تفسیر متشابهات
- این مدخل از زیرشاخههای بحث محکم و متشابه است. "تفسیر متشابهات" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل محکم و متشابه (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
- به جز معدود افراد و گروههایی که به دام عقایدی چون تجسیم و تعطیل گرفتار آمدهاند، دانشمندان و مفسران فریقین در این نکته اتفاق نظر دارند که نمیتوان بدون در نظر گرفتن آیات محکم به متشابهات تمسک جست. اما در اینکه آیا میتوان به مراد خداوند از آیات متشابه نیز دسترسی پیدا کرد یا خیر، اختلاف نظر وجود دارد. دیدگاههای مختلفی در این زمینه مطرح شده است که در زیر به بیان و شرح آنها میپردازیم[۱].
دیدگاه نخست: محکمات، مفسِّر متشابهات
- مطابق این دیدگاه راهی برای دستیابی به مراد خداوند از طریق آیات متشابه وجود دارد و آن این است که باید متشابهات را به محکمات ارجاع داد. در زیر دلایل این نظریه را بیان میکنیم:
- ام الکتاب بودن محکمات: خداوند در قرآن کریم آیات محکم را ام الکتاب خوانده است. کلمه "أُم" در لغت به معنای مرجعی است که چیز یا چیزهایی بدان رجوع میکنند. آیات محکم را نیز از این جهت ام الکتاب خوانده است که مرجع آیات متشابه است؛ به این معنا که با ارجاع آیات متشابه به آیات محکم، معنا و مراد آنها روشن میشود و در واقع تشابهشان بر طرف میگردد[۲].
- تفسیر آیات قرآن با آیات دیگر:احادیث مختلفی گویای آن است که آیات قرآن همدیگر را تفسیر میکنند [۳].
- بنا بر این، باید آیاتی از قرآن، بتواند آیات متشابه را نیز تفسیر کند. طبیعی است که این آیات چیزی جز آیات محکم نمیتواند باشد[۴]؛ برای نمونه، آیه شریف ﴿﴿إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ﴾﴾[۵] آیهای متشابه است، ولی وقتی به آیه ﴿﴿لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ ﴾﴾[۶] و آیه ﴿﴿لاَّ تُدْرِكُهُ الأَبْصَارُ ﴾﴾[۷] ارجاع داده شود، معلوم میشود که مراد از "نظر کردن به خدا" از سنخ دیدن محسوسات با چشم سر نیست. چون خدای تعالی در سوره نجم برای قلب هم نوعی دیدن اثبات کرده و فرموده است: ﴿﴿مَا كَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَى أَفَتُمَارُونَهُ عَلَى مَا يَرَى وَلَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرَى عِندَ سِدْرَةِ الْمُنتَهَى عِندَهَا جَنَّةُ الْمَأْوَى إِذْ يَغْشَى السِّدْرَةَ مَا يَغْشَى مَا زَاغَ الْبَصَرُ وَمَا طَغَى لَقَدْ رَأَى مِنْ آيَاتِ رَبِّهِ الْكُبْرَى ﴾﴾[۸] از این آیه معلوم میشود که قلب هم دیدنی مخصوص به خود دارد، نه اینکه منظور از آن فکر باشد، چون فکر مربوط به تصدیق و ترکیبات ذهنی است در حالی که رؤیت به تک تک اشیای خارجی تعلق میگیرد. بنا بر این، منظور از رؤیت در آیه شریف، نحوهای از توجه خاص قلبی است؛ توجهی غیر حسی، غیر مادی، غیر عقلی و غیر ذهنی. این یک نمونه از تفسیر متشابه به وسیله محکمات است. سایر متشابهات نیز به همین شیوه، تفسیر کردنی است[۹][۱۰].
