بنی‌رهاء

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۵ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۴۱ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

نسب بنی‌رهاء

بنی‌رهاء از شاخه‌های قبیله بزرگ مذحج[۱] و در شمار قحطانیانی هستند[۲] که نسب از رهاء بن منبّه بن حرب بن علة بن جلد بن مالک (مذحج) بن أدد می‌‌برند.[۳] منتسبین این قبیله را «رهاوی» گفته‌اند[۴]‌و با توجه به وجود مکانی به نام «رهاء» در منطقه جزیره عراق و انتساب ساکنین آنها به رهاوی، در تمایز این دو نسبت و عدم خلط آنها، اقوالی مطرح شده که قرائت آن از سوی بسیاری از لغویین و نسب‌شناسان، به صورت ممدود (رهاء)،[۵] و استعمال آن بدون همزه (رها) توسط بعضی دیگر،[۶] از جمله مهمترین این اقوال است. درباره تلفظ این واژه به فتح یا ضم راء هم، اختلاف است. بسیاری رُهاء (با ضم راء) را نام قبیله و رَهاء (با فتح راء) را نام مکانی در عراق تلقی کرده اند[۷] و برخی هم بر خلاف این گروه، رُهاء (با ضم راء) را نام مکان و رَهاء (با فتح راء) را نام قبیله دانسته‌اند.[۸] ابن اثیر جزری با استعمال هر دو کلمه به شکل همسان «الرها»، رَها با (فتح راء) را بطنی از مذحج و رُها (با ضم راء) را شهری در جزیره بیان کرده است.[۹] برخی نیز، با قائل شدن به تفاوت جزئی بین این دو کلمه، رُهاء ممدود را نام طایفه ای از مذحج و رَها (فتح راء و بدون همزه انتهایی) را نام شهری در جزیره عراق عنوان کرده‌اند.[۱۰] - [۱۱] زبیدی در کتاب خود در شرح این واژه در کتاب «قاموس فیروزآبادی»، در تشریح و توضیح این اختلاف، عنوان داشته که در شرح واژه «الرَهاوی» در کتاب الانساب سمعانی، به خط رضی الدین شاطبی دیدم که در حاشیه این کلمه نوشته بود: «جماعتی از علما این کلمه را به ضم راء قرائت کرده‌اند و ندیدم کسی آن را به فتح راء بخواند جز عبدالغنی بن سعید زبیدی در ادامه می‌‌افزاید: «از نظر من، عبدالغنی بن سعید، تنها فردی است که رهاء را به فتح راء خوانده است و سمعانی هم تنها فردی است که در این کار از او تبعیت کرده است. من هیچ یک از بزرگان و ائمه لغوی را ندیدم که رهاء را به فتح راء تلفظ کرده باشد. جوهری رهاء را به ضم راء ثبت کرده و ابن درید و کلبی و دیگران هم، همین کار را کرده‌اند».[۱۲] مؤلف کتاب الغارات هم در تعلیقه ۵۶ کتاب خود، از شهرت بنی‌رهاء بن منبه به ضم راء خبر داده، در توضیح کلمه رهاوی پس از نقل این عبارت ابن اثیر در ذیل کلمه الرهاوی: الرّهاويّ منسوب إلي الرّهاء قبيلة من العرب و قد ضبطه عبد الغنيّ بن سعيد بفتح الرّاء قبيلة مشهورة، و أمّا المدينة فبضمّ الرّاء،[۱۳] آورده: «به نظر من این گفته، خلاف نظر مشهور - از جمله جوهری - که رهاء به ضم راء را، نام طایفه ای در مذحج دانسته‌اند، است».[۱۴]

