بحث:حق
حق: راست، درست، بجا و هدف دار؛ در برابر باطل حق، مصدر ثلاثی مجرد از ریشه «ح - ق - ق» به معنای استواری، استحکام، مطابقت و موافقت با واقع است.[۱] وجوب و ثبات[۲]، درستی[۳]، شایستگی و سزاواری[۴]، چیرگی[۵]، عدالت[۶]، از دیگر معانی حقاند. بیشتر فرهنگهای واژگانی در تبیین معنای حق، از تضاد و تقابل مفهوم حق با باطل یاری جستهاند.[۷] باطل به معنای تلف شدن و نابودی، ناواقعی بودن[۸]، ناپایایی و عدم ثبات[۹]، بیارزش و بیثمر بودن[۱۰] است. کاربرد این واژه تقریباً در همه لهجههای بخش غربی زبان سامی، مانند عبری، آرامی، مندایی و سریانی، در معانی مشابه مشاهده شده است.[۱۱] در تعریف اصطلاحی، هر سخن، اعتقاد، دین و مذهبی را حق نامند که مطابق واقع باشد.[۱۲] این کلمه با مشتقاتش در قرآن بیش از ۲۸۰ بار به کار رفتهاند. بیشترین تقابل معنایی حق در قرآن، با باطل است که گاه به صراحت در آیه دیده میشود (بقره/۲، ۴۲؛ آلعمران/۳، ۷۱؛ اسراء/۱۷، ۸۱ و...) و گاه در تقابل با مصادیق باطل مانند ضلال (یونس/۱۰، ۳۲)، ظلم (زمر/۳۹، ۶۹)، لعب (انبیاء/۲۱، ۵۵)، اساطیر الاولین (احقاف/۴۶، ۱۷) و سحر. (یونس/۱۰، ۷۶-۷۷) در موارد فراوانی نیز به معنای راستی به کار رفته است که در برابر کذب و باطل قرار میگیرد. (آلعمران/۳، ۳[۱۳]، ۸۶[۱۴]؛ نساء/۴، ۱۲۲[۱۵]، ۱۷۱[۱۶]؛ مائده/۵، ۲۷[۱۷] و...) این واژه از اسماء و صفات الهی نیز به شمار میرود که در این اعتبار، خدا، حقیقتی عین ثبوت است و ثبوتش با بطلان آمیخته نیست؛ از هر نظر ثابت و به هر روی موجود است: ﴿﴿ذَلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ﴾﴾. (لقمان/۳۱، ۳۰)[۱۸] (حق / اسماء و صفات) این مدخل، تنها به مفهوم حق در تقابل با بطلان و ناراستی میپردازد. گستره معنایی حق: از مفاهیم بنیادین قرآنی که در نمایاندن تصویری کامل از جهان هستی و درک جایگاه انسان در آن و آغاز و فرجام او یاری میدهد، مفهومی است که در پیکره واژه حق پدیدار میگردد. قرآن از این واژه و با تبیین مفاهیم متضاد و مصداقیابی آنها در پی آن است تا نگاه مخاطب را از امور مادی و ناپایا به مصادیق واقعی و پایدار حق جلب کند. جهان هستی در منطق قرآن، به حق و باطل قسمت میشود و در پس حق، جز باطل چیزی قرار ندارد. (یونس/۱۰، ۳۲) یادکردهای حق در قرآن را از لحاظ معناشناسی افزون بر حوزه معنایی وجود شناختی که از موضوع این مقاله خارج است در ۳ حوزه معنایی دیگر میتوان طبقهبندی کرد که حق در همه آنها از جهات متفاوتی در برابر باطل است: ١. حوزه معنایی معرفتشناختی: در این حوزه معنایی، مطابقت با امر خارجی (صدق) در نظر است که مقابل آن باطل (کذب) قرار دارد. این معنا شامل هر سخن، خبر یا اعتقادی از جانب خدا است که مصادیق فراوانی از جمله اسلام، قرآن، وحی، قصص و تمثیلات قرآنی، مرگ، رستاخیز و... دارد. حق در معنای معرفتشناختی است که ابلاغ میشود: ﴿﴿قُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَمَا یُبْدِئُ الْبَاطِلُ وَمَا یُعِیدُ﴾﴾. (سبأ/۳۴، ۴۹) حق در این آیه قرآن و اسلام است[۱۹] که برخی از آن روی میگردانند: ﴿﴿...