المنقذ من التقلید، ج۲، ص ۱۶۲؛ شرح المقاصد، ج۵، ص ۱۸۳؛ شرح تجرید، ص ۳۹۳؛ حقایق الإیمان، ص ۵۴.
- ↑ صحیح مسلم، ج۱، ص ۵۳.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ حقایق الایمان، ص ۸۱ـ ۸۲.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ تازیهای بیاباننشین گفتند: ایمان آوردهایم بگو: ایمان نیاوردهاید بلکه بگویید: اسلام آوردهایم؛ سوره حجرات، آیه: ۱۴.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ شرح المقاصد، ج۵، ص ۱۷۷؛ ارشاد الطالبین، ص ۴۳۹۹.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه اوّل.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ همین که آنچه میشناختند نزدشان رسید، بدان کفر ورزیدند؛ سوره بقره، آیه: ۸۹.
- ↑ و از سر ستم و گردنکشی، با آنکه در دل باور داشتند آن را انکار کردند؛ سوره نمل، آیه: ۱۴.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ مقالات الاسلامیین، ج۱، ص ۳۳۰؛ شرح الاصول الخمسة، ص ۷۰۷.
- ↑ المنقذ من التقلید، ج۲، ص ۱۶۴؛ مواقف، ج۳، ص ۵۲۸؛ شرح تجرید، ص ۳۹۳؛ حقایق الایمان، ص ۵۴۴.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ ارشاد الطالبین، ص ۴۳۹.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ کیفر کسانی که با خداوند و پیامبرش به جنگ برمیخیزند و در زمین به تبهکاری میکوشند جز این نیست که کشته یا به دار آویخته شوند یا دستها و پاهایشان ناهمتا بریده شود یا از سرزمین خود تبعید گردند؛ این (کیفرها) برای آنان خواری در این جهان است و در جهان واپسین عذابی سترگ خواهند داشت؛ سوره مائده، آیه: ۳۳.
- ↑ پروردگارا! هر که را به آتش (دوزخ) درآوری، خوار کردهای و ستمگران را یاوری نخواهد بود؛ سوره آل عمران، آیه: ۱۹۲.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ ای مؤمنان! به سوی خداوند توبهای راستین کنید، امید است که پروردگار شما از گناهانتان چشم پوشد و شما را در بوستانهایی درآورد که از بن آنها جویبارها روان است؛ در روزی که خداوند پیامبر و مؤمنان همراه او را خوار نمیگذارد؛ سوره تحریم، آیه: ۸.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ ارشاد الطالبین، ص ۴۴۰؛ مواقف، ج۳، ص ۵۳۱.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ شرح الاصول الخمسة، ص ۷۰۸.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ و فرمانی نیافته بودند جز این که خدا را در حالی که دین خویش را برای او ناب داشتهاند، با درستی آیین، بپرستند و نماز بر پا دارند و زکات بپردازند و این است آیین پایدار و استوار؛ سوره بینه، آیه: ۵.
- ↑ بیگمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است؛ سوره آل عمران، آیه: ۱۹.
- ↑ و هر کس جز اسلام دینی گزیند هرگز از او پذیرفته نمیشود؛ سوره آل عمران، آیه: ۸۵.
- ↑ مواقف، ج۳، ص ۵۳۰؛ حقایق الإیمان، ص ۸۲ـ ۸۳؛ حق الیقین، ص ۵۵۷.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ سوره آل عمران، آیه: ۸۵
- ↑ حقایق الایمان، ص ۸۳؛ حق الیقین، ص ۵۵۷ ـ۵۵۸.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ شرح الاصول الخمسة، ص ۷۰۷؛ المنقذ من التقلید، ج۲، ص ۱۶۳؛ مواقف، ج۳، ص ۵۲۸؛ شرح تجرید، ص ۳۹۳؛ حقایق الایمان، ص ۵۴.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ شرح الاصول الخمسة، ص ۷۰۸۸.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ شرح الاصول الخمسة، ص ۷۰۸۸.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ شرح تجرید، ص ۳۹۳؛ حقایق الایمان، ص ۵۴.