رهاء، فرزندانی به نام‌های سلیم و عبدالله داشت. از سلیم بن رهاء، ثوبان، عوف، جشم، صعب و جذیمه متولد شدند[۱۵] و از جشم بن سلیم بن رهاء، ثعلبه و قریع، از عبدالله بن رهاء هم، حریث، سعد و طابخه پدید آمدند و از سعد بن عبدالله، کنانه، واهب و سهم تولد یافتند.[۱۶] از کنانة بن سعد بن عبدالله هم عامر به دنیا آمد و از طابخة بن عبدالله، فزاره و مالک؛[۱۷] و بدین ترتیب، نسل غطیف در زمین انتشار یافت. از مهمترین شاخه‌ها و طوایف بنی‌رهاء بن منبه می‌‌توان به بنی‌سلیم بن رهاء و بنی‌سهیم بن عبدالله بن رهاء اشاره کرد.[۱۸] ضمن این که تجیب بنت ثوبان بن سلیم بن رهاء بن منبه هم، از بانوان بزرگ این قوم است که به جهت جایگاه بلند اجتماعی اش، فرزندان بنی‌اشرس بن شبیب بن سکون – از شاخه‌های قبیله کنده - به جای انتساب به پدر، بدو منتسب شده، «تجیبی» خوانده شده‌اند.[۱۹].[۲۰]

منابع

پانویس

  1. ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۱۲؛ ابن درید، الاشتقاق، ج۱، ص۴۰۵.
  2. قلقشندی، نهایة الارب فی معرفه انساب العرب، ج۱، ص۲۶۶؛ عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج۲، ص۴۴۸.
  3. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۲۹۸؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۱۲؛ قلقشندی، نهایة الارب فی معرفه انساب العرب، ج۱، ص۲۶۶.
  4. ابن اثیر، الکامل، ج۳، ص۳۷۹؛ محمد عبد القادر بامطرف، الجامع(جامع شمل أعلام المهاجرین المنتسبین إلی الیمن و قبائلهم)، ج۲، ص۴۶۳.
  5. صحاری، الانساب، ج۱ ص۳۸۴؛ سمعانی، الانساب، ج۶، ص۲۰۳؛ ابن اثیر، الکامل، ج۳، ص۳۷۹.
  6. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۲۹۸؛ خلیفة بن خیاط، طبقات، ص۲۵۰؛ قلقشندی، نهایة الارب فی معرفه انساب العرب، ج۱، ص۲۶۶.
  7. ر.ک: زبیدی، تاج العروس، ج۱۹، ص۴۸۶. نیز ر.ک: جوهری، الصحاح، ج۶، ص۲۳۶۶؛ ابن درید، الاشتقاق، ج۱، ص۴۰۵.
  8. سمعانی، الانساب، ج۶، ص۲۰۲ - ۲۰۳؛ البکری، معجم ما استعجم، ج۲، ص۶۷۸؛ ابن اثیر، الکامل، ج۳، ص۳۷۹.
  9. ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الانساب، ج۲، ص۴۵. نیز سیوطی، لب اللباب فی تحریر الانساب، ص۱۲۰.
  10. ابن منظور، لسان العرب، ج۱۴، ص۳۴۵.
  11. برای مطالعه بیشتر این اختلافات ر.ک: ثقفی کوفی، الغارات، ج۲، ص۸۳۱ - ۸۳۲؛ ابن‌عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۶۵، ص۲۳۸.
  12. زبیدی، تاج العروس، ج۱۹، ص۴۸۶.
  13. ابن اثیر، الکامل، ج۳، ص۳۷۹.
  14. ثقفی کوفی، الغارات، ج۲، ص۸۳۱.
  15. ر.ک: ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۲۹۸.
  16. ر.ک: ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۲۹۹.
  17. ر.ک: ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۲۹۹.
  18. ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۱۲ - ۴۱۳. «سهم» یا «سهیم» در کتاب ابن کلبی، فرزند سعد بن عبدالله معرفی شده است. (ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۲۹۸.)
  19. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۱۸۱؛ صحاری، الانساب، ج۱ ص۳۸۵؛ زبیدی، تاج العروس، ج۱، ص۳۱۹؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۲۹.
  20. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.