وَأَکْثَرُهُمْ لِلْحَقِّ کَارِهُونَ﴾﴾[۲۰] (مؤمنون/۲۳، ۷۰)؛ ﴿﴿بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْلَمُونَ الْحَقَّ فَهُم مُّعْرِضُونَ﴾﴾[۲۱] (انبیاء/۲۱، ۲۴) و از میان عواملی که سبب رویگردانی از حق میشوند میتوان حسد (بقره/۲، ۱۰۹)، پیروی از هوای نفس (مائده/۵، ۴۸)، پیروی از ظن را برشمرد. (نجم/۵۳، ۲۸) گرچه بزهکاران خوش نمیدارند، خدا حق را ثابت و باطل را نابود میگرداند: ﴿﴿لِیُحِقَّ الْحَقَّ وَیُبْطِلَ الْبَاطِلَ وَلَوْ کَرِهَ الْمُجْرِمُونَ﴾﴾. (انفال/۸، ۸) حق در این حوزه معنایی، فراوان در قرآن به کار رفته است که به مهمترین آنها یاد میشوند: قرآن: قرآن نزول خود را یکی از حقایق راستین در مقابل تکذیب کافران میشناساند[۲۲]: ﴿﴿وَبِالْحَقِّ أَنزَلْنَاهُ وَبِالْحَقِّ نَزَلَ وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلاَّ مُبَشِّرًا وَنَذِیرًا﴾﴾. (اسراء/۱۷، ۱۰۵) قرآن حق است، چون لغو و کذبی در آن نیست و زیادت و نقصانی بر نتافته است.[۲۳] قصهها و تمثیلات قرآنی: ﴿﴿وَکُلاًّ نَّقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنبَاء الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَکَ وَجَاءَکَ فِی هَذِهِ الْحَقُّ...﴾﴾. (هود/۱۱، ۱۲۰) تعبیر حق، بدین معناست که قصص پیامبران و حکمتها و اندرزهای این سوره همگی حقیقت و ثابتاند[۲۴]؛ یا به دلیل وجود برهانهایی است که بر توحید و عدل و نبوت دلالت میکنند[۲۵]؛ یا بر پایه نظری، بر اثر کاملتر بودن این براهین در این سوره، از آن به حق نام برده شده است.[۲۶] اینگونه خطاب برای بیان تأکید[۲۷] یا تشریف است[۲۸] و ویژگی حقانیت در این سورهها، به آن اختصاصی ندارد و هرچه در آن و دیگر سورهها آمدهاند، همگی حقاند.[۲۹] به درستی و راستیِ برخی از داستانهای قرآنی نیز به شکلی مشخص تصریح شده است؛ مانند داستان زندگی عیسی(ع)[۳۰] و آفرینش او بدون پدر، که مینمایاند ادعای نصارا درباره الوهیت او و ادعای یهودیان درباره نامشروع بودن وی باطل و کذباند[۳۱]: ﴿﴿إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْقَصَصُ الْحَقُّ وَمَا مِنْ إِلَهٍ إِلاَّ اللَّهُ وَإِنَّ اللَّهَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ﴾﴾. (آلعمران/۳، ۶۲) داستان فرزندان آدم(ع) نیز از مصادیق حق به شمار رفته است: ﴿﴿وَاتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ ابْنَیْ آدَمَ بِالْحَقِّ...﴾﴾ (مائده/۵، ۲۷) و مفسران آن را به معنای صادق بودن این داستان بیان کردهاند[۳۲]؛ همچنین مَثَلهای ذکر شده در قرآن حق خوانده شدهاند: ﴿﴿إِنَّ اللَّهَ لاَ یَسْتَحْیِی أَن یَضْرِبَ مَثَلاً مَّا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُواْ فَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ﴾﴾. (بقره/۲، ۲۶) به حقیقت و راست بودن داستان معجزه موسی(ع) نیز تأکید شده است: ﴿﴿وَأَوْحَیْنَا إِلَی مُوسَی أَنْ أَلْقِ عَصَاکَ فَإِذَا هِیَ تَلْقَفُ مَا یَأْفِکُونَ * فَوَقَعَ الْحَقُّ وَبَطَلَ مَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ﴾﴾. (اعراف/۷، ۱۱۷-۱۱۸) تعبیر «وقع الحق» بر پایه نقل بسیاری از مفسران، به معنی آشکار شدن تفاوت معجزه از سحر و حق از باطل است.