هدایت به امر الهی

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱ اکتبر ۲۰۱۸، ساعت ۰۸:۴۹ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

این مدخل از زیرشاخه‌های هدایت است. "هدایت" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل هدایت (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

امام افزون بر ارشاد و هدایت ظاهری، دارای مرتبه‌ای از ولایت باطنی و تکوینیِ غیری است که با آن، هدایت باطنی و معنوی مردم را به اذن الهی بر عهده دارد و به واسطۀ رسیدن به مرتبۀ یقین، قرب الهی و نورانیّت درونی، در قلوب انسان‌های شایسته تأثیر و تصرّف می‌نماید و آنها را به سوی مرتبۀ کمال و غایت ایجاد، جذب و هدایت می‌کند، از این هدایت به «هدایت به امر» تعبیر شده است.[۱]

چیستی هدایت و انواع آن

چیستی هدایت

  • هدایت به معنای ارشاد و راهنمایی بر چیزی، همراه با لطف و خیرخواهی است [۲]. هدایت هم در امور مادّی و هم در امور معنوی است [۳]. هدایت گاهی عمومی ‌و تکوینی و گاهی تشریعی است و نیز گاهی توفیقی [هدایت معنوی و باطنی] از طرف خداوند است برای کسانی که در مسیر رسیدن به کمال حرکت کنند؛ مانند قول خداوند: ﴿وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا...﴾ [۴] .[۵]. [۶]

انواع هدایت

  • هدایت بر دو قسم است: تکوینی و تشریعی. هدایت تکوینی هدایتی است که به امور تکوینی تعلّق می‌گیرد مانند: «قَالَ رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَى کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى» [۷]. و هدایت تشریعی هدایتی است مربوط به امور تشریعی، از قبیل اعتقادات و اعمال صالح مانند: امر و نهی، بعث و زجر، ثواب و عقاب خداوند. هدایت تشریعی خود بر دو قسم است: الف) ارائة طریق و نشان دادن راه، مانند: «إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَإِمَّا کَفُورًا» [۸]. ب) ایصال الی المطلوب و رساندن به مقصود. مانند: «فَمَن یُرِدِ اللّهُ أَن یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلإِسْلاَمِ...» [۹]. [۱۰]
  • هدایت پیشوایان الهی نیز از دو طریق انجام می‌گیرد: گاه به امر و نهی قناعت می‌کنند و گاه با نفوذ باطنی در دل‌های لایق و آماده، آنها را به مقامات معنوی هدایت می‌کنند [۱۱]. بنابراین، هدایت به شیوۀ «رساندن» آن است که قلب به صورت خاصّی انبساط پیدا می‌کند، بدون هیچ گرفتگی، قول حق را پذیرفته، به عمل صالح می‌گراید و از تسلیم شدن در برابر امر خدا و اطاعت از حکم او امتناع نداشته باشد [۱۲]. [۱۳] هدایت امام از نوع هدایت به نحو ایصال به مطلوب می‌باشد؛ یعنی گرفتن دست خلق و رساندن به حق است.[۱۴]

نیاز انسان به هدایت

  • انسان ها علاوه بر حیات ظاهری، حیات باطنی دیگری (حیات معنوی) دارند که از اعمال آنها سرچشمه می‌گیرد، رشد می‌کند و خوشبختی و بدبختی آنها در زندگی آن سرا، بستگی به آن دارد. [۱۵] همان گونه که انسان برای رسیدن به سعادت در حیات ظاهری و مادّی نیاز به راهنما و پیشوا دارد، در حیات معنوی نیز به مربّی و راهنما نیازمند است. [۱۶]

چیستی امام و رابطۀ آن با هدایت

معنای لغوی

  • امام در لغت به معنای "اصل، مرجع، مقتدا، پیشوا، قصد به همراه توجّه خاص" آمده است. [۱۷]. امام کسی است که یک قوم و یا گروه به او اقتدا می‌کنند و او پیشوای آن قوم باشد [۱۸]. بنابراین، امام به معنای پیشوا و مرجعی است که مورد قصد و توجّه مردم می‌باشد.[۱۹]. [۲۰]. [۲۱]