دیدگاه دوم: استفاده از محكمات در رفع تشابه آيات، نه تفسیر آنها
- بر اساس دیدگاه، آیات متشابه را باید به محکمات ارجاع داد، اما با محکمات تفسیر نمیشوند. نویسنده تفسیر مناهج البیان بر این باور است که آیات محکم بر آیات متشابه حاکم است و با ارجاع متشابهات به محکمات تنها میتوان به این نتیجه رسید که به طور قطع مدلول ظاهری آیات متشابه مراد نیست، ولی نمیتوان معنای مراد از آنها را تعیین کرد. به عبارت دیگر، آیات محکم تنها ظهور ابتدایی آیه متشابه را دفع میکنند، اما هیچگونه بیانی پیرامون معنا و مراد آن به دست نمیدهند[۱۱]
- برای نمونه، مطابق این دیدگاه در مثال پیشین، بنا به دلایل و قراین عقلی و دلالت محکمات کتاب، مانند آیه ﴿﴿لاَّ تُدْرِكُهُ الأَبْصَارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الأَبْصَارَ وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ﴾﴾[۱۲] رؤیت پروردگار با چشم امکانپذیر نیست، اما نمیتوان گفت که مراد از نظر به پروردگار چیست. این نویسنده در نقد دیدگاه علامه طباطبایی در مورد مثال فوق مینویسد: هیچ تناسبی بین رؤیت آیات و نظر به خداوند وجود ندارد. اساساً تفسیر نظر به رؤیت در آیات فوق توجیه مقبولی ندارد. زیرا اوّلاً نظر غیر از رؤیت است، ثانیاً در آیه مورد بحث نظر به رب آمده، در حالی که در آیه مورد استشهاد سخن از رؤیت آیات است[۱۳]
- به نظر ایشان توضیح و تفسیر متشابهات را باید در ادله دیگری که به طور مستقیم و غیر مستقیم در مورد تبیین آنها وارد شده است، جست و جو کرد[۱۴]. پرسشی که در اینجا مطرح میشود، این است که چه مانعی دارد که این ادله دیگر، که به نظر شما میتواند مفسر متشابهات باشد، از خود قرآن باشد. اگر این امر امکانپذیر باشد، بدیهی است که نباید خود این آیات نیز در آن جهتی که میخواهد تفسیر کند، متشابه باشد. پس این آیات محکم است که میتواند متشابهات را تفسیر کند. نهایت حرفی که این دیدگاه میتواند مطرح کند، این است که نباید انتظار داشت تفسیر همه موارد تشابه در آیات، در خود قرآن آمده باشد، ولی نمیتوان صلاحیت تفسیر متشابهات را از خود قرآن نفی و به ادله دیگر واگذار کرد[۱۵].
دیدگاه سوم: نفی تفسیر متشابهات به طور مطلق
- مطابق این دیدگاه، عقول بشری در دنیا از درک معنای مقصود شارع عاجز است. به عبارت دیگر، مراد خداوند به طور دقیق معلوم نیست[۱۶] عموم دانشمندان اهل سنت چنین نظری دارند.
- البته از سخنان برخی از دانشمندان اهل سنت هم استفاده میشود که برخی از متشابهات با توجه به محکمات تفسیر میشود. اما کسی در اینکه نباید به متشابهات عمل کرد بلکه باید آنها را بر محکمات مربوط به خودشان ارجاع داد، تردید نکرده است. زرکشی میگوید: آیات متشابهی را که به ذات باری تعالیٰ مربوط است باید به آیه محکمِ ﴿﴿لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ﴾﴾[۱۷] و آیات متشابهی را که به افعال الهی مربوط است به آیه محکم ﴿﴿قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ فَلَوْ شَاء لَهَدَاكُمْ أَجْمَعِينَ﴾﴾[۱۸] و آیاتی را که موهم تشبیه است، باید به آیات محکمِ ﴿﴿لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ﴾﴾[۱۹] و ﴿﴿وَلِلَّهِ الْمَثَلُ الأَعْلَىَ﴾﴾[۲۰] و ﴿﴿قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ﴾﴾[۲۱] برگرداند[۲۲].
- فخر رازی نیز در بیان ارجاع برخی از آیات متشابه به آیات محکم میگوید: آیه﴿﴿وَإِذَا أَرَدْنَا أَن نُّهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِيهَا فَفَسَقُواْ فِيهَا فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِيرًا ﴾﴾[۲۳] ظاهرش آن است که مُترفین از سوی خداوند به ارتکاب فسق و فجور دستور داده شدهاند، اما تشابهش با رجوع به آیه محکم ﴿﴿ وَإِذَا فَعَلُواْ فَاحِشَةً قَالُواْ وَجَدْنَا عَلَيْهَا آبَاءَنَا وَاللَّهُ أَمَرَنَا بِهَا قُلْ إِنَّ اللَّهَ لاَ يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاء أَتَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ﴾﴾[۲۴] رفع میشود. همچنین ظاهر آیه ﴿﴿ نَسُواْ اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ﴾﴾[۲۵] این است که خداوند نیز دچار فراموشی میشود، اما این تشابه با آیات محکم ﴿﴿ وَمَا كَانَ رَبُّكَ نَسِيًّا ﴾﴾[۲۶] و ﴿﴿لّا يَضِلُّ رَبِّي وَلا يَنسَى﴾﴾[۲۷] رفع میگردد[۲۸][۲۹].
منابع
پانویس
- ↑ شاکر، محمد کاظم، آشنایی با علوم قرآنی، ص:۱۷۹.