[۳۳] برخی این تعبیر را استعاره کنایی از چیزی دانستهاند که در هوا آویزان است و تا استقرار بیابد، از حقانیت آن اطمینان به دست میآید.[۳۴] رسالت پیامبر(ص): قرآن کریم بعثت حضرت محمد(ص) را حقیقت میخواند: ﴿﴿إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ بِالْحَقِّ بَشِیرًا وَنَذِیرًا وَلاَ تُسْأَلُ عَنْ أَصْحَابِ الْجَحِیمِ﴾﴾ (بقره/۲، ۱۱۹) و خدا به راستی او را برانگیخته است تا به پیروان ایشان مژده دهد و به کسی که حضرت را انکار کند و از دین او گمراه شود بیم دهد.[۳۵] برخی مفسران، حق را در این آیه به معنای قرآن یا شرع دانستهاند که به سبب راستی و حقانیت، چنین نامی گرفتهاند.[۳۶] حق در برخی آیات مشابه دیگر، به دیدۀ برخی از مفسران شیعه، به ولایت[۳۷] و امیرمؤمنان(ع)[۳۸] نیز تطبیق شده است: ﴿﴿أَمْ یَقُولُونَ بِهِ جِنَّةٌ بَلْ جَاءَهُم بِالْحَقِّ وَأَکْثَرُهُمْ لِلْحَقِّ کَارِهُونَ﴾﴾ (مؤمنون/۲۳، ۷۰) طبق آیات قرآن، پیامبر(ص) نه تنها در بیان رسالت، خود، بر حق و صادق بود و دینی راستین و بر حق آورد: ﴿﴿هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَی وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ﴾﴾ (توبه/۹، ۳۳)، بلکه رؤیاهای آن حضرت نیز راستین و بر حق است: ﴿﴿لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْیَا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ...﴾﴾. (فتح/۴۸، ۲۷) این آیه به خواب رسول خدا(ص) در مورد ورود به مسجدالحرام اشاره دارد و مفسران، ذیل آن گفتهاند که خوابهای پیامبران حقاند[۳۹] و از گونه خوابهای پریشان نیستند[۴۰] و همراه حکمت و هدف صحیحاند.[۴۱] در رؤیای یوسف(ع) نیز حق به معنای صدق[۴۲] و مطابقت با واقع است[۴۳]: ﴿﴿...هَذَا تَأْوِیلُ رُؤْیَایَ مِن قَبْلُ قَدْ جَعَلَهَا رَبِّی حَقًّا...﴾﴾. (یوسف/۱۲، ۱۰۰) مرگ: ﴿﴿وَجَاءَتْ سَکْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ﴾﴾. (ق/۵۰، ۱۹) ماضی بودن فعل[۴۴] و مقید شدن مرگ به حق، نشان است که مرگ از قضاهای حتمی است[۴۵]؛ البته بر پایه قولی دیگر، آیه به معنای روشن شدن حق برای انسان در زمان مرگ و درستی گزارشهای پیامبران درباره رستاخیز و بشارتها و انذارهای ایشان است.[۴۶] روز قیامت: ﴿﴿ذَلِکَ الْیَوْمُ الْحَقُّ فَمَن شَاء اتَّخَذَ إِلَی رَبِّهِ مَآبًا﴾﴾. (نبأ/۷۸، ۳۹) مفسران، حق بودن رستاخیز را در این آیه، امری میدانند که بیشک و بر خلاف باور مشرکان، رخ میدهد[۴۷]، از این رو از قیامت به «الحاقّة» تعبیر شده است (حاقّه/۶۹، ۱)، زیرا هیچ شکی در حقانیت و ثبوت و وقوع آن راه ندارد[۴۸]؛ البته براساس قولی دیگر، ﴿﴿الْیَوْمُ الْحَقُّ﴾﴾ (نباء/۷۸، ۳۹) به معنای روزی است که در آن حقوق مظلومان از ستمگران ستانده و حقایق امور آشکار شده و به تمام معنا حق است.[۴۹] به حقانیت برخی از ویژگیها و رخدادهای روز قیامت نیز تأکید شده است: ﴿﴿یَوْمَ یَسْمَعُونَ الصَّیْحَةَ بِالْحَقِّ ذَلِکَ یَوْمُ الْخُرُوجِ﴾﴾. (ق/۵۰، ۴۲) آواز سهمناک رستاخیز در این آیه حق نامیده شده است؛[۵۰] بدین معنا که وجودش حق[۵۱] و انکارناپذیر است.