معنای اصطلاحی

  • متکلّمان شیعه، امامت را به ریاست بالاصالة و غیرنیابتی و عمومی از جانب خداوند بر مکلّفین، در امور دین یا در امور دین و دنیا [۲۲] تعریف کرده‌اند. امام افزون بر وظیفۀ اجرایی دین، مسئول تبیین و تفسیر دین، تربیت مردم و هدایت باطنی و معنوی آنان نیز می‌باشد. امامت در شیعه تالی تلو نبوّت، بلکه در بعضی از جهات از نبوّت بالاتر است، همچنان‌ که انبیای اولوالعزم در پایان کار به امامت رسیده‌اند و بسیاری از انبیا امام نبوده‌اند [۲۳]. امامت مفهوم وسیعی دارد و شامل ولایت معنوی نیز می شود [۲۴]. امام هدایت‌کننده‌ای است که با امر الهی خود هدایت می‌کند. پس امامت از نظر باطن، ولایتی است که امام بر اعمال مردم دارد و هدایت او مانند انبیا و رسولان تنها راهنمایی از طریق موعظۀ حسنه و صرف نشانی دادن نیست... [۲۵]. [۲۶]
  • امام رابط بین مردم و خداوند در اعطاء فیض باطنی از جانب خداوند و اخذ آن از جانب مردم است. [۲۷]
  • امامت امری مجعول از جانب خداست که البته‌ این جعل، جعل تکوینی است، یعنی امامت مقامی‌ نیست که ما به آن رأی بدهیم. [۲۸]
  • به دلیل اهمیّت مسئلۀ امامت در فرهنگ اسلامی‌، در کتاب‌های حدیثی شیعه و سنّی از قول پیامبر(صلی الله علیه و آله)آمده است: «مَنْ مَاتَ وَلَمْ یُعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مَیْتَةً جَاهِلِیَّةً» [۲۹].
  • امام با حقیقت و نورانیّت باطن ذات خود، در قلوب شایسته و زمینه‌دار مردم تأثیر و تصرّف می‌نماید و آنها را به سوی کمال و غایت ایجاد، جذب و هدایت می‌کند، امام کسی است که از جانب حق تعالی برای پیشروی صراط ولایت اختیار شده است و زمام هدایت معنوی مردم را در دست گرفته است.[۳۰]
  • در جای دیگر گفته شده: امامت عبارت است از تحقق بخشیدن برنامه‌های دینی اعم از حکومت به معنای وسیع کلمه و اجرای حدود و احکام خدا و اجرای‌ عدالت‌ اجتماعی و هم‌چنین تربیت و پرورش نفوس در ظاهر و باطن و این مقام از مقام رسالت و نبوّت برتر است... در حقیقت مقام امامت، مقام ‌ ‌تحقق بخشیدن به اهداف مذهب و هدایت به معنای‌ «ایصال‌ به‌ مطلوب» است نه فقط «ارایه‌ طریق‌». افزون‌ بر آن «هدایت تکوینی» را نیز شامل می‌شود یعنی تأثیر باطن و نفوذ روحانی امام و تابش شعاع وجودش در قلب انسان‌های آماده‌ و هدایت‌ معنوی‌ آن... نیز: امام رئیس حکومت و پیشوای اجتماع و رهبر‌ مذهبی‌ و مربی اخلاق و رهبر باطنی و درونی است.»[۳۱]. [۳۲]. [۳۳]. [۳۴]

ایصال الی مطلوب در امامت و معنای آن

  • هدایت به معنای‌ ایصال الی المطلوب نوعی تصرف تکوینی در نفوس آدمیان و راه بردن آنها در سیر کمالی و سلوک در مراتب معنوی است. [۳۵]
  • امامت ضرورتاً به معنای هدایت و‌ ایصال به مطلوب است به صورت‌ ایصال تکوینی. [۳۶] [۳۷]
  • امامت مقامی ‌است که دارندة آن با امر الهی به هدایت مردم می‌پردازد و آنان را به مطلوب و مقصود می‌رساند. هدایت امام تنها نشان دادن راه نیست، بلکه دست خلق گرفتن و به راه حق رساندن است. [۳۸]
  • امام، هدایتگری است که با‌ امر‌ ملکوتی که در اختیار دارد، هدایت می‌کند، ملکوت‌، باطن‌ این عالم است و چون ملکوت یا باطن‌ هستی‌ از جمله باطن دل‌ها و اعمال بندگان نزد او حاضر است؛ در این صورت‌ امام‌ از نظر باطن یک نحو‌ ولایتی‌ در اعمال‌ مردم‌ دارد‌ و چون هدایتش در ملکوت دل‌هاست، همانند‌ هدایت‌ انبیا و رسولان و مؤمنان صرف راهنمایی و آدرس دادن نیست بلکه ایجاد هدایت و به‌ مقصد‌ رساندن است. پس حقیقت نهفته در‌ امامت، هدایتگری‌ِ باطن دل‌ها‌ برای‌ تحقق مقصود می‌باشد چنان‌که گویی‌ این‌ معنا در مفهوم امام اشراب شده و هرگاه قرآن لفظ امام را به کار‌ می‌برد‌، منصرف در این معناست[۳۹]. [۴۰]. [۴۱]