- ↑ اصول الدین عند الإمام ابوحنیفة، ص ۴۱.
- ↑ الاقتصاد فی ما یتعلق بالاعتقاد، ص ۲۲۷؛ ارشاد الطالبین، ص ۴۴۰؛ حق الیقین، ص ۵۵۸ـ ۵۵۹.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ حقایق الایمان، ص ۸۷؛ حق الیقین، ص ۵۵۹۹.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ الکافی، ج۲، ص ۷۷.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ کافی، ج۲، ص ۱۸۸.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ سنن ابن ماجة، ج۱، ص ۲۶.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ حقایق الایمان، ص ۸۸۸.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ کافی، ج۳، ص ۳۱.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ قواعد العقائد (تعلیقه)، ص ۱۴۸۸.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ کشف المراد، ص ۴۲۶.
- ↑ ارشاد الطالبین، ص ۴۴۰ـ ۴۴۱۱.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ و از سر ستم و گردنکشی، با آنکه در دل باور داشتند آن را انکار کردند؛ سوره نمل، آیه: ۱۴.
- ↑ تازیهای بیاباننشین گفتند: ایمان آوردهایم بگو: ایمان نیاوردهاید بلکه بگویید: اسلام آوردهایم؛ سوره حجرات، آیه: ۱۴.
- ↑ کشف المراد، ص ۴۲۶۶.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ حقایق الایمان، ص ۹۰۰.
- ↑ ارشاد الطالبین، ص ۴۴۱.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ مواقف، ج۳، ص ۵۳۳؛ شرح تجرید، ص ۳۹۳؛ حقایق الایمان، ص ۵۴؛ اصول الدین عند الإمام ابوحنیفة، ص ۳۵۴۴.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ اصول الدین عند الامام ابوحنیفة، ص ۳۵۵.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۹۸.
- ↑ مذاهب الاسلامیین، ص ۵۶۵؛ اصول الدین، ص ۲۴۹.
- ↑ اللمع، ص۱۲۲؛ مذاهب الاسلامیین، ص۵۶۴؛ اصول الدین، ص۲۴۸.
- ↑ اللمع، ص۱۲۲ـ۱۲۴.
- ↑ مذاهب الاسلامیین، ص۵۳۱ـ۵۳۳.
- ↑ دایره المعارف قرآن کریم؛ ج۵، ص ۱۸۹
- ↑ شرح الاصول الخمسه، ص۴۷۶ـ۴۷۹.
- ↑ شرح الاصول الخمسه، ص۴۷۸.
- ↑ دایره المعارف قرآن کریم؛ ج۵، ص ۱۹۰
- ↑ سلسله مؤلفات، ج۴، ص۱۹۰، «اوائل المقالات».
- ↑ الذخیره، ص۵۳۶ـ۵۳۷.
- ↑ تمهید الاصول، ص۲۹۳.
- ↑ المیزان، ج۱۵، ص۶؛ ج۱۸، ص۱۵۸ـ۱۵۹، ۲۵۸ـ۲۵۹.
- ↑ سلسله مؤلفات، ج۴، ص۴۷ـ۴۸، «اوائل المقالات».
- ↑ دایره المعارف قرآن کریم؛ ج۵، ص ۱۹۰
- ↑ نفحاتالانس، ص۱۷؛ جامعالاسرار، ص۵۹۰ـ۵۹۱.
- ↑ جامع الاسرار، ص۵۹۱؛ مرصاد العباد، ص۱۰۴.
- ↑ دایره المعارف قرآن کریم؛ ج۵، ص ۱۹۱
- ↑ تذکرة الاولیاء، ص۳۷۰.
- ↑ تذکرة الاولیاء، ص۵۷۸.
- ↑ دایره المعارف قرآن کریم؛ ج۵، ص ۱۹۱