- ↑ ر.ک: المیزان فی تفسیر القرآن، محمد حسین طباطبایی، قم، مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین، بیتا، ج ۳، ص ۲۰.
- ↑ بحار الأنوار، محمد باقر مجلسی، ج ۲۹، ص ۳۲۲؛ همان، ج ۵۴، ص ۲۱۸.
- ↑ ر.ک: المیزان فی تفسیر القرآن، محمد حسین طباطبایی، قم، مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین، بیتا، ج ۳، ص ۴۳.
- ↑ که) به (پاداش و نعمت) پروردگارش مینگرد؛ سوره قیامت، آیه:۲۳.
- ↑ سوره شوری، آیه:۱۱.
- ↑ سوره الانعام، آیه:۱۰۳.
- ↑ دل، آنچه میدید، دروغ نگفت،پس آیا شما با او در آنچه میبیند، بگو- مگو میکنید؟ و به یقین او را در فرودی دیگر، (نیز) دیده بود.کنار درخت سدری که در واپسین جای است که نزد آن بوستانسراست هنگامی که آن درخت سدر را فرو پوشاند، آنچه فرو پوشاند.چشم (وی سوی دیگر) نگشت و کژ ندید.بیگمان برخی از نشانههای بزرگ پروردگارش را دیده است؛ سوره نجم، آیه: ۱۱- ۱۸.
- ↑ ر.ک: المیزان فی تفسیر القرآن، محمد حسین طباطبایی، قم، مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین، بیتا، ج ۳، ص ۴۳.
- ↑ شاکر، محمد کاظم، آشنایی با علوم قرآنی، ص:۱۷۹ - ۱۸۲.
- ↑ ر.ک: نگاهی به علوم قرآنی، محمد باقر ملکی میانجی، ترجمۀ علینقی خدایاری، قم، نشر خرم، ۱۳۷۷ ﻫ.ش، ص ۸۲ - ۸۴.
- ↑ چشمها او را در نمییابند و او چشمها را در مییابد و او نازکبین آگاه است؛ سوره انعام، آیه:۱۰۳.
- ↑ ر.ک: نگاهی به علوم قرآنی، محمد باقر ملکی میانجی، ترجمۀ علینقی خدایاری، قم، نشر خرم، ۱۳۷۷ ﻫ.ش، ص ۸۳.
- ↑ ر.ک: نگاهی به علوم قرآنی، محمد باقر ملکی میانجی، ترجمۀ علینقی خدایاری، قم، نشر خرم، ۱۳۷۷ ﻫ.ش، ص ۸۴.
- ↑ شاکر، محمد کاظم، آشنایی با علوم قرآنی، ص:۱۷۹ - ۱۸۲.
- ↑ ر.ک: أصول التفسیر و قواعده، خالد بن صالح العک، بیروت، دار النفائس، ۱۴۰۶ ﻫ، ص ۳۵۶.
- ↑ سوره شوری، آیه:۱۱.
- ↑ بگو: برهان رسا از آن خداوند است، اگر میخواست شما همگان را رهنمایی میکرد؛ سوره انعام، آیه:۱۴۹.
- ↑ سوره شوری، آیه:۱۱.
- ↑ سوره نحل، آیه:۶۰.
- ↑ بگو او خداوند یگانه است؛ سوره اخلاص، آیه:۱.
- ↑ ر.ک: البرهان فی علوم القرآن، بدرالدین زرکشی، بیروت، دار المعرفه، ۱۹۹۴ م، ج ۲، ص ۸۲.
- ↑ و چون بر آن شویم که (مردم) شهری را نابود گردانیم به کامروایان آن فرمان میدهیم و در آن نافرمانی میورزند پس (آن شهر) سزاوار عذاب میگردد، آنگاه یکسره نابودش میگردانیم؛ سوره اسراء، آیه:۱۶.
- ↑ و چون کاری زشت کنند گویند: پدرانمان را بر همین کار یافتهایم و خداوند ما را به آن فرمان داده است، بگو: بیگمان خداوند به کار زشت فرمان نمیدهد؛ آیا درباره خداوند چیزی میگویید که نمیدانید؟؛ سوره اعراف، آیه:۲۸.
- ↑ سوره توبه، آیه:۶۷.
- ↑ سوره مریم، آیه:۶۴.
- ↑ سوره طه، آیه:۵۲.
- ↑ التفسیر الکبیر، فخر رازی، لبنان، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۴۲ ﻫ، چاپ چهارم، ج ۴، ص ۱۸۳.
- ↑ شاکر، محمد کاظم، آشنایی با علوم قرآنی، ص:۱۷۹ - ۱۸۲.