چیستی نبی و تفاوت آن با امام

  • نبی رابط مردم و خداوند در گرفتن و ابلاغ فیض ظاهریه یعنی شرایع و احکام الهی است. [۴۲]
  • نبی هدایت کننده‌ اندیشه های ما به سمت اعتقادات درست و اعمال صالحه است، یعنی‌ اندیشه ما را نبی راه می‌برد و اما دل را امام سیر می‌دهد. [۴۳]
  • در تفسیر المیزان دربارۀ تفاوت نبی و امام آمده است: نبوت به معنای ارائه طریق است و نبی کسی است که یتحمل النبأ یعنی خبر را از طریق فرشته وحی می‌گیرد و تلقی وحی می‌کند؛ ولی امامت مقامی ‌است فوق نبوت و بالاتر از گرفتن نبأ و اعطا‌ خبر به مردم! چون اعلام خبر به مردم به معنای ارائه طریق است، یعنی نبی کسی است که وحی را دریافت می‌کند و بعد به مردم ابلاغ می‌کند. نبی می‌گوید حلال و حرام خدا و صحیح و ناصحیح خدا همین‌هایی است که من در اختیار شما می‌گذارم و او فقط راه از چاه مشخص می‌کند. پس کار نبی صرفاً می‌شود ارائه طریق! ولی امام علاوه بر ارائه طریق، واسطه تکوینی برای اعطاء فیض الهی به قلوب انسانهاست. [۴۴]
  • امام کسی است که از حیث مقام امامت با قدرت ولایی که دارد و از راه تصرفاتی که در جان و قلب و نفوس انسانها دارد، آنها را از انحراف و سقوط باز می‌دارد نه‌ این که صرفاً ارائه طریق کند. بنابراین امامت فوق نبوت و فوق ارائه طریق است[۴۵]
  • به بیان دیگر احکام را که خداوند می‌خواهد در اختیار انسانها قرار دهد، واسطه‌اش نبی است و به وسیله نبی‌ این احکام منتشر می‌شود. پس تشریع و ابلاغ احکام با نبوت تناسب دارد و هدایت در محور تکوین با امامت مناسب است یا به تعبیر دقیقتر، امامت در محور تکوین و نبوت بر محور تشریع است. " فالامام دلیل هاد للنفوس الی مقاماتها‏‏‏" امام واسطه است که انسانها و نفوس بشری به مقاماتی که باید برسند، نائل شوند. " کما ان النبی دلیل یهدی الناس الی الاعتقادات الحقه و الاعمال الصالحه‏‏‏" یعنی نبی اعتقادات درست را و به عباراتی‌ اندیشه صحیح را در اختیار انسانها می‌گذارد، ولی امام فوق‌ این کارها، جذب و انجذاب دارد و دلها را سیر می‌دهد.[۴۶]
  • قرآن نیز در کنار نبوّت، موضوع دیگری را به نام امامت مطرح می‌کند و آن را ناشی از اراده و امر الهی می‌داند و یا حتّی آن را مقامی ‌برتر از نبوّت می‌شمارد که پس از پیمودن مراحل مختلف و آزمایش‌های سخت، صلاحیّت آن برای افرادی خاص (پیامبران و امامان) به وجود می‌آید.[۴۷]
  • باید توجه داشت، اجتماع نبوت و امامت در یک شخص هم ممکن است و هم واقع شده است، کما‌ اینکه در پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) و حضرت ابراهیم و در فرزندش اسماعیل و اسحاق چنین بوده است. [۴۸] .[۴۹]