[۵۲] قید «بالحق» باطل بودن نظر مشرکان درباره قیامت را نشان میدهد.[۵۳] از ستیزهگری دوزخیان با یکدیگر در آخرت، با تعبیر حق یاد شده است که نشان میدهد حقیقت است و رخ میدهد[۵۴]: ﴿﴿إِنَّ ذَلِکَ لَحَقٌّ تَخَاصُمُ أَهْلِ النَّارِ﴾﴾. (ص/۳۸، ۶۴) ۲. حوزه معنایی حقوق قراردادی: حق در این معنا، مقابل باطلِ فقهی است و شامل حوزه حقوق قراردادی یا نهادی میشود، پس حق امری شرعی و صحیح در مقابل ناحق و باطل است: ﴿﴿إِنَّ الَّذِینَ یَکْفُرُونَ بِآیَاتِ اللَّهِ وَیَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ حَقٍّ...﴾﴾. (آلعمران/۳، ۲۱) احکام فقهی و حقوقی و سفارشهای عبادی در قرآن، در این بخش قرار میگیرند. رعایت حق در تلاوت قرآن (بقره/۲، ۱۲۱) و تقوای الهی (آلعمران/۳، ۱۰۲) به معنای تلاوت درست و بایسته قرآن و پرهیزکاری کامل است. در مواردی تکالیف شرعی الهی، حقی ثابت و لازم بر عهده بندگان شمرده شدهاند که نگاشتن وصیّت از این دست است: ﴿﴿کُتِبَ عَلَیْکُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ إِن تَرَکَ خَیْرًا الْوَصِیَّةُ لِلْوَالِدَیْنِ وَالأَقْرَبِینَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَی الْمُتَّقِینَ﴾﴾. (بقره/۲، ۱۸۰) وصیت - در صورت باقی ماندن اموال - حقی واجب و لازم برای اهل تقواست.[۵۵] حق، در معنای بایستهای شرعی و حقوقی که از معنای وجوب و ثبوت برگرفته شده، در آیات بسیاری به کار رفته است. استحباب اعطای هدیهای در خور به زنان مطلقه (بقره/۲، ۲۴۱)، لزوم انفاق به خویشاوندان، مستمندان و در راه ماندگان (اسراء/۱۷، ۲۶) از دیگر یادکردهای حقوقی حقاند؛ همچنین نامیدن مدیون به کسی که بر عهده او حقی است (بقره/۲، ۲۸۲) در این حوزه معنایی قرار میگیرد. ۳. حوزه معنایی حقوق تکوینی: حق گاهی به معنای رعایت هر چیز لازم و واجب و قرار دادن و ساماندهی هر چیزی به شکل درست و در جای صحیح به کار میرود و در این حوزه، مرادف عدل است که با حکمت نزدیکی معنایی دارد[۵۶] و در مقابل باطل به معنای ظلم یا کار بیهوده قرار میگیرد. خدا در آیات بسیاری از آفرینش آسمان و زمین و موجودات، با تعبیر حق یاد میکند: ﴿﴿مَا خَلَقْنَاهُمَا إِلاَّ بِالْحَقِّ...﴾﴾ (دخان/۴۴، ۳۹) و این کار را بیهوده نمیداند: ﴿﴿وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا لاعِبِینَ﴾﴾ (دخان/۴۴، ۳۸) نیز به پیامبر(ص) میفرماید که نشانههای الهی را که در عدل و حکمت پیچیدهاند، بر تو مینمایانیم: ﴿﴿تِلْکَ آیَاتُ اللَّهِ نَتْلُوهَا عَلَیْکَ بِالْحَقِّ...﴾﴾. (آلعمران/۳، ۱۰۸) میزان روز قیامت نیز حق خوانده شده است که مفسران آن را به معنای عدل دانستهاند[۵۷]: ﴿﴿وَالْوَزْنُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ فَمَن ثَقُلَتْ مَوَازِینُهُ فَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾﴾ (اعراف/۷، ۸) قرآن در این آیه، حق به معنای عدالت را معیار سنجش اعمال در قیامت میداند.[۵۸]
- ↑ مفردات، ج ۱، ص ۲۴۶؛ تهذیب اللغه، ج ۳، ص ۳۷۴-۳۷۵؛ التحقیق، ج ۲، ص ۲۶۲، «حق»..
