جراح بن ملیح رؤاسی

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۵ اوت ۲۰۲۳، ساعت ۰۹:۰۳ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

موضوع مرتبط ندارد - مدخل مرتبط ندارد - پرسش مرتبط ندارد

مقدمه

شهرت او به کنیه‌اش بیشتر است، بلکه در جوامع روایی شیعه تنها با کنیه‌اش یاد شده است. ابو وکیع در اصل، اهل قریه اُستو از آبادی‌های پیرامون شهر ری است، لیکن بر حسب روایتی از پسرش (وکیع) او در منطقه ای به نام سُغد (مابین سمرقند و بخارا) به دنیا آمده و ظاهراً به اعتبار هم پیمانی‌اش با قبیله رُؤاس به رؤاسی خوانده شده است.

پسرش وکیع، یکی از راویان بنام کوفی است و برخی او را از پدرش برتر دانسته‌اند. از تاریخ زندگی پدر تنها این را می‌‌دانیم که وی در زمان هارون الرشید در بغداد سرپرست بیت المال بود و مدتی هم در شهر ری، سرپرستیِ دار الضرب را به عهده داشت.

او از راویان طبقه هفتم کوفی است. او را تنها محدثان شیعه در سند روایات خود آورده‌اند، لیکن از جهت جرح و تعدیل نه آنان و نه رجالیان شیعی متعرّض حال وی نشده‌اند.

در میان رجالیان عامّه، اقوال گوناگونی درباره شخصیّت روایی ابو وکیع به چشم می‌‌خورد. برخی چون: ابن سعد، دارقطنی، ابوحاتم، ابن حبّان و ذهبی او را ضعیف دانسته‌اند. برخی دیگر چون: یحیی بن معین- در یک روایت - وکیع، عجلی، ابو داوود، نسائی، ابن عدی و ابن حجر او را به وثاقت و صدق ستوده‌اند. گروه سومی او را به کذب و جعل حدیث متهم کرده‌اند. این قول نیز به یحیی بن معین منسوب است.

هیثم بن کلیب از (دَوْری) روایت می‌‌کند که: وکیع به شهر بصره آمد و مردم، پیرامونش گرد آمدند و خواستند تا روایت حدیث کند. او گفت: حدیث کرد مرا پدرم و سفیان. ناگهان مردم از هر سو فریاد زدند و گفتند: پدرت را واگذار و از سفیان روایت کن. وکیع، سند روایت خود را تکرار کرد و مردم نیز سخن خود را تکرار کردند. در این هنگام وکیع سر خود را به زیر انداخت و گفت: ای اصحاب حدیث! هر کس به شما مبتلا شد چاره ای جز بردباری ندارد.

به هر حال روایات او در جوامع روایی شیعه مانند کافی و تهذیب الاحکام و در جوامع رواییِ اهل سنت مانند الأدب المفرد اثر بخاری و دیگر جوامع روایی آنان - جز صحیح بخاری و سنن نسائی - آمده است. در این روایات او از کسانی چون: ابو اسحاق سبیعی، جابر بن یزید جعفی، سعید بن مسروق ثوری، سلیمان اعمش، عاصم احول و ابو فزاره عبسی روایت کرده است. و از او کسانی چون: زکریا بن یحیی، زهیر بن عباد رؤاسی، سهل بن زیاد رازی، محمد بن بکار بن ریان، وکیع (پسرش) و یحیی بن عبدالحمید حمانی روایت کرده‌اند.

کلینی به سند خود از ابو وکیع و او با واسطه از پیامبر خدا(ص) روایت می‌‌کند که فرمود: دینار و درهم پیشینیان را به تباهی کشید و هم آن دو شما را تباه خواهد کرد.و ی در سال ۱۷۶ﻫ.ق درگذشت[۱].[۲]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. تاریخ بغداد ۷/ ۲۵۳؛ تهذیب الکمال ۴/ ۵۲۰ و تهذیب التهذیب ۲/ ۶۷.
  2. عزیزی، رستگار، بیات، راویان مشترک، ج۲، ص 48.