هدایت به امر

  • در مورد امامت بحثی مطرح شده است با عنوان هدایت به امر؛ در این زمینه گفته شده است، برجسته‌ترین معنایی که امامت قابل تطبیق بر آن است، هدایت باطنی و ملکوتی و هدایت به معنای ایصال به مطلوب است؛ زیرا قرآن ‌‌یکی‌ از ویژگی‌های ائمه را هدایت به امرالله بیان می‌‌کند؛ «امرالله» که امام، مردم‌ را‌ با‌ آن هدایت می‌کند، چهره ثابت و ملکوتی جهان طبیعت است، امام براساس پیوند با مقام «کُن‌ فَیکُون» و ارواح انسان‌ها و به عنوان مظهر مقلّب‌القلوب، هر چیز را براساس ملکوت آن‌ و با تصرف در قلب‌ آن‌، هدایت می‌کند. این هدایت، فیض درونی است که از ناحیه خدای سبحان به قلوب نورانی ائمه و از آنجا به دل‌های مؤمنان می‌رسد. امامت به این معنا مقامی ملکوتی و فراتر از شئون ظاهری و دنیایی است. [۵۰]. [۵۱]
  • به عبارت دیگر، امام افزون بر ارشاد و هدایت ظاهری، دارای مرتبه‌ای از ولایت باطنی و تکوینیِ غیری است که با آن، هدایت باطنی و معنوی مردم را به اذن الهی بر عهده دارد و به واسطۀ رسیدن به مرتبۀ یقین، قرب الهی و نورانیّت درونی، در قلوب انسان‌های شایسته تأثیر و تصرّف می‌نماید و آنها را به سوی مرتبۀ کمال و غایت ایجاد، جذب و هدایت می‌کند. علاّمه طباطبایی در ذیل آیۀ 124 سورۀ بقره از این هدایت به «هدایت به امر» تعبیر می‌کند. [۵۲]. [۵۳] یعنی به طور خلاصه هدایت به امر از نظر علامۀ طباطبایی، همان هدایت باطنی تکوینی است که در آیات دیگر قرآن از آن یاد شده است مانند آیه 81 سوره یس.[۵۴] هدایت به امر، امری ملکوتی و تصرّفی باطنی است. [۵۵]. [۵۶]
  • قرآن کریم هدایت امام را «هدایت به امر خدا» یعنی ایجاد هدایت دانسته است، در حالی که هدایت انبیا و رسل را صرف نشان دادن راه سعادت و شقاوت بیان می‌فرماید. این هدایت از شئون امامت است که به ابراهیم(ع) داده شد [۵۷]. از آنجا که در قرآن همه جا هدایت امام را مقیّد به امر کرده، با این قید فهمانده که امامت به معنای مطلق هدایت نیست، بلکه به معنای هدایتی است که به امر خدا صورت می‌گیرد. مانند آیه 73 سورة انبیا و آیة 23 سورة سجده ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا...﴾ [۵۸]. این معنا آنگاه که بر مسئلة هدایت تطبیق می‌شود، مساوی با هدایت باطنی و ایصال به مطلوب است. [۵۹]. [۶۰] باید دانست "هدایت به امر" دفعی است در برابر "هدایت به خلق" که دلالت بر تدریج دارد و زمان‌بر است. [۶۱]
  • هدایت به امر هدایتی است تخلّف‌ناپذیر، لذا امام در واقع، رابط بین مردم و پروردگارشان در گرفتن بهره‌های معنوی و باطنی و نیز رساندن آن به مردم است، همچنانکه پیامبر(صلی الله علیه و آله) رابط بین مردم و پروردگارشان در گرفتن بهره‌های ظاهری (ادیان الهی از طریق وحی) و رساندن آن به مردم است. [۶۲]. قرآن کریم که هدایت امام را هدایت به امر خدا، یعنی ایجاد هدایت دانسته، هدایت انبیاء، رسل و مؤمنین را نشان دادن راه سعادت و شقاوت بیان می‌فرماید: «وَ مَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاَّ بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِیُبَیِّنَ لَهُمْ فَیُضِلُّ اللّهُ مَن یَشَاءُ وَیَهْدِی مَن یَشَاءُ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ» [۶۳]. [۶۴]. [۶۵]
  • امام صادق(علیه السلام) در این زمینه می‌فرمایند: «إِنَّ الْأَئِمَّةَ فِی کِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِمَامَانِ قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی ـ وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَا بِأَمْرِ النَّاسِ یُقَدِّمُونَ أَمْرَ اللَّهِ قَبْلَ أَمْرِهِمْ وَ حُکْمَ اللَّهِ قَبْلَ حُکْمِهِمْ قَالَ‏ وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَی النَّارِ یُقَدِّمُونَ أَمْرَهُمْ قَبْلَ أَمْرِ اللَّهِ وَ حُکْمَهُمْ قَبْلَ حُکْمِ اللَّهِ وَ یَأْخُذُونَ بِأَهْوَائِهِمْ خِلَافَ مَا فِی کِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»[۶۶]. [۶۷]

مراد از ولایت و امر تکوینی

  • نکته: مراد از ولایت باطنی یا تکوینی، نوعی اقتدار و تسلّط تکوینی است که با پیمودن صراط عبودیّت و رسیدن به مقام قرب برای امام به اذن الهی حاصل می‌شود و شخص با داشتن چنین قدرتی قافله‌سالار معنویّات، مسلّط بر ضمایر و شاهد بر اعمال و حجّت زمان می‌شود. [۶۸]
  • مراد از امر تکوینی نیز فیض معنوی و مقامات باطنیه است که خدا عطا می‌فرماید یعنی اصل وجود کمال که برای کسی حاصل می‌شود به واسطه وجود امام است. مثلاً اگر کسی عالم می‌شود به واسطه ولایت اوست که‌ این فیض از مبدأ به ‌این متعلم رسیده است. [۶۹]
  • امر تکوینی عبارت است از: " الفیض المعنویه و المقامات الباطنّیه التی یهتدی الیها المومنون باعمالهم الصالحه و یتلبسون بها رحمه من ربهم‏‏‏" مراد از امر همان فیض‌های معنوی و مدارج باطنی است که اهل‌ ایمان با اعمال صالح خود به آنها می‌رسند و در پرتو رحمت پروردگار آنها را کسب می‌کنند[۷۰]