- ↑ العین، ج ۳، ص ۶؛ تهذیب اللغه، ج ۳، ص ۳۷۴، «حق»..
- ↑ مقاییس اللغه، ج ۲، ص ۱۵، «حق»..
- ↑ العین، ج ۳، ص ۶-۷..
- ↑ المصباح، ص ۱۴۳-۱۴۴، «حق»؛ لسان العرب، ج ۱۰، ص ۴۹، «حقق»..
- ↑ تاج العروس، ج ۱۳، ص ۸۰، «حقق»..
- ↑ العین، ج ۳، ص ۶؛ لسان العرب، ج ۱۰، ص ۴۹؛ المصباح، ص ۱۴۳..
- ↑ العین، ج ۷، ص ۴۳۰، «بطل»..
- ↑ مفردات، ج ۱، ص ۱۲۹، «بطل»..
- ↑ الصحاح، ج ۳، ص ۱۶۳۵، «بطل»..
- ↑ فرهنگ تطبیقی، ج ۱، ص ۱۸۷..
- ↑ التعریفات، ص ۱۲۰، «حق»..
- ↑ جامع البیان، ج ۳، ص ۱۱۱..
- ↑ بیان المعانی، ج ۵، ص ۳۶۳..
- ↑ مجمع البیان، ج ۳، ص ۱۷۴..
- ↑ مجمع البیان، ج ۳، ص ۲۲۳..
- ↑ مجمع البیان، ج ۳، ص ۲۸۲..
- ↑ المیزان، ج ۱۶، ص ۲۳۵-۲۳۶..
- ↑ تفسیر ثعلبی، ج ۸، ص ۹۴؛ تفسیر بغوی، ج ۳، ص ۶۸۵..
- ↑ تفسیر مقاتل، ج ۳، ص ۱۶۱؛ البحر المحیط، ج ۷، ص ۵۷۴..
- ↑ تفسیر ثعلبی، ج ۶، ص ۲۷۲؛ زاد المسیر، ج ۳، ص ۱۸۸..
- ↑ تفسیر مقاتل، ج ۲، ص ۵۵۴..
- ↑ المیزان، ج ۱۳، ص ۲۲۰..
- ↑ کشف الاسرار، ج ۴، ص ۴۵۷؛ تفسیر قرطبی، ج ۹، ص ۱۱۶؛ بیان المعانی، ج ۳، ص ۱۶۹..
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۱۸، ص ۴۱۳؛ المنیر، ج ۱۲، ص ۱۸۵؛ الوسیط، ج ۲، ص ۱۰۸۶..
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۱۸، ص ۴۱۳..
- ↑ مجمع البیان، ج ۵، ص ۳۱۳..
- ↑ منهج الصادقین، ج ۴، ص ۴۸۱..
- ↑ التبیان، طوسی، ج ۶، ص ۸۷؛ روض الجنان، ج ۱۰، ص ۳۵۳..