جدا بودن هدایت به امر از معنای ارائه طریق

  • این هدایت به معنای ارائه طریق نیست و لذا امامت غیر از نبوت است. [۷۱]
  • دلیل‌ اینکه هدایت به معنای ارائه طریق نیست،‌ این است که مقام امامت بعد از جعل نبوت است و نبوت از ارائه طریق منفک نمی‌باشد پس امامت باید یک مقام دیگری باشد. [۷۲]

هدایت به امر، تفسیر امامت

  • هدایت به امر تفسیر معنای امامت است. [۷۳]
  • در تفسیر المیزان ذیل آیۀ 73 سورۀ انبیاء آمده است: " و ظاهر قوله ﴿﴿أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا﴾، ان الهدایه بالامر یجری مجری المفسر لمعنی الامامه ‏‏‏" [۷۴] عبارت ﴿﴿يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا مفسر معنای امامت است. خداوند می‌فرماید ما‌ اینها را امام قرار دادیم و معنای امام و امامت‌ این است که ﴿﴿يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا پس هدایت به امر همان معنای امامت است. [۷۵]

هدایت به امر از شئون امامت

  • هدایت به امر از شئون امامت است. [۷۶] در تفسیر المیزان دربارۀ اینکه چرا هدایت به امر از شئون امامت است گفته شده: " لان الله سبحانه جعل ابراهیم اماما بعد جعله نبیا‏‏‏". زمانی که خداوند به حضرت ابراهیم(ع) می‌فرماید: ﴿﴿إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا این در اواخر عمر‌ ایشان بوده و حضرت ابراهیم(ع) مقام نبوت را دارا بوده‌اند. خود‌ این مطلب چندین دلیل دارد: دلیل روشن، این است که اعطا امامت بعد از ابتلائات و آزمایشات سختی بوده و سختترین ابتلا برای حضرت ابراهیم(ع) ذبح حضرت اسماعیل(ع) بود. و از طرف دیگر حضرت ابراهیم(ع) بنا به نقل قرآن می‌فرماید: ﴿﴿ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي وَهَبَ لِي عَلَى الْكِبَرِ إِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ إِنَّ رَبِّي لَسَمِيعُ الدُّعَاء[۷۷] پس معلوم می‌شود آزمایش ذبح حضرت اسماعیل(ع) در دوران کهولت و اواخر عمر حضرت ابراهیم(ع) بوده است و چون مسأله ذبح حضرت اسماعیل(ع) بزرگترین آزمایش و ابتلا حضرت ابراهیم(ع) بود و‌ ایشان در‌ این امتحان موفق شد، خداوند بعد از طی‌ این مراحل او را به مقام نبوت رساند[۷۸] و امامت اگر همان نبوت باشد، معنا ندارد حضرت ابراهیمی‌ که مقام امامت را دارا بوده است دوباره خداوند خطاب به‌ ایشان بفرماید: ﴿﴿إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا اگر امامت همان نبوت و به معنای ارائه طریق باشد،‌ این تکرار، لغو و بی‌جا؛ [۷۹] و تحصیل حاصل است[۸۰]. علاوه بر اینکه زمانی که حضرت ابراهیم آنرا برای فرزندان خود طلب نمود خداوند فرمود عهد ما به ستمکاران نمی رسد. [۸۱]. [۸۲] بنابراین امامت غیر از نبوت و مقامی بالاتر از آن است؛ [۸۳] نبوت صرفاً همان هدایت است به معنای ارائه طریق. و باید دانست: " و لا تنفک النبوه عن الهدایه بمعنی ارائه الطریق‏‏‏" هدایت به معنای ارائه طریق همان نبوت است و نبوت جدای از هدایت به معنای ارائه طریق نیست: " فلا یبقی للامامه الا الهدایه بمعنی الا یصال الی المطلوب‏‏‏" یعنی امامت یک نوع تحریک و‌ ایصال مأموم است، یک نوع هل دادن انسانها به سمت فلاح و رستگاری است و‌ ایصال الی المطلوب یعنی رساندن و واصل کردن " و هو نوع تصرف تکوینی فی النفوس‏‏‏" چون امام دارای ولایت است، نوعی تصرف در دلها می‌کند و آنها را به سمت مطلوب می‌برد.[۸۴]. [۸۵]. [۸۶]

معنای امر در "یهدون بامرنا"

  • مهمترین آیه ایی که از آن برداشت هدایت به امر برای امامت شده است آیۀ 73 سورۀ انبیاء است: «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا»؛ باید ملاحظه شود که معنای امر در این آیه چیست؟ در این زمینه گفته شده است: چون هدایت به امر همان تصرف تکوینی و امر باطنی است که قبلا به آن اشاره شد، لذا مراد از امر در "یهدون بامرنا" امر تشریعی نیست، بلکه امر تکوینی است. [۸۷]
  • در تفسیر المیزان در این زمینه آمده است: امامت نوعی تصرف تکوینی در نفوس و در جان های انسان ها است، " و هی نوع تصرف تکوینی فی النفوس لتسییرها فی سیر الکمال و نقلها من موقف معنوی الی موقف آخر‏‏‏" تسییر از باب تفعیل به معنای راه بردن است. یعنی در مسیر سوق دادن و سیر دادن، البته به صورت تکوینی، مثل‌ این که شما دست کسی را بگیرید و در راهی او را بکشید. امام هم نوعی کشش و جاذبه دارد که با آن افراد را در مسیر هدایت راه می‌برد. نکته مهم‌ این است که هدایت امام و سیر دادنش مکانی نیست بلکه از یک موقف معنوی است به یک موقف معنوی دیگر، یعنی امام به انسانها در مراتب معنوی سیر استکمالی می‌دهد. علامه می‌فرمایند " و اذ کانت تصرفاً تکویناً و عملاً و باطنییاً فالمراد بالامر الذی تکونوا بالهدایته لیس هو الامر التشریحی الا اعتباری‏‏‏" یعنی چون‌ این ولایت، یک تصرف تکوینی و یک عمل باطنی است و امام در جان انسانها تکویناً‌ این تاثیر را می‌گذارد، پس مراد از امری هم که در‌ آیه ﴿﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا آمده امر تشریعی نیست بلکه امریست که تفسیر آن در‌ آیه دیگری آمده که می‌فرماید: ﴿﴿إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ فَسُبْحَانَ الَّذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ[۸۸] علامه از‌ این‌ آیه استفاده کرده‌اند که "امر" در "یهدون بامرنا" امر تکوینی است نه امر تشریعی و از طریق وحی ابلاغ می‌شود، فرموده‌اند: " فالمراد بالامر الذی تکون بالهدایت لیس هو الامر تشریعی الاعتباری بل ما تسیره فی قوله: ﴿﴿إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ فَسُبْحَانَ الَّذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ﴾‏‏‏" [۸۹]
  • نکتۀ دیگر اینکه، خداوند مسألة هدایت را مقیّد به «امر الهی» می ‏کند، و می ‏فرماید: ﴿یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا﴾، مهم در امر هدایت همین است که از فرمان الهی سرچشمه گیرد، نه از امر مردم و خواهش و تمنّای دل، یا تقلید از این و آن.[۹۰]. [۹۱]

نتیجه گیری

مهم‌ترین ویژگی که در امامت نهفته است و بشر را بهتر به سرمنزل مقصود واصل می‌کند، عنصر «هدایت به امر» است. به تعبیر علاّمه طباطبائی: "امامت از نظر باطن یک نحوه ولایت است که امام در اعمال مردم دارد و هدایت او چون هدایت انبیاء و رسولان و مؤمنان صرف راهنمایی از طریق نصیحت و موعظة حسنه و بالأخره صرف آدرس دادن نیست، بلکه هدایت امام دست خلق گرفتن و به راه حق رساندن است."[۹۲]