- ↑ تفسیر مقاتل، ج ۱، ص ۲۸۱؛ جوامع الجامع، ج ۱، ص ۱۸۰؛ الکاشف، ج ۲، ص ۷۹..
- ↑ البحر المحیط، ج ۳، ص ۱۹۲؛ تفسیر مراغی، ج ۳، ص ۱۷۶..
- ↑ مجمع البیان، ج ۳، ص ۲۸۲؛ التبیان، عکبری، ص ۱۲۶؛ تفسیر شبر، ص ۱۳۷..
- ↑ تفسیر مقاتل، ج ۲، ص ۵۴؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۴، ص ۳۳۶؛ لباب التأویل، ج ۲، ص ۲۳۶..
- ↑ المیزان، ج ۸، ص ۲۱۶..
- ↑ تفسیر بغوی، ج ۱، ص ۱۶۰؛ زاد المسیر، ج ۱، ص ۱۰۶..
- ↑ روض الجنان، ج ۲، ص ۱۳۱..
- ↑ اطیب البیان، ج ۹، ص ۴۳۳..
- ↑ همان؛ تفسیر قمی، ج ۲، ص ۹۲؛ البرهان، ج ۴، ص ۳۰..
- ↑ تفسیر قرطبی، ج ۱۶، ص ۲۸۹-۲۹۰؛ لطائف الاشارات، ج ۳، ص ۴۳۱..
- ↑ الکشاف، ج ۴، ص ۳۴۵؛ الجدید، ج ۶، ص ۴۹۴؛ مراح لبید، ج ۲، ص ۴۳۲..
- ↑ الکشاف، ج ۴، ص ۳۴۵؛ جوامع الجامع، ج ۴، ص ۱۴۵؛ التحریر و التنویر، ج ۲۶، ص ۱۶۷..
- ↑ روح المعانی، ج ۷، ص ۵۷؛ ارشاد الاذهان، ص ۲۵۲؛ تقریب القرآن، ج ۳، ص ۴۴..
- ↑ الفواتح الالهیة، ج ۱، ص ۳۸۶؛ تقریب القرآن، ج ۳، ص ۴۴..
- ↑ بیان السعاده، ج ۴، ص ۱۰۹؛ مخزن العرفان، ج ۱۳، ص ۲۷۹-۲۸۰..
- ↑ مجمع البیان، ج ۹، ص ۲۱۷؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۸، ص ۱۳۵؛ المیزان، ج ۱۸، ص ۳۴۸..
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۲۸، ص ۱۳۵؛ فتح القدیر، ج ۵، ص ۸۹..
- ↑ مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۶۴۷؛ الوجیز، ج ۳، ص ۴۱۷..
- ↑ الکشاف، ج ۴، ص ۵۹۹؛ کشف الاسرار، ج ۱۰، ص ۲۰۷..
- ↑ نمونه، ج ۲۶، ص ۵۹-۶۰..
- ↑ تفسیر قرطبی، ج ۱۷، ص ۲۷؛ البحر المحیط، ج ۹، ص ۵۴۳..
- ↑ مجمع البیان، ج ۹، ص ۲۲۶؛ فتح القدیر، ج ۵، ص ۹۶..
- ↑ المیزان، ج ۱۸، ص ۳۶۱..
- ↑ التحریر و التنویر، ج ۲۶، ص ۲۷۵..
- ↑ روض الجنان، ج ۱۶، ص ۲۸۹؛ المیزان، ج ۱۷، ص ۲۲۰..
- ↑ مجمع البیان، ج ۱، ص ۴۸۲-۴۸۳؛ فتح القدیر، ج ۱، ص ۲۰۴-۲۰۵..
- ↑ العین، ج ۳، ص ۶۶؛ لسان العرب، ج ۱۲، ص ۱۴۱، ۱۴۳؛ تاج العروس، ج ۱۶، ص ۱۶۱، «حکم»..
- ↑ مجمع البیان، ج ۴، ص ۶۱۶؛ زبدة التفاسیر ، ج ۲، ص ۴۹۵؛ روح المعانی، ج ۴، ص ۳۲۳..
- ↑ زادالمسیر، ج ۲، ص ۱۰۲؛ الدر المنثور، ج ۳، ص ۶۹..