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. طباطبایی، سیدمحمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن (ترجمه سیدمحمدباقر موسوی)، ج 1، ص 411
  2. راغب اصفهانی، مفردات، ص 835
  3. ر.ک؛ مصطفوی، 1360، ج 11: 268
  4. سورۀ عنکبوت، آیۀ 69
  5. راغب اصفهانی، مفردات، ص 836
  6. کربلایی پازوکی، علی، هدایت باطنی و معنوی امام و مسئله امامت در اندیشة علاّمه طباطبائی، فصلنامه معارف قرآنی
  7. سورۀ طه، آیۀ 50
  8. سورۀ انسان، آیۀ 3
  9. سورۀ انعام، آیۀ 125
  10. طباطبایی، سیدمحمد حسین، المیزان، ج 7، ص 476 ـ 478
  11. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 17، ص 167
  12. ر.ک؛ طباطبائی، 1374، ج 7: 478
  13. کربلایی پازوکی، علی، هدایت باطنی و معنوی امام و مسئله امامت در اندیشة علاّمه طباطبائی، فصلنامه معارف قرآنی
  14. کربلایی پازوکی، علی، هدایت باطنی و معنوی امام و مسئله امامت در اندیشة علاّمه طباطبائی، فصلنامه معارف قرآنی
  15. طباطبایی، سیدمحمد حسین، شیعه در اسلام، ص 194
  16. کربلایی پازوکی، علی، هدایت باطنی و معنوی امام و مسئله امامت در اندیشة علاّمه طباطبائی، فصلنامه معارف قرآنی
  17. ر.ک. ابن‌فارس، معجم مقاییس اللغه، ج 1: 21 و 31؛ ابن‌منظور، لسان العرب، ج 12: 24 و مصطفوی، التحقیق، ج 1: 135
  18. ر.ک؛ فراهیدی، العین، ج 8: 429ـ428 و جوهری، الصحاح، ج 5: 1866ـ1863
  19. ر.ک.فیّومی، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، ج 12، ص 22
  20. کربلایی پازوکی، علی، هدایت باطنی و معنوی امام و مسئله امامت در اندیشة علاّمه طباطبائی، فصلنامه معارف قرآنی
  21. سروری مجد، علی، نقش جامعه‌ساز «هدایت به امر» امام در تفسیر المیزان
  22. ر.ک؛ مفید، اوائل المقالات، ص 280؛ طوسی، قواعد العقاید، ص 83؛ بحرانی، النجاة فی القیامة، ص 41 و سیوری حلّی، الإعتماد فی شرح واجب الإعتقاد، ص 87
  23. ر.ک؛ مفید، اوائل المقالات، ص 40ـ39 و 65؛ مطهّری، ولاء و ولایتها، ص 127ـ126 و مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج 1، ص 483
  24. مطهّری، ولاء و ولایتها، ص 57
  25. ر.ک؛ طباطبائی، المیزان، ج 1، ص 411
  26. کربلایی پازوکی، علی، هدایت باطنی و معنوی امام و مسئله امامت در اندیشة علاّمه طباطبائی، فصلنامه معارف قرآنی
  27. غرویان، محسن، هدایت به امر در تفسیر المیزان، ماهنامه معرفت
  28. غرویان، محسن، هدایت به امر در تفسیر المیزان، ماهنامه معرفت
  29. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 1، ص 135 و صحیح مسلم، ج 3، ص 1478
  30. کربلایی پازوکی، علی، هدایت باطنی و معنوی امام و مسئله امامت در اندیشة علاّمه طباطبائی، فصلنامه معارف قرآنی
  31. طباطبایی، سیدمحمد حسین، المیزان، ج 1، ص 272 ـ 275
  32. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 1
  33. نجارزادگان، فتح الله، بررسی دیدگاه علامه طباطبایی در باب امامت به معنای «هدایت به امر»، پژوهش های قرآن و حدیث، ص 110
  34. سروری مجد، علی، نقش جامعه‌ساز «هدایت به امر» امام در تفسیر المیزان
  35. غرویان، محسن، هدایت به امر در تفسیر المیزان، ماهنامه معرفت
  36. غرویان، محسن، هدایت به امر در تفسیر المیزان، ماهنامه معرفت
  37. کربلایی پازوکی، علی، هدایت باطنی و معنوی امام و مسئله امامت در اندیشة علاّمه طباطبائی، فصلنامه معارف قرآنی
  38. کربلایی پازوکی، علی، هدایت باطنی و معنوی امام و مسئله امامت در اندیشة علاّمه طباطبائی، فصلنامه معارف قرآنی
  39. طباطبایی، سیدمحمد حسین، المیزان، ج 1، ص 272 ـ 273
  40. نجارزادگان، فتح الله، بررسی دیدگاه علامه طباطبایی در باب امامت به معنای «هدایت به امر»، پژوهش های قرآن و حدیث، ص 111
  41. سروری مجد، علی، نقش جامعه‌ساز «هدایت به امر» امام در تفسیر المیزان
  42. غرویان، محسن، هدایت به امر در تفسیر المیزان، ماهنامه معرفت
  43. غرویان، محسن، هدایت به امر در تفسیر المیزان، ماهنامه معرفت
  44. غرویان، محسن، هدایت به امر در تفسیر المیزان، ماهنامه معرفت
  45. غرویان، محسن، هدایت به امر در تفسیر المیزان، ماهنامه معرفت
  46. غرویان، محسن، هدایت به امر در تفسیر المیزان، ماهنامه معرفت
  47. کربلایی پازوکی، علی، هدایت باطنی و معنوی امام و مسئله امامت در اندیشة علاّمه طباطبائی، فصلنامه معارف قرآنی
  48. غرویان، محسن، هدایت به امر در تفسیر المیزان، ماهنامه معرفت
  49. سروری مجد، علی، نقش جامعه‌ساز «هدایت به امر» امام در تفسیر المیزان
  50. جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی
  51. نجارزادگان، فتح الله، بررسی دیدگاه علامه طباطبایی در باب امامت به معنای «هدایت به امر»، پژوهش های قرآن و حدیث، ص 110
  52. طباطبایی، سیدمحمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن (ترجمه سیدمحمدباقر موسوی)، ج 1، ص 411
  53. کربلایی پازوکی، علی، هدایت باطنی و معنوی امام و مسئله امامت در اندیشة علاّمه طباطبائی، فصلنامه معارف قرآنی
  54. نجارزادگان، فتح الله، بررسی دیدگاه علامه طباطبایی در باب امامت به معنای «هدایت به امر»، پژوهش های قرآن و حدیث، ص 107
  55. طباطبایی، سیدمحمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 273
  56. سروری مجد، علی، نقش جامعه‌ساز «هدایت به امر» امام در تفسیر المیزان
  57. طباطبایی، سیدمحمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 411 و 412 و ج 14، ص 428
  58. طباطبایی، سیدمحمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 411
  59. کربلایی پازوکی، علی، هدایت باطنی و معنوی امام و مسئله امامت در اندیشة علاّمه طباطبائی، فصلنامه معارف قرآنی
  60. نجارزادگان، فتح الله، بررسی دیدگاه علامه طباطبایی در باب امامت به معنای «هدایت به امر»، پژوهش های قرآن و حدیث، ص 111
  61. کربلایی پازوکی، علی، هدایت باطنی و معنوی امام و مسئله امامت در اندیشة علاّمه طباطبائی، فصلنامه معارف قرآنی
  62. طباطبایی، سیدمحمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 410 و 411 و ج 2، ص 23 ـ 24
  63. سورۀ ابراهیم، آیۀ 4
  64. طباطبایی، سیدمحمد حسین، [[المیزان فی تفسیر القرآن|المیزان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 411
  65. کربلایی پازوکی، علی، هدایت باطنی و معنوی امام و مسئله امامت در اندیشة علاّمه طباطبائی، فصلنامه معارف قرآنی
  66. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 1، ص 216
  67. سروری مجد، علی، نقش جامعه‌ساز «هدایت به امر» امام در تفسیر المیزان
  68. کربلایی پازوکی، علی، هدایت باطنی و معنوی امام و مسئله امامت در اندیشة علاّمه طباطبائی، فصلنامه معارف قرآنی
  69. غرویان، محسن، هدایت به امر در تفسیر المیزان، ماهنامه معرفت
  70. غرویان، محسن، هدایت به امر در تفسیر المیزان، ماهنامه معرفت
  71. غرویان، محسن، هدایت به امر در تفسیر المیزان، ماهنامه معرفت
  72. غرویان، محسن، هدایت به امر در تفسیر المیزان، ماهنامه معرفت
  73. غرویان، محسن، هدایت به امر در تفسیر المیزان، ماهنامه معرفت
  74. طباطبایی، محمد حسین، تفسیر المیزان، ج 14، ص 304
  75. غرویان، محسن، هدایت به امر در تفسیر المیزان، ماهنامه معرفت
  76. غرویان، محسن، هدایت به امر در تفسیر المیزان، ماهنامه معرفت
  77. سپاس خداوند را که با پیری، اسماعیل و اسحاق را به من بخشید به راستی پروردگارم شنوای دعاست؛ سوره ابراهیم، آیه: ۳۹.
  78. غرویان، محسن، هدایت به امر در تفسیر المیزان، ماهنامه معرفت
  79. غرویان، محسن، هدایت به امر در تفسیر المیزان، ماهنامه معرفت
  80. نجارزادگان، فتح الله، بررسی دیدگاه علامه طباطبایی در باب امامت به معنای «هدایت به امر»، پژوهش های قرآن و حدیث، ص 107
  81. طباطبایی، سیدمحمد حسین، المیزان، ج 1، ص 403 ـ 408
  82. کربلایی پازوکی، علی، هدایت باطنی و معنوی امام و مسئله امامت در اندیشة علاّمه طباطبائی، فصلنامه معارف قرآنی
  83. کربلایی پازوکی، علی، هدایت باطنی و معنوی امام و مسئله امامت در اندیشة علاّمه طباطبائی، فصلنامه معارف قرآنی
  84. غرویان، محسن، هدایت به امر در تفسیر المیزان، ماهنامه معرفت
  85. نجارزادگان، فتح الله، بررسی دیدگاه علامه طباطبایی در باب امامت به معنای «هدایت به امر»، پژوهش های قرآن و حدیث، ص 107
  86. سروری مجد، علی، نقش جامعه‌ساز «هدایت به امر» امام در تفسیر المیزان
  87. غرویان، محسن، هدایت به امر در تفسیر المیزان، ماهنامه معرفت
  88. فرمان او جز این نیست که چون چیزی را بخواهد بدو می‌گوید: باش! بی‌درنگ خواهد بود.پس پاکا آنکه فرمانفرمایی هر چیز در دست اوست و به سوی او بازگردانده می‌شوید؛ سوره یس، آیه: ۸۲- ۸۳.
  89. غرویان، محسن، هدایت به امر در تفسیر المیزان، ماهنامه معرفت
  90. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 17، ص 166
  91. سروری مجد، علی، نقش جامعه‌ساز «هدایت به امر» امام در تفسیر المیزان
  92. سروری مجد، علی، نقش جامعه‌ساز «هدایت به امر» امام در تفسیر المیزان